* ریشه تفکرات فمنیستی از کجا سرچشمه گرفته است؟
** اگر چه انتقاد و نارضایتی از وضعیت زنان در طول تاریخ مطرح بوده است، ولی آغاز جنبشهای فمینیستی و رواج این واژه به معنای امروزی آن، به قرن نوزدهم نسبت داده میشود. به طور مشخص فمینیسم سازمان یافته در چارچوب نهضت سیاسی در سال 1848 دانسته میشود که با نهضت «سنکافالز»امریکا خود را نمایاند. از این پس بود که افکار زن گرایانه فمینیسم خوانده شد و معنای سازمانی–حزبی به خود گرفت و به تدریج ابعاد آن گسترش یافت که تاکنون با فراز و نشیبهایی ادامه دارد.
در واقع برتری طلبی زنان و حق خواهی آنان تحت کلیشههای متفاوت، در طول تاریخ مطرح بوده است. ولی جنبشهای فمینیستی به معنای امروزی آن، مربوط به قرون معاصر است. برای یافتن خاستگاه نظریه فمینیسم باید در تحولات جهان عرب از عصر رنسانس تا امروز جستوجو کرد، یعنی از شروع گرایش انسان به تفکرات اومانیستی و محور قرار دادن خود در مرکز عالم هستی.
* خرافه پروری و رفتارهای ظالمانه کلیسا در قرون وسطی چقدر در شکلگیری نهضت فمینیسم مؤثر بود؟
** عصر نوزایی (قرن چهاردهم تا شانزدهم میلادی) رفتار ارباب و اصحاب کلیسا، حرمت و آبروی کلیسا را خدشهدار کرد. آخرت گرایی تفریطی برای مردم به همراه دنیا گرایی افراطی برای متولیان دینی، علم گریزی، خرافه پروری و همگرایی با ظالمان حکومتی، چنان اثر سویی بر روح و ذهن انسان غربی گذاشت که همچنان پس از گذشت شش قرن، تبعات آن دامنگیر جوامع مسیحی است. در این عصر مردم به فرهنگ کلاسیک باستانی یونان و روم اقبال نشان دادند. در این رویکرد، انسان در مرکز تأملات پژوهشگران و نویسندگان و حتی هنرمندان قرار گرفته، به مقام اصالت نایل میشود عصر نوزایی که به عصر رنسانس معروف گشت، در واقع نهضتی فکری، دینی، علمی، اجتماعی و هنری در مقابل قرون وسطی بود. در (قرن شانزدهم) دوره اصلاح دینی که به رهبری مارتین لوتر آغاز شده بود رفته رفته به عنوان یکی از رویداهای مهم تاریخ جدید غرب در آمد این دوره با جنبش اصلاح و نواندیشی دینی که هدف آن پاکسازی کلیسای مسیحیت از انحرافات عقاید بود فصل جدیدی در تاریخ غرب به وجود آورد، تأسیس مذهب «پروتستانیسم» از نتایج جنبش اصلاح دینی میباشد.
اما از دیگر رویدادهای مهمی که در پیدایی و پویایی نظریههای جدید همچون فمینیسم تأثیری بسزا داشت انقلاب صنعتی است. زنان متوجه شدند که از این تحولات به وجود آمده مزیتی نصیب آنها نگشته و حقشان ادا نشده است. آنان با مقایسه وضع فعلی خود با زنان قرون وسطی دریافتند که نه تنها حال و روزشان سامان نیافته بلکه به مراتب بدتر شده است این تفکر باعث شد که اولین بارقههای سهم خواهی و تساوی طلبی در ذهن طرفداران حقوق زن که عمدتاً خود نیز زن بودند، پدید بیاید. اولین جنبشهای جدی این سهم خواهی که بعدها به جنبش فمینیسم معروف شد از قرن هفدهم میلادی مشهود است. در واقع فمینیسم را باید مولود اندیشه اومانیسم دانست. مولودی که در بستر تفکرات جدید غرب هیچ گریزی از آن نبود ضمن آنکه دو نوع برخورد با زنان حرکتهای فمیینستی را تسریع میکرد. یکی برخورد نظری که در آن زن، انسان درجه دوم محسوب میشد. این نوع نگاه هم در آثار اندیشهمندان غرب و هم در آموزههای دینی مسیحیت دیده میشد و دیگری برخورد عملی که بسیاری از حقوق فردی و اجتماعی، از قبیل حق مالکیت، ارث بردن، حق رأی و غیره از زنان سلب شده بود؛به گونهای که حتی تا اواخر دهه دوم قرن بیستم، در امریکا و انگلستان، هنوز زنان را از حق رأی محروم نگه داشته بودند و بدین صورت نهال تفکرات فمینیستی کاشته شد.
* در طول تاریخ، تفکرات فمینیستی چه آسیبهایی به جامعه وارد کرده است؟
** امروز بیش از یک قرن از آغاز گسترده جنبش فمینیستی میگذرد. این تفکر به دلیل افراطکاریها و مشکلات تئوریک و نادیده گرفته و تغافل نسبت به واقعیتهای زیست شناختی نتایج منفی و تأسف بار زیادی به بار آورده. فروپاشی نهاد خانواده، ازدواجهای غیررسمی و نامشروع، طلاقهای مکرر و تولد فرزندان نامشروع، ترویج و گسترش همجنسگرایی، نقش خانواده را به عنوان پایگاه مطمئن برای آرامش روحی و روانی از بین برده است که با تزلزل نقش خانواده بحرانهای فراوانی در جوامع به وجود میآید. کاهش جمعیت، کمرنگ شدن و بسا تحقیر نقش مادری و ناپایداری نهاد خانواده و به عهده گرفتن نقشها و پایگاههای اجتماعی در عرصههای مختلف، باعث کاهش نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای غربی شده و بسیاری از این کشورها را با بحران کاهش جمعیت روبهرو کرده است. از سوی دیگر انکار ارزشها و هنجارهای اخلاقی موجب رواج فساد، فحشا و بیبند و باریهای اخلاقی شده است. رواج تجارت سکس و استفاده ابزاری از چهره، اندام و صدای زن در تبلیغات تجاری و سیاسی، نوعی جدیدی از تحقیر شخصیت و بردگی زنان را به تصویر میکشد.
* غرب چه اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را از طریق تفکرات فمینیستی پیگیری میکند؟
** در عصر حاضر غرب و امریکا، پس از رنسانس و عصر روشنفکری در مغرب زمین، با تکیه بر سه مکتب نظری اومانیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم برای سیطره و حکومت بر همه کره زمین تلاش میکند. به طوری که در مکتب سکولاریسم زنان نیز در این جهان بینی و انسان شناسی جدید غربی، دست به تلاش مضاعف برای خلاصی از چنگال غیر عادلانه ظلم و ستم طبیعت، مذاهب تحریف شده و مردان فرصت طلب دست زدند و بدین سان مکتبی به نام فمینیسم شکل گرفت. تلاش برای استحاله فرهنگی در کشورهای اسلامی هدف دیگر غرب است به گونهای که در سومین دهه انقلاب مقدس اسلامی، جوانان ما در درون کشور و خارج از آن در معرض پرخطرترین هجوم استحاله فرهنگی قرار گرفتهاند. فروپاشی خانواده هدف دیگر غرب است زیرا نقش خانواده نقشی کارآمد و مهم است، چرا که نسل آینده تمام رفتارهای خود را از خانواده میآموزد. نهاد خانواده در تولید فرهنگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نقش دارد، استعمار در تلاش است یا خانواده تشکیل نشود یا به سرعت به سمت فروپاشی و طلاق و جدایی برود یا حداقل طلاق عاطفی در خانوادهها وجود داشته باشد. در یک کلام فمینیسم نقش خانواده را متزلزل کرده است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه در خانوادهها ارزشها از نسلی به نسل بعدی منتقل میشود، با فروپاشی خانوادهها ارزشها نیز معلق میماند بنابراین استعمار نوین در صدد است تا خانوادهها متلاشی و ارزشها تعطیل شود.
فمینیسم به عنوان یک جریان سیاسی؛ جریان به ظاهر دفاع از حقوق زنان در داخل کشور بیش از اینکه جریان حمایتی باشد جریان سیاسی با پوششی از لایههای اجتماعی است و در نهایت مهمترین پروژه غربیها برای تسلط به کشورهابه ویژه کشورهای اسلامی در منطقه به خصوص جمهوری اسلامی اشاعه فمینیسم به بهانه دفاع از حقوق تضیع شده زنان است.
