صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۰  ، 
کد خبر : ۲۵۴۶۹۲

مذاکره؛ ترجمان دیپلماسی فلج کننده/قاسم غفورى

آمریکایی ها به دنبال اجرای دیپلماسی زهرآلود برای از پای درآوردن ایران هستند. با ادعای دیپلماسی برآنند تا از یک سو انسجام درونی ایران را هدف قرار دهند و از سوی دیگر انزوای جهانی ملت ایران را اجرایی سازند. مقصد نهایی آمریکایی ها همان رسیدن به واژگانی است که باراک اوباما چهار سال پیش برای به زانو در آوردن ایران از تحریم های فلج کننده سخن گفت و امروز از دیپلماسی فلج کننده سخن می گوید بدون اینکه از عبارت «فلج کننده» نامی ببرد.

اختصاصی بصیرت:باراک اوباما در حالی دور دوم ریاست جمهوری آمریکا را آغاز کرد که همچون دور اول ریاست جمهوری وی و روسای جمهور پیش از وی، جمهوری اسلامی ایران از محورهای اصلی سیاست خارجی آمریکا است. اهمیت و جایگاه ایران در معادلات آمریکا چنان است که آمریکا برخلاف بسیاری از پرونده ها مسئله ایران را به سایر کشورها واگذار نکرده و مستقیماً رئیس جمهور و مقامات ارشد آمریکایی آن را بر عهده گرفته اند. رفتارهای آمریکا نشان می دهد جایگاه ایران در معادلات آمریکا برابر با پرونده های چین، روسیه، کره شمالی و صلح خاورمیانه است. این جایگاه چنان است که بررسی مواضع محافل رسانه ای و سیاسی آمریکا نشان می دهد نام ایران، واژه ای است که بیشترین استفاده را در ادبیات آنها داشته است و به طور متوسط روزی نیست که آنها نامی از ایران به زبان نیاورند و یا در رسانه های آمریکایی از آن نامی برده نشود. آنچه در این فرآیند قابل توجه است به کار رفتن واژه دیپلماسی در برابر ایران است که به نوعی همزمان با آن واژگانی همچون جنگ کم رنگ تر شده اند، هر چند که عبارت تشدید تحریم ها و وجود تمام گزینه های روی میز همچنان تکرار می شود.
کارنامه مقامات آمریکایی گواه آن است که هفته ها پیش از برگزاری انتخابات آمریکا مقامات این کشور واژه ای به نام لزوم رویکرد دیپلماتیک در قبال ایران را به کار گرفته و تاکنون نیز برآن بوده اند تا این ادبیات گفتاری را حفظ نمایند. باراک اوباما در مبارزات انتخاباتی، دیپلماسی در قبال ایران را از اهداف خود عنوان کرد و افرادی مانند «رامنی» رقیب جمهوریخواه و هر فردی را که از جنگ سخن می گویند دیوانه خطاب می کرد. هیلاری کلینتون در آخرین روزهای حضور در سمت وزیر امور خارجه آمریکا تأکید می کند راهبرد آمریکا در برابر ایران دیپلماسی خواهد بود. هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا در تحلیل تحولات جهانی و راهبرد جهانی آمریکا پیشنهاد دیپلماسی در حوزه ایران را تنها راهکار معرفی می کند.جو بایدن، معاون اوباما در نشست امنیتی مونیخ در اواسط بهمن ماه و حتی در سفر به فرانسه و انگلیس دیپلماسی در مورد ایران را مطرح و ادعا می کند که در صورت آمادگی ایران آمریکا حاضر به اجرای دیپلماسی است.جان کری، وزیر امور خارجه جدید آمریکا در جدیدترین مواضع خود ادعا می کند که به دنبال دیپلماسی در قبال ایران است هر چند که همچون گذشته تمام گزینه ها روی میز اوباما است.
اوباما در سخنرانی سالیانه خود در کنگره آمریکا تأکید می کند ایران باید قدر شرایط دیپلماتیک کنونی را بداند و به زعم وی به خواست جهانی در این عرصه پاسخ دهد.چاک هاگل، وزیر دفاع جدید آمریکا نیز ادعا کرده است که رویکرد نظامی دیگر پاسخگو نیست و باید در صحنه ایران از دیپلماسی در کنار تحریم ها استفاده شود.در کنار مقامات مذکور، رسانه های آمریکایی نیز به کرات از واژه دیپلماسی در قبال ایران سخن گفته و حتی مسئله لغو تحریم ها برای جلب اعتماد ایران را مطرح کرده اند.با توجه به رویکرد گسترده محافل رسانه ای و سیاسی آمریکا به ادبیات دیپلماسی در قبال ایران این سوال مطرح می شود که چرا آمریکایی ها از راهبرد نظامی و تهدیدآمیز به صحنه دیپلماسی روی آورده اند، به گونه ای که تلاش دارند تا چنان القا سازند که آمریکا دیپلماسی را اصلی ترین گزینه خود در قبال ایران قرار داده است؟ این پرسش زمانی اهمیت بیشتری می یابد که در ماه های اخیر جمهوری اسلامی ایران بارها پاسخ منفی به ادعاهای دیپلماتیک آمریکا داده است، چنانکه امام خامنه ای (مدظله العالی) صراحتاً مذاکره با آمریکا را مردود اعلام داشتند.
ساختار نظام بین الملل
ادبیات دیپلماسی در قبال ایران در حالی از سوی محافل رسانه ای و سیاسی آمریکا مطرح می شود که در صحنه بین الملل دارای شرایطی خاص است که بخش و یا مجموع آنها می تواند در تبیین چرایی رفتار آمریکایی ها تأثیرگذار باشد.
الف) در حوزه داخلی آمریکا، پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نظر سنجی ها از مخالفت 70 درصد جامعه آمریکا با اجرای سیاست های خصمانه علیه ایران و حتی همسویی آمریکا با صهیونیست ها علیه تهران حکایت داشت. برآوردهای اطلاعاتی نشان می دهد که دستگاه های نظامی و اطلاعاتی آمریکا نیز در گزارش های متعدد تأکید کرده اند که گزینه نظامی در قبال ایران کارایی نداشته و تمام منافع آمریکا را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
ب) برخی ناظران اقتصادی و سیاسی بر این عقیده اند که آمریکایی ها با تکیه بر گزارش های منتشر شده از شرایط اقتصادی ایران به این گام رسیده اند که تحریم ها تأثیر داشته و ایران از درون شکننده شده است. در این چارچوب می توان به گزارش های وزارت خزانه داری آمریکا اشاره کرد که ادعا کرده است ایران با مجموعه گسترده ای از چالش ها به دلیل تحریم ها مواجه شده و در آینده نیز تشدید می شود.
ج) بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی آمریکا اذعان دارند که ایران دست برتر منطقه است و هیچ معادله ای بدون آن امکان پذیر نیست. اکنون آمریکا به سه مولفه بیداری اسلامی ملت ها، تقویت جبهه مقاومت و تضعیف خط سازش با تزلزل موقعیت و حتی حذف متحدان آمریکا در منطقه مواجه است. هیلاری کلینتون در روزهای پایانی کاری خود اذعان می کند مهم ترین مسئله برای آمریکا مسئله ایران بوده که لاینحل باقی مانده است. در همین حال رسانه ها و تحلیلگران ارشد آمریکایی تأکید دارند که آمریکا برای حل مسئله خاورمیانه با چالشی به نام ایران مواجه است. البته در ادبیات گفتاری آنها واژه ای به نام تقسیم منافع با ایران برای حل مسئله منطقه مطرح نیست، بلکه آنها ایران را چالش اصلی منافع آمریکا عنوان می کنند.
د) دکترین راهبردی آمریکا در معادلات جهانی در دور دوم ریاست جمهوری اوباما با تغییرات بنیادی همراه بوده است. آنها برای اجرای راهبردهای قدیمی تاکتیک های جدید را در پیش گرفته اند که محور آن را ترمیم چهره آمریکا و کاهش هزینه های حفظ هژمونی جهانی تشکیل می دهد. در این فرایند آمریکایی ها چند اصل را در دستور کار قرار داده اند که محور آن واگذاری امور نظامی به متحدان و حرکت انحصاری در حوزه دیپلماتیک است. آنها از یک سو از متحدان منطقه ای برای حفظ و ایجاد منافع جدید بهره می گیرند، چنانکه در شرق آسیا ژاپن، در غرب آسیا عربستان و قطر و ترکیه، در آمریکای لاتین کلمبیا و در آفریقا نیز کشورهایی مانند چاد و اریتره را تأمین کنندگان منافع خود قرار داده اند. با توجه به ضعف نظامی این بازیگران، آمریکا حوزه نظامی را به اروپا واگذار کرده است، چنانکه در جنگ لیبی، تحولات سوریه و اکنون در عرصه آفریقا به خوبی می توان این روند را مشاهده کرد. آمریکا در تمام این حوزه ها نقش فرماندهی را ایفا می کند تا هم از هزینه های انسانی و مالی خود بکاهد و هم چهره ای صلح طلب از خود بر جای گذارد. باراک اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود ادعا کرده است «دوره جنگ در جهان به پایان رسیدن و اکنون زمان دیپلماسی است.»
این ادعا در حالی مطرح و بر اساس آن تقسیم کار شده که آمریکا همزمان پرونده های اصلی با محوریت دیپلماسی را خود برعهده گرفته است. پرونده ایران در کنار چین، روسیه، کره شمالی و صلح خاورمیانه چارچوب این طرح را تشکیل می دهد. آمریکا تلاش دارد تا چنان القا سازد که در قبال اصلی ترین مسائل سیاست خارجی به دنبال دیپلماسی است و گزینه جنگ را در دستور کار ندارد.
چرایی رویکرد دیپلماتیک
با توجه به آنچه از شرایط داخلی و خارجی آمریکا ذکر شد می توان گفت که تأکیدات ماه های اخیر مقامات آمریکایی مبنی بر دیپلماسی در قبال ایران می تواند برگرفته از مجموعه چالش های آمریکا باشد که با این ادعا به دنبال رفع آنها هستند.
الف) در حوزه داخلی آمریکا، اوباما با ادعای دیپلماسی در قبال ایران تلاش دارد تا بهبود جایگاه مردمی خود و حزب دموکرات را اجرایی سازد تا از آن برای تقویت قدرت چانه زنی در برابر جمهوریخواهان بهره برداری نماید. در همین حال اوباما که می داند ملت آمریکا دیگر پذیرنده سیاست تهدید علیه ایران نیست تلاش دارد تا در موازنه ای معکوس چنان وانمود سازد که برای سوق دادن ایران به صحنه دیپلماتیک به اعمال تحریم ها و تهدیدات علیه ایران می پردازد تا توجیه کننده استمرار سیاست های خصمانه آمریکا باشد. به عبارتی دیگر اوباما که در دوران انتخابات با برگه ایران به دنبال کسب رأی بوده اکنون با ادعای دیپلماسی، طرح فریب مردم برای پذیرش خواسته هایش در عرصه داخلی و خارجی آمریکا را در پیش گرفته است.
