تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۶۷۴۵۷

گزیده ای از سرمقاله روزنامه های سه‌شنبه 27 خرداد


محمد ایمانی در مطلبی که با عنوان«آقای روحانی! به حکم شما خائنند»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رساند اینطور نوشت:

آقای روحانی رقبای نجیب و باشخصیتی داشت  که بلافاصله با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، این پیروزی را به وی تبریک گفتند و در سالگرد حماسه 24 خرداد 92 نیز دعوت وی برای ضیافت همدلی رقبا را پذیرفتند حال آن که در همین یک سال از سوی برخی مقامات ارشد دولتی- از جمله رئیس‌جمهور و برخی مشاورین وی- علی‌الدوام ادعا شده بود مردم به اعتدال رای دادند و به افراطیون رای ندادند. این نجابت و عقلانیت است که نامزدها پیروزی رقیب خود با 7دهم درصد- 270 هزار رای بیش از نصف کل آرا- را به رسمیت می‌شناسند. 5 سال پیش اما جماعتی لاف‌زن و فاقد کمترین غیرت نسبت به منافع ملی، به 24/5 میلیون شهروند دهن کجی کردند و 11 میلیون رای فاصله رئیس‌جمهور منتخب با نفر دوم را نادیده انگاشتند.

افراطیون آن روز یک ظلم بزرگ در حق جمهوریت و 24/5 میلیون رای‌دهنده - و در حقیقت کل ملت- مرتکب شدند و یک جفای بزرگتر را نسبت به نظام جمهوری اسلامی روا داشتند، به اعتبار اینکه ادعا کردند نظام 11 میلیون رای تقلب کرده است. البته یکی از سران فتنه در خلوت چندین بار گفت باور ندارد تقلب شده اما آن قدر مروت و حریت نداشت که همین را نزد افکار عمومی شهادت دهد. «و من اظلم ممن کتم شهادهًْ عنده من الله... و کیست ستمکارتر از کسی که شهادتی را که از خدا نزد وی است، کتمان کند» (بقره- 140) و «لاتکتموا الشهادهًْ و من یکتمها فانه آثم قلبه... شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، همانا قلب او گناهکار است» (بقره- 283). ویدئوی اظهارات معاون وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات در دولت اصلاحات همچنان در فضای اینترنت موجود است که به هم‌طیفان خود می‌گوید «من که خود متخصص انتخابات هستم، می‌دانم 11 میلیون تقلب ممکن نیست.»

آیا جفایی چنین بزرگ و خیانتی چنان آشکار را می‌شود مشمول مرور زمان کرد و مثلا گفت که بر گذشته‌ها صلوات! شتر دیدی، ندیدی!... و ان‌شاءالله گربه است!؟ یا باید برای ادعای تقلب- که اسم رمز آشوب به نیابت از سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود- سند و مدرک اقامه کنند و یا با صدای بلند در حضور مردم و نه در ملاقات‌های محفلی اعلام کنند برای تحریک به آشوب خیابانی دروغ بزرگی گفته‌اند؛ آشوبی که اگر درایت رهبر معظم انقلاب و ملت بصیر نبود می‌توانست ایران را به کام جنگ داخلی و فروپاشی کشور بکشاند. این ماجرا بی‌شباهت به ادعای زبیر بن عوام نیست که پس از بیعت با امیرمومنان(ع) و برآورده نشدن عقده‌هایش ادعا کرده بود از سر اجبار و اکراه بیعت کرده است. امام در پاسخ این توجیه سست فرمود «زبیر می‌پندارد با دستش بیعت نموده و با قلب خود بیعت نکرده است؛ او به بیعت با من اقرار کرده اما بیعت با قلب را انکار می‌نماید. بنابراین باید برای ادعای خود دلیل روشن بیاورد و یا به بیعتی که از او صادر شده بازگردد» (خطبه 8 نهج‌البلاغه).

آقای روحانی پنجشنبه و شنبه گذشته به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری چند عبارت قابل تامل را به کار بردند. ایشان پنجشنبه در «جشن انتظار و امید» گفت «پارسال ملت چه کرد؟ همان ملتی که ماه‌ها قبل ناامیدی سراسر جامعه را فرا گرفته بود و مردم می‌گفتند انتخابات هم تاثیر و فایده‌ای دارد؟ حتی به خود من گفتند چرا به صحنه آمدی و ثبت‌نام کردی؟ مگر کشور را نمی‌شناسی؟ مگر نمی‌دانی مکانیزم صندوق رای چگونه است؟ پارسال به همه جهانیان اعلام کردیم رقابت‌ ما جوانمردانه خواهد بود و ما رو در روی هم صف نمی‌کشیم... ما در کنار جشن نیمه شعبان می‌گوییم مهدی جان! از خرداد پارسال ملت ما با دست و زبان توانمندش خرافه‌ها را زدودند. ملت ما سال گذشته بر مولایش و امامش در انتخابات سر فرود آورد و در مقابل خرافه‌گران از امام عصر[عج] عذرخواهی کرد.» رئیس‌جمهور همچنین شنبه در کنفرانس خبری تلویحا به سران فتنه اشاره کرد و اظهار داشت «این قدر گذشته‌ها را مدام به یاد نیاوریم. برخی سرشان را پشت گرفته و راه می‌روند. این گونه راه بروی، به زمین خواهی خورد. به جلو و آینده بنگر، ما نیز می‌ترسیم این افراد که همواره به پشت نگاه می‌کنند به زمین بخورند. حالا یک وقتی کاری صورت گرفت، از آن بگذریم، هی می‌خواهیم مسئله را کش داده و یادش کنیم. در این کشور هرکس هر جرمی مرتکب شده، قوه قضائیه وی را دستگیر و با آن برخورد می‌کند و اگر نگرفت یعنی پاک است. پس رها کنید، اگر کسی دستگیر نشده و در خیابان راه می‌رود یعنی جرمی مرتکب نشده و نباید صبح تا شب آنها و افراد دیگر را متهم کنیم.»

