فاطمه رجبی
بنابراین میتوان گوشههایی از دروغپردازیها و تحریفها و پرگوییهای بیانیه مذکور را چنین دنبال کرد.
الف- تاکید مکرر بر انتسابنامه به حضرت امام(س) و نفی اصالت آن
در مورد مطلب فوق نکاتی را میتوان برداشت کرد:
1- هراس گروهک مذکور از آگاهی مردم بهویژه نسلهای حاضر و آینده از حقانیت دیدگاه الهی و آیندهنگر حضرت روحالله(س) درباره این گروهک آمریکایی، سبب این دروغپردازی آشکار گردیده است.
2- پذیرش حقانیت و مشروعیت دیدگاه امام(س) از سوی نسلها و عصرها، موجب دیگری است که این گروهک معاند را به چنین ترفندی متوسل کرده است.
3- مسئولین ذیربط باید به اتهام فوق را پیگیری قانونی نموده، برای همیشه پرده از ماهیت گروهک و نقشههای آن بردارند.
دادستان؟!
ب- در بیانیه نهضت آمریکایی آزادی، به صراحت شخصی را دادستان کل کشور در زمان انتشارنامه حضرت امام(س) معرفی کردهاند. در این باره ضروری است به نکات ذیل توجه شود.
اولا سمت نامبرده تا پایان زمانی که در نظام اسلامی به کار گرفته شده بود دادستان کل انقلاب بود و نه دادستان کل کشور
ثانیا شخص مذکور در سال 1361 به دلایلی که بر مردم آن زمان روشن است، سمت خود را از دست داد و در تاریخ انتشارنامه یعنی سال 1368 در انزوا و طرد به سر میبرد.
ثالثا عدم اعتماد مردم به فرد موردنظر ثمره شهادت او درباره نهضت آزادی به میزان سوابق و حال این گروهک مورد نفرت و انزجار خواهد بود.
رابعا فراموشی ذهن سران نهضت آزادی، ممکن است به دلیل کهولت سن آنان باشد. اما بقیه اعضاء چطور، احتمال این که این گروهک به دلیل پیوند با بیگانگان، ملیگرایی خود را حتی در چارچوب اطلاع از این امور ابتدایی کشور، رقم نزدهاند، تا به چنین خطای فاحشی، آنهم در یک بیانیه که قطعا کاری جمعی و با حوصله و دقت انجام گرفته دچار نشوند.
درباره نامه امام(ره)
ج- اعضای نهضت آمریکایی آزادی، در صورت پذیرش فرضی اصالتنامه حضرت امام(س) استناد به آن را به عنوان منبع تشخیص انحراف، انحلال و غیرقانونی بودن این گروهک غیرشرعی و غیرحقوقی دانستهاند. سند این برداشت حقوقی و قانونی در بیانیه آنها ارجاع به تساوی رهبری با دیگر آحاد ملت در قانون اساسی است مسائل قابل تامل در این مطلب عبارتند از:
- ضرورت دارد اندیشهگران، حقوقدانان و سیاستمداران گروهک مذکور، جدای از اوامر دستوری، مبانی قانون اساسی و اصول آن را فقط یک دور مرور کنند.
در این مرور خواهند دید مشروعیت نظام اسلامی و قانون اساسی بر محور ولایت فقیه است که در روزگار تدوین قانون، بنیانگذار عظیمالشان جمهوری اسلامی عهدهدار آن بوده است. یقینا برای گروهکی که طبق اندیشه سیاسی و تدینی وابسته، همواره با اصل ولایت فقیه مخالف بوده و در مسیر آن کارشکنیها و توطئهها کرده و میکند، توان هضم این مهم میسر نخواهد بود.
نکته دیگر عمق نگاه عالمانه و قانونمند این گروهک به قانون اساسی است، آنجا که در بیانیه تصریح میشود: حتی در صورت پذیرش صحت و اصالت نامه براساس نص صریح قانون اساسی، حاکمیت از آن ملت است و هیچ نهادی، مقامی، حزبی گروه و طبقهای نمیتواند این حق الهی را از مردم سلب کند.
طبیعی است جایگاه مردم در قانون اساسی به روشنی، صراحت و بدور از ظرفیت قابل تحریف و سوءاستفاده مشخص شده است. سیره حضرت امام(س) و مقام معظم رهبری نیز در اجرای حقوق مردم و تجلی ملت در جایگاه خویش، فراتر از القائات غرضمند این گروهک بر ملت شریف ایران مشهود بوده و هست.
اما بد نیست سران نهضت آمریکایی آزادی، اصل مربوط به حاکمیت در قانون اساسی را بدین شرح مطالعه کنند.
