
* س: علل استعفای شما از سرپرستی سپاه پاسداران چه بود؟
** ج ـ من برای روشن شدن سرپرستی سپاه پاسداران و برای اینکه ابهامی برای ملت ایران باقی نماند فکر میکنم که باید به این مسائل جواب داده شود و به عنوان تیتر صحبتهایم را یادداشت کردهام:
1ـ تحمل شکنجهها و زندانها و مکتبی کردن مبارزه
2 ـ روشن گوئی در شرایط سخت و دشوار و عنوان کردن ایدئولوژی اسلامی برای اسلامی برای نسل جوان در زمانی که میرفت نسل جوان به مکتبهای مادی گرایش پیدا کند.
3 ـ رهبری امام در مقطع تاریخ حساس در طول 20 سال گذشته و ارائه یک خط در پیروزی مبارزه که عبارت از یک حکومت اسلامی است که جمهوری اسلامی در آن تبلور مییابد.
4 ـ انتقال و تبعید امام از عراق به فرانسه و شکل جدید دادن به مبارزه
5 ـ فرار شاه از ایران و مراجعت امام به ایران و سقوط دولت بختیار کمتر از فرار شاه پراهمیت نبود
6 ـ شرکت 98 درصد در رفراندوم جمهوری اسلامی و 40 درصد در مجلس خبرگان و 8 الا 10 درصد شوراهای شهر و روستا و استان و خیلی کمتر از رفراندوم اول در تایید مصوبات مجلس خبرگان قانون اساسی با توجه به اینکه امام امت با دعوت به شرکت در قانون اساسی از مردم دعوت فرموده بود و غالب مراجع و علما هم در این دعوت از امام متابعت کرده بودند.
7 ـ ضرورت تشکیل سپاه پاسداران که قبل از همه کس امام به این ضرورت وقوف کامل داشت.
8 ـ تشکیل سپاه در دولت و به سرپرستی معاون نخستوزیر در امور انقلاب و نمایندهای از امام بعنوان هماهنگی دادن به سپاه و کمک به تشکیلات سپاه
9 ـ تغییرات جهت یافتن سپاه از دولت به شورای انقلاب و سرآغاز تعابیر و تفاسیر گوناگون منجمله بازوی انقلاب یک حزب شدن سپاه و مامور شدن یکی از اعضای شورای انقلاب در هماهنگ کردن گروههای مختلف که اعمال نظامی انجام میدادند که در درازمدت ممکن بود به فاجعه تبدیل شود و متاسفانه انتصاب شورای فرماندهی افرادی که در یک حزب عضویت داشتند به مدت 6 ماه یک مقدار بیشتر به این مسئله دامن زد و با اینکه در آئیننامه سپاه آمده است که بعد از 6 ماه باید شورای فرماندهی انتخاب گردد.
10 ـ انتصاب مجدد همان افراد بعد از 6 ماه و اعمال نظرات دیکتاتوریمابانه در سپاه بدست شورای فرماندهی و عدم صلاحیت شورای فرماندهی برای اداره سپاه بخاطر مشکلاتی که در سپاه بود و عدم هماهنگی و اعمال نفوذ برای تجدید انتصاب شورای فرماندهی بعلت عدم آگاهی متصدیان بخاطر پذیرفتن کار زیاد و از عهده برنیامدن کار زیاد که همه اینها منجر به کناره گرفتن سرپرست سپاه گردید زیرا سرپرست سپاه قدیمیترین عضو سپاه و از هر کسی دیگر آگاهتر به مشکلات سپاه بود ولی به عللی شورای فرماندهی منصوب از کنارهگیری خودداری میکردند که از آن عامل اجرای دستورات بدون چون و چرای شورای فرماندهی بود که به مواد شبیهتر بودند تا به یک انسان متفکر ما باید خط امام را شناسائی بکنیم که چه اندازه سپاه در حال حاضر با انصاب مجددی که شده سپاه را از خط امام خارج میبینیم یا داخل در خط امام، و فکر کردم که سئوالی که باید مجددا جوابش را بدهم خط امام را این تیترها باید مشخص بکنم یکی اینکه ضد امپریالیسم بودن مبارزه هست و امام هم رهبر مبارزه است دوم اسلامی بودن مبارزه است سوم طرفداری از مستضعفین که امام سرلوحه برنامه خود قرار داده بود زیرا نهضت امام پیامبرگونه است. ششم، آشتیناپذیر بودن مبارزه. انسان نباید آشتی کند که نمونهاش خود امام است، هفتم باقاطعیت با مسائل روبرو شدن که باز نمونهاش خود امام است.
* س: شما زمانی که در سرپرستی سپاه پاسداران بودید چه هدفهائی را تعقیب میکردید.
** ج ـ قبل از هر چیز اجازه بدهید یک شرح مختصری برای این تیترها بدهم میگفتم اگر کسی بخواهد برای سپاه و یا تشکیل سپاه چون به هر حال من هم مطرح هستم در اینکه چرا استعفا کردم و یکی از روزنامهها به من خطاب کرده بود و خواسته بود که سکوت را بشکنم و گفته بود که ندانستن موجب فاجعه میشود و دانستن اشکالی ندارد و من هم چون در استعفایم اشاره کرده بودم که در یک مصاحبه علت استعفایم را بیان میکنم، و فکر میکنم که برای روشن شدن مردم حتی به رادیو تلویزیون هم اطلاع دادم و حالا نمیدانم موافقت کردند یا فرصت پیدا نکردند به هر حال من بوسیله جراید مجددا به رادیو تلویزیون میگویم که به من وقت بدهند که در یک مصاحبه سمعی و بصری هم شرکت بکنم و علت استعفای خود و مقداری توضیحات درباره سپاه که برای مردم بیشتر آشناتر است بگویم. من در ابتدا گفتم به این مسائل باید مقداری جواب گفته شود که من چرا استعفا کردهام و اول نوشتهام تحمل شکنجهها و زندانها و مکتبی کردن مبارزه متاسفانه این تیتر یک کم بودار هست چون خودم کسی هستم که در زندان هم سهمی داشتم و حتی پسرم نیز در زندان و شکنجه سهم مهمی داشت ولی بهرحال این یک مسئله است کسی که بخواهد مبارزه بکند برای رسیدن به یک هدف، این آدم یکدفعه بعد از به ثمر رسیدن مبارزه سر در بیاورد. مثلا بگوید من سردمدار هم هستم این را در جامعه بعنوان یک آدم فرصتطلب میشناسند اگر در مبارزه باصطلاح از روزهای اول که مبارزه تکوین مییافت شرکت نداشته باشد به هر حال یکروز بود که تنور مبارزه گرم بود محصول مبارزه هم پاهای مجروح و بدنهای سوخته و احیانا هم کشته شدن زیر شکنجه، یکوقت مبارزه اینطور بود و عدهای هم که در آن موقع تن به مبارزه داده بودند برای تغییر اساسی که در این مملکت برای حکومت بود تن باین مبارزه داده بودند و مبارزه را با این مشکلات قبول کرده بودند که این مبارزه را به ثمر برسانند و عرض کردم که تنور مبارزه گرم بود و گاهی یک انسان سالم را باتاق یا اتاق شکنجه و یا اتاق حسینی میبردند و بعد هم جسد مردهاش را از اتاق بیرون میآوردند. یک عده از مردم مبارزه را از آنجا شروع کردند و این عده همن در مملکت زیادند و روزهای آخر افرادی که از زندان بیرون میآمدند حدود پنج هزار نفر بودند و البته تا 30 و 40 هزار نفر هم نوشتند و حال فکر کنیم آنها همه برکنار هستند و عدهای که آن موقع نبودند و حالا سردار هستند این مسئله برای مردم سئوالانگیز میشود که در آن روز که مبارزه این مایهها را میداشت و لازم بود مردم متعهد این جور مایه بگذارند. عدهای هم مایه نگذاشتند و احیانا به کار زراعیشان و یا از وقتشان حاضر نشدند کم کنند در همان وقت فرض بفرمایید یک عده از فرصت استفاده میکردند و تحصیل زمین و یا تحصیل ثروت اصلا توجه نداشتند که الان شرایط زندگی در مملکت ما چه جوری است و یک مسلمان چطور باید باشد و این حکومت برای اسلام چقدر خطرناک است و امام که از مملکت تبعید شده از مردم چه میخواهد و یک جمعیتی الان روی کار بیاید و یا بعد بیاید مسئله است و برای مردمی که مبارزه کردهاند این تعجبآور است که اینها تا حالا کجا بودند. ادامه دارد...