تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۵  ، 
کد خبر : ۱۴۹۸۲۱
جان و جانان؛ امام زمان (عج) از دیدگاه امام خمینی (ره)

انقلاب مردم ایران، نقطه‏ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‏داری حضرت حجّت است


با سلام و درود به پیش‏گاه مقدس مولود نیمه‏ی شعبان و آخرین ذخیره‏ی امامت، حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - و یگانه دادگستر ابدی و بزرگ پرچم‏دار رهایی انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعی او. سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک می‏کنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز می‏شوند. (2)
1. بقیّة اللَّه؛ انسان کامل‏ 

می‏گویند: والعصر ان الانسان لفی خسر. عصر، انسان کامل است، امام زمان(ع) است؛ یعنی عصاره‏ی همه‏ی موجودات. قسم به عصاره‏ی همه‏ی موجودات؛ یعنی قسم به انسان کامل.(3)
عصر، هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی(ع) باشد یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه هدی‏علیهم السلام و در عصر ما حضرت مهدی(ع) است. قسم به عصاره‏ی موجودات عصر، فشرده‏ی موجودات، آن‏که فشرده‏ی همه‏ی عوالم است. یک نسخه است، نسخه‏ی تمام عالم. همه‏ی عالم در این موجود، در این انسان کامل عصاره شده است و خدا به این عصاره قسم می‏خورد.(4)
حضرت مهدی(ع)، ابعاد مختلفه دارد که آن‏چه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست.(5)
پیغمبر می‏خواست همه‏ی مردم را علی بن ابی طالب(ع) کند، ولی نمی‏شد و اگر بعثت، هیچ ثمره‏ای نداشت الاّ وجود علی بن ابی‏طالب(ع) و وجود امام زمان(ع)، این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را مبعوث می‏کرد برای ساختن یک چنین انسان‏های کامل، سزاوار بود. لکن آن ها می‏خواستند که همه، آن طوری بشوند، آن توفیق حاصل نشد.(6)
ماه شعبان، شب نیمه‏ی شعبان دارد که تالی لیلة القدر است. ماه رمضان، مبارک است، برای این که لیلة القدر دارد. و ماه شعبان، مبارک است برای این که نیمه‏ی شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است، برای این که نزول وحی در او شده است یا به عبارت دیگر؛ معنویت رسول خدا،صلی الله علیه وآله وحی را نازل کرده است. و ماه شعبان معظم است برای این که ماه ادامه‏ی همان معنویات ماه رمضان است. این ماه مبارک رمضان، جلوه‏ی لیلة القدر است که تمام حقایق و معانی در او جمع است. و ماه شعبان، ماه امامان است که ادامه‏ی همان است. در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم به ولایت کلی الهی، بالاصالة تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان، که ماه امامان است، به برکت ولایت مطلقه، به تبع رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم همان معانی را ادامه می‏دهد...
همان طوری که رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی(ع) نیز، همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن، خاتم رسل است و این، خاتم ولایت. آن، خاتم ولایت کلی بالاصالة است و این، خاتم ولایت کلی به تبعیت است.(7)
ماه مبارک رمضان که ماهی مبارک است، ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولیّ اعظم، یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم واصل شده و بعد از وصول، ملایکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او، ملایکه نازل می‏شوند. به قدرت ولیّ اعظم است که قرآن نازل می‏شود و ملایک نازل می‏شوند. ولیّ اعظم، به حقیقت قرآن می‏رسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسیدن، متنزّل می‏کند به وسیله‏ی ملایکه - که همه تابع او هستند - قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید. قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن، سرّی است بین حق و ولیّ اللَّه اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل می‏شود تا می‏رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در می‏آید که ما هم از آن استفاده‏ی ناقص می‏کنیم. و اگر سرّ ((لیلة القدر)) و سرّ ((نزول ملایکه)) در شب‏های قدر - که الآن هم برای ولیّ اللَّه اعظم حضرت صاحب(ع) این معنا امتداد دارد - سرّ این ها را ما بدانیم، همه‏ی مشکلات ما آسان می‏شود.(8)
...ذوات مطهره‏ی معصومین از رسول خداصلی الله علیه وآله تا حجت عصر (عجل‏اللَّه فرجه) که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیل‏اند.(9)
من خیلی ناراحت می‏شوم از این که مثلاً امام عصر(ع) را می‏گویند: سلطان السلاطین، خلیفة اللَّه است.(10)
مقام مقدس ولیّ اللَّه اعظم و بقیة اللَّه فی ارضه ارواحنا لِمَقدَمِهِ الفداء که واسطه‏ی فیض و عنایات حق تعالی است.(11)
از پیغمبر گرفته تا امام عصرعلیهم السلام همه از گناه می‏ترسیدند. گناه آن‏ها غیر اینی است که من و شما داریم. آن ها یک عظمتی را ادراک می‏کردند که توجه به کثرت، از گناهان کبیره است پیش آن‏ها.(12)
2. عرضه‏ی اعمال بر امام زمان(عج)
تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامه‏ی اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه می‏شود. امام زمان(ع) مراقب ما هستند.(13)
توجه داشته باشید که در کارهای‏تان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان(ع) عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملایکة اللَّه یک قدری سرافکنده بشوند که، این‏ها شیعه‏های من هستند. این‏ها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خدا عمل کردند. رییس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رییس منفعل می‏شود.(14)
طوری باشد که نامه‏ها وقتی عرضه می‏شود، ایشان را متأثر نکند.(15)
خلاف ما برای امام زمان(ع) سرشکستگی دارد. دفاتر را وقتی بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعه‏های او (خوب، ما شیعه‏ی او هستیم)، شیعه‏ی او دارد این کار را می‏کند، امام زمان(ع) سرشکسته می‏شود. بیدار بشوید که مسأله خطرناک است و خطر هم خطر شخص نیست، خطر ملت نیست، خطر اسلام است.(16)
قبل از این‏که این نامه‏ی اعمال ما به پیشگاه خدا و قبل از آن به پیشگاه امام زمان(ع) برسد، خودمان باید نظر کنیم به این نامه‏ی اعمال‏مان.(17)
وقتی نامه‏های ما را بردند پیش امام زمان(ع) (در روایات است که هر هفته می‏برند، هفته‏ای دو دفعه). وقتی که می‏برند، اعمال ما جوری باشد که نمایش از این بدهد که ما تابعیم. ما آن طور نیست که خودسر بخواهیم یک کاری را انجام بدهیم.(18)
