
سیدمعبود ستوده
در دورانی که استعمارگران نقشههای فتوحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی میکردند، به مانع عمدهای که همانا اعتقادات دینی ملتها بود، برخورد کردند، به همین خاطر برای جدا شدن نسلهای رو به رشد از دین دو راه را برگزیدند؛ یکی اشاعه شهوات و باز کردن راه شهوترانی و دیگری بوجود آوردن یک جریان علمی و فکری وابسته که نتیجه آن تاسیس دانشگاه بر پایه بیاعتقادی بود.
زمانی که مسائلی چون فرهنگ جدید و تاسیس دانشگاه به میان آمد، استعمار با هدف پیوستن هر چه سریعتر جوانان به قطب استعمار و استکبار جهانی پا پیش گذاشت. نتیجه آن دخالتها، بوجود آمدن مکانهایی بود که به جای آنکه محل پرورش افکار مستقل و آزاد و باشد، محل گسترش افکار استکبار شد.
امام خمینی(ره) بقای استقلال و شعار «نه شرقی نه غربی» در کشور را آمیخته شدن روشنفکران و تحلیلگران با دین و ادیان و مذهب دانستند و روحانیون که بر اثر عواملی از پیشرفتهای علمی و حوادث و رویدادهای مهم کشور و جهان دور مانده بودند را به نگاه جدید نسبت به مسائل و پیشرفتهای علمی و آشنایی با روشهای تازه دعوت کردند.
دانشگاه با هدف تربیت کادر متخصص برای دولت به عنوان مهمترین نیاز تولید علم و فنآوری و مضاف بر این دو وظیفه پس از انقلاب اسلامی که مشخصا صبغه دینی و عقیدتی داشت، با هدف تربیت انسانهای متعهد و آشنا به معارف مذهبی از نقطه بیبازگشت خود گذشت، که این همان وحدت حوزه و دانشگاه ـ که از یادگارهای ارزشمند امام بزرگوار است ـ برپایه سه اصل اساسی متکی است: حوزه، دانشگاه و وحدت ملی.
شکی نیست که بنای توحید ـ که مبنای فکری و اعتقادی و اجتماعی و علمی ماست ـ در وحدت است و این مبنای توحید و اعتقاد به وحدانیت حضرت حق تعالی در تمامی شئونات فردی و اجتماعی جامعه اسلامی تاثیرگذار است و جامعه را به یک جامعه هماهنگ و مرتبط به یکدیگر تبدیل میکند. (وحدت در جهت، حرکت و هدف) در کشور ما هزار سال علم و دین در کنار یکدیگر رشد کردند. ابنسیناها، رازیها، ابوریحان بیرونیها و صدها دانشمند و عالم دیگر از این دستهاند.
اما از وقتی علم را از دین جدا کردند و دانش را همراه با سیاست وارد کشور ما کردند، رشته علم، رشتهای خالی از دین شد. علم و دانش، هم اسلامی و هم از اسلام هستند و در نظام اسلامی، علم و دین باید پا به پای هم حرکت کنند و وحدت حوزه و دانشگاه یعنی همین. نه اینکه تخصصهای حوزه و دانشگاه و یا درسهای دانشگاه در حوزه دنبال شود.
برای ایجاد جامعه اسلامی پیشرفته و مستقل باید دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانی و روشنفکل تحصیل کرده دوش به دوش یکدیگر به سمت یک هدف معین حرکت کنند. حوزه باید تلاش کند تا نمونههای کامل عالم دین و طلبه علوم دینی را به طلاب و دانشجویان ارائه دهد و هر دو با حساسیت مثبت و با علاقه یکدیگر را کمک کنند و اتحاد مابین خود را مستحکم نگاه دارند.
نکته دیگر احساس مسئولیت جوانان دانشجو نسبت به مسائل انقلاب است. دانشجویان باید در جهت اسلامی حرکت کنند زیرا تا زمانی که دانشگاه محل رشد متخصصان مسلمان و متعهد نباشد، دانشگاه مطلوب انقلاب نخواهد بود و این میسر نمیشود مگر اینکه اساس و روش حاکم بر دانشگاه اسلامی باشد.
ما در شرایطی قرار داریم که با ایجاد حلقه وصل بین حوزه و دانشگاه، از موسسه علم و دین دو شعبه حوزه علمیه و دانشگاه بوجود میآید. اما باید با هم مرتبط و خوشبین باشند و از هم جدا نشوند. بدین ترتیب میتوان دانشگاه را به تدریج در خدمت جامعه قرار دهیم. این حلقه وصل موجب تعامل دوسویه حوزه و دانشگاه واحد شد بطوری که علوم مورد نیاز حوزههای علمیه توسط دانشگاه و دین و معرفت را که دانشگاه احتیاج دارد توسط علمای حوزه علمیه به آنها تعلیم بدهند.