مسعود اکبری
1- برخی به اشتباه میگویند که جنگ 12 روزه اخیر، نبردی میان ایران و اسرائیل بود. این در حالی است که رژیم صهیونیستی به تنهائی اصلا در قد و قواره مواجهه با ایران نیست و صرفا نقش «سگ زنجیری آمریکا» را بازی میکند. این جنگ ۱۲ روزه، نبردی میان جمهوری اسلامی ایران و جبهه کفر به سرکردگی دولت تروریست آمریکا بود. پشتیبانی برخی دولتهای اروپایی و همکاری پنهان برخی حکام مرتجع در منطقه را نیز به فهرست جبهه مقابل اضافه کنید.
با اینحال پس از این جنگ، معادله قدرت در منطقه بهوضوح تغییر کرد. اسرائیل که زمانی خود را شکستناپذیر میپنداشت، زیر بار حملات دقیق و پرحجم ایران، دچار فلج راهبردی شد.
در این جنگ، اسرائیل نه فقط در میدان نبرد که در رسانه و افکار عمومی مردم جهان نیز شکست فاحشی را متحمل شد. رژیم صهیونیستی همواره با اتکاء به قدرت هوائی و فناوری اطلاعات، جنگها را به سود خود پایان میداد، اما در این جنگ، ابتکار عمل را بهطور کامل از دست داد.
رهبر معظم انقلاب- 5 تیر 1404- در بخشی از سومین پیام تلویزیونی خطاب به ملت ایران فرمودند:«رژیم جعلی صهیونیست با آن همه هیاهو و ادّعا، در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد. فکر اینکه چنین ضرباتی از سوی جمهوری اسلامی ممکن است بر رژیم وارد بشود، در ذهن آنها و مخیّلهی آنها خطور نمیکرد و اتّفاق افتاد.»
یک سؤال، چرا میگوییم که در این جنگ، اسرائیل را لِه کردیم؟ بخوانید:
2- اسرائیل بعد از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ (آغاز تجاوز به ایران) با تهدید بزرگی به نام فرار و مهاجرت معکوس صهیونیستها مواجه شده است.
روزنامه تایمز اسرائیل در گزارشی در این رابطه اعلام کرد، اسرائیلیها دچار بحران روحی و روانی شدیدی هستند این امر به یک اپیدمی داخلی تبدیل شده است و همین امر باعث شده است تا هزاران اسرائیلی به دلیل تبعات روحی، روانی و اقتصادی وارد شده به آنها بر اثر شدت و بیسابقه بودن حملات ایران، آماده فرار فوری (از فلسطین اشغالی) باشند.
روزنامه اسرائیل هیوم هم در گزارشی در این رابطه اعلام کرد، طی هفته اول جنگ بیش از 50 هزار صهیونیست موفق شدند (از فلسطین اشغالی) فرار کنند، که بزرگترین مهاجرت معکوس از زمان جنگ دوم لبنان(جنگ 33 روزه) محسوب میشود.
در این گزارش آمده است، خانوادههای ثروتمند اسرائیلی به یونان و ایتالیا گریخته و بندر هرتزیلیا مملو از صهیونیستهایی شده است که حاضر هستند با پرداخت هزاران دلار برای هر نفر به قاچاقچیان خود را به آن سوی ساحل مدیترانه برسانند.
به روایت روزنامه جروزالم پست، مسئولین قبرسی اعلام کردند فقط طی 3 روز 3 هزار صهیونیست وارد این کشور شدند و همین امر باعث شد تا فشار زیادی به بخش تامین مواد غذایی و خدماتی این کشور وارد شود.
3- گزارشهای اقتصادی رژیم صهیونیستی در روزهای گذشته نشان داد که جنگ 12روزه با ایران برای اقتصاد اسرائیل حدود 12 میلیارد دلار ضرر مستقیم، شامل هزینههای نظامی، خسارات ناشی از حملات موشکی ایران، پرداخت غرامت به مشاغل و افراد و هزینههای بازسازی داشته است.
طبق برآوردهایی که محافل اقتصادی رژیم صهیونیستی انجام دادهاند، اگر برآورد خسارات غیرمستقیم و غرامت جبهه داخلی هم در نظر گرفته شود، این هزینه به بیش از 20 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت گزارش داد که این جنگ علاوهبر سایر هزینهها حدود 7 میلیارد دلار برای خزانه کابینه هزینه داشته است.
براساس آمار منتشر شده، در این جنگ، صنایع کلیدی مانند گردشگری، کشاورزی و ساختوساز در اسرائیل آسیب جدی دیدهاند؛ گردشگری تا بیش از ۷۰ درصد سقوط کرد و ۵۰ درصد پروژههای ساختوساز نیز متوقف شدند.
4- در این جنگ، ایران زیرساختهای حیاتی در تلآویو و حیفا را هدف قرار داد، از جمله حملهای که به تعطیلی بازان به عنوان بزرگترین پالایشگاه نفت رژیم صهیونیستی منجر شد و طبق گزارش فایننشال تایمز، روزانه سه میلیون دلار ضرر تخمینی به بار آورد.
موشکها و پهپادهای ایرانی در جریان ۲۲ موج حمله به اراضی اشغالی بیش از 40 هدف راهبردی و زیرساختی را در سرتاسر سرزمینهای اشغالی زیر ضربه خود بردند.
بر همین اساس پایگاههای هوائی نواتیم، هاتزریم، تلنوف، عوودا، رامات دیوید، فرودگاه بنگوریون، پالایشگاههای نفت حیفا و بازان، تأسیسات نفتی اشدود، نیروگاههای اشدود و حیفا، میدانهای گازی تمار و لویاتان، پارک فناوری گاو یام، مؤسسه وایزمن (مهمترین مرکز علمی رژیم صهیونیستی و بازوی علمی ماشین جنگی اسرائیل)، ساختمان اطلاعات ارتش اسرائیل(آمان)، ساختمان موساد، ساختمان وزارت کشور در حیفا، مرکز تحقیقات بیولوژیک اسرائیل، مرکز تحقیقات نظامی رافائل(سازنده سامانه گنبد آهنین)، اردوگاه نظامی زیپوریت، اردوگاه نظامی گالیلوت، پایگاه نظامی إرتاح، پایگاه نظامی بیت نحمیاه، ساختمان اصلی وزارت جنگ اسرائیل موسوم به «الکریاه» در تلآویو، بخشی از اهدافی است که زیر ضرب موشکهای ایران قرار گرفت.
5- به اذعان رسانههای عبری و غربی، در جنگ 12 روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، آسمان تلآویو و حیفا و اقصی نقاط سرزمینهای اشغالی به اتوبان موشکهای ایرانی تبدیل شد.
در همین رابطه شبکه الجزیره در گزارشی نوشت: «موشکها و پهپادهای ایرانی تشکیلات پدافندی چندلایه آمریکا و رژیم صهیونیستی را فلج کرد.»
در این جنگ، طبل رسوایی سامانههای پدافندی چندلایه اسرائیل شامل گنبد آهنین، فلاخن داوود و پیکان(آرو)، با پشتیبانی سامانههای آمریکایی تاد و پاتریوت به صدا درآمد.
یکی از برگهای برنده ایران در این نبرد یعنی نسل اول موشک هایپرسونیک فتاح، علاوهبر نمایش ناتوانی سامانههای پدافندی چند میلیارد دلاری رژیم صهیونیستی و سامانههای اهدایی آمریکا به این رژیم در برابر موشکهای ایرانی، منجر به خودزنی این سامانهها و ایجاد انفجارهای مهیب در سرزمینهای اشغالی به واسطه سقوط و خودزنی سامانههای پدافندی رژیم شد.
علاوهبر این در اتفاقی بیسابقه، ایران با بهرهگیری از فناوریهای نوین جنگ الکترونیک، موفق شد عملکرد سامانههای پیشرفته رژیم صهیونیستی را مختل کرده و آنها را علیه خودشان به کار گیرد.
تصاویر منتشرشده گویای این مسئله است که موشکهای پدافندی رژیم صهیونیستی پس از شلیک، مسیر خود را تغییر داده و به سوی سامانههای پرتابکننده بازگشتهاند؛ پدیدهای که به انهدام مستقیم برخی از پایگاههای پدافندی منجر شد.
این در حالی است که رژیم صهیونیستی برای توسعه و تجهیز این سامانهها، میلیاردها دلار سرمایهگذاری کرده بود.
نکته قابل توجه اینجاست که برخی موشکهای ایرانی، تنها ۱۵ دقیقه پس از شلیک، با عبور از سامانههای چند لایه پدافندی دشمن، در قلب سرزمینهای اشغالی فرود میآمد.
براساس گزارشهای منتشر شده، آمریکا در این جنگ دستکم ۳۶ موشک رهگیر تاد شلیک کرد که هزینه هر یک حدود ۱۲میلیون دلار است و این امر نشاندهنده فشار مالی و لجستیکی قابلتوجه بر سامانههای دفاعی مشترک آمریکا و اسرائیل است.
6- رهبر حکیم انقلاب- 10 خرداد 1403- در نامهای خطاب به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا، ضمن ابراز همدلی و همبستگی با اعتراضات ضدصهیونیستی این دانشجویان، آنان را بخشی از جبهه مقاومت دانستند و بر تغییر وضعیت و سرنوشت منطقه حساس غرب آسیا تأکید کردند.
ایشان در بخشی از این نامه تاکید کردند:«من میخواهم به شما اطمینان دهم که امروز وضعیّت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه حسّاس غرب آسیا است. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شده و حقیقت در حال آشکار شدن است.»
در روزهای گذشته نشریه آمریکایی نیویورک تایمز با اشاره به جنگ12 روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی نوشت: «اسرائیل منزویتر و منفورتر از قبل شده است.»
بر اساس آخرین گزارش سالانه Brand Finance اسرائیل شدیدترین افت خود را در رتبهبندی جهانی قدرت نرم تجربه کرده و به پایینترین سطح تاریخ منحوس خود یعنی رتبه ۳۳ شاخص جهانی قدرت نرم در سال ۲۰۲۵ سقوط کرده است.
بیزاری و انزجار از رژیم صهیونیستی نشاندهنده یک شکست قابل توجه برای این رژیم است که ناشی از سقوط ۴۲ رتبهای در امتیاز شهرت آن است که اکنون در رتبه ۱۲۱ جهان قرار دارد و این یکی از قابل توجهترین افتهای ثبت شده در تاریخ این شاخص است.
روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» در روزهای گذشته اذعان کرد که این رژیم در حال حاضر مشروعیت بینالمللی خود را از دست داده و به شدت منزوی شده است.
در حال حاضر یکی از چالشهای بزرگ برای رژیم صهیونیستی، تغییر چشمگیر در نگرش جوانان آمریکایی (۱۸ تا ۳۴ ساله) است. حمایت این گروه سنی از رژیم صهیونیستی از ۶۵ درصد در سال ۲۰۱۸ به ۲۹ درصد کاهش یافته، در حالی که ۴۸ درصد آنان با مردم فلسطین ابراز همدردی میکنند.
در نقطه مقابل براساس گزارشهای منتشر شده، جنگ 12 روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی باعث محبوبیت بیشازپیش ایرانِ اسلامی در میان مردم منطقه و جهان شده است. در جریان این جنگ و همچنین پس از آتشبس، بارها و بارها پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران در اقصی نقاط جهان توسط مردم به اهتزاز درآمد.
7- گاردین در گزارشی بهنقل از منابع امنیتی رژیم صهیونیستی مدعی شد که تاکنون دهها اسرائیلی در قالب یک شبکه گسترده جاسوسی برای ایران کار میکردند.
منابع رژیم صهیونیستی اعلام کردند که برخی از این مأموریتها شامل عکاسی از مراکز حساس نظامی مثل پایگاه نواتیم، بندر حیفا و سامانههای گنبد آهنین بوده است، حتی برخی مأمور به تهیه تصویر از خانه دانشمندان مؤسسه «وایزمن» شدند؛ جایی که بعدها هدف حمله موشکی ایران قرار گرفت.
8- پس از اعلام آتشبس، مقامات آمریکایی و اروپایی یکی پس از دیگری به سرزمینهای اشغالی سفر کردند تا شاید با وعده سلاح و تجهیزات نظامی و حمایت سیاسی، اعتماد از دسترفته صهیونیستها را بازگردانند. اما آنچه در این جنگ آسیب دید، فقط تجهیزات نظامی و زیرساختهای رژیم صهیونیستی نبود؛ بلکه هیمنهای بود که فرو ریخت و دیگر بازسازی آن ممکن نیست.
جنگ ۱۲ روزه ثابت کرد که ایران، حتی در شرایط تحریم و فشار، همچنان قدرت نخست منطقهای است. قدرتی که میتواند معادلات امنیتی اسرائیل را با یک اشاره، در هم بریزد.
9- اگر بخواهیم جنگ ۱۲ روزه را در یک جمله خلاصه کنیم، باید گفت: «ایران با هدایت داهیانه، مدبرانه و حکیمانه رهبر معظم انقلاب و رشادت نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی و ایثار نیروهای بسیج و همبستگی و اتحاد ملت عزیز ایران و با الگوگیری از فرهنگ عاشورا، اسرائیل، آمریکا و دیگر اضلاع جبهه کفر را در یک میدان چندلایه، زمینگیر کرد.»
به امید روزی که شاهد محو شدن رژیم صهیونیستی از صفحه روزگار باشیم. «الیس الصبح بقریب» وعده الهی قطعا محقق خواهد شد.
حمیدرضاشاهنظری
سحرگاه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ وقتی سرزمین ایران زیر هجوم غافلگیرانه و تروریستی دشمن به خون نشست، در خیال خام دشمنان این سرزمین و این ملت، تفرقه و تسلیم ملت ایران نقش بسته بود، ولی اشتباه بزرگ دشمنان نشان داد که آنان همچنان شناخت دقیقی از ملت ایران ندارند و نمیدانند که حماسه عاشورا و عزت حسینی در عمق جان ملت ایران ریشه دوانده است. موشکها و پهپادهای دشمن که تأسیسات هستهای، مقامات نظامی، دانشمندان و زنان و کودکان بیگناه را هدف گرفتند، با این تصور پرتاب شدند که اراده یک ملت را خواهند شکست، اما نمیدانستند که این ملت همان ملتی است که از کربلا درس شهادت و ایثار آموخته است، ملتی که امام حسین (ع) را از جان خود بیشتر دوست دارد؛ ملت امام حسین.
در میان ایرانیان، حادثه عاشورا صرفاً یک حادثه تاریخی و مناسکی برای یادآوری یک تراژدی نیست بلکه سرچشمه نوری است که معنویت و هویت ایرانیان را میسازد و حتی در بعد تمدنی و راهبردی نیز اثرات عمیق و اساسی گذاشته است، به طوریکه امام خمینی (ره) به درستی آن را اینگونه به کلام آورده است که «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد». به طوری که حماسه ملت ایران برابر تهاجم همهجانبه دشمنان، نشان از غلبه نرمافزار عاشورا بر قدرت و سیطره فناورانه غرب وحشی بود.
دشمنان محاسبه کرده بودند که با شهادت فرماندهان نظامی، بمباران شهرها و جنگ شناختی شدید بر اذهان و قلوب مردم میتواند اراده ایرانی را شکست دهد و ایرانیان را به زانو درآورد؛ محاسبهای که غلط بودن آن با هر روز که از جنگ میگذشت، خود را نشان داد.
لحظهای که تهران و سایر شهرها آماج حمله بود و بمبها بر ساختمان صداوسیما فرود آمد، دلهره و فرار از صحنه یک اقدام طبیعی برای مجری تلویزیون بود ولی صدای تکبیر او و حماسه زینبیاش که بیهیچ ترس و لرز، برنامه زنده را ادامه داد و با ابهت و شجاعت برای دشمن رجز خواند، نشان داد که وی به عنوان نماد ملت ایران، درس شهادت و شهامت از مکتب حضرت زینب (س) را به خوبی گرفته است. تکبیر او، یادآور طنین صدای زینب (س) بود که در خرابههای شام بر سر حرامیان و ظالمان فریاد زد و پیام مقاومت را به همه جهانیان در همه تاریخ ارسال کرد. این لحظه، تجلی اقتدار و شجاعت ملتی بود که در برابر خباثت دشمن نمیترسد و زیر بار ظلم نمیرود.
در این روزهای خونین ایران، از سرداران بزرگ تا دانشمندان مؤمن، همچون اصحاب عاشورایی امام حسین (ع) برای دفاع از حق و مبارزه با استکبار جان دادند و مسیر ایثار را برای همه ما روشن کردند. این خونهای پاک، مظهر روحی جاودانه است که از عاشورا به ملت ایران رسیده و در حافظه جمعی آنان نقش بسته است.
شهادت زنان و کودکان مظلوم، که باعث نشد ملت ایران عقب بنشیند بلکه راسختر و محکمتر خواستار مجازات دشمن و ایستادگی در برابر آن شود که جلوهای از ایستادگی بینظیر ملت ایران در برابر ظالمان زمان است. همانگونه که امام حسین (ع) در برابر یزید زمان «هیهات من الذله» را فریاد زد، این ملت در برابر جنایت و ظلم دشمنانش با صدای رسا و قدرتمند، پاسخ کوبنده داد و با مقاومت جانانه، خم به ابرو نیاورد درآوردگاهی سترگ که در آن، مردم ایران از اقوام و مذاهب مختلف، همه یکصدا برای دفاع از وطن ایستادند.
برخلاف توهمات دشمنان مبنی بر انتظار همراهی مردم با توطئههای آنان، ملت ایران نشان داد که یک آگاهی تاریخی عمیق در پس ذهنش و در ناخودآگاهش وجود دارد و علیرغم مشکلات و مسائل، از قوه تشخیص درست دوست از دشمن برخوردار است. همچنین حضور همهجانبه مردم در صحنههای همیاری اجتماعی و حمایت از نیروهای مسلح و ابراز انزجار از دشمنان بدون ذرهای ترس، روح عاشورایی و امام حسینی ملت ایران را به بهترین وجه نشان داد. از تهران تا زاهدان و سنندج، مردم با حمایت از یکدیگر و از نیروهای مسلح نشان دادند که هیچ نیرویی قادر به شکستن این اتحاد ملی نیست. حملات به بیمارستانها، آمبولانسها و شهادت پزشکان و امدادگران به جای ایجاد سستی و ضعف، موجب استقامت بیشتر مردم شد.
ملت ایران، ملتی است که با خون شهدا و روح امام حسین (ع) زنده است و راه خود را انتخاب کرده است؛ ملتی که در برابر هر ظلمی، چون خورشید میدرخشد و درخشندگیاش بیشتر میشود. این حماسه ماندگار، نه تنها حماسهای از جنس ایثار و شهادت بود، بلکه فریادی ماندگار در تاریخ نیز شد. ملت ایران با این مقاومت، ایثار و ایمان، منزلت خود را در دل تاریخ حک کرد و نشان داد که تا پای جان، مقاومت انتخاب ملت ایران است و این ملت درس خود را از حماسه حسینی به خوبی فراگرفته است و بر اساس همین شناخت دقیق از ملت ایران بود که سرباز فداکار این ملت آن عبارات زیبا را در وصف ملت ایران به کار برد که در ذهن همه ایرانیان و در تاریخ طنینانداز شده است که ما ملت امام حسینیم؛ ما ملت شهادتیم.
فردین قریشی
به نظر میرسد رفتارهای ترامپ نه حاکی از حماقت وی، بلکه نشاندهنده رفتار عامدانه او در چارچوب نظریه بازیها با تمرکز بر «بازی بزدل» است. چنانکه معروف است در این بازی، دو راننده رقیب در جهت مخالف هم با سرعت به سمت یکدیگر میرانند؛ کسی که به خاطر ترس برخورد، از مسیر کنار بکشد، بازنده تلقی میشود. ترامپ بهعنوان یکی از رانندگان، با تهدید به اقدامات خطرناک، تلاش میکند طرف مقابل را به عقبنشینی وادارد.
در چارچوب این بازی عزم ایران و پاسخ سریع و موثر به حمله اسرائیل و موشکباران کنترلشده پایگاه العدید، نشان داد که تهران حاضر نیست بازیگری باشد که به ترس و احتیاط از مسیر منحرف میشود. بر همین اساس نیز ترامپ درست در لحظهای که انتظار میرفت وارد جنگ شود، ناچار به عقبنشینی شد و قاعده بازی، باخت را به آمریکا تحمیل کرد، نه به ایران.
نکته دیگر این است که ترامپ تناقضگویی را بهعنوان ابزاری تاکتیکی بهکار میبرد و این امر نشانه بیثباتی روانی یا سردرگمی او نیست. ترامپ در کتابش با عنوان “هنر معامله” گفته است که تا میتوانی غیرقابلپیشبینی باش. وقتی کسی نداند قدم بعدیات چیست، دست بالا را داری. ترامپ این گزاره را در قبال ایران عملا به کار گرفته است. به گمان وی همین سردرگمی، هم رسانهها را درگیر نگه میدارد و هم حریف را در ارزیابی دچار خطا میکند.
اما مشکل ترامپ اینجاست که رفتار تناقضآمیزش هرچند ممکن است برای تاکتیکهای کوتاهمدت مؤثر باشد اما در بحرانهای پرریسک مثل جنگ با ایران، ممکن است متحدان خود را نیز گیج، رقبا را جسور و افکار عمومی داخلی را نگران کند. ایران مقهور بازی لفظی ترامپ نشد و او در این جنگ، اعتبار بازدارندگی واشنگتن را کاهش داد، بدون آنکه دستاورد ملموسی کسب کند.
در برابر مواضع ترامپ، ایران علاوه بر آنچه تاکنون برای مقابله موفق با وی انجام داده است، بایستی در حفظ مواضع خویش ثبات قدم داشته باشد، هزینه تصمیمات ترامپ را تا حد ممکن بالا ببرد، چندگانگی رویکرد ترامپ را با ابزارهای رسانهای به عنوان بیثباتی راهبردی و تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی معرفی نماید و با پرهیز از هیجانزدگی، بیشتر بر تحلیل واقعیات تمرکز کند تا حرفهای ترامپ. در کل به نظر میرسد در برابر بازیگر غیرقابلپیشبینی، باید پاسخ قابلپیشبینی، محکم و دقیق داد تا متوجه شود بازیهایش بیاثر است.
1. مسئولیت کیفری بینالمللی رژیم اسرائیل و دولت ایالات متحده آمریکا و مباشران غربی در حمله به ایران از منظر حقوق بشر و بشردوستانه، حقوق محیط زیست، حقوق هستهای و پیامدهای تشعشعات و نقض مقررات آمره بینالمللی قابل سنجش و تطبیق و ارزیابی است. سیاهه جنایات تاریخی این دو شریک فهرستی مطول است که از کودتای 28 مرداد تا ناو وینسنس و شهادت 290 مسافر هواپیمای ایرانی تا همدستی جنگ هشتساله علیه ایران تا چهار دیپلمات ربودهشده ما در لبنان تا همین جنگ تحمیلی 12 روزه و بیش از هزار شهید همان است که به تعبیر معنادار صدراعظم آلمان، پیمانکاری کارهای کثیف غرب لقب گرفت.
2. در حین مذاکره و طی مسیر دیپلماسی، خدعه و فریب در حمله نظامی بالفعل اسرائیل و ایالات متحده به تأسیسات و خاک ایران، صرفنظر از ابعاد سیاسی، از منظر حقوق بینالملل عمومی و بهویژه حقوق کیفری بینالمللی، مسئولیتهایی سنگین و جبرانناپذیر برای مرتکبان آن بههمراه دارد. ابعاد حقوقی چنین حملهای از منظر تخریب زیستمحیطی، استفاده یا تهدید به استفاده از سلاحهای دارای تشعشع (مانند اورانیوم ضعیفشده)، شهادت شهروندان ایرانی، نقض قواعد آمره بینالمللی (Jus Cogens) و تعهدات ناشی از جبران خسارت سرفصلهایی است که باید به آنها پرداخت.
3. معاونان و مشوقان این جرم از سران کشورهای غربی و جی هفت تا بازرسان گزارش خلاف دهنده آژانس انرژی اتمی تا شخص رافائل گروسی و مقامات انگلیس و آلمان و فرانسه همه باید خود را در مظان پاسخگویی مسئولیت کیفری بینالمللی بدانند. از زدن زندان اوین تا پارک و بیمارستان و هلال احمر و قتل فجیع غیرنظامی و کودک و زن تا ترورهای هدفمند اهل علم و سرداران و بیش از هزار قربانی و مظلوم به خاک و خون خفته که در خانه و سر کار و کوچه خیابان به جرم ناکرده و مظلوموار شهید شدهاند، همه در کارنامه ننگین غرب ثبت و ضبط شد و دیگر حنای مدعیان دروغین حقوق بشر رنگ ندارد.
4. نقض اصل منع توسل به زور (اصل آمره) ذیل ماده ۲ (۴) منشور ملل متحد که صراحت دارد «همه اعضا باید در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور خودداری کنند»، یک نقض حق بارز است. این اصل از قواعد آمره حقوق بینالملل است که تخطی از آن، مسئولیت کیفری بینالمللی را به دنبال دارد. اقدامات نظامی یکجانبه بدون مجوز شورای امنیت یا دفاع مشروع فوری، نقض آشکار این اصل محسوب میشود. آمریکا و غرب با حقالعملکاری اسرائیل خونخوار ذیل پرچم دروغ دفع خطر مقدر! در حال مجابسازی افکار بیپشتوانهای هستند که با هژمونی رسانهای دروغپرداز مشروعیتبخشی به ترور و خشونت را رقم بزند.
5. نقض فاحش حقوق بینالملل زیستمحیطی رخ داده و اکنون نیز بیمهای برای آینده وجود دارد. حمله به تأسیسات حساس و مراکز صنعتی دارای مواد پرتوزا (مانند سایتهای هستهای و پالایشگاهها) منجر به انتشار گسترده مواد آلاینده، ریزگردهای سمی یا تشعشعات یونساز میشود که طبق اصول اعلامشده در اعلامیه ریو (۱۹۹۲)، کنوانسیونهای بازل، استکهلم، و اصل پیشگیری (Precautionary Principle)، مصداق تخطی از مسئولیت زیستمحیطی فرامرزی است. طبق رویه دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ)، در پرونده Gabcíkovo–Nagymaros (۱۹۹۷)، کشورها موظف به خودداری از اقداماتی هستند که موجب آسیب جدی زیستمحیطی در کشور دیگر یا حتی سرزمینهای مشترک بشری (مانند هوا، اقیانوسها) شود. اما غرب و آمریکا و پیمانکار کثیفشان نشان دادند حقوق بینالملل و حقوق بشر دوستانه برای آنها یک ماسک بیروح است.
6. نقض تعهدات مربوط به حمایت از غیرنظامیان و شهادت شهروندان ایرانی با وجود دروغ بزککردهای که میگفتند ما به مردم ایران کاری نداریم، بیش از همه فریبها دم خروس را برملا کرد. طبق کنوانسیون چهارم ژنو (۱۹۴۹) و پروتکلهای الحاقی آن، حمله به مناطق غیرنظامی یا استفاده نامتناسب از قوه قهریه که منجر به شهادت غیرنظامیان شود، مصداق جنایت جنگی (War Crime) است. در صورتی که هدفگیری عامدانه علیه غیرنظامیان یا زیرساختهای حیاتی مانند بیمارستانها، مدارس یا تأسیسات برقرسانی باشد، این اقدامات واجد شرایط ارجاع به دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) است. سؤال مهم این است که آیا میتوان شاهد کارکرد مستقل این نهاد در بهمحاکمهکشاندن جانیان بینالمللی بود و آیا زور حقیقت به تزویر میرسد؟!
7. استفاده از مواد پرتوزا و سلاحهای مخرب غیرمتعارف دور از ذهن نیست. بمباران فردو هنوز با ابهام مواجه است. محیط زیست و اقیلم و آبها در خطر هستند. تسلیحاتی مانند بمبهای حاوی اورانیوم ضعیفشده (Depleted Uranium) در حمله به سایتهای هستهای، با ریسک گسترده آلودگی تشعشعی و ایجاد بیماریهای ژنتیکی و سرطانی، نهتنها به محیط زیست آسیب میزند، بلکه نقض کنوانسیونهایی همچون کنوانسیون سلاحهای متعارف خاص (CCW)، کنوانسیون منع استفاده از سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی (BWC/CWC) و نیز اصل انسانگرایی بنیادین
(Principle of Humanity) محسوب میشود.
8. نقش رسانههای بزککننده اما قابل فراموشی نیست. ما با دشمنانی غدار و خونخوار مواجهیم که پشت دستکشهای شیک و ابریشمی، دستان پلشت چدنی خونریز دارند و این را در عمل دیده و چشیدهایم و کار از شوهای پوشالی رسانههای دروغپردازی همچون بیبیسی و اینترنشنال و صدای آمریکا و رادیو فردا گذشته و برای مردم ایران عینالیقین شده است که ماهیت این دشمنان چیست.
9. پشت دروغِ داشتن سلاح اتمی جمع شدند و با وجود علم به دروغبودن حمله کردند. مسئولیت جبران خسارت مهمترین وصفی است که باید مطمح نظر داشت. طبق پیشنویس مسئولیت دولتها در اعمال بینالمللی متخلفانه
(2001 ILC Articles) دولتهایی که مرتکب اعمال ناقض حقوق بینالملل شوند، ملزم به سه سطح کنش هستند؛ توقف فوری اقدامات متخلفانه، ارائه تضمینهای عدم تکرار و پرداخت غرامت کامل
(Restitution & Compensation). دولت ایران باید از طریق نهادهایی نظیر دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ)، دادگاههای ملی یا بینالمللی صلاحیتدار و شورای امنیت و شورای حقوق بشر و دیگر سازوکارهای سازمان ملل، درخواست جبران خسارت واردشده به اموال، جان و محیط زیست خود را مطرح کند.
10. این دادخواهی ذیل صلاحیت جهانی و پیگرد کیفری فردی باید جدی گرفته شود. با توجه به اینکه جنایات زیستمحیطی یا جنایات جنگی جزء جرائم بینالمللی مشمول صلاحیت جهانی (Universal Jurisdiction) هستند، مقامات نظامی یا سیاسی اسرائیل و ایالات متحده، ازجمله برنامهریزان و فرماندهان عملیات، ممکن است در سایر کشورها نیز مورد پیگرد قرار گیرند. این امر در رویه قضائی پروندههای Pinochet یا پروندههای دادگاه نورنبرگ تأیید شده است. به وطن و ملت ایران ظلم شد. نهادهای حقوقی داخلی و بینالمللی باید برای مستندسازی، دادخواهی و پیگرد این اقدامات کمر همت ببندند تا از اصول حقوق بینالملل بهمثابه حافظ صلح، محیط زیست و کرامت انسانی صیانت شود. باشد که نهادهای بینالمللی این بار طرف حق بایستند و حق را به محاق روانه نکنند.
حسین سعیدی
رضا غلامی
در تحلیل شرایط کنونی ایران، یکی از بنیادیترین ضرورتها، بازاندیشی در مفهوم منافع ملی و تحقق گفتوگویی فراگیر و فرا سویهای
میان همه نیروهای اجتماعی، فکری و نهادی کشور است. ایران در مرحلهای سرنوشتساز از تاریخ خود ایستاده که تداوم حیات ملی و تمدنی آن، نه با اتکای صرف به منابع سختافزاری، بلکه از رهگذر وفاق ملی، عقلانیت راهبردی و مشارکت آگاهانه مردم در تصمیمسازیها ممکن خواهد بود.
ایران؛ رویارویی با تهدیدات چندلایه
برخلاف برخی تحلیلهای سادهانگارانه، با توقف جنگ خطر برای حیات ملی ایران از بین نرفته، بلکه شکل و ابعاد تازهای البته با ابعادی پیچیدهتر از قبل به خود گرفته است. امروز کشور در معرض تهدیداتی ترکیبی قرار دارد که تنها محدود به تحریم، فشارهای خارجی یا هجمه رژیم صهیونیستی و ایالات متحده نیست، بلکه در اشکال پیچیدهتری چون چالش اعتماد عمومی، واگرایی اجتماعی، رکود اقتصادی، فروپاشی مرجعیت رسانهای و شکافهای نسلی و فرهنگی بروز یافتهاند. غفلت از این تهدیدات و تداوم وضع موجود، میتواند به فرسایش پنهان ساختارهای اجتماعی و نهادی منجر شود.
انسجام ملی بر پایه تنوع مشروع و مشترکات تمدنی
در چنین شرایطی، مهمترین راهبرد دفاعی و توسعهای کشور، بازسازی و تقویت انسجام ملی است. ملت ایران با همه تنوعهای زبانی، قومی، مذهبی و فکری خود، بر بستر تاریخی و تمدنی مشترکی ایستاده است. این مشترکات میتوانند شالوده وحدت ملیای باشند که نه بر پایه حذف تفاوتها، بلکه بر اساس پذیرش تنوع مشروع و تمرکز بر مصالح کلان کشور شکل میگیرد. اگر قرار است ایران حفظ شود، باید همه ایرانیان خود را جزئی از یک پیکره واحد بدانند و این امر مستلزم عبور از شعار صرف، آغاز گفتوگوی ملی فراگیر و پرهیز از سیاستها و رفتارهای تقابلی گذشته است.
پشتوانه مردمی؛ مهمترین دارایی راهبردی
هیچیک از مؤلفههای قدرت ملی، اعم از منابع انرژی، توان نظامی یا حتی فناوریهای پیشرفته، باوجود اهمیت فوقالعادهای که دارند، جایگزین پشتوانه مردمی نمیشوند. در شرایط پرچالش امروز، اعتماد و مشارکت مردم مهمترین سرمایه راهبردی کشور است. فرسایش این اعتماد در اثر ناکارآمدی، تضعیف مشارکت سیاسی از سر انحصارگرایی، فساد یا کمبود شفافیت، بزرگترین تهدید برای نظام اجتماعی و سیاسی است؛ بنابراین، بازسازی اعتماد عمومی، باید در اولویت اصلی همه سیاستها و برنامهها قرار گیرد.
عبور از سیاستهای انحصارگرا و واگرایانه
تجربه سالهای گذشته نشان داده که سیاستهای مبتنی بر حذف، تکفیر، برچسبزنی و نادیدهانگاری نخبگان و جریانهای فکری متنوع، نهتنها وحدت ملی را تضعیف میکند، بلکه قدرت مواجهه یکپارچه و مبتکرانه کشور را در سطوح مختلف کاهش میدهد. کشور نیازمند گشودن باب گفتوگو میان نخبگان از گرایشهای مختلف است؛ گفتوگویی که بر احترام متقابل، عقلانیت انتقادی و دغدغههای مشترک ملی استوار باشد.
لزوم وفاق بر سر منافع بنیادین کشور
ایران نیازمند توافقی ملی بر سر منافع بنیادینی چون حفظ تمامیت ارضی، امنیت پایدار، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی و ارتقای جایگاه جهانی کشور است. این وفاق باید فراتر از رقابتهای جناحی شکل گیرد و بهمثابه سنگ بنای سیاستگذاری و راهبردهای کلان مورد پذیرش همه قرار گیرد. تحقق این وفاق مستلزم نوعی انعطافپذیری معقول در تعیین مصادیق منافع، پذیرش اصول اکثریتگرایی عقلانی و تلاش نظاممند برای اقناع افکار عمومی نسبت به چیستی و چگونگی منافع بنیادین ملی است. چرا که اگر افکار عمومی درک مشترک و همدلانهای از منافع ملی نداشته باشند، این منافع عملاً جنبه ملی خود را از دست خواهند داد و صرفاً به گزارههایی رسمی و بیاثر بدل خواهند شد.
سیاست خارجی متوازن، نه افراط و نه تفریط
در عرصه سیاست خارجی، کشور نیازمند عبور از دوگانههای افراطوتفریط است. نه میتوان استقلال و امنیت ملی را فدای تعاملات بینالمللی کرد و نه رواست که تعاملات بینالمللی را که یکی از ارکان بقا، توسعه و اعتبار ملی است، انکار یا به حاشیه راند. سیاست خارجی ایران باید فارغ از توهمات و بر پایه عزت، حکمت و مصلحت، اما با واقعگرایی، آیندهنگری و رویکردی چندجانبهگرا و متعادل بازتعریف شود.
اهمیت وفاق در سیاستهای کلان اقتصادی
وفاق بر سر سیاستهای اقتصادی کلان یکی از فوریترین ضرورتهاست. چالشهایی نظیر کاهش قدرت خرید، نابرابری، بیکاری، تورم مزمن و فرسایش زیرساختها، تنها در پرتو اجماع و عقلانیت ملی قابلحل است. اصلاحات اقتصادی اگر با مشارکت نخبگان، شفافیت و برنامهریزی علمی همراه نشود، یا به بنبست میرسد یا با مقاومت اجتماعی روبهرو خواهد شد. اقتصاد باید محل وحدت، نه میدان منازعه و رقابت سیاسی باشد.
بازسازی مرجعیت رسانهای و مدیریت افکار عمومی
در سالهای اخیر، فروپاشی مرجعیت رسانهای داخلی و سلطه رسانههای خارجی بر افکار عمومی، یکی از مهمترین تهدیدهای نرم علیه انسجام ملی بوده است. بازگرداندن اعتماد مردم به رسانههای داخلی، نیازمند تنوعبخشی به صداهای ملی، پرهیز از تکصدایی و ارتقای استانداردهای حرفهای رسانهای است. مدیریت افکار عمومی بدون ابزارهای مشروع رسانهای ممکن نیست.
پایاندادن به منزویسازی نخبگان و استفاده از همه ظرفیتهای ملی
شماری از نخبگان و متخصصان فکری، فرهنگی، دانشگاهی و اجرایی طی سالهای اخیر به دلایل گوناگون از فرایند تصمیمسازی کنار نهاده شدهاند. ادامه این روند، منجر به فرسایش اندیشه و کاهش بهرهوری ساختار حکمرانی شده است. باید با بازگشت این نیروهای ارزشمند به عرصه عمومی، زمینه ارتقای کیفیت حکمرانی و اصلاح تصمیمگیریها فراهم شود.
نهادینهسازی عقلانیت علمی، شفافسازی خط سیر آینده کشور و توسعه مدلهای مشارکت
از دیگر الزامات بنیادین حکمرانی در ایران، نهادینهکردن محاسبات علمی و آیندهنگر در سطوح تصمیمگیری است. کشور باید از اداره سلیقهای و واکنشی عبور کند و به سمت حکمرانی دادهمحور، تحلیلمحور و سناریونویس حرکت کند. مردم باید اطمینان حاصل کنند که نظام حکمرانی مبتنی بر عقلانیتی سیستماتیک و قابلاعتماد است که نهتنها نسبت به اکنون، بلکه نسبت به آینده نیز چشمانداز روشن دارد و توانایی هدایت کشور بهسوی سناریوهای مطلوب را داراست.
همزمان، ضروری است که مردم بهطور شفاف در جریان خط سیر آینده کشور قرار گیرند. این شفافیت نهتنها زمینهساز آرامش و اعتماد عمومی است، بلکه امکان برنامهریزی فردی، اجتماعی و اقتصادی برای آحاد جامعه را نیز فراهم میآورد. شفافسازی خطمشیها، اهداف و اولویتها، به شکلگیری احساس مشارکت و مسئولیت ملی یاری میرساند.
در این مسیر، کشور نیازمند مدلهای مشارکت متنوع و چندسطحی است تا بتواند ظرفیتهای نهفته جامعه را با محوریت نهادهای واسط فعال سازد. این مدلها باید بهگونهای طراحی شوند که مردم از طریق مراجع نخبگانی متنوع، نهادهای مدنی، انجمنهای تخصصی، مجامع صنفی و سازمانهای مردمنهاد بتوانند توانمندیهای منحصربهفرد خود را برای کمک به دولت و ارتقای حکمرانی در عرصههای گوناگون به میدان بیاورند. مشارکت فعال، ساختاریافته و فراگیر مردم، نهتنها به افزایش کیفیت تصمیمسازیهای عمومی میانجامد، بلکه فضای کشور را عمیقاً تحتتأثیر این تعامل اجتماعی و همافزایی ملی قرار میدهد. بدون استفاده از این ظرفیتهای اجتماعی، بسیاری از بحرانها یا حل نمیشوند یا هزینه حل آنها بسیار بالاست.
وحدت ملی؛ پیامی روشن علیه هرگونه مداخله و تهدید خارجی
همبستگی ملی و وفاق حداکثری بر محور منافع کلان و راهبردی کشور باید به حدی برسد که ملت بزرگ ایران پیامی روشن، قاطع و غیرقابلانکار به جهانیان ارسال کند: هیچ نیرویی از بیرون مرزهای ایران حق مداخله در سرنوشت مردم ایران و تغییر مسیر تاریخی ایران یکپارچه را نخواهد داشت. این وحدت و انسجام ملی، رکن اساسی صیانت از امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور است و بزرگترین سلاح در برابر هرگونه تهدید، فشار و نیرنگبازی دشمنان خواهد بود.
نتیجهگیری
ایران در بزنگاه تاریخی مهمی قرار دارد؛ جایی که بقای ملی، ارتقای تمدنی و تحقق عدالت، در گروی تحقق فوری یک پروژه همگانی برای بازتعریف رابطه دولت و ملت، تقویت عقلانیت علمی در حکمرانی و بازسازی انسجام اجتماعی است. گفتوگوی فراگیر، وفاق بر منافع بنیادین، پایاندادن به حذف و تقابل و بازگشت به اصول واقعگرایانه در سیاست و اقتصاد، نهتنها ممکن بلکه ضروری است و باید بدون فوت وقت در دستور کار کشور قرار گیرد. اکنون زمان آن فرارسیده است که همه ایرانیان، با هر گرایش فکری و موقعیت اجتماعی، ایران را بهمثابه خانه مشترک، مسئولیت مشترک و چشمانداز مشترک بازتعریف کنند.
علیرضا حقیقت
نامه جلاد غزه به کمیته صلح نوبل در معرفی دونالد ترامپ برای تقدیم جایزه صلح به رئیسجمهور آمریکا نمایهای واضح را از آنچه بر نظام بینالملل میگذرد، نمایش میدهد.
معرفینامه بیبی نتانیاهو اگرچه ممکن است یک فکاهی و هجویه بزرگ به نظر برسد اما همکاریهای ۲ جنگطلب بزرگ قرن بیست و یکم، دقیقا نشاندهنده ازهمگسیختگی ساختارهای از قبل پوسیده نظم آمریکایی حاکم بر جهان در پساجنگ سرد است. اگر جز این بود، یک جنایتکار جنگی تحت تعقیب به خود اجازه نمیداد برای کمیته صلح نوبل نامزدتراشی کند.
نظم و نظاماتی که بیش از هر عامل یا هر کسی، دونالد ترامپ از آن عقبنشینی کرده و آخرین ضربهها را به نظم بینالمللی موجود و رو به احتضار وارد آورده است.
دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی روز سهشنبه نامهای را منتشر کرد که در آن ترامپ را برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی کرده و به «نقش محوری» او در شکلگیری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و چند کشور عرب در سال ۲۰۲۰ اشاره کرده است. بنیامین نتانیاهو در این نامه که تاریخ آن اول ژوئیه و خطاب به کمیته نوبل نروژ بوده که این جایزه را اعطا میکند، نوشته است: «رئیسجمهور ترامپ فداکاری ثابتقدم و استثنایی خود را برای ترویج صلح، امنیت و ثبات در سراسر جهان نشان داده است». نخستوزیر خونخوار اسرائیل که برای تشکر از رئیسجمهور آمریکا برای همراهی وی در جنگ با ایران، به ایالات متحده سفر کرده، در ضیافت شام با دونالد ترامپ، رونوشتی را از آنچه به کمیته صلح نوبل ارسال کرده، به مستاجر کاخ سفید اهدا کرد.
در حقیقت، قصاب غزه، رگ خواب ترامپ را مثل خیلی از فرصتطلبهای کنار رئیسجمهور پیدا کرده است. ترامپ دوست دارد ستایش شود و نارسیسیسم حاکم بر این نیویورکی خودشیفته، محرکی برای امثال نتانیاهو در تاثیرگذاری بر رئیسجمهور یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان است. قبلتر از استندآپ کمدی نتانیاهو در کاخ سفید، شیاد دیگری به نام مایک هوکابی، سفیر صهیونیست ایالات متحده در سرزمین اشغالی، با توصیفاتی خداگونه از دونالد ترامپ، او را ترغیب کرد به ایران حمله کند و در نهایت این رئیسجمهور آمریکا بود که به تصور اینکه ملهم از پیامهای الهی و فرستاده خداوند است، در دام این حماقت بزرگ افتاد. در نامه این خدمتگزار اسرائیل خطاب به ترامپ آمده بود: «آقای رئیسجمهور! خداوند شما را در باتلر پنسیلوانیا حفظ کرد تا به تأثیرگذارترین رئیسجمهور قرن - و شاید در تمام تاریخ -تبدیل شوید. تصمیماتی را که بر دوش شماست نمیخواهم هیچکس جز شما اتخاذ کند. صداهای زیادی با شما سخن میگویند جناب آقای رئیسجمهور! اما تنها یک صدا اهمیت دارد: صدای او (خدا). من برای متقاعد کردن شما با شما تماس نمیگیرم، فقط برای دلگرمی دادن. من باور دارم شما صدایی از آسمان خواهید شنید و آن صدا بسیار مهمتر از صدای من یا هر کس دیگری است».
سیاست بینالملل در جهان ترامپیسم، نه بر مبنای عقلانیت برآمده از ساختارهای حکمرانی، بلکه با توصیفات اگزجره خدمتگزاران معبد ترامپ شکل میگیرد. به همین سادگی شیاد دیگری مثل هوکابی میتواند نامهای اینچنین بنویسد و این بار جنگ سوم جهانی آغاز شود! البته از جهاتی، معرفی ترامپ به بنیاد نوبل توسط نتانیاهو، کمترین قدردانیای است که او میتواند از ساکن اتاق بیضی کاخ سفید داشته باشد. در حقیقت رئیسجمهور آمریکا بود که 2 هفته قبل او و ارتشش را از باتلاق جنگ با ایران درآورد. همان طور که استیو بنن، یار غار ترامپ اعتراف کرده، آتشبس با ایران فقط برای نجات بیبی از مهلکه بود. این تنها کمک معاملهگر نیویورکی به کودککش غزه نبود؛ مداخله مستقیم ایالات متحده در جنگ و هدف قرار دادن تاسیسات هستهای ایران، تنفس دیگر ترامپ به نتانیاهو بود تا زیر حملات ایران له نشود. با این وجود دونالد ترامپ دقیقا باید بابت چه چیزی شایسته صلح نوبل باشد؟ او در کمتر از 6 ماه پس از استقرار در کاخ سفید، فقط جنگ سوم جهانی را آغاز نکرده است اما با تعرفههایش، جنگ تجاری جهانی را ذیل شعار «اول آمریکا» راه انداخته است. او تهدید به تصرف سرزمین گرینلند با توسل به زور کرده است، همان طور که وعده داده کانادا به عنوان ایالت پنجاهویکم به آمریکا منضم شود.
دونالد ترامپ همچنین کارزاری از بمباران یمن را به راه انداخت و دهها غیرنظامی یمنی را قتلعام کرد. در اقدامی بیسابقه اما رئیسجمهور آمریکا برای نخستینبار در تاریخ، به تاسیسات هستهای صلحآمیز یک عضو «انپیتی» که بیشترین بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را پذیرفته، حمله نظامی کرد ...
... و این یعنی شلیک مستقیم به رژیم منع اشاعه هستهای. ترامپ به خاطر باز کردن قفلی خطرناک در موضوع هستهای (حمله به فردو و نطنز) بیشتر باید تحت پیگرد قضایی قرار گیرد تا اینکه شایسته نامزدی برای صلح باشد.
دونالد ترامپ کلکسیون جو بایدن در نسلکشی مردم بیدفاع غزه را تکمیل کرده است. رئیسجمهور سابق آمریکا با مهمات آمریکایی غزه را به تلی از ویرانه تبدیل کرد و رئیسجمهور فعلی حالا میخواهد ساکنان این زمین سوخته بایدن و بیبی، یعنی مردم غزه را وادار به کوچ اجباری کند تا به این وسیله غزه به ریویرای خاورمیانه تبدیل شود.
ترامپ، جولانی، تروریست خونخوار سوری را هم یک مرد بزرگ خواند و با او در عربستان ملاقات و در نهایت گروه جبههالنصره را هم از فهرست تروریستی ایالات متحده خارج کرد. کشتار گسترده و وحشتناک اقلیتهای قومی و مذهبی، همچون مسیحیها و علویها در سوریه، از دیگر اتفاقاتی بوده است که نتانیاهو و ترامپ را به وجد آورده و رئیسجمهور آمریکا را به زعم نخستوزیر خونخوار صهیونیستها شایسته نشان صلح نوبل کرده است.
اینکه در چنین فضایی 2 شهوتران جنگ که آتشافروزی را ابزاری برای کسب و کار سیاسی و اقتصادی خود میبینند، در مقابل چشمان جهانیان خود را مفتخر به نشان صلح میکنند، جای تعجب ندارد. کمیته صلح نوبل جایی فراتر از سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای برآمده از ساختارهای نظم جهانی نیست؛ سازمانهایی که آشکارا در توقف نسلکشی بیسابقه اسرائیل که روی خونبارترین جنگهای تاریخ را هم سفید کرده عاجزند و حتی یک قطعنامه هم نمیتوانند صادر کنند؛ سازمانهای اختهشدهای مثل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که از وظایف قانونی خود منحرف شده و توانایی محکومیت لفظی حمله غیرقانونی به تاسیسات هستهای اعضای خود را هم ندارند.
در چنین ترتیباتی، صحبت از صلح و ثبات، شوخی حوصله سربری شده و نظم کنونی چیزی جز بازگشت جهان به جنگل انجام نداده است. در این جنگل، ترامپ از قدرت به صلح میرسد و نتانیاهو به عنوان بزرگترین جانی قرن او را به نوبل معرفی میکند. به جنگل خوش آمدید!