محمد اسماعیلی
با بررسی نوع مواجهه دولت و منتقدانش طی ماههای اخیر میتوان به صراحت گفت که حملهای «هماهنگ» و «هدفمند» با تئوری «برخورد چکشی با منتقدان مساوی با خواب آسوده دولتمردان» و با هدف «جرئتگیری از نقادان سیاستهای دولت» شکل گرفته که به هیچ گروه و جریانی اجازه آنکه نقدی خلاف سیاستهای کنونی دولت ارائه شود را نداده و تلاش میکند به بهانههای مختلف باب نقد و انتقاد را بسته نگه دارد.
به عبارت دیگر رسانههای پرتعداد حامی دولت به صورت سازمان یافته و منسجم سعی دارند با درج تیترها و اخبار جهتدار، نشان دهند که جریانی خاص به دنبال «زمینگیر کردن دولت فعلی» است. این جریان رسانهای که از یک اتاق فکر واحد سود میبرد درتلاش است مخالفتها و انتقادات سازنده دلسوزان و منتقدان دولت را بزرگنمایی و آن را مساوی با غرضورزی و دشمنی با دولت به افکار عمومی القا کند.
مستندی که بهانه خوبی برای حمله به منتقدان است، مستند «من روحانی هستم» است. این مستند جدیدترین بهانه برای التهابزایی در فضای سیاسی کشور با هدف حمله به منتقدان دولت است که چند روزی توسط رسانههای پرتعداد به اصطلاح حامی دولت مورد توجه قرار گرفته است. آنگونه که طی دو روز اخیر اکثر روزنامههای زنجیرهای با حمله به این مستند مطالب جهتداری را درج میکنند که به بخشی از آن اشاره میکنیم.
«پربیراه نبود که نوشتیم تندروها به سوی فیلمسازی روانه شدهاند... اکنون بهترین مسیر که از آن طریق میتوانند به اهداف خود یعنی هجمه به دولت برسند، همین استفاده از رسانههایی غیر از رسانههای مکتوب است...«من روحانی هستم»برای زیر سؤال بردن عملکرد دکتر روحانی ارائه شد اما در این میان برخی جوانان منتسب به آنان هم بیکار نیستند و مجموعه «دکتر سلام» را ارائه میدهند.» (روزنامه آرمان 6/2/93)
«جدیدترین پروژه تخریب دولت در قالب فیلم روانه بازار شد. «من روحانی هستم» جدیدترین شیوه تخریبی دولت است که این روزها در بازار تندروها خریداران خودش را دارد. همان زمان که حسن روحانی کلید کاخ ریاست جمهوری را تحویل گرفت تندروها نیز توپخانههای شان را روبه روی در نهاد ریاست جمهوری مستقر کردند.»(اعتماد، همان تاریخ )
«من روحانی هستم» نام فیلمی است که سازندگانش مدعی هستند زندگی حسن روحانی در پنج دهه فعالیت سیاسی او را به تصویر میکشد؛ فیلمی با سکانسهای بریدهبریده که تدوینکنندگانش در آن به طرح دیدگاههای رئیسجمهوری ایران در برخورد با موضوعات مختلف در گذشته پرداختهاند. بهنظر میرسد مخالفان روحانی فیلم را ابزار خوبی برای تخریب میدانند؛ یا فیلم میسازند یا تهدید به افشای فیلم خصوصی (میهمانی همسر رئیسجمهوری) میکنند. (شرق، همان تاریخ).
در کنار مطالب تخریبی این رسانهها دفتر ریاست جمهوری هم اینگونه واکنش نشان میدهد: «اطلاعات بخشهایی از مستند «من روحانی هستم» ناصحیح است، علاوه بر این در این مستند به منابع نادرست استناد شده و نحوه تدوین آن نیز صحیح نیست.»
محتوای «من روحانی هستم» چیست؟
هرچند که «برخورد چکشی» مدعیان حامی دولت با «صدای مخالف» چند صباحی هست که روح آزاده افکار عمومی را رنج میدهد و نمونههای بسیاری از جمله جمعآوری «بیلبوردهای صداقت امریکایی» درسطح شهر، توقیف روزنامههای یالثارات و 9 دی و تذکرات پیاپی، شکایتهای متعدد از روزنامههای منتقد نظیر وطن امروز و تلاش برای جلوگیری از بخشهای خبری «جدی نگیرید» و«صرفاً جهت اطلاع» از صداوسیما میتوان برای آن نام برد.
اما سؤال نخستی که به ذهن میرسد این است که محتوای فیلم «من روحانی هستم» چیست که واکنش تند دفتر ریاست جمهوری را به همراه داشته و منجر به آشفتگی و عصبانیت در طیف گسترده روزنامههای زنجیرهای شده است؟
مگر در فیلم مذکور اهانت، افترا و موضوع خلاف واقعی به رئیسجمهور نسبت داده شده است که بسیاری از شخصیتها و رسانهها به واکنشهای تند و تخریبی روی آوردهاند؟
اما واقعیت آن است که این مستند تنها یک روایت تاریخی و مستند از زندگی و مواضع پنج دهه گذشته حسن روحانی است؛ از سخنرانی تاریخی وی در مراسم ختم حاج آقا مصطفی در مسجد ارک تا پنج دوره نمایندگی مجلس، ریاست دبیرخانه شورای عالی امنیت ملّی و پرونده هستهای ایران و همچنین انتخابات ریاست جمهوری 1392. در بررسی کارنامه روحانی، کارگردان به هیچ عنوان دست به تحلیل و تبیین مواضع و رفتارهای سیاسی وی نزده و تنها به روایت اصولی اتفاقاتی روی آورده که «منابع اصلیاش، کتاب خاطرات آقایان روحانی و هاشمی رفسنجانی است. »( اظهارات کارگردان فیلم در تاریخ 5/2/93).
عمده ناراحتیها از نقش روحانی در مکفارلین است
اما مهمترین سکانس فیلم که آزردگی خاطر توأم با پرخاشگری بسیاری از سیاسیون و رسانههای همسو با دولت را در جهت تخطئه این مستند به دنبال داشت بحث نقشآفرینی روحانی در موضوع مک فارلین است؛ به گونهای که همین طیف تلاش داشته مستندات این فیلم را در ارتباط با نقشآفرینی روحانی انکار کرده و آن را دروغی بزرگ بخوانند، این در حالی است که مرکز مستندسازی شفق، مستندات و منابع مستند من روحانی هستم را منتشر کرده و در اختیار رسانهها قرار داده است.
اما خاطرات آقای هاشمی- که بخشی از آن در ادامه خواهد آمد- محتویات مستند اشاره شده را تأیید کرده و به نقشآفرینی روحانی در قضیه مکفارلین صحه میگذارد؛ به عنوان نمونه در بخشی از کتاب خاطرات سال 65 هاشمی رفسنجانی با نام «اوج دفاع» و در قسمت مربوط به روز چهارم خرداد آمده است: «آقای محسن کنگرلو اطلاع دادند که هواپیمای حامل قطعات گران قیمت امریکایی که با پاسپورت ایرلندی آمدند و به نام ایرلندی هستند در فضای تهران است. به آقای دکتر روحانی گفتم که برای کنترل قطعات و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کند. کمی در جلسه ماندم و به خاطر مسائل جنگ به دفترم آمدم.»... قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدینژاد مخفی نگه داریم و [مذاکرات] محدود به مسئله گروگانهای امریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد].
قلم تردید بر خاطرات هاشمی
فارغ از پرداختن به چگونگی و چرایی برخورد «چکشی» با منتقدان در 9ماه اخیر توسط دولت، آنچه مهم مینماید این است که خاطرات هاشمی رفسنجانی به صورت علنی از سوی وابستگان و هواخواهان وی مورد تردید و حتی رد قرار گرفته به گونهای که مطالب صریح «اوج دفاع» - کتاب هاشمی- که در آن به مطلع بودن روحانی از موضوع مک فارلین و نقشآفرینی وی اشاره میشود، «دروغ» نامیده میشود که این مساوی با غیر مستند بودن و وهمآلود بودن خاطرات پدرخوانده حزب کارگزاران در افکار عمومی است. البته این اولین باری نیست که خاطرات شفاهی و مکتوب هاشمی رفسنجانی مورد تردید و رد قرار گرفته آنگونه که بسیاری از سابقون انقلاب که خیرخواه وی هم بوده در آشکار و نهان از هاشمی درخواست کرده که از اظهار خاطرات پرابهام خودداری کرده و آنچه را نزدیک به واقعیت است، بیان کند.
و سؤالی که باید آقای هاشمی و دفتر نشر آثارش پاسخ دهد آن است که بخشهای قابل توجهی از مهمترین موضوع اتفاق افتاده در زمان حیات هاشمی- مک فارلین- مورد تردید جدی توسط نزدیکان وی قرار گرفته، بنابراین چطور میشود به دیگر گفتهها و خاطرات وی اعتماد کرد و با شک و شبهه به آن ننگریست؟
چگونه نباید انتظار داشت که اعتماد عمومی نسبت به سخنان و اظهارات هاشمی در حوزههای مختلف مخدوش شده و مردم همچنان از سیاستها و افراد منسوب به وی ناراحت و رویگردان باشند؟
و البته هاشمی و دوستداران وی اگر تصمیم دارند که وی باز هم احیا شده و به عنوان مرکز ثقل تمام جریانات سیاسی داخلی عمل نماید – که قطعاً چنین تصمیم و هدفی را هم دارند- باید با اندیشه آسیبشناسی به انتخابات سالهای گذشته نگاه کرده و این پرسش مهم را از خود مطرح کنند که آیا اشراف و تسلط مردم بر درستی یا نادرستی مواضع و رفتارهای هاشمی باعث رویگردانی آنها در طی انتخابات سال84 و همچنین عدم اقبال نسبت به نامزد مورد وثوق وی در سال88 نشد؟
اهداف بالادستی از حمله گازانبری به منتقدان
باید گفت پیش از این بارها و بارها رئیسجمهور و دیگر اعضای دولت بر ضرورت نقد، آزادی بیان و فضای نقادانه در جامعه و دانشگاهها سخن گفته و به ظاهر نباید پخش یک مستند تاریخی درباره زندگی آقای روحانی این چنین باعث حساسیت مسئولان دولتی، شخصیتهای سیاسی و رسانههای زنجیرهای شود تا آنجایی که به هرقیمت ممکن تلاش شود از اکران عمومی آن جلوگیری شود، اما حقیقت آن است که حمله «گازانبری» و« چکشی» در موضوعات اینچنینی با اهدافی نظیر:
1- جلوگیری از ورود قشر متدین و دلسوز انقلاب و نظام به عرصه فیلمسازی در قالبهای مختلف فیلم بلند، مستند و داستانی است که میتواند در روشنگری و آگاهیبخشی به افکار عمومی نسبت به سیاستهای خاص برخی جریانات سیاسی تاثیر بسزایی داشته باشد. برخورد با فیلم هایی نظیر «دروغ یک کاندیدا»، «تماس تلفنی روحانی»، «حمله گازانبری به منتقدان» و «مصاف» در طول ماههای گذشته و سانسور توام با تخریب جشنواره عمار را باید در کنار هراس و پرخاشگری کنونی در برخورد با مستند «من روحانی هستم» دید تا بتوان به نتیجهای معقولانه از سیاستهای فعلی طیف مورد اشاره رسید.
2- به اعتقاد این جریان نسبت دادن اتهاماتی نظیر «تندروهایی که خلاف منافع ملت حرکت کرده و درصدد زمینگیرکردن دولت هستند» تخریب و تضعیف پایگاه اجتماعی طیف رقیب با هدف خارج نمودن زودهنگام آنها از آوردگاههای انتخاباتی به حساب آمده و میتواند آنها را به موفقیتهای انتخاباتی سالهای 94 و 96 نزدیکتر کند.
و نکتهای که باید یادآور شد آن است که مستند «من روحانی هستم» بهانه خوبی برای تشخیص آستانه تحمل دولت در مواجهه با منتقدان، میزان پایبندی به شعارهای انتخاباتی در برخورد با مخالفان سیاستهای دولت و همچنین آسیبپذیری دولتمردان تدبیر و امید در مواجهه با مستندات تاریخی هست که سوابق پرافت و خیز و گاه متناقض برخی مسئولان امروز کشور را در خود مستتر کرده است.