سیدمهدى حسینى
همانطور که گفته شد رقابت شدید روس و انگلیس بر سر دستیابی به امتیازات بیشتر و چپاول سرمایه های مردم محروم این مملکت در اواخر دوره ناصری به اوج خود رسید. هرگاه یکی از دو کشور رقیب موفق به تحصیل امتیازی در ایران می شد طرف مقابل یا در الغای آن می کوشید و یا حداقل امتیازی در حد آن درخواست می کرد. «لرد کوروزن» ایران آن روز را چنین تصویر می کند: «صحنه ایران مانند صفحه شطرنجی شده بود که حرکت یک طرف با حرکت و اقدام طرف دیگر مواجه می گشت.»
در سال 1280 هجری قمری امتیاز تلگرافخانه به انگلیس واگذار شد. روس ها در مقابل از سال 1298 به بعد طی چند پیمان امتیاز استفاده از تفتیش خطوط تلگراف را در شمال و شمال شرقی کشور تحصیل کردند.
امتیاز راه آهن در سال 1289 به رویتر و در حقیقت به انگلیس واگذار شد که با اعتراض علمای دینی و دلخوری روس این امتیاز پا نگرفت. ولی پس از چند سال (سال1306) امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی ایران و حق نشر اسکناس و ... به رویتر داده شد. چند ماه بعد یعنی در سال 1307 هجری قمری امتیاز تأسیس بانک استقراضی روس به یک تبعه روس داده شد و پس از چند ماه دولت روسیه این امتیاز را به خود منتقل ساخت. در همان سال امتیاز انحصاری ساختن راه تهران به اهواز به انضمام راه بروجرد و اصفهان با واسطه ای به انگلیس واگذار شد. در مقابل همان سال امتیاز بهره برداری از درخت های زیتون ایالت گیلان که متعلق به مردم بود به یک کمپانی روسی بخشیده شد و در سال 1308 امتیاز انحصاری بریدن چوب شمشاد از جنگل های آستارا تا استرآباد و حمل آنها به خارج به همان کمپانی واگذار شد.
امتیاز کشتیرانی در رود کارون و امتیاز رژی به انگلیس داده شد و پیش از آن به عنوان جواز عبور از خاک روسیه برای سومین سفر شاه و درباریان به اروپا امتیاز کشتیرانی در شمال و چند امتیاز دیگر به روس ها داده شد.
از طرف دیگر در آن زمان ناصرالدین شاه و دربار به دلیل نداشتن پایگاه مردمی به دو دولت روس و انگلیس متکی بودند. آنان نقش تعیین کننده ای را در دربار شاه داشتند. محور عمده حل و فصل مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رژیم حاکم را سیاست موازنه مثبت و جلب رضایت دو ابرقدرت از طریق واگذاری امتیازات و منافع مختلف به آنها تشکیل می داد تا جایی که این عمل به عنوان شیوه ای سهل الوصول در برابر تکاثرطلبی استعمارگران به کار گرفته می شد.
از جمله این امتیازات با همان ماهیت و همان انگیزه امتیاز رژی است که در این مقاله به ابعاد گوناگون آن خواهیم پرداخت. در سومین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ و توقف او در انگلستان (شعبان 1306 ه.ق) پیشنهاد اعطای امتیاز توتون و تنباکوی ایران به انگلستان مطرح می شود و قرار آن نیز گذاشته می شود. دولت انگلیس به شیوه مرسوم خود فردی به نام تالبوت را به عنوان طرف قرارداد معرفی می کند. پس از بازگشت شاه، تالبوت را نیز در رأس یک سندیکای ساختگی و خلق الساعه وارد تهران می شود و در سفارت انگلیس اقامت می گزیند و از آنجا مذاکرات مربوط به امتیاز را پی می گیرد. سرانجام در تاریخ 28 رجب 1308 امتیاز انحصاری توتون و تنباکوی ایران در 15 ماده تنظیم و به امضای ناصرالدین شاه می رسد.
امتیاز رژی
قرارداد ماهیت استعماری داشت و به زیان ملت و دولت ایران بود. گواه بر این مطلب متن قرارداد رژی است. بر اساس این قرارداد:
1- هر زارع ایرانی ملزم بود که محصول خود را با قیمتی بسیار ارزان به کمپانی رژی بفروشد و با قیمتی گزاف توتون و تنباکوی مورد نیاز خویش را بخرد!
2- انگلیسی ها تسهیلات و امکانات فراوانی کسب کردند، از جمله: در اختیار داشتن زارعان و حتی حکام ولایات برای کسب هر نوع خبر. در حقیقت جاسوسی به شیوه انگلیس برای آگاهی از چند و چون کشاورزی ایران و در نهایت رسیدن به مقاصد استثمارگرانه و گسترش هر چه بیشتر سلطه خویش بود.
3- سلب هر نوع حقوق از تاجر، کاسب، زارع و مصرف کننده ایرانی در زمینه حمل و نقل و خرید و فروش توتون و تنباکو ... مگر با اجازه کتبی صاحبان امتیازنامه.
4- معافیت کمپانی از هرگونه رسوم گمرکی و پرداخت مالیات در مورد ورود جمیع اسباب و آلات لازمه.
با این شرایط مرزهای ایران بدون قید و شرط به روی انگلیسیان باز می شد و به آنان اجازه می داد که هر چه می خواهند به ایران وارد کنند، حتی اسلحه و مهمات جنگی، چنانکه بعداً معلوم شد بسته هایی به عنوان اسباب و آلات شرکت رژی از انگلستان حمل می شده، اما حاوی اسلحه و مهمات جنگی بوده است.
کربلایی در این زمینه می نویسد: «چندین صندوق به نام و نشان رئیس دخانیه وارد گمرکخانه شد. وکیل صاحب امتیاز به وضع سابق خواست بگذارند. (یعنی بدون بازرسی) گمرکیان سخت گرفتند که اکنون وضع سابق به هم خورده باید مراسم گمرک را اجرا داریم ... از مرکز دستور رسید که صندوق ها گشوده و تحقیق و بررسی شود. گمرکیان خواهی، نخواهی صندوق ها را گشوده که در آن اسلحه و آلات جنگ مانند نارنجک و تفنگ و باروت های بی رنگ بود.»
دولت ایران با واگذاری این امتیاز متعهد شد که:
1- در طول مدت قرارداد (50 سال) بر رسوم گمرک و سایر عوارض آن به هیچ وجه نیفزاید.
2- کسانی را که بدون اجازه کمپانی به خرید و فروش دخانیات اقدام کنند به کیفر سخت برساند.
3- در صورت اختلاف بین کمپانی انگلیسی و دولت ایران یک نفر از سفرای اتازونی (آمریکا) آلمان اتریش به عنوان حکم داوری کنند.
و چندین شرط دیگر که همگی حاکی از استعماری و استثماری بودن امتیاز است.
انگیزه واگذاری
اگر در واگذاری امتیازات دیگر هدفی غیر از منافع شخصی از قبیل پیشرفت کشور و احیای اقتصادی آن را بپذیریم، چنانچه برخی گفته اند در این امتیاز به هیچ وجه نمی توان آن توجیه ها را پذیرفت. تنها انگیزه ای که می توان برای این امتیاز ذکر کرد تأمین مخارج گزاف سفرهای اروپا و منافع شخصی شاه و درباریان است.
انگلیسی ها در این سفر بیش از پیش در پذیرایی ناصرالدین شاه و همراهان او کوشیدند. ملکه انگلستان به هر یک از همراهان شاه نشانه هایی اعطا کرد که هیچ کدام از آنان انتظارش را نداشتند. در این سفر به شاه پیشنهادی از جمله واگذاری امتیاز توتون و تنباکوی ایران را دادند. وزیر مختار انگلیس در ایران که در آن زمان در انگلستان بود و تالبوت با امین السلطان و اعتمادالسلطنه در أخذ این امتیاز گفت وگو کردند. امین السلطان هم این موضوع را با شاه در میان گذاشت و منافع آن را برشمرد و گفت: پولی که از این امتیاز به دست می آید گنج باد آورده است!
ناصرالدین شاه که می پنداشت با پولی که از این راه به دست خواهد آمد نه تنها هزینه این سفر جبران خواهد شد، بلکه خرج سفر دیگری نیز تأمین خواهد شد، از این رو مصمم شد این امتیاز را به انگلیسی ها واگذار کند. علاوه بر این ماژور تالبوت که نقاط ضعف شاه و درباریان را می دانست برای مفتون ساختن وی و همراهان دخترکی پانزده ساله را که به قول خود وی بسیار خوشگل بود به شنا وادار کرده بود!
«فووریه» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در این باره می نویسد: «شرکت انگلیسی این امتیاز را با دادن رشوه های گزاف که به دو میلیون فرانک بالغ می شود گرفته و حق این است که تحصیل آن به این خرج می ارزیده است.»
رئیس کمپانی در ضیافت سفیر روس می گوید: «زیاده از چهار کرور به رشوه و تعارف و مواجب و تعمیرات ... خسارت کشیده ام.»
اهداف استعماری
حوادث و وقایع پس از واگذاری این امتیاز به خوبی نشان می دهد که این امتیاز، یک امتیاز معمولی نبود. هدف انگلستان تنها قرار گرفتن امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکوی ایران نبود تا از این رهگذر سود مادی نصیب خویش سازد، بلکه هدف ایجاد مدخلی برای نفوذ در جامعه اسلامی ایران و رواج غربزدگی و در نهایت استعمار و استثمار یک ملت بود، البته با این تفاوت که نیروهای مهاجم استعماری در کشورهایی مانند هندوستان به طور مرئی و مستقیم توسط نیروهای نظامی وارد شده و آن کشور را اشغال کرده بودند و در ایران به گونه ای غیرمستقیم این امر دنبال می شد.
در مدتی بسیار اندک پس از ورود تالبوت و همراهان بیش از دویست هزار فرنگی به عنوان کارگزاران این شرکت به ایران اسلامی هجوم آوردند. گروه گروه در شهرها و ولایات ایران مستقر شدند. شکل ظاهری شهر و بازار مسلمین را تغییر دادند. این افراد نه تنها زارعان و سایر سکنه نقاط را تحت سلطه خود درآوردند، که حکام ولایات را به امر شاه و تصمیم و فرمان دولت زیر فرمان خود گرفتند. موجی از خارجیان در خیابان های هر شهر و ولایتی به راه افتاد.
مرحوم شیخ حسن کربلایی که خود از معاصران واقعه رژی است، می نویسد: «ایران فرنگی بازار درست و حسابی شد، به خصوص تهران که در این تازگی ها از فرنگی قیامت و محشر شده بود. هرجا می رفتی فرنگی؛ خانه فرنگی، دکان فرنگی، بازار فرنگی، کوچه فرنگی، بالجمله این جماعت خارجی ... در هر بلدی پس از استقرار از هر سو مسلمانان بیچاره در دام ها افکنده و دانه ها افشاندند...»
فرنگیان مهاجم به ایران به بهانه کارمندان رژی از همان آغاز با ایرانیان رفتاری استعمارگرانه داشتند. این رفتار به خوبی سوءنیت و افکار پلید آنان را نشان می داد. این فرنگیان چنان به وابستگی خود به کمپانی و پشتیبانی حکومت دلگرم بودند که با توده مردم مسلمان ایران رفتاری زشت و ناهنجار داشتند، به طوری که احساسات ملی و مذهبی مردم را جریحه دار کردند و چنان گستاخ و مغرور بودند که در برخی از مواقع مسلمانان را به مختصر بهانه ای کتک می زدند.
مرحوم شیخ رضا زنجانی و کربلایی در این زمینه می نویسند: «در این پایتخت بزرگ اسلام در موضع ایستگاه ماشین حضرت عبدالعظیم در محضر جمعی از مسلمانان یک نفر فرنگی ... چنان سیلی سختی زد که کلاه از سر مسلمان به چندین قدم آن سو افتاد ... به این قناعت نکرد زبان به هرزه گویی باز کرد: حالا برو نزد هر زن فلانی که می خواهی شکایت کن! مسلمان بیچاره هم که می دانست با کدام حریف در افتاده اصلاً هیچ نگفت.»
از سوی دیگر استضعاف مالی و فرهنگی بسیاری از مردم آنان را به اجیری و خدمتگزاری فرنگیان کشانده بود، به گونه ای که مایه ذلت و تحقیر مسلمانان به شمار می آمد. افزون بر این چون این جماعت مستخدمان پایه و مایه دینی نداشتند خیلی زود به رنگ فرنگیان در آمده و همانند آنان به شراب خواری روزه خواری و ... تظاهر می کردند. چون وابسته به کمپانی بودند کسی جرئت امر و نهی به آنان را نداشت!
گسترش فساد و فحشا از دختران فرنگی جوان برای خرید و فروش ایجاد کافه ها و قمارخانه ها، تأسیس مشروب فروشی، ایجاد فاحشه خانه های رسمی، دعوت زنان، مسلمان به هرزگی و استخدام آنان ایجاد شبکه نوکران از افراد سست عنصر، تأسیس کلیساها و مدارس، تدریس انجیل و ترویج مسیحیت به صورت جدی و آشکار... همه از نمونه کارهای کمپانی رژی بود.
شیخحسن کربلایی و شیخ محمدرضا زنجانی شرح جامعی از اوضاع آن زمان و موارد فوق داده اند که اجمالی از آن را می آوریم: «دختران فرنگی برای تاراج عقل و دین جوانان مسلمان وارد شدند. زنان بدکاره خارجی نیز همراه آنها به کسب درآمد پرداختند. در هر شهری مخصوصاً تهران چندین فاحشه خانه تشکیل شد. کافه های قمار و رقص و مشروب رایج شد. مبلغان مسیحی همراه با خواهران مقدس و عمله طرب به تبلیغ مسیحیت پرداختند تا مسلمانان را به راه راست دعوت کنند! این گونه اعمال شدیداً باعث ناراحتی روحانیت و مردم شد.»