
حمیدرضا آریانپور
«بن لادن» مرده اما القاعده زنده است. القاعده زنده است اما پاینده نیست. این دو، درس دو سال گذشتهاند. 12سال پس از رویدادهای یازدهم سپتامبر و دو سال پس از کشته شدن رهبر معنوی و آن روزهای اجرایی القاعده، افراطگرایی به سبک بن لادن - بین لادنیسم - به حدی رسیده که همچنان دردسرساز است و گویا در دهههای پیش رو هم خواهد بود، اما دچار بیماریای است پایانبخش. بیمار در حال تقلاست برای ماندن، در حال دستوپا زدن برای جلب تیمارگر.
در نخستین روز ماه می 2011، نیروهای گروه ویژه ششم نیروی دریایی ایالات متحده، 10 سال پس از تعقیب بنلادن به خانه - مخفیگاه؟! - او در «ابیتآباد» پاکستان حمله کردند و مردی را کشتند که در فهرست 10 مرد نخست تحت تعقیب «افبیآی» بود، از خطرناکترین تروریستهای تحت تعقیب و برنامهریز حملات تروریستی پرشمار.
اما به قول پیتر برگن، تحلیلگر مسایل امنیتی و نویسنده کتاب «تعقیب: جستوجوی 10ساله برای بن لادن- از یازدهم سپتامبر تا ابیتآباد»، کشتن بن لادن از ایدئولوژی او آسانتر بوده است. مستندی درباره تعقیب بن لادن که بناست در دهم ماه می از تلویزیون HBO پخش شود و بر پایه کتاب او ساخته شده، بار دیگر گفتههای این عضو «بنیاد آمریکای نوین» را سر زبانها انداخته است. در حالی که این مستند توجه بیشتر روزنامهها و رسانههای دیگر را در آمریکا جلب کرده، خود او در وبسایت سیانان مقالهای نوشته که همان دو نکته پیشگفته را روایت میکند.
بن لادن در سال 1979 از خانواده توانگر سعودیاش جدا شد تا به مجاهدین پاکستان درگیر با شوروی در افغانستان بپیوندد، او در آنجا با کمک به سرازیر شدن پول، اسلحه و افراد مبارز میان افغانها و هم در میان اعراب محبوبیتی یافت تا در سال 1988 القاعده را پایه بگذارد. در این راه حتی تابعیت سعودی را هم از دست داد تا بیکشور شود و تا زمان مرگ در کشورهای گوناگون پناه ببرد اما از راه رفته بازنگردد. این پافشاری بر مسیری که درست میپنداشت، به او انگیزه کشته شدن در میدان جنگی در مسیر «مقدس» گزینششدهاش را میداد اما در نهایت در خانه کشته شد؛ میان زنان و فرزندان و نوههایش.
اینکه واقعا بن لادنیسم وجود داشته باشد نیازمند بحث است اما در هر حال اندیشهای است که با اقدامات او پررنگتر شده و آن ایستادگی برابر مخالفان است تا پای مرگ، به هر شیوهای، بدون نگاه به بیگناهان قربانی. بیشتر از یک دهه است که در جایجای جهان حملاتی انجام میشود که مسوولیتش را شاخهای که خود را وابسته به القاعده میداند، بر عهده میگیرد و در مواردی که تعدادشان قابل توجه است، این پیوند اصلا اثبات شده نیست. سرسختی بن لادن و آنچه احتمالا پیروانش «ایمان» میخوانند تندروان بسیاری را شکل داده که مدتها جهانیان را درگیر افراطگرایی مذهبی نگاه خواهند داشت.
شکست استراتژی
اما آنچه شبکه سازمان یافته او بوده در 12 سال گذشته و به ویژه در دو سال پس از مرگ او ضربههای بسیار و قابلملاحظهای خورده است. بنیاد آمریکای نوین شمار رهبراناصلی کشتهشده در پاکستان در حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا را بیش از 30 نفر اعلام کرده و به این رقم باید رهبران کشتهشده در افغانستان و کشورهایی چون عراق و یمن و دیگر کشورهای خاورمیانه و آفریقا را هم افزود. رهبران و فرماندهان دیگری از این گروه هم در کشورهای مختلف در بازداشت به سر میبرند. این نیروی القاعده را به شدت کاهیده است.
بسیاری از فرماندهان باقیمانده هم با فراموش کردن میراث بنلادن در صورت گرفتن امتیازاتی، راضی به صلح با غرب نشان دادهاند، چنانکه در جریان صلح با طالبان در افغانستان میتوان ردپای چنین داستانی را دید. در مستندی که سخنش رفت چنانکه سایت سیانان از قول «برگن» نوشته، چنین گفتهای از مارتی مارتین، رییس عملیات سیایای علیه القاعده در سالهای پس از رخداد یازدهم سپتامبر وجود دارد: «تبریک میگویم ابوکله شق! تو حالا نفر سوم القاعدهای! این خبر خوبی برای توست. اما خبر بد این است که تو نفر سوم القاعدهای. آماده باش. بند کلاه خودت را محکم ببند چون مسیر رفته تو احتمالا عمر درازی نخواهد داشت.»
اینها خوشبینی آمریکایی نیست و شواهد آن وجود دارد. استراتژی بن لادن مبنی بر وادار کردن نیروهای غربی و به خصوص ایالات متحده به خروج از خاورمیانه و کشورهای اسلامی عملا شکست خورده است. خروج از عراق و در آینده افغانستان محدود به سربازان است و نیروهای خاص همچنان پابرجا و با نفوذ میمانند. از سوی دیگر آمریکا در کشورهای دیگری چون کویت، قطر و بحرین پایگاههای نظامی جدید را بنیان گذاشته است. آن ضربههای دریافت شده از ائتلاف غرب و حتی دولتهای افغانستان و تا حدی پاکستان را هم باید افزود.
از نیویورک تا بوستون
اما با شگفتی بسیار شکست استراتژی او در حمله به آمریکا در گروهای افراطی شکست ایدئولوژی او در نظر گرفته نشده و هنوز کسانی هرچند نه پرشمار در مسیر او گام برمیدارند. برگن مینویسد: «مانند بسیاری از رهبران موثر، بن لادن هم داستان سادهای را درباره دنیا میگفت که پیروان او گرداگرد جهان چنگزدن به آن را ساده مییافتند. طبق گفتههای او، توطئهای از سوی غرب و متحدان عروسک آن در جهان مسلمانان برای از بین بردن اسلام وجود داشت، توطئهای به رهبری ایالات متحده. در نتیجه این توطئه، خشونت علیه ایالات متحده یک ضرورت بود.»
برگن همچنین اضافه میکند که تئوری بن لادن در تلاش بود نشان دهد که جنگ غرب علیه اسلام مسوول تمام مشکلات مسلمانان است. مثلا جنگ درازمدت بین روسیه و چچنیها، جنگ سرزمینی میان روسیه و چچن با چند قرن قدمت نبوده، بلکه جنگ غرب علیه اسلام است.جنگ در عراق و افغانستان هم همیشه برای حامیان بنلادن در همین راستا تفسیر شده است، نه حتی در مسیر معقولتر و بیشتر نزدیک به واقعیت استفادههای راهبردی آمریکا از حضور در چنین مناطقی. بسیار جالب توجه است که یکی از دو برادری که عامل بمبگذاری در ماراتن بوستون بودند و در جریان حوادث پس از آن زنده دستگیر شده، به بازرسان اطلاعاتی همینها را گفته است.
اینکه جنگ آمریکا علیه اسلام در افغانستان و عراق از انگیزههای آنها در بمبگذاری بوده است. این داستان و داستانهای همانند آن است که نشان میدهد تفکر القاعده هنوز زنده اما در حال تضعیف است. در واقع القاعده حالا در تلاش است که با ادامه حملات زنده بودن خود را نشان دهد اما آنچه در کشورهای اسلامی در حال وقوع است، خبر از کمرنگ شدن تاثیر آنها در میان جوامع میدهد. هنوز افراطگرایان جذب این تفکر میشوند اما با گذار بسیاری از کشورهای اسلامی به سوی مدرنیته، جای چنین اندیشههایی تنگ و تنگتر شده است.
تقلا برای ماندن
دل رهبران القاعده البته به همین حملات خوش است و هر آنچه در توان دارند میکنند تا چنین حملاتی ادامه یابد. اینترنت بستر مناسبی است برای تحریک و سازماندهی. در این فضای مجازی کنترل حجم وحشتناک اطلاعات دشوار است و این به رهبران افراطی این فرصت را میدهد تا نه تنها به بسط آموزههای خود فکر کنند که اتاقهای فکری برای برنامهریزی حملات هم تشکیل دهند. گسترش دادن فرهنگ تنفر از غرب سادهترین کاری است که میتوان حتی در لفافه نوشتههای کمتر مورددار هم به آن اقدام کرد.
به باور کارشناسان اطلاعاتی، در سالهای گذشته از طریق فضای مجازی اینترنت هزاران نفر به حرکت در مسیر افراطگرایی تشویق شده و در این مسیر گام برداشتهاند، حتی به گروههای شبه نظامی پیوسته و در عملیات شرکت کردهاند. آخرین مورد آن را در قضیه پیوستن جوانان مسلمان از اروپا به القاعده در سوریه میتوان ردگیری کرد که مقامات اتحادیه اروپا را نگران کرده است؛ نگران نه فقط از بابت فرار آنها به سوی جنگ به نفع القاعده مخالف بشار اسد که نگرانتر بابت افراطیتر شدن آنها در جنگ و بازگشت آنها به اروپا.سوریه حالا با عدم پیروزی قطعی هیچ یک از طرفهای درگیر در آن، یکی از میزبانان القاعده است.
«جبهه نصرت» که ریشههایش به القاعده عراق میرسد، این روزها یکی از نیرومندترین و موثرترین گروههای در حال جنگ با رژیم بشار اسد است. نصرت یکی از سازمانیافتهترین گروههای القاعده در سوریه است و وجود همین گروههاست که کلاف جنگ سوریه را پیچیدهتر و مداخله نظامی غرب در سوریه را دشوارتر کرده است.
نسخه تازه
نصرت در حقیقت نسخه تازهای از القاعده است که از پیشینه افراطگرایی بن لادنی در عراق درسهایی آموخته. برگن در نوشتهاش در سیانان میآورد: «نصرت ار اشتباه کشتن بیقید مسلمانان و تحمیل حکومتی به سبک طالبان در میان جمعیت سنی عراق که شورش قبیلهای علیه القاعده در سال 2006 را برانگیخت درس گرفته است... نصرت در حال دوری از این اشتباهات است و در واقع در حال فراهم آوردن خدمات به شیوهای سیستماتیک در ناحیه پرجمعیت تحت کنترل خود. چیزی که نخستین بار است برای یکی از همکاران القاعده رخ میدهد.
نصرت بخش بزرگی از نیاز نان جمعیت ناامید سوریه را تهیه میکند و حتی برخی میادین نفتی را هم در دست دارد.» در اسنادی که گروه ویژه از محل زندگی - و مرگ – بنلادن یافتهاند، مدارکی هست که نشان میدهد بن لادن و مشاورانش بارها شبهنظامیان همپیمان خود را تشویق کردهاند که از کشتن شهروندان مسلمان اجتناب کنند و از اشتباهات القاعده در عراق درس بگیرند. «در سوریه، فعلا به نظر میرسد که این درسها مورد توجه قرار گرفتهاند، در حالی که تراژدی بوستون نشان میدهد که مرگ بن لادن مرگ ایدههای او نبوده است.»
رو به نیستی
اما اشتباهات القاعده بزرگتر از آن بوده و هست که از خاطر مسلمانان برود. غرب هر چقدر هم در میان گروههایی از جوامع مسلمان مقصر باشد، القاعده نوعی شریک جرم برای آن است. نظرسنجیها در کشورهای عربی و اسلامی همه حاکی از این واقعیت هستند. در بسیاری از کشورهای خاورمیانه بخشی از جمعیت هوادار منش و روش بن لادنند اما مهم کاهش درصد این پیروان در طول دهه گذشته است. واقعیتی که هم ادامه بن لادنیسم و هم زوال آن را توضیح میدهد. خونهایی که بن لادن در حمله به سفارتهای آمریکا ریخت، شادی بیشتری میان افراطیان برانگیخت تا خونهای یازدهم سپتامبر. و آن شادی در طول سالها با ریختن خون مسلمانان بسیار در عراق، افغانستان، پاکستان و... باز کمتر و کمتر شد.
حالا در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی حتی غربستیزان هم از صندوق رای برای مبارزه بهره میبرند. نتایج یکی از تازهترین نظرسنجیهای انجام شده واقعا جالب است. نظرسنجی «مرکز تحقیقات پو» که «اکونومیست» هم آن را منتشر کرده نشان میدهد که ایدههایی چون آزادی مذهبی بیش از هر زمان دیگری در میان مسلمانان جهان گسترش یافته است. حتی نسخه تازه در سوریه هم دور از ذهن است که در برابر گروههای مخالف دیگر حرفی جدی برای گفتن داشته باشد. بنلادنیسم در قرن آینده تنها چند خط سیاه از تاریخ خواهد بود، گم شده میان صفحات پرشمار جنبش به سوی خرد.