ب)چنانکه ذکر شد آمریکایی ها در برآورد اطلاعاتی خود بر این گمانند که تحریم ها بر ایران تأثیر داشته و در ماه های مانده به انتخابات نیز این اثرگذاری تشدید می شود. نکته مهم آنکه آمریکا همزمان با تأکید بر اجرای تحریم های جدید دو نکته را مطرح می سازد نخست دیپلماسی در قبال ایران به جای گزینه نظامی و شاهد کلام خود را نیز انتصاب جان کری در سمت وزیر امور خارجه و هاگل در سمت وزیر دفاع آمریکا به عنوان چهره های پیرو دیپلماسی قرار می دهد. دوم ارائه اصل لزوم گرایش ایران به پذیرش خواسته های گروه 1+5 با محوریت تعلیق غنی سازی اورانیوم، خروج مواد هسته ای غنی سازی شده از ایران و برچیدن سایت فردو که زمینه ساز اجرای روند دیپلماتیک برای کاهش و یا تعلیق تحریم های یک جانبه آمریکا است. هیلاری کلینتون چندی پیش ادعا کرده بود آمریکا حاضر است که تحریم های یک جانبه را یک شبه لغو کند به شرط آنکه ایران در رفتارهای هسته ای خود تغییرات اساسی ایجاد نماید.
مجموع سه اصل تشدید تحریم ها، مذاکره با آمریکا و چشم پوشی ایران از حقوق هسته ای خود یک سناریو را در بر دارد و آن اینکه آمریکایی ها به زعم خود برآنند تا اصل مذاکره با آمریکا برای کاهش فشارها بر ملت ایران را با پیش زمینه کنار نهادن فعالیت های هسته ای به مطالبه ای انتخاباتی مبدل نمایند. آنها برآنند تا از یک سو مطالبه مردم را کنار نهادن فعالیت های هسته ای و مذاکره با آمریکا جهت کاهش فشارهای اقتصادی قرار دهند و از سوی دیگر جریان های سیاسی را به سمت تبدیل این امور به شعارهای انتخاباتی سوق دهند. آمریکایی ها که در فتنه 88 از حربه انقلاب های رنگی استفاده کرده بودند اکنون برآنند تا از حربه دیپلماسی برای ایجاد فضای غبارآلود در صحنه داخلی ایران بهره برداری کنند. ایجاد شکاف سیاسی در جامعه و تقسیم ملت به حامیان و مخالفان مذاکره با آمریکا فتنه ای است که آمریکا آرام آرام در حال زمینه سازی آن است.
برآورد رفتاری آمریکایی ها از جمله ادعاهای جوبایدن در نشست امنیتی مونیخ مبنی بر اینکه در صورت موافقت رهبری ایران با مذاکره، آمریکا حاضر به اجرای این گفت وگو ها است این سناریو را مطرح می سازد که به رغم آنکه ملت ایران در حماسه بزرگ 22 بهمن بر تبعیت از رهبر خویش مبنی بر عدم مذاکره با آمریکا تأکید کردند، آمریکایی ها برآنند تا در ماه های مانده به انتخابات سناریوی دور ساختن ملت همیشه وفادار ایران به رهبری و آرمان های انقلاب را از رهبری اجرایی سازند تا فتنه ای دیگر را برای برهم زدن یکپارچگی ایران اسلامی اجرایی کنند.
ج) چنانکه ذکر شد آمریکایی ها در معادلات خاورمیانه با چالش های بسیاری مواجه هستند و معتقدند بدون حضور ایران آمریکا توان خروج از این شرایط را ندارد. رفتار آمریکایی ها نشان می دهد که ادبیات آنها بر محور تقسیم منافع با ایران در منطقه نمی گردد بلکه در نگرش آنها حذف و خرد کردن ایران به منزله تأمین تمام منافع آمریکا در منطقه دیده می شود. آمریکایی ها می دانند که توان گزینه نظامی را ندارند در همین حال جمهوری اسلامی ایران نیز نشان داده است که در حفظ متحدان منطقه ای خود از هیچ کمکی فروگذار نمی کند. نمود آن جنگ 33 روزه لبنان، 22 روزه و 8 روزه غزه و تحولات کنونی سوریه و عراق است. در این شرایط این سناریو مطرح است که آمریکایی ها با رویکرد به گزینه دیپلماسی در قبال ایران و همزمان به کارگیری متحدان منطقه ای و اروپا برای اعمال فشار و حتی جایگزین شدن به جای ایران در معادلات منطقه ای، به دنبال حذف ایران از منطقه باشند. در این فرآیند آمریکایی ها گزینه دیپلماسی را مطرح می سازند تا در لوای آن با حذف ایران از جبهه مقاومت، حذف اصلی ترین چالش خود در منطقه که همان جبهه مقاومت شامل ایران، سوریه، عراق، لبنان و فلسطین است، اجرایی سازند. این امر زمانی تقویت می شود که آمریکایی ها با کمک برخی کشورهای منطقه و اروپا بحران سازی و حتی تغییر ساختار سیاسی در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین را اجرایی سازند.
چالش مهم دیگر آمریکا الگو بودن ایران برای ملت های منطقه است که در قالب بیداری اسلامی در برابر آمریکا قرار گرفته اند. این اصل مطرح است که آمریکا با آوردن ایران پای میز مذاکره تلاش دارد تا چنان القا سازد که الگوی آزادیخواهی و مقابله با استکبار، به خواست آمریکا تن داده است، لذا ملت های منطقه نیز دیگر نباید به دنبال الگویی باشند که خود به سازشکاری روی آورده است. هدف نهایی این سناریو تخریب جایگاه ایران در میان ملت های منطقه است تا گفتمان انقلاب اسلامی که اساس آن را وحدت در برابر دشمنان جهان اسلام تشکیل می دهد از منطقه حذف سازد. نکته مهم دیگر در سناریوی آمریکا مشغول داشتن ایران به حاشیه ای به نام مذاکره با آمریکا است، در حالی که همزمان آمریکا به حذف متحدان ایران در منطقه می پردازد. تحولات عراق، سوریه، لبنان و فلسطین را می توان گواهی بر این امر دانست. کشورهایی مانند ترکیه در حوزه نظامی نقش جایگزین احتمالی آمریکا به جای ایران را در منطقه تشکیل می دهد و در حوزه سیاسی نیز قطر این نقش را ایفا می کند. لازم به ذکر است قطر با ابزار اقتصادی به نیابت از آمریکا، دور ساختن گروه های فلسطینی از ایران، بحران سازی در متحدان منطقه ای ایران نظیر سوریه، لبنان و عراق، نفوذ در آمریکای لاتین و آفریقا را اجرا می سازد.
د) در صحنه جهانی نیز آمریکا دو اصل را در نظر دارد. با توجه به رویکرد جهانی به اندیشه های ضدامپریالیستی، آمریکا با ادعای دیپلماسی در قبال ایران تلاش دارد تا ایران را با انزوای جهانی مواجه سازد، چرا که بسیاری از ملت ها و دولت ها، دیگر پذیرنده کشوری که دست دوستی به سمت آمریکا دراز کند، نیستند، چنانکه کنگره آمریکا رسما اذعان کرده است دلیل رویکرد آمریکای لاتین به ایران نگاه واحد طرفین به مقابله با آمریکا است. گزینه دیگر آنکه آمریکا با ادعای دیپلماسی در قبال ایران طرح ترمیم چهره خود در جهان را اجرا می کند. به عبارتی دیگر آمریکا از ایران برای احیای جایگاه جهانی خود بهره برداری می کند، در حالی که در همان فرایند نیز با ادعای تلاش برای صلح جهانی خواستار اجماع جهانی در برابر ایران خواهد شد.
واکنش به ادعای دیپلماسی
هر چند که دولتمردان آمریکایی تلاش دارند چنان القا سازند که به دنبال دیپلماسی در قبال ایران هستند، اما از سوی مسئولان و ملت ایران این ادعا مردود و بر عدم پذیرش چنین ادعایی تأکید شده است. رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای( مدظله العالی) صراحتا طرح آمریکا را فریبکاری عنوان و با آن مخالفت فرموده اند. ملت بزرگ ایران نیز در راه پیمایی 22 بهمن یک صدا با شعار مرگ بر آمریکا بر این ادعای آمریکایی ها خط بطلان کشیدند. حال این سوال مطرح است که چرا از سوی ملت و نظام اسلامی با ادعای دیپلماتیک آمریکا مخالفت می شود؟ در پاسخ به این پرسش این امر مورد تأکید است که ادعای لغو تحریم ها نمی تواند مولفه ای برای پذیرش ادعاهای به اصطلاح دیپلماتیک آمریکایی ها باشد. خصومت و رویارویی ملت ایران با آمریکا صرفاً به دلیل تحریم ها نیست که آمریکا با لغو تحریم های یک جانبه بخواهند انتظار تغییر در مواضع ملت ایران را داشته باشد. آمریکایی ها در چند دهه اخیر برای سلطه بر منابع ایران هرآنچه در توان داشته اند حتی اشغال ایران در جنگ دوم جهانی و حمایت از رژیم پهلوی را به کار گرفته اند. از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون نیز از جنگ تحمیلی گرفته تا ترور سیاستمداران و حتی دانشمندان هسته ای ایران در کنار ایجاد فتنه های متعدد برای بر هم زدن وحدت ملی و یکپارچگی ایران اسلامی تمامی توان خود را به کار گرفته اند. با توجه به چند دهه خصومت آمریکا با ملت ایران، آمریکا نمی تواند انتظار داشته باشد با ادعای لغو تحریم های یک جانبه بازگشت به ایران را جشن بگیرد. جالب توجه آنکه آمریکا از تحریم های یک جانبه سخن می گوید، در حالی که تحریم های شورای امنیت و یا تحریم های اروپا را به قوت خود باقی می داند؛ امری که آشکار کننده دو رویی آمریکا حتی در بحث تحریم ها است.
نکته مهم دیگر آنکه اندیشه های انقلابی و اسلامی ملت ایران با اندیشه های امپریالیستی آمریکا در یک چارچوب قرار نمی گیرد و همواره در تقابل با یکدیگر است. اصل مهمی که جمهوری اسلامی ایران بر آن تأکید دارد تغییر در سطح کلان رفتاری آمریکا است نه صرفاً در قبال ایران. رفتارهای آمریکا در صحنه جهانی نشان می دهد که خوی سلطه گری و استعمار همچنان در کالبد این کشور وجود دارد، لذا ادعای تغییر، ادعایی واهی است و آمریکا در هر شرایطی به دنبال سلطه بر کشورها از جمله ایران است. با توجه به این فرایند رویکرد به مذاکره با آمریکا نمی تواند دستاوردی برای ملت ایران به همراه داشته باشد، به ویژه اینکه رفتارهای آمریکایی ها نشان می دهد که آنها نه به دنبال مذاکره صادقانه بلکه به دنبال بهره گیری از حربه دیپلماسی برای رسیدن به اهداف قدیمی هستند. چنانکه آنها در ادبیات خود بیشتر از واژه دیپلماسی در قبال ایران سخن می گویند، نه مذاکره که خود سندی بر طراحی آنها برای رسیدن به منافعی ورای ادبیات ادعایی در قالب دیپلماسی است. در یک کلام؛ آمریکایی ها به دنبال اجرای دیپلماسی زهرآلود برای از پای درآوردن ایران هستند. آنها می دانند که با ادعای جنگ و تهدید راه به جایی نمی برند، لذا با ادعای دیپلماسی برآنند تا از یک سو انسجام درونی ایران را هدف قرار دهند و از سوی دیگر انزوای جهانی ملت ایران را اجرایی سازند. مقصد نهایی آمریکایی ها همان رسیدن به واژگانی است که باراک اوباما چهار سال پیش به کار برد؛ البته در قالبی جدید. آن روز اوباما برای به زانو در آوردن ایران از تحریم های فلج کننده سخن گفت و امروز از دیپلماسی فلج کننده سخن می گوید بدون اینکه از عبارت «فلج کننده» نامی ببرد.

برچسب ها: هسته ای
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات