تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۳۹۲ - ۰۰:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۶۳۸۷۰

سخناني که به مذاق مدعيان خوش نيامد!

عامل کدورت ميان هنرمندان و دولتيان فتنه‌گراني بودند که آتش کينه و کدورت را برافروختند و جنبش باشکوه حضور 40 ميليوني ملت را به درگيري و دودستگي بدل ساختند

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ اظهارات آقاي روحاني در جمع هنرمندان را مي‌توان "مانيفست دولت يازدهم در باب هنر" دانست که بررسي محتوا و تحليل گفتمان آن مي‌تواند ابعاد نظري و جهت‌گيري عملي دولت اعتدال را در محوري‌ترين مقوله حوزه فرهنگ براي چهار سال آينده مشخص نمايد. اين بيانات داراي نکات و ملاحظاتي بود که به برخي از آن مي‌توان چنين اشاره نمود:

1- در مقدمه سخنان آقاي روحاني تعابير عميق و جملات شنيدني در مورد هنر و جايگاه و نسبت آن با حقيقت و ارزشهاي انساني ارائه شده و قابل تامل فراواني داشت که نمونه‌اي از فرازهاي مهم آن چنين است: «هنر قالب نيست، هنر قالب و معناست، هنر خلاقيت است ... ذات هنر با مفهوم خير و نيکي، يکي است ... هنر، هر کار بدون عيب است ... هر هنرمندي مي‌خواهد به معناي جهان و عمق جهان برسد   ... هنرمند نه قرار است زينت‌المجالس باشد و نه اپوزيسيون ... هنر و آزادي رابطه مستقيم دارند. در غير فضاي آزاد، هنر واقعي خلق نخواهد شد. در بخش هنر نمي‌توانيم با دستور هنر را بيافرينيم و خلق کنيم. هر گونه فضاي امنيتي مي‌تواند جوانه هنر را بخشکاند ... هنر و ارزش، پيوندي ذاتي دارند. هنر يعني عروج فکر از سطح عادي به سطح متعالي؛ همانکه در عرفان و فلسفه اسلامي به عالم اعلي تعبير مي‌شود. هر هنرمندي مي‌خواهد به معناي جهان و عمق جهان برسد.»

در اين ديدار جناب آقاي روحاني تلاش نمود تا با اتخاذ رويکردي اعتدالي و مبتني بر آنچه «ايجاد آشتي ملي و وحدت ملي» در جهت همگرايي و ايجاد دوستي بين دولت و هنرمندان برآيد که اين اقدام کاملا شايسته‌اي است که جز اين نيز از دولت يازدهم انتظار نمي‌رود، اما نبايد فراموش کرد که آنچه موجب ايجاد اختلاف و کدورت ميان هنرمندان و دولتيان در اين سال‌ها شده است، فارغ از خطاها و اشتباهات عملکردي بخشي از متوليان امر، فتنه‌گراني بودند که آتش کينه و آشوب را برافروختند و جنبش باشکوه حضور 40 ميليوني ملت در انتخابات سال 88 را به آشوب و بلوا و درگيري و دودستگي و بي‌اعتمادي بدل ساختند، بدون آنکه دليلي منطقي و قانوني براي ادعاهاي دروغين خود ارائه دهند! و متاسفانه در اين فتنه يکي از عمده اقشاري که علي‌رغم ادعاهاي فراوان بيشترين آسيب را ديد، همين قشر هنرمند بود!

نمونه‌اي از اين بخش آسيب پذير! همين دبير محترم هشتمين دوره جشنواره بين‌المللي شعر فجر بود که اتفاقا در همين نشست نيز به نمايندگي از شاعران سخن گفت و نشان داد که هنوز بعد از گذشت چهار سال نتوانسته بند اسارت و کينه سبز رنگ را از پاي پرنده روحش بگشايد و آنچنان که آقاي روحاني انتظار آن را دارد؛ «تا قله هاي عرفان و فلسفه و هنر اسلامي عروج کند»! و نماد هنر مردمي باشد که خالق حماسه نهم دي شدند! لذا همچنان «في ضلالک القديم» باقي مانده و با زبان طعن و در دفاع از مخالفان انقلاب اسلامي و با رويکردي به ظاهر روشنفکرانه! مي‌گويد: «ما شاعران متعهد به آرمان هاي مردم در سال پنجاه و هفت برائت خود را از مديريتي اعلام مي كنيم كه به نام حمايت از ما، قلم مخالفان را مي‌شكند.»!

2- نکته قابل ملاحظه ديگر در مورد اين نشست آنکه با مقايسه فحواي کلام آقاي روحاني و ترکيب حاضر در جلسه، به نظر مي‌رسد بخش عمده سخنان ايشان موردپسند بخشي از حاضرين قرار نگرفته و به مذاق مدعيان هنر خوش نيامده باشد! به عنوان نمونه آقاي روحاني در بخشي از کلامشان با صراحت اعلام داشتند که «اعمال محدودکننده‌اي نيز براي هنر وجود دارد. قبل از آنکه سانسور و مميزي به دولت ها منتسب شود، خود جوامع بشري و اجتماع، اولين قدم قرار دادن چارچوب براي هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهم‌ها و درک‌ها همه اينها مرزبندي‌هايي را براي هنر مشخص مي‌کند»

کافي است مروري بر عملکرد بخشي از به اصطلاح هنرمندان بيندازيم تا مشخص شود که آنان نه تنها در رفتار شخصي و زندگي خصوصي بلکه حتي در آثار هنري‌شان نيز به بسياري از تقيدات جامعه اسلامي - ايراني پايبند نبوده‌اند! و دقيقا اين مساله يکي از مواردي است که به محل مناقشه هنرمند نمايان و توده‌هاي مردم و جامعه اسلامي شده است.

آخر��ن نم��نه تاسف بار در اين زمينه سير فعاليت‌هاي قهقرايي "گلشيفته فراهاني" است که براي رسيدن به شهرت، تا اوج رذالت و بردگي پيش رفته و ابتذال و عرياني ��ا ابزار ترقي خود قر��ر داده است! و متاسفانه هيچ واکنش شايسته‌اي از جامعه هنري براي انزجار از اين روند باطل صورت نگرفته است!در پس اين چنين رفتارهايي اين حقيقت نهفته است که اين مدعيان هنر با متاثر شدن از نحله‌هاي فکري- هنري ليبراليستي غرب، براي هنر مرز و چارچوب و تقيدي قائل نبوده و بر اين باورند که تجلي کامل هنر در رها شدن از همه قيدهاست! چه اين قيدها منشايي در حاکميت، چه جامعه و چه حتي انسانيت داشته باشد!

3- در بخشي ديگر از بياناتشان آقاي روحاني اظهار داشتند: «نکته ديگري که مي‌خواهم بر آن تأکيد کنم نقش انقلاب اسلامي بر تاريخ هنر و بر هنر اين سرزمين است ... انقلاب راه را براي توسعه هنر در همه لايه‌هاي اجتماعي فراهم نمود... انقلاب، موسيقي سنتي و يا به بياني بهتر موسيقي ملي ايران را احياء کرد ... در حوزه سينما و هنر نمايشي نيز انقلاب اسلامي برکات زيادي داشت...» و سخن که به اينجا رسيد شايد اگر زمينه مساعد بود بخشي از حضار ترجيح مي‌دادند تا نشست را ترک کنند و چنين کلامي را از روحاني نشنوند! همانطور که اغلب رسانه‌هاي مدعي حمايت از دولت يازدهم نيز آن را نشنيدند و هيچ کدام شان اين بخش‌ها را برجسته نکردند! متاسفانه بايد گفت که مدعيان هنر هيچگاه اعتقادي به هنر انقلاب اسلامي نداشته و در برابر آن ايستاده‌اند و در طول اين سالها از همه ابزار خود براي هجمه به آن بهره جسته‌اند. حال اين اظهارات رئيس دولت يازدهم، بار ديگر اين فرصت‌طلباني را که چشم طمع به اين دولت و تحولات داشته‌اند نااميد نمود.

4- همچنين در کلام آقاي روحاني گلايه‌هايي نيز بود که حکايت از آن داشت که اصحاب هنر غفلت‌هاي جدي نيز داشته‌اند. از جمله اين عبارت که گفت: «اي کاش مي‌شد افتخارات هنري ما به نمايش در مي‌آمد، اي کاش مي‌شد داستان‌هايي که در شاهنامه فردوسي، در مثنوي مولوي که هر دوي آنها آکنده از قصه‌هاي ديني و ايراني است، به صورت آثار نمايشي، سينمايي، تلويزيوني و حتي رمان‌هاي خواندني روي آنها سرمايه‌گذاري مي‌شد...»

5- اما کلام قابل تاملي که به مناقشه ميان برخي صاحب‌نظران و آقاي روحاني بدل شد آن تعبير بود که وي بدان چنين اشاره نمود: «تقسيم هنرمندان به هنرمندان ارزشي و غير ارزشي بي‌معناست. هنر يعني ارزش و هنرمند [فرد] ارزشمندي است که با کار خلاقانه به تعالي مي‌رسد و خلقت، بزرگترين مظهر قدرت خداي لايزال است، فقط در اين زمينه است که فتبارک الله احسن الخالقين. هنرمند جهان را بازآفريني مي‌کند و کار او در مسير ارزش‌هاي الهي است.»از اين تعبير دو برداشت مي‌توان داشت يکي آنکه همه کساني که خود را هنرمندان مي‌نامند نيروهاي ارزشي و ارزشمند هستند و تقسيم‌بندي بين هنرمندان ارزشي و غيرارزشي مرزبندي ناصوابي است که مصداق بيروني ندارد! اگر منظور آقاي روحاني چنين تفسيري باشد که خطاب به ايشان بايد گفت مصاديق فراواني وجود دارد که ناقض اين کلام خواهد بود. چه بسيار مدعيان هنري که نه تنها در جهت تعالي ارزشهاي جامعه ايراني حرکت نکردند، بلکه اتفاقا در خط تقابل با آن نيز قرار گرفته‌اند.

اما از سخنان آقاي روحاني برداشت دومي نيز مي‌توان داشت که بنظر مي‌رسد با توجه به صبغه مذهبي و انقلابي رئيس جمهور به صواب نزديکتر باشد. در اين نگاه آقاي روحاني در تلاش است تا شاخصه‌هاي هنرمند اصيل و واقعي را برشمرده و صاحب چنين مشخصاتي را به عنوان هنرمند واقعي به مردم معرفي نمايد. به واقع اگر کسي داراي چنين شاخصه‌‌ها و ويژگي‌هايي باشد را مي‌توان هنرمند خواند وگرنه قباي هنرمندي بر تن هر مدعي شايسته نيست! و به قول حضرت حافظ : «نه هر که چهره برافروخت دلبري داند!» لذا سخنان آقاي روحاني خط کش و معياري در اختيار ما مي‌گذارد که با آن مي‌توان هنرمند واقعي را از صف مدعيان هنر جدا نمود. مبتني بر تعابير آقاي روحاني «کار هنرمند در مسير ارزش‌هاي الهي است» لذا نتيجه کار آن که همان اثر هنري هنرمند است بايد راهنماي آدمي به تعالي و کمال و اخلاق و دين باشد، و اگر چنين نبود، اصلا اثر خلق شده بدلي بيش نيست و هنر نخواهد بود و صاحب آن نيز نبايد هنرمند خوانده شود!

در تعبير آقاي روحاني «هنرمند فرد ارزشمندي است که با کار خلاقانه به تعالي مي‌رسد» لذا کساني را مي‌توان هنرمند دانست که بيش از ديگران به زيور علم و اخلاق و انسانيت و اسلاميت آراسته باشند. و اين مدعيان هنرند که نه تنها به نشانه‌هاي دين و اخلاق آراسته نيستند، بلکه خود به نماد ترويج بي‌بندوباري و اباحي گري و بي‌هويتي بدل شده‌اند. رياکاراني که به دروغ خود را هنرمند ناميده و دزدانه در جامه هنر پنهان شده‌اند!

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات