تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۳۹۲ - ۰۱:۱۵  ، 
کد خبر : ۲۶۳۰۲۷
گفت‌و‌گوی ایران با حسین شیخ‌الاسلام درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوران جنگ تحمیلی:

قرار نبود ماجرای مک فارلین رسانه‌ای شود مهدی هاشمی تمام برنامه‌ها را به هم ریخت

محمد رحمانی - اشاره: برای معرفی حسین شیخ‌الاسلام نیازی نیست تا به عناوینی همچون معاونت سیاسی وزارت خارجه، سفیر کشورمان در سوریه، قائم‌مقام وزیر خارجه، نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی یا مدیر کل بین‌المللی مجلس شورای اسلامی اشاره شود چرا که تمامی دیپلمات‌های کشور با هر گرایشی وی را شاخصه جریان ارزشی در وزارت خارجه می‌دانند. این دیپلمات‌ برجسته کشور در تمامی طول مصاحبه سعی در تشریح مسائل مختلف داشت از همین رو بارها تأکید کرد با من صریح صحبت کن و تمامی دغدغه‌هایت را بی‌هیچ ملاحظه‌ای طرح کن. گفت‌و‌گو با این دیپلمات کارآزموده فرصت مغتنمی برای بررسی اهم ناگفته‌های مسائل سیاست خارجی کشور بود.

* حضرت‌عالی یکی از دانشجویان پیرو خط امام بودید که در فتح سفارت آمریکا نقش داشتید، مسئولیت شما در لانه جاسوسی چه بود؟‌

** شب تسخیر سفارت آمریکا تعدادی از دوستانم با توجه به تسلط من به زبان انگلیسی برای ترجمه اسناد و ارتباط با گروگان‌ها از اینجانب برای حضور در سفارت دعوت به عمل آوردند.

بنابراین از همان شب اول تا روز آزادی گروگان‌ها من روی اسناد کار می‌کردم و از این رو ضمن کسب تجربه با هیأت دولت و شهید رجایی آشنا شدم.

* اگر مجدداً به آن سال‌ها بازگردید باز هم دست به چنین اقدامی خواهید زد؟‌

** قطعاً، شک نکنید که ذره‌ای هم پشیمانی در وجود من نیست؛ هم‌اکنون نیز معتقدم که این حرکت بهترین کار ممکن بوده است.

* اما برخی نظیر گروه‌های ملی – مذهبی و نهضت آزادی معتقدند که عامل اصلی شروع جنگ و فشارهای اقتصادی همین حرکت بوده است، پاسخ شما به این عقیده چیست؟

** من ادعای بی‌تأثیری اشغال سفارت بر مسائل فوق را ندارم اما دعوای ما و آمریکا بسیار ریشه‌ای‌تر از این حرف‌ها است.

دعوا بر سر اسلام و از دست رفتن ظرفیت عظیمی از جبهه غرب به حساب می‌آید. ایران یکی از پایگاه‌های اصلی اداره جهان و کنترل شاهرگ حیات اقتصادی جهان است، به هر حال یا ما باید مستقل می‌شدیم یا اینکه همین رابطه «بنده و آقایی» ادامه می‌یافت.

* شما از شروع تا پایان جنگ معاون سیاسی وزیر امور خارجه بودید، فعالیت‌های سیاسی عراق با تلاش‌های دیپلماتیک مقامات ایرانی چه تفاوتی داشت؟

** صدام جهت توجیه حقوقی شروع جنگ، در وزارت خارجه دولت خود اقدامات حقوقی خوبی را انجام داد. او برای هر موضوعی یادداشت‌های دروغین به ایران و سازمان‌های بین‌المللی ارسال می‌کرد. صدام پرونده‌های بسیاری را از گذشته آماده کرده بود. متأسفانه در آن زمان هم وزارت امور خارجه سر و سامان درست و حسابی نداشت و ما نمی‌توانستیم به همه این مسائل و یادداشت‌ها پاسخ دهیم. یکی از عوامل اصلی‌ای که براساس آن ما قصد داشتیم رئیس اداره حقوقی را عوض کنیم همین کم‌کاری‌ها یا جواب درست و قانع‌کننده ندادن به یادداشت‌های عراقی‌ها بود.

صدام قرارداد 1975 الجزایر را در پارلمان‌ عراق پاره کرد و گفت که این قرارداد و مفاد درون آن زمانی که عراق ضعیف بوده، به کشورش تحمیل شده است، ولی اکنون ما کشوری قوی هستیم و زیر بار آن نخواهیم رفت.

خبرنگاران از وی سؤال کردند که چطور شما قبول ندارید، اصلاً جواب جامعه بین‌المللی و ایران را چگونه خواهید داد؟‌ صدام هم گفت، جواب این اقدام را مدتی دیگر در تهران خواهید دید. از این سخن معلوم بود که صدام در مدت کوتاهی به تهران حمله خواهد کرد.

در جنگ میان ایران و عراق عرب‌ها تعهد کرده بودند که کمک‌های مالی فراوانی به صدام کنند البته ایالات متحده نیز در جریان جنگ کمک‌های اطلاعاتی و عملیاتی زیادی به صدام می‌کرد؛ همچنین جنگ زمانی به ما تحمیل شد که در کشور تازه انقلاب شده در داخل با مشکلات فراوانی از لحاظ اداری، اجتماعی، سیاسی و... مواجه بودیم. محاصره اقتصادی و سیاسی از سوی آمریکا و دوستان هم مشکل دیگر کشور بود البته نزدیک به 50 گروگان لانه جاسوسی هم در اختیارمان بودند و از طرفی دیگر افراد خبیثی به نام منافقین وجود داشتند که افراد را به بهانه حزب‌اللهی بودن ترور می‌کردند. در این شرایط بود که کارتر در صحبت‌های تلویزیونی گفت: «حالا امیدوار هستم ملت و دولت ایران بفهمند که چگونه باید با دنیا صحبت کنند.» این جمله یعنی ما جنگ را علیه ایران آغاز کرده‌ایم.

* در جنگ تحمیلی شرق و غرب، دولت عراق را به انبوه سلاح‌های نظامی مسلح کرده بودند، در این بین ایران برای برطرف کردن نیازهای نظامی خود چه اقداماتی را انجام داد؟

** صدام با کمک‌های اطلاعاتی و عملیاتی غرب و با پول برخی از کشورهای عربی و البته اسلحه‌های کشورهای شرقی و مشخصاً شوروی، جنگ 8 ساله با ایران را آغاز کرد به طوری که حتی شوروی جلوی دستیابی و ورود سیم خاردار به ایران را هم می‌گرفت.

در عین حال ما هم بلد بودیم که این تحریم‌ها را چگونه دور بزنیم و نیازهای خود را به وسیله بازار سیاه، دلالان اسلحه یا افراد و کشورهایی همانند سوریه که به لحاظ عقیده با ما همکاری داشتند، تأمین کنیم.

* آیا لیبی، کره شمالی و سوریه به لحاظ منافع خودشان با ما همکاری نظامی داشتند؟ چرا که عده‌ای معتقدند اختلافات بین سوریه و عراق بر سر اصالت حزب بعث و ماجراهایی از این دست باعث حمایت سوریه از ایران شده بود.

** عملکرد کشور سوریه در زمان جنگ به خاطر عقیده بود. اساسا این کشور مانع آن شد تا یک جنگ تمام عیار عربی، فارسی شکل بگیرد. سوریه، ایران را تجهیز کرد و حزب‌الله لبنان را یاری کرد. از سوی دیگر حافظ اسد علوی بود به نحوی که امام موسی صدر گفته بودند من حافظ اسد را دیده‌ام که نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد. امام موسی صدر در ملاقات‌های خود روی حافظ اسد تأثیرات فراوانی گذاشته بود.

حتی یکی از پسران حافظ اسد که قرار بود جانشین پدر شود وقتی به رحمت خدا رفت، تلویزیون سوریه در تصاویر زنده تلویزیونی دفن وی را به سبک مراسم شیعیان پخش کرد. حتی به وی تلقین 12 امامی خواندند و نماز میت را هم یک شیعه بر جنازه وی اقامه کرد.

* کمتر درباره این فرزند حافظ اسد سخن به میان آمده است، درباره وی بیشتر صحبت کنید؟

** این فرزند حافظ، باسل اسد نام داشت. قبل از مرگ حافظ وی در مسیر جاده فرودگاه در سوریه در اثر تصادف جان سپرد. باسل برای رهبری بعد از حافظ تمام آموزش‌ها را دیده بود هر چند که بشار نیز از عهده این مسئولیت به خوبی برآمد. اما قرار بود که باسل اسد رئیس‌جمهور سوریه شود.

* تهیه سلاح از کره شمالی هم به همین نحو بود؟

** بله، تهیه سلاح از کره شمالی هم به همین نحو بود ولی رابطه ایران در تهیه سلاح با این کشور برخلاف سوریه که عقیده‌ای بود براساس پول انجام می‌شد. رابطه کره شمالی با صدام هم خیلی بد نبود ولی صدام نیازی به سلاح‌های این کشور نداشت.

البته مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری برای برطرف کردن شایعه‌ها مبنی بر اینکه ایران بدون کمک آمریکا و دوستانش چگونه در برابر عراق دوام آورده است، فرمودند که ما از دولت آمریکا سلاح نمی‌خریم بلکه قسمتی از آن را از دلال‌های بازار سیاه خریداری می‌کنیم.

بله، با پول در دنیا هر کاری می‌توان انجام داد.

* با این وجود اگر شما پول داشته باشید، حتی می‌توانید بمب اتم هم خریداری کنید؟

** من نمی‌خواهم درباره بمب اتم حرفی بزنم، ما اساساً نیازی به بمب اتم نداریم ولی اگر در دنیا پول داشته باشی هر کاری می‌توانی انجام بدهی. دنیا، دنیای پول و قدرت است.

* خرید سلاح از اسرائیل به چه صورت بود، در این زمینه آیا از نظر اعتقادی مشکلی وجود نداشت یا اینکه در خرید سلاح از صهیونیست‌ها موضوعات سیاسی مطرح بود؟

** ما هیچ‌وقت از اسرائیل حتی در بدترین شرایط جنگی سلاح خریداری نکردیم.

* ولی به گفته برخی‌ها سلاح‌های اسرائیلی خریداری و وارد کشور شده. گویا به غیر از ماجرای مک فارلین تعدادی سلاح خریدیم که بعدها متوجه شدیم متعلق به اسرائیل بوده است؟‌

** اطلاعی از موضوع مطرح شده ندارم ولی سلاح‌هایی که من اشاره کردم متعلق به موضوع مک فارلین است. ما برای عملیات فاو به سلاح نیاز داشتیم. عملیات فاو عملیات بزرگ اطلاعاتی، سیاسی و بسیار پیچیده بود لذا ما نیاز به موشک‌های هاگ و تاو داشتیم که به لطف خدا این سلاح‌ها تأمین شد. پارت اول سلاح‌های تأمین شده ویژه این عملیات، سالم بودند ولی پارت بعدی که وارد کشور شد، متوجه شدیم که قصد دارند ما را فریب بدهند. روی آن سلاح‌ها عبری نوشته شده بود به همین دلیل آقای رفسنجانی دستور دادند که بلافاصله برگشت داده شود.

* نمی‌شد به نحوی از آن سلاح‌ها استفاده کرد؟

** موضوع بسیار حساس بود و اصلاً معلوم نبود پشت این قضیه چه خواهد شد. غربی‌ها بیان می‌کردند که ایرانی‌ها از گذشته تا به امروز میانه خوبی با اعراب ندارند و متحد اسرائیل هستند.

* زمان شاه رابطه خوبی با اسرائیل داشتیم؟

** بله، مشکل هم به همین موضوع برمی‌گردد که اساساً آنها تحلیل نژادی از مسئله داشتند. حتی معتقد بودند که ایران نژادش در قبل و بعد از انقلاب عوض نشده و جالب است این موضوع را بدانید که اسرائیل هم به دلیل داشتن تحلیل نژادی تا مدتها بعد از انقلاب معتقد بود که می‌تواند دل ما را به دست بیاورد. اما در نهایت این سلاح برگشت داده شد.

* شما گفتید که در عملیات فاو اگر موشک‌های هاگ و تاو نبود، نمی‌توانستیم پیروز شویم. با این وجود اگر شما سلاح‌ها را برگرداندید پس چگونه در عملیات به پیروزی رسیدیم؟

** اولین محموله‌های سلاح را سالم تحویل گرفتیم، ولی آخرین بخش سلاح‌ها که اسرائیلی بود را پس دادیم.

* محموله‌های اول اسرائیلی نبود‌؟

** نه، در مورد خریداری شدن سلاح در موضوع مک فارلین، آمریکایی‌ها اول سلاح‌های تولید خودشان را به ما دادند. با توجه به اینکه سلاح‌های نظامی تاریخ مصرف مشخص برای استفاده دارند ایالات متحده یا به خاطر نزدیک بودن تاریخ مصرف سلاح‌های اسرائیلی محموله را تغییر داد یا اینکه آنها قصد داشتند ما را فریب داده و اسرائیل را در جنگ با عراق، همپیمان ایران نشان دهند. هواپیماهای حامل سلاح‌ها قبل از ورود به ایران وارد اسرائیل شده و محموله‌ها از آنجا بارگیری و به کشورمان انتقال داده شده بود.

* چرا واکنش‌ها نسبت به ماجرای مک فارلین بسیار شدید بود، آیا به خاطر عدم اطلاع دادن موضوع به امام این واکنش شدید صورت گرفت؟

** در ایران آن زمان هم، همه‌چیز مانند امروز سیاسی دیده می‌شد و اگر امام پشت آقای رفسنجانی نبودند ایشان قطعاً زمین خورده بود. آقای هاشمی به عنوان مسئول جنگ، فردی بود که برای پیروزی ایران در جنگ حاضر به انجام هر کاری بود و آن قبحی را که اینگونه اقدامات در ذهن دیگران به وجود می‌آورد برای ایشان وجود نداشت. در ابتدا یک کانالی برای خرید سلاح از ایالات متحده پیدا شد و آن سازمان CIA بود.

نماینده‌ای از طرف ایران که فرد بسیار پیچیده‌ای هم نبود، برای انجام مذاکرات و دریافت تسلیحات عازم خارج از کشور شد. آمریکایی‌ها به گمان آنکه این شخص دارای اختیارات خاص بوده به او می‌گویند در صورت توافق قرار است مک فارلین وارد ایران شود، از سوی دیگر نماینده ایران فقط تصمیم داشت که اسلحه‌های مورد نیاز وارد کشورمان شود و اصلاً برای او مهم نبود که مک فارلین وارد ایران شود یا نه. مک فارلین بعد از گذشت مدتی وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد.

آقای هاشمی اصلاً باورش نمی‌شد که مک فارلین به ایران بیاید و حتی گفت که مگر این فرد دیوانه است که دست به چنین کاری زده. البته ما هم در وزارت خارجه برای مشخص شدن موضوع و صحت اطلاعات رسیده عکس مک فارلین را از آرشیو درآوردیم و آن را به یکی از معتمدین آقای هاشمی از نمایندگان مجلس تحویل دادیم تا به هواپیما رفته و عکس را با شخص مدنظر مطابقت دهد. وی نیز بعد از انجام این امور به وزارت خارجه اطلاع داد که شخص موردنظر خود مک فارلین است.

* به گفته برخی‌ها کاخ سفید در پی موضوع مک فارلین به دنبال آزادی گروگان‌های خود در لبنان بوده است؟

** [خنده، بهتر است به این موضوعات پرداخته نشود]

* در صورتی که موضوع مک فارلین با امام هماهنگ می‌شد آیا این مسائل پیش می‌آمد؟

** اصلاً قرار نبود مک فارلین وارد ایران شود. آقای هاشمی هم هیچ‌گونه اطلاعی از این موضوع نداشت و زمانی که متوجه شد، گفت مگر او دیوانه است که وارد ایران شده، تمام این اتفاقات به خاطر اشتباه نماینده آنها و ما صورت گرفت. مک فارلین شخص کوچکی نبود به همین دلیل موضوع در داخل با حساسیت روبه‌رو شد. وی رئیس شورای عالی امنیت ملی وقت آمریکا بود که بعد از رئیس‌جمهور و معاون رئیس‌جمهور نفر سوم ایالات متحده محسوب می‌شد.

* عدم ملاقات مقامات ایرانی با مک فارلین برای دولت آمریکا به تحقیرآمیز نبود؟

** در اوایل به وقوع پیوستن این موضوع آمریکایی‌ها گمان می‌کردند در یک اقدام سیاسی از طرف ایران مورد بازیچه قرار گرفته‌اند اما با گذشت زمان متوجه شدند که اشتباه از سمت خودشان صورت گرفته چرا که این حادثه برای دستگاه‌های امنیتی و عملیاتی آنها تحقیرآمیز بود به طوری که مک فارلین به خاطر آن دست به خودکشی زد.

* موضوع مک فارلین چگونه رسانه‌ای شد؟

** خدا لعنت کند مهدی هاشمی را که از یاران منتظری بود. در روزنامه الشراع لبنان موضوع را افشا کرد. و گرنه از لحاظ اطلاعاتی موضوع خوب اداره شده بود و زمانی که روزنامه الشراع موضوع را افشا کرد نمایندگان دولت آمریکا نسبت به آن واقعه حساس شدند و اعتراض‌ها بالا گرفت که این چه آبروریزی برای یکی از عالی‌ترین مسئولین آمریکایی است که مسافت طولانی‌ای را طی کرده و به همراه خود کیک، کتاب انجیل و کلید طلایی شهر برده و دست از پا درازتر بازگشته است. به همین دلیل کمیته‌ای ویژه در مورد موضوع مک فارلین تشکیل شد.

* چرا ایران قطعنامه 598 را پذیرفت؟

** هر اقدامی که امام انجام دادند صحیح بود چرا که اساساً امام ملاک درستی و نادرستی اعمال و اقدامات ما است.

* اما امام که قصد نداشتند قطعنامه را امضا کنند؟

** امام پذیرفتند.

* ولی آن را با جام زهر مقایسه نمودند!

** بله، هم با جام زهر و هم با آبروی خود که با خدا معامله کرده‌اند. این مسئله در پیامتان بسیار واضح و روشن آمده است.

قطعنامه در زمان حضور ما در فاو صادر شد. مسائلی مانند مشخص شدن متجاوز و پرداخت غرامت از سوی تجاوزگر از جمله موضوعاتی بود که در مورد قطعنامه خواستار آن بودیم. ولی عده‌ای معتقد بودند که ما باید به خاک دشمن نفوذ کرده و ریشه صدام را نابود کنیم.

* براساس صف‌بندی جهانی بهتر نبود که ما همان اول قطعنامه را می‌پذیرفتیم؟

** همین جهان عرب و دنیا نمی‌خواست که یک حزب‌الله لبنانی شکل بگیرد اما شد. آمریکا نمی‌خواست که اسرائیل در دو جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه شکست بخورد اما شکست خورد. آنها دوست ندارند ایران به پیشرفت‌های مهم نظامی و علمی دست پیدا کند. معادلات را که نباید آنها برای ما ایجاد کنند.

* بعضی‌ها معتقدند که اطلاعات غلطی به امام داده می‌شد مثلاً اینکه می‌گفتند ما پشت درهای بصره هستیم به همین دلایل ایشان قطعنامه را نمی‌پذیرفتند؟

** نه. این مسائل اصلا صحت ندارد امام که یک آدم ساده نبودند. برای این پاسخ‌ها شما باید به سخنان و احوالات ایشان دقت داشته باشید. امام به نوعی این جنگ را برای ایران نعمت می‌دانستند و فرمودند اگر جنگ را از ما بگیرند دو نعمت از ما دور خواهد شد؛ یکی جهاد در راه خداوند و دیگری شهادت در راه خداوند.

همه ما خواهیم مرد اما مهم آن است که چگونه و با چه کمالی. امام این جنگ را وسیله‌ای برای رشد و کمال جوانان می‌دیدند.

انگیزه امام برای جنگیدن تا زمان انگیزه ایشان برای پذیرش قطعنامه، اصلاً تفاوت نداشت هر دوی این اقدامات برای رضای خدا بود و این ما بودیم که توان همراهی با امام را نداشتیم.

تا زمانی که دوستان همراهی می‌کنند، رهبری خط و اصول و راه سعادت و کمال را با همه دشمنی‌ها روشن خواهند کرد. زمانی که پیروان توان همراهی را ندارند رهبر هم نمی‌تواند به اهداف مهم که سعادت بشری است دست یابد. تا زمانی که مجلس انقلابی رفتار کند و کم نیاورند، رهبری مسیرها را به آنها نشان می‌دهند اما زمانی که مجلس مانند موضوع پروتکل الحاقی که سعی داشت با سه فوریتی کردن موضوع آن را تصویب کند، قصد همراهی نداشته باشد و کوتاهی کند رهبر نمی‌تواند آنها را مجبور به انقلابی شدن کند، البته همین موضوع با مقاومت مجلس هفتم و راهنمایی‌های مقام معظم رهبری موجب عزت ایران در موضوع هسته‌ای و شکسته شدن پلمب‌های نیروگاه و راه‌اندازی چرخه سوخت شد. لذا مردم و مسئولین نباید از رهبر جامعه انتظار یک افدام معجزه‌آسایی داشته باشند. رهبر براساس ظرفیت جامعه، مسئولین و مردم را راهنمایی کرده و از همه آنها کمی جلوتر وارد کارزار می‌شود ولی این پیشروی به اندازه یک قدم جلوتر از حامیان است.

* چرا ما قبول قطعنامه را یک سال به تأخیر انداختیم‌؟

** ما در فاو فکر می‌کردیم که قابلیت پیشروی را داریم، نه اینکه فکر کنیم اصولاً قصد پیشروی را هم داشتیم البته باید اعتراف کرد که مانند خیلی از جاهای جنگ نتوانستیم موفق باشیم. ما در فاو خواهان پیشروی بودیم و امکانات این امر نیز مهیا شده بود.

* اما خیلی‌ها معتقدند بر طبق معادلات نظامی و جهانی و استراتژیک مشخص بود که ما جلوتر از فاو نمی‌توانیم برویم.

** نه. این را چه کسی گفته است، همین استراتژی جهانی فتح فاو را پیش‌بینی می‌کرد؟‌ یکی از دلایل موفقیت ما در فاو این بود که اصلاً کسی فکر عبور از اروند خروشان را هم نمی‌کرد و به موجب انجام عملیات تمام دنیا گیج شده بود. البته مطالعات حمله به فاو بسیار قوی و با دقت بود که در کنار اراده و ایمان رزمندگان متوکل به خدا، این عملیات پیچیده موفق بود. عملیات یک شب است اما در پست آن طراحی، آموزش و برنامه‌ریزی بلندمدتی مستتر است. عده‌ای از جنگ، تنها همان شب عملیات را مورد بحث قرار می‌دهند.

* اما به هر حال ما نتوانستیم فاو را نگه داریم.

** عوامل خارجی بعد از فتح فاو هر آنچه که در دنیا حرام بود علیه ما به کار بستند از زدن شهرها با بمب شیمیایی تا حمله به هواپیمای مسافربری. حمل و نقل هوایی از ارکان قدرت به حساب می‌آید. آمریکایی‌ها با ساقط کردن هواپیما می‌خواستند به حضرت امام(ره) نشان بدهند که تا کجا ایستاده‌اند. آنها هرگز نگفتند اشتباه کردیم و حتی به ناخدای ناو مهاجم مدال افتخار دادند و الآن هم نمی‌گویند اشتباه کردیم، ولی به نظر من حضرت امام(ره) فشار خارجی را می‌دیدند، در داخل هم ما وادادیم. زمانی می‌گفتیم ما برای شهادت و جهاد می‌رویم تا به بهشت وارد شویم، بعدها گفتیم اینقدر تانک یا موشک نیاز داریم تا جنگ کنیم و در ابعاد مادی جنگ را خلاصه کردیم، قبلاً در ابعاد مادی جنگ را تعریف نمی‌کردیم.

* حضرت امام(ره) دستور داده بودند ناوها را بزنند؟

** این برای قبل از زدن هواپیمای مسافربری است. و آنها به کشتی‌های ما حمله می‌کردند و به صدام موشک‌های اگزو2 و اگزو3 دادند که کشتی‌های ما را می‌زد و یک بار هم کشتی‌های آمریکایی‌ها را زد! بعد جنگ نفتکش‌ها شروع شد و آمریکایی‌ها آمدند و نفتکش‌ها را اسکورت کردند. اینجا بود که حضرت امام(ره) در جلسات فرمودند «اگر من بودم، اولین ناو آمریکایی را که وارد خلیج‌فارس می‌شد، می‌زدم»، اما درباره فاو چند نکته را فراموش کردم، ما مطالعاتمان را کرده بودیم که دشمن در دو چیز بر ما توانایی دارد؛ یک توان هوایی که بمباران می‌کرد که پایتخت را هم بمباران کرد و یکی دیگر جنبه زرهی.

ما با مطالعاتمان متوجه شدیم که نیاز به موشک تاو و قطعات داریم. همه قطعه‌ها کار می‌کرد، ولی وقتی روی هم می‌بستیم کار نمی‌کرد، بعد فهمیدیم خطای مجازی آزمایش تاو بیشتر از وقتی است که واقعاً کار می‌کند! این خطا تا ساختن قطعات توسط خودمان به دست نیامد ما موشک تاو و هاگ را نداشتیم و این موشک‌های هاگ و تاو را از آمریکا در داد و ستد گرفتیم. روس‌ها خیلی در جنگ ما را در محدودیت قرار دادند. شاید این احساس را می‌کردند که ما برنده نیستیم، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که برنده جنگ ما باشیم.

حمله یک شب انجام می‌شود و طراحی، آموزش و حمله پشتوانه دارد، ولی بعضی‌ها از جنگ آن یک شب را می‌فهمند و می‌بینند ولی جنگ یک شبه نیست و جنگ آن زیرساختی است که ساخته می‌شود و حمله یک شب انجام می‌شود و این برای جمهوری اسلامی مهم بود که بتواند همه مسائل را در فرماندهی هماهنگ کند.

* ماجرای موشک‌های کرم ابریشم چه بود؟‌

** این موشک را چینی‌ها به ما دادند. چینی‌ها نمی‌خواستند سلطه کامل آمریکایی‌ها را در خلیج‌فارس ببینند. این چینی‌ها بودند که اولین موشک‌های کرم ابریشم را به ما دادند که موشک سطح به دریا بود اما بعداً خودمان بهترش را ساختیم. الان هزاران موشک کروز در اختیار داریم که هر کشتی‌‌ای را در خلیج‌فارس می‌تواند غرق کند. اژدرهای پرقدرت و زیردریایی‌هایی داریم که خلیج‌فارس را در سطح و عمق تحت پوشش دارد.

همه دنیا به تنگه هرمز وابستگی دارد. حضرت آقا از بستن تنگه هرمز سخن نمی‌گوید، چون این تیر آخر ماست. وقتی تنگه هرمز را بستید همه دشمنانی که در خلیج‌فارس هستند خفه می‌شوند.

* ما توان بستن تنگه هرمز را داریم؟‌

** بله توانش را داریم. اما ما همیشه ضمانت‌کننده باز بودن تنگه هرمز هستیم و هیچ قدرتی غیر از ما توانایی این کار را ندارد. همچنین ما بیش از هر کشور دیگری توانایی تهدید منافع دشمن در خلیج‌فارس را داریم.

* برخی از کارشناسان قطعنامه 598 را ماحصل فعالیت‌های سیاستمداران و آقای هاشمی می‌دانند، اصولاً دیپلمات‌های ایرانی در کارزار سیاسی چه نقشی را ایفا کردند؟

** در رابطه با قطعنامه نظرات مختلف وجود دارد. عده‌ای در وزارت خارجه آن موقع اعتقاد داشتند که کار سیاسی در رابطه با جنگ نباید کرد. به خاطر این که کار سیاسی ما باعث می‌شود که نیروهای مخلص در جبهه‌ها سست شده و فکر کنند که وزارت خارجه ایران دنبال سیاسی‌کاری است و نهایتاً جنگ را جدی نگیرند، البته باید اعتراف کنم که متأسفانه من هم جزو این دسته بودم.

عده دیگری می‌گفتند هر کاری و جنگی نهایتاً روی میز مذاکره تمام می‌شود. اگر ما از الان کار نکنیم، آن موقع مشکل خواهیم داشت البته به نظر من حق با این دسته بود. علتش هم این است که قطعنامه در زمانی نوشته شد که ما در فاو قوی بودیم. ما معتقد بودیم که اگر در جبهه هستیم باید مثل جبهه‌ای کار کنیم، وقتی در وزارت خارجه هستیم، باید مثل یک دیپلمات معتقد و متعهد کار کنیم و آینده‌نگر باشیم. ما چیزی از دست ندادیم، خوشبختانه عده‌ای بودند که توانستند قطعنامه خوبی را تنظیم کنند.

این مسئله نشان داد که هر کس در هر جایی هست و مسئولیتی را پذیرفته باید کارش را درست انجام دهد، یعنی همان‌طور که امام می‌فرمود: ما موظف به انجام وظیفه هستیم نه به نتیجه. روش حضرت امام، منش و دیدشان با ما تفاوت داشت مثلاً ما می‌گفتیم خیلی خوب می‌شد ما جنگ را پیروز می‌شدیم، اما نظر امام این بود که چگونه و به چه طریقی باید جنگید.

* ماجرای مهمی که در آن ایام رخ داد، در مورد حمله اسرائیل به لبنان بود که حتی ما نیروهای نظامی خود را به سوریه اعزام کردیم. در این رابطه توضیح دهید؟

** از این اقدام مهم‌تر در خاورمیانه تشکیل حزب‌الله بود.

* آیا در خصوص اعزام نیرو به خارج کشور با امام هماهنگی نشده بود که امام در این مورد موضع‌گیری کردند؟

** روش اداره حضرت امام این‌گونه نبود و امام جایی که خودشان تشخیص می‌دادند، برخورد می‌کردند.

* یعنی گردش کار نمی‌شد که ما می‌خواهیم به خارج نیرو اعزام کنیم؟‌

** این را نمی‌دانیم و باید از نظامی‌های آن زمان بپرسید. آن چیزی که من می‌دانم، این است که در بین جمع سران سه قوه تصمیم گرفته شد که ما نیرو بفرستیم و از ما خواستندکه با طرف سوری صحبت کنیم که به نیروها امکانات بدهند. حافظ اسد در این ماجرا واقعاً همکاری کرد، او اردوگاه در اختیار ما گذاشت و نیروها بدون گذرنامه به سوریه می‌رفتند. بچه‌ها روحیه‌ای بسیجی داشتند. در پادگان یک مجسمه حافظ اسد وجود داشت که نیروها روی سر مجسمه نشسته و عکس گرفتند و به ایران فرستادند. سازمان امنیت سوریه که کنترل کارها را به عهده داشت، می‌گفت اینها دیگر چه جور انسان‌هایی هستند. اینها به هیچ‌کس احترام نمی‌گذارند و.... خیلی باصفا بود. پادگانی به نام زبدانی در اختیار ما گذاشتند. مثلاً زمانی که می‌خواستیم به زیارت برویم، برایمان ماشین می‌فرستادند و سینه‌زنی در سوریه راه می‌انداختیم.

* آیا سوری‌ها با کنار کشیدن ما از صحنه نبرد نرنجیدند؟

** نه، نیروهای آموزشی ما آنجا ماندند و سوری‌ها با ما برخورد نکردند، حتی روابط‌مان هم سرد نشد. آنها از نظر استراتژیک به خوبی می‌فهمیدند که در آینده روابطشان با ما چگونه خواهد بود. آنها می‌دانستند که این ایدئولوژی چگونه رشد خواهد کرد. حافظ اسد از منظر سیاسی درک خوبی از این موضوع داشت. بعد از این ماجرا برادران ما آنجا ماندند و آموزش نیروهای حزب‌الله را به عهده گرفتند و کم‌کم تشکیلات سیاسی حزب‌الله ساخته شد. این عظمتی که امروز شما شاهد آن هستید با فکر و دقت و از همه مهم‌تر ایمان، خلوص، کار جدی و شجاعت در تصمیم‌گیری در مدت مدیدی شکل گرفته است.

* درباره جنگ خلیج‌فارس و میانجیگری گروه‌های نزدیک به عراق برای مشارکت ایران در جنگ علیه غرب روایت‌های متفاوتی است، روایت حضرتعالی می‌تواند تکمیل‌کننده دیگر روایت باشد.

** وقتی صدام جنگ خلیج‌فارس را شروع کرد، زلزله‌ای سیاسی در جهان رخ داد، علی‌الخصوص اخوان‌المسلمین در کشورهای مختلف عربی از ما خواستند تا به نفع صدام علیه آمریکا وارد عمل شویم. آن موقع رهبران جنبش‌های اسلامی در 4 کشور اسلامی به تهران آمدند و خواستار دیدار با رهبری شدند که حضرت آقا فقط عباس مدنی مسئول جبهه نجات الجزایر را پذیرفتند و 3 نفر دیگر را به آقای هاشمی رفسنجانی ارجاع دادند. عباس مدنی در دیدار با مقام معظم رهبری خواستار کمک به صدام جهت پیروزی اسلام شد.

حضرت آقا پس از شنیدن سخنان او گفتند که تو باید در کشور خود فعال شوی و کاری به صدام نداشته باش! او هم به کشورش بازگشت وهمان سال در انتخابات پیروز شد که متأسفانه کودتای نظامیان رخ داد. اشخاص دیگر مانند اربکان با آقای هاشمی دیدار کردند. همان شب همه میهمانان در ضیافت شام وزارت خارجه شرکت کردند و تنها کسی که موضعش عوض شد، همان عباس مدنی بود. به واقع اگر آقا نبودند چپ‌ها که امروز با عنوان اصلاح‌طلب از آنها یاد می‌شود، کشور را به یک اشتباه بزرگ وادار می‌کردند.  

برچسب ها: دفاع مقدس
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات