
مترجم: یوسف رضازاده
تعدادی از برادران مسلمان که مذهب خود را از سنی به شیعه تغییر دادهاند، اخیرا گلایههایی را درباره ظلم آشکار علیه خود مطرح کرده و معتقدند که در مواردی هم به صورت غیرعلنی مورد بیمهری قرار میگیرند و حتی برخی آنها را به همکاری یا مزدوری برای ایران متهم میکنند.
اختلاف و تنوع مذهبی، طبیعت هستی و خلقت است و خداوند متعال ما را از هر دو جنس زن و مرد آفرید و به قبایل و ملتهای مختلفی تقسیم کرد تا با هم آشنا شده و در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی داشته باشیم. اگر خداوند میخواست، میتوانست ما را امت واحد و یکسان و مشابهی قرار دهد، اما اراده الهی بر این بوده است که ما را با رنگها و نژادها و زبانها و ادیان و مذاهب و ملتها و جنسهای متعددی خلق کند.
احمد شوقی، امیرالشعرای عرب در بیت زیبایی به این مساله اشاره کرده است که مصریها هم در جریان انقلابشان همواره آن را تکرار میکردند و آن این است:
«همه ادیان متعلق به خداوند متعال است. و اگر میخواست میتوانست تمامی اقوام را در قالب یک دین درآورد.»
زمانی اشغالگران انگلیسی با هدف تضعیف روحیه ملیگرایی سعی در تفرقهافکنی میان مسلمانان و قبطیهای مصر را داشتند و در واقع همان سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را در پیش گرفته بودند، اما انقلاب 1919 توانست به عمر آن پایان دهد و ولیام مکرم عبید قبطی به دوست و همسنگر سعد زغلول مسلمان در میادین انقلاب از مصر تا سریلانکا تبدیل شد.
مساله مهم این است که مصر اسلامی در تاریخ طولانی خود جز در لحظاتی کوتاه و دوردستها اثری از عصبیت و نژادپرستی نمیبیند و برخلاف اروپا، هرگز درگیر جنگهای مذهبی میان طوایف خود نبوده است. در مصر ادیان مختلفی رواج داشته است، اما در کنار آنها، پیروان ادیان دیگر نیز به زندگی مسالمتآمیز خود با اتباع ادیان دیگر ادامه میدادند و این مهم جز در سایه ریشههای عمیق تسامح و همزیستی در فرهنگ مصر میسر نشده است.
بنابراین بسی جای تعجب دارد که ما در دهه دوم قرن 21 شاهد گرایشهای افراطیگرایانه علیه برادران ملی دارای ادیان و مذاهب متفاوت با مذاهب خود باشیم و بدتر از آن اینکه برخی از این مذاهب سعی در غلبه بر افراد دیگری از همان دین خودشان یعنی اسلام محمدی(ص) داشته باشند که از محبان و دوستداران اهل بیت(ع) و مسلمانان اهل تشیع هستند.
ریشههای تاریخی
شاید این گروه یادشان رفته باشد که مصر طی قرنهای متمادی چه در ظاهر و چه در باطن شیعه بود و شیعیان همانهایی هستند که شهر قاهره را بنا نهادند و جامعالازهر را تاسیس کردند تا از آن به عنوان مدرسهای برای تعلیم اصول مذهب شیعی استفاده شود؛ هرچند که دولت ایوبی به عمر این مذهب در مصر پایان داد، اما همان طوری که دکتر سیدعویس از جامعهشناسان برجسته مصری میگوید؛ هرچند صلاحالدین ایوبی، چهره مصر را به یک کشور سنی برگرداند، اما مصر در باطن و درون همچنان شیعه ماند. دکتر عویس میگوید در مصر جز زیارتگاههای اهل بیت؛ از جمله حضرت امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و عایشه و نفیسه هیچ زیارتگاه و حرم دیگری دیده نمیشود که برای مثال متعلق به اهل تسنن باشد.
بسیاری از پژوهشگران معتقدند اکثر آیینها و مراسم مذهبی مردمی مانند عاشورا و میلاد پیامبر گرامی اسلام و نیز مراسم مخصوص اهل بیت مانند امام حسین و حضرت زینب بازمانده میراث دوران حکومت فاطمیها در مصر است.
پس چرا مراجع مصری بازماندگان شیعیان در این کشور را که به اراده خود بر مذهب شیعه باقی ماندهاند، مورد ظلم و ستم قرار میدهند؟
چنین اقدامات جائرانهای کاملا با قوانین متعدد مصری که از سال 1923 میلادی تا قانون اخیر سال 2011 اجرا میشدهاند، مغایرت دارد. علاوه بر این، چنین رفتارهایی به منزله نقض آشکار بیانیه حقوق بشر بینالمللی است که دکتر محمود عزمی به نمایندگی از مصر در تهیه پیشنویس آن و نیز تصویب این قانون در تاریخ 10 دسامبر سال 1948 شرکت داشت و بر آزادی عقیده به عنوان یکی از حقوق اساسی انسانها تاکید داشت.
براساس بیانیه مذکور، آزادی عقیده در مصر، تنها به 3 دین آسمانی یهودیت، مسیحیت و اسلام محدود نمیشود؛ بلکه حق کفر و ارتداد (تغییر عقاید) و تغییر دین و مذهب را نیز شامل میگردد.
جمعیت شیعیان جهان از 150 میلیون نفر؛ یعنی 10 درصد از کل جمعیت یک میلیارد و 500 میلیون نفری مسلمانان جهان فراتر نمیرود و بیشتر آنها در ایران، عراق، بحرین، لبنان و شرق عربستان زندگی میکنند.
فضای پس از انقلابهای عربی
شاید با بروز انقلابهای عربی که بحرین نیز یکی از آنها بود، نگرانیها نسبت به قیامهای شیعی افزایش یافته باشد و از همین روست که خاندان پادشاهی عربستان سعودی بیدرنگ درخواست کمک خاندان حاکم آلخلیفه در بحرین را لبیک گفته و به استفاده بیرویه از قدرت نظامی برای سرکوب انقلاب دموکراتیک و اجتماعی مردم بحرین روی آوردند.
این در حالی است که در انقلاب بحرین، شیعیان و سنیها در کنار هم قرار دارند و خواستهای جز آزادی و نان ندارند. آنها چنانکه خود میگویند خواهان تغییر نظام و براندازی خاندان پادشاهی نیز نیستند؛ بلکه همانند انقلابهای تونس، مصر، لیبی، یمن و اردن خواستههای بحقی را مطرح میکنند.
اما سوال این است که شیعیان مصر که جمعیت آنها از یک میلیون هم فراتر نمیرود، چه نقشی در این مساله دارند و چرا باید انقلاب بحرین که شیعیان و سنیها به صورت مساوی در کنار هم قرار دارند، به این مساله ارتباط داده شود؟
واقعیت این است که هیچ ارتباط نزدیک یا ساختاری میان این دو وجود ندارد؛ هرچند که به حکم هممذهبی ارتباط معنوی و روحی میان آنها وجود داشته باشد.
گویی نگرانیهای خاندانهای پادشاهی عربستان سعودی و بحرین به نظام حاکمه مصر نیز ـ که هنوز اداره آن در دست شورایعالی نظامی و سازمان اطلاعات است ـ سرایت کرده، زیرا این دو طرف ارتباط سازمانی نزدیکی با همتایان سعودی خود دارند و به نظر میرسد همان برداشت اشتباه در اذهان آنها نیز جای گرفته باشد. برای همین فکر میکنند شیعیان عرب و از جمله شیعیان مصر؛ همگی مزدوران وابسته به کشورهای خارجی هستند.
اما این چه برداشتی است که فضای حاکم بر دوران حکومت نظام سابق مصر به ریاست حسنی مبارک را به یاد میآورد. رژیمی که تمامی مخالفان خود را به مزدوری و وابستگی به خارج متهم میکرد. درواقع این همان برداشت و جو رایجی است که انقلابیون مصر را به وابستگی به خارج متهم میکرد و مدعی بود که جنبش 6 آوریل در صربستان و شرق اروپا آموزش دیده است؟!
درخواست ما از مراجع رسمی و شورای عالی نظامی یا پارلمان مصر که اداره آن در دست جماعت اخوانالمسلمین قرار دارد، این است که در برخورد با برادران ملیمان، تقوا را پیشه کنند و به بهانههای ملیگرایی و مذهب و دین کسی را تحت فشار قرار ندهند، وگرنه به همان سرنوشت نظامهای قبلی دچار خواهند شد.