آیا می‌شود تصور کرد «مردم» فاقد امید باشند و اعتمادی به مکانیزم انتخابات نداشته باشند و در عین حال یکی از بالاترین رکوردهای مشارکت را در جهان- 73 درصد- به مثابه یک حماسه در برابر اوهام القایی دشمنان و بدخواهان برجای بگذارند؟ همین حضور غیر قابل انکار مردم، سندی است بر این ادعا که مردم اتفاقا به آیه یاس‌خوان‌ها، مرجفون و پمپاژکنندگان بددلی و بی‌اعتمادی در جامعه محل نگذاشته‌اند؟ در واقع آن «خرافه»‌ای که با حضور مردم به چالش گرفته شد، همین ادعای تقلب و عدم امانتداری نظام بود. حق با آقای روحانی است اگر که مراد وی از سخنان پنجشنبه گذشته، لبیک جانانه مردم به فراخوان نایب امام زمان(عج) برای برپایی حماسه در برابر جنگ نیابتی دشمنان باشد. آری آن روز مردم ما با دل سپردن به دعوت رهبر معظم انقلاب، عملا در برابر حضرت ولی عصر(عج) سر فرو آوردند. اما اگر مراد از فراز پایانی آن سخنان، تخطئه همه رقبای انتخاباتی و قرار دادن آنها در صف خرافه‌زدگی باشد، آنگاه این تلقی پیش می‌آید که گوینده سخنان، مرز رضایت یا عدم رضایت امام زمان(عج) را به انتخاب خود گره زده و در حق مابقی رقبا- مهمانان دو روز بعد ضیافت همدلی- جفا کرده است. گزینه دوم - که ان‌شاءالله واقعیت ندارد- به گمان سوء تفاهم و خودشگفتی دامن می‌زند. البته این عبارات را به هر صورت که حمل کنیم، یک عبارت باز هم نامفهوم باقی می‌ماند و آن اینکه «ملت در مقابل خرافه‌گران از امام عصر عذرخواهی کرد». آیا به خاطر خبط خرافه‌گران، مردم باید عذرخواهی کنند؟!

اما موضوع یادآوری گذشته یا فراموش کردن آن، موضوع مهم دیگری است. اگر از حق شخصی بتوان گذشت- که امر ممدوحی است- از حقوق تضییع شده عمومی و جفا به حکومت اسلامی  نمی‌توان گذشت. حقوق عمومی و حاکمیتی یا اجحاف در قبال آن، مشمول مرور زمان نمی‌شود. مگر به امیرمومنان علیه‌السلام نمی‌گفتند به خاطر برخی مصالح، از آنچه در دوره خلیفه سوم گذشته بگذر و احکامی را که درباره قدرت و ثروت صادر می‌کنی، مشمول گذشته نکن. و مگر امام در پاسخ به مثابه یک قاعده الهی نفرمود «انّ الحق القدیم لایبطله شئ. حق قدیمی را هیچ‌چیز باطل نمی‌کند». یاد نیاوردن عبرت‌های تلخ گذشته و به فراموشی سپردن آنها باعث می‌شود ضربه خوردگان از اتفاقات تلخ دیروز، امروز و فردا هم لطمات بزرگی متحمل شوند. آنها که از 2 خیانت بزرگ آشوبگری در سال‌های 78 و 88 لااقل به زبان ابراز ندامت و توبه نکرده‌اند و در خیانت‌هایی از این دست، مجرمان سابقه‌دار محسوب می‌شوند، چرا در صورت مجال یافتن همان خیانت‌های ننگین را برای چندمین‌بار مرتکب نشوند؟ آنها کسانی هستند که خون ده‌ها قربانی به گردنشان سنگینی می‌کند، هر چند  که در منطق الهی «فتنه شدیدتر و بزرگ‌تر از قتل است». اگر بنا بر فراموشی منافقین و کش ندادن گذشته بود، خداوند به پیامبر خود نمی‌فرمود «هم العدّو فاحذرهم قاتلهم‌الله ... آنها دشمنند - نه دوست- از آنها برحذر باش، خدا آنان را بکشد» (منافقون-4)مگر می‌شود از خائینن در حق اسلام و انقلاب و نظام و مردم جانبداری کرد حال آن که خداوند امر می‌کند «ولاتکن للخائنین خصیما. پشتیبان و مدافع خائنان مباش» (نسا-1‍05).

اما محاکمه فتنه‌گرانی که یا در حصرند و یا «دستگیر نشده و در خیابان راه می‌روند». برای هر کس نامعلوم باشد، برای آقای روحانی خیانت این گروه محرز است؛ چه اینکه ایشان در سخنرانی 23 تیر 78 و درباره آشوبگران گفت «اگر منع مسئولین نبود، مردم غیور و انقلابی ما  با این اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و به سزای اعمالشان می‌رساندند. در کدام کشور، حرکت‌های آشوب‌طلبانه و تخریب و به هم زدن نظم جامعه تحمل می‌شود؟ آمریکا یا رژیم اشغالگر قدس همیشه حامی آشوبگران، جنایتکاران و افراد وابسته و مزدور هستند. حوادث چند روز اخیر، یک پالایش دیگر برای انقلاب، بود». آیا این «پالایش» در سال 78 مثلا متوجه سلطنت‌طلبان یا حزب توده و جبهه ملی و حزب خلق مسلمان و فدائیان خلق و سازمان منافقین بود؟!  و نیز آقای روحانی درباره فتنه‌انگیزی آشوبگران 25 بهمن 89 که رأسا توسط موسوی و کروبی و افراطیون مدعی اصلاحات انجام گرفت تأکید دارد که آنها «با شعارهای ضد انقلابی در روز 25 بهمن، موجبات خوشحالی و بهره‌برداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب را فراهم آوردند. این حرکت ضداسلامی و ضد ملی می‌خواست فریاد قاطعانه ملت در 22 بهمن را تحت‌الشعاع قرار دهد و وسیله‌ای برای انحراف افکارعمومی از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست آنان باشد. اقدام فتنه‌گرانه 25 بهمن تنها به نفع استکبار و ضدانقلاب بود. قوه قضائیه باید نسبت به این حرکت ضدانقلابی براساس وظایف ذاتی خود اقدام کند».

مطالبه مجازات سران و عوامل فتنه با صدای بلند در حماسه 9 دی ز سوی ملت شریف ایران اعلام شد. این مجازات اگر به دلایل مختلف به تأخیر افتاده، به معنای فراموشی آن جور و جنایت بزرگ یا بی‌گناهی سران فتنه نیست. در این میان یک سوال مهم وجود دارد. شبکه عنکبوتی فتنه (شامل شماری از سیاستمداران، احزاب، رسانه‌ها) مبنای حرکت ساختارشکنانه و براندازانه خود را که تا مرز فحاشی علیه امام و رهبر و ولایت‌فقیه و سپس اسلام و امام حسین(ع) پیش رفت، تن ندادن به «قانون» قرار دادند که اگر تمکین به قانون می‌کردند، مجرای فتنه‌گری و آشوب‌انگیزی بسته بود. ضمن استقبال و اصرار بر محاکمه زعمای فتنه (از جمله موسوی و خاتمی) به خاطر افساد فی‌الارض، باید پرسید آیا حامیان فتنه به حکم محکمه و اجرای آن در حق مجرمان تمکین می‌کنند؟ و اگر نمی‌کنند- که قطعا نمی‌کنند- بنابراین زیر سوال بردن حصر از سوی همانان و تظاهر به استقبال از محاکمه، دروغ و فریبی بیش نیست؛ مگر همین‌ها به هنگام بازداشت کرباسچی، در وزارت کشور اصلاحات (عبدالله نوری) ستاد حمایت از کرباسچی راه نیانداختند و مگر جز اینها بودند که پس از اعدام مفسد 3 هزار میلیاردی - با وجود بهره‌برداری گستره از این پرونده فساد- ادعا کردند او نه مفسد اقتصادی بلکه کارآفرین و نابغه اقتصادی بوده است؟!
این منطق قرآن است که «ما جعل‌الله لرجل من قلبین فی جوفه». آیا فتنه‌گران می‌توانند حمایت آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را با محبت ملت ایران و نظام اسلام یکجا جمع کنند و آیا می‌توان در موضع وفاداری به نظام و مردم بود و در همان موضع- به مثابه جمع محال نقیضین- از خائنان جانبداری کرد؟!

مطلبی که روزنامه ابتکار با عنوان«تروریست ها و فوتبالیست ها»در ستون سرمقاله خود به قلمسیدعلی محقق به چاپ رساند به شرح زیر است:

اهالی دهکده جهانی این روزها به مدد رقابت های جام جهانی فوتبال، شاداب ترین و هیجان انگیزترین روزها را تجربه می‌کنند و شادی و هیجان خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند.ساکنان بخش وسیعی از خاورمیانه اما در تناقضی آشکار با این شادی فراگیر، گاهی غمگین ترین مردمان جهانند و گاهی غم خود را با تلاش برای سهیم شدن در شادی دیگر ساکنان زمین فراموش می کنند.

در برزیل حدود700 تن از سریع‌ترین، تکنیکی ترین و تاکتیکی ترین فوتبالیست ها از 32 کشور جهان به مدد قاعده بازی فوتبال دور هم جمع شده‌اند و میلیون ها چشم از سراسر جهان همه نگاهشان خیره به مستطیل های سبز برزیل و چند و چون نتایج رقابت‌های آنهاست. همزمان یک لیگ جهانی دیگر هم در سراسر جهان در اوج است و غول های والیبال دنیا از ایران و ایتالیا و آمریکا گرفته تا لهستان و برزیل و روسیه به سرانگشتان توانمند خود موجی دیگر از شادی و هیجان در عین صلح را به جهانیان تزریق می کنند.

در عراق و سوریه و افغانستان اما اوضاع دیگرگونه است. اینجا چند هزار نفر از تندروترین، حرفه ای ترین و خونریزترین تروریست‌ها از دهها کشور جهان از چچن و عربستان و افغانستان و لیبی گرفته تا سومالی و انگلیس و خود سوریه و عراق زیر بیرق بی رحمی به نام داعش گردهم آمده اند و به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیستند. فوتبالیست‌های جام جهانی دو روز اول رکوردهای گلزنی را شکستند و در 6 بازی بیش از 20 گل به ثمر رساندند و تروریست های جانی داعش فقط در یک روز و در یک نقطه از عراق 1700 جوان و دانشجوی بی‌گناه را به جرم شیعه بودن قتل عام کردند و در کسری از ساعت رکورد جنایتکارترین گروهک جهان را از آن خود کردند. کمی دورتر در افغانستان هم تکفیری‌های طالبان در روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در اقدامی شنیع و عجیب انگشتان دهها زن و مرد افغان را با ساتور و شمشیر قطع کرده اند تا شاید مسیر دموکراسی را در این کشور بحران زده اینگونه متوقف کنند. یک جا به مدد سرانگشتان پرتوان والیبالیست ها و ورزشکاران و توپ و تور، هیجان و شادی در سراسر جهان توزیع می شود و جایی دیگر انگشتان آبی را قطع و خونین می کنند تا حتی سرنوشت خود را هم رقم نزنند.

شهروند خاورمیانه‌ این روزها مانند دیگر اهالی زمین همه نگاهش به تلویزیون و اینترنت است. در حالی که همه نگاه سایر مردمان جهان از خاور دور گرفته تا نزدیک، به فوتبال و والیبال و جام و لیگ جهانی است، نیمی از نگاه مردمان خاورمیانه اما یک جا و نیمی دیگر جایی دیگر است.آنها همزمان هم تحولات خونین و غم انگیز منطقه را دنبال می‌کنند و هم کیلومترها آن سوتر بخشی از ذهن و نگاهشان متوجه برزیل و جام جهانی فوتبال 2014 است. گاهی سراغ عراق و داعش و القاعده را از العالم و العربیه یا الجزیره و المیادین و دیگر شبکه های تلویزیونی و سایت های خبری می‌گیرند و گاهی کانال های تلویزیون خود را بالا و پایین می کنند تا بازی تیم فوتبال مورد علاقه خود را زنده بنگرند. مرد و زن خاورمیانه ای ساعاتی از روز را نگران آخرین تحرکات و پیشروی‌ها و خون ریزی‌های تروریست‌های داعشی است و ساعتی دیگر جادوگری لیونل مسی و فان پرسی و گوچی ایرانی را نظاره می کند. او متناقض ترین بشر روی زمین است. به مدد فوتبالیست ها امیدوار و خندان است و همزمان در هراس از تروریست ها گریان است و نگران.

طی چند روز اخیر تصاویر قتل عام وحشیانه داعش در تکریت عراق، پا به پای تصاویر مسابقات جام جهانی فوتبال در سایت های خبری و شبکه های اجتماعی و صفحات لبتاب و موبایل دست به دست می شود. آنجا تب فوتبال عالمگیر شده است و اینجا داغ جنایت همگان را غافلگیرکرده است. این تصاویر غم انگیز و آن عکس های هیجان انگیز حداقل در یک نکته مشترکند. تعداد قابل توجهی از قربانیان بیگناه و دست و پا بسته جنایت سنگین داعش در دانشگاه افسری تکریت، لباس های ورزشی بر تن دارند و هرکدام تا همین چند روز پیش هوادار دو آتشه یکی از تیم‌های جام جهانی بوده اند. یکی پیراهن سفید و آبی مسی آرژانتینی را پوشیده است و آن دیگری شیفته بازی رونالدوی پرتغالی است. آنسوتر یکی بارسلونایی است و دیگری رئالی، یکی با پیراهن خونین تیم ملی آلمان برزمین افتاده است و کنارش لابلای صدها جوان غرق به خون نشانه هایی از لباس زرد و سبز تیم ملی برزیل و شماره 10 نیلمار به چشم می آید. آنها مانند میلیون‌ها جوان در سراسر جهان خود را برای بزرگترین و پرطرفدارترین رویداد ورزشی جهان آماده می کردند، اما تفکر تکفیری و وحشی داعش روزهای افتتاحیه جام جهانی را برایشان به اختتامیه جهان بدل کرد.

