صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۹  ، 
کد خبر : ۲۶۱۱۳۸

واکاوی معمای رویکرد کنونی آمریکا در قبال ایران

موضع آمریکا در قبال ایران، تاکتیکی، با هدف تخلیه قدرت و مهار ایده ها و قدرت نرم جمهوری اسلامی است، اما در ارتباط با رژیم اسرائیل، راهبردی، با هدف تقویت و تعمیق قدرت و اقناع پذیری ایده های صهیونیستی است

پایگاه بصیرت؛ گروه بین الملل: با وجود این که باراک اوباما در سخنرانی خود در سازمان ملل بر حق ایران در داشتن انرژی صلح آمیز هسته ای تصریح کرد و به فتوای رهبر معظم انقلاب درباره تحریم داشتن بمب اتم اشاره نمود و در آخر هم با رئیس جمهور، روحانی تماس تلفنی برقرار کرد، اما در اقدامی متناقض به هنگام گفتگو با نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، گزینه نظامی علیه ایران را همچنان روی میز دانست و ادعا کرد ایرانی ها به خاطر تحریم ها تحت فشار بوده و آماده مذاکره هستند و باید دیپلماسی را بیازماییم. از سوی دیگر در همین زمان کاخ سفید سخنان اوباما در سازمان ملل را به معنای موافقت با پذیرش انرژی صلح آمیز هسته ای برای ایران ندانست. این رفتارهای متناقض آمریکا در قبال ایران چه معنایی دارد؟ آیا واقعا آمریکایی ها به دنبال حل مسائل خود با ایران هستند با بازی فریب کارانه دیگری را آغاز کرده اند؟ دکتر سیامک باقری، کارشناس ارشد مسائل بین الملل، در گفتگو ویژه با پایگاه بصیرت به واکاوی معمای سیاست جدید آمریکا در قبال ایران می پردازند:
بصیرت: با توجه به سخنان اوباما در سازمان ملل و تماس تلفنی وی با رئیس جمهور کشورمان و از طرف دیگر سخنان متناقض او در دیدار با نتانیاهو مبنی بر این که همه گزینه ها علیه ایران روی میز است، سیاست خارجی آمریکا درباره ایران در شرایط کنونی چگونه تحلیل می شود؟
دکتر باقری: درک مبنا و ریشه رفتار و مواضع آمریکا در قبال دولت­ها و بویژه جمهوری اسلامی ایران تا حدودی می تواند روشن کننده جواب سوال باشد. نظام سیاسی آمریکا یک سیستم پیچیده و در چارچوب یک سری قواعد مشخص و ب�� محوریت منافع ملی و امنیت ملی این کشور سامان یافته است که هر نوع رفتار ����شور آمریکا را بایستی در این چارچوب جستجو کرد، یعنی موضع یک رئیس جمهور در آمریکا، در قبال یک مسأله خاص، را نمی توان بدون توجه به راهبردهای امنیت ملی آمریکا، بدون توجه به دکترین هایی که هر رئیس جمهوری آن را مطرح می کند و همچنین بدون تبار رفتار آمریکا توجیه و تبیین کرد و لذا رفتار آمریکا در قبال ایران در روزهای اخیر بیش از آنکه یک رفتار مبتنی بر راهبرد باشد،اقداماتی تاکتیکی برای رسیدن به اهداف مورد نظر در دکترین های وضع شده یا همان راهبردهاست. دکترین های آمریکا همواره بر این عنصر تأکید دارد که خاورمیانه دارای یک جایگاه مهم و راهبردی است، رژیم صهیونیستی در این دکترین ها یک ارزش ر��هبردی و امنیتی کامل برای آنان دارد، موضوع سلطه و نظم خاورمیانه برای آنان اهمیت زیادی دارد؛ نظمی که در چارچوب آن نظم بزرگی که برای جهان تعریف می کنند، قرار دارد. حداقل از زمان کارتر به این سمت این گونه بوده است. و هرگاه مانعی در خاورمیانه در مقابل این نظم به وجود آمده با آن مقابله کرده اند.
مهمترین محور و دال مرکزی آمریکا در نظم مورد نظر آن ها در منطقه، همواره اسرائیل بوده است؛ قبل از ورود آمریکایی ها به منطقه، موضع آنان در قبال اسرائیل همین بوده و بعد از خروج انگلیسی ­ها از منطقه و ورود آمریکایی­ها و همچنین بعد از فروپاشی شوروی سابق که می­بایست نظم جدیدی در منطقه خاورمیانه به وجود آید، و نیز امروزه بعد از بیداری اسلامی باز هم همین موضوع برای آمریکایی ها محوریت داشته و دارد. بنابراین اولویت اول آمریکایی ها در خاورمیانه، اسرائیل است و هیچ وقت هم موضوع اسرائیل با هیچ کشوری برای آنان قابل معامله و قابل امتیاز و بده بستان نیست. این اصل راهبردی و جدی دکترین­های همه رؤسای جمهور آمریکا است که در منابع و شیوه نامه های راهبردی آنان ثابت است.  
اگر بخواهیم یک جمع بندی ارائه دهیم، می­گوئیم که موضع آمریکا در قبال ایران یک موضع تاکتیکی در باب مراوده و مذاکره و ارتباط است، اما در بحث اسرائیل، موضوعی کاملا راهبردی است. موضع آمریکا در ارتباط با ایران، تخلیه قدرت و در ارتباط با رژیم صهیونیستی تقویت و تعمیق قدرت است.آمریکا در ارتباط با ایران درصدد مهار ایده ها و روایت های ایران(قدرت نرم) است و در باب اسرائیل درصدد توسعه و ارتقاء واقناع پذیری ایده های آن در منطقه می­باشد. در باب رفتاری هم باز به همین صورت آمریکایی ها در صدد محدود سازی یا کانالیزه کردن ایران هستند، اما در باب رژیم صهیونیستی، رفتارهای آمریکا حمایتی و پشتیبانی، در تمام ابعاد است. یعنی معامله و امتیازدهی کامل وجود دارد؛ در خصوص ایران اگر معامله پیش می­آید، معامله برای گرفتن یک امتیاز مهم که در حیطه همان مباحث و معادلات قدرت است، معنا پیدا می­کند، اما در معامله با رژیم صهیونیستی در جهت تقویت قدرت آن صورت می­گیرد. از این بابت اقدام آمریکا در خصوص ایران تاکتیکی است، اما اقدام در قبال رژیم صهیونیستی راهبردی است.

آمریکایی ها رابطه خود با ایران را زمانی به سطح راهبردی ارتقاء خواهند داد که یکسری اتفاقات در ایران رخ دهد؛ ایدئولوژی ایران بایستی به گونه ای از حوزه تدوین راهبردها، تدوین سیاست­ها و جهت­گیری­های دیپلماسی کنار گذاشته شود؛ جمهوری اسلامی ایران از داعیه های هژمونی گرایی کوتاه بیاید؛ هژمونی­گرایی هایی که ممکن است موازنه قدرت را در منطقه بر هم بزند و بلندپروازی­های جهان­گرایی یا جهان وطنی داشته باشد. همچنین زمانی که از دیدگاه آنان،ایران یک کشور باشد نه دارای شاخ و بال­های متعددی که به عنوان بازوهای او در منطقه یا جهان که بتوانند همواره به او انرژی­های مثبت بدهند. حاصل اینکه با وضع موجود، روابط آمریکایی ها با ایران در سطح تاکتیکی باقی خواهد ماند، مگر اینکه وضع مطلوبی رخ دهد و آن این است که ایران از موضع ایدئولوژیک خود تخلیه شود؛ از داعیه­های خود تخلیه شود و بخش­هایی از رفتارهای خود را کنار بگذارد.
بصیرت: در همین حوزه تاکتیکی با توجه به این که آمریکایی­ها در سیاست خارجی، نگرش عملگرایانه هم دارند، به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران با یک سیاست خارجی هوشمند، می تواند یکسری منافعی را کسب کند؟
دکتر باقری: من فکر می­کنم که در این حوزه در سطوح عالی نظام، حداقل در 7-8 سال اخیر، نمونه­هایی را شاهد بوده­ایم و از این بابت مشکلی نیست. اینکه رهبر معظم انقلاب مطرح کردند که نرمش قهرمانانه در برخی موارد بسیار خوب و لازم است، این برخی موارد در واقع بیانگر همین موضوع است. یا در موارد دیگری ایشان مطرح کردند که ما در موضوع عراق وارد گفتگو شدیم، در موضوع افغانستان وارد گفتگو شدیم، پس معلوم است که مذاکرات کیس­ محور در نگاه جمهوری اسلامی بلا مانع است و کیس­هایی که در واقع نه به تشخیص فرد، بلکه در یک اجماع حاکمیتی مورد توافق قرار می گیرند.
به عبارتی اینجا ما می­توانیم بگوییم که ما نه رابطه برقرار کردیم و نه مذاکره؛ بلکه با آمریکایی­ها برای حل یک موضوع وارد یک گفتگو شدیم و همچنین در موضوع افغانستان و برخی موارد دیگری که شاید فاش نشده باشد. اما در اینجا آنچه که معمولا بر حذر داشته می شود، این است که با ورود در حوزه­های تاکتیکی نبایستی خطوط قرمز را نادیده بگیریم و نسبت به اقدامات و وعده­های آمریکایی­ها خوش­بینانه نگاه کنیم و بر حسب آن انتظارات و مطالباتی را در جامعه ایجاد بکنیم که غیر قابل تأمین باشند یا سبب فرصت­سازی برای آمریکا یا کشورهای دیگر شوند. به عبارت دیگر، می­خواهیم بگوییم که با آمریکا اگر در حوزه تاکتیکی وارد می­شویم، همانگونه که رهبر معظم انقلاب بیان فرمودند، بدانیم که آمریکایی­ها در این موضوع ممکن است اقدام فریب را دنبال کنند و ممکن است آنها به دنبال اهداف و انگیزه­هایی فراتر از این بروند، لذا بایستی همه جوانب موضوع در نظر گرفته شود.
اما یک نکته ای که در اینجا بایستی بدان توجه کرد، این است که عصر کنونی، عصر رسانه و تصویر سازی است، یعنی با تصاویر، رفتارها تغییر می­کند، بنابراین اینکه آقای اوباما در مناسبت­های مختلفی نامه نگاری می­کند یا در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی می­کند و مباحثی را مطرح می­کند،آیااین موضوع که یک ظاهری دارد آیا همان است که می­خواهند عمل بکنند، به نظر می­رسد که در دنیای جدید سیاست­های اعلامی قوت بیشتری پیدا کرده است. به جهت اینکه بتوانند افکار عمومی را جهت رسیدن به یک راهبرد با خود همراه بکنند. آمریکایی­ها هم دارند از این عنصر استفاده می­کنند. آمریکایی ها یکسری مباحثی مانند اینکه ما به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم و یا اینکه ما حق هسته­ای ایران را به رسمیت می­شناسیم و همه رسانه­ها هم چنین تبلیغ می کنند که آمریکایی­ها نرمش نشان داده­اند، غافل از اینکه همین جملات و کلمات اولا خود دارای بار معنایی مختلفی است. از اینکه گفته می شود ما حق هسته ای ایران را به رسمیت می شناسیم، این حق هسته­ای یعنی چقدر؟ چه میزان؟ امریکا می­گوید که من حق هسته­ای صلح آمیز ایران را به رسمیت می­شناسم، اما در واقع تفسیر صلح آمیز را به چه کسی واگذار می­کند؟ آیا به ایران واگذار می­کند؟ آیا به سازمان انرژی اتمی واگذار می­کند؟ چه کسی تفسیر می­کند؟
آنچه آمریکایی ها تاکنون نشان داده اند این است که خود مفسر هستند. آنها در مورد تغییر رژیم می­گویند: ما به دنبال تغییر رژیم نیستیم، اما این ادعا هم قابل تفسیر است. در جهان امروز، مباحث نفوذ فرهنگی یا جنگ نرم را به عنوان تغییر رژیم محسوب نمی­کنند، تغییر رژیم از نظر آنان این است که آمریکا به دنبال یک حرکت نظامی برای سرنگون کردن ایران است و آنان ادعا دارند که ما به دنبال چنین اقدامی نیستیم. یعنی مهم ترین چیزی که آمریکا در خصوص تفسیر تغییر رژیم در ایران گفته است این است که ما همانگونه که در عراق یا افغانستان رژیم را تغییر دادیم، دنبال این گونه  تغییری در ایران نیستیم. پس دنیا، دنیای تفسیر است، دنیای هرمنوتیک است و عصر، عصر رسانه و عصر ارتباطات اقناعی شده و آمریکا از قِبَل این تفسیرها با مفاهیم بازی می­کنند. از این جهت، سخنان نمی­توانند دال بر تغییر رویکردها و راهبرد ها باشند، بلکه همه اینها در قالب تاکتیک­ها تعریف می­شوند.
بصیرت: با توجه به سخنان ضد ایرانی اوباما در دیدار با نتانیاهو، باز هم می توان انتظار داشت که در حیطه تاکتیکی آمریکایی ها مبتنی بر همان سخنان اوباما در سازمان ملل و رفتار وی در تماس با دکتر روحانی، عمل کنند؟
دکتر باقری: آمریکایی­ها علی­رغم حفظ راهبرد خود در قبال ایران و اینکه بر مبنای سند امنیت ملی خود، ایران را به عنوان دشمن خود و یک کشور خطرناک فرض می­کنند، اما در عین حال تاکتیک­های خاص خود را هم دنبال می­کنند؛ زمانی از طریق یک جنگ نیابتی وارد تعامل با ایران می­شوند، یا از طریق دیپلماسی فشار و یا اینکه زمانی از طریق دیپلماسی عمومی یا از طریق دیپلماسی سازمانی(مستقیم) وارد گفتگو با ایران می­شوند. این ها همه تاکتیک­هایی است برای این موضوع. این نکته­ای اساسی است که انگیزه آمریکا از این تاکتیک ها چیست؟ و با چه هدفی وارد گفتگو می­شوند؟ چرا آمریکایی­ها به ایران پیغام می­دهند که ما می­خواهیم مذاکره کنیم؟ آیا آمریکایی­ها می­خواهند رابطه­ای برابر با ما داشته باشند؟ آیا به واقع می­خواهند حق ایران را به ایران بدهند؟ آیا آمریکایی ها می­خواهند حداقل یک بازی برد برد با ایران داشته باشند؟ این موضوع نیاز به تأمل و کنکاش دارد، اینکه واقع امر چیست؟ در مقام اثبات خیلی راحت قابل گفتن است، اما در مقام ثبوت و نفس الامر قضیه موضوع نیاز به بحث دارد.
بصیرت: در مجموع تحولاتی که وجود دارد این نگاه را تقویت می­کند که حتی در حوزه تاکتیکی آمریکایی­ها به میزان زیادی رویکرد منعطف­تری را نسبت به ایران در پیش گرفته ان��، چرا که در منطقه آمریکایی­ها در مقابل روس­ها منفعل شدند و اجلاس جی 20 هم نشان داد که یکجانبه­ گرایی آمریکا زیر سوال رفته است. در کنار این، مراکز فکری و مطالعاتی آمریکایی­ها که نقش بسزایی در تصمیم­سازی برای سیاست خارجی آمریکا دارند در سال­های اخیر و بویژه پس از روی کار آمدن آقای روحانی تأکیدشان بر حل مسائل با ایران بیشتر از تقابل است. در مجموع تحولات ��ینی �������������ی از نیاز آمریکا به ایران برای حل مسائلشان می­باشد و با توجه به این موضوع احتمالا در حیطه تاکتیکی عملیات وسیع­تری را برای عادی­سازی روابط با ایران داشته باشند. نظر شما در این باره چیست؟
دکتر باقری: این بحث را می­توان در دو محور پاسخ داد:
یکی اینکه در درجه اول ما و آمریکا، به تعبیر نظریه بازی­ها، همچنان در یک بازی هستیم. یا به تعبیر استراتژیست­ها در حال جنگ هستیم. از طرفی این نبرد بین ما و آمریکا در سه سطح قابل تعریف است؛ هر از گاهی این سطوح دچار برجستگی­هایی می­شوند و تغییراتی در آنها ایجاد می­شود. در سطح عمیق و ژرف آن، نبرد ایده­ها بین ما و آمریکا در جریان است. یعنی انقلاب اسلا��ی با خود ایده­ای جدید آورد و این ایده برای آمریکایی­ها ��ابل هضم نبود، زیرا این ایده با ایده سلطه­گری در تقابل است. بنابراین هانتینگتون بحث نبرد گفتمان­ها را مطرح کرد.
دومین سطح نبرد، نبرد راهبردهاست. یعنی راهبردهای طرفین در اینجا با همدیگر در حال نبردند؛ ما راهبردهایی در سطوح منطقه­ای و جهانی داریم و آمریکایی­ها هم در مقابل این راهبردها می­جنگند. به عبارتی، نوعی استراتژی و ضد استراتژی بین ما و آمریکا وجود دارد. الان آنچه که بیشتر نمود پیدا کرده، نبرد تاکتیک­هاست و آمریکایی­ها شاید عامدانه سعی دارند آن نبرد ایده­ها و راهبردها را مقداری پنهان کرده و از طریق ابزار رسانه و دیپلماسی عمومی سطح تاکتیک­ها را در واقع برجسته­سازی کنند. گویی که اصل دعوا بین ما و آمریکا بر سر تاکتیک­هاست. پس الان سطح نبرد بین ما و آمریکا، نبرد تاکتیک­هاست. ما نباید از این نکته غافل باشیم که در آنچه جوهره این نبرد را همانند نبردها در راهبردها، تشکیل می­دهد، کسب پیروزی است. به تعبیر مورگنتا، کسب، توسعه و افزایش موقعیت خود در بازی مورد نظر است. آمریکایی­ها دارند تاکتیک­های مختلفی را محک می­زنند که از اینجا به بخش دوم بحث می­رسیم. آمریکایی­ها با پیش­فرض­هایی این نبرد تاکتیک­ها را تقویت می­کنند و در این وادی آمده­اند. به تعبیر آقای سن تزو، راهبردها بدون تاکتیک­ها قابل دستیابی نیست. در سراسر تاریخ نبردها، این تاکتیک­ها بوده­اند که منجر به پیروزی شده­اند، در اینجا هم همین است. آمریکایی­ها پیش­فرض­هایی دارند؛ از جمله اینکه افکار عمومی ایران از اقدمات آنها متأثر شده است، ایران تحت فشار تحریم­ها و یکسری موارد دچار شکاف­هایی شده است و ما موفق به تغییر محاسبات ایران شده­ایم، دولت برآمده از انتخابات یازدهم دولتی است باشاخص­های متفاوت از قبل و ما می­توانیم با تاکتیک­های جدید در نبرد تاکتیک­ها محاسبات را تغییر دهیم. مثل تاکتیک نامه نگاری با روحانی. چرا این نامه نگاری در دوره احمدی نژاد صورت نمی­گرفت؟ احمدی نژاد نامه می­داد اما جوابی دیده نمی­شد، اما در اینجا برعکس شد، یعنی اوباما اول نامه می­دهد.
پیش فرض دیگر آمریکایی­ها این است که آنها فکر می­کنند شرایط منطقه­ای و شرایط داخلی خودشان و حتی شرایطی که حاکم بر رژیم صهیونیستی است و  شرایط برآمده از آنچه در سوریه رخ داده، ضرورت دارد که تاکتیک­های جدیدی در مقابل ایران ایجاد کنند تا از این طریق بتوانند ایران را نرم ­کنند. جدای از این موضوعات آنها حس کرده اند که از ناحیه رهبری نظام یک نوع روزنه­هایی دیده می ­شود که می­توان از فرصت این روزنه­ها هم بهره برد. جمعبندی این موضوع این است که آمریکایی ها می خواهند با تاکتیک­های جدیدی به بحث ایران وارد شوند.
بصیرت: در خصوص همین پیش فرضها بایستی این موضوع را هم برجسته کنیم که یکی از پیش فرض­های آنان این است که آمریکایی­ها برای حل مسائلشان در منطقه به ایران نیاز دارند، یعنی این گونه نیست که صرفا در ایران تغییراتی به وجود آمده در داخل خود آمریکا هم نیاز به ایران برای حل مسائل در منطقه دیده می شود؟
دکتر باقری: این پیش فرضی که شما مطرح کردید قابل مناقشه است، شاید الان هم من آن را طرح کرده باشم، که آیا آمریکایی­ها احساس می­کنند که در منطقه به ایران نیاز دارند یا اینکه نه آنها جور دیگری دارند موضوع را تصویر می­کنند؟ این که آنها به ما نیاز دارند، تحلیل ماست، در حالی که اگر در حافظه آنان یا در درون برداشت­های آنان قرار بگیریم، آنها به گونه دیگری تحلیل می­کنند. فرضا این گونه تحلیل می­کنند که ما موفق شدیم وقتی که برگه اقدام نظامی علیه سوریه را واقعی نشان دادیم، باعث شد تا دیپلماسی ما تقویت شود؛ جمله ای که اوباما هم آن را مطرح کرده است. یعنی قرار گرفتن تسلیحات شیمیایی سوریه تحت نظارت بین­المللی و انهدام آنها را موفقیتی برای خود و نمایاندن قدرت هوشمند خود می­دانند. قدرت هوشمند آنان چه بود؟ می گویند: این بود که قدرت نظامی را به موقع و واقعی نشان دادیم و از سوی دیگر در دیپلماسی را نبستیم.
بنابراین اگر پیش فرض های گفته شده را در کنار سایر پیش فرض ها قرار دهیم، آمریکائی ها چنین تصور می کنند که که اگر تاکتیک جدیدی را انتخاب کنیم بهتر می­توانیم ایران را به امتیاز دهی مجاب کنیم. الان آنان حس می­کنند که ایران این آمادگی را دارد. این پیش فرض هم هست که اهرم نظامی در سوریه موفقیت­آمیز بوده و دیگر این که دولتی در ایران روی ­کار آمده است که محاسبه­گر است و بنابراین معتقدند که از این فرصت بایستی استفاده کنیم و اگر استفاده نکنیم ممکن است دگرگونی­های داخل ایران، این فرصت را هم از ما بگیرد و ما بایستی در اینجا امتیازاتی به ایران بدهیم که بتوانیم با او معامله کنیم. این امتیازات هم عبارتند از اینکه مثلا در حوزه هسته­ای این امتیاز 5/3 درصدی را بپذیریم تا از خطر بزرگتر جلوگیری کنیم.
اما از این طرف جمهوری اسلامی ایران با وجود این تفسیرها چگونه باید عمل کند؟ من فکر می کنم که رهبر معظم نقلاب راهکار خوبی ارائه کرده اند، ایشان سطح تاکتیکی را در برخی موارد رد نکردند. نکته مهم از نظر رهبر معظم انقلاب این است که اگر جمهوری اسلامی در سطح تاکتیکی وارد شد، باید از دل آن پیروزی بیرون بیاید نه شکست. اگر نرمشی نشان دادیم این نرمش باید منتج به پیروزی شود نه منتج به عقب نشینی و تسلیم شدن. آن چیزی که در این بحث هشدار است این که نکند فشارهای دشمن سبب تغییر محاسباتی ما شود و در همان سطح تاکتیکی به جای رسیدن به هدف مهم­تر، نرمشی به خرج دهیم که سبب از دست دادن اهداف خودمان شود.
بصیرت: با در نظر گرفتن همه این مباحث، گفته می شود با توجه به اینکه تیمی در وزارت خارجه روی کار آمده که ادبیات بین­الملل را می­فهمد و می­تواند تصویری صلح­طلب را از ایران به نمایش بگذارد و ایران را از حوزه یک تصویر امنیتی – که راه را برای مقابله سخت باز می کند- خارج کند، آیا می توان گفت شرایط بهتری برای کسب منافع ملی فراهم شده است؟
دکتر باقری: در موضوع پدیده امنیتی شدن یک کشور، معمولا کشورها برای اینکه موضوعی را حل کنند، آن موضوع را امنیتی می­کنند تا توجیهی برای افکار عمومی جهت برخورد با آن شکل گیرد. آمریکایی­ها اساسا سیاستشان این گونه بوده و هست که برای حل موضوعی که در نظام بین­الملل برخلاف منافع و امنیت ملی آنان است، ابتدا آن را امنیتی می­کنند و سپس با آن برخورد می­کنند. کشوری یا پدیده­ای را زمانی می­توانند امنیتی کنند، که از زمینه­های موجود به عنوان فرصت استفاده می­کنند، یا سوژه­سازی می­کنند یا از سوژه­ها بهره­برداری می­کنند و از طریق تصویر سازی­های رسانه­ای و سایر دیپلماسی­های موجود، آن را امنیتی می­کنند. به عبارتی، پدیده امنیتی معرفی یک موضوع است به گونه­ای که آن تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی معرفی می شود. آمریکا این کار را در مورد ایران انجام داده است.
اما به نظر می­رسد که دولت جدید یکی از هنرهایی که بایستی داشته باشد همین است؛ بایستی در واقع، این امنیتی کردن ایران که آمریکایی­ها به دنبال آن هستند را دگرگون کند. یعنی بایستی فضا را dissecuration(غیر امنیتی) کند. با توجه به تسلط و مهارتی که وزیر خارجه ما دارند و به ادبیات دیپلماسی مسلط هستند، می­توانند این موضوع را پی­گیری و عملیاتی بکنند و شاید بخشی از اقدامات و سخنانی که آقای روحانی در سفر اخیرشان به سازمان ملل داشتند و گفتمانی که ایشان ایجاد کردند، اینها در مجموع قابلیت این را دارد که غیرامنیتی کردن ما را انجام دهد. به عبارتی، در آن نبرد تاکتیک­ها که گفتیم یکی از تاکتیک­های آمریکا امنیتی کردن ایران است و در اینجا ما هم بایستی تاکتیک غیر امنیتی کردن ایران را عملیاتی کنیم.
بصیرت: در مجموع به این نکته رسیدیم که آمریکایی­ها در مقابل ما هوشمندانه عمل می­کنند و تاکتیک نرمش قهرمانانه ما نیز بایستی هوشمندانه و در حالت منتج به پیروزی، پی­گیری شود. حال سیاست خارجی ما در مقابل رفتار آمریکایی­ها بایستی چه مواردی را مد نظر داشته باشد؟
دکتر باقری: به نظر می­رسد در دیپلماسی که در چارچوب نرمش قهرمانانه می­خواهد صورت پذیرد بایستی چند موضوع لحاظ شود:
یک مورد این است که باید بدانیم که تصمیم­گیری­های آمریکا متأثر از مؤلفه­های مختلفی است. به عبارتی در یک دیپلماسی هوشمندانه این بایستی نصب العین باشد که تصمیم­گیری آمریکایی­ها از مجاری متعددی تأثیر می­پذیرد؛ لابی­های صهیونیستی، جریان­های سیاسی، اتاق­های فکر، کارتل­های بزرگ و همچنین برخی شخصیت­ها در سیاست خارجی آمریکا تأثیرگذارند. همچنین کنگره تأثیرگذار است و شخص اوباما به تنهایی تصمیم­گیرنده نیست. این نکته مهمی است که باید بدان توجه کنیم و دولت جدید قطعا به این موضوع توجه دارد.
دوم اینکه بدانیم که این یک نبرد است و نبایست غافل شویم از اینکه این موضوع خارج از بحث نبرد هست؛ ما نه با آمریکای��­ها در حال رقابت صرف هستیم و نه در حالت همکاری. در روابط بین­الملل می­گویند سه سطح رابطه وجود دارد: یا منازعه، یا همکاری و یا رقابت. بین ما و آمریکا منازعه در سطح ایده­ها، راهبردها و تاکتیک­ها وجود دارد. بنابراین الان که در سطح تاکتیک­­ها تاملاتی صورت می­گیرد، اینجا نوعی نبرد است. پس در دیپلماسی هوشمندانه، ما دیپلماسی نبرد را داریم. درواقع در اینجا به نوعی گلاویز نرم­افزاران��­ با آمریکایی­ها داریم.
سومین نکته این است که ما در نرمش قهرمانانه و هنرمندانه بایستی بتوانیم در عین حالی که اقتدارمان را حفظ می­کنیم، تعادل متوازن و معقولانه­ای را بین سه اصل عزت، حکمت و مصلحت برقرا کنیم. نرمش قهرمانانه نبایستی تنها شیب پیدا کند مثلا به سمت عزت یا مصلحت این سه اصل بایستی به طور متوازن در آن دیده شود. یعنی ما نمی­گوییم مصلحت­ها دیده نشوند، مصلحت­ها بایستی دیده شوند، اما بایستی در ذیل عزت و حکمت بدان­ها توجه شود.
نکته چهارم این است که بایستی برای ما متقن باشد که با این نرمش ما به هدف مورد نظر خواهیم رسید. به عبارتی، باید نقشه راهی برای نرمش قهرمانانه داشته باشیم. اگر نه بدون تردید دچار اعوج��ج و شکست خواهیم شد.
نکته پنجم در نرمش قهرمانانه این است که علا��ه بر داشتن نقشه راه، ما بایستی سناریو­نگر باشیم. یکی از غفلت­هایی که ما عملا می­بینیم این است که ما نگاه سناریو پردازانه به موضوعات نداریم. نرمش قهرمانانه بدون سناریوپردازی در حوزه تاکتیک­هایی که الان بحث می­کنیم، قابل حصول نیست. ضمن این که همان گونه که ما داریم سناریوهای مختلف را در کنار هم می­چینیم، بایستی چیدمان سناریوهای رقیب را هم ملاحظه کنیم که او با این سناریوها به چه چیزی می­خواهد برسد. به تعبیر دیگر، این نبرد تاکتیک­ها مانند بازی شطرنج است که طرف مقابل هر مهره­ای را که می­خواهد جابجا کند کل صفحه شطرنج و کل مهره های خود و طرف مقابل را دارد می­بیند و می­داند که اگر من یکی از این مهره­ها را جابجا کنم، مهره بعدی من چه خواهد بود. ما بایستی مهره­های بعدی آمریکا را هم ببینیم.
و مورد آخر اینکه ما بایستی مشخص کنیم که در چه موضوعی می­خواهیم این نرمش صورت بگیرد. به عبارتی، ما باید حدود و ثغور نرمش قهرمانانه را ترسیم کنیم./
با تشکر از جناب آقای دکتر باقری که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند.
گفت و گو از: حمزه عالمی

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات