* آن طور که در زندگی نامه شما مطالعه کردیم رشته تحصیلیتان فلسفه است ولی بیشتر به یک چهره سیاسی شهرت دارید؛ فکر میکنید چرا؟
** این تازگی ندارد. بیشتر چهرههای سیاسی ایران از همین سنخ هستند. آقایان دکتر ولایتی، دکتر احمدینژاد، دکتر حداد عادل، دکتر لاریجانی و ... هیچ کدام رشتهشان سیاسی نیست ولی همه در ردههای بالای سیاست حضور دارند. من هم به دلیل ضرورتی که احساس میشد وارد این عرصه شدم. پس از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات 76 و حاکمیت اصلاحطلبان بر عرصههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی کشور و در اختیار گرفتن اکثر تریبونهای نظام و جوشیدن قارچ گونه نشریات، دفاع از دین و ارزشها یک وظیفه دینی و الهی بود از این رو وظیفه خود دانستم که وقت بیشتری برای این عرصه بگذارم ولی این به معنای این نبود که رشته خودم را رها کنم. در رشته فلسفه نیز در موسسه امام خمینی(ره) و طرح ولایت مشغول تدریس هستم.
* یکی از سمتهای شما دبیر سیاسی هفتهنامه پرتو میباشد. از چه زمانی به فکر تأسیس این نشریه افتادید؟
** همانگونه که عرض شد از سال 76 با وزارت عطاءالله مهاجرانی نشریات زیادی پا به عرصه وجود گذاشتند و عمده اینها با گرایش اصلاح طلبانه تهاجم به دین و ارزشهای اسلام و انقلاب را در دستور کار خود قرار داده بودند، از این رو بنده با برخی دوستان دیگر به فکر تاسیس این نشریه برآمدیم تا از کیان اسلام و انقلاب دفاع کنیم. برای این کار با برخی اصحاب رسانه به مشورت پرداختیم ولی غالبا ما را مأیوس میکردند و میگفتند در این عرصه شلوغ و رنگارنگ مطبوعات شما نمیتوانید با این رنگین نامهها رقابت کنید.
تنها کسی که به ما امید میداد علامه مصباح بود؛ ایشان میگفتند روشن کردن مردم و دفاع از دین یک ضرورت است. حتی اگر امکان انتشار نشریه ندارید ولی میتوانید کاغذهای باطله را بردارید و روی آن بنویسید و منتشر کنید این یک تکلیف است. ایشان فرمودند اگر ببینم توان انتشار نشریه دارید به هر نحو ممکن از شما حمایت میکنم حتی اگر باید خانهام را بفروشم هزینه آن را تامین میکنم.
* چه شد که شما دبیر سیاسی نشریه شدید؟
** پس از انتشار چند شماره، دوستان دیدند که من بیشتر از دیگران ذائقه سیاسی دارم.
* در نشریات همواره شما را به عنوان یکی از شاگردان برجسته استاد مصباح معرفی میکنند از چه زمانی با ایشان آشنا شدید و از چه زمانی از محضر درس ایشان استفاده کردید؟
** من خودم را از کوچکترین شاگردان آیت الله مصباح میدانم و به شاگردی ایشان افتخار میکنم. اولین باری که ایشان را دیدم سال 54 بود کنار خیابان ارم ایستاده بودم تصمیم داشتم به یزد بروم، فولکس واگنی جلوی من ترمز کرد و مرا سوار کرد و تا ایستگاه اتوبوسهای یزد رساند. در صندلی عقب فولکس، عالمی جوان نشسته بود در این مدت با من صحبت میکرد نامشان را پرسیدم فرمود مصباح یزدی هستم.
* از چه سالی توفیق شاگردی ایشان نصیبتان شد؟
** در تابستان سال 61 همراه با یکی از دوستانم به محضر استاد رسیدیم و از ایشان درخواست کردیم اجازه بدهند تا با خواندن دروس گروه "ه" به صورت جهشی به این گروه ملحق شویم که ایشان لطف کردند و پذیرفتند و ما توانستیم در آن تابستان، سه سال دوره موسسه را گذرانده و در ابتدای سال تحصیلی 61 با قبولی در امتحان ورودی در سال چهارم این گروه شرکت کنیم. از همان سال در دروس معارف قرآن ایشان شرکت میکردیم و از درس نهایة الحکمه نیز از طریق نوار استفاده میکردیم و هفتهای یک جلسه در محضرشان رفع اشکال میشد. در دوره تخصصی فلسفه نیز کتب برهان شفا، الهیات شفا و سه جلد اسفار را از محضرشان بهره بردیم.
* در وبلاگ شخصیتان آمده است که از شاگردان آیت الله جوادی آملی نیز بودهاید. در چه موضوعی از ایشان بهره بردهاید و اصولا رابطه شما با ایشان چگونه است؟
** جلد اول اسفار را از محضر ایشان فراگرفتهام و مدتی نیز در درس تفسیر ایشان شرکت کردهام. ایشان همواره به بنده لطف داشتهاند. در سال 71 که در امتحان حج قبول شده بودم ایشان و آیت الله مصباح به عنوان معرف طی دو نامه جداگانه بنده را معرفی کرده بودند.
* قبلا در مصاحبهای از شما خوانده بودیم که بیانیه معروف سال 83 در حمایت از رهبری که 23 نفر از علما و بزرگان آن را امضا کرده بودند از طریق ارتباط شما با آیت الله جوادی تهیه شده بود اگر ممکن است در این باره مقداری توضیح دهید.
** در آن سالها مدعیان اصلاحات با نامههای سرگشاده از امام خامنهای میخواستند که در برابر زیادهخواهیهای دشمن تسلیم شوند و به اصطلاح آنها جام زهر را بنوشند! در کنار این کارها مجلس آن روز در صدد تصویب لایحه الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بود که اصل اول آن با 90 حکم شرع در تعارض بود. پس از مشورت با آیت الله مصباح به این نتیجه رسیدیم که اگر در این شرایط علمای طراز اول نامهای سرگشاده و حمایتآمیز به محضر رهبر عزیز بفرستند بسیار مفید خواهد بود و تا حدود زیادی تهاجم اصلاح طلبان به رهبری را خنثی میکند.
ایشان فرمودند کلید این کار در دست آیت الله جوادی آملی است با ایشان مشورت کنید. خدمت آیتالله جوادی رسیدیم ایشان در دماوند بودند با چندین بار رفت و آمد متن بیانیه توسط ایشان تهیه شد و ابتدا خود ایشان آن را امضا کردند و آیت الله مصباح بدون این که متن نامه را قرائت کنند آن را امضا کردند و با تلاش دوستان به 23 امضا رسید و در اجلاس خبرگان توسط مرحوم آیت الله مشکینی تقدیم حضرت آقا شد. در یکی از بندهای این نامه مهم آمده بود "الامام الخمینی مدینة السیاسة و علی الخامنهای بابها"
* در فتنه اخیر این طور شایع شد که برخی طلاب و فضلا به درب منزل ایشان رفته و شعارهایی دادهاند؛ این خبر تا چه اندازه صحت دارد؟
** این گونه اظهارات کاملا دروغ است. طلاب و فضلای قم برای علما و مراجع عظام احترام ویژهای قائلند و هرگز چنین اجازهای به احدی نمیدهند که این گونه اتفاقات بیفتد. البته روشن است که برخی افراد و گروهها وقتی در برابر منطق و استدلال کم میآورند دست به تخریب رقیب میزنند و با این برچسبها و اتهامات به افراد سعی میکنند آن را از صحنه خارج کنند. لذا این گونه دروغها را میسازند و در برخی بولتنها نیز میآورند تا زمینه پذیرش آن بیشتر شود.
* چند وقتی است که در یک تقسیم بندی سیاسی گروهها و افراد را به تندرو و کندرو تقسیم کرده اند و جنابعالی را نیز تندرو معرفی میکنند، این تقسیم بندی را تا چه اندازه قبول دارید؟
** به نظر من همان تقسیم بندی انقلابی و محافظه کار مناسبتر است. همان تقسیم بندی که از ابتدای انقلاب وجود داشت. امام(ره) هم از همین تعبیر استفاده میکردند. روحیه امام و مشی و منش ایشان انقلابی بود و اتفاقا به دلیل وجود همین روحیه بود که انقلاب پیروز شد و امروز این اثر عظیم از ایشان به یادگار مانده است. سخنرانی 12 بهمن 57 را به یاد دارید ایشان خطاب به بختیار فرمودند: «من دولت تعیین میکنم من توی دهن این دولت میزنم» پس از انقلاب نیز همواره انقلابی عمل کردند.
از این رو با تمام قدرت در برابر کسانی که با محافظه کاری میخواستند انقلاب را مصادره کنند انقلابی عمل کردند. به عنوان نمونه خطاب به بازرگان که سیاست گام به گام دنبال میکرد فرمودند: «اگر انقلابی عمل نکنید به تهران میآیم و انقلابی عمل میکنم.» امام خامنهای نیز با حفظ همین روحیه انقلاب را پیش بردند به طوری که امروز پیروز میدان مبارزه با استکبار در منطقه شده اند. مع الاسف این واژه قشنگ و پر معنا توسط دشمن و عناصر داخلی آنها به تندرو تبدیل شد تا بار معنایی منفی داشته باشد.
درست به همین دلیل بود که امام خامنهای در سفر سال گذشته خود به قم فرمودند: «فرزندان انقلابیام را به تندروی متهم نکنید این گونه کارها کار دشمن است.» در سالهای حاکمیت اصلاح طلبان این گونه تهمتها بیشتر رواج داشت. همواره در رسانه هایشان آیت الله مصباح را به خاطر داشتن مواضع انقلابی به تندروی متهم میکردند و با این چماق مورد حمله قرار میدادند.
* بالاخره میپذیرید که مواضع شما با خیلی از سیاسیون دیگر متفاوت است؟
** بله بنده اهل معامله نیستم. سعی میکنم آن چه ولی فقیه زمانم میفرماید درست بفهمم و درست اجرا کنم. از استاد بزرگوارمان آیت الله مصباح یاد گرفتهام که در برابر دست اندازان به دین خدا نباید ذرهای نرمش به خرج داد. ایشان به یکی از بزرگان همدورهای خودشان فرموده بودند که من در این مورد عاطفهای ندارم. برخی میخواهند به نام اعتدال گرایی غیرت دینی را از ما بگیرند. به همه هستی ما یعنی دین و ارزشهای الهی حمله کنند و ما حتی یک آخ هم نگوییم! نخیر، امام عزیزمان به ما یاد داده اند که اگر جهانخواران بخواهند در برابر دین ما بایستند ما در برابر تمام دنیای آنها خواهیم ایستاد. امروز هم ما به دنبال یک مجلس انقلابی هستیم نه محافظه کار.
* شما را به عنوان یکی از جدیترین مخالفان هاشمی میشناسند دلیل این همه مخالفت چیست؟ آیا از همان اول با ایشان مخالف بودهاید یا این مخالفت در برههای خاص به وجود آمده است؟
** اگر به هفته نامه پرتو نگاه کنید عمده انتقادات و مخالفتهای ما با وی به سال 83 به بعد بر میگردد. پیش از آن نقد چندانی به وی صورت نمیگرفت. بنده خودم در دو دوره ریاست جمهوری به آقای هاشمی رای داده ام. چون در آن شرایط وی را از دیگران اصلح میدانستم. البته هیچ گاه از سیاستهای اقتصادی و فرهنگی ایشان هم رضایت کامل نداشتهام .
* مگر در سال 83 چه اتفاقی افتاد که شما نقد آقای هاشمی را شروع کردید؟
** ایشان در مصاحبه با ایسنا مکنونات قلبی اش را اظهار کرد و رسما گفت که ولایت فقیه امری زمینی است و مشروعیت آن به مردم است نه به خدا! سپس افزود که من تعجب میکنم هنوز کسانی هستند که مشروعیت ولایت فقیه را الهی میدانند. من مدت 20 روز صبر کردم گفتم شاید این سخنانش را پس بگیرد و یا این که آن را تکذیب کند ولی نه تنها تکذیب نشد بلکه با سخنان بعدی اش مورد تاکید هم قرار گرفت! به همین دلیل اینجانب طی مقالهای که در پرتو منتشر شد سخنان ایشان را مورد نقد علمی قرار دادم ولی ظاهرا برخی افراد نقد آقای هاشمی را نقد نظام و انقلاب میپنداشتند، از این رو با زشت ترین کلمات نویسنده را مورد هجمه قرار دادند.
بعدها آقای هاشمی نامزد انتخابات نهم شد و خود را هاشمی 2005معرفی کرد و در فیلم انتخاباتی اش که کمال تبریزی ساخته بود همه چیز را به سخره گرفت! در انتخابات دهم و فتنه سبز نیز همه دیدید که ایشان و خانواده اش چه نقشی بازی کردند؟ امروز دیگر همه چیز برای مردم روشن است و دیگر نمیتوان با توجیهاتی رفتار آقای هاشمی در فتنه را توجیه کرد. به نظر شما آیا باید آقای هاشمی را فوق نقد دانست تا هیچ کس نتواند از او انتقاد کند؟ یا این که فضا را باید برای نقد باز گذاشت تا مردم عملکرد وی را در بوته انتقاد قرار دهند.
* به نظر شما چرا آقای هاشمی به این روز افتاد؟ شما مشکل اساسی را در چه چیزی میدانید؟
** به نظر من مشکل آقای هاشمی نداشتن مبانی محکم دینی بوده است. کسی که مبنای محکم دینی ندارد بیتردید در کوران حوادث میلغزد.
* آقای هاشمی کتابهای متعددی دارد بنابر این او یک کارشناس دین است و مدتهاست لقب آیتالله به او داده شده است.
** بله؛ کتابهای متعدد ایشان را دیدهام ولی هیچ یک از آنها کتاب علمی نیست. کتاب امیرکبیر و سرگذشت فلسطین و چند جلد کتاب خاطرات که به صورت روز شمار انقلاب نوشته است را نمیتوان کتاب علمی دانست.
* درباره تفسیر راهنما چه میگویید؟
** تفسیر راهنما مجموعه فیش هایی بوده که آقای هاشمی در زندان درباره موضوعات گوناگون برداشته است ولی تفسیر آن توسط طلاب و فضلای قم در دفتر تبلیغات انجام گرفته است. بنابر این کسی که مبنای قوی ندارد هر روز ممکن است مواضعش تغییر کند؛ یک روز میگوید مشروعیت ولایت فقیه الهی و آسمانی است و روز دیگر آن را زمینی معرفی میکند و مشروعیت آن را به رای مردم. در باره تساوی دیه زن و مرد از نمایندگان مجلس میخواهد طرحی تهیه کنند و در صورتی که شورای نگهبان نیز مخالفت کند در مجمع تشخیص مشکلش را حل خواهد کرد.
فیلم انتخاباتی آقای هاشمی در انتخابات 84 نیز دقیقا نشانگر نوع تفکر وی بود. او در آن فیلم با ادعای این که من هاشمی 2005 هستم از خیلی چیزها دست کشید و حتی حجاب و پوشش اسلامی را به تمسخر گرفت و نشان داد به نوعی پلورالیزم دینی و لیبرالیزم فکری قایل است. این نکته در بیانیه 8 مادهای وی که در آستانه انتخابات 84 منتشر شد کاملا مشهود بود. به همین دلیل حزب کارگزاران که وی به پدر معنوی آن اشتهار دارد خود را حزب لیبرال مسلمان معرفی کرد.
* شما به یکی از سرسخت ترین طرفداران دکتر احمدی نژاد اشتهار داشتید اکنون نظرتان راجع به ایشان چگونه است؟ برخی میگویند فکر نمیکنید در این باره دچار اشتباه شده باشید؟
** امام بزرگوار به ما یاد داده اند که همواره میزان وضع فعلی افراد است. در سالهای 84 و 88 آقای احمدینژاد اصلح بود و تنها کسی که شعار اسلامی میداد و از طرح این گونه شعارها عارش نمیآمد ایشان بود. برخی نامزدهای دیگر با مشاوره کردن با مشاوران معروف خارجی به دنبال طرح شعارهای رای آور از نوع دیگر بودند و چون مشاورانشان اجازه طرح این گونه شعارها را به آنها نمیدادند از ذکر این گونه شعارها امتناع میکردند.
بنابر این در آن شرایط ایشان را از همه نامزدهای دیگر اصلح یافتیم و ذرهای از رای خودمان نیز پشیمان نیستیم ولی از این که در کنار ایشان فرد یا افراد منحرفی پیدا شدند که هم آبروی نظام را خدشه دار کردند و هم به خود وی نیز ضربههای کاری زدند، متاسفیم . ملاحظه کردید که آقای احمدی نژاد هنوز هم از این عنصر نامطلوب حمایت میکند. اخیرا شاهد بودید که گفته بود آقای مشایی از فرهنگ بالایی برخوردار است ولی برخی وی را تحمل نمیکنند.
* مهم ترین مشکل مشایی را در چه چیزی میدانید؟
** در برداشتهای غیر متخصصانه از دین و عدم اعتقاد به مبانی دینی. او فکر میکند با خواندن چند کتاب یا نشستن پای چند منبر، حق اظهار نظر در مبانی دینی پیدا میکند. کسی که مبانی دینیاش قوی نباشد به همان سرنوشتی مبتلا میشود که امثال آقایان هاشمی و خاتمی و دیگران به آن مبتلا شدند. احمدی نژاد هم یک کارشناس دین نیست بلکه کم و بیش اطلاعاتی از دین دارد. بر اساس دیدگاه همه عقلای عالم همگی باید به اهل خبره و فن مراجعه کنند. به همین دلیل است که در قانون اساسی در راس حکومت، ولی فقیه متخصص دین که در تمام ابعاد دین میتواند اجتهاد کند قرار گرفته است و همه مسئولان باید زیر نظر ایشان امور را اداره کنند.
* برخی میگویند شما بدون دلیل آقای مشایی را به انحراف متهم میکنید، آیا ممکن است نمونهای از آنها را برای ما بیان کنید؟
** مطالب زیادی از وی نقل شده است ولی مهمترین حرف وی، تشبیه اسلامخواهی به دوره اسب سواری بود و این نکته که همان گونه که دوران اسبسواری گذشته است دوران اسلام نیز رو به پایان است! و سپس تفسیر این سخن به این که معنای حرف من این است که برای رسیدن به حقیقت دیگر نیازی به عبور پوسته اسلام نیست چون ذهن بشر تیز شده است و خودش حقایق را میفهمد!!
* شما در کتابی که در این باره نوشته اید جریان انحرافی را به فراماسونری متهم کرده اید. تا چه اندازه برای ادعایتان سند دارید؟
** خوب کتاب را مطالعه کنید. در کتاب شگلگیری فراماسونری جدید در ایران که با مشارکت اساتید بزرگوار دکتر موسی فقیه حقانی و دکتر سلیمانی نوشته شده است، مهم ترین سند را مشابهت شعارها و حرفهای جریان انحرافی با فراماسونها دانسته ام. تاکید بر ناسیونالیزم و پلورالیزم، مقابله با دین در قالب دین و شعار جهان وطنی از شاخصهای آن هاست.
* از این مسائل بگذریم، شما در تشکلهای مختلف حضور دارید؛ در انتخابات خبرگان قبلی ستاد نخبگان حوزه و دانشگاه را راهاندازی کردید و از سال قبل که قرارگاه عمار تاسیس شد شما در شورای مرکزی آن حضور دارید. در سال جاری نیز که جبهه پایداری انقلاب اسلامی تشکیل شده است شما یکی از اعضای فعال آن هستید فکر میکنید این همه حضور برای چیست؟
** تلاش در جهت حفظ خط اصیل اسلام و امام و گسترش گفتمان امام و انقلاب. در هرکجا که این ویژگی را بیابم وظیفه خودم میدانم همچون سربازی در رکاب ولی فقیه زمان بکوشم.
* آیا قرارگاه عمار نمیتوانست نقش جبهه پایداری را ایفا کند؟ چرا با وجود قرارگاه به فکر تاسیس جبهه پایداری افتادید؟
** در شورای مرکزی تصویب شده بود که قرارگاه یک قرارگاه فرهنگی باشد و همان گونه که از نامش معلوم است نقش روشنگری دارد. اما جبهه پایداری انقلاب اسلامی جبهه گستردهای است که فعالیت هایش تنها به مسائل فرهنگی منحصر نمیشود. در عرصههای سیاسی نیز حضور فعال دارد. گذشته از آن که تشکیل دهندگان جبهه غالبا با افراد قرارگاه متفاوتند.
* برخی، تشکیل دهندگان جبهه پایداری را همان تفکر احمدی نژادی میدانند و میگویند شماها با جریان انحرافی از یک ریشه اید برای این ادعا چه پاسخی دارید؟
** در این که عدهای در خلق حماسه سوم تیر مشارکت داشته اند تردیدی نیست. به عنوان نمونه آقای احمدی نژاد و آیت الله مصباح هر دو در پیروزی گفتمان امام و انقلاب، مشارکت داشته اند ولی امروز روشن است که چه کسی بر آن گفتمان پایدار مانده است . چه کسی از آن فاصله گرفته است. هدف از تاسیس این جبهه نیز حفظ آن دستاورد عظیم و پایداری بر اصول اسلام و انقلاب بوده است. به همین دلیل اکثریت قریب به اتفاق جوانان سوم تیری امروز در سراسر کشور زیر این پرچم اجتماع کرده اند.
* فکر میکنید که جبهه پایداری در این انتخابات پیروز شود؟
** کار برای خدا همه اش پیروزی است و اصلا شکست معنا ندارد.
* افراد زیادی را میشناسیم که با روحیه انقلابی وارد مجلس شدند ولی طولی نکشید که محافظه کار شدند. فکر میکنید اگر نماینده بشوید همین روحیه را بتوانید حفظ کنید؟
** البته همواره باید از خداوند استمداد کرد. ولی ما با همین روحیه زنده ایم. معتقدم یک ملت انقلابی نماینده انقلابی میخواهد. اگر نمایندهها انقلابی باشند هیچ گاه از حقوق ملت کوتاه نخواهند آمد و در این باره با هیچ فرد و گروهی معامله نخواهند کرد. امام(ره) همواره مرحوم مدرس را به عنوان الگو معرفی میفرمود.
* بر فرض موفقیت کدام کمیسیون را انتخاب میکنید؟
** علاوه بر کمیسیون فرهنگی که سنخ کار ما روحانیون است، در کمیسیون امور داخلی و شوراها به دلیل این که دو دوره عضو شورای شهر بودهام میتوانم نقش آفرینی کنم. ولی بیشتر مایلم عضو کمیسیون اصل 90 بشوم تا بیشتر بتوانم نقش نظارتی خود را ایفا کنم.
* از این که وقت خودتان را در اختیار ما گذاشتید متشکریم. در پایان اگر فکر میکنید نکتهای باقی مانده باشد که میخواهید برای خوانندگان 9 دی بیان کنید بفرمایید.
** من هم از دوستانی که در این نشریه انقلابی فعالیت میکنند تشکر میکنم. توصیه من این است که روی مواضع اصولی خود بایستید و بر سر آرمانهای انقلاب با هیچ کس معامله نکنید. از زدن برچسبها و اتهاماتی مثل تندروها و وکیل الدولهها نهراسید. اگر بایستید آنها کوتاه خواهند آمد.