تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۸  ، 
کد خبر : ۱۶۱۹۰۳
گفت‌وگو با منصوره اتحادیه (نظام مافی)

پنهان‌کاری احزاب سیاسی در ایران (بخش اول)

امیرهوشنگ انوری مقدمه: در ساده‌ترین تعریف؛ حزب، دسته و فرقه‌ای سیاسی است که در امور اجتماعی منافع و نظرهای خاص یک طبقه را تعقیب کند. در جوامع مدنی مدت‌هاست که احزاب کارکردهای فراوانی از خود نشان داده‌اند. بدیهی‌ترین نقش احزاب، افزایش میزان مشارکت مردم در اداره امور کشور و نظارت و کنترل حکومت‌گران بوده است. اکنون حدود یک سده از تشکیل نخستین احزاب در ایران می‌گذرد و این نهاد بسیار با اهمیت اجتماعی متاسفانه هنوز در جامعه ما به شکل بهینه نهادینه نشده است. مهم‌ترین اشکال احزاب عدم تداوم آنها و یا در صورت تداوم عدم ایفای نقش مطلوب بوده است. در این مورد با دکتر منصوره اتحادیه به گفت‌و‌گو نشستیم. اتحادیه متولد سال 1312 در تهران است. وی دکترای تاریخ خود را از اسکاتلند گرفت، رساله دکترای ایشان تحت عنوان«پیدایش و تحول احزاب سیاسی در ایران» تاکنون دو بار به چاپ رسیده است، همچنین از اتحادیه تاکنون بیش از هفتاد اثر اعم از تألیف، ترجمه و استنساخ به دست انتشار سپرده شده است.

* با آن که نزدیک به یک سده از پیدایش احزاب سیاسی در ایران می‌گذرد، هنوز در زمینه تحقیق و پژوهش پیرامون احزاب با نواقص و کاستی‌هایی روبرو هستیم، به نظر شما چه دلایلی مطالعه درباره احزاب را در ایران با مشکل مواجه کرده است؟
** متاسفانه همان گونه که اشاره کردید دشواری‌های زیادی در مسیر تحقیق درباره احزاب وجود دارد. به نظر من دو دلیل عمده باعث این دشواری‌ها شده است؛ اول اینکه احزاب ما تقریبا هیچ‌یک عمر طولانی نداشته و خیلی زود از میان رفته‌اند و خیلی از آنها به خاطر مسائل سیاسی مجبور به پنهان‌کاری بوده‌اند. تنها حزب توده است که می‌توان از آن به عنوان حزبی یاد کرد که مدت نسبتا زیادی دوام آورد و تاریخچه مدونی از خود بر جای گذاشت. بقیه احزاب به علت زمینه نامساعد اجتماعی و سیاسی جامعه ما عمر کوتاهی داشتند. البته حزب بودن حزب توده هم به این علت است که نوعی الگوبرداری خارجی داشته است، نکته دوم این است که تغییر و تحول‌های فراوان سیاسی سبب شده که اسناد و مدارک این احزاب یا توسط خودشان و یا به وسیله مخالفانشان از میان برود. در مجموع به علت این موارد و مسائلی از این دست، مطالعه درباره احزاب با کمبود منابع مواجه است. ما تقریبا هیچ آرشیوی از اسناد احزاب در اختیار نداریم بنابراین قادر نیستیم دریابیم که تصمیم‌گیری‌ها، انگیزه‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و مرامنامه آنان چه بوده است، در این مورد، منابع محدود است به روزنامه‌ها، خاطرات و مذاکرات مجلس که قطعا کافی نخواهد بود.
* اندیشه تشکیل احزاب سیاسی در ایران، به چه زمانی برمی‌گردد؟
** با تشکیل مجلس اول طبیعی بود که گرایش‌های سیاسی متفاوت نیز شکل بگیرد. در مجلس اول، دو گرایش سیاسی عمده خود را نشان می‌دهند؛ میانه‌رو و تندروها یا انقلابیون.
هر یک از این دو گرایش بیرون از مجلس برای خود روزنامه‌هایی داشتند که از اهمیت زیادی برخوردار بودند. در این دوره ارتباط مستقیمی میان مجلس و روزنامه‌ها وجود داشت، به این شکل که هرگاه مجلس دایر بود روزنامه‌ها هم رونق داشتند و هر زمان که مجلس تعطیل می‌شد، روزنامه‌ها نیز گرفتار سانسور و محدودیت می‌شدند. به هر صورت دو گرایش عمده‌ای که در مجلس اول وجود داشت به روزنامه‌ها نیز سرایت کرده بود، به عنوان مثال روزنامه حبل‌المتین، مشی میانه‌رو داشت و صور اسرافیل کاملاً تندرو بود.
نخستین حزب سیاسی که در ایران شکل گرفت، حزب «اجتماعیون عامیون» بود. اعضای این حزب، از انقلابیون تندرویی که در باکو زندگی می کردند، الهام می‌گرفتند و حتی مرامنامه این حزب در باکو نوشته شد. باکو در این زمان کانون انقلابیون بود و یکی اعضای آن «حیدرخان عمواوغلی» به شمار می‌رفت. به نظر من در مورد نقش حیدرخان در ایران به اندازه کافی تحقیق نشده است. به احتمال قوی حیدرخان از قفقاز مأموریت داشته که برای اهداف خاصی به ایران بیاید. این فرد در جریانات مربوط به انقلاب مشروطه ایران بسیار تأثیر گذار بود.
مقارن این ایام، حزب «همت» در باکو شکل گرفته بود و «اجتماعیون عامیون» که در واقع از سوی این حزب تأسیس شده بود، به این حزب وابستگی داشت. به نظر من عملکرد حزب اجتماعیون عامیون که اعتقادات سوسیالیستی داشت به مرام بلشویک‌ها بسیار نزدیک بود. بلشویک‌ها در این زمان در قفقاز بسیار فعال بودند و نباید فراموش کنیم که استالین اهل جنوب روسیه بوده و با قفقاز تماس داشته است. تبریز، گیلان و تهران سه کانون عمده فعالیت اجتماعیون عامیون در ایران بودند. ویژگی‌های این حزب نیمه مخفی بیان عقاید در لوای اسلام با اعتقاد به تفکیک مذهب از سیاست، تقسیم املاک میان زارعان و دهقانان و تحکیم مجلس بود.
* به نظر شما این حزب تا چه اندازه در راستای آرمان مشروطه حرکت کرد؟
** اجتماعیون عامیون در تحکیم مجلس خیلی موثر بودند. اساسا آنها خواهان این بودند که مجلس دارای قدرت مطلق باشد. کسروی هم در تاریخش بدون اینکه به نام اجتماعیون عامیون اشاره کند بارها می‌نویسد که نه تنها در تهران بلکه در تبریز و انجمن معروف آن، در زمان مشروطه دو گرایش سیاسی وجود داشته است و اختلافات آنها را به خوبی نشان می‌دهد. تبریز مرکز انقلاب بود و باید اذعان کرد که تبریز انقلاب را به وجود آورده چون تعداد مخالفان محمدعلی شاه در تبریز بسیار زیاد بوده است. از اسناد موجود برمی‌آید که از سوی این مخالفان تماس‌هایی باظل‌السلطان و سالارالدوله گرفته شده بود تا شاید سلطنت به آنها تفویض شود. وجود و نفوذ اجتماعیون عامیون در تبریز که در انقلاب مشروطه نقش فراوانی داشته‌اند، نشان می‌دهد که این حزب تا چه اندازه به اهداف و ماهیت انقلاب مشروطه نزدیک است.
رهبر اجتماعیون عامیون در تبریز یکی از مشهورترین انقلابیون مشروطه خواه یعنی علی مسیو است بعدها روس‌ها او را دار زدند.
* اصل شکل گرفتن احزاب سیاسی به مجلس دوم باز می‌گردد، این‌طور نیست؟
** بله، اجتماعیون عامیون در مجلس اول حضور داشتند. بعد از به توپ بستن مجلس همه انقلابیون مخفی شدند و در واقع در مجلس دوم است که علناً شاهد به وجود آمدن احزاب هستیم.
اجتماعیون عامیون تبدیل به حزب دموکرات شدند و کمی از تندروی‌هایشان کاسته شد. آنها اعلام کردند که یک حزب انقلابی نبوده و خواهان اصلاحات تدریجی هستند و مدعی شدند که رابطه آنها با باکو قطع خواهد شد. دموکرات‌ها در خارج از مجلس تشکیلات قوی داشتند و از طریق این تشکیلات دستور داده بودند که اعضای آنان در مجلس چه سیاست و برنامه‌هایی داشته باشند. باید توجه داشت که این ویژگی از مشخصه‌های احزاب دسته چپ در غرب است و همان‌طور که می‌دانید احزاب چپ در خارج از مجلس تشکیل می‌شدند و سپس به داخل مجلس راه پیدا می‌کردند. حزب دموکرات در اقلیت بود ولی قوی و منسجم، با رهبری سیدحسن تقی زاده از درون مجلس اداره می‌شد. بیرون از مجلس هم محمدامین رسول‌زاده که از باکو آمده بود، ریاست حزب را بر عهده داشت. همچنین حیدرخان عمواوغلی و تعدادی دیگر که از اسامی آنها اطلاع دقیقی در دست نیست به این حزب کمک می‌کردند.
خوشبختانه اسنادی از این حزب باقی مانده که از آنها چنین برمی‌آید که روسای حزب به نمایندگانشان در مجلس دستوراتی ابلاغ کرده‌اند، در واقع حزب دموکرات را می‌توان یک حزب سازمان یافته تلقی کرد.
یکی از مسائل مربوط به حزب دموکرات در این زمان، اختلاف آنها با علماست. در واقع شیخ فضل ا... نوری که در دوران مجلس اول خیلی زود متوجه چپگرایی این حزب شده و دریافته بود که یکی از اهداف آنها طرفداری و عقیده به مساله جدایی دین از سیاست است، به شدت با آنها مخالفت کرد. وی در یکی از لوایحش می‌نویسد که من با تمام مجلس مخالف نیستم بلکه با عده‌ای از وکلا مخالفم چون آنها ناتورالیست و سوسیالیست هستند. نوری حتی آنها را به بابی بودن متهم کرد. دموکرات‌ها از سوی دیگر سکولار بودند و طبیعی بود که با حضور علما در سیاست مخالف باشند بنابراین آنها سعی داشتند از نفوذ علما بکاهند و قدرت دخالت و حضور آنها را در سیاست، وضع قوانین و تعلیم و تربیت محدود کنند.
البته درگیری این حزب با علما از مجلس اول آغاز شد و در مجلس دوم، با محاکمه و به دار کشیدن شیخ فضل ا... و کشته شدن بهبهانی به نقطه اوج خود رسید.
* به غیر از حزب دموکرات، اعتدالیون هم در مجلس دوم حضور داشتند، عملکرد آنها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
** درست است که حزب اعتدالیون در مجلس دوم نمایندگان زیادی داشت اما متاسفانه آنها برنامه از پیش تدوین شده‌ای نداشتند.
در واقع میانه‌روها، نه لزوما از دولت حمایت می‌کردند و نه سیاست خاصی را در پیش می‌گرفتند. آنها در مقابل دموکرات‌هایی قرار گرفتند که دقیقا می‌دانستند چه می‌خواهند. به همین دلیل بیشتر فعالیت‌هایشان نوعی عکس‌العمل در مقابل دموکرات‌ها بود. عملا حزب اعتدالیون در مجلس دوم عملکردی ضعیف داشت و مرامنامه آنان هم بیشتر شامل اصولی کلی بود.
* به قدرت رسیدن ناصرالملک چه تاثیری در روند مجلس دوم داشت؟
** ناصرالملک به اشتباه آدمی لیبرال معرفی شده بود ولی اصلا به برقراری دموکراسی در ایران عقیده نداشت. او در مجلس دوم تاثیر زیادی از خود به جای گذاشت. ناصرالملک معتقد بود که ایران مثل آدم گرسنه‌ای است که ناگهان گوشت زیادی برای خوردن به او بدهند. او فکر می‌کرد آزادی دادن به جامعه آن روز ایران حکایت همان فرد گرسنه را دارد و البته شاید هم درست می گفت. به غیر از دو حزبی که در مجلس دوم حضور داشتند و ذکرشان رفت، دو حزب کوچک دیگر هم در این مجلس وجود داشت که تعداد اعضای هر کدام از آنها بیشتر از چند نفر نبود.
ناصرالملک موفق شد در مجلس ائتلافی را تشکیل دهد که صاحب اکثریت آرا باشد تا بتواند در مقابل دموکرات‌ها بایستد و از رسیدن آنها به خواسته‌هایشان جلوگیری کند.
این ائتلاف و همچنین اتهام قتل بهبهانی که متوجه دموکرات‌ها بود باعث تضعیف این حزب شد تا جایی که تقی‌زاده، رئیس حزب دموکرات‌ها در مجلس، به خاطر اینکه مسوولیت قتل بهبهانی به اشتباه متوجه او شده بود، مجبور شد ایران را ترک کند. من فکر می‌کنم که روس‌ها در ترور بهبهانی نقش داشته‌اند چون در عمل، مرگ بهبهانی به نفع آنها تمام شد. هیات ائتلافی که ناصرالملک در مجلس دوم ایجاد کرد، فقط تا مساله درگیری با مورگان شوستر، خزانه‌دار کل، باقی بود ولی بعد از آن چون اصالتی نداشت از هم پاشید.
* وضعیت روزنامه‌ها از این زمان به بعد به چه صورت بود؟
** در مدت مجلس دوم، روزنامه‌ها نقش بسیار مهم و چشمگیری داشتند. شاید بتوان گفت مهمترین روزنامه آن دوره، «ایران نو» بوده که رسول‌زاده، تئوریسین حزب دموکرات آن را می‌گردانده است. ایران‌نو در این دوره روزنامه بسیار مفید و با اهمیتی بود. به طور کلی همانطور که گفتم وقتی مجلس به کار خود مشغول بود، روزنامه‌ها هم وضعیت خوبی داشتند.
* در فاصله میان مجلس دوم و سوم، احزاب چه وضعیتی داشتند؟
** میان مجلس دوم و سوم، چهار سال فاصله افتاد. در این مدت، تقریبا می‌توان احزاب را از میان رفته دانست.
نقش بختیاری‌ها در این دوره بسیار مهم بود و جا دارد بیش از اینها مورد مطالعه قرار بگیرد.
یکی از دلایلی که انتخابات مجلس سوم به طول انجامید، مخالفت بختیاری‌ها بود که قدرت را در اختیار داشتند. روزنامه‌ها نیز در طول این مدت چهار ساله گرفتار سانسور بودند. به هر صورت با روی کار آمدن علاءالسلطنه و رسیدن احمدشاه سن تاجگذاری، او می‌بایست طبق قانون در مجلس سوگند می‌خورد، بنابراین مجلس سوم پس از یک وقفه طولانی شروع به کار کرد. البته روس‌ها اجازه نمی‌دادند که انتخابات مجلس سوم در آذربایجان برگزار شود.
در مجلس سوم که قانون انتخابات تغییر کرد و هر فردی بدون شرط مالی یا تحصیلی می‌توانست رای بدهد و وکلا نیز لزوما اهل حوزه انتخابیه نبودند. اگرچه این قانون دموکراتیک بود اما عملا به ضرر مجلس تمام شد چون ملاکان با ترفندهای ساده وارد مجلس شدند و ماهیت مجلس از این دوره به بعد دستخوش تغییر شد و در اختیار ملاکان قرار گرفت.
* آرایش احزاب سیاسی در مجلس سوم به چه صورت بود؟
** در این مجلس، گروه جالب توجه و جدیدی پیدا شد که «هیات علمیه» نام داشت. اعضای این حزب علمایی بودند که رهبری آنها را سیدحسن مدرس بر عهده داشت.
البته دقیقا نمی‌توان آنها را به عنوان یک حزب به حساب آورد اما آنها در رای‌گیری‌ها به صورت هماهنگ عمل می‌کردند. دموکرات‌ها نیز به رهبری سلیمان میرزا در مجلس سوم حضور پررنگی داشتند و بیشترین مخالفت را با هیات علمیه از خود نشان می‌دهند. مجلس سوم تنها یازده ماه دوام داشت چرا که بعد از این مدت، جنگ جهانی اول آغاز شد. با شروع جنگ، دموکرات‌ها به آلمان‌ها و ترک‌ها نزدیک شدند و دایره فعالیت خود را گسترش دادند. البته وقتی رئوف پاشای ترک بخش غربی ایران تا کرمانشاه را که از مدت‌ها پیش به آن نظر داشتند تصرف کرد، دموکرات‌ها تا حدودی به مشکل برخوردند چون از طرفی هوادار عثمانی و آلمان بودند و از طرف دیگر، عثمانی خاک ایران را اشغال کرده بود، در نتیجه سعی می‌کردند مشکلات و تقصیر را متوجه دولت و به خصوص فرمانفرما جلوه دهند چون او در دولت عین‌الدوله وزیر داخله بود. دموکرات‌ها فرمانفرما را به شدت استیضاح کردند. بسته شدن مجلس هم مربوط به عملکرد دموکرات‌ها بود چون روس و انگلیس برای از بین بردن نفوذ آلمان، تصمیم به اشغال پایتخت گرفتند و روس‌ها به سوی تهران قوا فرستادند، در نتیجه همه هواداران آلمان‌ها و ترک‌ها تهران را تخلیه کردند اما روس‌ها وارد تهران نشدند. با این حال مجلس بسته شد و دموکرات‌ها نیز به قم مهاجرت کردند.
* پس از بسته شدن مجلس سوم، احزاب چه سرنوشتی پیدا کردند؟
** با بسته شدن مجلس، مساله مهاجرت پیش آمد، تمام کسانی که ضد روس و انگلیس بودند،ابتدا به قم، سپس به اصفهان و کرمانشاه مهاجرت کردند. در تمام این مدت، سپاه روس نیز در تعقیب مهاجران بود. در همین زمان بود که نظام‌السلطنه در کرمانشاه اعلام حکومت موقت کرد. دموکرات‌ها به رهبری سلیمان میرزا به نظام‌السلطنه ملحق شدند. با حمله روس‌ها به کرمانشاه این افراد به عراق مهاجرت کردند، البته باید یادآوری کرد که دموکرات‌ها با نظام‌السلطنه نیز سازش نداشتند و در ارتباط میان ترک‌ها و آلمان‌ها جانب آلمان‌ها را می‌گرفتند در حالی که نظام‌السلطنه بیشتر به ترک‌ها متکی بود. در مورد اعتدالیون هم باید اضافه کنم که در مجلس سوم حضور جدی نداشتند و پس از انحلال مجلس سوم از میان رفتند و دیگر نتوانستند به عنوان یک حزب حضوری از خود نشان دهند.
* احزاب در تشکیل دولت ملی در کرمانشاه چه نقشی داشتند؟
** بین نظام‌السلطنه و سلیمان میرزا، رهبر حزب دموکرات، تضادی وجود داشت. همانطور که گفتم نظام‌السلطنه به ترک‌ها گرایش داشت و سلیمان میرزا به آلمان‌ها. می‌دانیم که ترک‌ها به نظام‌السلطنه کمک می‌کنند تا دولت موقت به اسم احمدشاه، هفت ماه در کرمانشاه حکومت کند.
در واقع همین دولت موقت بود که برای اولین بار حق کاپیتولاسیون در ایران را لغو کرد. در آن زمان تنها حزب باقی مانده دموکرات‌ها بودند که آنها هم در اندک زمانی متلاشی شدند. سلیمان میرزا که به ایل سنجابی پناه برده بود توسط انگلیس‌ها گرفتار شد و تا آخر جنگ در زندان آنها به سر برد. می‌توان از همه این وقایع این‌طور نتیجه گرفت که احزاب در تشکیل دولت در کرمانشاه نقشی نداشته‌اند.
* علت وقفه طولانی حدودا شش ساله میان مجلس سوم و چهارم چه بود؟
** مهم‌ترین علت آن جنگ جهانی و اغتشاشات داخلی بود. به عنوان مثال چون جنوب ایران در اشغال نیروی انگلیس (S.P.R) بود،در کرمانشاه، غرب و آذربایجان جنگ ادامه داشت و انتخابات در جنوب انجام نمی‌گرفت. اتفاق بزرگی که در این زمان رخ داد و در ایران نیز تاثیر زیادی گذاشت، پیروزی بلشویک‌ها در اتقلاب 1917 روسیه بود. پس از این رویداد، روسیه که همواره یک خطر جدی برای آزادی ایران به شمار می‌رفت، به دوست ایران تبدیل شد. از این مقطع به بعد بسیاری از افراد جذب تفکر بلشویکی شدند.
مساله دیگری که اتفاق افتاد قرارداد 1919 بود. این قرارداد که در دولت وثوق‌الدوله منعقد شد، باید طبق قانون اساسی به تصویب مجلس شورای ملی می‌رسید. همین عامل باعث شد انگلیس‌ها که طرف قرارداد بودند، برای تشکیل مجلس چهارم فشار آورده و اعمال‌نظر کنند، ولی به دلیل منفور بودن قرارداد، انتخابات انجام نشد. وثوق‌الدوله قبل از سقوط، فقط در چند مرکز موفق به اجرای انتخابات شد. پس از وثوق‌الدوله نیز کم و بیش انتخابات در ولایات برگزار می‌شد.
از دیگر وقایع مهم این دوره، کودتای 1299 شمسی است.
* در تشکیل مجلس چهارم و سپس در خود مجلس، احزاب چه نقشی داشتند؟
** دو گرایش عمده حزبی در مجلس چهارم وجود داشت؛ حزب سوسیالیست به رهبری سلیمان میرزا که در اقلیت بود و حزب دیگر، اصلاح‌طلبان بودند. چهره‌های شاخصی مثل مدرس، بهار، تیمورتاش، نصرت‌الدوله و... نیز در این مجلس حضور داشتند. مجلس چهارم عرصه درگیری‌های بسیار شدیدی میان وکلا بود. این تشنج‌ها بیشتر نتیجه چهار سال جنگ و اشغال ایران بود. باید در نظر داشت که دوره مجلس چهارم، اوج آزادی سیاسی در ایران بود و شاید بتوان علت این آزادی را دور بودن روس‌ها و انگلیس‌ها از صحنه سیاست ایران دانست.
آزادی این دوره را می‌توان از روزنامه‌ها دریافت. شاید بیشترین هتاکی که در ایران نسبت به انگلیس صورت گرفته، مربوط به همین زمان بوده است. البته آن آزادی در نهایت به جنجال انجامید و به ضرر همه تمام شد. نتیجه آن هیاهو فرصتی بود که در اختیار سردار سپه قرار گرفت تا در نهایت به قدرت برسد.
از اینجا به بعد است که سردار سپه در تمام کابینه‌ها حضور دارد و اختلافات و درگیری‌های میان سیاستمداران دست آخر به نفع سردار سپه تمام می‌شود.
نقش سوسیالیست‌ها در مجلس چهارم همیشه مرا حیرت زده می‌کند. شرکت استاندارد اویل آمریکا سعی داشت امتیاز نفت شمال ایران را بگیرد. این مساله نمی‌توانست برای دولت مشکل‌گشا باشد. دولت در آن ایام در مضیقه مالی قرار داشت و تنها منبع درآمد بااهمیت آن یعنی نفت، تحت اداره انگلیس بود و دولت اختیاری از بابت آن نداشت.
سوسیالیست‌ها نه‌تنها با پیشنهاد اعطای امتیاز نفت مخالفت کردند، بلکه با ورود شرکت سینکلر اویل نیز که یک شرکت آمریکایی بود، مخالف بودند. در این زمان رئیس دولت، قوام‌السلطنه بود و سوسیالیست‌ها با قوام‌السلطنه اصلا رابطه خوبی نداشتند و چه‌بسا دشمن هم بودند.
بعدها می‌بینیم که مخالفت حزب توده با احمد قوام‌‌السلطنه هم ادامه دارد. به نظر من قوام‌السلطنه آدم وطن‌پرستی بود. او در مجلس حتی التماس می‌کرد که با اعطای امتیاز به شرکت آمریکایی موافقت شود، اما سوسیالیست‌ها نمی‌پذیرفتند. من علت این مخالفت را درنمی‌یابم، فقط می‌دانم که ضرر زیادی برای ایران در پی داشت.
در این زمان وضعیت احزاب به شدت تحت تاثیر اقدامات سردار سپه بود. او روز به روز قدرتمندتر می‌شد و از سوی دیگر محبوبیت احمدشاه تحلیل می‌رفت. سردار سپه، هم برای قشون خود مالیات غیرمستقیم دریافت می‌کرد و هم از انگلیس‌ها بابت نفت پول می‌گرفت، در صورتی که دست احمدشاه خالی بود و تبلیغات علیه او نیز شدت می‌یافت.
* احزاب دیگر در مجلس چهارم چه نقشی داشتند؟
** حزب اصلاح‌طلب هم در مجلس حضور داشت که افراد برجسته و باتجربه‌ای مثل مدرس، نصرت‌الدوله و تیمورتاش عضو آن بودند، اما بیشترین تاثیرگذاری از سوی حزب سوسیالیست بود و همین حزب بود که از سردار سپه حمایت می‌کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات