صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۴۳۱۹۶

تقابل راهبردی اسرائیل و آمریکا در سوریه؟!(ترجمه)

در صورت قدرت یابی به اتحاد ایران و سوریه پایان می دهد. «محمد فاروق تیفور» معاون این سازمان، به روزنامه واشنگتن تایمز دیدگاه خود در مورد سوریه را با مقایسه الگوی اسلام سیاسی ترکیه و ایران تعریف می کند و ...

اشاره
حدود شانزده ماه از هدایت توطئه شوم غربی- عربی به کشور سوریه گذشته است. در این مدت اخبار زیادی درباره انواع مداخلات کشورهای غربی و عربی در رخدادهای سوریه، منتشر شد. به نسبت وفور این گروه از اخبار، خبرهای اعلام مواضع مقامات رژیم صهیونیستی درباره حوادث سوریه بسیار اندک بود. چنین پدیده ای درباره دو کشور متخاصم بسیار عجیب می نمود. افزون بر اینکه بیشتر اوقات در موارد این چنینی موضع صهیونیست ها با آمریکا تطبیق داشته است. درباره چرایی عدم تطبیق سیاست آمریکا و رژیم صهیونیستی در قضیه سوریه نظرات متفاوتی وجود دارد. یکی از این نظرات متعلق به «جیورجیو گافیرو» نویسنده نشریه «فارین پالیسی این فوکس» است که با نوشتن مقاله ای با عنوان «تقابل راهبردی اسرائیل و آمریکا در سوریه» این نظر را تشریح کرده است. وی در شرح خود به نکاتی قابل تأمل پرداخته که آگاهی و اندیشیدن در آن موجب آشنا شدن با ابعاد دیگری از موضوع و در نتیجه نگاه عمیق تر و دقیق تر به آن می شود. طبیعی است با مقدمه ای که بیان شد، علت استفاده از ترجمه تلخیص شده مقاله مشخص است و به معنای تأیید و پذیرش همه موارد ذکر شده در مقاله نیست.
مقدمه
آمریکا و سایر قدرت ها از اخوان المسلمین سوریه به عنوان دست نشانده خود برای سرنگونی رژیم بعثی سوریه استفاده کرده اند. رژیم بعثی سوری تقریباً نیم قرن بر سوریه حکومت کرده است. دو مورد از منافع مهم آمریکا در سوریه تقویت شورای همکاری خلیج فارس در مقابل ایران و نیز تضعیف قدرت روسیه و نفوذ در خاورمیانه و حوزه مدیترانه است. اسرائیل با آمریکا در قطع دسترسی ایران و روسیه به خاورنزدیک انطباق منافع دارد. با وجود این، ملاحظات امنیتی مربوط به گزینه های نامشخص دوران پس از اسد ظاهراً میان راهبردهای آمریکا و اسرائیل تضاد ایجاد کرده است، به طوری که دولت بنیامین نتانیاهو از سیاست های دولت باراک اوباما در مورد سوریه پیروی نکرده است. نگرانی های اسرائیل در مورد فروپاشی حزب بعث سوریه مشروع هستند. آمریکا نیز باید پیامدهای امنیتی سرنگونی بشار اسد را مد نظر قرار دهد و از مداخله در سوریه پرهیز کند.
اهداف راهبردی آمریکا در سوریه
پس از استقلال سوریه از حاکمیت استعماری فرانسه، روابط با آمریکا تا حد زیادی با بی اعتمادی و تضاد منافع تعریف شده است. دولت آیزنهاور در سال 1956 هماهنگ با عربستان سعودی به طور پنهانی به دنبال سرنگونی دولت ملی گرای چپی سوریه بودند. در طول اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980، آمریکا از طریق اردن و اسرائیل از خیزش مسلحانه اخوان المسلمین علیه رژیم حافظ اسد حمایت کرد. از سال 1982، اخوان المسلمین در تبعید بوده است (عمدتاً در اسپانیا و سوئیس). با وجود این، مطابق گزارش واشنگتن پست، «اخوان المسلمین پس از سه دهه تحت تعقیب قرار گرفتن که تقریباً به پاک سازی آن منجر شد، احیا شده است و به گروه مسلط در جنبش از هم گسسته مخالفان تبدیل شده و خیزش 14 ماهه علیه بشار اسد را به پیش می برد.» اتحاد آمریکا با سازمانی اسلامگرا که دیدگاه هایی ضدغربی دارد، ممکن است عجیب باشد. با وجود این، این رابطه را نمی توان بی سابقه خواند. سوریه تنها کشوری است که در آن آمریکا از اسلامگرایان به منظور تضعیف ملی گرایی و نیروهای چپ گرا استفاده کرده است. این اتحاد میان آمریکا و سازمان های اسلامگرا در طول جنگ سرد در سراسر جهان اسلام وجود داشت.
در حال حاضر، سازمان های اسلام گرای شبه نظامی مانند جندالله(ریگی معدوم) و مجاهدین خلق(منافقین) نیز ایران را هدف گرفته اند. این دو سازمان هرچند به طور رسمی توسط وزارت خارجه آمریکا برچسب تروریست خورده اند، اما از آمریکا به طور مستقیم کمک دریافت می کنند. به عبارت دیگر، سوریه تنها کشوری نیست که اسلامگرایان شبه نظامی در آن از آمریکا برای سرنگونی رژیم مخالف هژمونی آمریکا، کمک گرفته اند. حمایت کنونی آمریکا از اسلامگرایان سوریه بخشی از جنگ نیابتی بزرگ تر است. آمریکا، ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس برای سرنگونی بشار اسد به طور جدی تلاش می کنند، اما روسیه، چین، ایران و حزب الله به دنبال تضمین بقای اسد هستند. منافع آمریکا در سرنگونی اسد به موضع گیری کلی این کشور در قبال ایران و روسیه و چین مربوط است. آمریکا در مورد حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران تردید دارد.
با وجود این، دولت آمریکا معتقد است با سرنگونی نزدیک ترین متحد منطقه ای ایران، می تواند نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی را تضعیف کند؛ به این ترتیب که به محور قدرت تهران-بغداد- دمشق- حزب الله که از ایران تا مدیترانه کشیده شده و عبدالله شاه اردن آن را خشمگینانه «هلال شیعی» خوانده، ضربه بزند. آمریکا تصور می کند که اخوان المسلمین (به عنوان متنفذترین حزب درون شورای ملی سوریه مستقر در استانبول) در صورت قدرت یابی به اتحاد ایران و سوریه پایان می دهد. «محمد فاروق تیفور» معاون این سازمان، 16 ژانویه 2012 به روزنامه واشنگتن تایمز ایدئولوژی و دیدگاه خود در مورد سوریه را با مقایسه الگوی اسلام سیاسی ترکیه و ایران تعریف کرد: «ترکیه که به لحاظ فرهنگی اسلامی و به لحاظ سیاسی سکولار است، الگویی برای جنبش اسلامی است... از سوی دیگر، الگوی ایران بدترین گزینه است.» بنابراین، بعدی مذهبی وجود دارد. رژیم اسد عمدتاً از علوی های سوریه تشکیل شده که به شکلی از اسلام گرایش دارند که عمدتاً در ایران وجود دارد. فروپاشی رژیم اسد تقریباً به طور غیرقابل اجتنابی قدرت روسیه در خاورمیانه و حوزه مدیترانه را کاهش خواهد داد. سوریه چندین دهه میزبان پایگاه دریایی روسیه در «طرطوس» بوده است و از سال 1971سوریه نزدیک ترین متحد عربی روسیه بوده است. سوریه بزرگ ترین خریدار عرب تسلیحات روسی است و روس ها کشور سوریه را دروازه روسیه به خاورمیانه و مدیترانه می دانند. اخوان المسلمین، کشورهای روسیه و چین را به دلیل تأمین تسلیحات و حمایت دیپلماتیک از بشار اسد در سال های 2011 تا 2012 (دوره خیزش های مردمی) محکوم کرده است. در صورتی که اخوان المسلمین سوریه این کشور را از حوزه نفوذ روسیه و ایران خارج کند و به سوی اتحاد با آمریکا، ترکیه، عربستان و قطر گام بردارد، توان قوا به نفع آمریکا تغییر خواهد کرد.
منافع راهبردی اسرائیل
اسرائیل از کاهش نفوذ ایران در خاور نزدیک استقبال می کند، زیرا ایران بزرگ ترین و جدی ترین تهدید علیه اسرائیل به شمار می رود. رهبران اسرائیل نیز همواره بر این واقعیت تأکید کرده اند. با وجود این، اسرائیل فعالانه به دنبال تضعیف ایران از طریق حمایت از مخالفان اسد نیست. «آلیا براهیمی» و «جورج جوف» تنگنای اسرائیل در قبال سوریه را چنین توصیف می کنند: کشوری که به طور مستقیم تحت تأثیر و درگیر حوادث سوریه است، اما همچنان موضع گیری عمومی نکرده، اسرائیل است. تقریباً قطعی به نظر می رسد که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل به طور متوازن ترجیح می دهد رژیم بشار اسد تداوم یابد. این موضوع واقعیتی منطقی است و ظهور هر رژیمی پس از اسد می تواند به طور جدی توازن قدرت موجود میان این دو همسایه را که دشمن یکدیگرند، به خطر اندازد... جنگ طلبان در اسرائیل به دنبال تعیین این پرسش ضروری هستند که کدام پیامد تهدیدآمیزتر است؛ کشوری شیعی و بنیادگرای اسلامی یا گروهای سنی و بنیادگرای اسلامی که مطمئن هستند در صورت سرنگونی ناگهانی بشار اسد، در سوریه جای پای محکمی خواهند یافت. این پرسش محوری میان تحلیلگران ژئوپولیتیک مطرح است که اسرائیل در کدام یک از سناریوها موضعی قدرتمندتر خواهد داشت، بقای بشار اسد یا قدرت یابی اسلام گرایان سنی؟
اسرائیل به دلیل دشمنی میان سوریه و اسرائیل از تداوم بقای بشار اسد چندان خشنود نیست، زیرا سوریه به طور مستقیم در اکتبر 1973 با اسرائیل جنگیده است و در سال های 1982 و 2000 از جنگ نیابتی حزب الله لبنان علیه اسرائیل حمایت جدی کرده است. از سال 2000، سوریه به حمایت خود از حزب الله لبنان و حماس در غزه ادامه داده است. بدون شک، سوریه مناقشه برانگیزترین و منحصر به فردترین کشور عربی در کشمکش اعراب و اسرائیل است. با وجود این، اسرائیل درک می کند که رژیم بشار اسد برای بازپس گیری بلندی های جولان از طریق نیروی نظامی تلاش نخواهد کرد و با رهبران اسرائیل به منظور پیشبرد گفت وگوی صلح تعامل خواهد کرد. این پرسش کلیدی نیز مطرح است که سوریه در دوران پس از اسد روابط خارجی خود با اسرائیل- فلسطین را چگونه هدایت خواهد کرد؟
«توماس پیرت» در مورد موضع گیری اخوان المسلمین در قبال اسرائیل می نویسد: «اخوان المسلمین به دنبال مقابله با پروژه صهیونیسم (کشور اسرائیل) در جنبه های مختلف است؛ احتمال نمی رود که این موضع گیری پیش از خروج از بلندی های جولان تغییر کند. این گروه به طور سنتی از حماس حمایت کرده است.»
هر رژیمی که در سوریه بر سر کار آید (اسلام گرا یا سکولار، دموکراتیک یا اقتدارگرا)، در صورت اعطای بلندی های جولان به اسرائیل یا عدم حمایت از تلاش فلسطینی ها برای تشکیل کشور، مشروعیت خود را از دست خواهد داد، زیرا سوریه به لحاظ تاریخی محور ناسیونالیسم عربی بوده است. سوریه فارغ از فرقه گرایی، قومیت گرایی یا ایدئولوژی حزبی به دنبال بازپس گیری بلندی های جولان، دفاع از تمامیت ارضی، توسعه روابط تجاری، حفظ ظرفیت بازدارندگی در برابر اسرائیل و حفظ نفوذ در لبنان و جهان عرب بوده است. بنابراین، اسرائیل متقاعد نیست که سرنگونی بشار اسد می تواند منافع ژئوپولیتیکش را ارتقا دهد.
تبیین عدم تمایل اسرائیل به تغییر رژیم در سوریه
حتی در صورتی که اخوان المسلمین در سوریه پس از اسد، قدرت را به دست نگیرد یا حتی در صورتی که سیاست خارجی سوریه در قبال مسئله اسرائیل- فلسطین پس از قدرت یابی اخوان المسلمین تغییر نکند، اسرائیل ممکن است در بقای اسد در قدرت به چهار دلیل منافع ملی داشته باشد:نخست، سرنگونی بشار اسد می تواند به تجزیه کشور سوریه منجر شود. «افرایم انبار» مدیر مرکز مطالعات راهبردی بگین- سادات بر این باور است که «در صورت سرنگونی رژیم سوریه، تجهیزات و تسلیحات نظامی پیشرفته سوریه از جمله تسلیحات شیمیایی، موشک های ساحل به کشتی، سامانه های دفاع هوایی و انواع موشک های بالستیک می توانند به دست عناصر رادیکال بیفتند.» افزایش حضور القاعده در بین النهرین در سوریه از زمان آغاز ناآرامی ها و شورش ها در سال 2011، مشهود بوده است و پتانسیل این مسئله وجود دارد که القاعده یا سایر گروه های شبه نظامی مانند حزب الله به چنین تسلیحاتی دست یابند که این چالش بنیادین می تواند تنگناهای تازه ای را برای اسرائیل به وجود آورد.
همچنین فروپاشی رژیم سوریه می تواند ایران را در خاورمیانه منزوی کند و به طور بالقوه سبب شود ایران ساخت تسلیحات هسته ای را منطقی تر بداند. به دلیل اینکه، سوریه ظرفیت تبدیل حزب الله به نیرویی شکست ناپذیر در برابر اسرائیل را برای ایران فراهم کرده است، پیامد مهم تغییر رژیم در سوریه ممکن است تضعیف حزب الله و به تبع آن کاهش توانایی ایران برای بازدارندگی در برابر حمله اسرائیل به تأسیسات هسته ای این کشور باشد. همچنین جمهوری اسلامی ایران به تجربه لیبی و حملات سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) علیه معمر قذافی در لیبی توجه می کند. تجربه و درس های گرفته شده از لیبی این بود که در صورتی که کشوری برنامه تسلیحات کشتارجمعی خود را با نیت ارتقای روابط با غرب رها کند، در برابر تهاجم خارجی آسیب پذیر خواهد بود. به طور خلاصه، مورد لیبی احتمالاً جمهوری اسلامی ایران را به سوی ساخت تسلیحات هسته ای سوق داده است و انزوای ایران که با تغییر رژیم در سوریه افزایش خواهد یافت، ممکن است حرکت ایران در مسیر ساخت تسلیحات هسته ای را تسهیل کند. چنین پیامدی به انحصاری بودن تسلیحات هسته ای در دست اسرائیل در منطقه پایان می دهد.ظهور رژیمی در سوریه که مشروعیتی بیشتر از بشار اسد داشته باشد نیز به ارتش سوریه اجازه می دهد منابع بیشتری علیه تهدیدات خارجی (در در جه اول اسرائیل) تخصیص دهد. در حال حاضر، ارتش سوریه بر سرکوب مخالفان داخلی و مقابله با کودتاهای بالقوه و خیزش های مسلحانه متمرکز است. به طور مشخص، احتمال قدرت یابی رژیمی با مشروعیت بیشتر در آینده سوریه ممکن است چشم اندازی بسیار خوش بینانه داشته باشد (از دیدگاه سوری ها). با وجود این، اسرائیلی ها از تداوم درگیری و سرگرم بودن ارتش سوریه در امور داخلی بهره خواهند برد.
در نهایت، اگرچه اخوان المسلمین در سی سال گذشته به طور فزاینده ای میانه رو بوده است، اما سایر عناصر اسلام گرای رادیکال در منطقه مانند سلفی ها یا حتی القاعده می توانند در سوریه پس از خشونت های طولانی مدت و نقض گسترده حقوق بشر ناشی از خلأ قدرت، نفوذ پیدا کنند. اهمیت نیروهای اسلام گرای رادیکال درون سوریه موضوعی بسیار مورد بحث است و این اتفاق نظر به وجود آمده است که اسلام رادیکال در سوریه در یک دهه گذشته نفوذ پیدا کرده است. «دیوید دبیلو. لچ» استاد تاریخ خاورمیانه در دانشگاه ترینیتی استدلال می کند که پیامدهای پس از فرونشستن گرد و غبارهای ناآرامی ها می تواند ظهور ساختاری سیاسی با ماهیت افراط گرایی اسلامی باشد که از یک سو هم مرز اسرائیل و از سوی دیگر دارای آرمان مشترک با عناصر هم فکر در عراق و لبنان است. این مسئله مطمئناً به نفع همگان نیست... بسیاری در سوریه از جمله بشار اسد رژیم و به طور خاص حزب بعث را آخرین تکیه گاه سکولاریسم علیه موج فزاینده اسلام رادیکال در سوریه می دانند... سلفی های رادیکال تر در سوریه مطمئناً در مقایسه با اخوان المسلمین نیرویی هستند که زمینه های بیشتری برای قدرت یابی دارند.
تنگناهای راهبردی آمریکا
دولت اوباما باید این تنگناهای امنیتی بالقوه اسرائیل را مدنظر قرار دهد. افتادن تسلیحات و تجهیزات ارتش سوریه به دست بازیگران غیردولتی، افزایش احتمال تلاش ایران برای ساخت تسلیحات هسته ای به منظور مقابله با انزوای رو به رشد خود و احتمال ظهور و قدرت یابی اسلام گرایان رادیکال در سوریه با رویکرد و دستورکار ضدغربی منافع آمریکا در خاورمیانه را تضعیف خواهد کرد. جان مک کین (جمهوریخواه از ایالت آریزونا) و جوزف لیبرمن (مستقل از ایالت کنکتیکوت) طی ماه آوریل از مرز سوریه- ترکیه دیدار کردند و از دولت آمریکا خواستند به منظور سرنگونی بشار اسد به سوریه حمله کند. این موارد شبیه درخواست ها برای سرنگونی رژیم صدام در زمان دولت کلینتون و جورج بوش بود. هنگامی که آمریکا دقیقاً مطابق درخواست این سناتورها عمل کرد، پیامدهای منفی ناخواسته و متعددی پدید آمد. چنین پیامدهایی می تواند در صورت اقدام نظامی آمریکا علیه بشار اسد پدید آید. پیروی دولت باراک اوباما از راهبرد اسرائیل در قبال سوریه خردمندانه خواهد بود و توجه به توصیه های مک کین و لیبرمن منطقی به نظر نمی رسد. دولت اوباما به جای توجه به توصیه های این دو سناتور جنگ طلب باید سیاست خارجی واقع گرایانه تری در قبال سوریه اتخاذ کند که به ثبات اولویت دهد. بدون شک، چالش هایی که رژیم سوریه برای بسیاری از دولت های آمریکا به وجود آورده است، بیان کننده انگیزه های حمایت مستقیم و غیرمستقیم دولت باراک اوباما از مخالفان اسلامگرا در سوریه است. با وجود این، درس ها و تجربه های مربوط به پیامدهای ناخواسته راهبردها، اقدامات و عملیات ها باید مد نظر قرار گیرند.
 برای آمریکا، نیروهای مسلح رادیکال در بسیاری مواقع تأمین کننده منافع ژئوپولیتیک گسترده تر بوده است که بعدها چنین اتحادهایی مایه افسوس و پشیمانی است.جلوگیری از فروپاشی دولت سوریه و حفاظت از منطقه در برابر هرج و مرج ناشی از آن باید اولویت نخست آمریکا باشد. این موضوع به معنای چشم پوشی از نقض حقوق بشر توسط رژیم اسد یا مخالفان مسلح سوریه نیست، بلکه دولت آمریکا باید با همکاری با بازیگرانی مانند ترکیه و ایران به همراه روسیه و چین به منظور یافتن راه حلی سیاسی ادامه دهد و در نهایت، راه حلی سیاسی به دست آید که صلح، ثبات و عدالت به همراه داشته باشد. خاورمیانه به جنگی دیگر همانند جنگ عراق یا بحران پس از آن نیاز ندارد.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات