سیداحمد موسوی
القاعده ، طالبان و سایر گروههای سلفی مشابه، زمینۀ بازی آمریکائیها با ملتها هستند تا بدانجا که هیلاری کلینتون وزیر خارجۀ آمریکا در یکی از سخنرانیهای خود به ایجاد گروه طالبان در افغانستان اعتراف میکند و در ماههای گذشته بیملاحظه از گفتگو با طالبان برای به سرانجام رساندن صلح و آرامش در افغانستان سخن میگوید.
در عراق نیز ماجرا مشابه است، توحش تعصّبی سلفی که بویی از اسلام نبرده مثل افغانستان، در اختیار بازیهای آمریکائی قرار میگیرد، که عراق و مردمش را به حراج گذارد و به خاک و خون کشد، و همان که خود را خادم حرمین شریفین میخواند، در عراق و افغانستان و در سوریه دست اتحاد روی دست اسرائیل، آمریکا، طالبان، القاعده میگذارد تا صرفا بنیانهای قدرت بت خودش را به هر قیمتی حفظ کند.
مضحکتر از همۀ این تلاشهای حفظ قدرت و تداوم غارت حقوق مردم در گسترۀ دولت آمریکا با تمام وسعتش، تا آل سعود و گروهکهای تروریستی تابعه، ادعای طرفداری مردم از سوی همین جریان است. آنان با تمام خونخواری و جنایتکاری خود همواره سعی کردهاند دیگران را به رعایت حقوق مردم و چیزی به نام دموکراسی دعوت کنند. هیچ چیز مضحکتر از بیانیۀ اتحادیۀ عرب در قبال سوریه نیست … که سوریه چون حکومتی مبتنی بر فرد است، باید تغییر یابد.
گروهفشارهای هراس و ترور از سوی این کشورها در منطقه جولان میدهند، اگر قرار باشد در عراق دولتی منتخب مردمی، به کار طبیعی خود برسد یا به امور مردمش رسیدگی کند و این امور با منافع این دولتهای ارهاب و ترور تقاطع داشته باشد، انفجارها بالا میگیرد و خون در جویها به راه میافتد، و این پیام را میدهد که قدرت ما در ایجاد توحش و بینظمی است تا آن دولت مجاب به تغییر رویه شود، یا بدان جامعه فرسودگی و خستهگی تحمیل شود و از ادامۀ راه بازماند. برقرار شدن توحش و بینظمی هم یک سیاست است، سیاستی که ممکن است تهران – مشخصتا شمال تهران – را نیز به آتش بکشد. یا دانشمندان ایرانی را مورد هدف قرار دهد. و این وحشیانهترین سیاست تاریخی در پشت ادعای تمدن و فرهیختهگی به دقت و کمال از سوی امرا و رؤسای غرب و عرب پیگیری میشود.
روشنترین بخش این روش، در غزه و فلسطین قابل مشاهده است، آنجا که مردم به “مقاومت” رای میدهند، بزرگترین زندان روباز با ساختن دیوارهای نژادپرستی دور این سرزمین افتتاح میشود و آماج حملات ددمنشانه و وحشیانه قرار میگیرد، به جرم آن که “مقاومت” و استقلال را برگزیده و بردگی را نپذیرفته است. و این صدای شلاق استبداد سیاهی است که بر پیکر ملتها مینوازد.
مادۀ سلفی-طالبانی، در سوریه نیز نقش ایفا میکند، جرم سوریه نیز قرار گرفتن در اردوی مقاومت و استقلال از سلطۀ انگلوآمریکائی است، همچون جرم حزب الله لبنان، و جرم ایران … و الا تو ملک عبدالله باش، حمد آل خلیفه باش … مبارک نامبارک باش، مردمت را بکش … اما با ما باش، چه کسی مانع توست؟ آیا موضوع سوریه، واقعا حقوق مردم است؟ چه کسی باور میکند که غرب نگران جان مردم خاورمیانه است؟
پدال سلفیگری در سوریه نیز زیر پای دولت اوباما قرار میگیرد تا با شعله ور کردن انگیزههای قومی و مذهبی، از سوریه جنگلی سوخته باقی بگذارد تا کرکسها و کفتارها پس از سوختن آن به تقسیم غنائم بپردازند. در هفتۀ گذشته طی دو انفجار در شهر حلب، و در نزدیک مقر فرماندهی نظامی وابسته به حکومت بشار اسد، ۲۰۰ کشته و زخمی از زن و مرد و کودک بی دفاع بهمراه چند فرد نظامی به خاک و خون کشیده شدند و سرهنگ عارف حمود از فرماندهان “ارتش آزاد سوریه”، بعنوان یکی از گروههای اپوزیسیون در گفتگو با فرانس۲۴ مسوولیت این حمله را بعهده گرفت. ماجرا اما همچون ایران است، میکشند و کشتار خود را به حکومت منتسب میکنند. رسانههای غربی یا خبر را سانسور کردند، یا آن را به حکومت سوریه نسبت دادند. اما هدف انفجار که شعله ور کردن فتنه است، به خوبی پی گرفته شد و چه کسی است که ادعا کند این توحش پیچیده و مجهز قبلا در تاریخ تجربه شده است؟
مهم نیست چه گروهی و با چه نامی مرتکب انفجار و قتل و کشتار میشود، مهم آن است که کشوری که استقلال خود را میخواهد باید ابتدا بسوزد، و ویران شود، تا در ضعف خود قابلیت پذیرش تجاوز و تعیین سرنوشت از سوی غیر را داشته باشد. مهم آن است که مردم خون خود را ببینند، غضب و تعصب بالا برود و فرزندان یک سرزمین به جان هم بیافتند. کشتار در کشتار و قتل در قتل، تا کشور با شعلههای فراخ تری بسوزد. کشوری که اصالتش بر مقاومت و عزتش در روی استبداد بین الملل است… تنها، اینگونه از پای میافتد و سرنوشت خود را به دست قویّ خارجی میسپرد. و اینگونه باز هم کشوری مستقل در اردوی طالبان-عربستان-القاعده-اسرائیل- انگلیس – آمریکا قرار گیرد.
از این سو، العربیۀ عبری، همان که از خیابانهای تهران تا شش ماه پس از فروکش کردن فتنه، گزارش تخیلی تظاهرات دههاهزار نفری پخش میکرد و خواب شیرین خود را تعبیر خبری، با همان لحن اتحادیۀ عبری عرب از کشتار مردم سوریه به دست أسد سخن میگوید. با همان لحن بی بی سی فارسی… که ما باور کنیم سرمایه گذارانشان … ملک عبدالله و ملکه الیزابت و نتانیاهو و کلینتون، علی الخصوص دکتر أیمن الظواهری، همه با قلبهای رؤوفشان نگران حقوق و امنیت مردم خاورمیانه هستند و نه شهوت قدرت خودشان.
دولت سوریه اما از اشتباه و خطا یا حتی ساختار غلط مبری نیست، اما بدیهی است سیاه تر از دولت سوریه، رنگی هست و آن سلفیگری سازشکار با صهیونیسم است. و بنابراین منافع ملت سوریه و منطقۀ آسیای جنوب غرب، تا زمانی که جایگزین روشن و مناسبی نباشد، بقای این دولت به همراه اصلاح ساختار است.
به زبان فارسی هم، در ایران و خارج از ایران، پدالهائی برای آمریکا وجود دارد، که پا روی آنان بگذارد، و کشوری را بسوزاند. همانها که اخبار سوریه را از روی العربیۀ عبری و بیبیسی صهیونی مخابره میکنند و امروز رسما پشتیبان قماش طالبان سلفی شده اند و شرم هم نمیکنند ، و اینگونه جبههگیری خود علیه مردم و مقاومت و بیداری را روشن میسازند تا نشان دهند آن روزی که از طالبان کینه نشان میدادند نیز نمایشی بیش نبود بلکه همینها اگر لازم باشد، روزی با سلفیها و وهابیها دل و قلوه رد و بدل میکنند … جالب آن که امروز ملکهای عرب با نوری زادهها و مهاجرانیهای پارس کینۀ عرب و عجم را کنار گذاشته و در سایۀ نظارت اسرائیلی و آمریکائی در الجنادریه با هم مینشینند تا راه حلی به حال مشکل مشترک خود یعنی مقاومت آزادیبخش اسلامی بیابند.
آنانکه زوار ائمه را به جرم زیارت، به خاک و خون میکشند، مستحقترند تا همسایگان ایرانی و برادران شیعه، تا مشکلات و اختلافات حل گردد. و ولایت فقیه سهمگین تر است از کشتار روزمرۀ زوار بیگناه …. آنچه که تلخ بود، نشستن عرب و عجم یا حتی اصولگرا و اصلاحطلب در خیمۀ اسلام بود … و الا حلاوت همنشینی با عرب صهیونیست که دستانش تا مرفق به خون بیگناه و حکومتش تا ده فرسح در استبداد سیاه فرو رفته است، که بر کسی پوشیده نیست. براستی این جریان تا چه حد فرومایه است که حاضر است در سلسله مراتب دنبالهروی استبداد صهیونی بینالمللی، از اعراب سلفی ارتزاق کند؟