* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "با قسم جلاله مردم را قانع میکنیم یا محاکم قانونی را؟ "به قلم غلامرضا کمالیپناه آورده است: نقل است که یکی از آداب خدشهناپذیر عیاران «قسمخوردن» بود. پیشه اصلی این گروه شبروی و راهزنی بود. این فرقه اجتماعی که در ادبیات و فرهنگ ایران جایگاهی را به خود اختصاص داده، آنچنان به مرام و آداب خویش پایبند بوده که در هریک از اعتقادات خود ضربالمثل شدهاند. فیالمثل در «حق نان و نمک» و «سوگندخوردن» و «خیانتنکردن»، بسیار جدی و مستحکم بودهاند. چنانچه اموال کسی را به سرقت و غارت میبردند، هرگاه پای آنان به محکمهای کشیده میشد یا مجبور میگشتند در حضور معتمدان برای اثبات بیگناهی خود سوگند یاد کنند، هیچگاه قسم دروغ نمیخوردند. اگر گناهکار بودند، لب به اعتراف میگشودند؛ زیرا اعتقاد راسخ داشتند که خداوند در همهجا و همهحال، حاضر و ناظر است و سوگند دروغ به نابودی ظاهر و باطن آنان میانجامد. مدتی است که رسانهها خبر میدهند که فلان مسئول برای اثبات پاکی خود «قسم جلاله» یاد میکند. همین چند وقت پیش بود که استاندار محترم تهران به «قسم جلاله» متوسل شد که مجموعه تحت امرش پاک پاک است و هیچگونه اختلاسی در آنجا صورت نگرفته است. درست همان روز یا چند روز بعدش بود که منابع رسمی و موثق خبر اختلاس میلیاردی را در استانداری تهران تأیید کردند.
* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "بر بلندای اجلاس تهران"به قلم سعدالله زارعی آورده است : اجلاس دو روزه «بیداری اسلامی» در تهران یک شاخص مهم در ارزیابی فضای حاکم بر منطقه است. این اجلاس از یک سو فراگیرترین اجلاس و مجمعی بود که طی ماه های گذشته در جهان برگزار شد و اساساً هیچ اجلاس دیگری در این ارتباط با اجلاس مورد اشاره از نظر تعداد و تنوع شرکت کنندگان قابل مقایسه نیست و از سوی دیگر این اجلاس حاوی عمیق ترین مباحث و بیش از 700 نفر از اندیشمندان کشورهای مختلف اسلامی شرکت کننده در این اجلاس نزدیک ترین مواضع را با یکدیگر داشتند که نکته ای کم نظیر و حائز اهمیت فراوان است. در واقع اجلاس بیداری اسلامی تهران سخنگوی واقعی نخبگان و توده های جهان اسلام بود و از این رو واجد تأثیرات عمیقی در سطح جهان اسلام می باشد.
در اجلاس دو روزه تهران رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای دامت برکاته در قامت رهبر امت اسلامی- موضوعی خواستنی از سوی ملت های مسلمان- نکات کلیدی فراوانی بیان کردند که فراز فراز آن یک دستورالعمل برای امت اسلامی بود. دستورالعمل هایی که ماههاست انتظار آن در جهان اسلام وجود دارد. دیدگاه هایی که توسط رهبری مطرح شد برخاسته از یک نگرش ملی و بر مبنای منافع زودگذر نبود بلکه بنیان هایی را مورد اشاره قرار می داد که وقتی ساخته شوند، امت اسلام خود را در قله ای رفیع خواهد دید و از این رو این مطالبات اگر چه با انشای ولی امر و صاحب لواء مطرح گردید ولی عمیقاً توسط توده ها مطالبه گردیده و همه منتظر بودند تا پرچمی در جهان اسلام بلند شود و همه را دور «کلمه واحده» که برخاسته از تقوا باشد، جمع کند. دقیقاً از همین رو بود که کلمات رهبری آنگاه که از چله سخن رها شد، توجهات را به سوی خود جلب نمود.
در این همایش و بیانیه پایانی آن از هر عنوان اختلافی پرهیز شد تا از نشاط کنگره اسلامی کاسته نشود اما با این وجود سه نام در کنار هم مورد توافق قرار گرفت، «ایران»، «فلسطین» و «لبنان» به عنوان سه عنصر اصلی انگیزشی در قیام های منطقه و این موضوع که بدون حتی یک نفر مخالف به تصویب عمومی رسید نشان داد که آدرس این انقلاب ها کجاست و مسلمانان دوست دارند با چه واژه هایی ربط خود را با بین الملل اسلامی بیان نمایند. در این همایش چهره های شاخص هر کشوری می خواستند «پیشتازی» کشور خود را در انقلاب ها نشان دهند و از دیگران عقب نباشند این نشان می دهد که از نظر آنان اینجا همان جایی است که باید موقعیت کشور خود را در بین الملل اسلامی به ثبت برسانند. برادران یمنی که طی 8 ماه گذشته حتی برای یک روز میدان را خالی نکرده اند، برای پر کردن جای خالی حضور خود در هیئت رئیسه اجلاس تهران عبارت جالبی داشتند: «یمن پیش از دیگران بپاخاسته و شایسته توجه ویژه ای است» و درست هم می گفتند یمنی ها 30 سال است که با رژیم صالح می جنگند شش جنگ حوثی ها در فاصله سالهای 82 تا 88 نمونه این موضوع است و البته وقتی «علی ناصر محمد» بعنوان چهره شاخص مبارزان بخش جنوبی یمن و شهر عدن در جایگاه قرار گرفت همه تصدیق کردند که حق یمنی ها باید محفوظ نگه داشته شود. برای یمنی ها شاید اهمیتی نداشته باشد که در اتحادیه عرب تحویل گرفته شوند یا نه ولی برایشان مهم بود که در اجلاس تهران چه طور دیده شوند چون اینجا نقطه تاریخ ساز است و یمن با اشتیاق می خواهد نقش خود را بعهده بگیرد.
اجلاس تهران که مهمترین و کاری ترین اجلاس ایران در طول 30 سال گذشته بود، در عین کاری بودن با کمترین هزینه ها برگزار گردید و این می تواند حاوی درس های مهمی برای مسئولان کشور و بخصوص دستگاه دیپلماسی ما باشد. این اجلاس نشان داد که ایران در قلب امت اسلام قرار دارد و فراهم آوردن آن ها در تهران با اشتیاق آنان توأم خواهد بود. لذا اگر تاکنون در لایه های ذهن بعضی از دیپلمات های ما و بعضی از دستگاه های دیپلماتیک ما تردیدی نسبت به این موضوع و امکان کار گسترده و مؤثر وجود داشت حالا دیگر نباید این تردید وجود داشته باشد و نباید از یک دیپلمات که هزینه هنگفتی صرف اقامت او در کشور خارجی می شود، پذیرفت که بدلیل تلاش دشمنان امکان کار وجود ندارد.
سخنان دقیق رهبر معظم انقلاب در این اجلاس بدون اندکی حاشیه و یا حرفی که بوی ناهمخوانی بدهد مورد تأکید حاضران قرار گرفت همه «امام خامنه ای»- دامت برکاته- را در آنچه فرمودند، تحسین کردند و در کشورهای اسلامی به یک محور رسانه ای تبدیل شد این اقبال عمومی مسئولیت مضاعفی را متوجه ما می کند ما بحمدالله والمنه از امکان رهبری جهان اسلام برخورداریم و این خلأ در کشورهای دیگر به چشم می خورد آیا ما نسبت به معرفی این رهبری به جهان اسلام مسئولیت خود را شناخته و به آن عمل می کنیم. این حق جهان اسلام است و ما متأسفانه طی سالهای گذشته با بهانه های غیرموجه از اسلام و مسلمین دریغ کرده ایم.
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "بازخوانی وظایف یک نهاد نظارتی "به قلم محمد کاظم انبارلویی آورده است:
وفق اصول قانون اساسی مردم نمایندگانی را در مجلس انتخاب می کنند. نمایندگان مجلس در اولین نشست خود مسئولان نهادی را بارای خود بر می گزینند که اصلی ترین وظیفه آنها پاسداری از بیت المال است. مجلس از طریق دیوان محاسبات وفق اصول 54 و 55 قانون اساسی کنترل و نظارت بر بیت المال را به عهده دارد. رئیس دیوان محاسبات و دادستان دیوان محاسبات بارای مستقیم نمایندگان مجلس انتخاب می شوند و 12 مستشار مالی که در حقیقت « قاضی مالی» هستند، توسط اعضای کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس تعیین می شوند. این 14 نفر چشم و گوش نمایندگان مجلس و در واقع چشم و گوش ملت در امر حسن انجام کار مسئولان اقتصادی کشور و پاسداری از بیت المال هستند. روز یک شنبه گذشته مجلس شورای اسلامی در خصوص چند و چون اختلاس سه هزار میلیارد تومانی 4 ساعت جلسه غیر علنی داشت. وزیر اقتصاد و دارایی ، رئیس بانک صادرات و رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مجلس حضور یافتند و گزارشاتی به نمایندگان ارائه دادند. مجلس در نهایت تصمیم گرفت کمیسیون اصل 90 با همکاری کمیسیونهای حقوقی ، اقتصادی و قضائی ابعاد اختلاس یاد شده را بررسی کند.
1- مفسده موسوم به اختلاس 3 هزار میلیاردی یک سوء جریان مالی منتهی به تجاوز آشکار به بیت المال مسلمین بوده که وصف مجرمانه حقوقی چنین سوء جریانی ، تصرف غیرقانونی در وجوه عمومی و دولتی است که در حوزه مسئولیت مدعی العموم (وجوه دولتی) یعنی دادستان دیوان محاسبات کشور قراردارد. اصلا مفسده مالی جدید اختلاس یا خیانت در امانت نیست که نیازمند شاکی خصوصی باشد. به همین دلیل دادستان به عنوان مدعی العموم مدعی آن است. وفق ماده یک قانون دیوان محاسبات ، این نهاد مسئولیت مستقیم در پاسداری از بیت المال دارد. چرا رئیس دیوان محاسبات در جلسه غیرعلنی روز یک شنبه حداقل به عنوان مطلع از روند کشف ، رسیدگی و پیگیری موضوع حضور نداشته است ؟
3- رئیس محترم مجلس در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه گذشته خود در پاسخ خبرنگار رسالت ، که پرسید؛ آیا بهتر نبود مجلس دادستان دیوان محاسبات را مامور رسیدگی بر امر اختلاس کند، فرمودند: دیوان محاسبات درباره بخش های دولتی وظیفه دارد در صورتی که برخی از این اختلاس ها از بخش های دولتی نیست .
براساس اخبار منتشره مالباخته اصلی در اختلاس سه هزار میلیارد تومانی «بانک ملی» است که 2 هزار میلیارد تومان آن از جیب این بانک رفته است. 2
آیا اگر از بخش خصوصی یک نفر بیاید بیت المال مسلمین را به غارت ببرد دیوان محاسبات مسئولیتی ندارد. این بیان جناب آقای لاریجانی در کدام یک از مفاد قانون دیوان محاسبات دیده شده است. بر عکس پاسداری از بیت المال در مفاد گوناگون قانون دیوان محاسبات از جمله ماده یک و ماده 21 و 42 قانون دیوان محاسبات صریحاً و در سایر مواد تلویحا تصریح شده است.
اما معنا و مفهوم اظهارات رئیس محترم مجلس این است که سوء جریان مالی واقع شده در بانک صادرات و 7 بانک دیگر ، ربطی به امور مالی کشور ندارد تا دیوان محاسبات ورود کند.
یک عده از خدا بی خبر با کلاهبرداری و جعل اسناد از یک بانک در خوزستان کار مفسده مالی خود را شروع کرده اند قاعدتا سروکار آنها با قوه قضائیه و نهادهای نظارتی است. این پدیده چه نسبتی با طرز کار مجلس یا قوه مجریه یا قوه قضائیه دارد؟ آیا تصمیم جلسه غیرعلنی یکشنبه مجلس پس از 4 ساعت این است که مجلس از دو قوه دیگر رسما شکایت کند!؟
مجلس و دیوان باید احراز جرایم یاد شده را از طریق سازوکار هیئت های مستشاری معتمد خود به رعایت ماده 23 قانون دیوان محاسبات پیگیری نماید.
پی نوشتها :
2- تهران امروز صفحه 9 سه شنبه 29 شهریور 0
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "شناسایی فلسطین در سازمان ملل"به قلم علی رمضانی آورده است : در روزهای آینده تشکیلات خودگردان فلسطین در سازمان ملل خواستار به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطین و عضویت در سازمان ملل پس از گذشت 62 سال از بنیان نهادن اسرائیل در سرزمین فلسطین میشود. شناسایی که هر چند بر سر نوع آن و آینده آن اختلافاتی بین گروه های فلسطینی و همچنین کشورهای خارجی وجود دارد، اما می تواند به نوبه خود نقطه ی عطفی در تحولات فلسطین به شمار رود و آینده این سرزمین را تحت تاثیر خود قرار دهد . در این حال تاکنون بیش از 120 کشور دنیا تشکیل کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته اند تشکیلی که هر چند جزو نخستین مصوبات و قطعنامه های سازمان ملل بوده است اما از طرفی با تاخیر گسترده ای روبرو شده بود و از طرفی هم تل آویو با حمایت امریکا و کشور های غربی توانسته بود این روند را ناکام گذارد .