اگر یک وقت، نامه‏ی عمل یک روحانی را بردند و به امام زمان(ع) دادند و آن ملایکة اللّهی که بردند و نامه را دادند، بگویند: این هم روحانی شما، این ها پاسداران اسلام شماهستند؟ و امام زمان(ع) خجالت بکشد، نعوذ باللَّه. او علاقه دارد به شما. شما ببینید اگر این آقا، خودشان خیلی منزه است، از پسرشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده می‏شوند. اگر از خادم‏شان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده می‏شوند. ما همه خادم هستیم. از ما توقع هست. از شما توقع هست.(19)
من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان(ع) پیش خدا شرمنده بشود. این‏ها شیعه‏ی تو هستند این کار را می‏کنند! نکند یک وقت خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشته‏های ملایکةاللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت می‏شود. ذره‏هایی که بر قلب‏های شما می‏گذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت می‏کنند این ها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان(ع) یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان(ع) باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان.(20)
3. کسب رضایت حضرت بقیة اللَّه (عج)
رهبر همه‏ی شما و همه‏ی ما، وجود مبارک بقیة اللَّه(ع) است و باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را که رضایت خداست، به دست بیاوریم.(21)
من امیدوارم که همه‏ی خواهرها و برادرها و همه‏ی قشرهای این ملت و همه‏ی ما، از خدمت‏گزاران به اسلام و ولیّ عصر(ع) باشیم. ما در یک مملکتی هستیم که مملکت ولیّ عصر(ع) است و وظیفه‏ی آن‏هایی که در مملکت ولیّ عصر(ع) زندگی می‏کنند، یک وظیفه‏ی سنگین است. نمی‏توانیم ما لفظاً بگوییم ما در زیر پرچم ولیّ عصر(ع) هستیم و عملاً توی آن مسیر نباشیم، چنان چه نمی‏توانیم بگوییم که ما، جمهوری اسلامی داریم و عملاً آن طور نباشیم، اسلامی نباشیم.(22)
4. انتظار یعنی مقابله با ظلم‏
در بعضی روایات که من حالا نمی‏دانم صحت و سقمش را، هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحه‏ی مهیّا، نه این که اسلحه را بگذارند کنار و بنشینند منتظر. اسلحه داشته باشند برای این که با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است. نهی از منکر است. به همه‏ی ما تکلیف است که باید مقابله کنیم با این دستگاه‏های ظالم، خصوصاً دستگاه‏هایی که با اساس مخالفند.(23)
ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولیّ عصر(ع) حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغل‏بازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم.(24)
امیدوارم که ما همه جزء هیأت قائمیه باشیم و همه به آن وظایفی که اسلام، قرآن، تحت لوای حضرت صاحب(ع) برای ما تعیین فرموده‏اند، عمل کنیم و صورت‏ها را محتوای واقعی به آن بدهیم و الفاظ را معانی حقیقی.
شاید این وصفی که برای حضرت صاحب(ع) ذکر شده است، دنبال همین آیه شریفه که می‏فرماید: قل ا ِنّما ا َعِظُکُم بِواحِدة أن تَقوموا لِلّه مثنی‏ و فرادی‏، دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم. قیام واحد که بالاترین قیام، همان قیام آن شخص واحد است. و همه‏ی قیام‏ها باید دنبال آن قیام باشد و قیام للّه باشد. خدای تبارک و تعالی می‏فرماید که: قل انّما اعظکم بواحدة. به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما و آن موعظه این است که، قیام کنید و قیام لِلّه باشد. قیام لِلّه کنید. البته آن حضرت قیام لِلّه می‏فرمایند و آن لِلّهی که و آن خلوصی که برای ایشان هست، برای دیگران نیست. لکن شیعه‏های بزرگوار آن حضرت هم باید پیروی از او بکنند در این‏که قیام کنند لِلّه، برای خدا.(25)
امید آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخیزند و داد خود را از مستکبران بگیرند و مقدّمات فرج آل محمد صلّی اللَّه علیه و آله را فراهم نمایند.(26)
ان شاءاللَّه، اسلام را به آن طور که هست، در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند و دنیا، دنیای اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنیا بر طرف بشود و مقدّمه باشد برای ظهور ولیّ عصر ارواحنا له الفداء.(27)
این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمی‏شود. بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست.(28)
فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم. کار را هم‏چو بکنیم که مهیّا بشود عالم، برای آمدن حضرت(ع).(29)
5. برداشت‏های انحرافی از انتظار
بعضی‏ها انتظار فرج را به این می‏دانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (ع) را از خدا بخواهند. این‏ها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آن‏ها را که من سابقاً می‏شناختم، بسیار مرد صالحی بود. یک اسبی هم خریده بود. یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(ع) بود. این‏ها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل می‏کردند و نهی از منکر هم می‏کردند و امر به معروف هم می‏کردند، لکن همین. دیگر غیر از این کاری ازشان نمی‏آمد و به فکر این هم، که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دسته‏ی دیگری بودند که انتظار فرج را می‏گفتند: این است که، ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه می‏گذرد، بر ملت‏ها چه می‏گذرد، بر ملت ما چه می‏گذرد. به این چیزها، ما کار نداشته باشیم. ما تکلیف‏های خودمان را عمل می‏کنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه درست می‏کنند. دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آن چه در دنیا می‏گذرد یا در مملکت خودمان نداشته باشیم. این‏ها هم یک دسته‏ای، مردمی بودند که صالح بودند.
یک دسته‏ای می‏گفتند: که خوب! باید عالم پر معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می‏خواهند بکنند، گناه‏ها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دسته‏ای از این بالاتر بودند. می‏گفتند: باید دامن زد به گناه‏ها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(ع) تشریف بیاورند. این هم یک دسته‏ای بودند که البته در بین این دسته، منحرف‏هایی هم بودند. اشخاص ساده‏لوح هم بودند. منحرف‏هایی هم بودند که برای مقاصدی، به این امر دامن می‏زدند.
یک دسته‏ی دیگری بودند که می‏گفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آن‏ها مغرور بودند. آن‏هایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آن ها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد. در صورتی که آن روایات که هر کس عَلَم بلند کند عَلَم مهدی، به عنوان مهدویّت بلند کند. حالا ما فرض می‏کنیم که یک هم‏چو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیف‏مان دیگر ساقط است. یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن؟ این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب که تشریف می‏آورند، برای چی می‏آیند؟
برای این‏که گسترش بدهند عدالت را. برای این‏که حکومت را تقویت کنند. برای این‏که فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه‏ی قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند. حضرت بیایند چه می‏کنند؟
حضرت می‏آیند می‏خواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رأی این جمعیت که بعضی‏شان بازیگرند و بعضی‏شان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام! هر کسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است، برای این‏که حضرت دیر می‏آیند! و هرکسی دعا کند به صدام، برای این‏که، این فساد زیاد می‏کند. ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذناب شان، از قبیل صدام باشیم و امثال این‏ها، تا این که این‏ها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟
حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند. همان کاری که ما می‏کنیم و ما دعا می‏کنیم که ظلم و جور باشد، حضرت می‏خواهند همین را بَرَش دارند. ما اگر دست‏مان می‏رسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست. منتها ما نمی‏توانیم. اینی که هست، این است که حضرت عالم را پر می‏کنند از عدالت. نه شما دست بردارید از این تکلیف‏تان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.(30)
((اگر خود حضرت صاحب(ع) مقتضی بدانند، خوب، خودشان تشریف بیاورند))! یکی از علما این جوری می‏گفت (خدا رحمتش کند) که: ((من که دلم بیشتر از حضرت صاحب(ع) برای اسلام نسوخته است. خوب ایشان هم که می‏بینند این را، خود ایشان بیایند، چرا من بکنم؟)).
این منطق اشخاصی است که می‏خواهند از زیر بار دَر بروند. اسلام، این‏ها را نمی‏پذیرد. اسلام، این‏ها را به هیچ چیز نمی‏شمرد. این‏ها می‏خواهند از زیر بار دَر بروند. یک چیزی درست می‏کنند. دو تا روایت از این طرف، از آن طرف می‏گردند، پیدا می‏کنند که خیر، ((با سلاطین مثلاً بسازید، دعا کنید به سلاطین)). این، خلاف قرآن است. این‏ها نخوانده‏اند قرآن را. اگر صد تا هم چو روایت‏هایی بیاید، ضرب به جدار می‏شود. خلاف قرآن است، خلاف سیره‏ی انبیاست یا این‏که روایتی نیست. شما وقتی ملاحظه می‏کنید آن همه روایاتی که اگر کسی میل به این بکند. که روایاتی است که: اگر مایل باشی که زنده باشد این سلطان، تو هم با او هستی. مسلمان مگر می‏شود مایل باشد به این‏که یکی زنده باشد و ظلم بکند، آدم بکشد؟ رابطه داشته باشد با یک کسی که آدم می‏کشد؟ عالِم می‏کشد؟ علما را می‏کشد؟(31)
این‏هایی که می‏گویند که هر عَلَمی بلند بشود / و هر حکومتی / خیال کردند که هر حکومتی باشد، این برخلاف انتظار فرج است. این‏ها نمی‏فهمند چی دارند می‏گویند. این‏ها تزریق کردند بهشان که این حرف‏ها را بزنند. نمی‏دانند دارند چی چی می‏گویند. حکومت نبودن؛ یعنی این که همه‏ی مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند. برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض می‏کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‏زدیم، برای این که خلاف آیات قرآن است.(32)
ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد. در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند و نگذارد که این‏قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! این‏طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(ع) هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانه‏هامان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم عجّل علی فرجه. عجّل با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن این است که، مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید، ان‏شاءاللَّه ظهور می‏کند ایشان.(33)
6. لزوم حکومت اسلامی در دوران غیبت کبری‏
اکنون که دوران غیبت امام(ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می‏آید. عقل هم به ما حکم می‏کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم.(34)
از غیبت صغری‏ تا کنون که هزار و چند صد سال می‏گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟!
قوانینی که پیغمبر اسلام‏صلی الله علیه وآله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری‏، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟
اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمی‏تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود.(35)
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره‏ی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‏خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟
معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بی‏حالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‏خواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آن‏ها را امضاء نکنیم، رد نمی‏کنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا این که حکومت لازم است و اگر خدا، شخص معینی را برای حکومت در دوره‏ی غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است.(36)
نگویید بگذار تا امام زمان(ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت می‏گذارید تا وقتی که امام زمان(ع) آمد، بخوانید؟ حفظ اسلام واجب‏تر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که می‏گفت: ((باید معاصی را رواج داد تا امام زمان(ع) بیاید. اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمی‏کند!)) این‏جا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایر احکام اسلام مطالعه کنید. حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر کنید. البته، مؤثر خواهد بود. من تجربه کرده‏ام که تأثیر دارد.(37)
از همه شکننده‏تر، شعار گمراه‏کننده‏ی ((حکومت قبل از ظهور امام زمان(ع) باطل است)) و هزاران ((اِن قلت)) دیگر، مشکلات بزرگ و جان‏فرسایی بود که نمی‏شد با نصیحت و مبارزه‏ی منفی و تبلیغات، جلوی آن‏ها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند، وسیله‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می‏شد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.(38)
این نویسنده‏ی جاهل باز در کتابچه‏ی پوسیده، حرف‏هایی نسنجیده به دین و دین‏داران نسبت می‏دهد و از آن، نتیجه‏های شگفت‏آور می‏گیرد. می‏گوید: (دین امروز ما می‏گوید: هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود، باطل است - کل رایةٍ تُرفع قبل قیام القائم، فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللَّه - . می‏گوید: کار سلطان و همراهی با آن عدیل کفر است - سألته عن عمل السلطان؟ فقال: الدخول فی اعمالهم و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الکفر - . می‏گوید: قتال به همراهی غیر امام مانند خوردن گوشت خوک و خون است). بلکه در حدیث صحیح، آماده بودن برای جنگ با دشمن را هم نهی کرده.
این نویسنده، مطالب را درهم و برهم کرده و روی هم ریخته، بی‏خردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم می‏داند، نیست. بلکه در روایت اول، دو احتمال است. یکی آن‏که راجع به خبرهای ظهور ولیّ عصر(ع) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید عَلَم‏هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا می‏شود، باطل است. چنانچه در ضمن همین روایت، علامت‏های ظهور هم ذکر شده است. و احتمال دیگر آن که از قبیل پیش گویی باشد از این حکومت‏هایی که در جهان تشکیل می‏شود تا زمان ظهور که هیچ‏کدام به وظیفه‏ی خود عمل نمی‏کنند و همین‏طور هم تاکنون بوده. شما چه حکومتی در جهان بعد از حکومت علی بن ابی‏طالب(ع) سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغی و برخلاف حق نباشد؟
اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومت‏ها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمی‏تواند آن‏ها را اصلاح کند، چه ربط دارد به این که حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزیی اطلاع از اخبار ما داشته باشد، می‏بیند که همیشه امامان شیعه با آن که حکومت‏های زمان خود را حکومت ظالمانه می‏دانستند و با آن‏ها آن طورها که می‏دانید سلوک می‏کردند، در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمک‏های فکری و عملی، کوتاهی نمی‏کردند و در جنگ‏های اسلامی در زمان خلیفه‏ی جور باز شیعیان علی(ع) پیش‏قدم بودند. جنگ‏های مهم و فتح‏های شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطلعین می‏گویند و تاریخ نشان می‏دهد که، یا به دست شیعیان علی(ع) یا به کمک‏های شایان تقدیر آن‏ها بوده، شما همه می‏دانید که سلطنت بنی امیه در اسلام، بدترین و ظلمانه‏ترین سلطنت‏ها بوده و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و فرزندان علی بن ابی‏طالب‏علیهم السلام همه می‏دانید. و در میان همه‏ی بنی هاشم، بدسلوکی و ظلم‏شان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین(ع) بیشتر و بالاتر بود. به همین سلطنت وحشیانه‏ی جائرانه ببینید علی بن الحسین(ع) چه قدر اظهار علاقه می‏کند....
اما روایت دوم که می‏گفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن، هم‏دوش کفر است. این ماجراجوی بی‏خرد چنان‏چه تاکنون دیدید و عادت دارد، در نقل روایات خیانت می‏کند وگرنه مطلب، روشن‏تر از آن است که در آن، خود را نیازمند به جواب بدانیم. این روایت و امثال آن که روایات بسیاری است، جلوگیری از داخل شدن در تشکیلات دولت است برای اعانت به ظالم و کمک کاری کردن بر ستم‏کاری‏ها. این در تمام قوانین عالم ممنوع است.... ما می‏گوییم در همان تشکیلات خانمان‏سوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده، خوب است. بلکه گاهی هم واجب می‏شود. خوب است آقایان رجوع کنند به کتب فقها در باب ولایت از قِبَل ظالم، ببینند آن‏ها چه می‏گویند....
این بی‏خردان ماجراجو فقط برای آن که دولت و ملت را با دین‏داری و دین‏داران و خصوصاً با ملاّها بدبین کنند، در میان کتاب‏ها می‏گردند، یک حدیث پیدا می‏کنند. بی‏آن که بگویند این حدیث در چه موضوعی وارد شده است، به چشم آن‏ها می‏کشند. غافل از آن که خوانندگان این اوراق، بسیاری‏شان دست کم با تاریخ اسلام سر و کار دارند. آن‏ها می‏دانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصی این خاندان، در شغل دولتی داخل بودند و ائمه‏ی دین آن‏ها را تأیید و تمجید می‏کردند؛ مثل: علی بن یقطین و محمد بن اسماعیل بن بزیع و عبداللَّه نجاشی؛ والی اهواز و دیگران و همین‏طور از بزرگان علمای ما در دربار سلاطین وارد بودند، چنان‏چه پیش از این، اسم آن‏ها را بردیم.
و اما روایت سوم که می‏گوید: قتال به همراهی غیر امام، مانند خوردن گوشت خوک و خون است. این جاهل بی‏خرد، نسنجیده و کتاب‏های فقها را ندیده، این بیهوده را می‏گوید. در اسلام، دوگونه جنگ است که یکی را جهاد می‏گویند و آن کشورگیری است با شرطهایی که برای آن شده است و دیگری، جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است.
جهاد که عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است، پس از آن است که، دولت اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل می‏شود و در این صورت، اسلام بر تمام مردان که به حدّ بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است، نباشند، واجب کرده است که برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند و باید همه‏ی جهانیان بدانند که کشورگیری اسلام با کشورگیری فرمان‏فرمایان جهان، فرق‏ها دارد....
و چون معلوم شد که جهاد اسلامی، کشورگیری مانند سایر کشورگیری‏ها نیست. البته باید تشکیل حکومت اسلامی در تحت نظر امام عادل یا به امر او بشود تا به این امر اقدام شود وگرنه، چون کشورگیری دیگر جهانیان شود که آن از حکم خرد، بیرون و از بیدادگری‏ها و ستم‏کاری‏ها به شمار می‏رود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامی از آن دور و بری است.
و اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمایند.(39)
7. انقلاب اسلامی، مقدمه‏ی نهضت جهانی حضرت ولیّ عصر (عج)
انقلاب مردم ایران، نقطه‏ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‏داری حضرت حجّت - ارواحنا فداه - است که خداوند بر همه‏ی مسلمانان و جهانیان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.(40)
ما امروز دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می‏بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیه‏ی روشن است و وعده‏ی خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک‏تر می‏نماید. گویی جهان مهیّا می‏شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکّه معظّمه، و کعبه‏ی آمال محرومان و حکومت مستضعفان.(41)
این کشوری که کشور ائمه‏ی هدی‏ و کشور صاحب الزمان(ع) است، باید کشوری باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد ،قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را ان‏شاءاللَّه به عدل و داد بکشد و از این جورهایی که بر مستضعفان می‏گذرد،جلوگیری کند.(42)
من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم، و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولیّ عصر(ع) است.(43)
ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه‏ی ستم‏گران را در کشورهای اسلامی می‏شکنیم و با صدور انقلاب‏مان که در حقیقت، صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی‏صلی الله علیه وآله است، به سیطره و سلطه و ظلم جهان‏خواران خاتمه می‏دهیم و به یاری خدا، راه را برای ظهور منجی، مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان - ارواحنا فداه - هموار می‏کنیم.(44)
اگر این جمهوری اسلامی از بین برود، اسلام آن‏چنان منزوی خواهد شد که تا آخرِ ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند.(45)
تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفید و راه‏گشا می‏دانستند. امروز از این که در گوشه‏ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست، رخ می‏دهد، فریاد وا اسلاما سر می‏دهند! دیروز حجتیه‏ای‏ها، مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه‏ی مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه‏ی شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‏تر از انقلابیون شده‏اند.(46)
8. مهیّا شدن برای ظهور
ما باید در این‏طور روزها و در این‏طور ایام اللَّه توجه کنیم که خودمان را مهیّا کنیم از برای آمدن آن حضرت. من نمی‏توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگ‏تر از این است. نمی‏توانم بگویم که شخص اول است، برای این که دومی در کار نیست. ایشان را نمی‏توانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الاّ همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر و ما باید خودمان را مهیّا کنیم از برای این که اگر چنان‏چه موفق شدیم ان‏شاءاللَّه به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه‏هایی که الآن به کار گرفته شده‏اند در کشور ما، امیدوارم که در سایر کشورها هم توسعه پیدا بکند. باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیّا کنند برای ملاقات حضرت مهدی(ع).(47)
9. اصلاحات مصلح موعود
مکتب ولیّ امر را به آن توجه کنید که، برای تعلیم و تربیت این انسان است که از حدّ حیوانیت برسانَدَش به حدّ انسانیت و رشد انسانی پیدا کند و تربیت‏های انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد.(48)
ولیّ عصر - ارواحنا له الفداء - که او تا ازل احیاء می‏کند دین خدای تبارک و تعالی را.(49)
دنیا علیل است. سران همه کشورها، الاّ انگشت شمار، نمی‏توانم بگویم این یکی دوتا، سه تا، سران همه‏ی این‏ها، مردم را مسموم کرده‏اند و افکار ملت‏های خودشان را مسموم کرده‏اند و علیل کرده‏اند ملت‏های خودشان را. آن‏قدر تحقیر کرده‏اند از این ملت‏ها، آن‏قدر این‏ها را در فشار اقتصادی قرار داده‏اند و آن‏قدر این بیچاره‏ها زحمت کشیدند و زحمت‏های‏شان را دیگران به غارت بردند، که علیل شدند. افکارشان از بین رفته است. یکی می‏خواهد که بیاید احیاء کند این افکار را. و من امیدوارم که ان‏شاءاللَّه حضرت بقیّة اللَّه(ع) زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود، اصلاح کنند این‏ها را.(50)
مهدی منتظر در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سر می‏دهد و بشریت را به توحید می‏خواند.(51)
حکومت جور بسته بشود و از بین برود. معروف در کار باشد. منکرات از بین بروند. حضرت صاحب(ع) - ارواحنا فداه - هم که تشریف می‏آورند، برای همین معناست.(52)
آن کاری که لشکر امام زمان(ع) باید بکند، با آن کاری که لشکر طاغوت می‏کرد، فرق دارد. همان‏طوری که خود امام زمان(ع) با طاغوت فرق داشت. آن، حکومت جور بود و این، حکومت عدل. آن، حکومت طاغوت بود و این، حکومت خدا. (53)
10. جامعه‏ی پس از ظهور
الف - زیبایی‏ها
به ما این وعده را داده‏اند که، در یک وقتی که امام زمان(ع) ظهور کند، این اختلافات از بین می‏رود و همه برادروار با هم هستند. دیگر زورمند و زورکشی در کار نمی‏ماند.(54)
و لهذا می‏بینید فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب(ع) حکومت، واحد می‏شود. قدرت حکومت .... عدالت، یک عدالت اجتماعی در همه‏ی عالم می‏آید، اما نه این که انسان‏ها بشوند یک انسان دیگر. انسان‏ها همان‏ها هستند که یک دسته‏شان خوبند، یک دسته‏شان بد. منتها آن‏هایی که بد هستند، دیگر نمی‏توانند کارهای خلاف بکنند.(55)
آن‏چه غایت تعلیمات اسلامی است، هم‏زیستی مسالمت‏آمیز در سطح جهان است، که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخرالزمان - ارواحنا فداه - حاصل شود. و رسیدن انسان‏ها به کمال و سعادت اخروی است که خداوند نصیب همگان فرماید.(56)
ب - زشتی‏ها
در حکومت عدل بقیّة اللَّه(ع) هم عدالت جاری می‏شود، لکن حبّ‏های نفسانی در بسیاری از قشرها باقی است و همان حب‏های نفسانی است که بعضی روایات هست که حضرت مهدی(ع) را تکفیر می‏کنند.(57)
ما نباید توقع داشته باشیم که، صبح کنیم در حالی که همه چیز سر جای خودش باشد. در زمان حضرت صاحب(ع) هم که ایشان با تمام قدرت می‏خواهند عدل را اجرا نمایند، با این ترتیب نمی‏شود که هیچ کس حتی خلاف پنهانی هم نکند. و بالاخره همان‏ها هم که مخالف هستند، حضرت صاحب(ع) را شهید می‏کنند و در روایات قریب به این معنا دارد که بعضی فقهای عصر با ایشان مخالفت می‏کنند.(58)
شما بدانید که اگر امام زمان(ع) حالا بیاید، باز این قلم‏ها مخالفند با او.(59)
11. مفهوم واقعی عدالت‏
حالا البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی‏توانیم بکنیم. اگر می‏توانستیم می‏کردیم. اما چون نمی‏توانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است، ما اگر بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم. تکلیف مان است. ضرورت اسلام و قرآن، تکلیف ما کرده است که باید برویم همه‏ی کار را بکنیم. اما نمی‏توانیم بکنیم. چون نمی‏توانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را هم‏چو بکنیم که مهیّا بشود عالم برای آمدن حضرت‏علیه السلام.(60)
قضیه‏ی غیبت حضرت صاحب‏علیه السلام، قضیه‏ی مهمی است که به ما مسایلی می‏فهماند. مِنْ‏جمله این‏که؛ برای یک هم‏چو کار بزرگی که در تمام دنیا، عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسی الاّ مهدی موعودعلیه السلام که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. هریک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همه‏ی عالم بکنند، لکن موفق نشدند. حتی رسول ختمی مرتبت‏صلی الله علیه وآله وسلم که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا. و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می‏فهمند - که فقط قضیه‏ی عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد - بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیّت. انسان اگر هر انحرافی پیدا کند؛ انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش، این ایجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش، اخلاق منحرفی باشد، از این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید، یک انحرافاتی و کجی‏هایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیده‏ی صحیح و صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدی موعودعلیه السلام که خداوند ذخیره کرده است او را، از باب این که هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعودعلیه السلام بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چیزی که انبیا موفق نشدند به آن، با این که برای آن خدمت آمده بودند، خدای تبارک و تعالی ایشان را ذخیره کرده است که همان معنایی که همه‏ی انبیا آرزو داشتند، لکن موانع، اسباب این شد که نتوانستند اجرا بکنند و همه‏ی اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به دست این بزرگوار اجرا بشود. این که این بزرگوار را طول عمر داده، خدای تبارک و تعالی، برای یک هم‏چو معنایی، ما از آن می‏فهمیم که در بشر کسی نبوده است دیگر، قابل یک هم‏چو معنایی نبوده است. و بعد از انبیا که آن‏ها هم بودند، لکن موفق نشدند، کسی بعد از انبیا و اولیای بزرگ، پدران حضرت موعودعلیه السلام، کسی نبوده است که بعد از این، اگر مهدی موعودعلیه السلام هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق می‏رفتند، دیگر در بشر، کسی نبوده است که این اجرای عدالت را بکند. نمی‏توانسته و این، یک موجودی است که ذخیره شده است برای یک هم‏چو مطلبی. و لهذا به این معنا، عید مولود حضرت صاحب - ارواحنا له الفداء - بزرگ‏ترین عید برای مسلمین است و بزرگ‏ترین عید برای بشر است نه برای مسلمین.
اگر عید ولادت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بزرگ‏ترین عید است برای مسلمین. از باب این که موفق به توسعه‏ی آن چیزهایی که می‏خواست توسعه بدهد، نشد؛ چون حضرت صاحب‏علیه السلام این معنا را اجرا خواهد کرد و در تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. به همه‏ی مراتب عدالت، به همه‏ی مراتب دادخواهی، باید ما بگوییم که عید شعبان - عید تولد حضرت مهدی‏علیه السلام - بزرگ‏ترین عید است برای تمام بشر - وقتی که ایشان ظهور کنند ان شاءاللَّه (خداوند تعجیل کند در ظهور او). تمام بشر را از انحطاط بیرون می‏آورد. تمام کجی‏ها را راست می‏کند: ((یملأ الأرض عدلاً بعد ما مُلِئت جوراً)) هم‏چو نیست که این عدالت همان که ماها از آن می‏فهمیم، که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند. آن، این هست اما خیر، بالاتر از این معناست. معنی ((یملأ الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً))، الآن زمین و بعد از این،از این هم بدتر شاید بشود. پر از جور است. تمام نفوسی که هستند انحرافات در آن‏ها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن، انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در اخلاق‏ها، انحراف هست. در عقاید، انحراف هست. در اعمال، انحراف هست و در کارهایی هم که بشر می‏کند، انحرافش معلوم است و ایشان مأمورند برای این که تمام این کجی‏ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند: ((یملأ الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً)). از این جهت، این عید، عید تمام بشر است. تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاء اللَّه و ظلم و جور را از تمام روی زمین برمی‏دارند به همان معنای مطلقش. از این جهت این عید، عید بسیار بزرگی است که به یک معنا از عید ولادت حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله وسلم که بزرگ‏ترین اعیاد است، این عید به یک معنا بزرگ‏تر است.(61)
چه مبارک است میلاد بزرگ شخصیتی که برپا کننده‏ی عدالتی است که بعثت انبیاعلیهم السلام برای آن بود و چه مبارک است زادروز اَبَرمردی که جهان را از شرّ ستم‏گران و دغل‏بازان تطهیر می‏نماید و زمین را پس از آن که ظلم و جور، آن را فراگرفته، پر از عدل و داد می‏نماید و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض می‏نماید. و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغل‏بازی‏ها و فتنه انگیزی‏ها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین، افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخ‏های ستم و کنگره‏های بیداد فروریزد و آن چه غایت بعثت انبیا علیهم صلوات اللَّه و حامیان اولیاعلیهم السلام بوده، تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین نازل شود و قلم‏های ننگین و زبان‏های نفاق افکن، شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتو افکن گردد و شیاطین و شیطان صفتان به انزوا گرایند و سازمان‏های دروغین حقوق بشر از دنیا برچیده شوند. و امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده هر چه زودتر فرارساند و خورشید هدایت و امامت را طالع فرماید.(62)
12. فقها؛ حجت امام بر مردم‏ 
اسحاق بن یعقوب، نامه‏ای برای حضرت ولیّ عصرعلیه السلام می‏نویسد و از مشکلاتی که برایش رخ داده، سؤال می‏کند و محمد بن عثمان عمری - نماینده‏ی آن حضرت - نامه را می‏رساند. جواب نامه به خط مبارک صادر می‏شود که ... در حوادث و پیش آمدها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم .....(63)
فقها از طرف امام‏علیه السلام حجت بر مردم هستند.(64)
ولایت فقیه همان ولایت فقیه رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم است. قضیه‏ی ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسول‏اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم است و این‏ها از ولایت رسول‏اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم هم می‏ترسند.(65)
روحانیون با هم باید باشند. این‏ها همه لشکر امام زمان‏علیه السلام هستند.(66)
اگر خدای نخواسته، روحانیونی که مدعی این هستند که، الآن نماینده‏ی امام زمان‏علیه السلام در بین مردم هستند، اگر خدای نخواسته از یکی شان یک چیزی صادر بشود که برخلاف اسلام باشد، این طور نیست که فقط خودش را از بین برده باشد. این، حیثیت روحانیت را لکه‏دار کرده است.
این‏که این نماینده، یعنی مدّعای نمایندگی از طرف امام زمان‏علیه السلام و اسلام دارد، نماینده‏ی امام زمان‏علیه السلام اگر خدای نخواسته یک قدمی کج بردارد، این اسباب این می‏شود که مردم به روحانیت بدبین بشوند. بدبین شدن به روحانیت و شکست روحانیت، شکست اسلام است. آن که حفظ کرده تا حالا اسلام را، این طبقه بوده و اگر در این طبقه، شخصی یا اشخاصی پیدا بشود که برخلاف مصالح اسلام خدای نخواسته عمل بکند، جرمی است که از آدم‏کشی بدتر است. جرمی است که از همه‏ی معاصی بدتر؛ برای این که جرم صادر می‏شود از کسی که آبروی یک روحانیت را از بین می‏برد و آن‏هایی که غافل هستند از اسلام، گاهی وقت‏ها برمی‏گرداند، این، این‏طور نیست که وارد شده است که اگر چنان‏چه عالِم فاسد بشود، عالَم فاسد می‏شود. برای این که عالِم /نماینده/ به حسب ظاهر، نماینده‏ی امام است.(67)
13 - دعا
خداوندا!.... دعای خیر حضرت بقیّةاللَّه - ارواحنا فداه - را شامل حال‏مان گردان.(68)
امید است آفتاب درخشان اسلام بر جهانیان نورافشاند و مقدمات ظهور منجی بشریت را فراهم آورد.((و ما ذلک علی اللَّه بعزیز)).(69)
خداوندا! تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت، جبران فرما.(70)
ما را موفق کند که به لقای جمال مبارک امام زمان‏علیه السلام موفق بشویم.(71)
و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به ما توفیق بدهد که، ما بتوانیم به این مقصدی که مقصد انبیاست، برسیم و ما ان شاءاللَّه با هم باشیم و این قافله را با هم به منزل برسانیم و این امانت را به صاحب امانت، رد کنیم.(72)
خداوند، همه ما را از این قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سرمنزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود - ارواحنا لمقدمه الفداء - رد کنیم.(73)
بار الها! این کشور، وابسته به رسول اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت گرامی اواست و کشور حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا لمقدمه الفداء - است.(74)
14. عشق در شعر امام‏
روز وصل‏
غم مخور، ایام هجران رو به پایان می‏رود این خماری از سر ما میگساران می‏رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می‏زند غمزه را سَر می‏دهد، غم از دل و جان می‏رود
بلبل اندر شاخسار گُل هویدا می‏شود زاغ با صد شرمساری از گلستان می‏رود
محفل از نور رخ او، نورافشان می‏شود هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می‏رود
ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند پرده از رخسار آن سرو خرامان می‏رود
وعده‏ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد روز وصلش می‏رسد، ایام هجران می‏رود(75)
شمس کامل‏
صف بیارایید رندان! رهبر دل آمده‏ جان برای دیدنش، منزل به منزل آمده
بلبل از شوق لقایش، پَرزنان بر شاخ گُل‏ گل ز هجر روی ماهش، پای در گِل آمده‏
طور سینا را بگو: ایام ((صَعق)) آخر رسید موسِی حق در پی فرعون باطل آمده‏
بانگ زن بر جمع خفّاشان پَست کور دل از ورای کوهساران، شمس کامل آمده‏
باز گو اهریمنان را فصل عشرت بار بست‏ زندگی بر کام‏تان، زهر هلاهل آمده‏
دلبر مشکل گشا از بام چرخ چارُمین‏ با دم عیسی‏ برای حل مشکل آمده‏
غم مخور، ای غرق دریای مصیبت غم مخور در نجاتت، نوحِ کشتی‏بان به ساحل آمده(76)
قسمتی‏از قصیده‏ی بهاریه‏ی انتظار
شد موسم عیش و طرب، بگذشت هنگام کَرَب‏ جام میِ گلگون طلب، از گُل‏عذاری مه جبین‏
قدّش چو سرو بوستان، خدّش به رنگ ارغوان‏ بویش چو بوی ضِیمَران، جسمش چوبرگ‏یاسمین‏
چشمش چو چشم آهوان، ابروش مانند کمان‏ آب بقایش در دهان، مهرش هویدا از جبین‏
رویش چو روز وصل او،گیتی فروز و دل‏گشا مویش چو شام هجر من، آشفته و پُر تاب وچین‏
با این‏چنین زیبا صنم، باید به بُستان زد قدم‏ جانْ فارغ از هر رنج و غم، دل خالی از هرمهروکین‏
خاصه کنون کاندر جهان، گردیده مولودی عیان کز بهر ذات پاک آن، شد امتزاج ماء و طین‏
از بهر تکریمش میان، بربسته خیل انبیا از بهر تعظیمش کمر، خم کرده چرخ هفتمین‏
مهدی امام منتظر، نوباوه‏ی خیرالبشر خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین‏
مهر از ضیائش ذرّه‏ای، بدر از عطایش بدره‏ای‏ دریاز جودش قطره‏ای، گردون ز کِشتش خوشه‏چین‏
مرآت ذات کبریا، مشکوة انوار هُدا منظور بعثِ انبیا، مقصود خلق عالمین‏
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سَقَر خاک رهش زیبد اگر، بر طُرّه ساید حور عین‏
دانند قرآن سر به سر، بابی ز مدحش مختصر اصحاب علم و معرفت، ارباب ایمان و یقین‏
سلطان دین، شاه زَمَن، مالک رقاب مرد و زن‏ دارد به امر ذوالمِنَن، روی زمین، زیر نگین‏
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فیض بشر خیل ملایک سر به سر، در بند الطافش، رهین‏
حُبّش سفینه نوح آمد در مَثَل، لیکن اگر مهرش نبودی نوح را می‏بود با طوفان قرین‏
گرنه وجود اقدسش، ظاهر شدی اندر جهان‏ کامل نگشتی دین حق ز امروز تا روز پسین‏
ایزد به نامش زد رقم، منشور ختم الاوصیا چونان‏که جدّ امجدش گردید ختم المرسلین‏
نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داود و پسر از ابر فیضش مُستَمِد، از کان علمش مُستعین‏
موسی‏ به کف دارد عصا، دربانیش را منتظر آماده بهر اقتدا، عیسی‏ به چرخ چارمین‏
ای خسرو گردون فَرَم، لختی نظر کن از کَرَم‏ کفارِ مُستولی نگر، اسلام مستضعف ببین(77)
قسمتی از یک مسمط در مدح امام زمان (عج) مصطفی سیرت، علی فر، فاطمه عصمت، حسن خو
هم حسین قدرت، علی زهد و محمد علم مَه رو شاه جعفر فیض و کاظم حلم و هشتم قبله گیسو
هم تقی تقوا، نقی بخشایش و هم عسکری مو مهدی قائم که در وی جمع، اوصاف شهان شد
پادشاه‏عسکری طلعت،نقی حشمت، تقی فر بوالحسن فرمان وموسی‏قدرت و تقدیر جعفر
علم باقر، زهد سجاد و حسینی تاج و افسر مجتبی حلم و رضیه عفّت و صولت چو حیدر
مصطفی اوصاف و مجلای خداوند جهان شد(78)
ختامُهُ مِسْک‏
پیام امام زمان (عج)
ما رفته بودیم جبهه‏ها در زمان جنگ. یک شب، نیمه شبی از چادری که دعای توسل بود در آن، خارج شدیم. در آن همنشینی و انس بیابان و شب و آسمان و حالی که ما داشتیم، در یک عوالمی غرقه بودیم که شخصی به ما نزدیک شد. بعد از این که صحبت کرد، فهمیدیم که یکی از فرماندهان رده بالاست. آمده بود به سخن گفتن و در حقیقت حالی کردن در آن نیمه شب. می‏گوید صحبتش که تمام شد، گفت: ببخشید، من می‏خواهم یک حکایتی را برای شما بگویم. گفت: مدتی پیش، من در چادر خود خوابیده بودم. نیمه‏های شب خواب دیدم که یک شخص سبز پوشی وارد چادر من شد. به گونه‏ای بود که من برخاستم و حس کردم امام زمان(عج) است. در این بین امام زمان(عج) فرمودند: که بروید پهلوی امام‏تان. پنج تا پیام دارم به ایشان منتقل کنید. می‏گوید: بعد من از خواب پریدم و گفتم: رؤیای کاذبه است و نمی‏دانم چه است و این را فراموش کردم. دو هفته بعد در جماران جلسه بود.
جلسه که تمام شد، همه که خارج شدند، امام گفت: شما بایست. من ایستادم. وقتی ایستادم، گفت: حالا بگو ببینم پیام چیست؟ (اگر این حرف را کسی می‏زد که عادت دارد شعار بدهد و پرت بگوید، من شک می‏کردم در پذیرش آن، ولی این آدم چشم‏هایش حرف می‏زد به جای لب‏هایش). آقا! شما بایست ببینم. ایستادم. بگو ببینم پیغام چیست؟ من گفتم: ببخشید کی، چی، کجا؟
امام، مَطلع پیام را برایم ذکر کردند. به یادم آمد. تکرار کردم کاملش را.(79)
این حکم مال من نیست‏
در قضیه‏ی بهمن ماه 57 که رژیم شاه، حکومت نظامی را از ساعت مثلاً 9 شب آورده بود به 4 بعد از ظهر. ساعت 2 و 10 دقیقه، زنگ تلفن محل اقامت امام در مدرسه‏ی رفاه به صدا در آمد. پشت خط، مرحوم طالقانی بود. ایشان به آن کسی که گوشی را بر می‏دارد، می‏گوید: به امام بگویید امروز اعلام کردند ساعت 4 حکومت نظامی است. حکم چیست؟ چه کار باید کرد؟ امام می‏فرمایند که به ایشان بگویید: اگر با مردم تماس دارند، بگویند که مردم بیشتر بیایند. این جزئی از تاریخ انقلاب است. مرحوم طالقانی آن طوری که دخترش در کتاب می‏گوید، شروع می‏کند به گریه کردن که به این سید بگویید (به این پیرمرد بگوئید) می‏داند که چه کار دارد می‏کند؟ (متن مکتوبش هست). آن رژیمی که 17 شهریور را درست کرده، اِبا ندارد از این‏که قتل عامی دیگر صورت دهد. امام می‏گوید: به او بگویید ((این حکم مال من نیست)). اتفاقاً همان شب کلانتری‏ها فتح شد. ...و قصه‏ی این انقلاب تمام، و پیروز شد.(80)
ندای ولیّ عصر (عج)
22 بهمن 57 یوم اللَّه بود. واقعاً ما در معرض کشته شدن بودیم. فقط ندای ولیّ عصر (عج) به داد ما رسید. فردی که الآن زنده است، پیام برد به دبیرستان علوی. (خدمت امام امت) گفت: حضرت مهدی(عج) می‏فرماید: در خانه نمانید. اگر ماندید، کشته می‏شوید. لذا امام خیلی محکم فرمود: در خانه نمانید. آقای طالقانی به امام عرض کرد: آقا! مردم را درو می‏کنند. این‏ها عصبانی هستند، آخر کارشان است.
امام فرمود: باید بیرون بریزند. ایشان [آقای طالقانی‏] خیلی اصرار کرد. [امام ]فرمود: اگر پیام از جای دیگری باشد، باز [بر سر حرف‏] خود ایستاده‏اید؟ [آقای طالقانی‏] گفت: چَشم، تسلیم هستم. لذا 22 بهمن یوم اللَّه است.(81) 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات