دکتر نبیالله رشنو / تحلیلگر مسائل استراتژیک
بدون شک توازن وساختارقدرت درحوزه عربی- اسلامی خاورمیانه وشمال آفریقا بنحویست که هرگونه تغییروتحول ساختاری درآن ضمن تاثیرات گسترده درون حوزه ای سبب لرزشهای ژئوپلیتیکی نوینی درسطوح مختلف بین المللی می گردد. براین اساس بااوجگیری قیامهای مردمی دراین حوزه وسقوط زودهنگام برخی از دیکتاتورها، نه تنهاتاج وتخت اکثرحکومتهای عربی لرزان شده است بلکه همگام باسرعت تغییروتحولات درخاورمیانه وشمال آفریقاونیزتضعیف شدیدجایگاه و عمق استراتژیک رژیم اشغالگرقدس، شرایط کنونی حاکی ازاضطراب ودگرگونیهای گسترده درنگرشها ی استراتژیکی قدرتهای ذینفوذنسبت به روندوچشم انداز این تحولات می باشد. لذاآنچه که برای قدرتهای ذینفع وبخصوص قدرتهای غربی ازاهمیت بسزایی برخورداراست، موضوع چگونگی هدایت وکنترل برنامه ریزی شده این خیزشهاباهدف مصادره انقلابهای مردمی درقالب دستمایه های دموکراسی غربی ونیزتلاش برای ایجادیک سازماندهی هدفمنددرساختارهای سیاسی واستراتژیکی این مناطق می باشد.
مع الوصف دراوایل سال2011بااوجگیری تدریجی انقلابها وخیزشهای مردمی درحوزه عربی- اسلامی مناطق شمال آفریقاوخاورمیانه عربی که ابتدامنجربه سرنگونی زودهنگام زین العابدین بن علی حاکم دیکتاتورکشورتونس گردید،متعاقبادریک فاصله زمانی حدودایکماهه ودقیقاهمزمان باجشن سی ودومین سالگردپیروزی انقلاب اسلامی درایران ، حسنی مبارک دیکتاتورحاکم برکشورمصرنیزسرنگون گردیدودرادامه موج گسترده تری ازقیامهای مردمی دراین حوزه سایردیکتاتورهاوحکام موروثی بخصوص درکشورهای یمن،بحرین،لیبی،اردن وبخشهایی ازعربستان رافراگرفت که برخی ازتحلیلگران اموربین المللی واستراتژیستهای مسائل جهانی ازآن باعنوان دومینوی سقوط دیکتاتورهایادکردندکه البته این نگرش مستلزم تبیین دقیقترموضوع است،زیراباتوجه به تجربیات تاریخی وبخصوص آموزه های فرهنگی- ایدئولوژیکی جوامع ساکن دراین مناطق،روندمطالبات اساسی وبنیادی مردم تحت سیطره حاکمیتهای استبدادی صرفابه حذف فردی وفیزیکی دیکتاتورهاخلاصه نشده وطیف وسیعی ازنیازها والزامات بهینه رابرای استقرارحاکمیتهایی ارزشی ومردمی تحت نظردارد.
دربرخی ازرسانه ها وتریبونهای خبری وتحلیلی منطقه ازروندتحولات درکشورهای حوزه عربی اسلامی خاورمیانه وشمال آفریقاباعنوان بهارعربی ذکرمی گردد.بسیاری دیگرنیزبلحاظ نقش آفرینی بنیادهای اعتقادی والزامات عمومی دراحیاء مطالبات ارزشی وایدئولوژیکی این جوامع،ازخیزشهای مردمی وپیوستگی دامنه دارآن درمناطق خاورمیانه وشمال آفریقابه یک موج بیداری اسلامی تعبیرنمودند.بنحویکه می تواند الگویی برگرفته ازحرکتهای مقاومت اسلامی وانقلاب اسلامی ایران باشدکه باتکیه بر فرهنگ مقاومت سبب مقابله باهرگونه حاکمیت استبدادی وسلطه طلبی بیگانگان دراین مناطق شده وپایانی براستبداد موروثی حاکمیت آل ها و دیکتاتوریهای خانوادگی بر سرزمینهای عربی- اسلامی است.لذاچشم اندازحاکی ازآن است که این انقلابهای مردمی سرآغاز تحولات و لرزشهای ژئوپلیتیکی گسترده ای در فضای خاورمیانه و شمال آفریقا است که دگرگونی های وسیعی را در صحنه های سیاست جهانی و مناسبات منطقه ای و بین المللی این حوزه به همراه خواهد داشت.
براین اساس همانندتجربیات بسیاری ازجوامع معترض وانقلابی که به دگرگونیهای متعددومتفاوتی دست یافته اند،خیزشهای عمومی درحوزه عربی اسلامی خاورمیانه وشمال آفریقانیزریشه درمسائل ومعضلات عدیده فکری،اجتماعی،اقتصادی وسیاسی مغفول مانده وبدون پاسخ ازسوی حاکمیتهای دیکتاتوری داشته که باتمسک به بنیادهای عمیق ارزشی واعتقادی منشعب ازتفکرغنی اسلامی دراین حوزه ونیزاستمراروپایداری اعتراضات عمومی باتاکیدبرشعارهای اسلامی برای تحقق کلیه مطالبات مطروحه وبخصوص انجام تغییرات اساسی وعملی درمجموعه سیستم حاکمیت تامحاکمه حاکمان دیکتاتور،همه حاکی ازآن است که بستراصلی این تحولات برموجی گسترده از بیداری اسلامی قرارگرفته است تاباتکیه برمبانی ارزشی واعتقادی اعم ازمردمی بودن،دموکراسی خواهی واستبدادستیزی زمینه های لازم رابرای حکومتهایی منشعب ازعلائق ارزشی واسلامی درکشورهای این حوزه فراهم نماید.
علاوه براین رشدوسرعت گسترش این تحولات همگام بافراگیری تکنولوژی رسانه ای وبویژه بهره برداری ازفضاهای مجازی درقالب شبکه های اجتماعی وارتباطات اینترنتی که بیانگرژئوپلیتیک اینترنت می باشد،امکان اطلاع رسانی سریع وبهینه رادرمیان طیفهاولایه های گوناگون جوامع بخصوص ازسوی نسلهای جوان فراهم نموده وازمنظرسیاسی ودیپلماتیک نیزملتهای منطقه رابه بازیگرانی موثردرسیرتحولات وتعاملات استراتژیک تبدیل نموده است. بنحویکه ضمن پشتیبانی موثرومشارکت گسترده جوانان،عملاسبب پایداری معترضین درپیگیری مطالبات جامع برای نسلهاوسطوح مختلف دراین جوامع گردیده و دگرگونی اساسی درشیوه هاوسیستمهای حاکمیتی موجود رابه امری الزامی تبدیل نموده است.لذا تحولات وقیامهای مذکورنه تنها صرفاختم به سقوط فیزیکی وسلسله واردیکتاتورهادرقالب تئوری دومینوی مورد ادعای برخی ازتحلیلگران علوم سیاسی نشده،بلکه باپایداری واستمراراعتراضات گسترده مردمی وتاکیدعمومی برشعائراسلامی درتحقق مطالبات وتغییرودگرگونی بنیادی درشیوه های حاکمیتی،روندخیزشهای فوق رابه انقلابهایی منشعب ازمبانی اسلامی تبدیل نموده است.
براین اساس غربیهادرتدابیر استراتژیکی وبررسی چشم اندازدگرگونیهای ژئوپلیتیکی ناشی ازتحولات فوق الذکر، ازپیروزی این انقلابهاتصویریک اسلام پیروز وضدغرب رابرای جهانیان به نمایش می گذارندتادرقالب نمایشنامه مبارزه باتروریسم وبکارگیری ابزارهای جنگ نرم به مقابله متناسب باقیامهای مردمی دراین حوزه ادامه دهند. لذاباتوجه به اینکه دولتهاوسنتهای سیاسی درکشورهای این حوزه فاقدمولفه های دموکراتیک بوده واغلب باخودکامگی وعدم تجربه درفرآینددموکراسی مواجه بوده وصرفاتامین کننده منافع منطقه ای آمریکا وسایرقدرتهای غربی می باشند،درشرایط کنونی اوجگیری تدریجی خیزشهای مردمی وافزایش اقتدارعمومی که تاکیدی اساسی برآرای جمعی دارد،گویای آن است که عمده تقاضاها برای دیپلماسی ازسوی بیگانگان رامنتفی نموده وتلاش عمومی براجرای احکام اسلامی درتعیین نظام سیاسی وحاکمیتی می باشد. دراین راستااعتراضات گسترده نسبت به عمکردشوراهای انتقالی نظامی راکه عملا نتیجه اعمال تفوذ وعلائق استراتژیک آمریکادراین حوزه است وبویژه درکشورمصر که نبض تحولات کنونی می باشد،بنظرمی رسدکه شاهدی آشکاربرعلائق عمومی درایجادحکومت برمحورمبانی اسلامی است.
