صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۲۶۰۱۸

تصرف دنیای اسلام در رویای ناتو


رضا اشرفى
در دوران نظام دو قطبی در ساختار بین الملل که حدود نیم قرن با جنگ سرد تمام عیار همراه بود دو پیمان نظامی ناتو و ورشو که با اختلاف کمی به طور همزمان در دو دنیای غرب و شرق شکل گرفتند، ضمانت های محافظتی کاملی به دنیای خود داده و آن را در برابر رقیب محافظت می کردند؛ اما با فروپاشی کمونیسم در شوروی سابق پیمان نظامی ورشو نیز همچون دیوار برلین فروپاشید. در چنین شرایطی ناتو نیروی مقاوم مقابل خود را از دست داد و با یک خلأ کنشی و بی هویتی وجودی مواجه شد که کارکرد نظامی چندانی برایش متصور نمی شد؛ اما غرب برای حفظ موقعیت این پیمان و جلوگیری از فروپاشی یک عنصر نظامی کارآمد که چند دهه قدرتش را در مقابل کمونیسم روسی تضمین کرده بود با تغییر کاربری و تعریف اهداف جدید برای ناتو در محافظت از آن کوشید. بنابراین با پیمان آتلانتیک شمالی، دهه نود بیش از آنکه به نظامی گری بپردازد به کارهایی فرهنگی، اجتماعی و... مشغول بود؛ اما این وضعیت چندان پایدار نماند، به این دلیل که حوادث و وقایع ابتدای هزاره سوم بهانه لازم را به غرب برای بازگرداندن ناتو به عرصه نظامی داد.
حادثه 11 سپتامبر 2001 اولین کلید بازگشت به خویشتن ناتو را زد که غرب به فاصله کمتر از یک ماه سلاح های قدرتمند ناتو را از انبارها خارج کرد و در هفتم اکتبر همان سال راهی جنگی فرسایشی در افغانستان شد. این حرکت را می توان دروازه ورود نظامی ناتو و غرب به جهان اسلام و معنابخشی جنگ تمدن های ساموئل هانتینگتون قلمداد کرد که دو سال بعد در عراق تکرار شد که تاکنون ادامه دارد. در کنار مناطق شبه قاره و خاورمیانه، نگاه ناتو به آسیای مرکزی و قفقاز نیز نشان می دهد که برنامه های غرب برای گسترش به شرق و تصرف دنیای اسلام به عنوان بزرگ ترین رقیب ایدئولوژیک بلندمدت و حساب شده است. از سویی دیگر تحولات کنونی شمال آفریقا و خاورمیانه عربی بهانه های لازم را برای پیاده کردن این سناریو و تکمیل نظریه معنادار هانتینگتون داد.
دخالت های سیاسی در قیام و انقلاب تونس و مصر و حمله نظامی به لیبی که نشان می دهد غرب فعلاً شمال خاورمیانه را در اولویت برنامه هایش قرار داده، حکایت از این دارد که طرح گام به گام تصرف کشورهای اسلامی در حال اجرا است. متأسفانه بسیاری از کشورهای اسلامی برخلاف اندیشه و اعتقاد دینی از حضور فضای بسته و حاکمیت دیکتاتوری رنج می برند. این فضا بهانه لازم را برای ورود بیشتر و مداخله گرایانه غرب به خاورمیانه و کشورهای اسلامی می دهد. به خصوص که مسلمانان برای پاک کردن لوث دیکتاتوری و حاکم کردن فرهنگ اجتماعی این کشورها دست به قیام زده و همچون لیبی با واکنش تند حاکم مواجه شوند. در این شرایط ابزار کارآمد و پر زرق و برق دفاع از حقوق بشر با اسلحه های فوق مدرن دست به کار می شوند و بدون آنکه افکار عمومی جهان بویی از اشغال و دخالت ببرد انقلاب کشورهای اسلامی را ربوده و به سمت تصرف دنیای اسلام سوق می دهند. اگر غرب بتواند فضای سیاسی تونس و مصر را به سمت تمایلات خود بکشاند با توجه به حضور مستقیم در لیبی نسخه شمال آفریقا را پیچیده است. به همین دلیل است که بسیاری از مصری ها و دیگر دوراندیشان جهان اسلام در قبال تحولات کنونی مصر به ویژه غیرعلنی بودن دادگاه حسنی مبارک واکنش تند نشان می دهند چون از این موضوع مطلع هستند که در چنین فضایی غرب بسیاری از واقعیات چند دهه گذشته را لاپوشانی کرده و برای رسیدن به اهداف خود زیرپوستی حرکت می کند. بنابراین حرکت بیداری اسلامی را همواره باید زنده نگه داشت و در انقلابی مداوم غرب را در به نتیجه رساندن اهداف خود در شمال آفریقا ناکام گذاشت. به همین دلیل است که بسیاری از مصری های روشن اندیش هنوز وارد خیابان ها شده و برای حفظ آرمان های انقلاب 22 بهمن خود می کوشند؛ اما پس از سقوط طرابلس، غرب عمده افکار خود را بر روی سوریه به عنوان یکی از ضلع های مقاومت متمرکز کرده تا با آماده سازی افکار عمومی جهان از طریق فضای مجازی و رسانه ای نیروهای نظامی ناتو را پشت دروازه های شام به صف بکشاند. در چنین شرایطی سوریه به همراه دیگر حامیان مقاومت باید بسیار ریزبینانه مراقب عملکردها و سناریوسازی های غرب باشند؛ مسئله ای که به نظر می آید در حال انجام است. در غیر این صورت غرب بهانه لازم را برای برداشتن گام بعدی، یعنی تصرف دنیای اسلام پیدا می کند. اگرچه کشورهای شرقی حاضر در شورای امنیت سازمان ملل همچون چین و به خصوص روسیه با بازی خوردن در جنگ لیبی چشم های خود را بازتر کرده و به سادگی از قطعنامه های غرب ساخته شورای امنیت حمایت نمی کنند؛ اما دنیای اسلام بیش از آنکه مراقبت و محافظت از خود را به نگاه شرق گرایانه روسیه و چین در شورای امنیت بیندازد، باید محافظت از خود را از درون بر عهده بگیرد تا در آینده وجود خود را مدیون بازی های سیاسی کشورهای غیراسلامی و مقاومت آنها در شورای امنیت سازمان ملل نباشد.
در این میان ناتو فعلاً نیازی نمی بیند که نیروی خود را صرف تصرف کشورهایی مثل عربستان، اردن و دیگر متحدان منطقه ای کند؛ زیرا آنها از اول هر آنچه را که غرب خواسته به نام شان سند زده و حیثیت سیاسی شان را به عقد غرب درآورده اند که البته نباید فراموش شود برنامه های بلندمدتی برای آنها نیز اندیشه شده است. بنابراین در حال حاضر حامیان مقاومت در خاورمیانه بیش از همه هدف نوک پیکان ناتو قرار دارند که دوراندیشی، بصیرت سیاسی و بازیگردانی حساب شده می تواند دست ناتو را از رسیدن به آنها قطع کرده و برنامه غرب را برای تصرف دنیای اسلام باطل کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات