مترجم: محمدجعفری
کسانی که نگران هستند کلید خوردن یک جنگ جدید در خاورمیانه می تواند آنچه از اقتصاد آمریکا باقی مانده را از بین ببرد و آزادی و آسایش آنها را دچار تلاطم کند. مطمئنا مخالف درخواست های متعددی هستند که برای جنگ علیه ایران می شود و این مسئله آنها را رنج می دهد. ایران بنابر اظهارات و تصمیمات سرویس های اطلاعاتی نه دارای سلاح های اتمی است و نه برنامه ای برای راه اندازی آن دارد.
توهین به رئیس جمهور ایران محمود احمدی نژاد و رژیم این کشور را فاشیسم اسلامی معرفی کردن کار سختی نیست اما این اظهار نظرها با واقعیت تعاملات سیاسی پیچیده ای که در ایران امروز دیده می شود مطابقت ندارد. دشمنی و عداوتی که متوجه تهران است بیشتر بخاطر کارهایی است که کشور ایران شاید انجام بدهد، نه به دلیل کارهایی که درحال انجام آن است که با توجه به این مهم باید گفت که بهانه خوبی برای جنگ نمی باشد و رفتار درستی نیست.
قطعنامه ای در کنگره روبه تصویب است که حمله ]رژیم[ اسرائیل به ایران را قطعی می کند، حمله ای که در صورت مواجه با انتقام گیری ایران، که مطمئنا چنین خواهد بود، با دخالت و حمایت فوری آمریکا همراه می باشد. این قطعنامه به صراحت بیان می کند که در بمباران ایران آمریکا از ]رژیم[ اسرائیل پشتیبانی خواهد کرد و ]رژیم[ اسرائیل می تواند از تمام ابزار لازم علیه ایران استفاده کند از جمله نیروی نظامی. این قطعنامه غیرالزام آور است یعنی نمی تواند تبدیل به قانون شود و تنها بعنوان یک اظهارنظر ارائه می شود اما جای تعجب دارد که دراین قطعنامه تا چه اندازه به عواقب وخیم بعداز آن بی توجهی شده و از پیامدهای ناگوار آن برای صدها هزار نظامی آمریکایی و پرسنل دیپلماتی که درحال حاضر در منطقه خاورمیانه درحال خدمت هستند غفلت صورت گرفته است. حتی پنتاگون نیز با حمله ]رژیم[ اسرائیل علیه ایران مخالف است زیرا از انتقام گیری سریع نیروهای ایرانی علیه نیروهای آمریکا در عراق و افغانستان آگاه است. در همان زمان بطور کاملا غیراتفاقی نئومحافظه کاران پیشتاز آقایان رائول مارک گرکت و بیل کریستول مقالاتی را ارائه کردند که در آنها این قطعنامه بسیار مهم خوانده شده و بر اولویت عمل به آن تاکید شده است. هم گرکت و هم کریستول اصرار براین دارند که اقدام توسط اسرائیل و یا آمریکا بهتر از نشستن و دست روی دست گذاشتن است و هر دو نیز توانایی ایران را در حمله متقابل دست کم می گیرند. جالب توجه است که همین آقایان در گذشته نیز مرتکب اشتباهات جبران ناپذیری شده اند که بارزترین آنها تحلیل های ایشان در زمینه پیشروی در عراق می باشد.
کریستول یک ژستو (کسی که ژست می گیرد) است، یک مقلد سیاست خارجی، کسی که دوست دارد سیاست را به گونه ای شکل دهد که مطابق اعتقادات لوی اشتراوسی اش باشد، لوی یک سیاستمدار و فیلسوف آمریکایی- یهودی بود. گرکت که در واقع خطرناک تر بنظر می رسد اطلاعات خوبی راجع به ایران و سیاست داخلی آن دارد و از این دانش برای دادن اعتبار به مقاله اش استفاده می کند. اما درباره نئومحافظه کاران چیزی که غالبا دیده می شود شامل این موارد است: فرضیات غلط، ارزیابی های خوشبینانه و خیال پردازی های دور راجع به چیزهایی که شاید اتفاق بیافتد. شاید پیش بینی همین نئومحافظه کاران را درباره جنگ با عراق بخاطر آورید که آن را «آب خوردن» تعبیر کردند، جنگی که هنوز ده ها هزار سرباز آمریکایی درگیر آن هستند و تقریبا هر روز باعث کشته کشتن آمریکایی ها می شود.
دراین مقاله با عنوان «آیا باید ]رژیم[ اسرائیل به ایران حمله کند؟ امنیت بهتر است از تأسف، «گرکت درسه پاراگراف به تحلیل عواقب حمله به ایران می پردازد و به این موارد اشاره می کند: حمله به سربازان آمریکایی، تلاطم در قیمت نفت، حملات تروریستی در وسعت جهانی، جنجال و اغتشاش در دنیای اسلام و شتاب ایران برای دستیابی به سلاح اتمی بمنظور دفاع از خویش. البته در انتها نیز چنین نتیجه گیری می کند که «اینها ترس هایی هستند که در آنها اغراق صورت گرفته است.»
اینکه چرا گرکت حمله متقابل ایران را ناچیز تلقی می کند برای ما مشخص نیست و در مقاله نیز بطور کامل به آن نپرداخته است و این درحالی است که هفت صفحه بعدی در این مقاله به این موضوع اختصاص داده شده است که چرا حمله به ایران خوب است. او عقیده خود را چنین بیان می کند که بمباران ایران «تنها ابزار باقی مانده و مطمئنی است که برنامه هسته ای ایران را از ریل خارج و یا بطور جدی متوقف می کند.» بمباران ایران همچنین «تهران را به لحاظ روحی و روانی درهم می کوبد». او همچنین دلیل دومی نیز برای حمله به ایران ارائه می کند مبنی بر اینکه «کشور ایران از تروریست هایی که علیه ]رژیم[ اسرائیل و آمریکا فعالیت می کنند حمایت کرده است» و اینکه رژیم ایران از کشتار یهودیان حمایت می کند. او اعتقاد دارد که ایران عزم راسخی برای رسیدن به سلاح های اتمی داشته و آن را علیه اسرائیلی هایی استفاده خواهد کرد «که می بایست با سیاست های بی رحمانه خاورمیانه زندگی کنند...» گرکت اعتقاد دارد که ] رژیم[ اسرائیل باید به ایران حمله کند تا «این سیستم را واژگون کرده، آبروی این رژیم را ببرد» و به آنها طعم یک شکست نظامی را بچشاند. سپس اظهارات عجیب غریبی در مقاله خویش بیان می کند میان اینکه «در مورد ترس آمریکا از قدرت گرفتن ایران در عراق و افغانستان بزرگنمایی و یا اغرق شده است» و سپس «اقدامات ضد اسرائیلی خودجوش» را در بخش های مختلف اروپا، پس از آنکه ] رژیم[ اسرائیل برای دفاع از خویش متوسل به ابزار کشت و کشتار شد، را شدیداً مورد انتقاد قرار می دهد.
گرکت در حال انجام دو کار است. نخست اینکه نقش] رژیم[ اسرائیل را در ایجاد شرایط نامساعد و دشوار خویش در مقابل ایران و دیگر همسایگان مورد غفلت قرار داده است. ] رژیم[ اسرائیل همیشه برای او حکم یک قربانی را دارد و هیچگاه محرک جنگ نیست یعنی اگر ] رژیم[ اسرائیل دست به هر کاری هم که بزند دفاع از خویش و معقول محسوب می شود. دوم اینکه او همیشه ایران را یک شیطان بزرگ و آشکار در نظر می گیرد که همواره بدترین و غیر انسانی ترین راه ها را انتخاب می کند و لذا حمله ] رژیم[ اسرائیل یا آمریکا را به ایران بهترین کار و ثمربخش ترین اقدام معرفی می کند. او فراموش کرده است که ایران هیچ برنامه سلاح اتمی ندارد و با این وجود فرض می کند که تهران قصد دارد سنگین ترین هزینه ها و بیش ترین خطرها را بجان خریده و دست به ساخت و استفاده از سلاح اتمی بزند و یا اینکه آن را به دست تروریست ها بدهد. او هر گروهی درخاورمیانه که مخالف ] رژیم[ اسرائیل باشد را تروریست می خواند و تمام آنها را دشمن واشنگتن نیز می داند بدون توجه به اینکه آیا آنها سابقه حمله به آمریکا را داشته باشند یا خیر. گرکت درباره عکس العمل ایران نسبت به بمب باران شدن چنین می نویسد که «احتمال آن بسیار قوی است که پس از حمله ] رژیم[ اسرائیل رهبر ایران از تروریست ها برای حمله به مواضع آمریکا استفاده کند». پاسخی که هر عقل سلیمی آن را نوعی دفاع از خویش به استفاده از منابع موجود تلقی می کند اما گرکت ترجیح می دهد این دفاع از خود را حرکت تروریستی معرفی کند. گرکت هرگونه انتقاد قانونی و مشروع علیه اقدامات ] رژیم[ اسرائیل را ضد یهودی و «زشت» معرفی کرده و آنها را رد می کند.
حقیقت امر این است که هرگونه حمله از سوی ] رژیم[ اسرائیل به مواضع ایران مساوی است با شروع یک جنگ کلی و همه گیر در منطقه که بلافاصله آمریکا را درگیر خود خواهد کرد. توانایی ایران در فناوری هسته ای برای ساخت بمب اتمی شاید از بین برود و شاید هم خیر اما مطمئنا روند کار ساخت بمب اتمی را تسریع خواهد کرد. در ضمن به سرنگونی رژیم ایران نیز منتهی نخواهد شد تا اصلاح طلب ها آغوششان را به روی ] رژیم[ اسرائیل و آمریکا بگشایند. اوضاع بسیار وخیم خواهد شد، هیچ مشکلی در خاورمیانه حل و فصل نخواهد شد و حداقل ده ها هزار انسان بی گناه، به خاک و خون کشیده می شوند. کلید این جنگ براحتی منتهی به استفاده از سلاح اتمی یا توسط ] رژیم[ اسرائیل و یا آمریکا می شود. برای نئومحافظه کاران کار سختی نیست که چشم خود را به عواقب ناگوار این موضوع ببندند و بر روی مزایایی که در خیالاتشان دیده اند و به عقیده آنها از طریق حمله به ایران، نابودی برنامه های هسته ای این کشور و تغییر بدست می آید تأکید ورزند. اما ما بارها شاهد آن بوده ایم که همین نئومحافظه کاران دچار اشتباهات هزینه بر و دردسرآفرینی بسیاری شده اند که معروف ترین آنها تعبیر «آب خوردن» است که درباره عراق بکار بردند و معضلی که پس از گذشت هفت سال هنوز ادامه دارد. شروع یک جنگ دیگر در خاورمیانه فاجعه ای قطعی و حتمی برای ایران، آمریکاو خصوصا ] رژیم[ اسرائیل خواهد بود و باید به هر قیمت که شده از آن جلوگیری کرد.