شأن و مقام مداحین اهل بیت بر کسی پوشیده نیست. وقتی فرهنگ یک ملت به مکتب عاشورا گره بخورد، راویان آن صحنه عظیم، مرتبه خاص خود را می یابند، مقامی که در پس یک عشق شکل میگیرد. مردم ما شیفته اهل بیت عصمت و طهارت هستند و هر آن کس که این عشق را در وجود آنها بهتر متبلور کند، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. از این روست که دشمن از سال ها پیش در پی ضربه زدن به این مکتب بوده و با اقسام روش ها تلاش کرده این خط نورانی را دچار نقصان و انحراف سازد. اما در اکثر مواقع این دشمن درون یعنی «نفس» است که به واسطه حب و بغض انسان را به مهلکه انحراف می کشاند.
چه کسی است که از گذشته جناح موسوم به اصلاحات خبر داشته باشد و نداند عمق کینه توزی آنها نسبت به مکتب عاشورا و مداحان اهل بیت تا چه حد است؟! آنگاه که سال ها پیش در روزنامه های زنجیره ای عاشورا را ماحصل خشونت پیامبر (ص) دانستند قابل پیش بینی بود که کمتر از یک دهه بعد در روز عاشو را، ام القرای جهان اسلام را به صحنه فضاحت آفرینی خود مبدل سازند. طی چند هفته گذشته روزنامه های این جناح مطرود فکری با دستمایه قرار دادن یک شکایت حقوقی و قانونی از دو مداح سرشناس میداندار عرصه آتش افروزی میان مردم و مسئولان شدهاند. روزنامه آرمان روابط عمومی در ویژه نامه روز پنجشنبه خود (28 اردیبهشت 91) به طور مبسوط به خط تقابل میان ملت و مسئولان با حربه تحریک احساسات بخشی از جامعه پرداخته و سعی کرده از این آتش، آبی برای خود گرم کند.
اما در دیگر سو سایت نزدیک به «زاکانی» در مصاحبه ای با سعید حدادیان تلاش کرده پروژه تطهیر چهره او را تکمیل کند. در قسمتی از مصاحبه که همزمان با انتشار ویژه نامه آرمان روی سایت بارگذاری شده، در قالب چند پرسش سعی شده خط تقابل و تنازع زنده نگه داشته شود. خبرنگار در قالب این پرسش ها که «نظر شما در مورد گرانیهای اخیر چیست؟، به نظر شما سرنوشت سیاسی احمدینژاد چگونه خواهد بود و ...» سمت و سوی مصاحبه را به مسیری هدایت کرده که در نهایت سعید حدادیان میگوید: «هر وقت دادگاه اختلاس است شکایت از ما به نوعی در مطبوعات مطرح می شود!» وی در ادامه عنوان میکند که«از موقعی که اختلاس مطرح شد گفتیم باید مورد بررسی قرار بگیرد و فکر میکنیم پای بعضیها گیر است و میخواهند مردم را از اصل منحرف کنند!»
حال عجیبی است. انگار روی زمین نیستی. آسمان به تماشای ستاره هایی نشسته که روی چند تکه زیلو یا روزنامه مشغول راز و نیاز با خدای خود هستند. ناله های محزون او، صدای هق هق جمعیت را بلندتر می کند و باران اشکی که بر چهره ها جاریست، دل ها را به ملکوت می برد. حال خوشی است. اما انگار چیزی کم است! در این اوج قربت دل ها، یک مکث و یک نطق، فضا را از ملکوت به «ارض» می کشاند.
جمعیت نه تنها تعجب نکرده بلکه انگار از موعد این "فرود" کمی گذشته بود. همچنانی که حاجی مشغول لعن و نفرین شمر و یزید زمان است در فکر فرو می روم. آیا به روز کردن صحرای کربلا به همین سادگی است؟! حاجی همچنان انواع و اقسام فحش را بار عمر بن سعد و یهودی صفتان می کند. زیر چشمی اطراف را دید میزنم. یکی میخندد، دیگری سرش را به حالت اعتراض و ناراحتی تکان می دهد. حال خوش جمعیت مانند صدای هق هق ملکوتی شان، در میان صدای پچ پچ های مبهمی که در حال حدس زدن منظور حاجی هستند، گم شده! همه منتظرند تا حاجی دوباره یکی را نفرین کند، آنها آمین بگویند و بروند سر ادامه دعا!
حکایت مسجد ارک و حاج منصور ارضی حکایت یک سال و دوسال نیست. ملت با این صدا خو گرفته اند. در پای این منبر بزرگ شده اند و اخلاق حاجی را به خوبی می شناسند. پای مجلس او از خدا حاجت ها گرفته اند. همه خود حاجی را دوست دارند. اگر از برخی رفتارها هم ناراحتند بابت همین دوست داشتن است. اگر جرأتش را داشته باشی و از جمعیت بابت چرایی این « فرود»ها سوال کنی، پاسخ ها از دایره تعصب آمیخته به خشم خارج نیست. تا همین دو سال پیش نوک پیکان این ناله و نفرین ها به سمت محقین بود اما حالا...
اگرچه کنکاش در چرایی این« وضعیت اختلافی» میان یاران انقلاب، کمتر از نیشتر زدن به یک زخم پر درد نیست اما مگر می توان بی ذکر مصیبت از آتش فتنه و اختلاف گذشت؟
میخواهند حکومت خودگردان صهیونیستی درست کنند!
حاجی همیشه می گوید «مداحی ما عین دیانت ماست، چون دین ما در عاشورا و کربلاست.» حق هم می گوید اما اگر در به روز رسانی مصاف کربلا اشتباه کنیم چه؟! 10 شهریور 89 (شب 21 رمضان) بود که حاج منصور سراغ جریان شناسی گروه های معاند نظام رفت. آنطور که می گفت «یک گروه خارج از مرزها مشغول فتنه انگیزی هستند، یک گروه سبز در داخل و یک جریان سوم که موضوع ایجاد ضعف بین سه قوه را دنبال می کند.» او گفت که در راس این نفاق «رئیس دفتر رئیس جمهور» است! حاجی به این مقدار بسنده نکرد و در بیانی خلاف واقع گفت «مقام معظم رهبری سه بار اعلام کردند این آقا دارد سه قوه را به هم می ریزد.» سپس این نقل قول خلاف حقیقت را اینگونه تفسیر کرد که « تعدیل این سه قوه نشان می دهد از بیرون هدایت می شود، اینها می خواهند داخل این حکومت اسلامی یک حکومت خود گردان صهیونیستی درست کنند به خاطر همین ایرانیان خارج از کشور را دعوت می کنند و ده ها میلیارد خرج می کنند.»
زمان از این گفته های اشتباه، رمز گشایی کرد. با گذشت حدود دو سال از این گفته ها که بر اساس شایعات و القائات دیگران بود، حکم «عدم تعقیب» ملک زاده، دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور پیرامون مباحث مطرح شده صادر شد و حالا حاج منصور به یک بیگناه و بیگناهانی که به آنها تهمت زد چند «حلالیتطلبی» بدهکار است.
مشایی از سلمان رشدی هم بدتر است
اما ماجرا به اینجا ختم نشد. شدت سمپاشی ها اینقدر فضا را غبار آلود کرد که حاج منصور در حاشیه مراسم زیارت عاشورا در نطقی گفت«این آقایی که ادعای آسمانی بودن دارد از سلمان رشدی هم بدتر است.» حاج منصور در ادامه با حمله به سیاستهای فرهنگی دولت به ریاست مشایی، افزود« این فرد کارهایی که خاتمی و ابطحی در دوره گذشته با کمک هم نتوانستند انجام دهند، یک تنه دارد انجام میدهد.» (حسینیه صنف لباس فروشها / 29 دی 1388)
این پول مردم است نه امام زمان!
کاش این مصیبت فقط با ذکرش تمام می شد! همزمان با بسته شدن پرونده فتنه 88! از سمت جریان مرموز پشت صحنه، بحث جریان انحرافی اوج گرفت. حاج منصور هم مانند بسیاری دیگر در این ورطه هولناک، اشتباه سنگرگیری کرد. او همزمان با بسیاری منتقدان از سر ناآگاهی به طرح دولت در هدفمند کردن یارانه ها به روش خود حمله کرد. وی در اظهار نظری که چاشنی میان مراسم زیارتش محسوب می شود گفت: « فریب کسانی که میگویند پول یارانهها متعلق به امام زمان (عج )است را نخورید، این یارانهها مال مردم است و به خودشان بر میگردد.» (حسینیه صنف لباس فروشهای تهران در 17 اسفند 89 )
درد آور اینکه بعدها فاش شد ماجرای گفته احمدینژاد مبنی بر اینکه این پول امام زمان (عج) است مربوط به خود او نبوده بلکه بر می گردد به توصیه ای که یکی از مقامات عالی رتبه نظام پیش از اجرای هدفمندی در دیداری که با رئیس جمهور داشته عنوان می کند و از رئیس جمهور می خواهد این توصیه را به گوش مردم برساند. این مقام عالی رتبه به رئیس جمهور گفته بود « به مردم بگویید قدر این پول را بدانند چرا که این پول امامزمان (عج ) است و برکت دارد.»
لعن و نفرین به یهودی صفت!
چهارمین روز ایام فاطمیه و مراسم عاشورای سال گذشته بود که حاجی دوباره شمشیر اشداء علی الکفار را به سمت خودی ها گرفت. وی با اشاره به «یهودیان امت» روایتی از پیامبر را نقل کرد که «آیا می خواهید به شما از یهودیان امتم خبر دهم؟ آنهایی که اهل عبادت ظاهری هستند ولی دین را تغییر می دهند.» سپس در تفسیر این روایت گفت « روزی خواهد آمد که همین ها بگویند دین ما مربوط به کوروش و داریوش است!» سپس بر طبق عادت آن«یهودی صفت!» را تهدید کرد که شبانه روز او را نفرین و لعنتش می کند.
حاجی برای محکم کاری در پایان اضافه کرد که « این که ما به بعضی ها می گوییم «یهودی صفت» ، بر اساس این حدیث شریف و معتبر است. حرف ما سند دارد ولی چون اینها نمی فهمند، موضع می گیرند».
مشایی رو بکشید! من پولش رو میدم!
انتشار ویژه نامه «خاتون» بستری برای بروز احساسات انباشت شده عده ای شد، حاج منصور هم از این قافله عقب نماند و در مراسم شب نوزدهم ماه مبارک رمضان (29 مرداد 90) با اشاره به سکوت چند ماهه مهندس مشایی گفت: « این یهودی صفت را فعلاً پنهان کرده اند. پیداش کنن بچهها میکشنش! فعلا تو هزاران حصار قرار گرفته این یهودی امت! گفتم هر کی این یهودی را بکشد پولشو (دیه) من میدم!» آیا این دستور حمله چند ماه بعد در روزنامه ایران و خیابان خرمشهر عینیت یافت؟ آنگاه که کارکنان مظلوم روزنامه ایران مورد حمله قرار گرفتند و کسی هم دیه آنها را نداد!
مشایی، شاه شد!
حاجی در ادامه هما ن سخنرانی با اشاره به مبحث خوف از خدا و قیامت! گفت: « ما باید برای آخرتمان خوف داشته باشیم که این خوف باعث می شود تا ما نسبت به حلال و حرام الهی هوشیار باشیم. کسانی که باعث و بانی این خط انحرافی (جریان انحرافی) هستند، حرفشان بر این است که لازم نیست نماز بخوانی! قرآن بخوانی! و ... خودت مستقیم با خدا وصل شو... و بعد هم همان کاری را که شاه (لعنت الله علیه) انجام داد، همان کار را می کنند و پول خرج می کنند برای مقاصد خودشان!»
خیانت به جریان عظیم محبت اهلبیت(ع)
اینها در حالی است که حضرت امام خامنه ای در دیداری که با مداحان اهل بیت (علیه السلام) در سالروز میلاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سال 89 داشتند به صراحت به این عزیزان متذکر شدند که « از اولِ تاریخ تشیع تا امروز، یک عنصر اصلی و اساسی در تشیع و جریان تشیع، همین جریان عاطفی است؛ البته عاطفه متکی به منطق، عاطفه متکی به حقیقت، نه عاطفه پوچ. لذا شما در قرآن هم ملاحظه می کنید که اجر رسالت، محبت و مودت در قرب است؛ «قل لا اسئلکم علیه اجرا الّا المودّه فی القربی».
این خیلی نکته مهمی است که باید به آن توجه داشت. خدشهدار کردن این محبت به هر شکلی و به هر صورتی، خیانت به جریان عظیم محبت اهلبیت و پیرو اهلبیت است.»
این کار خدایی نیست، شیطانی است !
حضرت امام خامنه ای در دیداری دیگر که با مداحان اهل بیت داشتند نسبت به حفظ وحدت و کمک برای حفظ همدلی می فرمایند « دولت، مسئولین، مدیران بخشهای مختلف، تلاش می کنند. اگر کسی ایراد و انتقادی هم دارد، نباید آن را جوری مطرح کند که این مدیری که در تلاش هست برای اینکه کار را بهتر انجام دهد، او را تضعیف کند. اختلافات غالباً از هوس های نفسانی بر می خیزد. اگر کسی بگوید این عمل من که اختلافانگیز بود، تفرقهانگیز بود، برای خداست، این را باور نکنید. تفرقه بین مؤمنین کارِ خدایی نیست، برای هدفِ خدایی انجام نمی گیرد؛ کار شیطانی است؛ کار شیطانی است.»
ایشان در قسمتی دیگر از بیاناتشان با توجه دادن همگان به تقوا اضافه می کنند« ایجاد بغض و کینه بین مؤمنین، فضای اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدایی نیست. کار خدایی همدلی است. یک نفر یک کاری دارد، مسئولیتی را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفی داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسی که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکی عرقش را پاک می کند، یکی بادش می زند.»
حضرت امام خامنه ای با اشاره به وجود آمدن بدترین حالت در این وضعیت می فرمایند: « اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه می کند، راهش این نیست که یک مشتی هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند، بخصوص کسانی که در عرصه سیاست و در عرصه فرهنگ و در عرصه رسانه و در عرصههای گوناگون نقش و حضوری دارند.»(دیدار با مداحان اهل بیت 04/04/1387)
فرد بیارزشی مثل رحیم مشایی!
علاوه بر حاج منصور که در حکم پدر معنوی بسیاری از مداحان محسوب می شود، حاج سعید حدادیان نیز در این معرکه وارد شد، ورودی که انتهایی بسیار تلخ برای وی به ارمغان آورد.
سعید حدادیان که خود را جزو نزدیک ترین افراد به حاج منصور می داند به تبعیت از ایشان در مراسم سخنرانی شب اول ماه رمضان در جمع هیأت رزمندگان غرب تهران و هنگام قرائت دعای افتتاح با اشاره به سخنان مشایی درباره مکتب ایرانی گفت:«حرف های نهضت آزادی و منافقین از دفتر احمدی نژاد شنیده می شود.» حدادیان در ادامه گفت « ما حیفمان می آید که علمای بزرگوار ما بخواهند برای چنین فرد بی ارزشی مثل رحیم مشایی پا به میدان بگذارند. اما نباید این حرفها را بیجواب گذاشت و جواب دادن به این حرفهای سخیف، کار ماست.»
احمدینژاد از بهشت بیرون شد!
سعید حدادیان در ادامه این مراسم جملاتی را به کار برد تا مفهوم این جمله که«جواب دادن به این حرف ها، کار ماست» معنی شود. وی با اشاره به رئیس جمهور گفت «آدم هم اول در بهشت بود و مقام و جایگاهی داشت. اما کار بیجایی کرد که باعث شد عورتش نمایان شود، و دیگر در بهشت جایی نداشته باشد. بعد هم بیرونش کردند.»
اوج بیادبی
حدادیان در ادامه با بیان جملاتی بی سابقه خطاب به رئیس جمهور و رئیس دفتر رئیس جمهور گفت «خدایا اگه این آقای مشایی استعفا نمی ده! آقای احمدی نژاد نمی ذاردش کنار! راه دیگه ای هم نیست! امشب این رو بکش ببرش بهشت! خیال ما رو هم راحت کن! (آمین حضار!) خیلی عزت گذاشتیم گفتیم بره بهشت! وگرنه حق الناسه! جاش انتهای جهنمه نه این جلو ها ! بعدم من نمیدونم چرا بعضی ها هی کوتاه میان یه وقتایی! این رو باید زودتر ... (خودتان حدس بزنید زودتر چه؟! ) اما او به همین مقدار بسنده نکرد و ادامه داد که« سؤال ما از آقای احمدی نژاد این است که ایشان کدام گندم را خورده که این گونه عورتش بیرون زده؟ آقای احمدی نژاد بداند که حزب اللهی ها دیگر ساکت نمی نشینند و بموقع خود این عورت زشت را قطع می کنند و دور می اندازند.» (20 مرداد 89 )
احمدینژاد دیگر حزباللهی نیست!
سعید حدادیان پس از مراسم مسجد ارک در پاسخ به پرسش خبرنگاران سایت شیعه آنلاین که از او پرسیدند: آیا قبول ندارید که دولت آقای احمدی نژاد حزب اللهی ترین دولت از اول انقلاب اسلامی تاکنون بوده؟ (اشاره به سخنان رهبری مبنی بر اینکه این دولت بهترین دولت پس از مشروطه بوده است) پاسخی کاملا واضح داد، او گفت: «آقای احمدی نژاد دیگر جزو حزب اللهی ها نیست. نه بنده و نه حاج منصور (ارضی) و دیگران دیگر آقای احمدی نژاد را قبول نداریم! ما و دیگر حزب اللهی ها نمی توانیم به خاطر آقای احمدی نژاد مقابل مراجع تقلید عظام و ائمه جماعت و غیره بایستیم.» (مسجد ارک – 19 مرداد 89)
شما میفهمید یا امام؟!
همین چند سال پیش بود که حضرت آقا با اشاره به هدف دشمن در ایجاد اختلاف بین جوامع اسلامی فرمودند: «یک عدهای چرا نمی فهمند؟ امام بزرگوار ما که منادی اتحاد بین مسلمین بود، از همه اینهایی که مدعیاند، ولایتش و اعتقادش و ارادتش و عشقش به ائمه (علیهمالسّلام) بیشتر بود. او بهتر میفهمید ولایت را یا فلان آدم عامی که حالا به اسم ولایت کارهای خلاف می کند، حرفهای بیربط می زند در مجالس عام و خاص؟ وحدت را حفظ کنید.»
اختلافافکنان را طرد کنید!
حضرت آقا با ابراز ناخرسندی شدید خود نسبت به بعضی رفتارها و گفتارها که همچنان ادامه دارد، افزودند: «اگر دیدید در جامعه بین شما کسانی هستند که عکس این رفتار می کنند، آنها را طردشان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ اینها ضرر می زنند؛ ضربه میزنند. ضربهای به اسلام می زنند، ضربهای به تشیع می زنند، ضربهای به جامعه اسلامی می زنند. این از جمله مسائل بسیار مهم است.»
امام خامنه ای (روحی فداه) وحدت را در نظام اسلامی بسیار مهم ارزیابی کرده و خطاب به کسانی که خلاف این جهت حرکت می کنند فرمودند:«امروز وحدت اسلامی به نفع نظام اسلامی است؛ به نفع جمهوری اسلامی است. علیه این جهتگیری حرکت کردن، به نفع امریکاست؛ به نفع صهیونیستهاست؛ به نفع همان گردن کلفتهایی است که در دنیای اسلام جیبهایشان را از دلارهای نفتی پر کردند و دلشان نمی خواهد که عنصری مثل جمهوری اسلامی، مثل ملت ایران اصلاً وجود داشته باشد. به هر حال، از خدای متعال می خواهیم همه ما را هدایت کند.»
(بیانات در دیدار مداحان اهل بیت(ع) به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) - 14/۰۴/1386)
وقتی دنیا دار مکافات میشود!
احمدی نژاد از بهشت «آرامش و آسایش» با خوردن میوه «خدمت» از درخت « ولایت»بیرون شد اما طولی نکشید که خوردن میوه ممنوعه «بردن آبروی یک مؤمن» حیثیت آنان را به توفان هوس سپرد. اما ماجرا چه بود؟
نمی دانم آیا این شخصیت های کارتونی را به خاطر دارید ؟ «لوسین» در کارتون بچه های کوه آلپ «خرگوش کوچولوی سفید» در کارتون بامزی، «استرلینگ» در کارتون رامکال، «نینو برادر انریکو» در کارتون بچههای مدرسه والت، «کونا» در کارتون جزیره ناشناخته، «جک» در کارتون خانواده دکتر ارنست و یا «میشا» در کارتون دهکده حیوانات! حتما از خود بپرسید چه ربطی دارد؟! گوینده نقش این شخصیت ها یک نفر است. «نوشابه امیری»، کسی که اکنون در خارج از کشور در نقش یک ضدانقلاب عنود اداره سایت«روز آنلاین»را بر عهده دارد.
روز 10 بهمن 90 بود که سایت نوشابه، مصاحبه ای را منتشر کرد که بهت و حیرت جماعت حزب اللهی را به همراه داشت. نوشابه توانسته بود یک مصاحبه مفصل با «حاج سعید حدادیان» آن هم از فرانسه بگیرد.
نوشابه و سعید!
قسمت کوتاهی از این مصاحبه نه چندان جالب را با هم مرور می کنیم تا ماجرا برایتان بهتر روشن شود. نکته فنی اینکه «نوشابه»در 60 سالگی همچنان حنجره ای دارد که صدای او را شبیه دختران نوجوان می کند.
نوشابه ـ حاج آقا حدادیان؟ / حدادیان : شما؟ / نوشابه ـ من امیری هستم حاج آقا. / حدادیان- از کجا زنگ می زنید؟ / نوشابه ـ از«روز»خدمت تون زنگ می زنم. / حدادیان: حالتون خوبه؟ از روسیه؟!!! / نوشابه ـ نخیر حاج آقا! از « روز». / حدادیان: روز چیه؟ / نوشابه: سایته!! / حدادیان : آهان[با خنده] فکر کردم می گین روسیه. ترسیدم. / نوشابه : [خنده]از « روز» ترسیدین یا از«روسیه» حاج آقا؟! / حدادیان: والا این سایت هارو میبینم، جفت شون ترسناک اند! / نوشابه: حاج آقا اول بهتون بگم یکی دو تا نوار از شما شنیدم که جوری منو تحت تاثیر قرار داده که فکر کردم حتما باید با شما صحبت کنم... / حدادیان- من که تازگی ها خیلی کم میشه نوحه بخونم بیشتر روضه می خونم.
لابد مال کس دیگه ایه. / نوشابه ـ نخیر مال شما بود، البته لابد مال خیلی وقت پیشه، من تازه شنیدم. / حدادیان- همون، مال جوونیا بوده. خانم ما دیگه یک پیرمرد زوار دررفته درب و داغونی شدیم... / نوشابه ـ اولاً که اینطوری نیست ثانیاً می گویند شیر، پیرشم شیره... / حدادیان- ماشالله ماشالله یک کف مرتب بزنین براش. [خنده]؛ خب شما کجا تشریف دارین؟ / نوشابه ـ همین دورو برها، فرانسه. / حدادیان- بابا خیلی ! nice to meet you [خنده] به به، مؤید باشین، خدا پشت و پناه تون باشه. خب کاری هم داشتین؟ / نوشابه ـ بله حاج آقا برای مصاحبه زنگ زدم.... / حدادیان- حالا بفرمایین تو روخدا نکنه شمام از اونایی هستین که زنگ می زنن می خوان صدا رو ضبط کنن یک جای دنیا پخش کنن [خنده]... / نوشابه ـ نه حاج آقا.
اولاً شما از اون تیپ هایی هستین که ظاهرا ظاهر و باطن تون یکیه، ثانیاً من روزنامه نگار حرفه ایم، اگر اجازه ندین این صحبت پخش نمیشه. / حدادیان- خب حالا چی می خواین بپرسین؟ / نوشابه ـ حاج آقا اون «یک نفری» که گفتین منو یاد یک جمله خودتون انداخت که گفتین احمدینژاد از بهشت حزب اللهی ها اخراج شده.... / حدادیان- ما دیگه راجع به اون مطلب صحبت نمی کنیم الان.... / نوشابه ـ چرا؟ این سکوت شما الان معنا داره؟ یعنی چی؟ چرا صحبت نمی کنین؟ / حدادیان- ببینین ما قبلاً هم راجع به این مطلب صحبتی که کردیم دوست نداشتیم پخش بشه. اون در یک جمع خصوصی بوده، در یک جمع معدودی صحبت می کردیم که خبر به اینا که دوست ما هم بودن برسه که ما از دستشون خیلی ناراحتیم. بعد این نوارو نگرداشتن و هشت ماه بعد پخش کردن، دیگه باقیش حالا خیلی... البته ادبیاتش ادبیات خوبی نیست قطعا، منتها یک جایی بوده که یک خروشی توش بوده که می خواسته صادر بشه دیگه. اون موقع، موقعی نبود که ما اعصاب راحتی داشته باشیم..... / نوشابه ـ چرا؟ /[خنده]حالا شما داری از فرانسه صحبت می کنی واقعا؟ / نوشابه ـ چرا؟ فکر نمی کنین بالاخره شما به یک نتیجه گیری رسیدین.... / حدادیان- نه؛ نه؛ ادبیاتش خوب نیست بابا.
شمام که خانم هستین که باید با ما برخورد منفی بکنی[خنده]..../ نوشابه ـ نه منظورم ادبیاتش نیست، اما مثلاً اگه بخواین الان همون حرفا رو با ادبیات خوب بزنین چی می گین؟ / حدادیان- همونا.
اصلش همونه که گفتیم؛ ماروی اصلش هیچ بازگشتی نداریم. البته الان الحمدلله احساس می کنم اوضاع یک جوریه که نشون میده حرف شنیده شده، آثارشو داریم می بینیم، به مقداری که مثل گذشته نیست دیگه.... گوش داده شده الحمدلله.../ نوشابه ـ آهان! خب باشه. پس حداقل اینو بگین چی شد که یک بار گفتین ما نمی تونیم به خاطر آقای احمدی نژاد جلو مراجع تقلید وایسیم.... یعنی گفتین دیگه نمی تونیم. درسته؟/ حدادیان- نه «دیگه» نیست ما هرگز به خاطر آقای احمدی نژاد جلوی هیچ مرجع تقلیدی نایستادیم، اساساً اولویت برای ما دین مون بوده ازاول تا حالا و از حالا تا مرگ مون.
آقای احمدی نژادام بنده خدا بنا نبوده جلوی مراجع بایسته، صحبتی بود که در حد یک جلسه خصوصی کردیم، ولی اگه بدونیم بنا بر انتشار عمومی اش باشه قطعاً در دامنه رسانه صحبت می کنیم؛ به اندازه ای که رسانه عمومی کشش داره صحبت می کنیم.
بحث های خصوصی ما یا در حد هیات مافرق میکنه مثلاً با بحث هایی که می خواددر یک شهر، از رادیو یا از منابع جهانی پخش بشه.../ نوشابه ـ پس اینکه الان پشت به پشت آقای مشایی ایستاده.... / حدادیان- دوست ندارم بعضی اسم هارو بشنوم بزرگوار. [خنده] / نوشابه ـ حاج آقا همین جوری هم که حرف می زنین خیلی صدای خوبی دارین ها. صدای خوانندگی تونو شنیده بودم ولی حرف زدن تونو نه./ حدادیان- [خنده]بابا من قبلاً در نوجوانی رفته بودم تلویزیون دوبلوری و اینا. قبول هم شده بودم و توی تلویزیون کارای دیگه هم می کردم./ نوشابه ـ خیلی خوشحال شدم حاج آقا، امیدوارم موفق و موید باشین. / حدادیان- اسم سرکار عالی؟ / نوشابه ـ گفتم که امیری /چی چی امیری؟ / نوشابه ـ نوشابه / حدادیان- نوشابه؟ !!/ ـ بله. / حدادیان- مثلا همین که ما می گیم یک نوشابه بیار بخورم؛ همونه؟ !! / نوشابه ـ توی همین مایه ها / حدادیان- [خنده]بعد بفرمایید که شما کی ایران هستید؟ / نوشابه ـ امیدواریم به زودی. / حدادیان : حالا کی تشریف میارین ایران؟ / نوشابه ـ امیدوارم به زودی. برسم بهتون زنگ می زنم. / حدادیان- آخه چرا شما باید بری فرانسه از فرانسه به ما زنگ بزنی؟
ماست مالها کار را خرابتر کردند!
تنها چند روز پس از این «گندم خوری» بود که حدادیان در مصاحبه ای دیگر با سایت نزدیک به زاکانی «جهان نیوز» صحت این مصاحبه را تأیید کرد. او در پاسخ به خبرنگار جهان که پرسید «حاج آقای حدادیان جریان این مصاحبه چی بود؟ ممکنه توضیح بدید؟»گفت: «بعد از شکایت دفتر رئیس جمهور گاهی اوقات اقوام من به من زنگ می زنند و سر به سرم می گذارند. من فکر کردم این بار عمه پیرمه که زنگ زده. گفت از فرانسه زنگ میزنم! تعجب کردم که مگه از فرانسه هم به موبایل زنگ میزنن؟!» پاسخ سؤال اول هنوز کامل نشده که حدادیان در پاسخ به سوال دوم خبرنگار که برای ماست مالی کردن قضیه ماجرا می پرسد «مثل اینکه شما فکر کردید داره شوخی می کنه...» در تناقضی آشکار با پاسخ قبلی خود می گوید « آره. اواسط مصاحبه فکر کردم واقعاً ناراحتی روانی داره! بچه های اداره مون هم نشسته بودند.
صداش صدای پیرزن بود. من بعد از دو ماه محرم و صفر تازه گوشیمو روشن کرده بودم، واقع امر من فکر کردم یکی از عمه هام یا خاله هامند و چون الان ایام عروسی پسرمه دارن سر به سرم میزارن. » حدادیان در برابر سؤال دیگر خبرنگار که می پرسد «جریان «nice to meet you» چی بود؟ از قول شما زده بود تو اوایل مصاحبه!« لب به اعتراف گشوده و نیمی از حقیقت را بازگو می کند »من تیکه کلامم «nice to meet you» هستش.
اکثرا می دونن(خنده). «خبرنگار جهان می گوید: خنده هاتون رو هم نوشته اتفاقاً» حدادیان در پایان دو نکته را به خبرنگار متذکر می شود که ببین دو تا نکته رو یادت نره. بازم تأکید می کنم. من اولش فکر کردم عمه ام زنگ زده.
چون هم عروسی محمد حسینم نزدیکه و هم بعد از این قضیه شکایت، اقوام سر به سرم می زارن یک وقت هایی. مخصوصا پدرم خیلی شوخی می کنه » اما حدادیان یک نکته را مغفول گذاشت و یک حقیقت را نصفه گفت! اول اینکه صدای «نوشابه» اصلا صدای یک پیر زن نیست! دوم اینکه آن «تیکه کلام» خارجکی! را در چه مواقعی و در برابر چه کسانی به کار می برد!!
درس گرفتن از سرنوشت دیگران بسیار کم هزینه تر از تکرار اشتباهات آنهاست!