* یک سال گذشت از روزی که آقای هاشمی به وزارت کشور رفتند و برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند و شما هم همراه ایشان بودید. آن روز چه اتفاقی افتاد که آیتالله بعد از اینکه بارها عنوانکردند که نمیآیند، راه افتادند و به وزارت کشور رفتند؟ عنوان میشد که شما خیلی به ایشان اصرار کردید که ثبت نام کنند؟ حتی به آقا یاسر گفته بودید که شناسنامه را بردارد.
** من روز جمعه قبل از پایان ثبت نام به منزل ایشان رفتم و برای ثبت نام شان اصرار کردم. تا آن روز گروهها، جمعیتها و افراد زیادی خدمت ایشان میرسیدند و من از نزدیک شاهد بودم که اصرار زیادی داشتند که ایشان حتما به صحنه بیایند. حتی بعضی افراد گریه میکردند...
* چه کسانی بودند؟ مردم که همینطوری نزد ایشان نمیآمدند؟
** دانشجویان، انجمن اسلامیها، سیاسیون، گروهها و تشکلهای استانی و... در قالب عناوین و فعالیتهای مختلف، میآمدند. حتی افرادی بودند که به آقای هاشمی میگفتند که ما قبلا مخالف شما بودیم ولی الان به این نتیجه رسیدیم که اشتباه کردیم و کشور نیاز به شما دارد. آقای هاشمی هم همیشه میگفتند که افرادی هستند، فعلا نیازی به من نیست و...
* منظورشان چه کسانی بود، مثلا آقای روحانی را میگفتند؟
** اسم نمیآوردند اما میگفتند افراد مناسب، شایسته و بهتر از من هستند نیازی به من نیست.
* شما به عنوان رفیق گرمابه و گلستان شان فکر میکنید منظورشان چه کسانی بود؟
** من دقیق نمیدانم منظور ایشان چه کسی بود ولی آن روزها اسم آقای خاتمی و روحانی مطرح بود. البته در نهایت معلوم شد که ته دلشان با آقای روحانی است.
خاطرم هست یک روز گروهی از اصفهان نزد ایشان آمده بودند، آن روز خیلی اصرار میکردند که ایشان بیاید و ثبت نام کند. بعد که یک نفر از آنها گریه کرد، یک دفعه حاج آقا در بین صحبت گفتند که "می آیم". این را که گفتند جمعیت شروع کرد به کف زدن برای ایشان. آقای هاشمی که این واکنش را دیدند، گفتند صبر کنید، صبر کنید، بگذارید آن ور قضیه را هم بگویم. گفتند من "میایم اما نمیگذارند".
* صریحا این جمله را گفتند؟
** بله صریح گفتند میآیم اما نمیگذارند، این حرف را حدودا یک هفته، 10 روز قبل از ثبت نام گفتند. این حرف واقعا عجیبی بودو این سوال را ایجاد میکرد که قصه چیست که حاج آقا میگوید میآیم ولی نمیگذراند، چه کسی یا کسانی میخواهند مانع ایشان شوند؟
* نپرسیدید که منظورشان چه کسی است؟
** نه نپرسیدیم.
* به آن روز قبل از انتخابات برگردیم، گفتید منزل ایشان رفتید تا آقای هاشمی را برای ثبت نام کردن تشویق کنید.
** به آقای هاشمی گفتم من آمدم به شما عرض کنم که به صحنه بیایید و ثبت نام کنید، گفتند، چطور؟ من هم دلایلم را برای ایشان شمردم.
* دلایلتان چه بود؟
** اینکه حضور ایشان در انتخابات یک خواست عمومی و مردمی است، حتی درخواستها از مرزهای ایران عبور کرده بود، اقشار مختلف از روحانی و غیرروحانی و دانشگاهی و حتی گروههایی که به ایشان جفا کرده بودند خدمت شان میرسیدند و اذعان میکردند که اشتباه کردند و خواستار حضور حاج آقا هستند، واقعا هم به خاطر منافع کشور این درخواست را میکردند و بحث گروهی و جناحی مطرح نبود.
بعد از اینکه دلایلم را گفتم، اقای هاشمی گفتند چرا تا الان این حرفها را نمیزدید، گفتم حاج آقا من نگران بودم که مبادا مثل گذشته شود که ما اصرار کردیم که شما بیایید و بعد شما مورد آسیب و هجمه و تخریب قرار بگیرید. ایشان گفتند برخی از مراجع پیغام دادند و حتی تلفن کردند که ثبت نام کنم. حتی به ایشان گفتم اگر جسارت نیست فردا که به مجمع میآیید چون روز آخر است شناسنامه تان را جیب تان بگذارید. گفتند مثل اینکه جدی فکر کردید که میآیم، گفتم به این لحاظ که بچهها و خانواده ناراضی هستند میترسم که اگر صبح بخواهیم برای شناسنامه به آنها مراجعه کنیم، شناسنامه را پنهان کنند. ایشان در جواب من گفتند که بعضی از بچهها امروز موافقت کردند.
* کدام یک از فرزندان ایشان موافق و کدامیک مخالف بودند؟
** همسر ایشان مخالف بود. حاج آقا آن روز گفتند برخی از بچهها امروز آمدند گفتند که بابا حالا که مردم میخواهند شما بیایید. همان شب به یاسر گفتم من با حاج آقا صحبت کردم و فکر میکنم ایشان راضی شدند که فردا برای ثبت نام بروند. ولی چون میترسم شناسنامه را یادشان برود، شما احتیاطا شناسنامه را پیدا کن و فردا همراه خودت بیاور.
فردای آن روز که روز آخر ثبت نام هم بود، صبح آقایان عسگری، مطهری، عباسپور و برخی نمایندگان و چهرههای سیاسی دیگر خدمت حاج آقا آمدند و اصرار و اصرار کردند که شما بیایید. حاج اقا گفتند دیشب بعد از نماز استخاره گرفتم، خوب آمد. رفتم و به خدمت رهبری تلفن کردم که به ایشان بگویم که حالا که اصرار است بیایم. گفتند زنگ زدم ولی موفق نشدم با ایشان حرف بزنم.
این دوستانی که خدمت آقای هاشمی آمده بودند گفتند حاج آقا دوباره تماس بگیر. آقای هاشمی گفتند صبح که میآمدم تماس گرفتم، ولی گفتند ایشان جلسه مهمی با بانوان دارند، گفتند که هر زمان ایشان بیایند تماس میگیرند.
وقتی زمان طولانی شد و تماسی گرفته نشد، نزدیک ساعت 3 بود که حاج آقا دوباره تماس گرفتند. با آقای حجازی صحبت کردند. تا اینکه بالاخره نزدیک ساعت 5:15 آقای حجازی تماس گرفتند که من با رهبری حرف زدم ایشان فرمودند که این مسایل تلفنی نمیشود و نیاز به صحبت دارد. اینکه چه گفته بودند را ما خبر نداریم. بعد از آن تلفن دیگر وقت زیادی تا پایان زمان ثبت نام نمانده بود، ایشان گفتند که آماده شویم و به وزارت کشور برویم.
* از همان ظهر شنبه همه منتظر بودیم که آقای هاشمی بیاید، از آن ور هم صحبت مشایی بود...
** اینطور که ما شنیدیم و میگفتند آنها هم منتظرند ببیند آقای هاشمی میآید یا نه، اگر آمد، آنها هم برای ثبت نام بیایند...
* تحلیل خود شما چه بود؟
** تحلیل من این بود که نیک زاد میآید. خود آقای نیکزاد هم به من میگفت که من آماده شده بودم که برای ثبت نام بیایم، وقتی که آقای هاشمی آمد، مشایی آمد و به ما گفتند نیازی نیست بیاید. نیکزاد میگفت وقتی مشایی را آوردند دیدم که توجه دولت به اوست و دیگر نیامدم. یعنی نیکزاد آماده بود که ثبت نام کند و بیاید ولی وقتی دیده بود مشایی آمده متوجه شده بود که شیب حمایت احمدی نژاد به سمت او است و او هم از آمدن پشیمان شده بود.
* یعنی بازی احمدی نژاد این بوده که اگر آقای هاشمی نیامد نیکزاد بیاید، اگر بیاید مشایی را وارد کند؟
** این تحلیل من است. الان یک سال از آن روزها گذشته است، من به خاطر دارم که آقای نیک زاد قبل آن هم به من گفته بود که احتمالا ثبت نام کنم و کاندیدای دولت من هستم، ولی بعدا که از او پرسیدم چرا ثبت نام نکردی، گفت وقتی هاشمی آمد اینها مشایی را آوردند و از او حمایت کردند. اتفاقا پشیمان هم شده بود میگفت کاش ثبت نام کرده بودم ولی چه کنم که وقتی هاشمی آمد اینها مشایی را آوردند و نمیشد که من بیایم. تقریبا یک گلایهای هم از احمدی نژاد هم داشت.
* فکر میکنید چرا احمدی نژادیها میخواستند که حتما با شما به وزارت کشور بیایند؟
** با ما نبودند.
* همزمان به وزارت کشور آمدید؟
** ما که رسیدیم آنها قبلش آمده بودند.
* خبرها این بود که آقای احمدی نژاد در دفتر وزیر نشسته و منتظر شما است.
** اینها را خبر ندارم، ما از در که وارد شدیم آنها را ندیدیم، وقتی آقای هاشمی مشغول ثبت نام شدند آن گوشه سالن عدهای جمع شده بودند و گفتند احمدینژاد و مشایی آنجا مشغول ثبت نام هستند.
* بعد از ثبت نام آقای هاشمی جو کشور خیلی خوب شد، همه خوشحال بودند.
** حضور ایشان یک موج شادی و خوشحالی را در کشور ایجاد کرد، خیلیها از آمدن ایشان تشکر میکردند و خیالشان راحت بود که با این فضایی که وجود دارد ایشان حتما رئیسجمهور میشود. آن اواخر گاهی خبرهایی میرسید که ممکن است مشکلاتی برای ایشان پیش بیاید. خاطرم است همان روزها یک روز به مجلس رفتم، آقای رسایی من را که دید، گفت: رئیستان را رد میکنیم. من خندیدم که رسایی کجا و... چون از قبل با ایشان شوخی و مزاح داشتیم، فکر کردم این حرف هم از همین شوخیها است، نمیدانستیم پارتیشان کلفت است.
* به آقای هاشمی هم همین حرف را گفتید؟
** نمیدانم، خاطرم نیست. یکبار هم یکی دیگر از نمایندگان که قبلا قاضی بوده و از عقلای اصولگرای مجلس است، دوستانه به من گفت اقای علیخانی، نمیگذارند آقای هاشمی بماند، گفتم چطور، گفت ببین الان که کار اجرایی با این عظمت را که دست آقای هاشمی نمیدهند، شما که میدانید با آقای هاشمی خوب نیستند. من باز هم باورم نشد.
تا اینکه روزهای آخر خبرهای ناگوار از رد صلاحیت یا همان عدم احراز صلاحیتی که میگفتند به گوش مان میرسید. اول خواسته بودند که حاج آقا انصراف دهند، که آقایان روحانی و لاریجانی واسطه رساندن این پیام بودند. البته هر دوی اینها ضمن اینکه پیام را میرساندند ناراحت هم بودند که چرا کار باید به اینجا کشیده شود. حاج آقا اما گفتند که من کنار نمیروم اگر میخواهند رد کنند، رد کنند. که در نهایت این حادثه ناگوار که در تاریخ ایران نباید ثبت میشد، اتفاق افتاد.
* آن شب به دیدن ایشان رفتید؟ با ایشان حرف زدید؟
** آن شب که این موضوع قطعی شد، به شدت منقلب و ناراحت بودم که ببین کار به کجا رسیده است. بعد رفتم پیش حاج سیدحسن آقای خمینی، خیلی متاثر بودند و آن نامه را نوشتند. صبح روز بعد، به منزل ایشان رفتم که زودتر از من آقای ناطق نوری پیش حاج آقا بودند. آقای ناطق گفتند که آمدم به ایشان بگویم که ما در همه حال در کنارتان هستیم و شما تنها نیستید.
آقای ناطق که رفتند، در حیاط با آیتالله قدم زدیم، حاج آقا گفتند آقای علیخانی شنیدم که ناراحتید، ناراحت نباش، مثل من باش، قبل و بعد ثبت نام و حتی بعد از رد صلاحیت همه چیز برای من یکسان است.
بعد از رد صلاحیت هم باز رفت و آمدها و دیدارها با اقای هاشمی ادامه یافت و افراد و گروهها از ایشان میپرسیدند که تکلیف چیست؟ نکته مهم در این دیدارها این بود که ایشان چند بار میگفتند"نگران نباشید، درست میشود"با یک اطمینان قلبی چندبار این جمله را بیان کردند. این درست میشود و نگران نباشید را بعدها متوجه شدم که منظور ایشان چیست. خوبی آیتالله هاشمی این است که اصلا اهل کینه نیست و بسیار بردبار است.
* انقلاب برایشان مهمتر است؟
** بله همین است، هدف ایشان این است که انقلاب آسیب نبیند، از خودگذشتگی دارند. واقعا انقلاب را دوست دارند. در رابطه با رهبری هم همیشه همینطور هستند، همیشه مواظب هستند و دلشان نمیخواهد که خدایی ناکرده رهبری آسیب ببینند. دوست دارند ایشان همیشه عزیز بمانند. واقعا و به شکل عملی، برای مردم و کشور عزت میخواهند.
من در دیدار ایشان از دانشگاه امیرکبیر نبودم ولی رسانهها نوشته بودند که پیرمرد 80 ساله چطور با دانشجویان حتی آن عده از معترضین که منتظر ایشان بودند، مهربان برخورد کردند و دست تکان دادند. اصولا یکی از مشخصهها و رمزهای موفقیت آیتالله هاشمی این است که کینه به دل نمیگیرند و صبور هستند. صبوری آقای هاشمی خیلیها را غافلگیر کرده است. مخالفان را هم ناکام گذاشته است.
من معتقدم این اتفاقات واقعا لطف خداوند بود، خداوند میخواست که آقای هاشمی آن هاشمی سالهای 57 و اوایل انقلاب و سال 67 و... شود.
* به عقبتر برگردیم، آقای هاشمی آن مرد محبوب نظام، یار امام و رهبری، به یکباره در افکارعمومی به لحاظ محبوبیت دچار افول شدند، چه شد که آقای هاشمی که حتی یک دورهای برخی به دنبال آن بودند که سه دوره رئیسجمهور بماند و از ایشان بیشتر استفاده کنند و خیلی هم محبوب بودند به یکباره افول کردند؟ ولی الان دوباره به همان دوران محبوبیت شان برگشتند؟
** تعبیر افول چندان مناسب نیست، فضایی را درست کردند که آن فضا تاثیر خودش را گذاشت مثلا ببینید در برههای از زمان شخصی به اسم محمود احمدینژاد را تراشیدند و آن هجمهها و تخریبها اتفاق افتاد...
* چه کسانی تراشیدند؟
** خدا میداند...
* شما هم میدانید...
** بعضی از اصولگراها و کسانی که از بدو پیروزی انقلاب حکومت اجرایی کشور به دستشان نیفتاده بود، زمان امام که مجالی برایشان فراهم نشده بود، بعدش هم که فرصتی برایشان پیش نیامده بود، با به به و چه چه کسی را پیدا کردند به نام احمدی نژاد و هاله نوری هم برایش دست و پا کردند. همان زمان که احمدی نژاد رئیسجمهور شده بود، من نماینده مجلس هفتم بودم، وقتی قرار بود برای مراسم تحلیف و قسم خوردن به مجلس بیاید، خاطرم است که اصولگراها جایگاه فرود هلی کوپتر را تدارک دیده بودند تا احمدی نژاد آن چهار قدم را هم با هلی کوپتر بیاید.
* البته فکر کنم احمدی نژاد قبول نکرده بود
** دقیق خاطرم نیست اما فکرش را هم نمیکردند که آتش احمدی نژاد که دورش پایکوبی میکردند بعدا دامن خودشان را هم بگیرد. اصولگراها خیلی ذوق داشتند که قدرت را گرفتند و اصلاح طلبان را خلع سلاح کردند وبرای همیشه شکست شان دادند. ولی همین احمدی نژاد بلایی به جان خودشان شد، و تازه تنها این نبود، این همه منابع و ذخائر کشور نابود شد و سرمایه انقلاب به هدر رفت و آسیب دید. بدتر از همه اختلافات و مناقشاتی بود که بر کشور تحمیل شد.
* از همه بیشتر هم همان حامیان اولش اسیب دیدند.
** بله همینطور است. من که از اول احمدی نژاد را قبول نداشتم. خاطرم است وقتی بنی صدر کاندیدا شده بود یک عده از افراد که نمیخواهم نامی از آنها ببرم به من میگفتند اقای علیخانی شما هم طرفدار آقای بنی صدر باشید، من به آنها میگفتم سراغ من نیایید، من به این فرد بدبین هستم چون نتیجه خوبی از رفتار و گفتارش نمیگرفتم. همین حس را به احمدی نژاد هم داشتم. سرنوشت بنی صدر آن شد، سرنوشت احمدی نژاد هم این شد. بالاخره عمری را در فراز و نشیبهای سیاست گذراندهام و دود چراغ سیاست را خوردهام و شم سیاسیام قضاوت میکرد.
* سال 84 این تحلیل را داشتید که احمدی نژاد پیروز انتخابات شود؟
** بله تقریبا این حدس را میزدم. بعد ازاینکه ایشان ماندگار شد و دور دوم رفت احساس میشد که ایشان رئیس جمهوری میشود.
* چرا این حدس را میزدید، احمدی نژادی که ناشناخته بود و به یکباره آمده بود چطور جلوی آقای هاشمی پیروز شد؟
** آن سال همه با آقای هاشمی نبودند، کاندیداها متکثر بودند، فضای بدی هم ایجاد شده بود. ضمن این که تعدد نامزدهای اصلاح طلبان و بیتدبیری شان باعث شکست شد. اصلاح طلبان باید پای آقای هاشمی میایستادند ولی این کار را نکردند و این آسیبها را خوردند. اصلاح طلبان این اواخر به هوش آمدند و فهمیدند که درست عمل نکردند. همانطور که اصولگراها امروز به این نتیجه رسیدند که در انتخاب احمدی نژاد دچار خسارت شدند.
* آقای هاشمی آن زمان چه میگفتند؟ به خاطر دارید؟
** برای اقای هاشمی همیشه وضعیت یکسان است، چیز خاصی نمیگفتند. آقای هاشمی همیشه میگویند من به تکلیف عمل میکنم. همیشه میگویند من تا عمر دارم هرجا احساس کنم وجودم برای نظام مفید است اقدام میکنم. چه بشود چه نشود.
* گفتید عامل این هجمهها علیه آقای هاشمی احمدی نژادیها بودند. آن زمان شما در مجلس بودید، مجلس هفتم خیلی مجلس ضعیف در مقابل دولت بود، خیلی از اصولگراها هم میگفتند که اقای حداد یکی از عوامل رشد احمدی نژاد شد، تحلیل شما چه بود؟
** من تنها به نقش حدادعادل در این موضوع قائل نیستم. حدادعادل شخصیتی علمی و فرهنگی است اما اصلا تناسبی با عالم سیاست ندارد و فاقد شم سیاسی است، برخلاف ایشان علی لاریجانی سیاستمدار پختهای است.
* چرا مجلس هفتم آنقدر در مقابل احمدی نژاد مماشات میکرد؟
** اکثریت نمایندگان آن زمان که اصولگرا هم بودند فکر میکردند رئیس جمهوری آمده که به آنها نزدیک است و خوشحال بودند. احمدی نژاد هم هر کس به او نزدیک میشد به او سمت و امکانات میداد، تحویل شان میگرفت. احمدی نژاد یک رئیسجمهور استثنایی در بذل و بخشش به همفکرانش بود، در حاتم بخشی سیاسی و اقتصادی آن هم بیحساب و کتاب، بینظیر بود. خیلی از کسانی که دست دوم و چهارم بودند و بعد از 20 سال هم استاندار و فرماندار نمیشدند توسط احمدی نژاد به راحتی سمت میگرفتند. الان هم نزدیک به 1200 نفر بخشدار از زمان احمدی نژاد باقی ماندند و متاسفانه هنوز اقدامی برای جابجایی آنها نشده است. اصلا یکی از دلایل ضعف بدنه دولت کنونی همین موضوع است که برخی از خود دولت، به دولت جفا میکنند.
* خب نمیتواند که تراکتوری آنها را عوض کند؟
** صحبت در مورد تراکتور و اینها نیست، بالاخره دولتی که شعارش تدبیر و امید است و اهداف مشخصی دارد باید به دست افرادی باشد که در رفتار و کردار و فکر تناسبی با ایدههای دولت داشته باشند و با نیروهایی که لایق هستند جایگزین شوند. معتقدم که همه آنهایی که بدون داشتن صلاحیت و قارچ وار رشد کردند باید مرخص شوند و افراد لایق و باکفایت جایگزین آنها شوند، فرقی هم ندارد متعلق به راست باشند یا چپ، مهم این است که طرفدار نظام و انقلاب و پشتیبان دولت باشند و توانایی خدمت داشته باشند.
* در مجلس هفتم اقلیت اصلاح طلب هم ضعیف بودند، یا شما حرف میزدید یا اکبر اعلمی، در مجلس هشتم و نهم هم اقلیت اصلاح طلب خیلی ضعیف هستند؟ چرا اصلاح طلبان وقتی در اقلیت قرار میگیرند منزوی میشوند؟
** در مجلس فعلی که اصلاح طلب به آن معنا نداریم، در حد 5، 6 نفر هستند. مجلس هفتم نیروی اصلاحطلب بیشتری داشتیم و خیلی فعالتر از مجلس هشتم بودند. آن زمان جلسات فراکسیون مرتب برگزار میشد، بیانیه میدادیم، حرف میزدیم ومنشا اثر بودیم... ولی مجلس هشتم و نهم را آقایان دربست در اختیار گرفتند، خیلی از آنها که حامی صددرصد دولت بودند و دامنه ارتباطشان بعدا روشن شد و آن زمان هم عملا گفتند ما:"وکیل الدوله ایم" و الان هم خودشان در مجلس به جان هم افتادهاند.
* به بحث رد صلاحیت آقای هاشمی برگردیم، آقای هاشمی در خاطرات سال 64 اشارهای دارند به موضوع رد صلاحیت آقای بازرگان و اینکه به شورای نگهبان هشدار میدهند که این رد صلاحیت میتواند برای نظام هزینه زیادی داشته باشد، این اتفاق 30 سال بعد برای خودشان رخ داد. سر این ماجرا فکر میکنید نظام هزینه داد؟
** این بخش از خاطرات را نخواندهام ولی فکر میکنم رد صلاحیت آیتالله هاشمی هزینه زیادی به نظام و کشور تحمیل کرد. شاید خیلی از مخالفان ایشان خوشحال شدند و تصور میکردند که پیروز شدند ولی توجه ندارند که این رد صلاحیت خیلی برای نظام هزینه بر بود.
* قصه این رد صلاحیت چه بود؟ واقعا پای افرادی مثل مصلحی در میان بود یا...
** نمیدانم..
* میدانید ولی نمیخواهید بگویید
** نمیخواهم بگویم. ولی اهداف دیگری پشت این رد صلاحیت بود ولی هوشیاری و بیداری آقای هاشمی بود که اجازه نداد نقشهها محقق شود.
* یعنی میخواستند آقای هاشمی قهر کنند و..
** بله. فکر میکردند اقای هاشمی قهر میکنند. از قبل برنامه داشتند. آقای هاشمی خیلی خوب عمل کردند و مخالفین ناکام ماندند.
* آقای مصلحی مدتی پیش مصاحبه کردند و گفته بودند که من نقشی نداشتم
** بالاخره یک زمانی این مسائل روشن خواهد شد...
* شما اشارهای داشتید به حرف رسایی، خاطرم هست آقای بنایی نماینده مجلس هم مصاحبهای داشتند و در آن اشاره کرده بودند به اینکه جبهه پایداری شورای نگهبان را تحت فشار گذاشته است
** من صحبتهای ایشان را نشنیدم و جایی نخواندم.
* آقای علیخانی! بنا ندارید اطلاعات جدیدی بدهید
** نه(خنده). همین اندازه کافی است، زمان میبرد که مسائل مشخص شود. ولی افرادی در پشت صحنه بودند که اهداف نادرستی هم داشتند ولی خداوند کمک کرد که آن اتفاقات رخ ندهد. اگر آن اتفاقاتی که آنها برایش برنامه داشتند رخ داده بود مطمئن باشید نظام هزینه بیشتری میداد.
* نقش پایداریها را در این قضایا چطور میبینید؟ به نظر میرسد اینها هم بازیچه شده اند
** پایداریها یک جمعیاند که کنار هم قرار گرفتند و تقریبا همه آنها با احمدی نژاد بودند و برای خودشان تفکری دارند که البته خیلی خریداری ندارد.
* اما بعضا الان مخالف او شدند
** در مجموع عمر سیاسی و موقعیت اجتماعی پایداریها تمام شده است. من حتی خبر دارم بعضی از اینها مجلس هم نمیخواستند بیایند. مثل آقای حسینیان که دور نهم اصلا نمیخواست کاندیدا شود، حتی به مسافرت رفته بود ولی بالاخره اصرار میکنند و به او فشار میآوردند و وادارش میکنند که ثبتنام کند. در واقع میخواستند نیروهای سابقهدار و نسبتا قوی را همراه خودشان به مجلس ببرند. من دور اول هم که با آقای حسینیان در مجلس بودم میگفت من بیخود به مجلس آمدم من به درد مجلس نمیخورم و مشغولیات زیادی دارم از قبیل نوشتن تاریخ و غیره.
لذا من معتقدم که در دور بعد برخی از اینها نمیآیند ولی برخی دیگر هم در تهران زمینه رای آوردن ندارند برای همین به شهرستانها میروند و در آنجا پراکنده میشوند. بالاخره هر کس که فریاد میزند طرفدارانی هم دارد اما آن طرفدارانی که بتواند رای آور باشد دیگر محدود شده است و امکان ندارد.
* حاج آقا برای انتخابات مجلس با آقای ناطق نوری رایزنی میکنید؟
** ناطق نمیآید.
* قطعا نمیآید؟
** بله قطعا نمیآید. ناطق نوری میگوید من درهیچ انتخاباتی شرکت نمیکنم
* دلیل این پافشاری شان بر نیامدن در چیست؟
** ایشان میگوید ما همینطوری هم هرکاری برای انقلاب از دستمان بربیاید انجام میدهیم.
* یعنی قرار است پشت صحنه باشند؟
** نه پشت صحنه و روی صحنه ندارد. البته هیچ چیزی غیر ممکن نیست. اگر زمانی کسی آقای ناطق را تکلیف کند کسی که قبولش دارد ممکن است که بیاید که آن را هم بعید میدانم.
* آقای ناطق نوری صبح روز انتخابات گفت این انتخابات یک مرحلهای است، گویا خیلی هم رایزنی کرده بودند که انتخابات بیحلشیه برگزار شود و...
** آقای علی لاریجانی و آقای ناطق نوری کمک زیادی کردند.
* برای برگزاری انتخابات؟
** نه، برای اینکه بالاخره انتخابات در مسیر درستی قرار بگیرد. چون آرا در وزارت کشور گاهی بالا پایین میشد، 48 درصد، 49 درصد، 53 درصد و... من در جریان ریز قضایا بودم، بحث تفسیر قانون مطرح شده بود که دقیقا ماده آن را به خاطر ندارم ولی من یک کپی از آن را به مجمع تشخیص آوردم و به آقای ناطق نوری دادم، آقای ناطق هم با شورای نگهبان تماس گرفتند. اقای لاریجانی هم غروب روز رای گیری به شورای نگهبان رفتند، شب هم به وزارت کشور رفتند که حواس شان به انتخابات باشد و مراقب باشید که چه میگذرد. در این راستا و برای اطمینان از جریان صحیح انتخابات حتی آقای لاریجانی 2 نصف شب زنگ زد به آقای نجار وزیر کشور و از خواب بیدارش کرد.
* چرا؟
** بعضی از سایتها مطالب نگرانکنندهای را منتشر کرده بودند و اقای نجار بیدار شده بود که آنها را تکذیب کرده بود. خلاصه داستان زیاد بود.صبح دوباره آقای لاریجانی و ناطق پیگیر قضایا بودند و...
* پس آقای لاریجانی و ناطق نوری تو وزارت کشور نشسته بودند؟
** نه در وزارت کشور ننشسته بودند اما قضیه را دنبال میکردند.
* یعنی یک ترس تخلف در انتخابات داشتند
** تخلف که نه، مواظب بودند که... ببینید، من اقای لاریجانی را یکی از عقلای جریان اصولگرا میدانم ولی اصولگراها خودشان قدر ایشان را نمیدانند. پراکنده شدند و همانطور که ناطق را از دست دادند ممکن است یک روز لاریجانی را هم از دست بدهند. من معتقدم که این 8 سال برای اصولگرایان کافی بود، یک رئیسجمهور درست کردند که این همه بلا سر کشور آورد.
* البته چهار سال دوم رئیسجمهور اصولگراها هم نبود.
** بالاخره اصولگراها باز هم به او رای دادند.
* یک تحلیل این است که چون احمدی نژاد به اصولگراها باج نمیداد از او جدا شدند؟
** نه این سالهای آخر بود. آقای احمدی نژاد مغرور بود و در مورد مسائل مشورت نمیکرد. طرف مشورتش هم میگویند مشایی بوده، لذا این بیاعتنایی او، اصولگراها را اذیت و عصبانی میکرد.
* در مجلس هفتم ارتباطی با آقای احمدی نژاد داشتید، حرفی به ایشان زده بودید؟
** دور اول سفرش به قزوین که من نرفتم. دور دوم اصرار کردند ما هم مشکلات استانی داشتیم برای همین به جلسه هیات دولت رفتیم کلی هم در جلسه حرف زدم و به برخی بیتدبیرها اعتراض کردم. البته من با برخی وزرای آقای احمدی نژاد کار میکردم و قبول شان هم داشتم.
* مثلا چه کسانی؟
** مثل آقای نیکزاد. خیلی کاری و متعهد بود. پیگیر مسائل بود. آقای حسینی وزیر اقتصاد بد نبود، آقای خلیلیان وزیر جهاد هم پیگیر کارها بودند. در کل برخی از وزرا با ما همکاری میکردند و انصافا در جهت خدمت به مردم کمک میکردند.
* برای مجلس که گفتید آقای ناطق نوری نمیآید، فکر میکنید چه کسی رئیس مجلس بعد است؟
** ظاهرا رئیس مجلس دهم آقای لاریجانی است.
* خبر دارید که آمدن آقای عارف از طرف اصلاح طلبان قطعی شده است یا...
** نمیدانم ولی ظاهرا تمایل دارد که حضور پیدا کند.
* برای مجلس بعد میآیید
** هنوز تصمیم نگرفتم ولی اگر مجلس باشم به لاریجانی رای میدهم. به نظر من صلاح اصلاح طلبان هم در این است که اگر آدمهایی به مجلس فرستادند با توجه به شرایط کشور و فضای سیاسی کشور باید به لاریجانی رای دهند و او رئیس شود.
* به نظر میرسد خیلی به آقای عارف تمایل ندارید؟
** کاری به شخص ندارم. من مصلحت کشور و نظام را میبینم. به عقیده من اقای لاریجانی خوب عمل کردند، در جاهایی که ضرورت داشته موضع گیری خوب و به موقع داشته اند، در حال حاضر هم حامی دولت است. اولین کسی که درباره سی دی "من روحانی هستم" موضع گرفت، ایشان بود، در تصویب قوانین به دولت کمک میکند. در ماجرای رای به وزرایی مثل آقای زنگنه، ظریف و آخوندی و... موضع حمایتی داشتند. انصافا انسان معقول، معتدل، فاضل و مسلط بر حوزههای سیاسی هستند. مورد اعتماد رهبری هم هستند. تحلیل من است که الان همه گروهها عاقل شده اند، مثل گذشته نیست و همه دوست دارند که کشور آرام باشد و آرامش داشته باشد. من کسی را نمیبینم که دنبال دعوا باشند. الان بهترین شرایط را در کشور داریم.
* ولی یک عده هم دلواپسند
** دلواپسان که دلواپس خودشان هستند. دلواپس اینکه مردم دیگر سراغ آنها نمیروند و به مجلس نمیآیند. چهرههای شاخص هم در پاسخ به این دلواپسها گفتند که ملت دلواپس نیستند، وقتی رهبری تا آخرین لحظه میفرمایند مذاکرات ادامه داشته باشد، حقوق مردم مورد توجه باشد که تضییع نشود یعنی ایشان مراقب همه چیز هستند، بهترین حمایت را از دولت رهبری انقلاب داشتند. من معتقدم که دولت در مذاکرات موفق میشود و این موفقیت مرهون اذنی است که رهبری دادهاند.
* آقای هاشمی برای خبرگان میآیند؟ احتمال رئیس شدن ایشان هم است؟
** اطلاعی ندارم. هیچ بحثی هم نشده.
* آقاسیدحسن خمینی چطور؟
** هیچ بحثی در این زمینه نشده است. ونوعا اینگونه مسایل شایعه است.
* یک بحثی بود که اقای روحانی و هاشمی که هستند، آقای سیدحسن خمینی هم باشند...
** هیچ چیزی نشنیدم. عرض کردم اینها همه شایعه است.
* پیش بینی تان چیست؟
** پیشبینی ندارم.
* آقای علیخانی! به نظر میرسد که اصلاح طلبان این دوره هم با شورای نگهبان و موضوع رد صلاحیتها دست و پنجه نرم کنند. آقای موسوی لاری عنوان کرده بودند احتمال رد صلاحیتها زیاد است
** علم غیب که نداریم. انشاالله کسی بیجهت رد صلاحیت نمیشود.
* آقای روحانی درباره رفع حصر قولهایی داده بودند فکر میکنید سرانجام قولهای رئیسجمهور چه میشود؟
** در اختیار آقای روحانی نیست. در حوزه اختیارات شورای عالی امنیت ملی و قوه قضاییه است. اما من به آینده خوشبین هستم و روند کشور به سمت و سویی است که من خوش بین هستم.
* آینده سیدمحمدخاتمی را چطور میبینید فکر میکنید به سیاست برگردند؟
** نمیدانم. با خداست و تصمیم خود ایشان.
* الان که خیلی زیر سایه آقای هاشمی هستند
** همه باید زیر سایه خدا باشیم و ایشان هم فرد مستقل و بزرگی است. اقای خاتمی شخصیت و عنصر سیاسی است. دو دوره رئیسجمهور این مملکت بوده است. اینها کسانی هستند که باید در خدمت نظام باشند و در بسیج کردن نیروها در جهت نظام و انقلاب کمک کنند.