براین اساس ودرصورت تحقق وگسترش چنین حاکمیتهایی که عملاهمتراز باخط سیرمقاومت اسلامی وبخصوص همگام باالگوی نظام سیاسی جمهوری اسلامی درایران می باشد،می توان گفت که مجموعه تعاملات منطقه ای وبویژه درسطوح نظام بین المللی این حوزه باغرب دستخوش دگرگونیها وتحولات ژئوپلیتیکی فراونی می گردد که مسلماً تاثیرات متقابل و زود هنگام این فرآیندبرجایگاه وعمق استراتژیک رژیم اشغالگرقدس کاملاقابل پیش بینی است.بگونه ایکه ازهم اکنون لرزشهای ژئوپلیتیکی آن بخصوص درکشورمصروپایداری مردم این کشوربرلغومعاهدات استراتژیک بارژیم صهیونیستی ونیزشتاب گسترده بین المللی برای شناسایی رسمی کشورفلسطین درسازمان ملل،مسائل مهمی هستندکه ضمن بی هویتی وسلب مشروعیت منطقه ای اسرائیل ، سبب اضطراب گسترده ای درمیان حاکمان اسرائیل وحامیان غربی این رژیم گردیده اند.
بااین شرایط است که پیگیری واجرای استراتژی جنگ نرم وگسترش بی نظمیهای هدفمندباترفندهای متعددومتناسب باشرایط واوضاع متفاوت داخلی هریک ازکشورهای این حوزه برای هدایت برنامه ریزی شده قیامهای مردمی به سرعت دردستورکارآمریکا وبقایای حکام وابسته قرارگرفته است. شاکله اصلی این استراتژی برمحورتجزیه درمجموعه مبانی ژئوپلیتیکی کشورهای هدف قرارگرفته است که مشتمل برکلیه امورداخلی وخارجی ودرابعادسیاسی،جغرافیایی،حقوقی،اقتصادی،اجتماعی وایدئولوژیکی آنان می باشد.
اهداف مهم واولویت دار این استراتژی عبارتنداز:
1- انجام اقدامات گسترده ومتنوع برای ممانعت ازهرگونه تصمیم گیری مردمی واجماع عمومی ویابعبارتی دیگرکنترل وهدایت برنامه ریزی شده هرگونه تحرک اجتماعی و مصادره قیامهای مردمی
2- حفظ امنیت وتقویت منافع رژیم صهیونیستی اسرائیل
3- استمرارسیطره برمنابع نفتی مناطق خاورمیانه وشمال آفریقاونیزتسلط برکلیه مجاری ومسیرهای تولید،توزیع ومصرف منابع انرژی که ضمن رویکردهای اقتصادی باهدف ایجادتعادل استراتژیکی درمناطق حساس وحوزه های نفوذسایرقدرتهای بین المللی ازجمله برای مقابله باچین صورت می گیرد.
4- جذب منابع مالی دول عربی نفت خیزباترفندهای متعددازقبیل ایران هراسی وایجاداضطراب درمیان حکام مستبدباهدف فروش گسترده تسلیحات نظامی که جهت ممانعت ازفروپاشی نظام اقتصادی غرب صورت می گیرد.علاوه براین طراحی وانجام هرگونه برنامه ریزی اجرایی برای تحقق این استراتژی درکشورعربستان سعودی صورت می گیردوآل سعودنیزباتمامی امکانات لازم بعنوان مرکزثقل جهت اجرای بهینه منویات اتاق فکراستراتژی جنگ نرم آمریکادرخاورمیانه وشمال آفریقاتعریف شده است.
بنابراین ازآنجایی که درنگرشهای استراتژیکی قدرتهای غربی،منطقه شمال آفریقابعنوان حیات خلوت ژئوپلیتیکی وسدنفوذحوزه اروپای مدیترانه ای محسوب گردیده ومنطقه خاورمیانه عربی نیزحیات خلوت وحوزه نفوذژئوپلیتیکی رژیم اشغالگرقدس می باشد،اولویت اساسی برای تامین بهینه منافع مشترک واستراتژیک قدرتهای غربی درفرآیندتحولات مناطق شمال آفریقاوخاورمیانه عربی برکنترل هدفمندخیزشهای عمومی بوده تاباممانعت ازهرگونه اجماع وتصمیم سازی مردمی وضمن تغییرنقش وبازبینی دررویکرهای ژئوپلیتیکی،بسترهای لازم رابرای تثبیت حضوربیش ازپیش خودفراهم نمایند.
لذاباتوجه به فضای عمومی حاکم برانقلابهاوخیزشهای عمومی بویژه درحوزه عربی- اسلامی و معیارها و موازین جاری دراین مناطق،آنچه که دراین شرایط برای تکمیل این موفقیت ملی و بین المللی کشورهای مذکوربسیار حائز اهمیت است چگونگی روندها و فرآیندهای تکمیلی این خیزشهای عمومی ونیزپایداری آنان برآموزه های اسلامی است که ضمن هشیاری درهدایت ورهبری اوضاع وشرایط داخلی،مستلزم حمایت های راهبردی سایر ملت های اسلامی ونهادهای بین المللی مستقل ازجمله سازمان کنفرانس اسلامی است تا با تثبیت حاکمیتهایی مشروع و اسلامی درکلیه بلاداسلامی ونیزایجادپیوندهایی استراتژیک برمحورمبانی ژئوپلیتیک اسلام، درمیان ملل مسلمان زمینه های تبلیغی وعملی رشد و ثمردهی درخت تنومند اسلام فراهم گردد.
مع الوصف این انقلابها یک راه بی بازگشت درمسیرتحقق دموکراسیهای برگرفته ازارزشهای ملی،بومی واعتقادی است که ضمن تزلزل شدیددرموقعیت عربی- اسلامی قدرتهای غربی،بتدریج درسایرملل وکشورهای منطقه نیز پروبال می گشاید.لذابااستمرارپیروزیهای قاطع انقلابیون وپایداری آنان برآموزه هاوبیداری اسلامی در ایجاد حکومتهای مردمی،این مهم نه تنها تحقق آموزه ای عملی ازتجربیات فرهنگ مقاومت و استبدادستیزی جنبشهاوحرکتهای اسلامی دراین مناطق است بلکه در پیوند با ژئوپلیتیک اسلام ونیزتحقق عملی بیداری اسلامی درمیان ملتهاوسرزمینهای اسلامی، احیاگر شئونات انسانی و بیداری سیاسی-ایدئولوژیکی دیگر ملل مسلمان برای فروپاشی حاکمیت ها و دیکتاتوریهای موروثی و خانوادگی در سایر سرزمین های عربی ـ اسلامی است.
بطورکلی ودریک جمعبندی پایانی می توان گفت که امواج گسترده قیامهای مردمی درحوزه عربی اسلامی خاورمیانه وشمال آفریقا حاکی از موج گسترده بیداری اسلامی درمیان عموم ملتها ونیزدگرگونیهای متعددژئوپلیتیکی درسطوح تعاملات بین المللی باکشورهای این حوزه بوده که ازیک سو ریشه دراقدامات گسترده دیکتاتورهای وابسته ای داشته که همواره باسرکوب شدیداسلامگرایان تلاش مضاعفی رابرای ترویج تفکرات سکولاریستی بکارمی گرفتندوازسویی دیگربرگرفته ازفرهنگ مقاومت (جنبشهای اسلامی حماس درفلسطین وگروه مقاومت حزب الله درلبنان) ونیزالگوی جمهوری اسلامی ایران می باشدکه باتاکیدبرسه ویژگی اسلامی، مردمی واستکبارستیزی برای مقابله باحاکمیتهای دیکتاتوری واحیای شئونات اسلامی وانسانی شکل گرفته است.
و من الله التوفیق