
پایگاه بصیرت، گروه سیاسی/حمیدرضا جلاییپور از چهرههای دوم خردادی و اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه اعتماد ۱۵/۱۰/۹۲ در پاسخ به پرسش اجماع اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم گفت: «هر گروه رسمی که بهدنبال تشکلیابی و همگرایی باشد کار ارزشمندی انجام میدهد، ولی اصولگراها یک راه نجات بیشتر ندارند و در این سالهای گذشته هم هیچوقت بهدنبال آن نبودهاند و آن هم چیزی نیست جز بازگشت احترام آنها به حاکمیت مردمی و رأی مردم. اگر آنها این اصل را رعایت کنند آرای ۱۵ درصدی مردم را میتوانند به دست بیاورند و این آرای قابلتوجهی است، چرا که آرای اصلاحطلبان در این وادی حدود ۲۰ درصد است؛ اما متأسفانه چنین اقدامی از سوی آنها صورت نمیگیرد، چرا که از سال ۷۶ تا به امروز به آن بیتوجه بودند و در عوض آن قدرت پرست بودهاند و به تندرویها امید بستهاند و وقتی تندروهایشان به اصلاحطلبان حمله میکنند برایشان بشکن میزنند، اصولگرایان باید به مردم احترام بگذارند و باید در این اصل جلودار شوند تا این افراطیگریها جبران شود.
خبرنگار در ادامه آخرین پرسش را اینگونه طرح کرد:فکر میکنید اصولگرایان میتوانند پیروز انتخابات مجلس دهم باشند؟ و وی پاسخ داد: گر بر همین منوال در انتخابات شرکت کنند نه به اجماع میرسند و نه به پیروزی مگر آنکه باز هم معجزه شود.
جلاییپور به جای پاسخ به پرسش طرح شده و صحبت درباره اجماع و عدم اجماع اصولگرایان در انتخابات مجلس آینده، با فرافکنی و فرصتطلبی با گشودن زبان اتهام به اصولگرایان، بیاحترامی به حاکمیت مردمی و رأی مردم را به آنها نسبت میدهد و ادعا میکند که آنها از سال ۷۶ به این اصل بیتوجه و قدرتطلب بوده و به تندروی امید بستهاند. ادعای واهی جلاییپور در حالی است که پس از خرداد ۷۶ بیش از ده انتخابات در کشور انجام گرفته که نتایج و وضعیت گروههای سیاسی در آن انتخابات و نیز عملکردشان در طی ۱۶ سال گذشته ثبت و ضبط است؛ بنابراین جا داشت و جا دارد آقای جلاییپور به جای پیش گرفتن چنین روش عجولانه و عوامانه در گفتوگو، حداقل به دو سه نمونهای که ادعایش را تأیید میکرد اشاره مینمود تا بحث و ادعا با خروج از فضای تاریک و گنگ ذهنی که غرضورزانه و آشفته طرح شده با حضور در عرصه واقعیتها و مصداقها به مخاطب امکان و فرصتداوری اصولی و قاعدهمند را میداد تا به جای پریشانگو و سستگو دانستن گوینده، با ارج نهادن بر بیانش او را در خور احترام بیشتر مییافت که آقای جلاییپور متأسفانه به این مهم بیتوجه بود و خودش را گرفتار بیان اتهامی کرد.
خبرنگار با طرح پرسش بعدی به جلاییپور فرصت جبران داد؛ اما بغض سیاسی، بیاعتنایی به فهم مخاطب در تشخیص بیان متقن و مهمل و داشتن شاکله ذهنی و دوگانه و متفاوت در بود و نمود و یا نظر و عمل، مانع استفاده وی از این فرصت شد و وی در پاسخ به پرسش طرح شده در حالی که با ظاهری منطقی ـ البته بر مبنای همان ادعای مردود در پاسخ به پرسش قبلی ـ ، شروع کرد، در پایان با بیان عبارت طعنهدار و تمسخرآمیز (مگر آنکه باز هم معجزه شود) این فرصت را نیز از دست داد. با این حال از چنین موضوع ضایع شدهای که قابلیت پردازش بسیار سودمندی را داشت میتوان به بحث قابل استفادهای رسید که در ذیل به بخشی از آن پرداخته میشود.
الف ـ وضعیت موجود، وضعیت موجود معمولاً توصیفکننده یک موقعیت و پدیدآورنده یک شناخت برای پرداختن به چگونگی رسیدن به وضع مطلوب و یا هدف است. بر این اساس، وضع موجود مجموعه اصولگرایی در مقایسه با رقبا که طیف گستردهای را شامل میشود و تحرک انتخاباتی قابلتوجهی را آغاز کردهاند، وضعیت امیدوارکنندهای نیست و به نظر میرسد، رقبای آنها جلوتر هستند. البته یکی از علل مهم این وضعیت، برگزاری انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و نتیجه آن است که مجموعه اصولگرایی علاوهبر واگذار کردن منصب ریاستجمهوری به سبب افزایش پارهای از اختلافات درونی که نشانههایش در انتخابات ریاستجمهوری بروز کرده بود، بهنوعی دستخوش رکود و رخوت شد که تا حد زیادی همچنان ادامه دارد. اگر چه به نظر میرسد رقبای اصولگرایان دقیقاً به سبب رخداد انتخابات ریاستجمهوری وضعیتشان اندکی مناسبتر است؛ اما مشکلات درونی آنها نیز چندان کمتر از مجموعه اصولگرایی نیست. با وجود آنکه این وضعیت دوام نمیآورد و دگرگون میشود، زمان دگرگونی و نحوه آن بسیار اهمیت دارد و چنانچه بهموقع و بهنگام نباشد، ارزش ندارد، زیرا با وضع مطل��ب و یا همان هدف نمیتواند نسبت عملی پیدا کند.
ب ـ وضعیت آینده؛ به عبارتی وضعیت موجود، مبنای شکلگیری وضعیت آینده و وضعیت مطلوب است. منظور از وضعیت آینده نیز وضعیتی است که باید در مسیر وضعیت مطلوب قرار گیرد و در نهایت به آن منجر شود؛ اما برای آن الزام تضمینی وجود ندارد و با تأثیرپذیری از عوامل مختلف میتواند در اشکال قابل پیشبینی و غیرقابلپیشبینی و متفاوت با وضع موجود و وضع مطلوب و یا حتی مشابه آنها، پدیدار شود و این ویژگی نشاندهنده تفاوت آن با وضع مطلوب است. با این ��وضیح مشخص میشود، وضعیت آینده با اهمیتتر از دو وضعیت دیگر است؛ زیرا وضعیت آینده باید از وضع موجود فاصله بگیرد و تا حدامکان به وضعیت مطلوب نزدیک شود و این به خودی خود صورت نمیگیرد و به آمادگی و برنامه نیاز دارد.
ج ـ وضعیت مطلوب؛ وضعیت مطلوب، وضعیت دلخواه هر مجموعه سیاسی است که منافع خود را در آن وضعیت تأمین شده میبیند و معمولاً هم تحقق آن نسبی و محصول فعل و انفعالات «وضعیت آینده» است.
بنابراین با مشخص شدن جایگاه و اهمیت وضعیتهای سهگانه فوق و محوری بودن «وضعیت آینده» اهمیت برخی از عوامل که در ظاهر بسیار تعیینکننده مینمایاند در برابر «وضعیت آینده» کاهش مییابد و به یک نکته کلیدی توجه میدهد، اینکه: باید همه چیز را در وضعیت آینده جست و آینده نیز بهطور کامل در اختیار کسی نیست و با کار و تلاش و برنامهریزی و ترسیم چشمانداز صحیح میتوان در شکلگیری آن نقشآفرینی کرد و در نهایت باید گفت، وضعیت آینده متعلق به کسی است که به پشتوانه خلاقیت و ابتکار آن را متعلق به خود بداند. این نگاه به وضعیتهای سهگانه، میتواند روند تکاپوی گروههای سیاسی برای انتخابات مجلس آتی را متحول کند و سود بیشتر آن نصیب مجموعهای میشود که خود را عقبتر و در وضعیت نامناسبتر میبیند.