بایرام بالسی1
ترجمه: ذبیحالله نادری ـ سفارت جمهوری اسلامی ایران ـ تفلیس
کشورهای مختلف از جمله کشورهای اروپایی و آمریکا جهت تحت نظر داشتن حرکتهای مختلف موجود در منطقه، بخصوص تفکرات و جنبشهای اسلامی، از فضای باز سیاسی پس از استقلال کشورهای قفقاز جنوبی و همچنین دولت جدید در گرجستان که خود را پرچمدار حرکتهای دموکراتیک میداند، استفاده کرده و فعالیت خود را در منطقه گسترش دادهاند. فعالیت مؤسساتی چون جامعه باز سوروس نیز در همین راستا تعبیر میشود.
نفوذ غیرقابل انکار و گسترده آمریکا در دولت جدید گرجستان، گسترش روابط با رژیم اشغالگر قدس و فعالیت تجاری رو به افزایش بازرگانان آن رژیم، همچنین مراکز مذهبی مربوط به یهودیان در این کشور، در جهت بسط تفکرات ضداسلامی و فعالیت نامحسوس برای گرویدن مسلمانان این کشور به مسیحیت، تأثیر بسزایی میتواند داشته باشد. کنترل بنیادگرایی اسلامی و جلوگیری از نفوذ تفکرات اسلامگرایان چچن به این منطقه نیز از اهداف این کشورها برای تحت نظر داشتن تفکرات مذهبی اسلامی در کشورهای جنوب قفقاز میباشد.
آیا اسلام در گرجستان به حاشیه رانده خواهد شد؟
از زمان استقلال گرجستان که دین مسیحیت در مرکز توجه قرار گرفت، کلیسای گرجستان در کنار دین اسلام که در مناطقی از این کشور از جمله آجارا و همچنین منطقه کارتلی با ساکنین آذری شیعه ریشه داشت، به فعالیت دینی پرداخت. ساآکاشویلی از زمان رسیدن به قدرت با اعلام پرچم جدید گرجستان که با داشتن 5 علامت صلیب، نشانی از شاهان مسیحی این کشور دارد، دولت خود را بر پایه اصول و ارزشهای مسیحیت استوار نمود. این کشور که پس از ارمنستان اولین منطقهای بود که به صورت رسمی دین مسیحیت را پذیرفت، با این حرکت، تمایل و قصد خود را به بازگشت به اصول مسیحیت که در طول حکومت شوروی سابق و برای مدت 70 سال به فراموشی سپرده شده بود، اعلام داشت.
اسلام در گرجستان، در حال حاضر بسیار شناخته شده میباشد. مسلمانان در منطقه کارتلی (با اکثریت آذری شیعه)، آجارا، اقلیتی کوچک در آبخازیا، قومی 12000 نفره از تیره چچنها در دره پانکیسی زندگی میکنند، ولی تعداد اندک آنان باعث شده که قدرت تأثیرگذاری زیادی نداشته باشند. اقلیتی از مسلمانان مسختی نیز در زمان شوروی به دیگر مناطق آسیای مرکزی و فدراسیون روسیه کوچانده شدهاند.
اعراب در ابتدای پیروزیهای خود وارد گرجستان شدند. از قرن هشتم، این منطقه تحت سلطه اعراب قرار گرفت. در سال 1122 میلادی با تصرف تفلیس توسط دیویدشاه، گرجستان به یک کشور مسیحی تبدیل شد. پیشرفت اسلام در این کشور نتیجه فعالیت دو قدرت اسلامی منطقه، یعنی سلسله صفویه ایران و عثمانیهای ترکیه بود که به نوبت، جایگزین یکدیگر در سرزمین گرجستان میشدند. سلطه صفویها بر گرجستان باعث مهاجرت قبایل ترک به مناطق مرکزی کشور از جمله کارتلی و روستاهای اطراف آن شد.
از قرن 19 میلادی و با اضمحلال این دو قدرت اسلامی، تزارهای مسیحی روسیه به تضعیف اسلام پرداختند، ولی این اعمال باعث ریشهکنی کامل اسلام در گرجستان نشد. سیاست امپراتوری روسیه در قفقاز، همانند دیگر مناطق اسلامی بین تحمل اقلیتهای دینی و یا اجبار برای گرویدن به دین مسیحیت ارتدکس در نوسان بود.
در زمان شوروی، عقیده ایدئولوژیک غالب، تمام ادیان منطقه از جمله اسلام را تحت تاثیر قرار داد. پس از فروپاشی شوروی، ارتباط بین مراکز اسلامی محلی و سازمانهای اسلامی خارجی از جمله فعالان اسلامی در ایران و ترکیه گسترش پیدا کرد.
با توجه به فقدان آمار معتبر از تعداد مسلمانان گرجستان، در سال 1989 تعداد مسلمین این کشور 640000 نفر برآورد شده است که 12 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند.
مسختیهای گرجستان: علاوه بر آذریهای گرجستان و آجارها، یک گروه مسلمان دیگر، یعنی مسختیها نیز قابل ذکر میباشند. این گروه که تا جنگ جهانی دوم، یکی از پایههای جامعه اسلامی گرجستان بود، از ملیت نامشخصی بین ترکی و گرجی برخوردار است. این جامعه صدهزار نفری که در منطقه مسختی ساکن بودند (منطقه آخالتسیخه)، توسط استالین در سال 1944 از ترس اتحاد با آلمانها و یا ترکها، به ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان کوچانده شدند. آنان همیشه خواهان بازگشت به سرزمین مادری خود بودند ولی دولتهای گامساخوردیا و شواردنادزه به این خواسته تن در ندادند.
مسلمانان آبخازیا: این مسلمانان، در زمان سلطه عثمانیها بر گرجستان در قرن 17 و 18 میلادی، به این منطقه آمدند. در دهه 1860 میلادی، به علت فشارهای روسیه بر اقلیتها، تعدادی از مسلمانان این منطقه به شهرهای عثمانی در جنوب مهاجرت کردند. در دوره حکومت شوروی این مسلمانان دچار ضعف شدند ولی پس از سقوط شوروی، ارتباط بین مسلمانان در آبخازیا با مسلمانان مهاجر از آبخازیا به ترکیه باعث دمیدن جان تازه در این قوم شد.
مسلمانان دره پانکیسی و تاثیر بسیار از جنگ چچن: اقلیت دیگری از مسلمانان در منطقه کیستین در دره پانکیسی زندگی میکنند که از نژاد چچنها میباشند. این منطقه در شمال شرقی گرجستان واقع شده و حدود 12000 نفر در آن ساکن هستند که از گروههای قدیریه و نقشبندیه میباشند. اسلام در منطقه کیستین، تاثیر بسیاری از درگیری بین جنگجویان چچنی و ارتش روسیه پذیرفته است. وخامت درگیری در چچن و رادیکالیزه شدن اسلام در آن منطقه، باعث هجوم آوارگان به پانکیسی و فشار بر منطقه کیستین شده است. به نظر میرسد، مجموع این عوامل، باعث ایجاد بنیادگرایی در منطقه شده است.
این افکار رادیکال، به اشتباه، وهابیگرایی تعبیر میشود ولی موضوع کمی پیچیدهتر میباشد. با احتمال و ظن مهاجرت جنگجویان آزادیخواه چچن به روستاهای کیستین در دره پانکیسی، دولت فدرال روسیه، همیشه دولت گرجستان را تهدید به مداخله در خاک داخلی آن کشور برای بیاثر نمودن فعالیتهای جنگجویان نموده است. منزوی شدن این گروه از مسلمانان در دره پانکیسی، باعث محدود شدن تماس با دیگر گروهها و مذاهب عمده اسلامی در آجارا و آذریها شده است.
مدارس علمی در گرجستان: در زمان شوروی، مدارس علمی اسلامی تنها در دو شهر بخارا و تاشکند امکان فعالیت داشتند. امروزه بیش از 40 مدرسه در این دو محل فعالیت دارند. در زمان شوروی و در گرجستان، مسلمین جهت فراگیری علوم اسلامی به آسیای مرکزی میرفتند. البته در این محلهای مشخص و دارای مجوز رسمی (که قطعا تحت نظر بودند) مجمعهای غیررسمی نیز فعالیت میکردند. این مجمعهای کوچک در محلهای مذهبی از قبیل مساجد فعالیت داشتند.
به این ترتیب، طلبههای اسلامی به تعداد کمی در این انجمنهای غیررسمی، به فراگیری علوم اسلامی میپرداختند. پس از استقلال، در کشورهایی که از فرهنگ قدیمی اسلامی برخوردار بودند، از جمله ازبکستان، تاجیکستان یا آذربایجان، مدارس و دانشگاههای دینی شروع به فعالیت و رشد نمودند. در آذربایجان، یک دانشگاه دینی با حمایت ترکهای سنیمذهب و یک دانشگاه اسلامی با حمایت شیعیان ایران پس از استقلال این کشور ایجاد شد. این مراکز از سراسر قفقاز و از جمله گرجستان، طلبههای دینی را جذب میکردند. ولی این به معنای این نیست که در گرجستان نمیتوان علوم سیاسی را فرا گرفت، چون مدارس کوچکی در این کشور وجود دارند که میتوان آموزش اسلامی را در آنان آموخت.
در کنار فعالیتهای ترکها و ایرانیان در مراکز دینی در مناطق آذرینشین، یک مرکز آموزش دینی در تفلیس فعالیت میکند که توسط یک بنیاد خیریه ایرانی، وابسته به بنیاد امام، ایجاد شده است. همچنین در روستای کوچک کوسالی که در 30 کیلومتری مارنئولی و در نزدیکی مرز آذربایجان با گرجستان قرار دارد، یک مدرسه ترک توسط ترکهای نخشیبندی، مریدان عثمان نوری که در آذربایجان فعالیت وسیع دارد، ایجاد شده است. این مدرسه از ورود جوانان شیعه که آشنایی کامل به فرق شیعه و سنی ندارند، به این مرکز استقبال کرده و ایشان پس از فارغالتحصیلی از این مرکز، بطور کامل سنی مذهب خواهند شد.
همزیستی شیعیان و سنیها در کنار هم و بدون تلفیق در یکدیگر: گرچه تمام مسلمانان گرجستان توسط مسجد جامع تفلیس و فردی به نام حاج علی که توسط شیخالاسلام باکو، الله شکور پاشازاده منصوب شده است، هماهنگی و رهبری میشوند، ولی به دو جامعه شیعه (منطقه آذری) و سنی (منطقه آجارا) تقسیم میشوند. ارتباط بسیاری بین این دو گروه وجود ندارد بلکه تنها میتوان به عبادات مشترک در مسجد تفلیس که به نشانه همبستگی دو فرقه انجام میشود، اشاره کرد.
عدم وجود اسلام یکپارچه در گرجستان به این معنی است که این دو مدرسه درخواستهای مشترک از دولت مرکزی نداشته باشند، تقاضای شیعیان آذری، بیشتر اقتصادی است تا مذهبی، مخصوصا پس از استقلال که اوضاع کشور و بالتبع وضعیت آنان به وخامت گراییده است. موضوعات مذهبی از طرف باکو و «بنیاد امور مذهبی» حمایت میشود و در مقابل، آنان نیز در جهت کاستن مشکلات شیعیان آذری در نزد مقامات دولتی تفلیس تلاش مینمایند.
از طرف دیگر، مسلمانان آجارا که همچون آذریها، اقلیت نژادی نیستند، با دولت گرجستان روابط متفاوتی دارند. این مسلمانان که البته گرجی نیز هستند، در وضعیت و شرایط متفاوتی میباشند، چون دولت مرکزی، آنان را به گرویدن به دین مسیحیت که دین اصلی گرجیان بوده است، تشویق مینماید. سیاست دولت در آموزش، بر ترویج مسیحیت استوار بوده است، اگرچه به صورت مستقیم دخالت نمینماید و وظیفه تبلیغ دین را بر عهده کلیسا گذارده است. بطور کلی مشکل اصلی گرجستان این است که با توجه به اینکه کشور جدید بر پایه ارزشهای مسیحیت و فرهنگی قدیمی خود بنا نهاده شده سیاست اصلی، بر پایه به حاشیه راندن جمعیت غیرمسیحی استوار است.
سیاست آذریهای گرجستان، حرکت به سوی ایران است
سیصد هزار آذری در گرجستان ساکن هستند که بیشتر آنان در کارتلی و در شهرهای بولنیسی، مارنئولی و مانیسی زندگی میکنند. این منطقه که در مرز ارمنستان و آذربایجان واقع میباشد، از موقعیت استراتژیک خاصی برخوردار است. این منطقه به دلیل واقع شدن در مسیر خط لوله ترانزیت نفت باکو ـ تفلیس ـ جیحان، شرایط صلح و آرامشی که در زمان شوروی داشت را از دست داده است. در سالهای 93 – 92 میلادی، این منطقه در نتیجه جنگ قرهباغ بین آذربایجان و ارمنستان، صحنه درگیری آذریها و ارامنه بوده است. رهبران اقلیت آذری معتقدند که آنان باید در مقابل سیاستهای ناسیونالیستی تفلیس در مورد جمعیت غیرگرجی، ایستادگی نمایند.
مقامات دولت، که در حقیقت خاطرات بدی از مناقشات داخلی پدید آمده پس از فروپاشی شوروی بخصوص آبخازیا و اوستیای جنوبی دارند، معتقدند که اقلیتها مانعی برای پیدایش ساختار ملی واحد میباشند. سیاست فرهنگی گرجستان، براساس تفکر میزبان و میهمان پایهریزی شده است. بر این اساس، اقلیت آذری، میهمان گرجستان میباشند، لذا باید خود را با اکثریت گرجی تطبیق دهند. نتیجه این تفکر، احساس حاشیه بودن برای آذریها است. مخصوصا که در زمینه خصوصیسازی اراضی منطقه، تبعیض اعمال شده است. مقامات گرجی از ترس اینکه اقلیت خارجی پس از مالکیت، ادعای جداییخواهی نمایند، اراضی منطقه سکونت آنان را خصوصی ننموده و این عمل را تهدیدی بر امنیت کشور دانسته است.
کمبود راهنماییهای دینی: این منطقه که سالها جزیی از امپراتوری صفوی بوده است، بطور مستقیم تحت تاثیر مذهب شیعه امامی که دین رسمی آن سلسله تا پایان حکومت شاه اسماعیل بوده، قرار گرفته است. بسط منطقه نفوذ صفویه تا قفقاز در زمان حکومت شاه عباس در قرن 17 میلادی، باعث گسترش تفکر شیعه در منطقه شد. در این زمان، دین اسلام شامل سلسله مراتب معینی بود که براساس آن روحانیون روابط نزدیک با دولت داشتند.
به هر حال پس از سال 1828 که روسیه تمامی منطقه قفقاز را تصرف کرده و مرز خود با ایران را در رودخانه ارس قرار داد، در حقیقت باعث شد که شیعیان آذربایجان و گرجستان از مراکز اصلی شیعه در ایران و عراق جدا شوند. سلطه شوروی که با سیاست درهای آهنین همراه بود، ارتباط روحانیون با شهرهای مرکزی شیعیان از جمله کربلا، مشهد، نجف و قم را غیرممکن میساخت. در زمان استقلال آذربایجان و گرجستان، اسلام در این منطقه بسیار ضعیف بود.
از سازمان و تشکیلات ضعیفی برخوردار بوده و کمترین کنترل بر افرادی داشت که از اندیشههای سکولار شوروی تاثیر بسیار گرفته بودند. در سال 1991 میلادی تأثیر کمبود آموزشهای دینی بر مردم کاملا مشهود بود. این کمبود و همچنین تضعیف سازماندهی شده اسلام نمیتوانست به سرعت توسط ارتباط با کشورهای مسلمان همسایه قفقاز جبران شود. در مورد شیعیان گرجستان باید گفت مانند برادران آذریشان، بیشترین و مهمترین تاثیر از سوی ایران به آنان رسیده است.
تسخیر مجدد قلوب: پس از فروپاشی، مبلغین ایرانی که برای سالها ملحد نامیده میشدند، در منطقه قفقاز شروع به فعالیت کردند. به سرعت مساجد باز شدند و مدارس دینی غیررسمی فعالیت خود را آغاز نمودند و به صورت وسیع، ادبیات دینی از فارسی به آذری ترجمه شده و در بین آذریهای مناطق مختلف آذربایجان و همچنین گرجستان منتشر شدند. به علاوه، تعداد افرادی که برای فراگیری علوم دینی راهی شهرهای کربلا و نجف (قبل از اشغال عراق توسط آمریکا) و همچنین قم و مشهد در ایران میشدند، افزایش چشمگیری یافت.
علوم اسلامی در زمان شوروی تنها در بخارا و تاشکند تدریس میشد، ولی از سال 1991 میلادی، جوانان کشورهای تازه استقلال یافته قفقاز شروع به تحصیل این علوم در جهان عرب، ایران و ترکیه نمودند.
صدها نفر از جوانان شیعه آذربایجان و گرجستان، با رفتن به قم و مشهد و تعداد اندکی به تهران و قزوین به تحصیل علوم دینی پرداختند. در حوزه قم، در دو مدرسه (مدرسه امام خمینی و مدرسه الحجه)، از طلاب شیعه آذری ساکن گرجستان استقبال میشد. این ارتباط دوباره، به شیعیان این فرصت را داد که خود را دوباره با جامعه بینالمللی شیعیان مرتبط نمایند.
ایرانیان مذهبی در تفلیس: تا قبل از سال 1991، تعداد کمی از شیعیان گرجستان (و حتی آذربایجان) از وجود این جامعه بزرگ شیعیان مطلع بودند، ولی پس از این زمان، مجتهدین و مراجع تقلید مشهور، در سرزمینهای قفقاز راه یافتند و در حال حاضر نمایندگانی که از جایگاه خاص دینی برخوردارند از سوی آنان در منطقه فعالیت میکنند.
در شهر تفلیس، در خیابانی که تنها مسجد وجود دارد و در منطقهای که اکثریت آذریهای شهر (حدود 10 هزار نفر) در آن زندگی میکنند، «موسسه امام» وجود دارد. این موسسه توسط یک روحانی ایرانی و دستیار گرجی ـ آذریش اداره میشود. این مرکز که به صورت کاملا رسمی فعالیت میکند، به پیروانش دروس مذهبی را تدریس میکند. این موسسه دارای یک کتابخانه کوچک میباشد که بیشتر کتابهای آن، از فارسی ترجمه شده و همچنین دارای چند اتاق کنفرانس کوچک برای برگزاری جلسات مباحث مذهبی میباشد.
مارننولی، منطقه تحت نفوذ یکی از مشهورترین مجتهدین جهان شیعه: در شهر مارنئولی، که اکثریت جمعیت آن آذریها هستند، موسسه مشابهی به نام اهلالبیت فعالیت دارد. این موسسه از موسسه امام معتبرتر و شناختهشدهتر میباشد، چون در شهر شیعه آذری بنا نهاده شده و بسیار فعال است. در کنار دروس عربی و علوم دینی شیعه، این موسسه به آموزش فناوری اطلاعات و ارائه دروس به زبانهای انگلیسی و گرجی نیز میپردازد که به این ترتیب، جوانان بتوانند با فرهنگ و جامعه گرجی ارتباط بیشتری یابند.
این موسسه توسط یک مجتهد سرشناس، و بطور قطع شناختهشدهترین مجتهد جهان شیعه، یعنی آیتالله سیستانی، تاسیس یافته است. اندیشههای او از عربی به آذری ترجمه شده و به راحتی در بازار یا مسجد شهر یافت میشود. یکی از مسئولیتهای مرجع تقلید، جمعآوری خمس (مالیات شیعیان) میباشد. این مالیات در حقیقت یک پنجم پسانداز پیروان دین بجز نیازهای غذایی و پوشاک ایشان است. به دلیل پیچیدگی دستورات مذهبی در این خصوص، این مالیات از سوی وکیل یا نماینده مرجع تقلید جمعآوری نمیشود. از یک طرف، این مالیات در تضاد با قوانین دولتی میباشد و از سوی دیگر، با توجه به مشکلات اقتصادی بسیاری که شیعیان آذربایجان و گرجستان با آن روبرو هستند، تقاضای خمس از آنان غیرممکن میباشد.
ظاهرا مساجد و موسسات مذهبی در شهرهای آذرینشین گرجستان، تحت کنترل بنیاد امور مذهبی در باکو میباشند که رهبری آن را شیخالاسلام، الله شکور پاشازاده در اختیار دارد. او اختیار استقرار آخوند جوانی در تفلیس، جهت ترویج احکام اسلامی را دارد. ولی در عمل، کنترل باکو در گرجستان نسبی است. چون اولا تمامی موسسات مذهبی و مساجد در این مرکز ثبت نشدهاند و از طرفی موسسات محلی که از حمایت و کمک خارجی برخوردارند، از باکو دستور نمیگیرند. نظریه کنترل باکو بر مسلمانان گرجستان، نشات گرفته از روابط خوب آذربایجان و گرجستان میباشد ولی قابل ذکر است که این کنترل جامع نمیباشد، مخصوصا در مورد مسلمانان آجارا که از نظر جغرافیایی و مذهبی تفاوت بسیاری با اسلام آذری دارند.
آجارا منطقه جدید برای فعالیت مبلغین ترک
اسلام در آجارا و کارتلی آنقدر با یکدیگر متفاوت میباشد که همزیستی آنان در یک کشور را غیرقابل تصور مینماید. شیعیان آذری منطقه کارتلی، وارث امپراتوری صفویه هستند که مدت طولانی بر منطقه سلطه داشتند، در حالی که سنیهای آجارا از قرن 16 میلادی به بعد تحت سلطه عثمانیها بودهاند. این اختلاف تاریخی تا زمان حاضر نیز ادامه داشته است. پس از استقلال گرجستان، آذریها از ایران تغذیه مذهبی میشدند و آجارها از مبلغین ترک، اصول مذهبی را فرا میگرفتند.
پیشینه تاریخی انتشار عقاید اسلامی در آجارا: براساس منابع تاریخی، اسلام بین سالهای 1510 و شروع قرن 17 میلادی که عثمانیها نفوذ خود را در قفقاز آغاز نمودند، به آجارا وارد شد. به محض الحاق آجارا به امپراتوری عثمانی، اسلام در این منطقه به خصوص در بین نخبگان و بزرگان قوم رشد پیدا کرد. البته ایشان جهت بسط و تقویت قدرت خود از اسلام استفاده مینمودند. از نظر مقامات عثمانی، گرویدن نخبگان و بزرگان قومیتها به اسلام قدم اول جهت گرویدن عامه مردم به دین اسلام بود.
سلطه عثمانیها که با زور و فشار آنچنانی همراه نبود، بخوبی و به سرعت از سوی مردم پذیرفته میشد، اگر چه مقاومتهای پراکنده، قدرت حاکمان استانبول را کم و بیش به چالش میکشید. مردم آجارا که از بسط قدرت روسیه در منطقه ناراضی بودند، در طول جنگ ترکیه و روسیه، وفاداری خود را به امپراتوری عثمانی ثابت نمودند و در کنار آنان با روسها جنگیدند.
میراث امپراتوری عثمانی: یکی از نتایج کاهش حضور عثمانیها در آجارا در قرن 19 میلادی و جایگزینی روسیه در منطقه، مهاجرت تعداد بسیاری از آجارها به آن امپراتوری بود. این مهاجرت جمعی از حمایت مقامات مذهبی عثمانی برخوردار بود، ولی مقامات تزار که تمایل چندانی به این عمل نداشنتد، جهت منصرف نمودن مسلمانان از مهاجرت به عثمانی، امتیازاتی، از جمله معافیتهای مالیاتی و واگذاری برخی پستهای دولتی به بازرگان مسلمان و همچنین معافیتهای خاص از انجام خدمت اجباری نظامی به مسلمانان اعطا نمودند. در طول زمان سلطه عثمانی، هویت گرجی برای اقوام داخل سرزمین گرجستان بسیار ضعیف و نامحسوس بود. آجارها هویت خود را ابتدا مسلمان، سپس آجاری و تاتار میدانستند. آنها همچنین خود را گرجی مسلمان، در مقابل قوم کارتولی که گرجی مسیحی بودند، میدانستند.
مدت طولانی پس از خروج عثمانیها، میراث و یادگار آنها در آجاریا بجا ماند. این میراث، همان مدارس دینی بود که توسط آجارهایی که از مقامات مذهبی ترک، علوم دینی را فرا گرفته بودند، مدیریت میشد. این مدارس تا زمان جنگ جهانی اول فعال بودند. در طول جنگ جهانی اول، بسیاری از آجارها در کنار ترکها با روسیه میجنگیدند. این موضوع برای روسها بسیار ناخوشایند بود، لذا سیاست اخراج آجارها را در پیش گرفتند، که البته به علت ترس از ادامه دشمنیها، بسرعت از این تصمیم دست برداشتند.
خودمختاری آجارا: ظهور رژیم شوروی بر منطقه تحت سلطه امپراتوری روسیه، معانی متفاوتی برای آجارها داشت. مسکو به دلیل اینکه آجارا تنها منطقه مسلمان در کل امپراتوری بود، ترجیح داد به آنان نوعی خودمختاری در قالب گرجستان اعطا نماید. به هر حال، اعطای خودمختاری به آجارهای مسلمان، مانع اجرای سیاست ریشهکنی اسلام در اتحاد شوروی توسط مقامات کرملین نشد. تقریبا تمامی مساجد و مدارس دینی بسته شده و انجام عمومی وظایف دینی و عبادات و همچنین برگزاری جلسات خصوصی دینی نیز ممنوع شد.
سیاست گامساخوردیا در تشویق آجارها برای گرویدن به مسیحیت: پس از فروپاشی شوروی، در تمامی جمهوریها روح دوباره گرایش به مذهب پدید آمده و تلاشهایی جهت تعریف هویت ملی و احساسات مذهبی پدیدار شد. در این راستا، گامساخوردیا در گرجستان جهت ایجاد یک کشور جدید و هویت جدید، با اتکا به کلیسا در راستای استقلال گام برداشت. اندیشمندان گرجی پس از بازگشایی مجدد مرز با ترکیه، ترس خود را از فعال شدن اسلام ابراز داشتند. بازگشت بازرگانان و مبلغین دینی ترک، زمان ورود عثمانیها را برای ایشان تداعی میکرد. بدنبال این زنگ خطرهای بوجود آمده از سوی اندیشمندان گرجی که در مطبوعات ترکیه انعکاس وسیعی داشت، مقامات گرجی جهت تشویق آجارها برای گرایش به مسیحیت با همکاری کلیسا تلاش مینمودند.
در نتیجه، بسیاری از جوانان آجار به دین مسیحیت گرویدند. اگرچه در زمان گامساخوردیا و شواردنادزه، بازگشت به مسیحیت هم از طرف کلیسا و هم مقامات تفلیس مورد حمایت قرار میگرفت، ولی پس از به قدرت رسیدن ساآکاشویلی، اسلام در آجارا پیشرفت بیشتری داشته است. البته دلیل این تغییر سیاست، رفتار و ابتکارات مبلغین ترک بوده است.
سیاست بازگشت به اسلام از سوی ترکیه: در زمان اتحاد شوروی، تقریبا هیچ گونه رابطهای بین ترکیه و گرجستان وجود نداشت. در زمان جنگ روسیه و ترکیه، تعداد بسیاری از مسلمانان گرجستان به ترکیه مهاجرت نموده و در شهرهای مرزی مانند «آرتورین» یا «هوپا» و یا در «استانبول» ساکن شدند.
باز شدن مرزها، باعث رابطه ایشان با همکیشان خود در گرجستان و همچنین توسعه روابط تجاری با یکدیگر شد. در مورد آجارا میتوان گفت تاثیر این بازگشایی، ایجاد فرصتهای جدید تجاری حتی با همسایگان ترکیه بود. گرجیها بدین ترتیب درهای اروپا را به روی خود باز میدیدند. در طول سالهای اول استقلال، بازگشایی مرزها از سوی مردم محلی مثبت نگریسته میشد، ولی از سوی باتومی و دیگر مناطق اطراف، این واقعه بسیار خوشایند هم نبود. بزودی مردم به این نتیجه رسیدند که تنها هدف تجار ترک سرازیر نمودن کالاهای بیکیفیت به بازارهای گرجستان و کسب سود بالای تجاری میباشد. ولی در مقابل، برای بسیاری از گرجیها، ورود ترکها باعث محو نمودن خاطرات تلخ زمان عثمانی ارزیابی میشد.
در آجارا، به عنوان یک بخش از شوروی سابق و بلوک سوسیالیستی بالکان و حتی قبل از اعلامیه استقلال، گروههای مذهبی ترکیه به همراه بازرگانان و مبلغین دینی بدنبال صدور آموزش مذهبی بودند. امروزه 4 جنبش اسلامی، بجز دیانت که شکل رسمی دارد، در باتومی به عنوان فعالان مذهبی کار میکنند و حتی در اطراف آن، گروههای بیشتری فعال میباشند.
دلایل اصلی فعالیت مذهبی ترکیه در آجارا: حتی اگر بخاطر سیاستهای ناسیونالیستی تفلیس در منطقه، شرایط برای مبلغین مذهبی ترک کاملا فراهم نیست، ولی حضور ترکهای مسلمان چشمگیر میباشد. دلایل بسیاری جهت تمایل مبلغین ترک برای حضور بیشتر در آجارا وجود دارد: اولین دلیل، مذهب مشترک حنفی در دو سوی مرز میباشد که این مسلمانان را به یکدیگر پیوند داده است.
دوم اینکه مرز سارپی که در زمان شوروی بسته بود، در حال حاضر محور ترانزیتی اصلی بین ترکیه و جمهوریهای شوروی سابق میباشد. روحانیون ترک میتوانند از مرز عبور کرده و در مسجد جامع باتومی که میراث باقیمانده از حضور عثمانیها است، نماز به پای دارند. اگرچه کنترل عثمانیها به آجارا در سال 1878 میلادی پایان یافته است، ولی این منطقه هنوز آثار و نشانههایی از ترکیه قدیم دارد. به علاوه زبان ترکی نیز بطور کامل از منطقه حذف نشده و هنوز در دهکدههای کوهستانی آجارا، برخی روستاییان همچون نسلهای گذشته خود به زبان ترکی سخن میگویند.
ارتباطات مهاجرین و سرزمین مادری پس از استقلال نیز مزید بر علت شده است. این افراد یکی از عوامل اصلی انتشار ادبیات اسلامی در آجارا، آموزش نسل جدید مردم و حمایت مالی مدارس دینی باتومی به شمار میآیند. آجارا منحصرا منطقه فعالیت مبلغین ترک میباشد و رقیب خاصی از دیگر کشورهای اسلامی، همچون ایران که در منطقه کارتلی، به جذب شیعیان آذری میپردازد، وجود ندارد.
همه چیز به وسیله قرآن و برای قرآن: مهمترین جنبش تبلیغی در منطقه آجارا، «سلیمان» نام دارد. این گروه متشکل از مریدان رهبر بزرگ اسلامی ترکیه، سلیمان هیلمی توناهان (1959-1888م) میباشد که یک جنبش قرآنی قدرتمند تشکیل داد که دارای یک شبکه مدارس قرآنی وسیه بود که حتی در مواردی با دولت ترکیه دچار چالش میشد. شعار این جنبش از ابتدا «همه چیز به وسیله قرآن و برای قرآن» بود و تمام تلاش خود را برای تاسیس مدارس قرآنی بیشتر در سراسر کشور مبذول میداشت. این افراد، عقیده داشتند که فرزندان مسلمین باید خواندن قرآن را فرا بگیرند و در این جهت، مبلغین خود را حتی به خارج از کشور (اروپا و آسیای مرکزی و قفقاز) اعزام میداشت.
در شهر باتومی و اطراف آن، شش مدرسه تحت کنترل گرجی ها، سمت و سوی فعالیت خود را به عقاید توناهان تغییر داده است. بنابر گفته مدیران این مدارس، موسسین این مراکز، در سالهای 1992 تا 1996 میلادی در ترکیه و در شهرهای نزدیک مرز گرجستان آموزش دیده اند.
در حال حاضر تمامی مدارس منطقه، به وسیله به آجارها مدیریت میشود، در حالی که در سالهای اول استقلال، روحانیون ترک کنترل این مراکز را در اختیار داشتند. این خود نشانهای از موفقیت ترکها در فعال کردن مردم محلی و دستیابی ایشان به اهداف خود میباشد. در ژوئیه 2005 مراکز جدیدی از جمله یک مدرسه برای دختران جوان آغاز بکار کردند. البته چالش جدی بین قوانین جاری کشور و جایگاه این مدارس نیز بوجود آمد. از سال 1996 میلادی که مفتی باکو وظیفه تبلیغ اسلام در منطقه از جمله آجارا را برعهده گرفته است، هر گروهی جهت تاسیس مدرسه، دانشگاه و یا هر مجمع مذهبی باید از مسئولین محلی و همچنین مفتی باکو مجوز دریافت دارد.
به هر حال، اغلب مراکز بازگشایی شده توسط ترکها، از وضعیت نیمه رسمی برخوردار است. بدلیل پیچیدگی قوانین مربوط به رسمی نمودن یک مرکز، مبلغین ترک همچون دیگر روحانیون محلی، ترجیح میدهند در مدارس کوچک فعالیت کنند که اگرچه مخفیانه و سری نیستند، ولی وضعیت قانونی و رسمی نیز ندارند.
فعالیت پیروان نورجو: پیروان سیدنورسی (1960-1876م) که نورجو نامیده میشوند و در منطقه شوروی سابق فعالیت داشتند، در حرکتهای اسلامی گرجستان مخصوصا آجارا نقش موثر و مهمی دارند. جنبش نورجو به شاخههای بسیاری تقسیم میشود. گروهی که در آجارا فعال است، پیرو مصطفی سونگور، یکی از اصحاب قدیمی نورسی، میباشد. آنها در تفلیس و همچنین در اطراف باتومی مدرسه دینی دارند. در مدرسه باتومی که از سوی تجار ترک حمایت مالی میشود، پیروان نورجو به تدریس عقاید نورسی براساس کتاب 6000 صفحهای وی به نام «رساله النور» میپردازند. این کتاب که در حقیقت تفسیر قرآنی میباشد، به زبان عثمانی نوشته و به ترکی ترجمه شده است.
در مقابل، در همین منطقه آجارا، یک موسسه اخوت بوسیله فتحالله گولن که شاخهای از جنبش نورجو میباشد، فعالیت میکند، ولی از نوعی استقلال برخوردار است. یکی از 4 مرکزی که تحت نظر جنبش فتحاللهی در گرجستان فعال است، در باتومی قرار دارد و مراکز دیگری نیز در تفلیس و کوتائیسی وجود دارند مشخصه گروه فتحاللهی، اولویت به آموزشهای سکولار میباشد. در حقیقت، در تمامی این مدارس، آموزش مدرن با تاکید بر اصول علمی از جمله کامپیوتر و زبان انگلیسی ارائه میشود. اگرچه بیشتر شاگردان دبیرستان باتومی، مسلمانان هستند، ولی شهرت آن باعث جذب شاگردان مسیحی نیز شده است.
نقش دیانت در آجار: نفوذ مذهبی ترکیه تنها به موسسات خصوصی و شخصی پیش عنوان شده محدود نمیشود، بلکه دولت ترکیه از طریق یک سازمان رسمی به نام «دیانت» (یا بنیاد امور مذهبی) که تحت نظر نخستوزیر میباشد، به همکاری با کشورهای شوروی سابق میپردازد. بطور کلی، دیانت در هر پایتخت این کشورها که خدماتی ارائه مینماید، یک دفتر نمایندگی دارد. اگرچه در آجارا دفتر نمایندگی رسمی از سوی دیانت وجود ندارد، ولی نمایندگان و فرستادگان این بنیاد جهت اجرای سیاستهای آن در جهت گسترش همکاریهای اسلامی از مرز عبور کرده و به منطقه وارد میشوند.
با کمک کنسولگری ترکیه در باتومی، دیانت به نشر ادبیات اسلامی، اعزام روحانیون مذهبی جهت خطابه در مساجد و جذب طلاب جوان علاقمند به یادگیری دروس اسلامی در ترکیه میپردازند. به هر حال فعالیت دیگر مراکز فوقالذکر، از دیانت موثرتر بوده است.