* مهمترین نقاط ضعف، تفکرات فمینیستی چیست که حتی بسیاری ازاندیشمندان غربی را با خود همراه نساخته است؟
** مهمترین نقاط ضعف تفکر فمینیستی عبارتند از: 1- منبع و معیارهای نظریهپردازی تمام نحلههای فمینیسم براساس یافتههای بشری و به دور از تعالیم الهی است. 2- اساس تفکرات فمینیستی بر پایه تحولات عصر رنسانس به بعد خاصه بر بستر نظریه اصالت انسان (اومانیسم) قرار دارد. 3- فمینیستها بر این باورند که زنان از ظلم و تبعیض در رنجند این ظلم و تبعیض، ریشه در جنسیت آنان دارد. 4- فمینیستها خواهان برچیده شدن خانواده هستهای به سرپرستی مرد و رهایی زن از قید و بند چنین محیطی هستند. 5- همچنین فمینیستها خواهان رفع ظلم و تبعیض از زنان در عرصههای زندگی مانند قوانین مدنی، آموزشی فرصتهای شغلی، اقتصاد، ورزش و غیره هستند. نکاتی که همواره مورد تردید کارشناسان ونظریه پردازان بوده است.
* در تفکرات غربی زن به عنوان جنس دوم یا شهروند درجه دو مطرح شده و در این جوامع زن را در مقایسه با مرد دارای خلقتی پست و پایین میدانند. در این جوامع ریشههای اولیه فمینیستی برای احقاق حقوق اولیه زنان شکل گرفت، اما اسلام زن را دارای ارزش بسیار والا معرفی کرده و به طور مثال برای مقام مادر جایگاه ویژهای را قائل است چه عواملی برای رسوخ تفکرات فمینیستی در یک جامعه مذهبی مانند ایران وجود دارد؟
** پایههای فکری فمینیسم عبارتند از: اومانیسم (انسان محوری) و سکولاریسم، ممکن است برخی طرفداران فمینیسم بکوشند در کشورهای اسلامی وجود خدا را به عنوان خالق و حتی راهنمای انسانها بپذیرند، اما تنها برای حوزههای جامعه و نه کلان، به عبارتی دینداری شخصی را تمجید میکنند، اما دینمداری را برنمیتابند، از نگاه آنها کسب موقعیتهای برابر اجتماعی، تساوی کامل میان زن و مرد با کنار گذاردن دین از صحنه قانونگذاری جامعه یا حداقل تفسیر نوینی از دین که متناسب با جهان مدرن باشد، گره خورده است. فمینیستها متوجه گرایش مذهبی و سنتی مسلمانان وبه ویژه ایرانیان بوده و رویارویی با دین را موفق نمیدانند از اینرو دنبال تقلیل نقش دین و به قول خود «پایان هژمونی دین یعنی جدایی دین از اقتدار حکومت» هستند و حتی برخی تصریح میکنند: «شاید نه این امکانپذیر و نه ضروری باشد که جنبش زنان در کشورهای اسلامی با مذهب اعلان جنگ کند، ولی در هر صورت مبارزه برای سکولاریسم به عنوان پیششرطی برای آزادی زنان اجتنابناپذیر است. »
در واقع فمینیسم در جوامع اسلامی سعی میکند با تفسیر و تأویلهای جدید از قوانین و فرهنگ اسلامی» توسط افراد به ظاهر متدین روشنفکر که اعتقاد دارند قوانین اسلامی را باید با قوانین بینالمللی توجیه نمود و در قالبهای آنها جای داد زمینههای نفوذ و پذیرش فمینیسم را در بین زنان مسلمان و جوامع اسلامی فراهم سازد و در کشور ما نیز این افکار گاهی در لایههای تصمیم سازان و تصمیمگیران (ستادی) نفوذ پیدا کرده و درصدد آن هستند که ایران را به این وسیله و با الگوی غربی مترقی معرفی نمایند.
* در یک مقایسه نگاه اسلام و نگاه فمینیستها به زن چگونه است؟
** اسلام و فمینیسم در مباحث مبنایی اختلافات زیادی دارد از جمله بحث از تفاوتها، نقشها و تفسیر مادری و همسری و تفسیر ستم به زنان است. به عنوان مثال سیمون دوبوار- از طراحان اصلی نظریه فمینیستی- معتقد بود: «انسان زن به دنیا نمیآید بلکه تبدیل به زن میشود. » از نگاه او، مقولات مرد و زن چیزی جز جعلیات، کاریکاتورها و ساختههای فرهنگی نیست. زنان یک طبقهاند. زن نیز مانند مرد مقولهای سیاسی و اقتصادی است نه مقوله ابدی. . .
فمینیستها پس از آنکه ادعا کردند تفاوت زن و مرد تنها زیستی است نه فکری و روانی و در نتیجه قابلیتهای زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارد، جامعه مرد سالار را متهم کردند به اینکه با شعار تفکیک جنسیتی، سعی در تحمیل برخی نقشها و وظایف جامعه بر زنان دارد و آنها را آگاهانه از پذیرش سایر نقشهای مدیریتی مهم به بهانه زن بودن دور میکند و این ظلم به زنان است. شعار «اصلاح نقشهای کلیشهای» که منظور اصلی آن تحمیل نقشهای غیرواقعی و تحمیلی به زنان است از دیگر ظلمهای فیمینیسم در حق زنان است.
در اسلام زن و مرد اشتراک تکوینی و تشریعی فراوانی دارنداز جمله: 1-تساوی در ماهیت انسانی، زن و مرد دو صنف از یک نوع هستند. (نساء 1، شورای 11، حجرات 13 و اعراف 189)
2-تساوی در طی مسیر کمال و قرب الهی (نساء 24، نحل 97، توبه 72، احزاب 35)
3-تساوی در انتخاب حق و باطل (توبه 68، 67 و نور 26)
4-اشتراک در بیشتر تکالیف (بقره 183، نور 32، 31 و 2)
5-استقلال اجتماعی سیاسی و حق مشارکت در امور اجتماعی (ممتحنه 1 و 2)
6-استقلال اقتصادی زنان (نساء 23)
7-برخورداری مادران از حقوق خانوادگی همانند پدران بلکه اولویت دادن به حق مادر با توجه به زحمات و تکالیف او (عنکبوت 8، اسراء 24 و 23، بقره 83، مریم 14، انعام 151، نساء 36، لقمان 15 و 14) اما در کنار این اشتراکات، زن و مرد تفاوتهایی از حیث بیولوژیک، روحیات، نگرشها و استعدادها. توجه به این نکته ضروری است که این تفاوتها ستم به زنان نیست، چرا که از نظر اسلام انسان جزئی از یک نظام هستی هماهنگ و مدیرانه است و تفاوتهای جسمی و روانشناختی و حتی معرفتی بین دو جنس ناشی از همان نظام هماهنگ است و بر این اساس تفاوت دیگر امری گزاف یا ظالمانه شمرده نمیشود. غایت بشر در این بینش یک امر بیرونی و واقعی است نه ساخته تمایلات بشری تفاوت به معنای برتری یکی از دو جنس بر دیگری نیست بلکه به عکس به این معناست که هر دو بخشی از هر هستی انسانی هستند که علاوه بر مشترکات فراوان، هر کدام دارای تواناییهای خاص و کارکردهای ویژه هستند که برای کمال آنها نیاز است. اما انکار تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد از سوی خود فمینیستها به دلایل مختلفی از جمله خصوصیات زنانه مثل مادری، خاموش شدن صدای متفاوت زنان، ظهور تحقیقات علمی دال بر تأثیر ویژگیهای فیزیولوژی بر روحیات و. . . به چالش کشیده شده است. بر خلاف دیدگاههای فمینیستی که خانواده را محل سرکوب زن و میدانی برای سلطهجویی جنسیتی معرفی میکنند اسلام، این شیوه را بهترین انتخاب برای کمال افراد میداند.
در این رویکرد جلوهگری و نفی حجاب نه تنها کمال و خدمتی برای جامعه زنان محسوب نمیشود، بلکه به معنای تنزل دادن ارزشهای والای یک زن به زیبایی جسمی و جذابیت شهوانی است که پایینترین مرتبه از هویت انسان را تشکیل داده و انسانها با حیوانات در آن مشترکند.
از دیدگاه فمینیستی شرط آزادی زنان و رهایی آنان از نظام مردم سالار، بینیازی از مردان معرفی شده است. همجنسگرایی مردان نیز به صورت یک عرف پسندیده جلوه کند! تشکیل خانواده به عنوان یک معضل دست و پا گیر در جهت رشد و آزادی و توسعه برای زنان معرفی شده است.
* شعارهای فمینیستها با عنوان احقاق حقوق زن و برابری زن و مرد مطرح میشود آیا این ایدئولوژی تاکنون توانسته گرهی از مشکلات زنان در جوامع غربی بازکند؟فمینیسم با جدا کردن زن از بدنه خانواده چه ضربهای به این بنیان و به تبع آن بدنه اجتماعی وارد آورده است؟
** شعار اینها بر پایه احقاق حقوق زن است و برابری زن و مرد اما در عمل ما شاهد هستیم که فمینیسم با این شعار ظلم بزرگی به زنان نموده است و بارهای سنگین و طاقتفرسا را بر جسم ظریف و استخوانهای شکننده زن، تحمیل کرده و از طرفی دیگر مردان و صاحبان مشاغل را به خشونت علیه زنان بسیج نموده که با درآمد کمتر و کار بیشتر مهمترین ابزارهای قدرت خود را علیه قشر زنان به کار ببرند که به از هم پاشیدگی خانواده و دوری مادران از فرزندان منجر شده است همانگونه که آثار و تبعات آن کاملاً مشهود است. آمار قتل و جنایت اجتماعی ناشی از برونداد این تفکر و نتایج منفی را شاهدهستیم. در حالی که اسلام از زن تکلیف اقتصادی نخواسته، ولی دوست دارد او هم نقش سازنده و مثبت اجتماعی داشته باشد. اسلام اهمیت رسیدگی به امور همسر و فرزندان را از مهمترین وظایف زن میداند این امر ضمن اینکه موجب رونق کانون خانواده است زمینه را برای ایجاد تنوع در زندگی او نیز فراهم خواهد کرد. در عین حال اسلام حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی با رعایت موازین شرعی و اخلاقی بلکه احیاناً واجب بوده و بر فقها و حقوقدانان ما نیز لازم است راهکارهای علمی و به روز در جهت جلوگیری از ستم بر زنان و رفتار مناسب با آنها و نیز در تبیین حقوق مشروع اجتماعی فردی و خانوادگی آنها ارائه کنند.
* مرکز زنان و خانواده چه فعالیتهایی جهت مبارزه با جریان فکری فمینیسم دارد؟
** تغییر نام مرکز به مرکز زنان و خانواده و تأکید بر اصل تحکیم خانواده در دولت نهم و دهم بوده است. همچنین تدوین برنامههای ملی(اسناد 14 گانه) با رویکرد دوری از تفکرات غربی و با محوریت تحکیم خانواده که مصوبه هیئت دولت بوده و به دستگاههای مختلف از جمله مرکز امور زنان و خانواده واگذار شده است. چاپ کتب متعدد با موضوعات مرتبط در سطوح مختلف برای مخاطبان عام و سطوح بالای علمی و دانشگاهی با رویکرد کاملاً دینی و ارزشی. برگزاری جلسات و کارگاههای آموزشی متعدد و جلسات پرسش و پاسخ با رویکرد تبیین مواضع اسلام نسبت به زن و خانواده و پاسخ به شبهات موجود در این حوزه و نقادی بحثهای فمینیستی در سطوح مختلف زنان خانهدار، زنان شاغل، دانشگاهیان و حوزویان و. . . تدوین کتاب روانشناسی ازدواج و شکوه همسری به جای کتاب جمعیت و تنظیم خانواده به عنوان درس عمومی دانشگاهی، انجام طرحهای متعدد پژوهشی بنیادی و کاربردی در این خصوص و برگزاری اجلاسهایی در سطح ملی و بینالمللی و تبیین نقش مخرب فمینیسم در کشورهای در حال توسعه و مسلمان از جمله فعالیتهای مرکز جهت مبارزه با جریان فکری فمینیسم است.