جهانشمولی اسلام
ظهور انقلاب اسلامی زمینهای را فراهم کرد تا اصول و مبانی جهانشمول اسلام برای بار دیگر و با حیاتی جدید و به طور جدی پا به عرصه حیات اجتماعی جهانی بگذارد تا اصول جهانشمولی خود را بر انسانها عرضه کند، و با فراخوانی انسانها برای عمل به این اصول، راه را برای انجام «عمل صالح» باز شود، و از این طریق دستیابی به آن «حیات طیبه»ای که قرآنکریم وعده داده است، فراهم آید.
شاید بتوان چنین ادعا کرد که جامعترین و عالیترین اصول فراگیر و جهانشمول اسلام در همان آیه 13 سوره حجرات یاد شده جمع شده است.
نکات حائز اهمیت در این آیه عبارتند از:
اولا، آیه خطاب خود را اختصاص به هیچ قوم و ملت یا مرام و مذهبی قرار نداده است. در حقیقت قرآن با بها دادن به همه انسانها و مورد خطاب قرار دادن آنها، درصدد است تا به آنها گوشزد کند همگان دارای گوهری به نام «انسانیت» هستند که این گوهر نزد آفریدگار جهان بسیار ارزشمند است.
حال با توجه به آنچه گفته آمده روشن شد که مسلمانان در این دوران، در برابر آزمون مهمی قرار گرفتهاند که چگونه میتوانند گوهر آموزههای قرآنی و پیام عدل آسمانی و احسان و بردباری و برادری اسلامی را نه تنها در حیات خویش زنده نگه دارند، بلکه به صورت آرمانی جهانی و نیازی همگانی، انسانهای افسرده و سرخورده را و نیز جهانی پر از ستم و تعدی را به حیات طیبهای تبدیل کنند که قرآن نوید آن را برای همیشه به جامعه بشری داده است.
«ولو ان اهلالقری امنو واتقوا لفتحنا علیهم برکات منالسما والارض»(1) هرگاه ایمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانی) در جامعه گسترش یابد و انسانها حریم خود و خدا را حفظ کنند، هرآینه برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت. اگر مسلمانان جهانیان را به این حقیقت رهنمون شدند. آنگاه است که زمام جهانیسازی بشردوستانه را به دست گرفته، و مسئولیت رسالی خویش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا کردهاند.
ثانیا خداوند، آفرینش انسان را به خود نسبت داده و از روح خود در او دمیده است تا انسانها بدانند همگی روح خدایی در کالبد دارند و با همبستگی خداگونه رفتار کنند. در ضمن چون وابسته به او هستند در زندگی و تلاش برای رسیدن به سعادت از هیچ مانع و رادعی هراس نداشته باشند.
ثالثا همه انسانها با همه اختلافات رنگ و شکل و رفتار به یک پدر و مادر انتساب دارند، پس همگی برادر و برابرند.
رابعا اختلاف ظاهری و گوناگون بودن وضع زندگی که انسانها را به صورت قبایل و قومیتهای مختلف درآورده، نباید سبب دوری و افتراق شود، بلکه باید با در نظر گرفتن گوهر واحد و نسبت واحد، همه گردهم آیند و افتراق را به صورت وفاق درآورند، تا از یکدیگر بهرهمند شوند.
خامسا قرآن اساس و معیار برتری را در فروتنی و تواضع و خدمترسانی و التزام به تعهدات انسانی (تقوا) میداند و بس، و در نتیجه، بر همه امتیازهای واهی مادی خط بطلان میکشد و زمینه را برای برقراری عدالت و توازن اجتماعی در پنهای زمین فراهم میسازد. این رو هیچ دلیلی را برای کنار نشستن مسلمانان یا موضع انفعالی گرفتن در برابر پدیده جهانی شدن نمیتوان یافت، زیرا پیشرفتهای فنآوری و اطلاعرسانی، هر نوع گریزی را برای مسلمانان غیرممکن ساخته است، و صرفاً به دلیل این که نظام سرمایهداری درصدد القای فرهنگ خود و تحمیل آن بر جهانیان است نمیتوان از تبلیغ و ترویج حقایق و اصول جهانشمول اسلام دست برداشت و انسانها را از این حقایق که در اختیار داریم، محروم ساخت، زیرا این خود ظلمی آشکارف و خیانت در امانت الهی است که به دست ما سپرده شده و باید به نیکوترین شکل از عهده انجام آن برآئیم، پس با صدایی رسا اعلام میکنیم: ای مسلمانان! نهراسید و به یاری خدا بشتابید: «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم»(2)
باید توجه داشت که دین، به ویژه دین جامع که ادعای پاسخگویی به همه نیازهای اساسی جامعه انسانی را دارد، مانند اسلام که برای ابعاد گوناگون زندگی انسان، ارائه طریق میکند و در جنبههای فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصاد و حتی روابط اجتماعی، روابط بینالمللی و سیاسی با مسلمانان و غیرمسلمانان ارائه نظر میکند، «منبع و مرجع قدرت» شمرده میشود، پس توجه به پیامهای دینی و انطباق آن با نیازهای جامعه انسانی و به ویژه مقبولیت عمومی پیام دین، نقش مهمی در فضاسازی مذهبی در جامعه بزرگ را دارد.