در این بین انتظار می رود که اگر مساله شناسایی دولت فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شود رای آورده و چنانچه در شورای امنیت سازمان ملل طرح گردد به احتمال قوی با وتوی قدرت هایی همانند امریکا مواجه خواهد شد، اما بی شک به هر گونه که باشد می تواند فشاری مضاعف بر غرب و اسرائیل در مساله فلسطین باشد چرا که با توجه به رشد حامیان بین المللی شناسایی فلسطین به عنوان دولتی مجزا و مستقل این رویکرد به سهم خود تاکیدی است بر حقوق دیرینه فلسطینیان و همچنین باعث افزایش انتقاد ها و فشار های جهانی در بخش های مختلف جهان چه کشورهای غیر متعهد و امریکای لاتین و چه کشورهای مسلمان و ... بر اسرائیل خواهد شد. امری که جدا از نوع شناسایی دولت فلسطین و وجود مخالفت ها و موانع احتمالی برای تشکیل دولت مستقل می تواند حاوی پیامدهای مثبتی برای فلسطین باشد و ابزار ها واهرم های فشار بیشتری را بر ضد اسرائیل چه از سوی کشورهای عضو سازمان ملل و چه از سوی کشور های مناطق بوجود آورد .
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "عدالت یا روش عادلانه "به قلم محمدحسین روانبخش آورده است: اصحاب قوه اجرایی و در راس آنها محمود احمدی نژاد در طول شش سال اخیر همواره از عدالت محوری دم زده اند و هدف دولت را تحقق عدالت دانسته اند اما حالا پس از شش سال باید پرسید که آیا نشانه هایی از افزایش عدالت نسبت به قبل دیده می شود یا اینکه سوگوارانه باید شاهد باشیم که وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه به گونه ای است که روز به روز بر نابرابری ها افزوده می شود؟ پاسخ به این سوال البته مشکل نیست. وضعیت زندگی اقشار مختلف مردم چیزی نیست که دور از چشم دیگران باشد. آمارهایی هم که متاثر از وضعیت نامناسب اجتماعی و اقتصادی مردم است نیز علی رغم بعضی موانع ، قابل کشف است: میزان گرانی و تورم، آمار طلاق، آمار اعتیاد، آمار بیکاری، آمار فروش کلیه ، خط فقر و مقایسه آن با درآمد مردم و... همه نشانگر این است که جامعه دچار معضلاتی است که علت اصلی بسیاری از آنها بی عدالتی است.در کشوری که فقط سالی 100 میلیارد دلار نفت می فروشد اگرفقط یک خانواده نتواند مسکنی اجاره کند ، باید بدون شک گفت که عدالتی نیست ; حال آنکه داستان از این حرفها گذشته و وضعیتی این چنینی وضعیت مشترک بسیاری از هموطنان است . این سوال را که چرا دولت نتوانسته در طول این شش سال به شعار اصلی خودش عمل کند اما نمی توان به سادگی پاسخ داد. در واقع نمی توان با صراحت و قطعیت یک عامل و علت خاص برای این امر ذکر کرد ومطمئنا عوامل بسیاری در این ناتوانی موثر بوده است; ولی شاید بتوان عنوان کرد که یکی از مهمترین علل این ناتوانی را، بی روشی دولت در اجرای عدالت دانست. دولت و دولتمردان در طول این سالها هر قدر که در حرف دم از عدالت زده اند، در عمل نتوانسته اند روشی عادلانه را در پیش گرفته و اجرا کنند; غافل از اینکه "عدالت" یعنی آنچه محصول " روش عادلانه " است و در حوزه عمل، آنچه که از روش عادلانه حاصل می شود می توان عدالت محسوب کرد. در غیر این صورت هر اقدامی بیش از آنکه عادلانه باشد ، در مقابل عدالت قرار می گیرد. در طول این سال ها رفع مشکلات مردم با جمعآوری نامه، سیاستی رایج بوده و سعی شده بخشی از عدالت با این ترتیب اجرا شود. غافل از اینکه عمل بر اساس نامه نگاری خودش مبتنی بر بی عدالتی است و نمی توان آنرا روشی عادلانه دانست. این تازه در صورتی است که این گونه رفتار را رفتاری روشمند بدانیم، در حالی که جمع آوری نامه و تصمیم گیری بر اساس نامه هر فرد اصلا رفتاری روشمند نیست! یکی دیگر از اقدامات دولت عرضه برگه هایی به نام "سهام عدالت" بوده که بعد از شش سال هنوز هم وقتی احمدی نژاد میان کارگران می رود، عده ای از عدم دریافت این سهام گله می کنند. تازه آنهایی هم که برگه سهام را دارند معلوم نیست سهامشان، سهام واقعی چه شرکتهایی است؟
عده ای در آستانه انتخابات سود 80 هزار تومانی بابت این سهام گرفتند و آنهایی که بعد از انتخابات نوبت سودشان شد 40 هزار تومان گرفتند و بعضی هم هنوز نوبت سودشان نرسیده است. آیا این واگذاری سهام را می توان روشی عادلانه دانست ؟! به همین منوال می توان بقیه رفتارهای دولت را هم بررسی کرد و نشان داد که دولت در اقدامات خود فاقد روشی عادلانه بوده است و براین اساس نیز انتظار عدالت داشتن، انتظار بی دلیلی است. از سوی دیگر این بی روشی باعث شده زمینه برای سو» استفاده ها و اختلاس هایی از نوع 3 هزار میلیارد تومانی مساعد باشد. وقتی در مقابل رئیس سازمان بازرسی که عنوان کرده " دفتر رئیس جمهور از اختلاس گران حمایت کرده است" جواب می رسد که " ما از همه حمایت می کنیم" باید گفت که حتی اگر چنین باشد هم اتفاقا این خود اعتراف به زمینه سازی برای این اختلاس و اختلاس های مشابه است.وقتی این جور حمایت ها روشمند نیست ، " از همه " نیست و معنی و نتیجه ای جز بی عدالتی ندارد (بگذریم از این که این فقط یک ادعا است). در پایان امیدواریم دولت و دولتمردان با نگاهی علمی و عملی به اتخاذ روشی عادلانه بپردازند.
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "درس امروز دفاع مقدس " آورده است: سی و یکمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق بر ایران و شکل گیری حماسه دفاع مقدس درحالی فرا رسیده است که از یکطرف پیام انقلاب اسلامی، ملتهای منطقه را به قیام علیه دیکتاتورها و اربابان آنها کشانده و ساختار سیاسی و فکری جهان اسلام را دگرگون کرده است و از طرف دیگر در پایگاه انقلاب اسلامی مشکلاتی وجود دارد که هرچه زودتر باید آنها را حل کرد و راه را بر رشد آفتهائی که ممکن است گریبان گیر این انقلاب شود بست.
دولتهای استعمارگر نیز حال و روزی بهتر از نوکران خود ندارند. ابرقدرت شرقی که با طمطراق، خود را "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" مینامید و سرزمینی به پهناوری شرق تا غرب را در اختیار داشت، 12 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، فرو پاشید و ملت ایران در مرزهای شمالی خود شاهد رنگ باختن شعارهای هفتاد ساله لنین و استالین که میگفتند "دین، افیون توده هاست" گردیدند و بر همگان ثابت شد که نه تنها دین، افیون تودهها نیست، بلکه به حرکت در آورنده توده هاست و این قدرت را دارد که ابرقدرتهای متکی بر زرادخانهها و بریده از ملتها را از پای در آورد و به خاک سیاه بنشاند. روزگار سخت آمریکا و کشورهای استعمارگر اروپائی که امروز دچار کابوس اقتصادی هستند و از نظر فرهنگی نیز از درون پوسیده و درهم شکستهاند و در بیرون مرزهای خود نیز با ملتهای به پا خاستهای مواجه هستند که آنها را سرآمد جنایتکاران تاریخ میدانند، چندان بهتر از ابرقدرت فروپاشیده شرقی نیست. سران غرب امروز درحالی سقوط پیاپی مهرههای دست نشانده خود در کشورهای عربی و شمال آفریقا را مشاهده میکنند که راهی جز تسلیم در برابر این رویدادهای تلخ ندارند. آینده این دولتهای استعمارگر اگر سقوط نباشد، قطعاً رانده شدن از سرزمینهای اسلامی و قطع شدن دستهای کثیف و چپاولگر آنها از ثروتهای ملتهای ضعیف نگهداشته شده خواهد بود. این را نهضت بیداری ملتهای مسلمان و همه مردم آزادیخواه جهان فریاد میکند، فریادی که به گوش سلطه گران نیز رسیده و آنها را سخت به تکاپو واداشته است.
هفته دفاع مقدس که فرا میرسد، اولین و مهمترین نکتهای که باید همراه با یادآوری رشادتها، فداکاریها و ایثارگریهای شهدا و جانبازان و آزادگان و خانوادههای صبور و فداکار آنها به روح و جان آحاد جامعه به ویژه مسئولان تزریق شود اینست که فقط درصورتی که نظام جمهوری اسلامی، که بر آمده از خون شهیدان و فداکاری ایثارگران و خانوادههای آنهاست، از اختلافات و مفاسد و تمایل به دیکتاتوری حفظ شود، ایران میتواند به عنوان پایگاه نهضت جهانی اسلام باقی بماند و در غیر اینصورت ما باید تماشاگر بالندگی ملتهائی باشیم که از انقلاب ما الگو گرفتهاند و با سرعت به پیش میتازند و ما خود در جا میزنیم و خدا کند که دچار عقبگرد نشویم.
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "چهرههای جهادی روی سیبل"به قلم وحید مژده آورده است:آخرین مسافرت من با استاد ربانی برای شرکت در «کنفرانس بیداری اسلامی» بود. پس از اتمام کنفرانس در تهران، پیش از بازگشت به کابل از ایشان پرسیدم که آیا با هم همسفر خواهیم بود؟ ایشان گفتند که قصد دارند سفری به دوبی داشته باشند و پس از آن به کابل بازگردند. من روز دوشنبه به کابل رسیدم و ایشان سهشنبه حوالی ظهر. حدود ساعت پنج بعدازظهر انفجاری در خانه ایشان صورت گرفت که از قرار اطلاع در آن استاد ربانی به همراه پنج نفر دیگر جابهجا کشته و عدهای هم زخمی شدند. همین لحظه که این جملات را مینویسم تلویزیون «نور» که مرتبط به آقای ربانی است با پخش قرآنمجید خبر کشته شدن او را تایید کرد. به این ترتیب استاد ربانی، یکی از رهبران جهاد با شوروی و از کسانی که در جنگ علیه طالبان از مهمترین چهرههای سیاسی افغانستان به شمار میرفت، از صحنه خارج شد. هرچند دو عامل انتحاری خود را از رهبران طالبان معرفی کردهاند که برای مذاکره مراجعه کرده بودند اما گزارشهای تایید نشده حاکی از آن است که یکی از محافظان خود ربانی دست به این کار زده و کشته شده و نفر دیگری که همراه او بود نیز، دستگیر شده است. در ماههای اخیر، شاهد قتلهای مرموزی در افغانستان بودهایم و هرچند طالبان مسوولیت آنها را بر عهده گرفته اما کمتر کسی میتواند باور میکند که این عملیاتها کار طالبان باشد. کشته شدن ژنرال داوود در شمال افغانستان در ساختمان ولایت تخار که بسیار از آن محافظت میشود و همچنین کشته شدن احمدولی کرزای که ظاهرا توسط یکی از محافظانش کشته شد از جمله این ترورها به شمار میرود و حالا استاد برهانالدین ربانی، رهبر جمعیت اسلامی افغانستان. چنین به نظر میرسد که تعمدی در کار است تا برخی از چهرهها از صحنه حذف شوند. بیشتر این چهرهها، کسانی هستند که در جهاد افغانستان نقش داشتند و این خود بر ابهامات پشت پرده میافزاید. ناگفته نماند که مدتی است اداره امنیت ملی افغانستان به بعضی از رهبران جهادی هشدار داده که از خانههای خود کمتر خارج شوند و بیشتر به حفاظت از خود بپردازند. کسانی مانند آقای ربانی، استاد سیاف، آقای قانونی، دکتر عبدالله عبدالله، اسماعیلخان و.... این افراد پیش از این حضور پررنگی در اجتماعات داشتند. اکنون علاوه بر کسانی که با ترور حذف شده، دیگران نیز به دلایل امنیتی از صحنه خارج شدهاند. ترور استاد ربانی نشان داد که هشدار مقامات امنیتی بیجا و بیمورد نبوده است. سخنان استاد ربانی در کنفرانس بیداری اسلامی در تهران- که آخرین سخنرانی ایشان به شمار میرود- در واقع حاوی نکته جنجالبرانگیزی نبود. در حالی که جو کنفرانس یکسره ضد آمریکایی بود و همه به عملکرد آمریکا در منطقه اعتراض داشتند. ایشان مستقیما انتقادی از آمریکا نکرد و نسبت به برنامه صلح هم حرفی نزد بلکه از علمای جهان اسلام تقاضا کرد تا در مورد ترور انتحاری و انتحار که به نام جهاد صورت میگیرد فتوا بدهند و مشخص کنند که آیا این اعمال مجوز شرعی دارد یا نه؛ البته سخنان استاد، انعکاس زیادی در افغانستان و نیز در رسانههای بینالمللی نداشت که بشود ترور ایشان را به شرکت در کنفرانس بیداری اسلامی ارتباط داد. بلکه قضایا بازمیگردد به مسایل داخل افغانستان و موضوعاتی که همیشه موجب ناامنیها در افغانستان شده است. برخی موضع تند اخیر ایشان در مورد طالبان را دلیل این ترور میدانند اما نباید از یاد برد که در افغانستان امروز، بسیاری، مواضع و سخنانی از این دست بیان میکنند و از حفاظت امنیتی نیز برخوردار نیستند اما طالبان کاری به کار آنها ندارند! طالبان یا هر گروه دیگری که اینگونه عملیاتها را انجام میدهد گزینشی عمل میکنند و چهرههایی مانند استاد سیاف را که تاکنون در رسانهها حرفی جدی علیه طالبان نزده را چند بار مورد سوءقصد قرار دادهاند. به نظر میرسد چهرههای جهادی، هدف این حملات هستند و متاسفانه دلیل آن هنوز مبهم است. به باور من، ترور استاد ربانی همانطور که اولین رخداد از این دست نیست، آخرین آن هم نخواهد بود و ادامه خواهد یافت، اما نکته مبهم این است که درباره این قتلها هیچ تحقیقی صورت نمیگیرد. 9 سپتامبر (18 شهریور) همزمان با سالگرد ترور احمدشاه مسعود، برادرش تقاضا کرد که پرونده قتل تکمیل شود و خواهش کرد که در این مورد تحقیق صورت بگیرد. در افغانستان این قتلها مبهم باقی میماند. حتی در مورد قتل احمدولی کرزای، برادر رییسجمهوری هم تا به امروز عاملان قتل و انگیزههایشان مشخص نشده است. تا جایی که من میدانم محافظ احمدولی کرزای که عامل قتل او معرفی شده از کسانی بود که اگر به دست طالبان میافتاد، کشته میشد! افغانستان سالهاست که از دور باطل خشونت رنج میبرد و به نظر میرسد هنوز زمان موعود برای شکستن این چرخه فرا نرسیده است.
روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "بیداری اسلامی و الهام بخشی ایران "به قلم محمد مهدی مظاهری آورده است: بیش از سی سال از وقوع انقلاب اسلامی ایران میگذرد. در این مدت سیاست خارجی کشور ناشی از تحولات شگرف و عمیق بینالمللی و منطقه بوده است به طوری که پس از تجربه فروپاشی شوروی و پایان کمونیسم و نیز تلاش گسترده آمریکا برای تثبیت هژمونی یکجانبه خود در عرصه نظام بینالملل، از سال گذشته با شروع خیزشهای عظیم مردمی در جهان عرب و پایان دیکتاتوریها در کشورهایی نظیر تونس، مصر و لیبی و تداوم اعتراضات در یمن و بحرین، شاهد فضای جدید در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه هستیم، گرچه مقامات کاخ سفید پس از غافلگیری در انقلابات تونس و مصر تلاشهای همه جانبهای را برای مصادره انقلابهای منطقه و مدیریت بحران آغاز نمودند، ولی وجه غالب این تحولات با جنبههای اسلامی – دینی بیش از آنکه در راستای منافع غرب و رژیم صهیونیستی باشد بر ضد آنها عمل نموده است. در این میان جمهوری اسلامی به عنوان یک کشور با استقلال همه جانبه و مروج اندیشه استقلالطلبی دینی توانسته است با تکیه بر اهرم فوق و استفاده از همه ظرفیتها به طور اطمینان بخشی در تحولات منطقه نقش آفرین باشد، گرچه در این میان تلاشهای غرب مبنی بر عدم الگوپذیری انقلاب مردمی چالش جدی برای منافع ایران محسوب میگردد. با این وجود رد لائیسیته از سوی اخوان المسلمین مصر و نارضایتی رهبران آن از توصیههای اردوغان در سفر وی به این کشور نشانگر این امر مهم است که گروههای اسلامی هرگونه دخالت کشورهای دیگر در تعیین سرنوشت آینده سیاسی را نمیپذیرند، این در حالی است که به رغم مشکلات و تنگناهای موجود و برخی کوتاهیها در عرصه دیپلماسی، جمهوری اسلامی میتواند با تجدید حیات و تقویت گروههای اسلامی در منطقه همچنان جایگاه بالایی در تعاملات منطقه داشته باشد.
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان ""به قلم آورده است: در این مسیر برگزاری همایش بزرگ بیداری اسلامی فرصت مغتنمی بود که با پرداختن به سوالات اصلی جهان اسلام و تبیین خط مشی سیاست خارجی و با بهره گیری از فرصتهای جدید و نیز حمایت همه جانبه از حقوق مردم مظلوم فلسطین و افشای جنایات رژیم صهیونیستی در مسیر وحدت اسلامی گام برداشت.
در تحلیل تحولات منطقه باید به این نکته اساسی اشاره نمود که وقوع پاردایم جدید تحت عنوان «اسلامی- سیاسی» به مفهوم حذف کامل رقیب از صحنه داخلی و جهانی نیست چرا که استبداد و استعمار با شکست سیاسی اخیر، منابع اقتدار و توانمندیهای خود را (نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) کامل از دست نداده بلکه نظام سلطه با استفاده از امکانات گسترده جهانی درصدد ضربه زدن به بنیانهای انقلاب و بازگرداندن اوضاع به حالت اولیه خویش برآمده است. آنچهمشهوداستحکومتهاییکههم پیمان و سازشکار مسیر تفاهم با غرب را در پیش گرفته بودند توسط جنبش اسلامی به محوریت معنوی ایران به ستیز همه جانبه خویش با استعمار و استکبار برخاستند. در چنین شرایطی با سرنگونی دیکتاتورهایی نظیر بن علی، مبارک و قذافی شاهد تجدید حیات جهان اسلام هستیم.البته امواج قوی اسلام سیاسی در گستره جهان اسلام باعث شده که آمریکا برای پیشگیری از اوج گیری آن با توسل به ترفندهای دروغین در پوشش دین و با بهره گیری از وهابیت و نیروهای التقاطی قطب دیگری را در مقابل حرکت نوین اسلامی بهوجود آورد. ولی این سیاست مانع حرکتهای مردمی نیست و اسلام آمریکایی هم نتوانسته است در رشد و افزایش جنبشهای اسلامی الهام گرفته از انقلاب ایران ثمربخش باشد. بهطوری که در مدت کوتاهی جنبشهای دینی که غرب از آن به عنوان بنیادگرایی اسلامی یاد میکند نه تنها در کشورهای همجوار ایران بلکه در خارج از منطقه نیز با اقبال گسترده مردم روبهرو گشت. بی شک در آینده نیز تضاد بین اسلام ناب محمدی به دلیل گسترش مفاهیم دینی و حرکت مذهبی با جبهه گسترده استعمار همچنان ادامه خواهد داشت و استراتژی غرب برای رویارویی و مقابله با حکومت دینی و برخی حرکتهای التقاطی در جهان اسلام برای مقابله با اسلام ناب محمدی (ص) خوا��د بود.
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "یارانه نقدی 3 برابری؛ ممکن یا غیرممکن؟"به قلم زهرا کاویانی آورده است:پس از آنکه رییسجمهور اعلام کرد که یارانه نقدی میتواند تا سه برابر افزایش یابد، واکنشهای متفاوتی از سوی مسوولان به این موضوع صورت گرفت.
بنابراین آنچه وجود دارد اجماع مسوولان کشور در خصوص غیرممکن بودن افزایش یارانه نقدی تا سه برابر است که دلیل همگی نیز نبود پشتوانه مالی برای این پرداخت است. با این حال از دیدگاه این مقاله پرداخت یارانه نقدی تا سهبرابر توسط این دولت کاملا میتواند امکانپذیر باشد؛ با همان منطقی که دولت در حال حاضر 45 هزار و پانصد تومان یارانه نقدی در ماه به هر ایرانی پرداخت میکند، پرداخت 136 هزار و پانصد تومان نیز ممکن خواهد بود. بر اساس اعلام رییس دیوان محاسبات تاکنون تنها 10 هزار و 600 میلیارد تومان درآمد از هدفمندی یارانهها به دست آمده است. همچنین بر اساس قانون هدفمندی یارانهها تنها 50 درصد از این مبلغ باید به خانوارها تعلق گیرد و بر اساس قانون بودجه سال 1390 این سهم به 80 درصد افزایش یافته است، یعنی بر اساس قانون بودجه 8 هزار و 480 هزار میلیارد تومان باید در مجموع به خانوارهای ایرانی تعلق گیرد. این در حالی است که بر اساس اعلام رییس دیوان محاسبات تاکنون 25 هزار و 400 میلیارد تومان در این راه هزینه شده است؛ بنابراین با برقراری یک نسبت تناسب ساده میتوان دریافت که در صورتی که دولت قرار بود به تعهدات خود در چارچوب قانون پایبند باشد، باید ماهانه تنها 33 درصد از مبلغ فعلی را که پرداخت میکند، پرداخت میکرد که عددی در حدود 15 هزار تومان در ماه برای هر فرد ایرانی را به دست میدهد.