* پس از دو سال رکود شاهد یکسری تحولات تازه در روابط تهران- مسکو هستیم. پیش از آنکه بخواهیم این تحولات را بررسی کنیم، اجازه دهید برگردیم به دو سال گذشته. به نظر شما چه اتفاقی افتاد که روابط تهران- مسکو که پیش از این تا حدودی گرم بود، به یکباره رو به سردی گذاشت.
** دو دلیل عمده برای سردی روابط در روابط ایران و روسیه طی دو سال گذشته میتوان برشمرد. نخست به جریان حاکم در روسیه باز میگردد. در روسیه دو جریان قدرت حاکم است. این دو جریان یکی به رهبری ولادیمیر پوتین و دیگری دیمیتری مدودف هدایت میشوند.
هم پوتین و هم مدودف هر دو یک باور مشترک دارند و آن این است که روسیه باید نقش سرنوشتسازی در صحنه بینالمللی ایفا کند. آنها معتقدند روسیه میتواند هنوز هم به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی ایفای نقش کند. با وجود این باور مشترک پوتین و مدودف، آنها معتقد به دو راهکار متفاوت هستند.
پوتین بر این باور است که سیاست خارجی روسیه باید روابط متقابل خوبی با کشورهای غرب و به ویژه آلمان، فرانسه و آمریکا داشته باشد، اما این به آن معنا نیست که منافع ژئوپولیتیکی مسکو در سایر مناطق جهان مانند خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز با منافع ژئوپولیتیکی غرب سازگار است. رویکرد پوتین مبتنی بر جدایی کامل از غرب است. دیدگاهش این است که رقابت ژئوپولیتیکی میان روسیه و غرب و به خصوص با آمریکا هنوز وجود دارد. البته شدتش به اندازه دوران جنگ سرد نیست. بنابراین پوتین هر نوع دخالت سیاسی غرب در امور داخلی کشورش را نامناسب و تهدیدی برای منافع روسیه میداند. گذشته از این روسیه فقط میتواند از طریق رقابت با غرب در این مناطق خود را قدرت بزرگ بینالمللی جلوه دهد. او میگوید هویت و منافع ما متفاوت با منافع و هویت غرب است. او معتقد است روسیه باید رویکرد ضد غربی داشته باشد و روابط خود را همچون دوران جنگ سرد با کشورهایی که با غرب مشکل دارند، توسعه ببخشد. این در حالی است که مدودف، رییسجمهوری فعلی روسیه دارای نظری دیگر است که نسبتا مخالف نظر پوتین است. او تا حد زیادی معتقد است روسیه جزیی از غرب است و فکر نمیکند که همکاری ژئوپولیتیکی با غرب همیشه به منافع روسیه لطمه میزند و باعث میشود روسیه دیگر قدرت بزرگ بینالمللی به حساب نیاید. بنابراین مدودف بیشتر از پوتین سعی دارد سیاست داخلی و خارجی روسیه را به سوی غرب هدایت کند. او بر این باور است که روسیه باید در چارچوب جامعه بینالمللی، سازمان ملل و در مسیری که غرب در پیش گرفته است، گام بردارد. بر این اساس پس از آنکه سکان هدایت روسیه در اختیار مدودف قرار گرفت با نزدیکی مسکو به غرب و توسعه روابط با آمریکا، سطح روابط با ایران کاهش یافت.
عامل دوم در کاهش سطح روابط تهران و مسکو را باید در داخل ایران جستوجو کرد. در صحنه بینالمللی، سه فاکتور مهم در نوع روابط کشورها تعیینکننده است؛ اول ادبیات یک کشور، دوم موقعیت سیاست خارجی آن و سوم هدایتکنندگان آن سیاست خارجی است. زمانی که یک کشور قصد برقراری یا توسعه روابط با کشوری را دارد، ابتدا به ادبیات آن کشور توجه میکند. اگر آن ادبیات کمی تند یا سیاست خارجی آن کشور کمی غیرقابل پیشبینی باشد، سعی میکند تا حدودی در برقراری رابطه یا توسعه آن با احتیاط برخورد کند. در دوران ریاستجمهوری هاشمی و خاتمی، جمهوری اسلامی دارای ادبیاتی نرمتر و سیاست خارجی ایران در آن دوران برای مسکو قابل پیشبینی بود. با این حال بعد از روی کار آمدن رییسجمهوری فعلی، ادبیات جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی تا حدودی عوض شده و به نظر مسکو این ادبیات تا حدودی تندتر شد. با گذشت زمان روسیه به این برداشت دست یافت که نهتنها ادبیات جمهوری اسلامی بلکه تا حدودی عمل آن نیز در جاهای مختلف با تغییراتی مواجه شده است. بنابراین مسکو تصمیم گرفت کمی از تهران فاصله بگیرد. با این حال اکنون تحولات خاورمیانه، مسکو را وادار به تجدیدنظر در نوع روابط خود با ایران کرده است.
* یعنی فکر میکنید یکی از عواملی که باعث شده مسکو بعد از دو سال چرخشی دوباره به سوی ایران داشته باشد، تحولات خاورمیانه است؟
** بله. اگر بخواهیم به جایگاه روسیه در خاورمیانه نگاهی داشته باشیم، خواهیم دید که بهترین دوستان شوروی و بعد روسیه، طی سالهای متمادی، لیبی، سوریه و عراق بودهاند. این در حالی است که از چند سال پیش عراق تحت تسلط غرب درآمده است. با انقلابی هم که در لیبی رخ داد هم پیمان مسکو با کمک غرب و ناتو سرنگون شد. سوریه دیگر همپیمان روسیه در خاورمیانه نیز با سرنوشت مبهمی روبهرو است. بنابراین در خاورمیانه تنها کشوری که میتواند دوست روسیه باقی بماند و با آن روابط مستحکمی برقرار کند، جمهوری اسلامی است.یعنی ایران میتواند به یک شریک قابل اعتماد برای روسیه در خاورمیانه تبدیل شود.
* پس روسیه به دنبال ایجاد یک پایگاه جدید در خاورمیانه است؟
** روسیه نمیخواهد تمام خاورمیانه زیر سلطه آمریکا باشد. مصر، عربستان، امارات، کویت، عراق و لیبی یا پیش از این رویکردی غربی داشتند یا به سوی غرب چرخش پیدا کردهاند.
روسیه معتقد است یک قدرت بزرگ در عرصه بینالمللی است. این کشور نمیتواند چنین ادعایی را مطرح کند اما پایگاهی در خاورمیانه نداشته باشد. این در حالی است که یکی دیگر از رقبای روسیه یعنی چین درصدد گسترش نفوذ خود در این منطقه است. بنابراین روسیه به دنبال توسعه رابطه با ایران است.
* انتقادی که معمولا نسبت به دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دورههای مختلف مطرح بوده است، اعتماد بیش از اندازه به روسیه است. چرا در ایران تا این حد روی این کشور حساب باز میشود؟
** شاید به این دلیل است که ماهیت سیاست خارجی روسیه در ایران همچنان ناشناخته است و از فضای داخلی این کشور اطلاعات کافی وجود ندارد. تعجب میکنم در ایران مدام گفته میشود که میخواهیم روابط استراتژیک با روسیه برقرار کنیم. بر اساس این قصد و نیت هم هست که توقع ایجاد میشود روسیه در عرصه بینالملل از ما دفاع کند.
روابط مبتنی بر استراتژیک یا تاکتیک تنها بیشتر در دوران جنگ سرد کاربرد داشت؛ دورانی که جهان دوقطبی بود.
با دقت به ژئوپلیتیک شوروی، پس از فروپاشی و اتمام جنگ سرد هم متوجه میشویم که چارچوب روابط مبتنی بر تاکتیک و استراتژیک در این کشور دیگر معنای پررنگی ندارد. بر همین اساس هم روسیه نهفقط با ایران بلکه با سایر کشورها هم رابطهای بر مبنای تامین منافع ملی برقرار میکند به طوری که در یک دورهای مسکو رابطه خود را با تهران توسعه میدهد تا از حمایت ایران در بحرانهای منطقهای مثل قفقاز برخوردار شود اما در همین دوران حاضر نمیشود از برنامه هستهای ایران دفاع کند؛ چراکه از نظر مسکو برنامه هستهای ایران با منافع روسیه سازگار نیست.
* روسها در عرصه عمومی همواره پیگیری فعالیتهای هستهای را حق ایران دانستهاند ولی از یک طرف شما میگویید که به نظر مسکو فعالیتهای هستهای ایران در راستای منافع روسیه نیست. یعنی چنین رویکرد متناقضی بازی روسهاست.
** خود سیاست خارجی یک بازی است که بخش عمده آن هم پشتپرده است. حرفهای خوشایند جمهوری اسلامی از سوی روسیه معمولا بخش روی صحنه است و قسمت کوچکی از آن بازی است. بنابر این نباید به هیچوجه موضعگیریهای علنی روسها را در عرصه عمومی و رسانهای جدی گرفت و آن را دیدگاه واقعی روسها تلقی کرد.
* به نظر شما اساسا دیدگاه واقعی روسها در مورد برنامه هستهای ایران چیست؟
** دریافت دیدگاه روسها در مورد برنامه هستهای ایران نیازمند یک بررسی تاریخی است. زمانیکه پوتین به قدرت رسید او برنامه هستهای ایران را تهدید قلمداد نمیکرد. با این حال زمانیکه به یکباره بخشهایی از فعالیتهای هستهای ایران طی سالهای 2003 یا 2004 آشکار شد، فعالیتهایی مثلا در تاسیسات هستهای نطنز که از چشم جهانیان پنهان مانده بود، پوتین دیدگاهش در مورد ایران را تغییر داد. او و دولتش پیش از آن در مجامع بینالمللی از فعالیتهای هستهای ایران حمایت میکرد. با این حال آشکار شدن فعالیتهای هستهای در تاسیسات نطنز او را متعجب کرد، جمهوری اسلامی نیز با درک این موضوع حسن روحانی (دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی) را به سرعت عازم مسکو کرد تا سوءتفاهمات را برطرف کند.
با این حال موضع روسها پس از آن در قبال ایران همراه با احتیاط شد و گاها تشکیکهایی نیز نسبت به ماهیت و هدف برنامه هستهای جمهوری اسلامی مطرح کردند. ممکن است روسیه هنوز باور داشته باشد که جمهوری اسلامی حق دارد یک برنامه هستهای صلحآمیز داشته باشد اما همزمان آنها نگرانند که این برنامه در مسیر نظامی قرار نگیرد. هم مدودف، هم پوتین معتقدند که داشتن برنامه هستهای نظامی احتمالی توسط جمهوری اسلامی با منافع روسیه سازگار نیست. گو اینکه ایران بارها اعلام کرده است که برنامه هستهای را تنها برای بهرهگیری مصارف صلحآمیز آن دنبال میکند اما آنها همچنان نگرانند.
* آیا میشود گفت رویکرد دوگانه روسها در قبال تهران و به طور مشخص فعالیتهای هستهای ایران به دلیل بهرهگیری از کارت ایران در بازیهای بینالمللی است به طوری که هر کجا احساس کرد غرب رودرروی روسیه قرار گرفته است، مسکو پشت فعالیتهای هستهای ایران پنهان میشود و از آن حمایت میکند، اما به محض آنکه رابطه این کشور با غرب بهبود پیدا میکند، خواستار توقف فعالیتهای هستهای ایران میشود؟
** من این موضوع را قبول ندارم، درست است که سیاست خارجی روسیه نوعی بازی است اما دیدگاه روسیه و حاکمیت روسیه نسبت به سیاست خارجی از این حرفها گستردهتر است. روسیه حاضر نیست بر سر ایران روابطش را با غرب قطع کند. اگر روسها بر سر یک دوراهی انتخاب میان جمهوری اسلامی یا غرب قرار گیرند، قطعا غرب را انتخاب میکنند. چرا؟ چون مسکو مثل آمریکا، چین را بزرگترین تهدید آینده برای امنیت ژئوپولیتیکی و اقتصادیاش میداند و برای دفاعاش در برابر این تهدید به سوی غرب میرود. نباید فراموش کرد که با وجود اختلافات ژئوپولیتیکی و حتی فرهنگی میان روسیه و غرب، مسکو هیچ وقت خود را جدای شرق نخواهد دانست. با این حال رویکرد روسها نسبت به ایران و غرب مصداق مثل «هم خدا میخواهد و هم خرما» است.
یعنی میخواهند هم غرب را داشته باشند و هم ایران را. آنها نمیخواهند فقط از ایران سوءاستفاده کنند که روابطش با غرب را بهبود ببخشند. میخواهند یک پای اقتصادی و سیاسی در خاورمیانه را داشته باشند و همزمان روابط خوبی هم با غرب داشته باشند. بنابراین با هر دو طرف بازی میکنند. به همین دلیل پس از تغییر رویکرد سیاست و ادبیات جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی طی سالهای اخیر که منجر به بروز چالش در روابط تهران با غرب شد، عرصه بر روسیه تنگ هم شد و قدرتهای بزرگ بینالمللی به روسها فشار وارد کردند که از جمهوری اسلامی فاصله بگیردکه همین اتفاق هم افتاد.
* به خاطر همین است که برخی سیاستمداران و کارشناسان معتقدند که نباید زیادی روی روسیه حساب باز کرد و نباید به کمکهای آن زیاد دل بست.
** آنهایی که خیلی پرتوقع بودند و هستند که روسیه باید مدام از ما در عرصه بینالمللی دفاع کند، کورکورانه به صحنه بینالمللی نگاه میکنند. هیچ کشوری قطعا به طور دایم از کشور دیگر دفاع نمیکند. ایران نباید سرنوشت و آیندهاش را وابسته و متکی به یک کشور کند. ایران با گسترش روابط با سایر کشورهای مهم منطقهای و بینالمللی میتواند مانع از احتمال سوءاستفاده کشورهایی مثل روسیه شود.
* شاهد تلاش تازه روسیه برای خروج پرونده هستهای ایران از یک بنبست فنی و سیاسی در چارچوب طرح گام به گام هستیم. چرا پس از دو سال سردی روابط روسها دوباره وارد این عرصه شدند؟
اول آنکه به نظر میرسد روسیه دوباره میخواهد روابط خود با ایران را بهبود ببخشد، دوم، روسها به این نتیجه رسیدهاند که تحریمها علیه ایران دیگر جواب نمیدهد و سوم آنکه آنها اگر اکنون سعی نکنند روابطشان با ایران را بهبود ببخشند و با میانجیگری پرونده هستهای ایران را از بن بست خارج کنند شاید ایران را برای همیشه از دست بدهند و جمهوری اسلامی دیگر حاضر نشود با روسیه رابطه خوبی برقرار کند. این درحالی است که ایران سعی در توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با چینیها به عنوان مهمترین رقیب منطقهای روسها دارد و این موضوع روسیه را نگران میکند.
سالهای پیش هم زمانی که بحث اعمال تحریمهای بینالمللی علیه ایران مطرح شد، در روسیه خیلیها تاکید کردند در صورت همراهی با این تحریمها و پذیرش قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد بازار ایران را از دست خواهیم داد و میدان را به چینیها واگذار خواهیم کرد. روسیه ابتدا با این نظریه مخالفت کرد اما اکنون و پس از حضور پررنگ چینیها در ایران، خاورمیانه، آسیای میانه و... به دنبال تجدید نظر و جبران دیدگاه گذشته و تنگ کردن عرصه برای چینیهاست.
* پس مهمترین عاملی که باعث شده روسیه طرح گامبهگام را پیشنهاد کند، منافع اقتصادی است؟
** هم منافع اقتصادی و هم منافع ژئوپلیتیک. هر دو در کنار یکدیگر. در فضای بینالمللی کنونی کشوری نمیتواند در نقطهای حضور ژئوپلیتیک داشته باشد بدون حضور اقتصادی. مثلا وقتی چین بازار اقتصادی تاجیکستان را در اختیار میگیرد، حضور ژئوپولیتیکی خود را در این کشور نیز تثبیت میکند.
* این پیشنهاد روسیه که حال به گفته شما تامینکننده منافع اقتصادیاش است، تاکنون غرب موافقت خود را با آن اعلام نکرده است. چرا؟
** به نظر من غرب دیگر به مذاکره با ایران خیلی علاقهای ندارد و میخواهند فشار خود را بر ایران افزایش دهند. من نمیدانم که سه یا چهار ماه آینده نظر آنها چه خواهد بود اما به نظر من غرب از آن جهت به پیشنهاد روسیه چندان توجهی نکرد که به از سرگیری مذاکره جدید دیگر علاقهای ندارند.
* فکر نمیکنید که این مخالفت با پیشنهاد مسکو شکاف بین غرب و گروه 1+5 با روسیه را افزایش خواهد داد.
** دقیقا همینطور است. اگر جمهوری اسلامی پیشنهاد روسیه را قبول کند میتواند هم روسیه و هم چین را با خود همراه کند و این دو کشور بار دیگر میتوانند در مجامع بینالمللی از ایران حمایت کنند. یعنی اگر ایران بخواهد غرب را منزوی کند، باید پیشنهاد روسیه را بپذیرد و توپ را به زمین غرب بیندازد و آنها را بر سر دوراهی تصمیمگیری قرار دهد. چون اگر ایران به پیشنهاد روسیه پاسخ مثبت دهد و غرب پیشنهاد روسها را نپذیرد که بعید هم به نظر میرسد این پیشنهاد مورد پذیرش آنها قرار گیرد نشان خواهد داد که حرف و عملشان در قبال مناقشه هستهای ایران متفاوت است و آنها به دنبال حل و فصل این مناقشه نیستند و تنها در پی منزوی کردن ایران هستند. بنابراین پذیرش پیشنهاد روسها نشان از هوشمندی ایران دارد.
* در جریان آغاز تلاشها برای بهبود روابط تهران و مسکو طی ماهههای اخیر و به دنبال آن سفرهای دوجانبه مقامات عالی ایران و روسیه، شاهد شکایت ایران از روسیه بهدلیل لغو قرارداد اس – 300 بودیم. این شکایت در این شرایط چه تاثیری بر روابط دو کشور خواهد داشت؟
** این شکایت خیلی عجیب بود، زمانی که این را خواندم تعجب کردم و با وجود آنکه معتقدم شکایت حق ایران میتواند باشد اما نمیدانم چرا در چنین شرایطی اقدام به شکایت علیه روسیه کردهاند. جالب بود که خود روسها هم از این اقدام تعجب کردند و انتظار نداشتند که بعد از سفرهای دو جانبه مقامات دو کشور چنین شکایتی در دستور کار قرار گیرد.
* به عنوان آخرین سوال با توجه به اینکه غرب به پیشنهاد روسیه برای خروج پرونده هستهای ایران از بنبست فنی و سیاسی چراغ سبز نشان نداده است روابط تهران – مسکو را در آینده نزدیک چطور ارزیابی میکنید و فکر میکنید این روابط به کدام سمت و سویی پیش خواهد رفت و با توجه به تحولات منطقه خاورمیانه آیا دو کشور در آیندهای نزدیک تلاش خواهند کرد که از طریقی دیگر روابط خود را دوباره بهبود ببخشند؟
** مسکو باور دارد که یک پیشنهاد جدیدی به تهران ارایه کرد تا زمینه خروج پرونده هستهای را از بنبست فنی و سیاسی فراهم کند که فکر هم میکند این پیشنهاد عادلانه است، اگر ایران این پیشنهاد را قبول کند من فکر میکنم که میتوان امیدوار بود دو کشور باب تازهای از روابط را باز کنند روابطی که قطعا پررنگ و حتی تاثیرگذارتر از قبل خواهد بود. ایران با پاسخ مثبت به این پیشنهاد میتواند اختلافات دوباره در مناسبات روسیه و چین با سایر اعضای گروه 1+5 را ایجاد کند و اجازه خواهد داد که دوباره این دو کشور در مجامع بینالمللی از ایران دفاع کنند و این بار آنها به دنبال لغو یا کاهش تحریمهای بینالمللی باشند.