اصل -2 جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه ایمان به
1- خدای یکتا و اختصاص به حاکمیت و تشریع او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
2- وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین...
3- ...
4- ...
5- ...
6- کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خداوند که از راه:
الف - اجتهاد مستمر فقهای جامعالشرایط براساس کتاب و سنت معصومین(ع)
ب- همچنین اصل 56 را که حق حاکمیت ملت در ان تصریح شده، چنانکه هست بخوانند که میگوید:
«حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.
آیا فضای اصلاحطلبی دستوری که آکنده از غوغاسالاری، فریبکاری، بیگانهپرستی و... است. چنین فرصتی را در اختیار این گروهک فرصتطلب قرار داده است اگر چنین نیست پس کدام مساله آنان را چنین گستاخی داده که حتی متن قانون را با تحریف در بیانیه رسمی خود بگنجانند و گرد آن خوشرقصی کنند؟
مخالفت با قانون اساسی
یادآور میشود که مبانی دینی در تدوین قانون اساسی، مخالفت و معاندت گروهک مذکور و همفکران آنها را در پی داشت. این امر حتی آنان را به توطئهگری برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی و به بنبست رساندن آن واداشت.
اثبات - این ادعا هم با موازین بیپایه و دروغپردازانه نهضت آزادی، بلکه با استناد از موضعگیریهای خردمندانه و واقعنگرانه حضرت امام(س) است. حضرتش در پی افشای این توطئه در سخنرانی فرمودند:
آن قضیه رفراندوم و قبل از او، قضیه طرح اینکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساس آن از امیرانتظام بوده است. آن وقت آقایان آمدند پیش ما همه این آقایان، آقای بازرگان و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحل کنیم. من گفتم: شما چه کاره هستید اصلش، که میخواهید این کار را بکنید؟ شما چه سمتی دارید که بتوانید مجس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مساله، کنار رفتند.
سپس حضرت امام(س) ماهیت توطئه دولت موقت یا نهضت آمریکایی آزادی را کالبدشکافی میفرمایند:
مساله انحلال مجلس خبرگان روی این زمینه بود که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد. یک مجلسی شد که اکثرش از علما هستند. خوب از این علماء میترسند. ضربه خوردند. دیدند یک مجلسی است که اگر قانون بنویسند، یک قانونی مینویسند که با مزاج غرب و شرق سازش ندارد!(1)
در بیانیه نهضت آزادی صحفیه نور به عنوان یک سند معتبر، البته برای افشای دیگران معرفی شده است امید آنکه این معاندان کارنامه سیاه خود را در وابستگیها از متن نورانیت این صحیفه بخوانند و شرمگین شوند.
برخورد سطحی و برداشت کودکانه از قانون اساسی از کسانی که بیش از 7 دهه از عمرشان میگذرد و همواره به داشتن مدارک غربی افتخار میکنند پذیرفتنی نیست، مگر آنکه:
1- عوامفریبی و انحراف ملت از مسیر صحیح باشد.
2- به مثابه پوششی برای وابستگی و ماموریتهای خائنانه عمل کند.
د - سخن از ترحم و عطوفت حضرت امام(س) نسبت به سران این گروهک، پیرامون مخالفت با بازداشت و انحلال گروهشان آن هم بدور از هر سند، ادعای دیگر این بیانیه است. با فرض واقعیت داشتن این مساله تنها میتوان گفت:
ترحم بر پلنگ تیزدندان...
ه - مهمترین ادعای بیانیه، سخن گزاف و خارج از واقعیت همیشگی این گروهک وابسته است. این ادعا به هزینههای پرداختی نهضعت آزادی برای پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام اسلامی آن است.
نهضت آزادی و سلطنت پهلوی
تنها سند مورد اتکای گروهک فوق محکومیت و زندان برخی از اعضای آن است. پرسش آن است که آیا آن افراد با اندیشه انقلاب اسلامی یا حداقل مبارزه با رژیم سفاک سلطنت محکوم و زندانی شدند؟ یا این که سلطنت ننگین پهلوی که همواره مورد قبول نهضت آزادی بود، تحمل مشی مصدقی را هم نداشت و به پیروان او هرچند با اعتقاد و تلاش برای بقای سلطنت اجازه اظهارنظر هم نمیداد؟
به منظور آگاهی نسل حاضر باید تصریح کرد که به دور از تحریف و دروغپردازی، نهضت آزادی قبول سلطنت ننگین پهلوی را تا آخرین ماههای سرنگونی آن دنبال میکرد. این امر تا مرز صفآرایی در برابر ملت بپاخاسته و خواهان سرنگونی سلطنت پیش رفت و به فریاد ملی نه قانون اساسی - نه سازش سیاسی علیه این گروهک و همفکران آن از سوی ملت تبدیل شد.
در اسناد لانه جاسوسی آمریکا وفاداری نهضت آزادی به سلطنت پهلوی که در واقع مقابله با انقلاب اسلامی بود تاکید شده است.
در یکی از سندها آمده است: مهندس بازرگان با صرف وقت در لغاتی که به کار میبرد، گفت که نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است. اگر شاه حاضر شود تمام موارد قانون اساسی را اجرا کند ما آمادهایم سلطنت را بپذیریم.(2)
واقعیت آن است که نهضت آزادی در خطیرترین شرایط تلاش برای بقای سلطنت را نزد آمریکائیان تضمین کرده است.
سند دیگر میگوید: «بختیار خوشحال بود که میناچی و بازرگان گفته بودند اصلاحات باید در زمان شاه صورت گیرد. ملاها نمیتوانند بر ایران حکومت کنند.»
این اظهارنظر که در باور فکری و سیاسی نهضت آمریکایی آزادی ریشه داشته و دارد در شرایط بود که به فرموده حضرت امام(س) ملت مسلمان با خون بر شمشیر جلاد پیروزی مییافتند. هزینههای پرداختشده نهضت آمریکایی آزادی برای پیروزی انقلاب اسلامی، سندهای بسیاری دارد. از جمله میتوان به اسناد زیر اشاره داشت که در گزارشات لانه جاسوسی ثبت شده بود.
مقامات نهضت آزادی میگفتند که جنبش آنها در پی یک ملاقات در سطح سیاسی با مقامات آمریکایی است تا وضعیت خود را برای جلب حمایت آمریکا در ترتیب دادن انتقال از دولت استبدادی فعلی در ایران به یک سیستم دمکراتیکتر ارائه نمایند.(4)
هنگامی که آمریکائیان به سقوط سلطنت توسط امام(س) و امت پی بردند، ناچار این نهضت وابسته به آنان نیز به این امر تن داد. امام کماکان در پی جلب حمایت آمریکا و روی کار آوردن حکومت وابسته و مورد قبول شیطان بزرگ بودند.
گذشته و حال نهضت آمریکایی آزادی، بیانگر آن است که هر «افشاگری مستندی» را اتهام میخواند و خود در پی با تهمت و دروغ و تحریف فریبکاری میکند. اما برای روشن شدن افکار عمومی، علاوه بر اسناد لانه جاسوسی، از سندهای دیگر نیز استفاده میشود تا ماهیت وجودی و هویت سیاسی فکری سران این گروهک وابسته معرفی گردد.
ابراهیم یزدی، تبعه آمریکا
در خاطرات ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران در سال 57 آمده است: «من اطلاع داشتم که بین ژنران مقدم رئیس ساواک و نمایندگان بازرگان مذاکراتی به عمل آمده بود.(5)
در جایی دیگر مینویسد: ابراهیم یزدی که سال قبل به آمریکا مهاجرت کرده و در شهر هوستون تگزاس زندگی میکرد، تبعه آمریکا شده بود ولی در فعالیتهای ضدرژیم شاه هم شرکت داشت!! او در پاریس به جمع مشاوران و نزدیکان آیتالله خمینی پیوسته بود.»(6)
سایروس ونس وزیر خارجه وقت آمریکا نیز سخنانی دارد که در ادامه سند فوق باید مورد مداقه قرار گیرد: هدف از ملاقات آن بود که ضمن ادامه مذاکرات «زیمومن» و «یزدی» در پاریس، از آیتالله خمینی تقاضا کنیم به نمایندگان خود در تهران اجازه دهد با بختیار و نظامیان وارد مذاکره شوند و سازمان جدید سیاسی ایران یا انتقال قدرت با همکاری همه نیروهای موجود در صحنه سیاسی کشور، شکل پذیرد. چهار روز بعد یزدی جواب آیتالله را آورد. پاسخ مخلوطی از تهدید و برگ زیتون بود. آیتالله اخطار کرده بود بودکه اگر بختیار و ارتش بخواهند با او مقابله کنند منافع آمریکا در ایران به خطر خواهد افتاد. اما اگر آنها ساکت بنشینند و مداخلهای نکنند تصادمی در بازگشت او رخ نخواهد داد(7)
آیا این فرد تبعه آمریکا که در آن شرایط به حضرت امام(س) نزدیک شده بود چقدر نزدیکی دیدگاه با امام(س) داشت؟
بنابر ادعای نهضت آزادی چه هزینهای برای انقلاب اسلامی که چند قدم تا پیروزی فاصله داشت میپرداخت؟
در ادامه سخنان سایروس ونس پاسخ میدهد: «یزدی خاطرنشان ساخت که رئیس دولت موقت آینده احتمالا مهدی بازرگان است که چهرهای سیاسی و طرفدار غرب است.»(8) تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
میکروفون آمریکا در دفتر نخستوزیری
برگی دیگر از کتاب قطور هزینههای پرداختی نهضت آزادی برای انقلاب و نظام اسلامی، مربوط به عباس امیرانتظام از اعضای موثر نهضت و معاون نخستوزیر دولت موقت است. او در سمت خود خدمات مهمی به آمریکائیان علیه نظام اسلامی کرد. از آن جمله کارگذاردن میکروفون در اطاقهای نخستوزیری بود. این میکروفونها مذاکرات محرمانه سران دولت را بدون واسطه و به دور از وقتگیری به گوش آمریکائیان مستقر در لانه جاسوسی میرسانید!
ویلیام سولیوان شناخت خود را از امیرانتظام به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ربط میدهد(9)
در اسناد لانه جاسوسی امیرانتظام اینگونه معرفی شده است:
«عباس امیرانتظام معاون نخستوزیر دولت موقت اسلامی و انقلابی مهدی بازرگان پس از فارغالتحصیلی با یک آمریکایی ازدواج کرد. او یکی از موثرترین مدافعان عادی کردن روابط ایران و آمریکا بوده است. گاه گاهی بدلیل ارتباط آمریکائیش به عنوان یک عامل آمریکا به او حمله شده است. اما به طور کلی او از این تهمتها ترسی به خود راه نداده است.»(10)
در سند دیگر آمده است:
«امیرانتظام به کاردار سفارت گفت که امام خمینی به آمریکائیان اطمینان ندارد. او به بازرگان، یزدی و انتظام اطمینان دارد. انتظام اشاره کرد که کاردار باید از یزدی بخواهد یک قرار ملاقات از امام خمینی برای او ترتیب دهد.»(11)
اگر تحلیل امیرانتظام در مورد اطمینان امام(س) به افراد مذکور درست بوده که چنین نبوده سوءاستفاده و نفوذ برای منافع آمریکا خیانتی غیرقابل بخشش است و هر حرکتی ضدملی در پرونده نهضت آمریکایی آزادی است.
کمک به فرار عوامل پهلوی
سولیوان پرده از خیانتی بالاتر توسط سران این گروهک برمیدارد و مینویسد: «در ملاقات بازرگان نیستی از فرماندهان و افسران ارشد ارتش تهیه کرده که آنها میتوانند اموالشان را برداشته و از کشور خارج شوند و در این صورت از مجازات مصون خواهند ماند.»(12)
در جای دیگر مینویسد: «اعضای نهضت آزادی در مذاکرات خود با ما تصریح کردند که خواهان حفظ نیروهای مسلح و قدرت و یکپارچگی آنها هستند. در تعقیب تحقیقات ما، لیست اسامی متجاوز از صد افسر ارشد را تهیه کردیم که میبایست پس از خروج شاه از کشور، از پستهای خود استعفا داده و از ایران خارج شوند... حتی به ما گفته شده که اگر این افسران بدون مقاومت و سروصدا از ایران خارج شوند میتوانند اموال و ثروت خود را هم با خود ببرند. من نگران آن بودم که آیتالله خمینی در بازگشت به تهران قول و قرارهای رهبران نهضت آزادی را نادیده بگیرد.»(13)
این همخطی دیگر از هزینههای کمرشکن نهضت آزادی برای پیروزی انقلاب اسلامی فراری دادن جنایتکارترین دشمنان ملت، که مجازات آنها خواسته همه طیفهای ملت از ملحدان گرفته تا بقیه بود، آن هم با اموال سرقت شده از بیتالمال چه توجیهی دارد؟ حال میتوان دریافت این گروهک ضدملی چرا با اعدام چند جنایتکار توسط دادگاه انقلاب فریاد حقوق بشری سر میداند و همراه و همگام با آمریکا در ماجرای هویدای فاسد و مفسد این فریادشان گوشخراش شد. و البته با حاکمیت ولایت فقیه به جایی نرسید جز رسوایی وابستگان به اجانب.
کمک به روند جاسوسی آمریکا
باز هم باید از خدمات گروهک وابسته به نهضت آزادی به ملت ایران سخن راند.
سولیوان اعتراف میکند که: در شمال ایران، نزدیک مرز شوروی ما 2 پست مجهز برای مراقبت و خبرگیری از جریان فعالیتهای نظامی و برنامههای پرتاب موشک شوروی در اختیار داشتیم. من بازرگان رئیس دولت موقت را قانع کردم که نگاهداری این پستهای مراقبت و ادامه کار آنها به نفع ایران است؟! بازرگان با نظرات من موافقت کرد...(14)
در این مورد تنها میتوان درباره نهضت آمریکایی آزادی گفت:
حلقهای بر گردنش افکنده دوست
میبرد آنجا که خاطرخواه اوست
از آنجا که بیانیه «نهضت آزادی» نامه حضرت امام(س) را مخدوش اعلان کرده، با گذر از چند اظهارنظر آنحضرت پیرامون این گروهک وابسته، مطلب به پایان میرود.
قیام علیه اسلام
حضرت امام در ماجرای ائتلاف نهضت آزادی با «جبهه مرتد ملی» در قیام علیه «لایحه قرآنی قصاص» فرمودند:
جبهه ملی تکلیفش معلوم است. صریحا بر ضد اسلام قیام کرده اما شمایی که مسلمان هستید و هیچگاه نمیخواهید بر ضد اسلام قیام کنید، چرا اینقدر هوای نفسانیه زیاد شده که نمیفهمید دارید چه میکنید؟ آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهه ملی میگوید؟(15)
اما گوییا غماض حضرت امام(س) نسبت به تفکر انحرافی این گروهک آنان را موجب جسارت و تداوم مسیر انحرافی آن شده تا جایی که امام با افشای پلیدهای این گروهک بر سرشان فریاد زد:
الان هم نصیحت میکنم این جمعیت متدین «نهضت آزادی» را که آقا شما دست بردارید از این سنگاندازی جلوی چرخ اسلام دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش...(16)
آیا نهضت وابسته و آمریکایی آزادی پرونده سیاه و ضد اسلامی و ملی خود را پالایش کرد؟ اگر چنین میکرد، امام(ص) بار دیگر بر آنها نهیب نمیزد:
«شما میخواهید این کشور را به کجا بکشانید؟ کوشش شما متدینین این است که این کشور کجا برود؟ در آغوش آمریکا برود یا شوروی؟... شما میخواهید همه این ملت را به آمریکا بفروشید؟»(17)
نامزدی برای ریاست جمهوری
این اشارات برخی از مواضع حضرت امام(س) توام با عطوفت و مهر بوده و همچنان پیشگیریکننده از افشای تمامی اسرار وابستگی و ماموریتی نهضت آزادی حال این گروهک زشتکار با استفاده از هوای آلوده «اصلاحطلبی» با شمشیر از رو بسته درصدد اجرای کامل فرامین آمریکا به میدان آمده است. البته «احزاب» «مشارکت»، «مجاهدین» و دیگر گروهکهای دوم خردادی نیز «یاوران» او در این میدان شدهاند. کشش بیش از حد «وابستگی» در تفکر «اصلاحطلبی» و رویکرد وقیحانه «احزاب» آن سبب گستاخی بیشتر این گروهک وابسته شده، تا جایی که در راستای اهداف مستقیم آمریکا داعیه «کاندید دادن برای ریاست جمهوری» را دارد انتخابات شورای شهر، نشان داد که همه طرفداران آمریکا، تا چه میزان منفور ملت هستند همچنین شکست فاحش اصلاحطلبان آنهم «وجیهه الملههای» آنان در انتخابات مجلس هفتم و شادمانی ملت از عدم تایید صلاحیت سرشناسان آنها، نفوذ، اعتبار و محبوبیت و پایگاه این مطرودین ملی را ثابت کرد، حال پرسش اساسی آن است که با کدام «عقلانیت» و نه «اعتقاد» دو کاندید دوم خردادی تلاش در زنجیر کردن خود به حلقه وابستگی نهضت آزادی دارند؟ یکی با حضور در مراسم ختم وابستگان به آمریکا که به بهانه درگذشت پاپ برگذار شد با سر کردگان گروهک وابسته عکس میگیرد و زینت روزنامههای دوم خردادی میکند، و دیگری که سوابق عدم صلاحیتش بر همگان روشن است، با اهانت به حضرت امام حلقه وابستگی وابستگان آمریکا را به گردن میاندازد. آیا این «عقلای» دوم خردادی به آراء آمریکاپرستان طرفدار نهضت آمریکایی آزادی دلخوش داشتهاند؟ آیا به واقع این گروه فرتوت و منحط از میان عناصر فاسد چند رای دارند که با این بهای گزاف قابل خریدن باشد. والعاقبهالمتقین