WWW.HassanFathi.Blogfa.Com حسن فتحی
روسیه بارها مخالفت خود را با پروژه سپر موشکی اعلام کرده و توجیهها و دیدگاههای واشنگتن را در این ارتباط نادیده گرفته است. تا حدی که این ذهنیت به وجود آمده که استمرار این وضعیت که با تهدیدات مسکو علیه دو کشور لهستان و چک که قرار است سپر موشکی آمریکا در آنها استقرار یابد همراه است میتواند زمینهساز آغاز جنگ سرد جدیدی شود که پس از فروپاشی شوروی از بین رفت.
مقوله سپر موشکی که آمریکا درصدد به راه انداختن آن است مسأله جدیدی نیست بلکه پس از فروپاشی شوروی و از بین رفتن رژیمهای کمونیستی شرق اروپا که امروزه به متحدان آمریکا تبدیل شدهاند بیان و طرح چنین پروژهای مسألهساز و سؤال برانگیز شده است.
اگر نگاهی به چالش واشنگتن و مسکو در دوران جنگ سرد بیندازیم این واقعیت آشکار خواهد شد که در آن زمان دو ابرقدرت برای حفظ کشورها و حکومتهای تحت سلطه خود از حربههایی بهره میگرفتند که از جمله آنها سپر موشکی بود. به طوری که کشورهای آلمان، چکسلواکی و لهستان از جمله سرزمینهایی بودند که موشکهای دو ابرقدرت در آنها مستقر بوده و سرزمینهای مجاور را هدف قرار داده بودند. در آن دوران موشکهای کروز و پرشینگ توسط آمریکا و موشکهای اس.اس ۲۰ و ۲۱ از سوی شوروی در اروپا که صف مقدم رویارویی دو ابرقدرت بود مستقر بودند.
در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان از حزب جمهوریخواه در آمریکا او مقولهی جنگ ستارگان را مطرح کرده و دست به فعالیتهایی در این زمینه زد. ولی با فروپاشی شوروی و در پی آن رژیمهای کمونیستی شرق اروپا که متحدان مسکو بودند جنگ سرد خاتمه یافته و جهان وارد دوران تکقطبی شد که در آن یک ابرقدرت وجود داشت. به همین دلیل این ذهنیت به وجود آمده بود که جنگ تسلیحاتی و رقابت آمریکا و روسیه خاتمه یافته و اتحادیههای نظامی برچیده خواهد شد.
یکی از شاخصههای جنگ سرد شکلگیری اتحادیههای نظامی و رقابت آنها برای تحت کنترل درآوردن حکومتها بود که در این رابطه میتوان به ایجاد اتحادیههای نظامی ناتو، سیتو و سنتو از سوی غرب و اتحادیه نظامی ورشو توسط شوروی و دوستانش اشاره کرد. ولی جالب توجه است در حالی که فروپاشی شوروی به از بین رفتن اتحادیه نظامی ورشو انجامید نه تنها ناتو از بین نرفت بلکه در طول این سالها تقویت شده و دامنهی نفوذ خود را به شرق اروپا و حیات خلوت روسیه گسترش داد تا حدی که قرار است تعدادی از جمهوریهای شوروی پیشین به عضویت ناتو درآیند.
به همین دلیل میتوان با قاطعیت اعلام کرد با وجود این که پایان جنگ سرد با ایجاد محدودیت بیشتر برای روسیه همراه بوده اما آمریکا از فرصت استفاده کرده و به تقویت مواضع و موقعیت خود و متحدانش پرداخته است. حال با توجه به آنچه عنوان شد این سوال مطرح میشود که آیا آمریکا بدون توجه به مخالفتها و اعتراضهای روسیه اقدام به استقرار رادارها و سیستم موشکی خود در لهستان و چک خواهد کرد و یا این که درصدد برخواهد آمد به هر طریق ممکن رضایت مسکو را جلب نماید؟ سوال دیگر این است که در صورت بیتوجهی واشنگتن به خواستهها و نظریات مسکو، آیا روسیه به تهدیدات خود مبنی بر حمله به این تأسیسات در خاک لهستان و چک جامه عمل خواهد پوشاند یا این که دست از مخالفت و لجاجت بر خواهد داشت؟ آمریکا و شوروی یک بار در زمانی که خروشچف قدرت را در کرملین در دست داشته و جان کندی در کاخ سفید مستقر بود بر اساس استقرار سیستمهای موشکی مسکو در کوبا در آستانه جنگ قرار گرفتند که درایت آنها به غائله خاتمه داده و مانع تشدید بحران شد لذا این بار سوال مطرح است که فقدان هماهنگی و رضایت طرفین چه عواقبی در پی داشته و آیا مشکل آفرین خواهد شد یا نه؟ سفرهایی پی در پی مقامات آمریکایی به روسیه حکایت از بغرنج بودن اوضاع دارد. اوضاعی که میتواند به بحران انجامیده و مسکو و واشنگتن را بر سر دوراهی قرار دهد.
هدف از این سفرها در حقیقت جلب رضایت روسها و کاستن از میزان مخالفتشان است که با تهدید همراه بوده است. همین مسأله بر حساسیتها افزوده و میتواند برای دو طرف مشکلساز شود. بررسی مواضع و دلایل دو طرف بر این واقعیت صحه میگذارد که آمریکا و روسیه با توجه به منافعی که دارا هستند در روشی که در پیش گرفتهاند حق دارند. اما سؤال این است که آیا اختلاف نظر و یا اختلاف سلیقه دو طرف آن اندازه است که منجر به بروز جنگ سرد جدیدی شده و یا به مرحلهای برسد که روسیه تهدید خود را مبنی بر حمله به پایگاههای راداری و موشکی در چک و لهستان عملی سازد؟ در این راستا مأموریت خانم رایس وزیر خارجه آمریکا بر روسیه که هفته گذشته صورت گرفت را مأموریتی برای فرو نشاندن خشم روسها عنوان کردند. ولی جالب است که همان زمان سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه اعلام داشته بود که آمریکا نباید دیدگاه خود را بر دیگران از جمله مسکو دیکته کند.
کامینین معتقد بود ما همواره از شرکای آمریکایی خود خواستهایم صریح و بیپرده سخن بگویند و تلاش نکنند دیدگاههایشان را به دیگران تحمیل کنند. وی گفته بود آنچه به آن نیاز داریم گزارش نیست بلکه تلاش مشترک و تحقیق مشترک برای یافتن راهحل است. سفر دو روزه رایس به مسکو با هدف بهبود رابطهای صورت گرفت که در نتیجه اختلافها میان آمریکا و روسیه بر سر مسأله سپر موشکی تیره شد تا جایی که برخی درباره بروز یک جنگ سرد جدید هشدار دادهاند اما جالب توجه است که مقامات مسکو بر این مسأله تأکید داشتند که خود را برای گفتوگوهای آرام با رایس آماده کردهاند.
این مسأله نشان از تمایل مسکو بر حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات دارد. به همین دلیل میتوان به یافتن راهحلی اصولی امیدوار بود. در حالی که روزنامه نزاویسمایاگازتا چاپ روسیه نوشته بود که این سفر در حالی صورت میگیرد که روابط دو کشور دوران سختی را پشت سر میگذارد.
سفر رایس در حقیقت با هدف زمینهسازی برای دیدار گیتس وزیر دفاع آمریکا از مسکو صورت گرفت و تلاش شد رضایت نسبی روسیه حاصل شود. ولی موضوع اصلی این است که اعتراض یا در حقیقت مخالفت روسیه با سپر موشکی که آمریکا ادعا کرده علیه موشکهای ایران و کره شمالی نصب میکند بهانهای در دست این کشور است تا مسایلی را که سالهاست بر روابط دو طرف سایه انداخته حل و فصل سازند؟!
در سالها و ماههای گذشته مسایلی میان روسیه و آمریکا گذشت که رابطه آنها را تیره کرده است به گونهای که آنها صراحتاً به انتقاد از همدیگر پرداخته و اتهاماتی را به هم وارد کردهاند. به طوری که آمریکا از فقدان دموکراسی در روسیه انتقاد کرده و روسیه هم تأکید کرده که طرح استقلال کوزوو را در سازمان ملل وتو خواهد کرد.
روزنامه نزوایسمایاگازتا میافزاید، به عقیده وزارت امور خارجه آمریکا روابط با روسیه همچنان پیچیده، پر اصطکاک و رقابتی است، تاکنون و در 20 ماه گذشته با وجود تلاشهای بسیار، هیچکدام از مشکلات پیش آمده در روابط واشنگتن و مسکو حل و فصل نشده است. ولی با این وجود به نظر برخی کارشناسان، روسیه و آمریکا سعی دارند به جهانیان نشان دهند با وجود اختلافنظر، همچنان در حل و فصل مشکلات بینالمللی با یکدیگر همکاری نزدیک دارند.
به نظر میرسد مشکل اصلی بر سر سپر موشکی شفاف نبودن مواضع دو طرف است زیرا آمریکا مدعی است هدفش از استقرار سپر موشکی در چک و لهستان، مقابله با موشکهایی است که میتوانند از سوی ایران و کره شمالی شلیک شوند.
در حالی که مسکو بر این مسأله تأکید کرده که نه تنها سیستم موشکی دو کشور ایران و کره شمالی تهدیدی علیه آمریکا و متحدانش نیستند بلکه آمریکا از این طریق میخواهد روسیه را تحت فشار قرار دهد. با نگاهی به مواضع دو طرف این واقعیت آشکار میشود آنچه این دو کشور را رویاروی هم قرار داده شفاف نبودن مواضع و آشکار نبودن اهداف است. آمریکا در طول سالهایی که از فروپاشی شوروی میگذرد توانسته به بهانههای مختلف قدم به حیات خلوت روسیه گذارده و حتی تا پشت مرزهای این کشور نفوذ کند. در این میان وقوع انقلابهای رنگین در گرجستان، قرقیزستان و اوکراین بر این واقعیت صحه گذارده که اگر مسکو قادر به مهار مخالفتها نباشد با چنین انقلابهایی مواجه شده وعلاوه بر تجزیه، یک بار دیگر با ناامنی سیاسی روبرو خواهد شد. تجربه نشان داده که اگر سیاست مشت آهنین پوتین نبوده و روسیه حرکتهای مخالف نظیر آنچه که در چچن در جریان است را به شدت سرکوب نمیکرد بقایش به خطر میافتاد. لذا آنچه در جریان است در حقیقت جنگ بقا برای روسهاست.
روسیه تا چند ماه دیگر پوتین را نخواهد داشت و او ناگزیر به کنارهگیری خواهد بود، در حالی که هجوم همهجانبه دموکراسی به مرزهای این امپراتوری ناهمگون ادامه داشت و اگر مقامات این کشور هوشیار نباشند بلایی که در زمان گورباچف بر سر شوروی آمد بر سر روسیه که وارث اصلی امپراتوری پیشین است خواهد آمد.
گسترش ناتو و اتحادیه اروپا و یا توسعه سپر موشکی اگر چه بیارتباط با مسایل دیگر کشورهای جهان نیست اما نمیتوان آنها را با روسیه و مسکو بیارتباط دانست. اگرچه در این سالها آمریکا و روسیه از دشمن به دوست تبدیل شدهاند ولی امروزه روسیه ابرقدرتی نیست که از طریق پیمان نظامی ورشو اتحادیه اقتصادی کومکون به یاری متحدانش شتافته و آنها را تحت پوشش حمایتی خود قرار بدهد بلکه شرایط حتی برای مسکو به قدری وخیم است که طغیان ملیتها میتواند آن را چند پاره سازد.
با توجه به تمامی جوانب و احتمالات، نیاز به ذکر این مسأله است که هدف مسکو از آنچه عنوان میکند یا کسب امتیازات از واشنگتن است و یا اینکه واقعاً مایل نیست در کنار مرزهایش سیستمی به کار گرفته شود که میتواند در زمان مقتضی علیه این کشور به کار گرفته شود. عدهای بر این اعتقاد هستند که روسیه قادر به تحت فشار قرار دادن آمریکا از طریق تهدیدات نظامی نیست اما میتواند خواب واشنگتن را درباره اروپای شرقی و جمهوریهای شوروی پیشین آشفته سازد به همین دلیل این تهدیدات را جدی نگرفته و آن را اقدامی از جانب مسکو برای گرفتن تضمین از آمریکا برای حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی خود و دور نگه داشتن تنها ابرقدرت جهان از مرزهای رسمی ابرقدرت پیشین به شمار میآورند. تهدیداتی که آن را میتوان فقط چنگ و دندان نشان دادن با هدف دور کردن رقیب از میدان به حساب آورد.