تنوع رنگ لباس اجساد تلنبار شده در قتلگاه تکریت و دستان پانسمان شده و انگشتان بریده شده جوانان افغان در روزهای اخیر گویای یک واقعیت بود و آن اینکه جوانان عراقی، سوری، افغان، مصری و لیبیایی و همه ساکنان خاورمیانه آشوب زده چیزی غیر از دیگر ساکنان زمین نمی خواهند؛آزادی و آرامش.اما قرن هاست که سرنوشت آنها را نه خود آنان که تعصب و جهل و قدرت طلبی دیگران و شاید همه جامعه جهانی رقم می زند. مردمان عراق، سوریه، افغانستان و شاید همه خاورمیانه در هرحال غم انگیزترین بخش از تاریخ سرزمین خود را سپری می کنند وجامعه جهانی چه بخواهد و چه نخواهد به روزهای پر تناقض و غم بار این سرزمین ها مدیون و بدهکار است. 

روزنامه خراسان ستون سرمقاله خود را به مطلبی با عنوان«دشواری خروج اقتصاد از رکود و مهار تورم»نوشته شده توسط  آرین رضایی اختصاص داد:

خروج اقتصاد ایران از رکود سنگین و عمیق توام با تورمی بالاتر از تورم دیگر کشورها این روزها به دغدغه نخست دولت و بانک مرکزی تبدیل شده است و رسیدن به راهبردی عملی و قابل اجرا و راهکارهای مطمئن جهت بازگشت به دوران رونق بدون افزایش نرخ تورم یکی از دشوارترین گزینه های پیش روی سیاست گذاران اقتصادی ایران شده است.

برآیند اظهارنظر رییس کل و قائم مقام بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و مشاور اقتصادی رییس جمهور در بیست و چهارمین همایش سیاست های پولی و ارزی ایران نیز به وضوح نشان داد که دولت و بانک مرکزی اولویت را همچنان بر مهار تورم و خارج کردن تدریجی اما پایدار اقتصاد از رکود سال های اخیر گذاشتند. این مهم البته به شرطی با موفقیت همراه خواهد بود که اراده ای منسجم و واحد نه تنها در سطح دولت و بانک مرکزی که فراتر از آن همراهی مجلس و فعالان بخش خصوصی و اعتماد مردم به سیاست های اعلامی دولت شکل بگیرد و از اظهارنظرها و اقدام های بخشی گرایانه دیگر وزرای اقتصادی دولت که شائبه اختلاف نظر در تیم اقتصادی کابینه را تقویت کند، پرهیز شود.

آنچه اکنون به عنوان جدی ترین نیاز در بازنگری سیاست های اقتصادی کشور ضرورت دارد، تداوم سیاست های انضباط گرایانه پولی و مالی با ویژگی انعطاف پذیری در برابر تحولات اقتصادی و چالش های احتمالی پیش رو خواهد بود و تردیدی وجود ندارد که هرچند گشایش در پرونده هسته ای ایران می تواند به خروج اقتصاد از رکود به سبب ورود سرمایه های خارجی و تقویت منابع مالی مورد نیاز کمک کند، ولیکن مهم این است که دولت و مجلس در یک رویکرد واحد و منسجم، الزاماتی برای تحقق واقع بینانه اقتصاد مقاومتی در تمامی بخش ها تدوین و به اجرا گذارند و در این میان مهم است که فرماندهی واحدی برای اقتصاد دچار رکود و تورم شکل بگیرد. این ضرورت وقتی اهمیتی دوچندان خواهد یافت که قرار است در نشست عصر امروز همایش سالانه سیاست های پولی و ارزی، سیاست گذاران و تصمیم سازان اقتصادی ایران در باب الزامات اقتصاد مقاومتی در شرایط فعلی اقتصادی و سیاسی ایران به تبادل نظر بپردازند و در نهایت نقشه راهی روشن، قابل اجرا و مورد اجماع فراگیر مطرح شود.

بی تردید تاکید دولت یازدهم و به ویژه شخص رییس جمهور بر استقلال بانک مرکزی و عدم استقراض دولت از این بانک، طلیعه ای برای اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور و اعتماد به بدنه کارشناسی درون و بیرون دولت قلمداد می شود، اما این مهم تنها به گفتار و وعده میسر نخواهد شد و ضرورت ایجاب می کند که شروط کافی دیگری برای نهادینه کردن استقلال نسبی سیاست های پولی و ارزی دولت از سیاست های مالی و بودجه ای اندیشیده شود تا در نتیجه هماهنگی و انسجام بین سیاست های کلان اقتصادی، مخاطرات ناشی از موازی کاری و یا التقاط در کارکرد سیاست های پولی و ارزی با دیگر سیاست های کلان باعث بروز نابسامانی ها و تلاطم ها نشود و ثبات اقتصادی به عنوان اصلی ترین نیاز همگان پایدار و نهادینه شود.

امروز در باب ریشه های رکود و تورم ایجاد شده و به ارث مانده از گذشته دستکم در بین مردان اقتصادی دولت اتفاق نظر نسبی وجود دارد و باید دید درخصوص راهبردها و راهکارهای خروج اقتصاد از رکود سنگین و توام با تورم هم چنین اجماع نظری در اجرا شکل خواهد گرفت یا نه؟

آنچه روشن است اینکه اقتصاد بانک محور ایران در سال پیش رو دیگر فرصت آزمون و خطا ندارد و برای عبور از پیچ  تاریخی و تنگناهای موجود نیازمند شناخت درست از ریشه دشواری ها و تعریف شفاف از راهبردها و راهکارها و عزمی واحد برای گام نهادن در مسیر اقتصاد مقاومتی با تکیه بر درون و البته مهمتر نگاه به بیرون است. به نظر تیم اقتصادی دولت و مدیران ارشد بانک مرکزی به این نتیجه رسیده اند که یکی از جدی ترین الزامات مقاوم سازی اقتصاد ایران در برابر تهدیدهای بیرونی و چالش های داخلی، کاهش مستمر و پایدار نرخ تورم در گام نخست، بازگشت تدریجی اقتصاد به دوران رونق با هدایت درست نقدینگی محدود بانک ها به سمت تامین سرمایه  در گردش واحدها و بنگاه های اقتصادی موجود در گام دوم و مکمل گام نخست مشروط به عدم تحریک نرخ تورم و تلاطم در بازارهای ارز و طلا و کالا بوده و در گام دیگر یکسان سازی نرخ ارز هم به عنوان پاشنه آشیل اقتصاد ایران هدف گذاری شده است. اینها البته اهداف کمی و قابل مطالبه خواهد بود و در این فرآیند تلاش برای کاستن فشارهای بین المللی و برداشتن تحریم های ظالمانه علیه کشور و مردم و اقتصاد ایران هم با حفظ حقوق هسته ای و البته شفاف سازی فعالیت های گذشته با هدف اعتمادسازی دوجانبه و موازی بین ایران با کشورهای 1+5 می تواند تاثیر گذار و تعیین کننده باشد.

حالا باید منتظر ماند و البته به دولت کمک کرد تا اقتصاد ایران باردیگر دوران تازه ای از رونق باثبات و پایدار با تورم پایین را تجربه کند که حاصل آن رشد اقتصادی اشتغال آفرین و معطوف به تحقق عدالت اقتصادی باشد. چه اینکه دولت به تنهایی قادر به برداشتن موانع و رفع گرفتاری ها نخواهد بود و شایسته است که دولت هم نه اسیر حاشیه های سیاسی شود و نه خود بر حاشیه های غیرضرور ورود کند. اقتصاد ایران این روزها نیازمند حمایت ملی همه است.

روزنامه دنیای اقتصاد در بخش سرمقاله امروز مطلبی با عنوان«حلقه گمشده بازار پول» را آماده کرده است که به دست نوشته شده است:

سیستم بانکی ما کمتر از 10 درصد ارزش ملک را وام می‌دهد، امری که حداقل در کشور‌های توسعه یافته کاملا معکوس است، بازار مسکن بدون وجود سیستم وام‌دهی کارآ به‌خصوص به بخش تقاضا نمی‌تواند به خانه‌دار شدن مصرف‌کننده نهایی کمک کند.

متاسفانه بانک‌های ما مشغول بنگاهداری هستند، امری که در تضاد با یک سیستم بانکی سالم است. اینها واقعیاتی است که دیروز وزیر محترم مسکن به درستی به آن اشاره کرد. اما پرسش: این واقعیات نتیجه چیست؟ آیا بانک‌ها خود خواسته‌اند در بازار وام‌های رهنی فعال نباشند؟ آیا می‌خواسته‌اند از یک منبع اصلی درآمدی که در تمام دنیا مرسوم است، چشم بپوشند؟ آیا خود می‌خواسته‌اند تسهیلات معوق داشته باشند و دیگر قدرت وام‌دهی سابق را نداشته باشند؟

پاسخ معلوم است. اگر بانک‌ها می‌توانستند بدون مداخله دولت در بازار کار کنند، اگر می‌توانستند نرخ بهره واقعی مثبت و با توجه به ریسک مشتری را از آنان طلب کنند، اگر مجبور نبودند به زیر یوغی روند که به آنها می‌گوید نرخ کالای خود را چقدر تعیین کنند و در یک کلام اگر بازار «وجوه وام دادنی» ما یا به اصطلاح عامیانه‌تر بازار پول ما آزاد بود، آنگاه خیلی از واقعیات تلخی که جناب وزیر از آن سخن راندند، اتفاق نمی‌افتاد. ابدا در اینجا در پی ساده‌سازی مشکلات مختلف سیستم بانکی به یک مساله نیستیم، اما این مشکل بزرگی است که خود دولت (منظور کل نهاد‌های تصمیم‌گیرنده است) به‌وجود می‌آورد و بعد می‌ماند چگونه مسائلی را که از آن ناشی می‌شود، حل کند.

اگرچه با توجه به تورم‌های فزاینده و بدتر از آن نوسانات تورمی، محاسبه بسته‌های رهنی بلندمدت که با درآمد سرانه ایرانیان بخواند و بتواند به خانه‌دار شدن آنان کمک کند، بسیار پیچیده است، اما کاری نیست که بانک‌ها در صورت داشتن آزادی عمل نتوانند آن را انجام دهند به گونه‌ای که هم خود سود برند و هم شهروندان با استفاده از آن بسته‌ها خانه‌دار شوند. 

1- مذاکرات هسته ای وین 4 یک "نقطه تعیین کننده "  و "آشکارساز " است نه یک "نقطه گذار" یا "نقطه آغاز". به عبارت بهتر،مذاکرات وین نه "مبدا" است و نه "مقصد" بلکه حد فاصلی بین یک مبدا معلوم  و مقصدی مبهم محسوب می شود. چنانچه آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه محترم کشورمان در بدو مذاکرات اخیر اشاره کرد، قرار نیست در مذاکرات وین توافق نهایی حاصل شود .مذاکرات وین 4 مجالی جهت همسان سازی دیدگاهها و بازتعریف سطح انتظارات فی مابینی همگام با تدوین پیش نویس توافق نهایی است. مذاکرات وین از این لحاظ( تدوین پیش نویس توافقنامه نهایی) تعیین کننده است . همچنین مذاکرات وین 4 یک "نقطه آشکار ساز" است زیرا در آن از نقاط اختلاف و اشتراک واقعی طرفین در حین نگارش توافقنامه پرده برداری می شود. تدوین پیش نویس تفاهم نامه نهایی به معنای انعکاس مواضع گفتاری بر روی کاغذ خواهد بود . 

2- سخنان اخیر جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا و ماری هارف سخنگوی وزارت امور خارجه این کشور در خصوص "لزوم اتخاذ تصمیمات دشوار از سوی طرفین" سیگنالی معنادار محسوب می شود. "تصمیم دشوار" کلید واژه ای است که در برهه فعلی نیاز به کالبد شکافی دقیق دارد. آیا منظور مقامات آمریکایی از اتخاذ تصمیمات دشوار به معنای "گذار استراتژیک" و"اعمال چرخش راهبردی خودخواسته" در مواضع هسته ای ایران است؟ واقعیت امر این است که "گذار استراتژیک "، هر چند هم که ناخواسته و تلخ باشد، لازمه رسیدن به توافق نهایی در مذاکرات هسته ای با ایران است ،اما این گذار استراتژیک باید "صرفا "از سوی واشنگتن صورت گیرد. به عبارت بهتر، توپ هم اکنون در زمین ایالات متحده آمریکاست و اتخاذ تصمیمات دشوار نیز باید از سوی کاخ سفید صورت گیرد. بدیهی است که واشنگتن نمی تواند در عین حفظ ثوابت سیاست خارجی و تکیه بر استراتژیهای منطقه ای خود ( از جمله حمایت مطلق از تل آویو) به توافق هسته ای با ایران دست پیدا کند.اگر قرار بود پرونده هسته ای ایران درقالب یک معامله یا قرارداد تاکتیکی حل و فصل شود، اساسا کسی سخن از لزوم اتخاذ تصمیمات دشوار به میان نمی آورد. از آنجا که ایالات متحده آمریکا با طرح مطالعات ادعایی ، لابی گری سیاسی در سازمانهای حقوقی و بین المللی مانند آژانس بین المللی انرژی اتمی، اعمال تحریمهای یکجانبه ظالمانه علیه ایران و مانور تبلیغاتی کاذب علیه برنامه هسته ای صلح آمیز کشورمان  حقوق حقه ملت ایبران را زیر پا گذاشته است، هم اکنون ناچار است خود به تنهایی "تصمیم دشوار" اتخاذ کند و هزینه های ناشی از این گذار استراتژیک را نیز بپردازد. واشنگتن و تروئیکای اروپایی ( انگلیس،آلمان و فرانسه) به دلیل "هزینه سازی استراتژیک" طی ده سال اخیر، چاره ای جز اتخاذ تصمیمی سخت و دشوار( عبور از مواضع دروغین و پارادوکسیکال هسته ای خود) نخواهند داشت. 

3- اظهارات اخیر لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه در خصوص "پذیرش غنی سازی محدود  در ایران" در گام نهایی نکته ایست که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.کاخ الیزه در جریان مذاکرات ژنو 2 نشان داد که کاخ الیزه اساسا نمی خواهد در کسوت یک بازیگر واسطه گر یا کاتالیزور در عرصه مذاکرات ظاهر شود.پاریس در مرحله حساس اخیر از یک سو "دغدغه های منطقه ای " خود را دارد و از سوی دیگر، رقابت درون آتلانتیکی میان فرانسه و آمریکا ( به علت تعبیر متفاوت پاریس و واشنگتن از نظام تک قطبی) منجر به بروز رفتارهای نامتوازن از سوی فرانسوی ها شده است. در این میان نباید فراموش کرد که هر یک از اعضای 1+5 به صورت بالقوه می توانند نقش یک بر هم زننده یا تسریع کننده پروسه رسیدن به توافق نهایی را ایفا کنند. از این رو لازم است در هدایت و مدیریت میدان بازی صرفا بر روی بازی واشنگتن تمرکز نکرد. 

نکته مهم تر اینکه "پذیرش غنی سازی محدود" در  ایران از سوی اعضای 1+5، یک "امتیاز" نیست بلکه یک "حق" محسوب می شود.البته متاسفانه اعضای 1+5 طی سالهای اخیر همین حق مسلم را نیز برای ملت ما قائل نبوده اند. با این حال کاخ الیزه و کاخ سفید به عنوان دو بازیگری که بر خلاف ماده چهارم ان.پی.تی،حق غنی سازی برای ایران به رسمیت نمی شناسند نمی توانند مرز مفهومی و مصداقی و حقوقی" امتیاز" و "حق" را از بین ببرند."حق" آن چیزی است که در برابر آن تکلیف ایجاد می شود. این حق و تکلیف در موضوع غنی سازی کاملا مشخص است. ایران مطابق ان.پی.تی و اساسنامه های آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان یک عضو حق غنی سازی را داراست و در مقابل نیز به مانند دیگر اعضای آژانس بین المللی انرژی اتمی تعهداتی به این سازمان داده است( تکالیف ایران). اگر کشورهای غربی "حق" را به "امتیاز" تعریف کنند ، در آن زمان "ما به ازا ءهای غیر معقول" جای "تکالیف معقول" را می گیرد. سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه و هانس بلیکس رئیس سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی پس از امضای توافقنامه ژنو صراحتا عنوان کردند که جمهوری اسلامی ایران به مانند هر عضو دیگر آژانس حق غنی سازی دارد و هیچ بازیگر دیگری  نمی تواند این "حق" را به کشورمان  بدهد یا از آن بگیرد.

4- نظام بین الملل هم اکنون به سبب وقایع اوکراین آشفته است. این آشفتگی منجر به مچ اندازی کاخ کرملین و غرب در کی یف شده است.واشنگتن و تروئیکای اروپایی ( مخصوصا فرانسه ) قبلا نشان داده اند که نگاهی موزائیکی نسبت به تحولات  نظام بین المللی ندارند و به جای آن، نسبت به وقایعی که به صورت همزمان و موازی در جهان رخ می دهد به مثابه پازلهای یک تصویر جامع می نگرند. از این رو گارد گیری اعضای 1+5 در مقابل یکدیگر بر سر اوکراین می تواند برای ما فرصت ساز یا  تهدید آمیز باشد. البته نگارنده بر این باور است که در صورت تعریف یک بازی هوشمندانه جنبه فرصت آمیز این مسئله به مراتب بیشتر است. آنچه امروز در شرق اوکراین و مناطقی مانند لوهانسک، اودسا و دونتسک و خارکوف رخ می دهد نشانه ای از تداوم تقابل ناتو و مسکو است. بدیهی است که قاعده بازی ایران به عنوان یک  "کشور ثالث و بی طرف "  در فضای نزاع میان دو طرف دیگر ( آن هم در حالی که دو طرف در مذاکرات هسته ای با ایران دخیل هستند) باید کاملا حساب شده باشد. در اینجا "بحران اوکراین" می تواند حکم یک" برگ برنده" یا "نقطه بازدارنده"  را برای مذاکرات داشته باشد. از این رو همزمان با تشدید بحران اوکراین و به صورتی هماهنگ با ضرباهنگ تحولات داخلی و بین المللی مربوط به این کشور لازم است دیپلماسی ما نیز فعال تر شود

روزنامه جمهوری اسلامی در قسمت سرمقاله امروز مطلبی را با عنوان « آمریکا، کاسب هسته‌ای» منتشر کرده است که به شرح زیر آن را خواهید خواند:

رئیس جمهور روحانی در مصاحبه با خبرنگاران که در آستانه پنجمین دور مذاکرات هسته‌ای با گروه 1+5 برگزار شد، با تاکید بر جدیت ایران در گفتگوها گفت: "ما در مذاکرات بسیار جدی هستیم و اگر طرف مقابل اراده لازم و حسن‌نیت کافی را داشته باشد،‌ توافق حاصل شدنی است و ما می‌توانیم طی 5 هفته آینده به توافق برسیم..." رئیس‌جمهور همچنین با اشاره به اینکه شرایط به عقب باز نخواهد گشت درباره خطوط اساسی مورد نظر جمهوری اسلامی ایران گفت: "دو مسأله قابل تغییر نیست، نخست اینکه در تداوم غنی سازی هیچ بحثی وجود ندارد و نباید در مخیله هیچکس بیاید که غنی‌سازی در ایران متوقف شود و مسأله دوم نیز اینست که اگر توافقی انجام شود باید تحریم‌ها لغو گردد، چرا که یکی از بندهای توافق نهایی برداشته شدن کامل تحریم‌هاست."