آری کسانی از روند همهجانبه جهانیشدن در هراسند که بیم نابودی خود را دارند، و در وضعیتی هستند که امکان مقابله با تهاجم فرهنگی را ندارند، چه رسد به چیره شدن بر روند جهانیشدن و جهانیسازی، برای مثال فرهنگ مسیحیت امروز مطلب قابل عرضه ندارد و همواره در مقابل رخدادهای زمانه موضع انفعالی به خود گرفته تا آنجا که میتوان آن را فاقد فرهنگ مسنجمی دانست.
اصول و پایههای جهانشمولی اسلام
دینی را که به صورت دین جهانی در عصر جهانیشدن میتوان مطرح کرد، فقط اسلام است. به این دلیل که تمام عناصر لازم برای جهانیسازی را دارد، پس میتوان قاطعانه گفت: دینی که میتواند انسان جهانیشده را در عصر جهانیشدن، به سرمنزل مقصو برساند و دین جهانی شود، فقط دین آسمانی و تحریم نشدهای است که بصیرت میبخشد و جهالتها و خرافات و تعصبات را میزداید، یعنی اسلام که مایه آن در سرشت بشر نهاده شده و پاسخگوی فطرت و طبیعت انسان، اجتماع و جهان است.
شهید مطهری درباره راز جاودانگی اسلام میگوید:
«رسالت پیامبر اسلام با همه رسالتهای دیگر این تفاوت را دارد که از نوع قانون است، نه برنامه، قانون اساسی بشریت است، مخصوص یک اجتماع کند رو یا تندرو یا چپ یا راست رو نیست. اسلام طرحی است کلی و جامع و همهجانبه و متعادل، که حاوی همه طرحهای جزئی و کارآمد در همه موارد است»(3)
اکنون نگاهی به عناصر اولیه نشان میدهد که دین اسلام یگانه دین پویا و قادر بر ایجاد ارتباطات جهانی شدن است. و توانایی کافی دارد تا از فراز و نشیبهای سخت و دشوار این دوران موفق درآید، زیرا:
1- فطرت: یکی از مفاهیم جاودانه اسلام که به زمان و مکان خاصی مربوط نیست، فطرت است، زیرا ویژگیهای دین جامع و فراگیر، هماهنگی آن با فطرت انسانی است. اگر بنا باشد که دین برای همه اعصار دارای پیام باشد، باید دستورهای آن با فطرت مطابق باشد زیرا فطرت همان بعد ثابت حیات انسانی است که هیچگاه دستخوش تغییر نمیشود.
اشتراک انسانها در ابعاد فطری آنان است. انسانهای گوناگون قرون به جهت امور فطری خود میتوانند با یکدیگر وجوه اشتراک داشته باشند. انسانیت انسان به فطرت اوست و فطرت، مبنای نیاز همه انسانها به یک سلسله دستورهای جاودانه و همیشگی است. اسلام نیز دین فطری است، یعنی همه آموزههای آن با فطرت هماهنگ است، و همین، یکی از رموز جاودانگی این دین شرمنده میشود.
«فاقم وجهک للدین حنیفا فطرةالله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلقالله ذلک الدین القیم»(4)
پاکدلانه به دین روی آور. این فطرت الهی است که مردم را بر آن اساس آفریده، آفرینش الهی هیچگونه تغییرناپذیر نیست. این دین استوار (جاوید و همگانی) است.
به این ترتیب است که این مفهوم، همه زمانها و مکانها را میپیماید و در همه دورهها، نوعی سازوکار خودجوش و پویا دارد. در واقع فطرت، صبغهالله و رنگی خدایی است که همواره در همه اوضاع وجود داشته و دارد، و بر اثر زمان و تحول مکان کمرنگ و دگرگون نخواهد شد. دین اسلام که اصل و پایه آن، فطرت است، بر فطری بودن درون انسانها تاکید دارد و در دوره جهانیشدن نیز این آموزه همچنان تداوم و استمرار خواهد داشت.
ب – انعطافپذیری آموزههای دینی در اسلام:
این از ویژگیهای تعالیم اسلامی است که توانسته از جاودانگی و پویایی خاصی برخوردار باشد. و دارای انعطاف و تحول معرفتی مبتنی بر شرایط زمان و مکان باشد.
دین اسلام به ویژه از دیدگاه شیعه دارای آموزههای انعطافپذیر فراوانی است که میتوان گفت این انعطافپذیری محصول و دستاورد اصل «اجتهاد» است که از درون این اجتهاد، اصل انعطافپذیری بیرون میآید، زیرا دینی جاوید میماند و میتواند برای همه زمانها حرفی برای گفتن داشته باشد، که نیازها هر عصر را در نظر گرفته، طبق آن و در سایه همان آموزههای جاوید و انعطافپذیر، پاسخ مناسب را فراهم سازد.
اکثر اندیشمندان اسلامی بر این امر تاکید دارند که با نگرش خردورزانه، دیدگاه نقادانه، نگاه نوشونده و فهم پویای شرایط زمانی و مکانی میتوان جوهره و گوهر دین را در روزگار یکپارچگی جهانی حفظ کرد، و باور معتقدین به دین اسلام را با این نظرگاه عاقلانه تثبیت کرد و استحکام بخشید. اگر دین فقط یک سلسله آموزهها و احکام ثابت بیان کند و برای متغیران دوران مختلف حیات بشری، چارهای نیاندیشد، آن دین، جهانی و جاوید نخواهد بود، چنین دینی تنها برای یک محیط خاص و عصر ظهور آن، مناسب خواهد بود.
شهید صدر، اجتهاد را برای بازفهمی نظام عقیدتی اسلام لازم میداند تا هم در اصول و هم در فروع، از آن مدد گیرد و بتواند با آن، اسلام را مطابق با نیازهای واقعی زمان عرضه کرد.
وی برپایی دین و هماهنگی آن با زمانه، باور دارد و میگوید: «اسلام در عمق خود عقیدهای زنده، نظامی کامل برای حیات، و روشی مخصوص برای تربیت و اندیشیدن دارد».
انسان توان اداره زندگی بشر و تنظیم شئون آن را در طرحها و قالبهای زنده برای همیشه در اختیار دارد». (صدر 1403 ق. ص 43)
لذا اگر صاحبان اندیشه دینی به درستی انعطافپذیری و عقلانیت – به دور از جمودگرایی – آموزههای دینی را دریابند، در عرصه جهانگستری، این مفاهیم پویا میتواند بسیاری از انتظارات انسان مدرن را برآورده سازد. و این باتوجه به عقلانی بودن، دستورهای دینی است که پویایی ویژهای را به آنها میدهد و آنها را برای هر عصری منعطف میسازد، زیرا دستورهای عقلانی، کهنه شدنی نیست!
البته باید توجه داشت که دین، باید اصول ثابتی داشته باشد و ارائه دهد، تا جاودانگی خود را به عرصه ظهور برساند و اصالت خود را طی قرون و اعصار حفظ کند.
ج – اجتهاد و فهم مقتضیات زمان و مکان:
در بند قبل روشن گردید که اجتهاد، پویا و قابل انعطاف با شرایط زمان است و میتواند پاسخگوی نیازهای روزمره انسان در همه اعصار باشد.
نظریهپردازان فرهنگ و اندیشه بر این باورند که برخی اندیشهها بر اثر گذر زمان دچار فرسودگی میگردد و به اصلاح و تجدیدنظر نیاز دارد. و این طبق نظریه شیعی درباره «فتح باب اجتهاد» میباشد و اجتهاد یکی از اصولی است که در مکتب شیعی نقشی اساسی و کلیدی ایفا میکند و با نگرشی منطقی و عقلی، و فهمی نوشونده و تکاملی، دستورات دینی، همگام با مقتضیات زمان میگردد، و لذا در زمانهای مختلف، این اصل، رهگشای بسیاری از بنبستها و مشکلات خواهد بود. و لذا مکتب تشیع بیش از دیگر مکتبهای اسلامی از روند جهانیشدن برخوردار است، که در شماره آینده به آن اشاره میکنیم.