پایگاه بصیرت: در روزهای اخیر بار دیگر موضوع کهنه و تکراری تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران از گستره رسانهای برخوردار شد و دولتمردان رژیم غاصب تلاش کردند با اظهارات جنگطلبانه، بحث جدید رسانهای را با هدف تمرکز بر موضوع ایران تدارک ببینند. در این نوشتار، چرایی و چگونگی تهدیدات، اهداف و توانمندیهای ایران برای پاسخگویی مورد نظر نیست؛ بلکه صرفاً آنچه بدان پرداخته میشود، پشت پرده عملیات روانی صهیونیستهای غاصب علیه ایران است.
1-تلاش برای انزوای ژئوپلتیکی سوریه
از آنجا که نظام سیاسی سوریه عضو محور مقاومت و کشور ضدصهیونیست و حامی حزبالله در منطقه است ثبات و اقتدار رژیم بشار اسد بر نگرانیهای محور تلآویو – غرب افزوده است؛ لذا آنها تلاش میکنند با اقدامهای رسانهای صهیونیستها علیه ایران، وانمود کنند اسد مهمترین حامی معنوی خود را در آستانه یک درگیری نظامی تصور میکند و چون پشتیبان خود را از دست خواهد داد، لذا اراده ایستادگی وی در مقابل زیادهخواهیهای غرب و اعراب مرتجع تضعیف میشود و از این منظر میتوانند به اهدافشان در سوریه دست یابند. پر واضح است که واقعیتهای میدانی و موفقیتهای ارتش سوریه و مردم که بهعنوان پایگاه و جایگاه اصلی محبوبیت و مقبولیت بشار اسد است، تصورات خیالی و موهوم صهیونیستها را نقش بر آب خواهد کرد.
2- تأثیرگذاری بر انتخابات آمریکا
همواره در استانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، نامزدهای جمهوریخواهان تلاش میکنند با تمرکز بر یک موضوع امنیتی بهویژه موضوع ایران یا القاعده، فضای رأیدهندگان آمریکایی را تحت تأثیر قرار دهند. اکنون با عنایت به موضعگیریهای نامزد جمهوریخواهان، نتانیاهو فرصت را مغتنم شمرده و همچون اسلافش با این تهدیدات، سرمایهگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را علنی کرده است. بهگونهای که میت رامنی، فرماندار سابق ایالت ماساچوست و یکی از مطرحترین چهرههای جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری سال 2012 آمریکا در یک مناظره تلویزیونی گفت: «اوباما تاکنون موضعی سخت در قبال ایران اتخاذ نکرده است.» وی سپس مدعی شد: اگر باراک اوباما مجدداً انتخاب شود، ایران به سلاح هستهای دست خواهد یافت؛ اما اگر مردم مرا بهعنوان جانشین او انتخاب کنند، ایرانیها هیچ وقت به سلاح هستهای نخواهند رسید. این ادعای مضحک، خوشایند مقامات صهیونیستی است که تلاش میکنند از این فضا بیبهره نباشند.
3- دریافت کمکهای نظامی بیشتر از آمریکا
از آنجا که بیداری اسلامی، افکار عمومی در ایالات متحده را بیبهره نگذاشت؛ مردم با تشکیل انجیاوهای مختلف تلاش کردند مخالفت خود را با کمکهای نظامی آمریکا به رژیم صهیونیستی اعلام کنند؛ بهگونهای که گروهی با نام «ائتلاف توقف کمک ۳۰ میلیاردی به اسرائیل» در شهرها و ایالات مختلف آمریکا بنرهایی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مخالفت با حمایتهای مالی آمریکا از رژیم صهیونیستی نصب کردهاند. اما تهدیدات صهیونیستها توانست کنگره آمریکا را به سوی پشتیبانی بیشتر نظامی سوق دهد به نحوی که علاوه بر کمک 3 میلیارد دلاری سالانه به این رژیم، 1 میلیارد دلار برای سامانه موشکی سرزمینهای اشغالی در نظر گرفتند.
4- تزریق روحیه به نیروهای ارتش
ارتش رژیم صهیونیستی پس از شکستهای جنگ 33روزه و 22روزه به افسانه بودن ادعاهای سران این رژیم واقف شد و برملا شدن واقعیتها آنها را دچار سرخوردگی کرد. لذا فرار صهیونیستها از خدمت نظامی رو به افزایش گذاشت. گفتنی است بنای بنیانگذاران اسرائیل غاصب بر تجاوز است که تحقق این مهم بدون داشتن نیروی نظامی و روحیه میلیتاریستی امکانپذیر نیست؛ لذا اهتمام به نیروی نظامی از اولویتهای قابل اعتنای رژیم اشغالگر قدس است که اینک برای حفظ این نیرو نیازمند تزریق روحیه به آنها است.
5- فراموشی حقوق ملت فلسطین
دولتمردان این رژیم تلاش میکنند با تهدید و ترساندن دیگران، موضوع ملت فلسطین و شهرکسازی را در اذهان به فراموشی بسپرند تا در سایه این جوسازیها، اهداف خود را با کمترین هزینه تعقیب کنند. بر کسی پوشیده نیست که سران رژیم جعلی، به خوشباوران فلسطینی برای ترغیب آنها به واگذاری فلسطین وعدههای بدون ضمانت دادهاند؛ اکنون تهدید علیه ایران را فرصت مغتنمی برای سرپوش گذاشتن بر وعدههای خود ارزیابی میکنند.
6-فرصتی برای تشدید تحریمها
بر کسی پوشیده نیست که امکان تفکیک رفتار تلآویو از متروپل واشنگتن وجود ندارد به عبارت دیگر، مواضع صهیونیستها در سلسله مراتبی از دیدگاههای کاخ سفید ارزیابی میشود. تحریک رژیم اشغالگر قدس به بلوف علیه تهران، بیانگر گام برداشتن در مسیر تشدید تحریمها ارزیابی میشود تا از این منظر، دیگر بازیگران غربی بدون تعلل تسلیم پیشنهادهای تحریم آمریکا علیه ایران شوند و بپذیرند که هزینه تحریم نسبت به جنگ با توجه به تبعات امنیتی و سیاسی و اقتصادی آن، مقرون به صرفه است.
7- انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی
شورشهای مردمی که سیاستهای مقامات صهیونیست بهویژه در یک دهه گذشته در مباحث اقتصادی و ... سبب اصلی آنها بوده، موضوعات غیرقابل انکاری است که گریبان دولتمردان آنها را گرفته است. نماد این نابسامانیها را میتوان در سریال خودسوزیها پیگیری کرد که بهعنوان نمایش عمق مشکلات این رژیم تلقی میگردد. آنها که قادر به حل این مشکلات نیستند؛ زیرا ریشه این موضوعات اعتراضی مردم در ساختار این رژیم نهفته است، لذا راهکار برونرفت از این بحران را دشمنتراشی ارزیابی میکنند که در این شرایط، ایران را بهعنوان گزینه مناسبی برای پیگیری مقاصدشان، هدف جنگ روانی قرار میدهند.
بنابراین سران ارتش مسلح تلاش میکنند با تهدیدات روانی علیه جمهوری اسلامی حتی حزبالله لبنان نهتنها از بار مشکلات بکاهند؛ بلکه انزوای تلآویو را که پس از بیداری اسلامی و جغرافیای دستخوش تغییر جهان اسلام که با مختصات اسلامگرایی، موجودیت رو به افول این رژیم را تشدید میکند؛ انکار کرده و دولتمردان اسرائیل غاصب تهدید میکنند تا القا نمایند ما حیات سیاسی داریم.