بصیرت: روزنامههای امروز در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند که برخی از آنها در زیر میآید.
جام جم:هفته طلایهداران امنیت
«هفته طلایهداران امنیت»عنوان یادداشت روز روزنامهی جام جم به قلم ناصر صبوری است که در آن میخوانید؛
1ـ هفته نیروی انتظامی فرصتی است برای بازنگری، تحلیل و تبیین عملکرد یکساله پلیس در عرصههای مختلف و برقراری ارتباط تنگاتنگ با مردمی که مطالبات فراوانی از سبزجامگان نیروی انتظامی دارند.
در یک سال گذشته نیروی انتظامی با اجرای طرحهای مختلف در قالب امنیت اجتماعی، توانمندانه با بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی برخورد کرد که در این ارتباط میتوان به چندین عملیات برای مقابله با خردهفروشان مواد مخدر، اراذل و اوباش ، سارقان و خریداران اموال مسروقه اشاره کرد.
2ـ ارتباط مستقیم نیروی انتظامی با مردم و پاسخگویی بایسته و شایسته به مطالبات آنان، این فرصت را فراهم آورده است تا مشارکت مردم در ماموریتهای پلیس از جایگاه ارزشمندی برخوردار باشد. در این زمینه سامانه 197 و 110 پل ارتباطی میان مردم و مسوولان نیروی انتظامی است تا مردم مطالبات خود را به پلیس منتقل کرده و در انتظار پاسخ معقول و منطقی باشند.
3ـ باید پذیرفت آمار برخی از جرایم نظیر زورگیری و سرقت خودرو در جامعه رو به افزایش است و این موضوع موجب آسیبپذیری مردم شده است، پلیس به عنوان متولی امنیت باید راهکارهای لازم و مدرن را برای مقابله با این نوع جرایم مورد توجه جدی قرار دهد. در این زمینه، کنترل مجرمان سابقهدار و تعامل با مسوولان قضایی برای صدور احکام بازدارنده از مواردی است که میتواند احساس امنیت بیشتر را به کالبد جامعه بدمد.
4ـ در یک سال گذشته ارتباط تنگاتنگ میان رسانههای جمعی و پلیس و استفاده از رسانهها به عنوان بازوی قدرتمند برای مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی، نشان از هوشمندی پلیس دارد تا از طریق رسانهها با مردم ارتباط برقرار کرده و بستر مناسب را برای امنیت جامعه فراهم کند. اگرچه در این ارتباط ضعفهایی وجود دارد اما میتوان با تعامل بیشتر و بها دادن به خبرنگاران از نظرات آنها برای رسیدن به اهداف بهره گرفت.
5ـ در بخش پلیسهای تخصصی باید اذعان کرد غیر از پلیس آگاهی، دیگر پلیسهای مورد نظر آن گونه که انتظار میرود با رسانهها ارتباط ندارند که در نوع خود، یک ضعف عمده محسوب میشودو امید است دیگر بخشهای پلیس تخصصی نیز از توانمندی رسانهها برای گزارش عملکرد و ارتباط با مردم بهره ببرند.
6ـ در پایان باید اعتراف کرد پلیس به عنوان سازمانی خدمتگزار، طلایهدار امنیت در جامعه است و هر گاه فتنه و معضلی وجود داشته، این سبزجامگان بودهاند که با تمام توان وارد عرصههای اجتماعی شده و از کیان اسلامی دفاع کردهاند. به حکم وظیفه فرا رسیدن این هفته را به پرسنل زحمتکش پلیس تبریک گفته و موفقیت سبزجامگان امنیت را خواهانیم.
رسالت:روحانیت انقلابی
«روحانیت انقلابی»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب به زودی سفری به استان قم خواهند داشت. این سفر با سایر سفرهای استانی معظم له قدری متفاوت است. بدون شک ملاقات هایی با مردم، مراجع، تشکل های سیاسی و مجموعه های تحقیقاتی و علمی و نیز دیدارهایی با طلاب صورت خواهد گرفت. به بهانه این سفر ذکر نکاتی که در ذیل از نظرتان خواهد گذشت حائز اهمیت است.
1- روحانیت در هیچ یک از برهه های تاریخی ایران وکیل الدوله نبوده و همواره مرجعی برای تظلم خواهی مردم درمقابل سلاطین جور و طاغوتیان محسوب می شده است. ازحرکتشیخ کلینی در زمان غیبت صغری گرفته تا فعالیتهای شیخ صدوق ، شیخ مفید ، شیخ طوسیخواجه نصیر الدین طوسی، علامه حلی، ... و در قرن اخیر شیخ فضل الله نوری، شیخ محمد خیابانی، حاج شیخ عبد الکریم حائری،شهید مدرس، نواب صفوی، آیت الله کاشانی آیت الله بروجردی و در نهایت امام خمینی قدس سره جملگی در صف مقدم پیگیری تظلمات مردم و مطالبات به حق آنها از حکومتهای جائر بوده اند. درنگاه جامعه شناسانه غرب نهاد روحانیت بخشی از جامعه مدنی تاریخی ایران است که متکامل تر از نهادهای بدیل خود در جوامع مسیحی توانسته شاخصهای مردمسالاری را حتی درحکومتهای استبدادی و پاتریمونیال تقویت کند. جنبش مشروطه خواهی در ایران به رهبری روحانیت طراز اول تهران و حمایت قاطع روحانیت نجف از این نهضت، نقش روحانیت در ملی شدن صنعت نفت و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) تنها نمونه های شاخصی است که می توان برای
مردم گرایی روحانیت ذکر کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی این وضعیت دگرگون شد. پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به رهبری امام خمینی(ره) به یک باره نوع صورتبندی روابط فی مابین دولت و روحانیت را دگرگون کرد. حکومت اسلامی در ایران آرمان هزار ساله ای بود که میوه تمام مجاهدتها و از خود گذشتگی های علمای بزرگ و نستوه شیعه به حساب می آمد.
2- شکی در این نیست که در حدفاصل مذکور بین قدرت رسمی ومردم در سالهای پس از انقلاب جایگاه روحانیت ارتقا یافته است اما این تحرک سیاسی و اجتماعی نباید به معنای فاصله گرفتن از مردم باشد.
در این بازتعریف که مسبوق به فهم جایگاه بی بدیل روحانیت در نظام اسلامی است باید روشن کرد که آیا روحانیت انقلابی که بخش مهمی از خاستگاه انقلاب اسلامی است، پس از گذشت سه دهه از عمر نظام اسلامی محافظه کار شده و یا روحیات انقلابی برای این نهاد ارجحیت دارد. بلافاصله پس از هر انقلاب، نظامی شکل می گیرد که فرزندان انقلابی را برای صیانت از نظام جدید محافظه کار می کند. این محافظه کاری در برخی اوقات در تناقض مستقیم با روحیات انقلابی واقع می شود و در نهایت انقلاب به نفع نظام ذبح می گردد.
3- چنانچه یک حکومت برخاسته از انقلاب در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی کارآمد باشد نیازمند احتجاجات محافظه کارانه فرزندان انقلاب برای صیانت از نظام موجود نیست. نگهبانی و صیانت از نظام اسلامی توسط نهاد روحانیت در واقع هموار کردن مسیر کارآمدی نظام مردمسالاری دینی در تمام عرصه ها است.
امروز تجربه سی ساله ثابت کرده که مبتنی بر بسترهای غیر بومی و سکولارنمی توان ایده های اسلامی را به طور کامل اجرا کرد و کارآمدی مطلوب را در کلیه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محقق نمود. وظیفه مهم و خطیر نهاد روحانیت در همکاری با حکومت اسلامی در عین مستقل بودن، مردمی بودن و انقلابی بودن بسترسازی برای توسعه بومی و اسلامی کشور است. تحقق کارآمدی نظام اسلامی تنها در یک زیرساخت اسلامی- ایرانی میسر است و حوزه های علمیه با در اختیار داشتن میراث علمی در تاریخ حیات شیعه، سرمایه های انسانی عظیم و امکانات مطالعاتی موجود می توانند به بخش اعظمی از این نیاز پاسخ دهند.
4- رابطه روحانیت و دولت ها پس از انقلاب اسلامی همواره یکی از مسائل بحث بر انگیز بوده است. تنها به عنوان نمونه دولت اصلاحات در نحوه ارتباط گیری با روحانیت دچار آسیبهای ساختاری و کارکردی بود.در دوره حضور خاتمی در راس قوه اجرایی همسو با اهداف سوء دین زدایی از ایران توسط برخی افراطیون دوم خردادی، روحانیت و حوزه علمیه یکی از سیبلهای هدف افراطیون دوم خردادی و روزنامه های وابسته به آنها بود تا جایی که کاریکاتور بعضی از علما و مدرسین بزرگ حوزه در برخی از این نشریات زنجیره ای درج شد که در واکنش به آن چند روز حوزه های علمیه تعطیل شد و طلاب و روحانیون به خیابانها ریختند.در همین اثنا بود که از منجنیق روزنامه های زنجیره ای یکی پس از دیگری سنگهای آتشین به سوی نهاد اصیل روحانیت پرتاب می شد و مدعیان پر هیاهوی امروز هر یک به گوشه ای خزیده بودند و اگر نبود بنیان مرصوص نهاد حوزه و روحانیت در روح و جان ملت دیندار ایران، شاید امروز فرصتی برای بازسازی آن لطمات باقی نمی ماند.به عنوان نمونه "صبح امروز" روزنامه زنجیره ای توقیف شده مدعی شد:" پس از انقلاب به جای ارتباط دین و سیاست، نهاد دین و قدرت یکی شد و دین به خدمت قدرت درآمد."( 14/9/78، ص1) همچنین روزنامه دوم خردادی "خرداد" نوشت: "کار دادگاه ویژه روحانیت زندانی کردن روحانیون آزاداندیش و مستقل است." (4/7/1378، ص 6)
سروش در ماهنامه زنان در دی ماه 1378مدعی شد: "ارزشهای دینی دائماً در تغییرند، اگر روزی فاطمه (س) میگفت بهترین زنان کسی است که نامحرم او را نبیند، امروز کسی نمیتواند این را بپذیرد." اکبر گنجی نویسنده سابق روزنامه های زنجیره ای که اخیرا از همجنس بازی نیز دفاع کرده است در 24 فروردین 1378 در روزنامه صبح امروز با بی شرمی نوشت:" سر حسین بن علی را نزد عبیدالله و سر عبیدالله را نزد مختار و سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب به پیش عبدالملک نهاده شد... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت، میوهای جز خشونت به بار نمیآورد. هیچکس حق ندارد، به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند."
هنجارشکنی ، وهن مقدسات و ارزشهای دینی، توهین به مرجعیت و زیر سئوال بردن پیروی مقلدان از مراجع معظم، تفرقه افکنی بین برخی از روحانیون انقلابی و مبارز مثل هاشمی و مصباح و... مشتی نمونه از خروارها جفا و رفتارهای تخریبی است که در دوره 8 ساله حضور دوم خردادی ها در قدرت در حق نهاد اصیل روحانیت روا شد. به تعبیر سخنگوی سابق جامعه روحانیت مبارز تهران:" اصلاحطلبان جایگاه روحانیت را تضعیف کردند و جایگاه روحانیت در دولت اصلاحات به صورت حساب شده تخریب گشت."
در دولت احمدی نژاد علی رغم توجه ویژه وی به مراجع، علما و بدنه روحانیون اما بعضا اختلالاتی در روابط رئوس روحانیت و دولت مشاهده می شود که اگر چه شداد و غلاظ آن با زمان اصلاحات قابل مقایسه نیست اما جای تامل و بررسی دارد. نهاد روحانیت به عنوان اصلی ترین متولی دین حق دارد زمینه سازی و بسترسازی تبلیغ و ترویج دین را از دولت ها بخواهد و هر نوع کم کاری را مورد پرسش قرار دهد.
5- روحانیت که میراث دار مجاهدت ها و بصیرت های علما و فقهای بزرگی همچون میرزای شیرازی، شیخ فضل الله و از همه پر رنگ تر حضرت امام خمینی(ره) است به نیکی دریافته یکی از توطئه های آشکار دشمن ایجاد نقار، شکاف و اختلاف افکنی در یکپارچگی علما، روحانیون و مراجع است. دشمن از قبل انتخابات تا به امروز تمام تلاش خود را معطوف این موضوع کرده است تا در صورت بندی نهایی خود در جنگ نرم در انضمام با پروژه تفرقه افکنی بین روحانیت، (نقش بی نقشی) به روحانیت القا نماید و مانع از نقش آفرینی موثر این سلسله جلیله در معادلات سیاسی کشور گردد. در حالی که روحانیت آگاه با هوشیاری قبل و بعد از انتخابات اقدام به روشنگری و موضع گیری های شفاف نمودند و امروز به منظور نقش آفرینی موثر در جامعه منطبق بر منویات و انتظارات مقام معظم رهبری انتظارات زیادی از آنها می رود.
کیهان:هفت بند شبیخون
«هفت بند شبیخون»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛ماجرای اصولگرایی تراز انقلاب اسلامی، حکایت اطمینان و حزم است، قصه امید و دلواپسی. آنجا که سر به خدا سپردیم و پای فشردیم، درهای بسته و بن بست گشوده شد و هر جا که از مسیر «استقامت» مایل شدیم و به کجی فتنه- با شعبه ها و بهانه های گوناگون آن- گرویدیم، تلخی و تنگنای روزگار را با همه پیروزی ها و وسعت ها چشیدیم و دیدیم. و این گشایش و تنگنا- وسعت و مضیقه- داستان پرماجرای انقلاب در این 31 سال شد، آمیزه ای از پیروزی ها و ناکامی ها، هوشیاری ها و غفلت ها، رویش ها و ریزش ها.
دشمنانی که معجزه انقلاب اسلامی به تاریخ یکسره سلطه گری و بهره کشی و چپاول آنها پایان داده بود، هرگز از کمین و کید و نقشه چینی باز نایستادند. آنچه تا همین امروز در زمینه دام گستری و کمین و شبیخون و خیانت و جنایت از دستشان آمده، مطلقا کم نگذاشته اند. از تدارک کودتا و شبیخون نظامی طبس بگیرید تا برپایی غائله و آشوب و جنگ و تحریم اقتصادی. ملت ایران اگر ماجرای هجوم ابرهه و سپاه فیل را درقرآن خوانده بود اما در همین 31 سال بارها نزول این آیت الهی را به چشم دید که «الم یجعل کیدهم فی تضلیل. آیا نقشه آنها را در گمراهی و تباهی قرار نداد.» ما یقین کردیم بارها و بارها که «خداوند همانا یاری می کند هر کس را که او را یاری کند» و «اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می سازد.» پس تا آنجا که به چینش نظام خلقت و مهندسی هستی مربوط می شود، بنیاد «نقشه» دشمنان بر «خبط» و «حبط» است. اما کار آنجا دشوار می شود که در میدان آزمون به ویژه در روزگار پیروزی و گشایش و نعمت، پای خلقیات غیرالهی به عرصه باز شود یا نمونه هایی از همان خلقیات دنیاطلبانه اهل استکبار نظیر تکبر و تفاخر و عجب و استغناء و عافیت و غنیمت و منیت و منازعه و وسوسه و التقاط- ولو اندک - باز تولید شود. ویروس های آسیب زننده انحراف، «عمرو» و «زید» نمی شناسد. ذات این ویروس ها، پدید آورنده ضعف و فترت و خلل است. و دشمن اگر نقشه ای بچیند و مکری بیاندیشد و راهی برای رخنه و شبیخون بجوید، از همین خلل ها و معبرها و نردبان های نهاده شده از سر غفلت است.
وقتی سپاه مسلمین مکه را فتح کرد و حاکمیت اسلام استقرار یافت، برچیدن بساط بت پرستان در منطقه طائف کاری بس آسان می نمود. اما همین عرصه با همه گشودگی اش بر مسلمانان تنگ شد آنجا که عجب و غرور و غفلت، دست و پایشان را بست تا در کمین دشمن در گذرگاهی طولانی و تنگ گرفتار آیند و طلیعه سپاه پا به فرار بگذارند.« همانا خداوند شما را در سرزمین های زیادی یاری کرد و نیز در روز حنین که مشاهده کثرت نیروها باعث عجب و غرور شما شد اما این کثرت هرگز شما را بی نیاز نساخت و زمین با همه فراخی بر شما تنگ شد، پس پشت به دشمن کرده و فرار کردید. سپس خداوند سکینه و آرامش خود را بر رسول خدا و مؤمنان نازل کرد و سپاهی را که نمی دیدید فرو فرستاد و کافران را عذاب کرد و این جزای کافران است» (آیات 24 و 25 سوره توبه).
هر نگرش تنگی که بیش از پیش پا و نوک بینی را نبیند و نتواند از خود رها شود و به افق های بالا و بلند برسد، مقدمه بن بست و تنگنای عرصه است. این سنت الهی و قانون رایج در حیات بشری است که اگر غیر از این بود، طواغیت و مستکبران با همه نعمت و قدرت و بسط ید، در بن بست و استیصال و هلاک نمی افتادند. راه سومی نیست، یا باید عبرت گرفت و یا مایه عبرت دیگران شد. و تاریخ انقلاب ما پر از این عبرت هاست. از سرگذشت نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق بگیرید تا سرنوشت سیدابوالحسن بنی صدر و آیت الله سیدکاظم شریعتمداری و آیت الله حسینعلی منتظری و پس از آن نوسان های شدید در برخی تشکل های سیاسی- انقلابی و حتی روحانی نظیر مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز. و روند دگرگونی برخی چهره های شناخته شده در دوره های سازندگی، اصلاحات و «عدالت و خدمت»، خود تاریخ پر حادثه و هیجانی است که باید ورق زد و دید که چگونه در این «صیرورت» و روند تحولات- خواسته یا ناخواسته- قطعه به قطعه پازل «فتنه 88» تدارک شد و دشمن این قطعات را- به مثابه محورهای شبیخون- به هم الحاق کرد تا آن ضربه را بزند.
آنچه نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق و سیدکاظم شریعتمداری و منتظری و سپس برخی داعیه داران سازندگی و اصلاح طلبی را به سقوط کشاند، هر چند با برخی تفاوت ها، فرایندی نسبتاً مشترک داشت. 1-غرور و احساس استغنا بلکه از خود متشکر و راضی بودن 2-تعصب غیرحق و میل به عصبیت های عاطفی و حلقه ای و باندی به قیمت مسئله دار شدن با حقایق و سوءتفاهم نسبت به واقعیات 3-تن دادن به اباحی گری و عرفیگری تدریجی (سکولاریسم پنهان) و کم توجهی یا بی اعتنایی به برخی از اصول و ارزشها که پیامد آن بدعت های جدید و هنجارهای مجعول و انحرافی بود 4-اجتهاد مقابل نص و خود رأیی بر خاسته از سوءتفاهم، و زاویه و فاصله گرفتن از ولایت و رهبری، هر چند در آغاز نه به تصریح کلامی بلکه به تلویح و صرفاً در عمل بوده باشد. نهایت این انحراف و آسیب، توهم هم عرض ولی فقیه بودن به خاطر اقبال موقت گروه هایی از مردم یا نخبگان در دوره های مختلف و به دلایل گوناگون بوده است. 5-پیچیدگی ها و صعوبت های سیاست را به اشتباه، با پلتیک زدن و اغوا و دور زدن جبهه انقلاب یکی گرفتن تا آنجا که منجر به سلب اعتماد دوستان- به هم زدن الفت و اتحاد- و طمع دشمنان و منافقان و فرصت طلبان شود. این آسیب در صورت حلول، منجر به اتخاذ مواضع دو پهلو و سیاست ابهام آفرینی- به جای صراحت و صداقت و شفافیت- شده و خود مقدمه رخنه و شکاف در جبهه خودی بوده است. این انحراف که ملازم عمل زدگی، «هدف، وسیله را توجیه می کند» و پا نهادن در مواضع و مواقع تهمت است، مقدمه بدگمانی و بی اعتمادی و پراکندگی و در عین حال زمینه ساز تشویق دیگران به عرفیگری و اباحی گری اخلاقی- سیاسی است. 6-عدم مرزبندی صریح با دشمنان یا «مرام» و «القائات» و «خط» آنها که ادامه همان رفتارهای ظاهراً پیچیده! و رازآلود سیاسی- اعم از اینکه از سر غفلت باشد یا از سرشیفتگی و مرعوبیت- و متقابلا فاصله گذاری با جبهه خودی است. وقتی رجل یا جریانی ریشه های تغذیه خویش را از اردوگاه انقلاب برید، ناچار است به «اغیار» و «نامحرمان» و حتی دشمنان تکیه کند و در ازای آن کوتاه بیاید و امتیاز بدهد. بارها در طول این سه دهه دیدیم که جماعتی اصطلاحاً هر قدر در برابر ملت و حاکمیت دینی ادای «گردن کلفتی» در آوردند مقابل دشمن جز نرمش و خاکساری پیشه نکردند. 7-وقتی همه این ضعف و فترت ها در جان سیاستمدار یا حزب و جریانی نشست، او مهیای نفوذ هر ویروس دیگری هم هست و می توان او را با واسطه هایی «مدیریت» کرد، مانند انسان سن و سال گذشته ای که چند کودک او را در منظر عموم وادار به لودگی و برهنگی کنند و هر طور که خواستند برقصانند، چندان که زخم خوردگان از اسلام، بزرگانی را در جمل و صفین رقصاندند و همه حیثیت آنان را بر باد دادند.
سازمان مجاهدین خلق روزگاری از همه انقلابی تر می نمود تا آنجا که گروهی از مبارزان انقلابی حبس کشیده، حسرت روحیه آنها را می خوردند. و برخی اعضای نهضت آزادی چنان روشنفکر و صاحب نظر و دیندار نشان می دادند که دل از برخی اصحاب جبهه انقلاب بردند تا آنها را برای نامزدی اولین دولت انقلاب پیشنهاد کنند. و جریان پشت صحنه آقای منتظری چنان عرصه را آراست که وی در مجلس خبرگان به قائم مقامی رهبری رسید و قصه انتخاب بنی صدر و خاتمی فصل های پرماجرای دیگری است از این داستان ارتجاع و انقلاب به عقب... تا روزگار معاصر که کسانی در غنیمت طلبی و لجاجت و تحریک شدگی و تعبد زن و فرزند و عشیره سیاسی، روی صحابه پیمان شکن آوردگاه جمل را سپید کردند گویا که خدا و خلق و انقلاب و خط امام را سه طلاقه کرده اند و حتی اگر شتر از سوراخ سوزن بگذرد، آنها از منیت و لجاجت کور خود نتوانند که بگذرند.
چه فرقی می کند کدام عنوان را داشته باشی، حجت الاسلام و آیت الله یا مهندس و دکتر؟ معمم باشی یا مکلا؟ در حلقه «الف» باشی یا دسته «ب» و گروه «ج»؟ مجمعی باشی یا مجلسی و دولتی و قضایی؟ پنجاه هزار رأی آورده باشی یا 10 میلیون و 20 میلیون؟ اصلا رأی آورده باشی یا مردم به تو رأی نداده باشند؟ احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی و لاریجانی و قالیباف و رضایی باشی یا خاتمی و کروبی و موسوی و بنی صدر و عمرو و زید؟ مگر نام و عنوان و جایگاه و سابقه و شهرت، فرد را بیمه و واکسینه می کند از اینکه با انواع هیجان های بیرونی و درونی آزموده نشود؟ خداوند فرمود «آیا مردم پنداشته اند که رها شده اند تا بگویند ایمان آوردیم و آزمایش نشوند، حال آن که پیشینیان آنها را آزمودیم تا پروردگار کسانی را که راست می گویند و آنها را که دروغ می گویند معلوم کند». آیا در این آیه و آیات پس از آن یا در تفسیر این قانون الهی توسط معصومین (علیهم السلام) از اسامی مذکور یا هر عمرو و زید دیگری به عنوان استثنای «آزمون ایمان» یاد شده است؟ آیا باید در اوراق تاریخ حتماً به اسامی سیدکاظم شریعتمداری و حسینعلی منتظری و بنی صدر، نام های دیگری به عنوان آینه عبرت افزوده شود؟
آنچه بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد مراقبت از تبدیل شدن به «تکیه گاه» اهرم فشار دشمن است، چه آنها که در دولت و مجلس و دستگاه قضایی و مجمع تشخیص مصلحت حضور دارند و چه دیگرانی که منتقدان هر کدام از این مجموعه ها به شمار می آیند. نقدها باید اضلاع جبهه انقلاب- آنها را که به اصول آن یعنی اسلام، ولایت و رهبری، قانون اساسی و مرزبندی با دشمنان وفادارند- به هم نزدیکتر کند و به الفت و وحدت ذیل رهنمودهای رهبری رهنمون سازد.
گشایش و پیروزی ارزانی ماست اگر ایمان و تقوا پیشه کنیم. «ولو انّ اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض...». و وعده نصرت الهی حق است اگر خود را به دشمنان خدا شبیه نکنیم و چون قوم موسی نشویم که پس از گذشتن از دریا و نجات از پنجه فرعون گفتند یا موسی برای ما نیز مانند این قوم بت پرست، بتی بتراش! و چه باریک است مرز هر یک از ما با آن تیپ و شخصیتی که خداوند به مذمت فرمود «آیا دیدی کسی را که هوای خود را اله و معبود خویش قرار داد و خداوند با آگاهی او را گمراه ساخت و بر گوش و قلب وی مهر زد و بر چشم او پرده افکند؟ پس کیست که بتواند او را پس از خدا هدایت کند؟ آیا متذکر نمی شوید؟»(آیه32 سوره جاثیه). اینجا اگر کسی شبیخون خورد و از دست رفت، باید گفت که قاتل همان مقتول است!
ابتکار:اقدام خانواده قربانیان کهریزک مسرت بخش و هم غم انگیز!
«اقدام خانواده قربانیان کهریزک مسرت بخش و هم غم انگیز!»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم جاماسب محمدی بختیاری است که در آن میخوانید؛بااعلام حکم تعلیق برای سه تن ازدست اندرکان قضایی و حکم مجازات برای عاملین حادثه کهریزک،خانوادههای قربانیان باصدوربیانیهای عاملان را مورد عفو و خواستار پیگیری آمران جنایت شدند.این خبرازطرفی مسرت بخش وبرای جامعه خوشایند وازطرفی کسل کننده وغم انگیزاست.
بعد مسرت بخشی آن این است که عفووبخشش بعنوان یکی ازسنتهای دیرینه فرهنگی دینی وملی ما که آیات واحادیث مکرربسیاری درتائید وتمجیدآن وجوددارد،احیاوترویج میشود.
اعدام عاملین حادثه کهریزک برخلاف منظومههای فکری آن قربانیان عزیز است،چراکه درسنتهای فکری آنها کشت وکشتار،کینه ونفرت هیچ جایگاهی نداشت.ازنظرآنهااعدام وخونریزی پایان تنفروخشونت نیست،بلکه ادامه همان مشاجرات است،ولواگرباسازوکارحقوقی ویازیر لوای قانون صورت گیرد.اعدام عاملین، اعدام اشخاص نیست،یک نحوه برخوردغلط بایک سنخ فکری انحرافی است که با کشتن خاتمه نمییابد،بلکه باز تولید میشود.
نفس پذیرش امحافیزیکی رقیب ویامخالف موید رفتارجنایتکارانی است که ازآن به عنوان دستمایهای برای توجیه روشهای غیرعقلانی بهره خواهندبردوازیک پشتوانه عمیق فکری برخوردارنیست.چنین شیوه وروشهایی نوعی رویکردهای معلول نگری است که ریشه درتفکرات سطحی نگرانه وقشری گرایانه دارد.
عاملین جنایت صاحب خانواده وفرزندانی هستندکه بااعدامشان بی سرپرست وسرگردان ودچار مصائب فراوان میشوند.
شخص ازبدو تولد تاپایان،ابتدادرقبال خانواده وسپس جامعه مسئولیت دارد.اگرعاملین درمقابل جامعه مسئولیت ناشناس ومتخلف بودندونتواستند به وظیفه وتعهدات اجتماعی خودعمل کنند،دلیلی بربی مسئولیتی آنهادرمقابل خانواده هایشان به عنوان اجزاجامعه ایرانی نیستند.فرزندان آنهابرادران وخوهران این ملت هستند،هیچ ایرانی بافرهنگی راضی به آسیب رساندن به آنهانیست ونمی خواهد شاهددردورنج بخش دیگری ازجامعه باشد.
عفووبخشش یک سنت نیکوی دینی است که پیروان ادیان ومذاهب مختلف همیشه ازدرگاه خداوند برای آمرزش خودوبندگان آن رامطالبه میکنند.ازخداوند میخواهندکه ازگناهانشان درگذرد.عفووبخشش خداوندزمانی برای ماتحصیل میشودکه ماانسانهای این کره خاکی درمقابل بندگان خدامهربان باشیم وخودچنین شیوهای رادرپیش گیریم.رضای خداوند درگرورضایت بندگان اوست.حکیم توس که سخنان اوبرای ماالهام بخش وتسکین دهنده است فرمود:به نیکی گرای ومیازارکس ره رستگاری همین است وبس
امااین پرونده واعلام این خبر،بعد دیگری هم داردکه غم انگیزاست ومرددزا.صرف نظرازقضاوت درمورد مشی قربانیان،درستی ونادرستی روشهای آنان ودلایل گرفتارشدنشان،بایداذعان داشت که به دنبال انگیزههای شخصی ومنفعت طلبیهای فردی نبودند.هرمشی ومرام وحرکت دیگرخواهانهای ضمیری شرافتمندانه رادردل خودمستتردارد.
به همین دلیل وادلههای دیگرپرونده کهریزک ابعادملی به خودگرفت وافکارعمومی روی آن حساسیت ویژهای پیداکرد.وقوع هرجرم وجنایتی درجامعه دوبعددارد،یک بعد خصوصی ویک بعد عمومی.مواردذکرشده درموردعفو بعدخصوصی ماجرابود نه بعدعمومی آن.
حادثه تلخ کهریزک یکی ازرخدادهای تلخ ومصیبت باری بود که باعث رنجش وآزردگی خاطرمیلیونها انسان سراسرگیتی شده است.وقوع این مسئله باعث تنفروانزجارانسانهای آزادهای شدکه بدون ملاحظات گروهی،وابستگیهای عقیدتی وصرف نظرازگرایشات فکری،همه ازآن بعنوان یک جنایت یاد میکنند.همه ابعادواقعه تلخ کهریزک یک جرم خصوصی نبودکه بااعلام عفوخانوادههای محترم پایان یابد.
ملت بایدازتمام زوایاوابعادآن مطلع باشند وبدانندکه این پرونده وسایرپروندههای مشابه دردستگاه قضایی چه مسیری راطی میکنند.نحوه برگزاری دادگاه،حق برخورداری ازوکیل وعلنی بودن دادگاه با حضورهیئت منصفه وتمامی تشریفات حقوقی وقضایی مرسوم ومتداول دنیامسائلی است که بایداطلاع رسانی شده وافکارعمومی اقناع شوند.
اعلام عفوخانواده هابعد خصوصی جرم است.اکنون پرسش شهروندان این است که سرنوشت جرم عمومی درمورد متخلفین به کجا ختم میشود.هنوزدرموردآمرین هیچ خبررسمی ودقیقی دردست نیست،بجزخبرسازی وشایعه پراکنی برخی رسانه هاویاتحلیل درموردآن،هیچ مرجع رسمی درموردآنهاپاسخی نداد.
خانوادههای بزرگواراگرازحقوق حقه خودبگذرند،دادستان محترم بعنوان مدعی العموم نباید ذرهای ازحقوق ملت کوتاه بیاید،چراکه روشن شدن وضعیت این پرونده وسایرپروندههای مشابه ضریب اعتمادملی واطمینان عمومی رابه دستگاه قضایی چندبرابرخواهدکرد.
تهران امروز:دیپلماسی بانکی
«دیپلماسی بانکی»عنوان سرمقالهی روزنامه تهران امروز به قلم دکتر امید ملکی است که در آن میخوانید؛«روز گذشته در دیدار با معاون رئیسجمهور آمریکا گفتم ما روابط مهم و تاریخی با ایران داریم و با این کشور همسایه و دارای منافع مشترکی هستیم و قطعا وی از این سخن من خوشش نیامده است اما ما با هیچکس تعارف نداریم».این سخنان نه از سوی بشار اسد رئیسجمهور سوریه و نه هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا بیان شده است بلکه اظهارات شیخ محمد حاکم دوبی و نخستوزیر «امارات عربی متحده» در دیدار با رئیس جمهوری ایران در اردیبهشت ماه 1386 است که از 10 روز پیش تا کنون کشورش به عنوان مهم ترین مرکز فشار بر بازرگانی خارجی ایران شناخته میشود.
مبانی نظری اقتصاد سیاسی نشان میدهد، زمانی که دولت وضعیت موجود اقتصاد را مطلوب نداند، برای بهبود وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب از سیاستهای دوگانه ای بهره می گیرد که به «سیاست های مالی و پولی» مشهور هستند و از مهمترین اشکال دخالت دولت درسپهر اقتصاد کلان به شمار میروند.
هرگاه دولت برای تامین اهداف خود سعی کند از ابزارهایی نظیر تغییر درهزینه های دولتی و مالیات استفاده کند، سیاستهایی را به کار میبندد که تحت عنوان سیاست های مالی خوانده میشوند در حالی که سیاستهای پولی به آن دسته از سیاستهایی گفته میشود که دولت سعی می کند تا با کاربست آنها ازطریق تغییر و کنترل درحجم پول و تغییر درسطح و ساختار نرخ بهره یا سایر شرایط اعطای اعتبار و تسهیلات مالی، به اهداف معین اقتصادی خود نایل شود. اگر قائل به «نظریه های اجتماعی در سیاست بین الملل» باشیم، میتوان ما به ازای سیاست های مالی و پولی در سیاستگذاری عمومی را در روابط بین الملل «دیپلماسی مالی» و «دیپلماسی پولی» خواند.
با این تعریف دولت ها از طریق اعمال روش های دیپلماسی مالی سعی میکنند تا از طریق تسهیل یا تحدید «واردات کالاها» بر بازار کشورهای هدف تاثیر گذارند. این در حالی است که روشهای دیپلماسی پولی هنگامی مورد استفاده قرار می گیرند که کشوری بتواند تاثیرگذاری خود را بر فرآیندهای «ورود و خروج ارز» کشورهای هدف افزایش دهد. در چنین شرایطی استفاده از روش های دیپلماسی پولی در تسهیل یا تهدید بازرگانی خارجی کشور هدف، تاثیر به سزایی خواهد داشت، چارچوب نظری که به نظر می رسد تا اندازه زیادی بر روابط ایران و ایالات متحده به ویژه پس از اعمال محدودیت های غرب علیه کشورمان قابل اطلاق باشد.
ایران نه تنها به واسطه وسعت بازاری که از آن برخوردار است، بلکه به دلیل بافتار اقتصادی «بیشتر توزیعی و کمتر تولیدی» خود، مشتری نیست که شرکت های غربی بتوانند به سادگی از آن صرف نظر کنند، از این رو آمارها نشان میدهد به رغم اعمال محدودیت های بین المللی علیه ایران که تحت عنوان کلی «تحریم ها» از آنها یاد می شود ،با همه موانع ایجاد شده، غرب نتوانسته است در فرآیند واردات کالا به ایران محدودیتهای جدی اعمال کند از این رو مکانیزمهای دیپلماسی مالی نتوانسته به عنوان مکانیزم هایی موثر در اعمال محدودیت ها علیه ایران و افزایش فشار بر مردم چندان موفق عمل کنند چرا که تجار ایرانی توانسته اند با کاربست روش های مختلف تا حد زیادی تحریم ها را دور بزنند. امری که باعث شده تا غرب به رهبری ایالات متحده تصمیم بگیرد تا دیپلماسی پولی را در نوک پیکان حملات خود قرار داده و از این طریق نارسایی های دیپلماسی مالی خود را جبران کند. تغییر سیاستی که تبعات آن در افزایش نابهنگام قیمت ارز در ایران طی 10 روز گذشته خود را نشان داده است.
ایالات متحده با سفر نمادین «رابرت گیتس» به منطقه پس از اعلام موضع اوباما مبنی بر افزایش فشارها، این بار بازارهای پولی ایران را نشانه رفته است تا اکنون که نتوانسته از واردات کالا به ایران جلوگیری به عمل آورد، حداقل از «انتقال ارز از ایران» ممانعت کند و از این طریق از یکطرف با افزایش فشارهای پولی بر فروشندگان کالا به ایران آنها را از ادامه داد و ستد منع کند و از سوی دیگر با افزایش قیمت تمام شده کالاهای وارداتی، در آستانه اجرای طرح تحول اقتصادی، بازار ایران را با شوک تورمی شدیدی مواجه سازد . سیاستی که همکاری «امارات عربی متحده» در آن نقش بسزایی داشته و این دیپلماسی پولی توانسته است تراکنشهای ارزی بازار ایران را با بازارهای فرامرزی خود از طریق مسدود کردن «پل انتقال ارز ایران» تحت تاثیر قرار دهد، هر چند هنوز برخی معتقدند که این افزایش ناگهانی بهای ارز در کشور صرفا دارای ریشه های داخلی است، اما آنچه از تبیین وضع موجود با چارچوب های نظری سیاست بین الملل می توان گفت این است که چیدن بخش قابل توجهی از تخم مرغ های تجارت خارجی تنها در یک کشور آن هم امارات، که حتی ارزش پول ملی اش نیز از ابتدا بر اساس یک برابری ثابت با دلار آمریکا سنجیده می شود (67/3 درهم در مقابل یک دلار)، نمی تواند حتی در شرایط ایده آل نیز امری قابل دفاع باشد.
در چنین شرایطی از دستگاه سیاست خارجی کشور انتظار می رود تا با تبیین راهبردهای دیپلماسی پولی به یاری دستگاههای متولی بازرگانی خارجی آمده و زمینه ای را فراهم کند تا تراکنش های پولی بازار ایران تنها بسته به کشوری نظیر امارات باقی نماند تا حداقل آنان که در پی افزایش فشارها از طریق اعمال محدودیتهای شدیدتر هستند مجبور شوند برای نیل به اهداف خود هزینه های بیشتری پرداخت کنند. از یاد نبریم نوشداروی «دیپلماسی چندلایه» ، قبل از مرگ سهراب «بازرگانی خارجی» می آید.
جمهوری اسلامی:نقش بازدارنده مصر در تفاهمات ملی فلسطین
«نقش بازدارنده مصر در تفاهمات ملی فلسطین»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛مذاکرات آشتی ملی میان گروههای فلسطینی علیرغم تفاهمات نسبی، در آستانه شکست کامل قرار گرفته است. "عزیز دویک" رئیس مجلس قانون گذاری فلسطین ضمن اظهار تأسف از اینکه فلسطینیها میان خود نیز قادر به برقراری تفاهم نیستند، رژیم کمپ دیویدی قاهره و آمریکا را مسئول اصلی کارشکنی در برقراری تفاهم ملی میان گروههای فلسطینی معرفی کرده است.
گروههای فلسطینی طی چندین دوره سعی کردهاند با درخواست میانجی گری از عربستان، قطر و رژیم قاهره، به تفاهماتی دست یابند ولی هر بار مذاکرات آنها در میانه راه توسط عناصری که خود را دلسوز هم نشان میدهند به بن ست رسید یا به بیراهه کشانده شد. در مقطع کنونی رژیم قاهره مدعی است که میخواهد و میتواند زمینه ساز تفاهمات ملی فلسطین باشد. اما علیرغم تفاهمات اولیه، قاهره "نقش بازدارنده" را ایفا میکند و مشخصاً سعی دارد به هر قیمت ممکن به تقویت مطلق موضع متزلزل "محمود عباس" بپردازد و گروههای مقاومت اسلامی را تعمداً به حاشیه براند.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که قاهره در اتخاذ این موضع تنها نیست بلکه با الهام از آمریکا و صهیونیستها سعی دارد مذاکرات آشتی ملی را به نحوی عقیم سازد که انعکاس منطقهای و جهانی آن باعث سرپوش گذاشتن بر روی شکست مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی شود. موضوع کلیدی در این میان آنست که نشان داده شود فلسطینیها از اساس فاقد توانائی و قابلیت برای پیشبرد مسائل خود هستند و مهمتر آنکه با مانور سیاسی - تبلیغاتی در این مقوله، اصرار صهیونیستها بر مواضع خود در جریان مذاکرات سازش را کمرنگ جلوه دهند و طرف فلسطینی را مقصر این فرایند معرفی کنند،. حال آنکه این صهیونیستها هستند که مشخصاً خواستار هیچگونه تفاهمی نیستند و حداقل برای 3 سال آینده هیچگونه برنامهای برای تفاهم با فلسطینیها ندارد.
این مسئله حتی از بعد بین الملل عربی هم دارای وجوه قابل بحثی است. در واقع ناکامی محمود عباس در کسب مقبولیت ملی نزد فلسطینیها به منزله شکست جبهه ارتجاع عرب در قلمرو بین العربی هم تلقی میشود. چرا که عربستان، امارات و مصر بهمراه طیفی از رژیمهای عرب جانب محمود عباس را گرفته و آشکارا علیه مقاومت اسلامی فلسطین موضع داشتهاند درحالی که مقاومت اسلامی چه در غزه و چه حتی در کرانه باختری، حرف اول را میزند.
"عزیز دویک" رئیس مجلس قانونگذاری فلسطین در این زمینه به یک موضوع مهم و کلیدی اشاره میکند. او ضمن تاکید بر اینکه طیف خائن محمود عباس برای کسب حاکمیت بلامنازع سعی در شناسائی و بازداشت غیرقانونی فعالان اسلامی از حماس و جهاد اسلامی در کرانه باختری دارد، میگوید این اقدام دقیقاً به زیان محمود عباس و به نفع مقاومت اسلامی تمام شده و محبوبیت و قدرت آنها را بهمراه داشته و مقاومت اسلامی را ریشه دارتر ساخته است.
موضوع مهم دیگر به موقعیت غیرقانونی محمود عباس مربوط میشود. وی به اصرار صهیونیستها، آمریکا و ارتجاع عرب همچنان موضع ریاست پایان یافتهاش بر تشکیلات خودگردان را حفظ کرده و اکنون دو سال است هشدار میدهد که با شکست مذاکرات، استعفا میدهد ولی علیرغم شکست همیشگی مذاکرات سازش، با سماجت به صندلی ریاست، چسبیده است. سئوال اینست که چه کسی قائل به موفقیت مذاکرات سازش است؟ طبعاً هیچکس. اما هنوز هم حامیان دیروز محمود عباس همچنان از وی میخواهند سنگر خود را حفظ کند! ولی باید پرسید محمود عباس درصورت استمرار حضورش، به چه کسی خدمت و به چه کسی خیانت میکند؟ باوجود آنکه استمرار وضع موجود و بیهودگی مذاکرات دقیقاً به نفع صهیونیستها تمام شده و میشود، روشن است که بقای عباس و استمرار ریاست غیرقانونی وی دقیقاً به زیان فلسطینیهاست. فلسطینیها مرتباً تصریح میکنند که از میان دستورات محمود عباس فقط یکی از آنها خریدار دارد و آن دستور سرکوب فعالان مقاومت اسلامی است چرا که اشغالگران بخاطر هر خوش خدمتی در این زمینه پول خوبی به محمود عباس و مزدورانش میدهند.
مردم سالاری:صادق آل محمد(ص) سردمدار نهضت فرهنگی
«صادق آل محمد(ص) سردمدار نهضت فرهنگی»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم وحید حقی است که در آن میخوانید؛امام صادق (ع) هشتمین ستاره فروزان آسمان عصمت، و ششمین اختر تابان سپهر امامت و ولایت در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. در زندگی سراسر افتخار او، دو موضوع همچون دو جریان همیشگی با پرتلاش ترین شکل در راس موضوعات دیگر دیده می شد، که هر دو در یک صراط قرار داشته و تکمیل کننده همدیگر بودند که عبارت اند از: طاغوت زدایی و نشان دادن چهره اسلام ناب; اسلام محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام).
دوران امامت ایشان را از نظر سیاسی درسه بخش می توان قسمت کرد:
1- دوره نهضت ضداموی یا دوره سقوط بنی امیه که این خود حدود18سال به طول انجامید ودرآن اضطراب وآشوب درسراسرکشوراسلامی بچشم می خورد.
2-دوره حکومت ابوالعباس سفاح که حدود4سال به طول انجامید و او نمی توانست کینه وعقده خود را آنچنان که بودبروزدهد ولی درعین حال مترصدفرصتی برای براندازی امام صادق(علیه السلام) بود.
3- دوران حکومت منصورکه امام از سال 136تا148 یعنی به مدت 12 سال از دوران امامت خود را در عصر او گذراند و دوره ای بس سخت و دشوار بود زیرا منصور بارها و بارها قصد قتل امام را کرد ولی موفق نشد. در کل، اونسبت به دیگرامامان قبل و بعد، دوره امامت نسبتا طولا نی را طی کرد که این خود از رموزموفقیت امام را در امرارشاد و هدایت جامعه واحیای تشیع بود. ایشان فرصت خوبی داشت تا در سایه آن بتواند خط فکری شیعه را که همان اسلام راستین بود عرضه دارد و حقایق و اسرارآن را برای جامعه بیان کند. آنچنان که دروس و نظرات و بیانات ایشان سازنده و جهت دهنده وبرای دنیای بعد جزو ذخایرقرارگرفته است.
آن حضرت از شخصیت های بارز و برجسته اسلامی است که در نزد عموم مسلمین از جایگاه و احترام والایی برخوردار است و در واقع شخصیتی فرامذهبی است که اگر چه به عنوان موسس فقه جعفری از او یاد می شود ولی باید اذعان کرد که ائمه و محدثین اهل سنت نیز از دریای شگرف علم او بی بهره نبوده و هر کدام به نحوی تحت تاثیر مقام علمی ایشان قرار داشته و به انحای مختلف از علم و فقه ایشان بهره مند شده اند. تاریخ نشان می دهد که بین امام جعفر صادق(علیه السلام) و علما و فقها و اندیشمندان آن زمان ارتباطی قوی و نزدیک وجود داشته که از لابلای این روابط می توان به شخصیت والای ایشان و تاثیری که بر علما و فقهای آن عصر داشته اند پی برد.
شاگردان امام باقر(علیه السلام) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق(علیه السلام) حلقه زدند. امام علیه السلام نیز با جذب شاگردان جدید به تاسیس یک نهضت عظیم فکری و فرهنگی و بالنده مبادرت ورزید، به گونه ای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد. درگیری شدید بین بنی عباس و بنی امیه، آنان را آن چنان به خود مشغول کرده بود که فرصتی طلایی برای امام صادق(علیه السلام) و یارانش به دست آمد. آن حضرت با استفاده از این فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مکتب حق از اطراف و اکناف، از بصره، کوفه، واسط، یمن و نقاط مختلف حجازبه مرکز اسلام، یعنی مدینه، سرازیر شدند و چون پروانگانی دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق(علیه السلام) تجمع کردند. روز به روز به تعداد شاگردان ایشان افزوده می شد، به گونه ای که تعداد آنها به چهار هزارنفر رسید. شیخ طوسی در کتاب خود تعداد شاگردان امام صادق(علیه السلام) را 3197 مرد و 12 زن ذکر می کند.
در این دانشگاه عظیم صدها مجتهد، استاد، دانشمند و محقق تربیت شدند، که هر کدام از شخصیت های بزرگ علمی به شمار می آمدند، و گروهی از آنان دارای آثار علمی وشاگردان متعدد شدندمانند هشام بن حکم، جابر بن حیان، زراره بن اعین، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر، هشام بن سالم، مومن الطاق و... همان گونه که گفتیم امام صادق(علیه السلام) دوش به دوش نهضت عظیم علمی و انقلاب فرهنگی، در هر فرصتی به طاغوت زدایی پرداخت. ایشان هرگز تسلیم طاغوت های عصرش نشد، بلکه همواره با آنها در ستیز بود، و سرانجام پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود.
این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختی ها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود. سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را مسموم کرد و به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جد خودش مدفون گردید.
آفرینش:سازمان ملل و اصلاح ساختار
«سازمان ملل و اصلاح ساختار»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛سازمان ملل متحد در سال 1945میلادی و با عضویت 52 کشور توسط قدرت های پیروز جنگ جهانی دوم بنیان نهاده شد و متعاقب آن ساختار سازمان در کنفرانس سانفرانسیسکو بازنگری شد در این حال از آنجا که این سازمان متناسب با اهداف قدرت های پیروز جنگ دوم جهانی بنیان نهاده شد ساختاری متناسب با منافع ملی این کشورها به خود گرفت .
در این راستا حق وتو اعضای دائم شورای امنیت به عنوان تبعیضی آشکار توسط 5 کشور پیروز بر دیگر کشور ها تحمیل گردید حقی که با وجود اعتراض های گسترده ودر طول بیش از 6 دهه همچنان به حال خود باقی بوده است همین امر باعث شده است تا در طول چنددهه گذشته وبا افزایش کشورهای عضو سازمان ملل به حدود 200 کشور، کشورهای در حال توسعه و عقب مانده خواستار تغییری مهم درساختار و بنیان های این سازمان و ساختار قدرت در شورای امنیت به عنوان اساسی ترین و مهم ترین نهاد این سازمان باشند .
در واقع با استفاده قدرت های بزرگ و صاحب حق وتو از اهرم سازمان ملل و شورای امنیت نشان دهنده تبعیض آشکاری است که بین قدرت های دارای حق وتو و سایر کشور هاست در این راستا این تبعیض با پایان جنگ سرد ،فروپاشی شوروی و آغاز سده 21 مورد توجه کشور ها قرار گرفته است اما نگاه متفاوت کشور ها به مقوله اصلاح وساختار شورای امنیت باعث شده است تا با وجود تلاش های فراوان کشورها وبرگزاری اجلاس ها همچنان بی نتیجه مانده و یا اینکه اصلاح هایی جزیی در برخی از بخش ها وساختار هایی بوجود امده است که تبعیض نهادینه شده در شورای امنیت را شامل نمی شود .
آنچه مشخص است امروزه بحث اصلاح ساختار سازمان ملل خواستی جهانی است که بی شک در حوزه منافع ملی ما نیز قرار می گیرد در این بین اینک دو نگاه در مورد اصلاح ساختار وجود دارد نگاهی که برخی از کشورها همانند ژاپن ،آلمان ،ایتالیا ، هند و حتی کشور های نظیر پاکستان برزیل ،آفریقای جنوبی و.. به دنبال آن هستند مبتنی بر عضویت دائم آنان در شورای امنیت و گرفتن حق وتو است این نگاه حداقلی به اصلاحات عملا نه تنها ازدامنه مشکلات وتبعیض ها نمی کاهد بلکه تاحد زیادی نیز منطبق بر منافع ملی ما نیز نیست در این بین آنچه مهم واساسی مینماید اصلاحی ساختاری است که بی شک مورد حمایت بسیاری از کشور ها و همراه با ازبین رفتن حق وتو است چه اینکه تا زمانی که این حق وجود داشته باشد این کشور های در حال توسعه هستند که مورد تبعیض قرار می گیرند .
آرمان:تحریم اشخاص برای نخستین بار
«تحریم اشخاص برای نخستین بار»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم نعمت احمدی است که در آن میخوانید؛ایالات متحده سالهاست که نسبت به خیلی از کشورها مثل کره شمالی، کوبا و تا زمانی که روابطش با چین به حالت عادی بازنگشته بود، نسبت به چین، تحریمهای یک طرفهای را علیه این کشورها وضع کرد که این تحریمها مطابق با مواد 40 و 42 منشور سازمان ملل متحد نیست. اگر تحریمهایی از این دست را شورای امنیت یا دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایات جنگی وضع کند، اینها مواردی است
که هم در حقوق بین الملل مجوزش داده شده است و هم از سوی سازمان ملل معتبر شناخته میشود. تحریمهای یکجانبه کشورها با این که پشتوانه حقوق بین المللی ندارد و تابع مقررات بین المللی نیست اما مسبوق به سابقه است و کشورها چنین تحریمهای یکجانبهای را اعمال میکنند و اثر آن به شرایط کشور وضع کننده و کشور مورد تحریم بستگی دارد. کما این که در مورد تحریم بنزین، گرچه سازمان ملل چنین تحریمی را علیه ایران وضع نکرده اما ایالات متحده این تحریم را اعمال و اجرا میکند و به کشورهای دیگر هم فشار آورده که فروش بنزین را به ایران متوقف کنند.
بنابراین تحریمهای یکجانبه صرف نظر از این که موافق با مقررات و قواعد حقوق بین الملل باشد یا مخالف، صورت عملیاتی به خود میگیرد .اما این مسئله که ایالات متحده بخواهد داراییهای مقامات ایرانی را توقیف کند و یا محدودیت مسافرت به آمریکا برای آنها اعمال کند، برای نخستین بار اتفاق افتاده است. واژه تحریم اشخاص برای اولین بار وارد ادبیات حقوقی ما شده است. این مسئله توجیه حقوق بین المللی ندارد .این بیانیه را دولت آمریکا صادر کرده است و مبین یک وضعیت داخلی است.
دنیای اقتصاد:اوضاع اشتغال در آمار بیکاری
«اوضاع اشتغال در آمار بیکاری»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد است که در آن میخوانید؛نرخ بیکاری در کنار نرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی، یکی از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان است که مسیر حرکت اقتصاد را نشان میدهد.
نرخ بیکاری در سالهای اخیر سطوح نسبتا پایینی را تجربه کرده است. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری از سال 86 تا 88، به ترتیب برابر با 5/10، 4/10 و 9/11 درصد بوده است. نرخ پایین بیکاری در سه سال گذشته نویدبخش این است که بازار کار کشور از وضعیت نسبتا مناسبی برخوردار بوده است. آیا واقعا این چنین است؟ همزمان با کاهش نرخ بیکاری، برای میزان اشتغال در کشور چه اتفاقی افتاده است؟ آیا آمار نرخ بیکاری با آمار اشتغال با یکدیگر همخوانی دارد؟ پاسخ به این سوال متاسفانه چندان امیدبخش نیست! در طول سه سال گذشته، میزان اشتغال کشور در وضعیت نامناسبی بودهاست.
اگر با استفاده از آمار نرخ بیکاری، میزان ایجاد اشتغال در کشور را در سه سال گذشته محاسبه کنیم، آنگاه واقعیتها نمایان خواهد شد. در اقتصاد کشور در سال 86 حدود 289 هزار شغل ایجاد شده است. در سال 87 نه تنها شغلی ایجاد نشده، بلکه 592 هزار شغل از دست رفته و در نهایت در سال 88 معادل 491 هزار شغل ایجاد شده است. جالبترین نکته مربوط به سال 87 است.
در سال 87 نرخ بیکاری به 4/10 درصد رسید که به جز سال 1383، کمترین میزان نرخ بیکاری در طول دهه گذشته از سال 1376 بودهاست. اما همزمان با کاهش نرخ بیکاری به پایینترین سطوح، بازار کار ایران یکی از بحرانیترین سالها را تجربه کرد؛ چراکه در سال 87، نه تنها شغلی در اقتصاد ایران ایجاد نشده، بلکه 592 هزار شغل از دست رفته است! اکنون سوال مهم این است که چرا آمار نرخ بیکاری، وضعیت بازار کار کشور را به نحو صحیح منعکس نمیکند؟ وضعیت واقعی بازار نیروی کار، نشان میدهد که آمار نرخ بیکاری، به بیراهه رفته است، اما این اتفاق چگونه افتاده است؟ بسیاری پاسخ میدهند که علت اصلی این امر، تغییر تعریف فرد بیکار و شاغل است؛ چراکه تعریف فرد شاغل به این ترتیب تغییر کرده است که هرکس در هفته آمارگیری، حداقل یک ساعت کار کرده است، شاغل محسوب میشود، اما واقعیت این است که این تغییر، اثر چندانی بر کاهش نرخ بیکاری نداشته است. مساله اصلی میزان جمعیت فعال است. جمعیت فعال بیانگر تعداد افرادی است که توانایی و تمایل عرضه نیروی کار خود را به بازار دارند و به دو دسته شاغل و بیکار تقسیم میشوند.
عوامل اصلی تغییر نرخ بیکاری، از یک طرف میزان اشتغال در اقتصاد و از طرف دیگر میزان عرضه نیروی کار (جمعیت فعال) است. افزایش اشتغال موجب کاهش نرخ بیکاری است و در مقابل افزایش عرضه نیروی کار، نرخ بیکاری را افزایش میدهد. در سالهای اخیر، نوسانات بسیار در میزان جمعیت فعال، عامل اصلی به بیراهه رفتن نرخ بیکاری بوده است. در واقع عامل اصلی کاهش نرخ بیکاری در سالهای اخیر، نه افزایش اشتغال که کاهش قابلتوجه جمعیت فعال بوده است.
جمعیت فعال بخشی از جمعیت بالای 10 سال است که توانایی و تمایل عرضه نیروی کار خود را به بازار دارد و میزان آن بیشتر تحتتاثیر عوامل جمعیتی مانند نرخ رشد جمعیت در گذشته، انتظارات افراد و شرایط بازار نیروی کار و البته نحوه تعریف و برآورد جمعیت فعال است. همانطور که مطرح شد عوامل اساسی تغییر نرخ بیکاری، تغییرات اشتغال و تغییرات جمعیت فعال است. در شرایطی که تغییرات جمعیت فعال در طی زمان با ثبات باشد، آنگاه تغییرات نرخ بیکاری، تحولات اشتغال و بازار کار را به نحو مناسبی انعکاس میدهد.
در نقطه مقابل، نوسانات بالای جمعیت فعال، موجب میشود که کارآیی نرخ بیکاری به عنوان شاخصی که واقعیتهای بازار کار را انعکاس میدهد، کاهش یابد. برای مثال در یک سال مشخص ممکن است، میزان اشتغال در اقتصاد کاهش یابد، اما در همان سال به دلیل کاهش بیشتر در جمعیت فعال، نرخ بیکاری نه تنها افزایش نیابد، بلکه با کاهش نیز مواجه شود. جالبترین نمونه این امر در سال 87 قابل مشاهده است. در سال 87، عامل اصلی کاهش نرخ بیکاری به 4/10 درصد، نه ایجاد اشتغال بیشتر، بلکه کاهش جمعیت فعال به میزان 687 هزار نفر بود، اتفاقی که برای اولین بار در تاریخ پس از جنگ اتفاق افتاد.
اکنون مساله اصلی این است که آیا کاهش جمعیت فعال در این سال واقعیت دارد؟ آیا این امر واقعیت دارد و قابل پذیرش است که سیل جمعیت متولد دهه 60 که در سنین 24 تا 29 سال هستند، نه تنها در سال 87 وارد بازار کار نشده اند، بلکه تعداد زیادی از افرادی که قبلا در بازار نیروی کار فعال بودند، از این بازار خارج شدهاند؟ اگر این امر واقعیت داشته باشد، به این معنا است که دیگر نرخ بیکاری به دلیل بیثباتی بسیار بالای جمعیت فعال در ایران، کارآیی لازم برای انعکاس واقعیتهای بازار نیروی کار را ندارد و بنابراین بهتر است اساسا از ارائه آمار بیکاری به این دلیل که میتواند واقعیت را وارونه جلوه دهد و اطمینانی به آن نیست، صرفنظر کنیم.
در این صورت بهتر است به جای ارائه آمار بیکاری و تاکید بر آن، بر آمار اشتغال تاکید شود؛ چراکه با وجود اینکه بر سر میزان بیکاری توافق چندانی نیست، اما بر سر میزان اشتغال توافقی عام وجود دارد، اما اگر میزان جمعیت فعال صرفا برای ارائه آمار مطلوب در مورد نرخ بیکاری، کمتر از حد برآورد شده است، البته بحث دیگری است و چارهای دیگر باید اندیشید!
جهان صنعت:حرکت لاکپشتی بانکداری الکترونیکی
«حرکت لاکپشتی بانکداری الکترونیکی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم فریبرز مسعودی است که در آن میخوانید؛ بانکداری الکترونیک سالهاست که بهعنوان یکی از ضروریات توسعه اقتصادی در جهان شناخته شده است. هماینک در کشورهای اروپایی بیش از 70 درصد مبادلات پولی به صورت الکترونیکی انجام میشود و حدود 37 میلیون دستگاه خودپرداز در سراسر جهان به خدمت گرفته شدهاند تا مبادلات پولی آسانتر انجام شود. طبق برآوردها سالانه یک میلیارد مراجعه به بانکها در کشور وجود دارد اما چند درصد این مراجعات تبدیل به غیرحضوری شده است؟
به گفته کارشناسان، در صورت استفاده فراگیر از بانکداری الکترونیک سالانه میلیاردها تومان هزینه چاپ اسکناس و قبضهای گوناگون آب، برق، تلفن و صرف میلیونها ساعت وقت مردم در بانکها و ترافیک صرفهجویی خواهد شد اما سهم ایران در این میان چقدر است؟
به گفته مدیر بانک مهر اقتصاد، بانکداری الکترونیک یک الزام است اما وضعیت بازار پولی نشانگر آن است که نمیتوانیم در 10 سال آینده نیز در حوزه بانکداری الکترونیک پیشرو باشیم.هماکنون از حدود 37 میلیون دستگاه خودپرداز در جهان سهم ایران چیزی حدود 300 هزار دستگاه است که البته این تعدادی است که طبق برنامه تا سال 89 قرار بوده نصب شود. همچنین هنوز کمتر از 10 میلیون کارت اعتباری در ایران وجود دارد اما چرا بانکداری الکترونیک در ایران گسترش نیافته است؟ به نظر میرسد یکی از مهمترین چالشهای بانکداری الکترونیک در ایران مشکل زیرساخت مخابراتی است.
پایین بودن سرعت اینترنت و کمبود پهنای باند دو مشکل اساسی است که بانکها و مراجعهکنندگان به خودپردازها و پایانههای فروش با آن دست به گریبان هستند. همچنین مشکلاتی چون نبود سیستم یکپارچه بانکها، تعداد تراکنش بسیار کم پایانههای فروش، نبود زیرساختهای امضای الکترونیک، پاسخگو نبودن بانکها به مشکلات مشتریان بانکداری الکترونیک و ضعف فرهنگی از دیگر چالشهای این صنعت مهم است البته نباید فراموش کرد که بانکداری الکترونیک گام نخست برای تجارت الکترونیک است. به نظر میرسد کشور برای رسیدن به پلههای اول تجارت الکترونیک راه درازی را در پیش دارد.