اظهارات رئیس‌جمهور در مصاحبه مطبوعاتی اخیر نشان دهنده ایستادگی بر اصول تغییرناپذیر و حقوق هسته‌ای ملت ایران است و از جدیت گروه مذاکره کننده کشورمان برای دستیابی به توافق هسته‌ای حکایت دارد به شرط آنکه طرف مقابل نیز از عزم لازم و جدیت کافی برخوردار باشد. متأسفانه آنچه در ماه گذشته و در جریان مذاکرات وین 4 گذشت، خلاف این امر را از ناحیه طرف مقابل گواهی داد.

درباره محتوای مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5 هر چند طرفین بارها اعلام کرده‌اند که گفتگوها کاملاً محرمانه بوده و تا رسدن به نتیجه نهایی، غیرقابل انتشار است ولی برخی از جنبه‌های این مذاکرات در رسانه‌های غربی انعکاس یافت و مواردی از زیاده‌خواهی‌ها و مطالبات غیرقابل قبول طرف مقابل در شروع مرحله چانه‌زنی درباره نگارش متن توافق نهایی را نشان داد بطوری که مطرح شدن بعضی از این مطالبات، اصل توافق را تا حدودی به عقب برد، هر چند حدس زده می‌شد با فرا رسیدن موعد نگارش متن توافق جامع، غربی‌ها بویژه آمریکا مواضع سرسختانه‌تر و طلبکارانه‌تری اتخاذ خواهند کرد، ولی میزان این مطالبات و بالا رفتن لحظه‌ای آن، رنگ و بوی باج خواهانه‌ای به آن داد که اصلاً قابل پذیرش نبود.

به عنوان نمونه، درحالی که موضوع رآکتور اراک در مذاکرات حل شده بود و دو طرف درباره اصول یک راه‌حل که ماهیت آب سنگین را حفظ کرده ولی پلوتونیوم خروجی آن را کاهش می‌داد توافق کرده بودند، در وین 4، آمریکایی‌ها دوباره مسأله تبدیل شدن این راکتور به یک ر‌آکتور آب سبک را مطرح کردند! جالب آنکه آمریکا چندی پیش خود برای باز طراحی قلب رآکتور به منظور کاهش ظرفیت تولید پلوتونیوم آن پیش قدم شده و طرحی را ارائه کرده بود!

خواسته غیرقابل قبول دیگر آمریکا، کاهش ظرفیت غنی سازی در ایران بود. در شرایطی که گمان می‌رفت آمریکائیها خود را برای پذیرش حداقل 5000 دستگاه سانتریفیوژ نسل اول در ایران آماده کرده‌اند؛ موضعی که آنها در مذاکرات وین 4 گرفتند این بود که فقط می‌توانند وجود 500 سانتریفیوژ را در ایران بپذیرند!

اما مسائل اختلافی فقط همین موارد نبودند بلکه آمریکا موضوع برنامه موشکی ایران را نیز به فهرست مذاکره افزوده و خواستار بحث درباره برد و ظرفیت موشکی ایران به عنوان یک عامل احتمالی در پرتاب سلاح‌های هسته‌ای شد. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا فعالیت‌های هسته‌ای خود را به طور شفاف و بر مبانی صلح آمیز قرار داده و بازدیدهای بازرسان آژانس از مراکز هسته‌ای ایران وگزارش‌های آنها نیز همین روند را تأیید می‌کند و بالاتر از همه اینکه برای کشوری که فتوای فقهی رهبر آن بر حرمت ساخت و استفاده از سلاح هسته‌ای استوار است، این بهانه جویی‌ها صرفاً در راستای باج خواهی با هدف کاهش ظرفیت دفاعی کشورمان قابل ارزیابی است.
نکته قابل تأمل اینکه این ادعاها علیه جمهوری اسلامی ایران توسط کشور و یا کشورهایی صورت می‌گیرد که خود، بیشترین سلاح‌های مرگبار هسته‌ای و زرادخانه‌های اتمی را در اختیار دارند و قادرند کره زمین و میلیاردها نفر ساکنین آنرا بارها منهدم کرده و به کام مرگ بکشانند و حتی سابقه استفاده از این سلاح‌های خانمانسوز را در آسیا و در جریان جنگ جهانی دوم دارند.

اینکه قدرت موشکی و هسته‌ای آمریکا و زرادخانه‌های این کشور به سوی کشورهای جهان نشانه رفته و سایه مرگ را بر بشریت افکنده، نکته پنهانی نیست و همه ملتهای جهان خطر هسته‌ای آمریکا را به عنوان یک واقعیت ملموس و جدی احساس می‌کنند. چندش آور است در چنین شرایطی دولتمردان آمریکائی ضمن ادامه دادن به ماجراجویی‌های هسته‌ای و لشکرکشی‌های نظامی و حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری به خود اجازه می‌دهند دم از حقوق بشر زده و خود را حامی صلح و ثبات جهانی قلمداد کنند!

اکنون نیز همزمان با آغاز مذاکرات وین 5 که گروه مذاکره کننده ایرانی آماده است براساس توافقات اولیه، وارد مرحله نگارش پیش نویس توافق جامع شود، دور از انتظار نیست که تداوم بهانه‌گیریها، فضاسازیها و زیاده‌خواهی‌های آمریکا و برخی هم پیمانان غربی‌اش بخواهد این دور از مذاکرات را نیز با مشکل مواجه سازد. البته درک این نکته که چرا آمریکا علیرغم توافق و پیشرفت نسبی در سه دور نخست مذاکرات اکنون و در آستانه تدوین پیش‌نویس توافق نهایی به چنین بهانه‌های غیرمنطقی و ارائه مطالبات پلکانی متوسل شده و برخلاف رفتارهای اعتمادساز طرف ایرانی، با برخوردهای غیرصادقانه درصدد باج خواهی برآمده، برای ملت ما کاملاً روشن است زیرا آنها که همواره دشمنی خود را با قدرت و استقلال جمهوری اسلامی ایران بیان کرده و مقابله با آنرا به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال می‌کنند، این بار با در پیش گرفتن یک تاکتیک مذاکراتی به دنبال بالا بردن مطالبات خود و افزایش قدرت چانی زنی در جریان گفتگوها هستند و هنوز هم در این فضای خیالی سیر می‌کنند که چون مذاکره کنندگان ایرانی به این توافق نیاز دارند، به محض مشاهده دورنمای از دست رفتن شانس حصول به توافق جامع، آماده هرگونه امتیازدهی خواهد بود.

 آمریکا امیدوار است با به حاشیه راندن نقش روسیه و چین در مذاکرات بتواند حداکثر امتیاز را از ایران بگیرد، درحالی که همانگونه که دکتر روحانی رئیس‌جمهور در آستانه مذاکرات وین 5 تصریح کرد، طرف مقابل ما نیاز بیشتری به این توافق دارد، زیرا ملت ایران در عین حال که از عدم امکان بازگشت وضعیت تحریم به گذشته مطمئن است، خود را برای شرایط مختلف براساس اقتصاد مقاومتی که زیربنای آنرا می‌گذارد، آماده می‌کند.

طبعاً طرف‌های غربی نیز در این سال‌ها ما را به خوبی آزموده و دریافته‌اند که ملت ایران تسلیم باج‌خواهی‌ها و مطالبات غیرمنطقی نخواهد شد و نه به آمریکا و نه به هیچکس دیگر اجازه عبور از خطوط قرمز و منافع ملی‌اش را نمی‌دهد. کشورهای غربی اگر به واقع خواهان دستیابی به توافق پایدار هسته‌ای با ایران هستند، باید بدانند برای خروج از وضعیتی که خودشان را به آن گرفتار کرده‌اند، ناگزیر به پذیرش حقوق هسته‌ای ملت ایران، به رسمیت شناختن حق مسلم ما در دستیابی به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای و ادامه غنی سازی هستند.
رفتار طرف مقابل ما در مذاکرات وین 4 چنین نشان داد که آمریکا به دنبال حل نهایی مشکل هسته‌ای با ایران نیست بلکه با بهانه قرار دادن مسائل هسته‌ای، درصدد تحمیل خواسته‌های نامشروع خود هستند و به همین دلیل تیم مذاکره کننده ایرانی در مقابل این زیاده‌خواهی‌ها ایستاد و بر اجرای توافقات اولیه تاکید نمود. اکنون به نظر می رسد باید منتظر ماند و دید دور پنجم مذاکرات ایران و 1+5 در وین چگونه پیش می‌رود و آیا آمریکائیها حاضرند دست از کاسب کاریهای هسته‌ای خود بردارند یا نه؟ 

احسان کیانی در مطلبی با عنوان«دولت روحانی و افراطیون»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه مردم سالاری اینگونه نوشت:

در حالی که اوّلین سالروز یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخاب حسن روحانی را پشت سر گذاشتیم، هم‌چنان بحث و جدال در خصوص جناح پیروز این انتخابات و گرایش سیاسی رییس‌جمهور ادامه دارد. در این میان تحلیلگرانی در دو جناح، اصرار دارند به یکسان‌انگاری حماسه دوم خرداد و بیست‌وچهارم خرداد بپردازند: اوّل بعضی اصلاح‌طلبان رادیکال که با تشبیه خاتمی به روحانی، ضمن بالا بردن سطح توقّعات از دولت، موجبات دوری برخی اصولگرایان معتدل و محافظه‌کاران را فراهم می‌آورند و دوم اصولگرایان تندرو که در تلاشند با این‌همانی میان دولت‌های خاتمی و روحانی، بار دیگر خاطره «هر نُه روز یک بحران» را زنده سازند.

تلاش‌های گروه اوّل با توصیه‌ها و راهنمایی‌های خاتمی تا حدودی مرتفع شده است. این گروه از اصلاح‌طلبان که تا پیش از این، با یادآوری برخی وعده‌های انتخاباتی روحانی در خصوص وضعیّت سیاسی و فرهنگی و بیان این مطالبات، عملاً موجب ناامیدی بخش‌هایی از بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان از دولت را فراهم می‌کردند با سخنان صریح خاتمی روبرو شدند که «رویکرد دولت، برنامه‌هایی که دارند همگی خوب است و این دولت است که با وجود شرایط، اولویت‌ها را مشخص می‌کند». وی ضمن بیان این‌که «خوشبختانه دولت تدبیر و امید روی کار است و باتوجه به مشکلات فراوان، با شعارهایی که داده شده کارهایی که صورت گرفته و شاهد بهبود اوضاع هستیم» درخصوص مسائل سیاست داخلی افزوده است: «احساس می‌کنیم هرچه صحبت بکنیم کار بد‌تر می‌شود» و با توصیه به سکوت اصلاح‌طلبان درباره برخی مطالبات سیاسی، عملاً به اولویت‌بندی دولت درباره مسائل دیپلماتیک و اقتصادی احترام گذاشته است. 

حتّی بهزاد نبوی نیز ضمن بیان این مضمون که «حمایت‌های ما از دولت ممکن است اصولگرایان معتدل را به سوی افراطیون سوق دهد» به اولویت‌های دولت اشاره کرده و می‌گوید:«دولت باید فعلاً روی مسائل سیاست خارجی و اقتصاد متمرکز شود و به هیچ امر دیگری نپردازد، چرا که پرداختن به مسائل سیاست داخلی و یا فرهنگ می‌تواند دولت را مشغول کند و از اهداف اصلی بازدارد».

 از سوی دیگراصولگرایان رادیکال که درپی موفقیّت‌های دولت در عرصه دیپلماتیک و حمایت‌های رهبری از راهبرد مذاکره، بازار دلواپسی‌شان کساد شده است، تلاش می‌کنند با برجسته‌سازی انتقادات بی‌مورد و سطحی از سیاست‌های فرهنگی دولت، ضمن نگران ساختن برخی از علمای دینی و مراجع تقلید؛ به بازتولید مخالفت‌های گسترده با دولت خاتمی بپردازند و با بلندگوهای تبلیغاتی مختلفی که در دست دارند(از دژهای پولادین مطبوعاتی تا سایت‌های زنجیره‌ای و برنامه بیست‌وسی) این نوا را بنوازند. 

با توجّه به این وضعیّت، دو راهبرد را باید هم‌زمان به پیش برد. اوّل آن‌که دولت‌مردان ضمن بی‌توجّهی و بی‌اعتنایی به حملات گاه‌وبی‌گاه افراطیون، به وظیفه خود در قبال مردم به خصوص طبقات محروم و کم‌درآمد ادامه دهند و این خدمات را به خوبی اطّلاع‌رسانی کنند و دوم این‌که اصلاح‌طلبان ضمن تداوم حمایت از دولت، اولویت‌های آن را در نظر گرفته و توجّه کنند که در چه شرایط خطیری، انتخاب آگاهانه مردم در بیست‌وچهارم خرداد سال گذشته، نه تنها اصلاح‌طلبان که فراتر از آن نظام و میهن اسلامی را از خطر رهانید. پس مواظب باشند که در دام تندروها نیفتند و از پاسخ‌گویی به تخریب‌ها و حتّی توهین‌های بی‌سابقه‌ای که حتّی شخص رییس‌جمهور را نیز هدف قرار می‌دهند، بپرهیزند. این جماعت شکست‌خورده محتاج توجّه هستند و آن‌چه بیش از هر چیز آزارشان می‌دهد، بی‌اعتنایی است. بیست‌وچهارم خرداد، دوم خرداد دوم نیست، هرچند می‌تواند همان آرمان‌ها را تداوم بخشد ولی همان‌گونه که رییس‌جمهور اصلاحات گفت:«روحانی، روحانی است و خاتمی، خاتمی.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات