
بصیرت: عقیله بنی هاشم بارزهترین لقبی که عمه سادات را با آن لقب میشناسیم چهره شاخص زنان و البته اهالی بیابان کرب و بلاست؛ خواهری که میتوان به راحتی و قاطعانه گفت اسوه حسنه عشق و صبر و استواری و عزت نفس، مناعت طبع و بزرگواری نمونه بارز آزادی و آزادگی و بندهای شایسته و صالحه که اگر حضرت صدیقه اطهر آن انسیه الحوراء نبود فکر نمیکنم شخص دیگری شایستگی عنوان سیده النساءالعالمین را به جز وجود نازنین این زینت علوی داشت. با پایان رسالت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سالار شهیدان و آقای جوانان بهشت، ادامه وظایف الهی او را به عهده گرفت؟ آنجا که به اباعبدالله گفته میشود ان الله یریدان یراک شهیدا، همانجایی است که حضرت رسولاکرم(ص) این نازدانه زهرا اطهر(س) را در آغوش گرفته صورت به صورت او مینهد و سخت میگرید و خبر از عاشورا و وظایف این بزرگ بانوی اسلام را به مادرش میفرماید.
خب است اگر کمی تعقل کنیم که اگر امروز نمازی میخوانیم و دینی داریم، این نعمات الهی چگونه به دست ما رسیده است. سالار شهیدان و یاران باوفایشان با اهدای خون به درگاه الهی در عرض بلا با اجساد بلاکفن نقش زمین را منقش به تصویری کردند که آسمانیان را سر به زانوی غم کردند.
عمر سعد لعنه الله علیه کشتگان به درک واصل شده لشکرش را جمع کرد و به آنها نماز خوانده و آنها را دفن کرد و این بزرگواران را به اسم خارج از دین رفته (معاذالله) بر زمین رها کرد، سپس اهل و عیال حضرت سیدالشهدا را بر ناقههای عریان راهی کوفه نمود. در این میان بزرگ جمع هاشمیان عمه جان سادات وظیفههای متعددی را به دوش دارد. آن پلیدان منحوث طی سفر خوب بررسی نمودند و دیدند که بهترین سلاح علیه این صاحب کرامت و عزت یعنی حضرت زینب کبری و البته سایر اهل بیت سالار شهدا توهین و حملات شخصیتی است.
این به این معنی نیست که آنها دست از پستی و ایجاد تعذب خاطر حتی شماتت و ضرب و شتم برداشته بودند. عرایض سنگین است و بنده ترس قلمرانی دارم، توقفی به اینگونه از جلوههای زشت و ناشایست صورت گرفته در کربلا و شام بلا میدهم و بعد به عرض چند حدیث از امام سجاد در انتها بسنده مینمایم.
خب، حضرات شهدا با بدنهای گلگون بر زمین کربلا افتادهاند و یک مرد در قافله اسرای آزاده کربلاست که حضرت ابا عبدالله الحسین سفارش او را به خواهر بزرگوارشان بسیار نموده، به خواهر فرمودهاند که جان امام سجاد(ع) در خطر است و خواهر باید نقش یکی از فرزندان ذکور امیرمومنان علی(ع) را در مواقف و مجالس آتی ایفا نماید.
به تفصیل از آغاز ولادت تا مجالس کوفه و شام آنچه را که مورد اشتراک مجمعالتواریخ و ارباب المقاتل است عرض خواهم نمود تا ببینیم که این عقیله چه مینماید که حضرت امام سجاد خطاب مینماید: عمهجان «انت عالمه غیرمعلمه» وقتی امام به شخصی این جمله را خطاب میکند بیانگر صاحب ولایت بودن شخص مخاطب است.
باید ببینیم که حضرت زینب(س) با عبیدالله ملعون و یزید سفاک لعنه الله علیها با بیان شیوا و استناد به نصب و حقایق و قرآن و سنت چه کرده که چاره آخر برای آن وحوش پست اهانت با چوبدست به لب و دندان مبارک اباعبدالله میشود که از این طریق جلوی بیانات کوبنده این اولیای مخدره را بگیرند تا بیشتر بر طبل رسواییشان نکوبد. در اینجا نکتهای است که میخواهم به عرض برسانم: الفاظی چون بدبخت، بیچاره، اسیر، درمانده همان الفاظی که متکدیان در خیابانها به خود نسبت میدهند تا گوشه عنایتی به آنها شود یا اینکه انسانهایی با فرهنگهای ناصواب این الفاظ را نثار اشخاص بیخانمان مینمایند، شنیدهاید. شما را به خدا قسم به خون مطهر حضرت ثارالله علیهالسلام آیا صحیح است که در ذکر مصائب به چنین بانوی مکرمهای با این جلال و جبروت نسبتهای ناصحیحی بدهیم تا با اصطلاح سوزوگداز مجلس عزا را بالا ببریم. به خداوند سوگند اینگونه کلمات یا درمانده خواندن صدیقه صغری حضرت زینب کبری(س) حاصل بیسوادی و بیمعرفتی گویندگان و نویسندگان و مداحانی هستند که با بیتوجهی تمام در حق این بانوی بزرگوار اجحاف مینمایند.
آیا پس از مطالعه زندگی این بانو لحظهای ایشان را با قداست و فاصله از عزت و کرامت و بزرگی میتوان دید؟
ببینید در مجلس عبیدالله ملعون آن انسان پلید خودبین این بانوی بزرگوار چگونه برخوردی دارند و چگونه کلام جاری میسازند که عبیدالله سؤال میکند «من هذه المتکبره؟» تا جایی که در هر دو جا چه کوفه و چه شام آرزوی مرگ ایشان و حتی قصد جان حضرتش مینمایند.
راوی میگوید: ندیده بودم زنی را تا به امروز اینقدر باوقار و باحیا چنین سخنرانی کند، مرا به یاد علی ابن ابیطالب انداخت. توجه داشته باشید صحبت از بانویی است که تا به امروز نه در جمع نامحرمان بوده و نه کلاس صحبت در حضور نامحرمان رانده.
جز وقار و عزت و ولایت عمه سادات چه عاملی میتواند چنین قدرتی را به او عطا کند. خدای زینب (س)آگاه است که معاذالله حقیر خواندن و تحقیر در بیان مقامات حضرتش از سر محبت یا حتی سهوی هم که باشد، موجبات آثار سوء را برای گوینده و شنوندهای که متعرض نشود به دنبال دارد.
روایت است که گاهی هاشمیان از منزل به این صورت خارج میشدند که امیرمؤمنان جلو، حسنین (س) در دو طرف و قمر منیر بنی هاشم از پشت سر حرکت میکردند. بعد از مدتی متوجه شده بودند این حالتی است که ایشان حضرت زینب(س) را برای زیارت قبر مادرشان(س) همراهی مینمودند.
ما اگر بگوییم چنین بانویی با این کرامات در غروب عاشورا تکلیف گرفتند از امام که «علیکن بالفرار» فرار کنید. این قلب انسان را بیشتر میشکند تا جعل کلام و امثال این موارد که متأسفانه شاهد آن هستیم. تاریخ روضه مانند تاریخ سایر وقایع تکرارشدنی نیست.
از قدیمیترین روضههایی که در دست داریم میشنویم که چطور مقام حضرت زینب(س) رعایت میشود (حداقل در کلام گویندگان و مداحان.)
نباید بگذاریم بیسوادی تا این حد به خود اجازه دهد که به مقدسات هم رخنه کند. امام سجاد میفرمایند: هر روز از ماه صفر از تمام محرم بر ما سختتر گذشت. در جای دیگر میفرمایند: «اگر هر کدام از ما اشک بیصدایی هم میریخت با نیزه و کعب نی بر سرمان میزدند و در این میان سهم عمهام زینب از همه بیشتر بود.
«خاک بر دهانم»
آن زمانی که حضرت زینب(س) به خوبی معرفی شوند، برای مستمعین و مخاطبین و کمالات و عزت و وقار این مکرمه بیان شود، بستری مناسب آماده شده تا یک حدیث روایی در واقعه عرضه شود که روضهای که خوانده میشود یا ذکر مصیبت نه تنها مبتنی بر واقعیت گردد بلکه ما نیز مانند تاریخ و مورخ در مقام زینب کبری(س) کوتاهی نکنیم. انسان وقتی میشنود چه چیزهایی برای این اولیای مخدره اتفاق افتاده تازه میفهمد که امام زمان(عج) چرا؟ میفرمایند: «من اگر برای مصائب عمهام به جای اشک خون گریه کنم، جا دارد.»
انسان مقام و کمالات ایشان را که درک کند و پیرامون آن مطالعه کند، اگر بداند که این بانوی بزرگوار بزرگترین مفسره قرآن بعداز مادر بزرگوارشان بوده، اگر بداند که رسالت کربلا را چگونه به دوش کشید و با کرامت و عترت آن را منتقل کرد، تازه درک میکند چرا پس از 1400 سال برای دویدن ایشان (در عاشورای حسینی) برای جمعآوری و سروسامان دادن به کودکان اگر جان هم بدهد کم گذاشتم. چنین وقاری و عزتی است که انسان در مقابل آن سر تعظیم فرود میآورد.
حضرت زینب(س) خطب زیادی ایراد نمودند ولی در دو تای آنها به ویژه در شام با ذکر قسم ولله فرمودند که نام ما ماندگار است و شما فناشدنی هستید.
پس از آن همه مصائب سخت و سنگین روایت شده که حضرتش رو به آسمان فرموده و عرض کردند: پروردگارا این قربانی را از ما بپذیر و در پاسخ به اینکه کربلا را چگونه دیدی؟ میفرماید: «جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی برای خدا رفتیم و به محضرش خون را تقدیم کردیم و با عقل و عدل محض در مقابل جهل و ظلم کامل ایستادیم و رضایت پروردگار را برای خود به ارمغان آوردیم.
فریبرز کلانتری