
نگاهی به تاریخ ملل و انقلاب های گوناگون جهانی نشان می دهد که اغلب بین رهبر انقلاب و معمار نظام برآمده از انقلاب تفاوت وجود دارد و به عبارت بهتر معمار از رهبری جداست. برای مثال می توان به انقلاب بولشویکی روسیه اشاره کرد که در آن مقام رهبری فکری و ایدئولوژی مربوط به «مارکس» بود و رهبری انقلاب و تشکیل حکومت به دیگرانی چون «لنین» و «استالین» رسید. اغلب همینطور بوده است که رهبری فکری از رهبری انقلاب و تشکیل حکومت جدا بوده است لیکن از این منظر انقلاب اسلامی ایران تفاوتی ماهیتی با دیگر نهضت های جهانی داشت. رهبری انقلاب اسلامی در مقام فکر و عمل و سپس معماری و مهندسی نظام اسلامی و دیگر شئون همه و همه در شخص امام خمینی تجمیع شده بود. لذا امام توانسته بود با مطالعه و دقت در نهضت های قبلی مردم ایران درباره نقاط ضعف خیزش هایی چون نهضت تنباکو، فدائیان اسلام، انقلاب مشروطه و ملّی شدن صنعت نفت؛ پادزهرهای مناسبی علاج کند.
یکی از آسیب های انقلاب های مردمی مربوط به این می شود که با پیروزی مرحله اوّل انقلاب مردم به خانه هایشان باز می گردند و ادامه سیر انقلاب به دست سران انقلاب و شخصیت های سیاسی انجام می گیرد، کاری که امام از آن به شدّت ممانعت کرد. به عنوان مثال نگاهی به نحوه برگزاری سالروز پیروزی انقلاب در ایران و دیگر کشورها ما را به درایت امام راحل در این حوزه رهنمون می کند، در عموم کشورها روز انقلاب یا استقلال با حضور مسئولین بلندپایه کشوری و لشگری و همراه رژه نظامی است که امری نخبگانی است امّا در ایران این ملّت است که هر سال به خیابان ها می آید و آرمان ها و روزهای اولیه انقلاب را به همه حتی مسئولین یادآور می شود.
و البته مثال دوم به تأسیس نهادهای انقلابی- مردمی توسط معمار کبیر جمهوری اسلامی مربوط می شود. با آغاز نهضت اسلامی و مبارزات ملّت ایران به رهبری حضرت روح الله (ره) علیه رژیم استبدادی پهلوی و مستکبرین حامی آن؛ موجی از جوانان و نیروهای انقلابی در هر محلّه ای پیدا شدند که حاضر بودند مخلصانه و بی هیچ چشمداشت جان و مال خود را در راه اعتلای کلمه اسلام بذل کنند. به اغلب مساجدی که سر می زدید چندین جوان پُر شور و مقلّد امام خمینی(ره) با هم لینک شده بودند و به انحاء مختلف سعی می کردند گوشه ای از بار سنگین نهضت را به دوش بگیرند؛ مؤیّد تاریخی این مدّعا هم هر روز جلوی چشمان همه مردم شهر خودنمایی می کند: نام هزاران شهید بر هر کوچه، خیابان و اتوبان و ... . با پیروزی ناگهانی فاز اوّل انقلاب در بهمن ماه 1357 شمسی انرژی های ملّت در بیشترین سطح خودش آزاد گشت و مسئله اساسی همین بود که چطور می شود این نیروهای آزاد شده را در غالب یک مجموعه مردمی مدیریت و سازماندهی کرد.
از سوی دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامی و متعاقب پاکسازی ادارات و سازمان های دولتی ایران از عناصر ضدّ انقلاب؛ کشور با خلاء مدیریتی روبرو می شد. هنر و درایت امام بود که توانست مجموعه هایی کارآمد برای تجمیع و مدیریت این نیروها ایجاد نماید. تأسیس حزب «جمهوری اسلامی» برای هم افزایی نیروهای عقیدتی- سیاسی انقلاب، تأسیس سپاه پاسداران و بسیج برای تجمیع انرژی های جوان در حوزه حراست از دستاوردهای انقلاب و یا تأسیس کمیته های انقلاب اسلامی برای ایجاد امنیت پایدار در مناطق شهری؛ راه هایی بودند برای بستر سازی، مدیریت و سازماندهی انرژی انقلاب در جهت تکامل همه بُعدی. در اینجا به سه وظیفه راهبردی و حیاتی سپاه پاسداران برای پیشبرد انقلاب اسلامی توجه خواهد شد.
وظیفه اوّل- بر اساس آنچه گفته شد یکی از وظایف ذاتی سپاه پاسدران با توجه به ماهیت دو وجهی اش: مردمی- حاکمیتی مربوط است به پیشبرد انقلاب در جهت «نظام سازی» و «مردم سازی». رهبر معظّم انقلاب اسلامی چندی پیش نظام سازی را نه یک امر دفعی و کوتاه مدّت که امری بلند مدّت تعریف نمودند و همچنین بارها و بارها از سپاه پاسداران به عنوان مجموعه ای مردمی یاد کرده اند. سپاه با این نگاه چطور می تواند به حوزه «نظام سازی» کمک نماید؟ از آنجا که سپاه یک نهاد حاکمیتی است به راحتی می تواند نقش سازنده «کادرسازی» را ایفاء نماید. سپاه مانند دولت دارای ماهیتی میان مدّت نیست که هر چهار سال یکبار مجبور شود به یک خانه تکانی قانونی و اجباری تن در دهد، سپاه مجموعه ای است که ثبات مدیریتی در آن با اهرم انتصابی بودن فرمانده اش کاملاً تضمین شده است از طرفی جواز حضور سپاه در تمام شئون انقلاب اسلامی توسط قانون، آنجا که این نهاد را حافظ دستاوردهای انقلاب اسلامی در هر جای دنیا معرفی می کند؛ داده شده است. با جمع این دو فاکتور و توجه به بدنه گسترده سپاه در تمام شئون انقلاب اسلامی به راحتی می توان نقش جستجو، جذب و آماده سازی مدیران انقلابی مسلمان را برای دیگر نهادهای حاکمیتی فراهم آورد به شرط آنکه خود سپاه پاسداران به عارضه موجود در دولت یعنی بروکراسی و تشکیلات زدگی محض گرفتار نشود. چرا که لازمه جستجوی افراد مستعدّ انقلابی برای کادرسازی ارتباط تنگاتنگ با جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در سطح جامعه است.
وظیفه دوّم- نکته دیگر مربوط است به اینکه سپاه چطور می تواند به فرآیند «مردم سازی» یا همان «ساخت جامعه نمونه اسلامی» کمک کند؟ چندی پیش رهبری حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با بخشی از فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه سپاه در حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی را تشریح نمودند. ایشان قویّاً معتقدند که حراست از دو جنبه قابل تعریف است: اوّل حفظ شرایط موجود که حالتی انفعالی و تدافعی دارد و دوّم پیشبرد آرمان ها که خود به خود باعث حراست از دستاوردها هم خواهد شد، این نگاه دیدی فعّال و تهاجمی دارد؛ و طبق صریح فرمایشات معظّم لّه نگاه عاقلانه و البته وظیفه سپاه پاسداران اتّخاذ رویکرد دوم است. برخی در ابتدا گمان می کنند که رویکرد دوم با شأن نظامی گری سپاه تعارض دارد و چون سپاه نهادی نظامی است که در آن افراد با روحیه نظامی تربیت می یابند و البته با توجه به راهبرد تدافعی نظام در امور نظامی- امنیتی؛ عملاً قادر نیست رویکرد تهاجمی و فعّال را در عرصه حراست از دستاوردهای انقلاب به عهده گیرد. این تلقّی صد در صد مغالطه آمیز است و حقیقت آن است که علیرغم نظامی بودن سپاه این نهاد حاکمیتی- مردمی دارای ماهیتی دیگر نیز هست. به بیان دیگر چون انقلاب اسلامی در تمامی شئون بشری از جمله دفاعی، امنیتی، فرهنگی، فکری، اقتصادی و ... صاحب سبک و دستاورد است نتیجتاً سپاه نیز در کنار ماهیت نظامی- امنیتی خود دارای ماهیت های فکری، فرهنگی و ... است که باید در آنها رویکردی فعّال داشته باشد. در واقع سپاه باید بین بخش های نظامی- امنیتی خود و بخش های مسئول حراست از محصولات نرم انقلاب اسلامی تفکیک قائل شود. با این تدبیر می توان در مسائل فرهنگی و نرم طراحی تهاجمی در پیش گرفت و هر روز شرایط را برای نیل به آرمان ها وقلّه ها فراهم آورد.
از این رهگذر باید به این نکته اندیشید که اتّخاذ رویکرد فعّال در عرصه های فرهنگی و نرم انقلاب اسلامی شدیداً با بروکراسی و تشکیلات محوری معارض است. برای تفصیل به این نکته توجه نمایید که در حوزه سخت اصولاً میدان نبرد روی خاک، دریا و هوا و فضا تعریف می گردد لیکن در حوزه تقابل نرم این خود مردم هستند که میدان تهاجم هستند. در یک تقابل نرم این مردم هستند که می توانند به مؤلفه های نرم یکی از طرفین، قدرت ببخشند. بنابر این نهادهای حکومتی نمی توانند برای پیشبرد اهداف خود در یک تقابل نرم به داشته های سازمانی شان بسنده کنند؛ چرا که به هر حال مجبور می باشند برای اقناع و همراهی مردم از خودشان استفاده ببرند و البته بیشتر آماج نرم دشمن در خانه های آنهاست. چطور می توان همه افسران جنگ نرم را عضو عملیاتی سازمان خود نمود یا برای اقناع فرهنگی و فکری مردم وارد خانه ها و محیط امن فکری شان شد؛ این امر ضمن اینکه بسیار هزینه بردار است میسّر هم نیست. لذا فقط در این صورت است که رویکرد فعّال انقلاب اسلامی در حوزه نرم ایجاد می گردد، با پیدا کردن چشمه های جوشان مردمی انقلاب، به هم وصل کردن آنها و بستر سازی برای گسترش تفکر و شیوه فرهنگی انقلاب در جامعه از طریق حمایت و خط مشی چینی برای این مجموعه های مردمی.