محمود موافق
در ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ احزاب سیاسی نقش عمدهای در روی کار آمدن نظامات سیاسی بازی میکنند شاید به همین دلیل بود که صهیونیستها برای تسلط به فلسطین یکی از اهداف مهم خود را بهکارگیری احزاب در نظر گرفتند. اﻧﺪﻳﺸﻪها و ﮔﺮاﻳﺶهای ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﻮﺟﻮد در ﺟﺎﻣﻌﻪ، در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﮐﺮدن و ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﺮدم ﺑﻪ ﺷﺎﺧﻪها و ﺑﺨﺶهای ﮔﻮﻧﺎﮔﻮنند، ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻘﺮﻳﺐ و ﺗﻠﻔﻴﻖ ﻧﻤﻮدن ﺧﺮدﻩ ﮔﺮاﻳﺶهای ﻓﺮدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﻗﺎﻟﺐ دﮐﺘﺮﻳﻦ و اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی هستند.
احزاب سیاسی را وقتی میتوان عاملی جهت رشد دموکراسی و پیشرفت جامعه عنوان کرد که منشأ تحزب و مردمگرایی در جامعه باشند نه مبدا تفرقه و تبعیض نژادی، درست عملی که صهیونیست از راهاندازی اصحاب به د نبال آن بودند.
ظهور هرتزل
به درستی میتوان گفت که صهیونیسم به عنوان جنبشی سازمان یافته با تئودور هرتزل به عرصه ظهور درآمد. وی در کتاب خود که در سال 1896 به چاپ رسید اصول عقیدتی صهیونیسم سیاسی را پایهریزی کرد. اهتمام اصلی هرتزل، اجماع یهودیان و سازماندهی آنها بود وی از طریق کتابها، سخنرانیها، مذاکراتش با رهبران دولت و نمایندگان سازمانها و شرکت در کنفرانسها فعالیتهای متعددی را انجام داد.
سازمان صهیونیستی هرتزل
سازمان«هرتزل» را «تئودور هرتزل» روزنامهنگار اتریشی مجارستانی تبار آن را در سال 1897 میلادی تاسیس کرد. هدف این سازمان، برپایی دولت اسرائیل در فلسطین و ساخت مجسمه و معبد سلیمان به جای مسجد الاقصی و سلطه بر کل این سرزمین است و به دلیل همین عقاید، افکار و همچنین اقدامهای این سازمان، جهانیان آن را شکلی از نژادپرستی و تبعیض میدانند. سازمان هرتزل برای رسیدن به اهداف خود از هر شیوهای استفاده کرد.
کی از روشهایی که این سازمان به کار برد ایجاد رابطه با کشورها و قدرتهای بزرگ تاثیرگذار در راستای اهداف نظام صهیونیستی جهانی بود.
مهمترین فعالیت او در کنفرانس بال که در سال 1897 در کشور سوئیس برگزار شد مشخص شد. نخستین کنفرانسی که با تلاشهای هرتزل تشکیل شد، کنفرانسی بود که در شهر بال سوئیس و از بیست و سوم تا بیست و پنجم آگوست 1897 با شرکت 196 نفر از نمایندگان گروههای مختلف یهودی در سراسر جهان برگزار شد. ریاست کنفرانس را هرتزل شخصاً بر عهده داشت.
از جمله مصوبات کنفرانس بال موارد زیر قابل اشاره هستند:
1- تقویت فرایند اشغال تدریجی فلسطین، به شیوه منظم و با پشتوانه قانونی!
2- سازماندهی جنبش جامعه یهود و ایجاد وحدت میان گروههای مختلف یهودر در سراسر جهان.
3ـ تحریک هوشیاری و تقویت آگاهیهای ملی یهود.
4ـ اقدام به جلب موافقت دولتهای مختلف، برای تحقق اهداف جنبش صهیونیستی.
برای اجرای مصوبات کنفرانس، سازمانی با نام«شرکت یهودی دولت یهود» تاسیس شد که به عنوان اداره مرکزی کلیه جمعیتهای یهودی معرفی شد. از موارد جالب توجه در این کنفرانس استفاده نکردن از لفظ دولت یهود از سوی شرکتکنندگان است و دلیل اصلی چنین تغافلی جلب موافقت جامعه یهود و دیگر دولتها بود. در مقابل آنان از لفظ میهن به جای دولت استفاده کردند.
شرکتکنندگان در کنفرانس بال همانگونه که اشاره شد از استفاده لفظ دولت یهود به صورت کاملاً آگاهانه احتراز کردند به علاوه آنها حتی مقید شده پس از کنفرانس نیز هر گونه نیتی را برای تاسیس دولت یهودی منکر شوند، به گونهای که چهارده سال بعد، رهبر صهیونیستها، در دهمین کنگره در مراسم افتتاحیه پشت تریبون قرار گرفته و اظهار داشت: «تنها کسانی که در جهل مرکب ماندهاند، یا سوء نیت دارند، میتوانند ما را به آرزوی تاسیس یک قلمرو مستقل یهودی متهم کنند.»
اظهارات مذکور در حالی بیان میشد که موتور محرک و رئیس صهیونیستها پس از کنفرانس بال در خاطرات خود اذعان دارد که: «اگر بخواهم نتیجه کنفرانس بال را در یک جمله خلاصه کنم-جملهای که همیشه از بیان آن در انظار عمومی سرباز خواهم زد- این خواهد بود که در بال، من دولت یهود را بنیاد نهادم اگر امروز این جمله را با صدای بلند اعلام کنم، با تمسخر جهانیان روبهرو میشوم. شاید ظرف پنج سال آینده و حتماً طی پنجاه سال بعد، همه این را خواهند فهمید.»
هر چند صهیونیستها پس از کنفرانس بال در انجام اقدامات و اهدافشان، با مخالفت سرسختانه بسیاری از یهودیان روبهرو شدند. بهگونهای که اتحادیه اسرائیلی فرانسه بهشدت با صهیونیسم مخالفت ورزیده و تبلیغات و فعالیتهای صهیونیستها را سلاحی بالقوه بر ضد یهودیان فرانسه دانست و اجلاس خاخامهای امریکایی نیز مصوبات نخستین کنفرانس صهیونیستی را به دلیل زیانبار بودن فعالیتهای صهیونیستی برای جامعه یهود، مورد انتقاد قرار داد و اعلام داشت که این اقدامات موجب میشود تا یهودیان در کشورهای متبوع خود که بدان تعلق و وابستگی دارند، بیگانه و اجنبی به شمار آیند.
اما تاریخ نشان داد که پیش بینیهای هرتزل خالی از واقعیت نبوده و در واقع کنفرانس بال محلی برای انعقاد نطفه دولتی نامشروع بود.
در این کنفرانس هرتزل به عنوان رهبر صهیونیستی مغامر شد و هدف صهیونیسم را اینگونه معرفی کرد«هدف صهیونیسم ایجاد وطنی قوی برای ملت یهود در فلسطین است، وطنی که قانون بینالملل، آن را به رسمیت بشناسد» هرتزل از طریق کنفرانسهای بینالمللی برای یهودیان جهان، تلاش زیادی برای وحدت بخشیدن به صفوف جنبش صهیونیسم کرد.
بعد از کنفرانسهای متعدد کنفرانس لاهای در سال 1907 برگزار شد و پس از آن «بانک یهودی»برای سرمایهگذاری جنبش شهرکسازی یهودیان در فلسطین، تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین و آموزش زبان عبری به عنوان زبان ملی یهودیان تاسیس شد.
کنفرانس لاهای به صورت مستقیم فعالیت استعماری در فلسطین را تصویب کرد و برای رسیدن به این هدف صهیونیستی از وسایل و ابزارهای مختلفی استفاده کرد. مهمترین این ابزارها عبارتند از:
1- تشویق به شهرکسازی
2- سازماندهی یهودیان از طریق سازمانها
3- بالابردن شعور و احساس و آگاهیهای قومی یهودیان.
فلسطین تنها انتخاب برای صهیونیستها نبود زیرا آنها برای ایجاد وطن یهودی انتخابهای متعددی چون قبرس، آرژانتین، اوگاندا، استرالیا، احساء، لیبی، عریش، ماداگاسکار یا دو دولت در شرق آفریقا داشتند.
بعد از اینکه نشانههای از هم گسستگی سیطرههای امپراتوری عثمانی از کشورهای عربی آشکار شد. صهیونیستها به فلسطین روی آوردند به همین دلیل فلسطین را بر دیگر مستعمرههای انگلیس ترجیح دادند.
بعد از هرتزل، یهودیان اروپای شرقی با تمام وجود از صهیونیستها جانبداری کردند. همچنین یهودیان امریکا از صهیونیستها حمایت مالی کردند. صهیونیستها تلاش کردند تا با شاه عثمانی، سلطان عبدالحمید دوم ارتباط برقرار کنند و در مقابل اسکان یهودیان در فلسطین به سلطان عبدالحمید دوم مال و ثروت بدهند. در واقع سلطان عبدالحمید همانطور که در گزارش قبلی به آن اشاره شد پاسخ دندانشکنی به صهیونیستها داد.
بعد از اینکه صهیونیستها از این ترفند خود طرفی نبستند در قدم بعدی سعی کردند برای نزدیک شدن به جوامع بینالمللی اقدام نمایند. هدف اصلی این بود که بتوانند تایید جوامع بینالمللی برای تشکیل«وطن قومی» خود را به دست آورند. این حرکت در راستای طرحها و برنامههایی بود که در کنفرانس بالا سوئیس بر آن با هم دیگر همپیمان شده بودند.
اعلامیه بالفور
بعد از ناکامی صهیونیسم از دربار عثمانی انگلیسها که پیوندهای عمیقی با سرمایهداران یهودی داشتند برای به واقعیت رساندن رویای وطن قومی یهودیان وارد عمل میشوند. بالفور وزیرخارجه وقت انگلیس در نامهای به لرد روتشیلد یکی از رهبران صهیونیستی در دوم نوامبر 1917 اعلامیهای اعطا کرد.
این اعلامیه که به بالفور معروف شد در راستای برنامههایی بود که صهیونیستها در کنفرانس بال طرحریزی کرده بودند در بخشی از این ابلاغیه آمده بود: حکومت اعلیحضرت با مهر و محبت به ایجاد وطن قوی و ملیت یهود در فلسطین نگاه میکند و برای سرعت بخشیدن به این هدف، تلاش زیادی خواهد کرد. باید این مسئله درک شود که اقدام علیه حقوق مدنی و دینی گروههای غیریهودی در فلسطین مطلقا جایز نیست، همچنین نقض حقوق یا از بین بردن مرکز سیاسیای که یهودیان در کشورهای دیگر از آن برخوردار هستند، امکانپذیر نیست.
نقشآفرینی انگلیسیها
نگاهی به چگونگی شکلگیری رژیم صهیونیستی و برنامهریزی برای تشکیل آن خود موید ساختگی بودن و غیرطبیعی بودن موجودیت این رژیم است. یکی از محوریترین موضوعات درباره ساختگی بودن و غیرطبیعی بودن موجودیت رژیم صهیونیستی نقش کشورهای فرامنطقهای در این شکلگیری است که این امر نشان میدهد شکلگیری رژیم صهیونیستی از سوی مردم سرزمین فلسطین صورت نگرفته و یک امر تحمیلی از سوی کشورهای استعمارگر آن زمان است؛ اگرچه غیرطبیعی بودن موجودیت رژیم صهیونیستی آنقدر واضح و مبرهن است که نیازی به اینگونه استدلالها نیست.
یکی از غیرقابل انکارترین مدارک در این خصوص اعلامیه معروف بالفور است که در تاریخ دوم نوامبر 1917 صادر شد و محتوای آن به وضوح نقش انگلیس در این پدیده نامیمون را روشن میسازد.
بذر این رویداد شوم، در جریان جنگ جهانی اول پاشیده شده بود؛ در آن زمان، بعد از آنکه ارتش مهاجم انگلیس سرزمین فلسطین و شهر بیتالمقدس را اشغال کرد، در محافل سیاسی و نظامی انگلیس مطرح شد: «اکنون جنگهای صلیبی به پایان رسیده و پیروزی بزرگ نصیب صلیبیون شده است.»
علاوه بر این، صهیونیستهای مجلس انگلیس و هواداران آنها، برای قدردانی از فرمانده مهاجمان انگلیسی یا فرمانده به اصطلاح پیروز جنگهای صلیبی(ژنرال آلبنی) از فتح فلسطین و بیتالمقدس، طی تصویبنامهای، مبلغ 50 هزار لیره استرلینگ به وی جایزه دادند و سپس او را به درجه فیلدمارشالی ارتقا دادند. به دیگر فرماندهان هم که به نوعی در اشغال فلسطین و بیتالمقدس در جریان جنگ جهانی اول نقش داشتند، هدایایی داده شد. این تشویقها از اهمیت اشغال فلسطین و بیت المقدس برای استکبار غرب و صهیونیسم جهانی حکایت داشت.
در آن تاریخ انگلیس، سردمدار غرب محسوب میشد و تمام توان سیاسی و نظامیاش را صرف از همگسیختگی و نابود کردن قدرتها و استعدادهای سیاسی و نظامی جهان اسلام کرده بود. بزرگترین هدف انگلیس از قطعه قطعه کردن و تحت قیمومیت درآوردن سرزمینهای اسلامی این بود که زمینه مناسبی برای تاسیس یک رژیم صهیونیستی در فلسطین به وجود آورد.
به همین دلیل بود که دقیقا در آستانه اشغال فلسطین توسط ژنرال آلبنی یهودی الاصل، «بالفور» وزیر خارجه وقت انگلیس طی نامهای که به صهیونیست مشهور،«لیونل والتر» در روچیلد نوشت به او قول داد که در جهت تاسیس یک رژیم صهیونیستی در فلسطین از هیچ کوششی دریغ نکند و زمینه سیاسی و نظامی مناسبی را برای این کار فراهم آورد.
بنابراین، در همان مرحله که ژنرال آلبنی با سربازانش به سوی فلسطین میرفت، بالفور نیز که بعدا با اعلامیه بالفور شهرت یافت، نخستین و جدیترین گام را در این باره برداشت تا زمینه مناسب سیاسی برای تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین فراهم نماید. در آن زمان که این توطئهها و اقدامات شوم انجام میگرفت، صهیونیستها و هواداران آنها در جهان چنان به وجد آمده بودند که میگفتند: «یکی از مهمترین وقایع تاریخ 5678 ساله قوم یهود، در حال وقوع است و نامه آقای بالفور و پیشروی ژنرال آلبنی، مظهر استجابت دیرینه قوم یهود است!»
آنها همچنین در روزنامهها و نشریات خود مینوشتند که بزرگترین و مهمترین دستاورد جنگ جهانی اول، فراهم شدن زمینه برای تشکیل رژیم صهیونیستی تحت ضمانت و حمایت انگلیس و سایر قدرتهای غربی است و بهزودی سرزمین فلسطین سرشار از شیروعسل خواهد شد(!) و همانند گل سرخ شکوفا میشود؛ بهزودی فلسطین با تدابیر انگلیس به مرکز تمدن در جهان تبدیل خواهد شد و بهشت صهیونیستها و یهودیها محقق میشود!
بدینترتیب، انگلیس و سایر حامیان صهیونیسم جهانی، در طول مدت 30 سال(از سالهای پایانی، جنگ جهانی اول تا سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم)، در حالی که مسلمانان در غفلت، سستی و خواب به سر میبردند، زمینه را برای تشکیل اسرائیل (رژیم صهیونیستی)، فراهم آورند.باوجود این همه تمهیدات برای تشکیل«قوم وطنی» گروهی از یهودیان که به بطن برنامه صهیونیستها پی برده بودند تفکر صهیونیستی را رد کردند.
بیشتر این فعالیتها در محافل یهودیان ایالات متحده و اروپای غربی شکل گرفت. در مقابل این حرکت جنبش صهیونیسم در بین بسیاری از گروههای یهودی در اروپای شرقی تقویت شد. همین امر باعث شد تا درگیریهای زیاد مابین یهودیان میانهرو و صهیونیستهای افراطی به وجود آید.