وقتی که نیمه ماه مه نشست گروه ۸ در کمپ دیوید آمریکا برگزار می شد، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه با ارسال پیامی کوتاه عدم حضور خود در آن را اعلام کرد. پوتین در یک گفت وگوی تلفنی با باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا گفت که در روزهای ۱۸ و ۱۹ می سرگرم تشکیل دولت است و نمی تواند در آن نشست شرکت کند.
پوتین به جای خود دیمیتری مدودف، نخست وزیر روسیه را روانه آمریکا کرد و به ظاهر در مسکو ماند تا به کار تشکیل دولت بپردازد اما کمی بعد معلوم شد که وقت پوتین آن قدر تنگ نیست که نتواند به اجلاس مهمی همچون اجلاس گروه ۸ نرود. پوتین در کمتر از دو هفته بعد از اجلاس گروه ۸ سفر دوره ای به سه کشور اروپایی را شروع کرد و نخست به بلاروس رفت و سپس عازم آلمان و فرانسه شد.
پوتین بعد از این سه سفر به روسیه بازگشت تا خود را آماده میزبانی دو روزه از مقامات ارشد اتحادیه اروپا کند. در مجموع، پوتین برخلاف تعلل برای شرکت در اجلاس گروه ۸، برنامه کاری فشرده ای را از ابتدای ماه ژوئن آغاز کرد تا آنکه در نهایت مبنای معامله خود با اتحادیه اروپا را ایجاد کرده باشد.
پیامهای سه سفر پوتین
پوتین مینسک را به عنوان نخستین مقصد سفرهای خارجی خود انتخاب کرد تا با این سفر به کشورهای دیگر و به خصوص منتقدان غربی الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهور بلاروس این پیام را بدهد که با وجود انتقادهای آنان در کنار لوکاشنکو خواهد ماند. این پیام از آن جهت اهمیت دارد که پوتین می داند طرف های غربی با انتقاد از لوکاشنکو تنها بلاروس را هدف نگرفته اند بلکه مقصود اصلی آنان روسیه و حتی ریاست جمهوری او است.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری بلاروس در دسامبر ۲۰۱۰ برخی از سران اتحادیه اروپا لحن تند انتقادی نسبت به آن به کار بردند و حتی آشکارا از مخالفان لوکاشنکو حمایت کردند و بعدتر، مشابه این لحن را نسبت به انتخابات دومای روسیه در دسامبر سال جاری نیز به کار گرفتند. استفاده ابزاری از حقوق بشر سیاست مقابله سران اتحادیه اروپا با روسیه است که آنان از آن برای چانه زنی با مسکو استفاده می کنند. در این میان، آنان با هدف قرار دادن بلاروس به عنوان متحد نزدیک مسکو سعی می کنند تا این روش را در برابر روسیه تقویت کنند.
پوتین با سفر به بلاروس و نشان دادن همبستگی خود با لوکاشنکو به طرف های اروپایی خود این پیام را داد که دیگر نمی توانند از این ابزار همانند سابق و در زمان ریاست جمهوری مدودف استفاده کنند. اتحادیه اروپا در آن زمان تا آن حد از این روش استفاده می کرد که حتی برخی از سران اتحادیه در سخنان خود موضوعی همانند لغو روادید بین روسیه و اتحادیه اروپا را به شکلی با این موضوع ربط میداند.
این نحوه عمل پوتین برای آن بود که به طرف اروپایی خود بفهماند که باید در تعامل با روسیه روش خود را تغییر دهند و البته این کار او نتیجه خود را نیز داد چراکه او هم در برلین و هم در فرانسه اجازه نداد تا همتایان آلمانی و فرانسوی با این روش و استفاده ابزاری از موضوع حقوق بشر، او را در قضیه سوریه تسلیم خود کنند. پوتین در برابر همتای فرانسوی که آشکار علیه دولت فرانسه سخنی گفت، منطق او را به چالش کشید و گفت؛ «چه تعداد غیرنظامی به دست دیگران، برای مثال به دست شورشیان کشته شده اند؟» این سؤال او خطابی مستقیم به اولاند بود تا آنکه او نتواند از ابزاری مثل حقوق بشر، برای منافع سیاسی خود و دخالت در کشورهای دیگر استفاده کند.
سه سفر پوتین پیام دیگری نیز داشت اما به آن سوی آتلانتیک و به طور مشخص به آمریکا. پوتین حاضر نشد تا برای اجلاس گروه ۸ در کمپ دیوید حاضر شود و به جای خود مدودف را روانه کرد. بوریس ماکارنکو، رئیس اداره مرکزی تکنولوژی سیاسی در مسکو در این مورد به نکته ای ظریف اشاره کرده است. او می گوید که در روسیه شخص دومی ظاهر شده است که به راحتی می توان او را برای شرکت در نشست ها روانه کرد.
این شخص کسی است که در محافل غربی چهر ه ای شناخته شده و مقبول است اما فرستادن او به این معناست که آن اجلاس برای رئیس جمهور روسیه آن قدر اهمیت ندارد تا خودش در آن حاضر شود. اجلاس گروه ۸ در کمپ دیوید برای پوتین چنین وضعیتی داشت اما او به آلمان و فرانسه رفت تا به اوباما این پیام را بدهد که دیدار با آنگلا مرکل و فرانسوا اولاند برای او مهم تر از دیدار با رئیس جمهور آمریکاست. این عمل پوتین را می توان در حکم تأکید او بر تقویت روابط روسیه با اتحادیه اروپا دانست تا دیدارش با اوباما تأکیدی بر تداوم سیاست زمان مدودف به نام reset باشد.
پوتین حداقل به صورت نمادین این پیام را به همتای آمریکایی خود داد تا آنکه بتواند از آن در دیدار آتی خود با وی در روزهای ۱۸ و ۱۹ ژوئن در مکزیک استفاده کند. می توان چنین گفت که پوتین سعی دارد تا موازنه ای بین روابط روسیه با اتحادیه اروپا و روابط روسیه با آمریکا ایجاد کند تا آنکه از یکی در برابر دیگری بهر ه برداری کند و البته در این میان، آنچه برای او مهم است استفاده از روابط روسیه با اتحادیه اروپا در برابر روابط روسیه با آمریکاست.
محورهای معامله با اتحادیه اروپا
سفر پوتین به آلمان و فرانسه از یک جنبه دیگر نیز اهمیت داشت. بیست و نهمین نشست مشترک سران روسیه و اتحادیه اروپا به در شهر سن پترزبورگ روسیه برگزار شد. این نشست درست چند روز بعد از سفر پوتین به آلمان و فرانسه انجام شد و او در این نشست میزبان هرمان فن رمپوی رئیس شورای اروپا، خوزه مانوئل باروسو رئیس کمیسیون اروپا و کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اروپا بود. این نشست برای سه مقام ارشد اروپایی به معنایی دیداری رودررو با پوتین بود تا آنکه با او بر سر مسائل کلیدی در روابط اتحادیه اروپا با روسیه به بحث و گفتوگو بپردازند.
پوتین با سفر به آلمان و فرانسه و دیدار با رؤسای این دو کشور سعی داشت تا علاوه بر گفت وگو بر سر موضوعات مشترک روسیه با این دو کشور زمینه قبلی دیدار سن پترزبورگ را فراهم کرده باشد و با نتیجه گیری از ملاقات های خود با سران دو کشور اصلی اتحادیه اروپا بداند به چه صورت در سن پترزبورگ با سه مقام ارشد اتحادیه اروپا وارد بحث شود. پوتین برای اتخاذ یک موضع شفاف و مشخص در برابر سه مقام ارشد اتحادیه به این زمینه سازی نیاز داشت به خصوص اینکه می داند رؤسای آلمان و فرانسه در اتحادیه اروپا نقش کلیدی دارند.
یوری اوشاکوف، دستیار پوتین قبل از برگزاری نشست سن پترزبورگ محورهای کلیدی این نشست را اعلام کرد که بنابر زمان بندی نشست در دو روز به دو دسته تقسیم شده بودند. محور روز نخست گفت وگوی پوتین با سه مقام ارشد اروپایی بر حول موضوع بحران مالی اروپا بود و محور روز دوم بر حول موضوعات گسترده تری مثل روابط روسیه با اتحادیه اروپا برای ایجاد فضاهای همکاری مشترک، امضای توافقنامه همکاری، مسائل بین المللی به خصوص تحولات شمال آفریقا، خاورمیانه و شبه جزیره کره بود.
با نگاهی به نشست قبلی در زمان ریاست جمهوری مدودف و مقایسه آن با این نشست معلوم می شود که مسکو مایل بود تا محورهای گفت وگو دو طرف در این نشست را به صورت آشکاری تغییر دهد. مقامات ارشد اتحادیه اروپا در نشست قبلی و تحت فشار پارلمان اروپا موضوع چالش برانگیز نقض حقوق بشر و حاکمیت قانون در روسیه را پیش کشیدند اما پوتین هم از طریق سفر نمادین خود به بلاروس و هم در اعلام رئوس محورهای مورد بحث توسط دستیارش نشان داد که به هیچ روی تمایلی برای جر و بحث در این مقوله ندارد بلکه می خواهد با تکیه بر موضوع بسیار مهم بحران مالی اروپا تغییری اساسی در روند گفت وگو ایجاد کند.
این نحوه تلقی پوتین در مورد روند گفت وگو بی دلیل نبود چرا که از یک سو تجربه قبلی نشان داد که موضوع نقض حقوق بشر تنها اصل نشست و گفت وگوها را مخدوش می کند و از سوی دیگر، بحران مالی اروپا اصلی ترین دغدغه روسیه و اتحادیه اروپا در وضعیت فعلی است.
البته روشن است که مقامات اروپایی حاضر نیستند به راحتی ابزار حقوق بشر را در چانه زنی خود با طرف روسی از دست بدهند و به همین دلیل بود که کاترین اشتون در اواسط ماه می بار دیگر بازداشت و محکومیت چند نفر از رهبران اپوزیسیون را مورد انتقاد قرار داد. به هر حال، پوتین گزینه مهم تر از این را در مقابل مقامات اتحادیه اروپا مطرح کرد و آن اینکه در مقوله بحران مالی اروپا چه میشود کرد.
کامرون، مشاور سابق کمیسیون اروپا و کارشناس روسیه در بروکسل معتقد است که روسیه آشکارا علاقه مند است بداند که در منطقه یورو چه اتفاقی می افتد زیرا این کشور بخش بزرگی از ذخایر پولی خود را به یورو اختصاص داده و روشن است که کم شدن ارزش برابری یورو با دیگر ارزها و بدتر از این، سقوط یورو برای روسیه اهمیت اساسی دارد. از سوی دیگر، روسیه همچنان مایل است تا شریک اول انرژی اتحادیه اروپا باقی بماند چرا که این موضوع برای روسیه در حکم اهرم کلیدی در چانه زنی با اتحادیه اروپاست اما بحران مالی اروپا و قرار گرفتن یورو در خط قرمز بر این مقوله نیز سایه انداخته است.
در هر صورت، کمک به اروپا و منطقه یورو برای روسیه مهم تر از هر مسئله دیگری است و به همین دلیل بود که در نشست سن پترزبورگ یک روز کامل به این موضوع اختصاص داده شد. بهبود وضعیت اقتصادی اتحادیه اروپا و خارج کردن یورو از بحران فعلی برای روسیه به معنای اطمینان به رشد سرمایه گذاری های دو طرف است که در مقوله مدرنیزه کردن روسیه اهمیت اساسی دارد، مقوله ای که از زمان مدودف شروع شد و پوتین به شدت مایل به ادامه دادن آن است. به طور خلاصه می توان گفت که پوتین در سن پترزبورگ سعی داشت تا به این صورت با طرف اروپایی وارد معامله شود؛ بگذارید از شعارهای سیاسی کم کنیم و به واقعیت های اقتصادی بپردازیم.