صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۶۸۸۷۴
مروری بر توطئه‌ها، فتنه‌ها و جنایت‌های پنجاه سال اخیر

توطئه‌ها و جنایت‌های پیش از رهبری نهضت امام خمینی(ره)


تهیه و تنظیم: سیدمهدی حسینی

همواره حوزه‌های علمیه علوم دینی شیعیان و روحانیت شیعه در دستور کار برنامه‌ریزان، طراحان و توطئه‌گران وابسته به استعمار بوده است. تاکنون نقشه‌ها و دسیسه‌های فراوانی انجام گرفته تا مراکز علوم دینی شیعیان برچیده شود. بررسی علل و عوامل دخیل و شیوه‌ها و روش‌های آنها فرصت جداگانه‌ای را می‌طلبد. جریان‌های وابسته به استعمار انگلیس بارها به مرکزیت تعلیم و تربیت اهل علم در کربلا، نجف، سامرا و سایر نقاط هجوم آورده و خون بسیاری از مظلومان و جوانان پاک اهل علم را بر زمین ریخته‌اند. رویدادهای گذشته تاریخ گواهی می‌دهد که چه جنایت‌هایی که انجام نگرفته ولی علمای شیعه در برابر این دسیسه‌های عوامل بیگانه، بسیار هوشیارانه عمل کردند که ذکر هر یک، ماجراهایی دارد. در این مبحث مقدماتی تنها به چند نکته مهم و تأثیرگذار برای ورود به نهضت امام خمینی(ره) به اختصار اشاره می‌شود تا بتوان توطئه‌ها، فتنه‌ها و جنایت‌های پنجاه سال اخیر را برشمرد.

حوزه علمیه در پیچ و خم توطئه‌ها

حوزه علمیه قم به‌عنوان مرکز دانش و تربیت کادر علوم دینی در سال ۱۳۰۰، برابر با کودتای ۱۲۹۹ رضاخان، توسط حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی پایه‌گذاری شد و مدیریت آن به عهده ایشان بود. او با درایت در یک مقطع پانزده ساله دوران آخر حیات خود، روزگار بسیار غم‌انگیزی را گذراند. در فضای اختناق سیاسی امنیتی بسیار پیچیده پس از شکست مشروطه و اعدام شیخ‌فضل‌الله با وقوع جنگ جهانی اول و سقوط امپراتوری عثمانی و اشغال عراق توسط انگلیسی‌ها و ضربات شدیدی که به حوزه علمیه نجف وارد شده بود، شیخ عبدالکریم الزاماً می‌بایست دستاوردهای علمای شیعه را از این پیچ و خم و بحران‌ها عبور دهد و حفظ کند، به‌خصوص با به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی و مشاهده اعمال سرکوبگرانه شدید او علیه علما و دانشمندان شیعه همچون؛ شهادت سیدحسن مدرس، شیخ محمدتقی بافقی یار دیرینه و وفادار او، برخوردهایی که با آیت‌الله شاه‌آبادی شد، برخورد با قیام حاج‌آقا نورالله اصفهانی و قضیه قیام مسجد گوهرشاد و برخورد ناجوانمردانه‌ای که با آیت الله ‌العظمی حاج‌آقا حسین قمی صورت گرفت. او همه این مصیبت‌ها را تحمل کرد تا اصل مرجعیت شیعه در قم پایدار شود. پس از رحلت او در سال ۱۳۱۵ دشمنان بیکار ننشستند و هر از چندگاه، فتنه و اختلاف و توطئه‌ها برپا می‌کردند و علمای ثلاث آقایان خوانساری، صدر، حجت با وحدت و همدلی یک دهه را با مشکلات عدیده سپری کردند، اما اقدام هوشیارانه امام راحل در آن ایام سخت و پیچیده، حوزه علمیه قم را از خطر توطئه‌ها و دسیسه‌های دشمنان نجات داد.

اقدام هوشیارانه امام

حضرت امام خمینی از شاگردان ممتاز، عالم و مجاهد، مدرس برجسته و بنام حوزه، حاضر در جلسات سیاسی شهید مدرس، شاهد تمام حوادث پس از مشروطه بود، روش و خط‌مشی استاد خویش را درک می‌کرد. ایشان به عنوان یک شخصیت علمی و بصیر و آگاه به زمان خود و آشنا به انواع دسیسه‌ها و توطئه‌های دشمنان در ایام بحرانی پس از رحلت شیخ عبدالکریم، وارد عرصه مبارزه فرهنگی و سیاسی شد و اقدامات درخور تحسین و قابل تقدیری انجام داد. ایشان با تدوین کتاب معروف «کشف‌الاسرار» به شبهات و سوالات و شایعات دشمنان کینه‌توزانه پاسخ داد. علاوه بر آن، انتشار این کتاب ضربه کاری‌ای به عوامل استعمارگران زد و موجب امید و تقویت روحیه عالمان دین در حوزه تعلیم و تعلم شد. امام راحل همچنین با صدور بیانیه‌ای از آن به سند تاریخی نام بردند. در بیست‌وسوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۲۳ حضرت امام برای اولین بار دعوت به قیام برای خدا کردند و در بخشی از آن هشدار دادند: «اگر مجال را از دست بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزه‌گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداى عالم چه عذرى دارید؟ همه دیدید کتاب‌هاى یک نفر تبریزى بى‏سر و پا را [منظور احمد کسروی است] که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب(روحى‌له‌الفداء)‌ آن همه‌ جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگى است که شماها را فرا گرفته؟»

از همان زمان امام راحل در رأس کسانی بودند که برای برپایی وحدت و حفظ حوزه علوم دینی و رعایت شریعت تلاش‌های بی‌وقفه کردند.

اقدام عملی امام راحل در برابر توطئه‌ها

امام خمینی(ره) در همان ایام، از نفوذ کلمه در حوزه علمیه برخوردار بودند و در رأس علمایی بودند که به شدت روی وحدت مرجعیت پافشاری می‌کردند. مرحوم حضرت آیت‌الله سیدحسن بدلا در خاطرات خود در این باره آورده است: «نخستین کسی که برای تثبیت مرجعیت آقای بروجردی تلاش کرد، مرحوم امام بود. ایشان در واقع بیشترین تأثیر را در این زمینه داشتند و با رفت‌وآمدهایی که در ایام بستری شدن آقای بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی تهران انجام دادند و نیز ملاقات‌هایی که در قم با ایشان داشتند، زمینه را برای مطرح شدن آقای بروجردی فراهم آوردند. فراموش نکنید که در آن ایام، اوضاع آشفته‌ای بر حوزه و جامعه حاکم بود و قدرت‌های استکباری دست‌به‌دست هم داده بودند تا مراجع سه‌گانه وقت را بشکنند و میان آنها تفرقه ایجاد کنند. دشمنان اسلام از قدرت و نفوذ روحانیت ضربه خورده بودند، لذا همه تلاش‌های‌شان را در این امر صرف کردند که از میزان اقتدار [و مرجعیت او] بکاهند. از قضا مقداری هم در این کار موفق شدند و کار به جایی رسید که افرادی مانند مرحوم صدر و آقای خوانساری دیگر در امور مالی دخالتی نکنند.» آیت‌الله بدلا در ادامه خاطراتش یادآور شد: «پس از اینکه عمل جراحی ایشان [آیت‌الله‌العظمی بروجردی] در بیمارستان با موفقیت به پایان رسید، بزرگان و مدرسان حوزه علمیه به خدمت ایشان رسیدند و تقاضا کردند که ایشان مقیم قم شوند. حتی عنوان کردند که اگر ایشان مرجعیت عامه را بپذیرند، اختلافات موجود در حوزه خاتمه پیدا می‌کند و سدی در مقابل هجمه‌هایی که به حوزه روحانیت و فرهنگ شیعه می‌شود، ایجاد می‌گردد. پیشنهاد مدرسین طراز اول قم [همچون امام راحل] باعث شد که مراجع ثلاث نیز در مقابل عمل انجام شده قرار گیرند و با وحدت و قطب مرجعیت موافقت کنند...»

تلاش‌های امام راحل برای خنثی کردن نقشه‌ها و توطئه‌های دشمنان اسلام و روحانیت شیعه نتیجه داد و پایگاه علوم دینی در قم حفظ و تقویت شد. آیت‌الله‌العظمی بروجردی در دوران مرجعیت و زعامت بسیار خوش درخشید و با وجود و نفوذ او در ایران و جهان تشیع استعمارگران و عوامل آنها در موضع انفعال بودند. اما پس از رحلت آیت‌الله بروجردی جریان توطئه‌گر بار دیگر فعال شد و امام برای مقابله وارد عرصه شدند و در سال‌های ۴۰ و ۴۱ انگلیس و آمریکا و رژیم شاه برنامه‌های جدیدی برای ایران چیدند که امام همه آنها را افشا کرد.

امام خمینی در رأس مبارزه

شاه و رژیم شاه و دستگاه استکباری از رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی خوشحال شده بودند، زیرا وجود بزرگانی چون ایشان برای رژیم شاهنشاهی بسیار دردناک بود، چراکه مجتهدین و مراجع تقلید بزرگی مانند شیخ عبدالکریم، آیت‌الله بروجردی با تدبیر و زیرکی خاصی مرکزیتی تأسیس کرده بودند که موجب تحکیم و تقویت مبانی دینی شده بود و مانع نفوذ عوامل کشورهای استعمارگر شده بود، دستگاه‌های تبلیغی و برنامه‌ها و توطئه‌هایی در دستور کار خود قرار دادند که پایگاه مرجعیت از قم برچیده شود و تلاش کردند که مرجعیت شیعه خارج از ایران باشد. در روزهای پایانی سال ۱۳۴۰ آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی نیز رحلت نمود و رژیم از این جهت هم خوشحال بود و احساس می‌کرد مانعی سر راه نیست و بقیه علمای قم را نیز به حساب نمی‌آورد. تصور می‌کرد که کار روحانیت و مراجع در ایران پایان یافته است. از همین‌رو دولت (اسدالله علم) وقت در اولین اقدام خود در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی را تصویب کرد. در این قانون قسم به قرآن حذف شده بود و شرط مسلمان بودن نادیده گرفته شده بود و این اولین نقشه‌ای بود تا عناصر دست‌ساخته استعمارگر انگلیس و آمریکا بتوانند در حاکمیت کشور راه پیدا کنند و از این طریق از نفوذ علما و روحانیت کاسته شود. غافل از اینکه، علما و مراجع تقلید وقت با این اقدام فریبکارانه استعمار مقابله می‌کنند و در رأس آنها امام خمینی(ره) قرار داشتند. از همین رو مبارزه ایشان علیه دولت اسدالله علم شکل گرفت و به مدت دو ماه به‌صورت یک جنبش ضداستعماری جریان پیدا کرد و در نهایت هم با شکست مواجه شد که داستان دیگری دارد.

طرح اصلاحات با نفوذ آمریکا

به‌طور کلی آمریکایی‌ها برای سلطه خود در جهان یک برنامه تنظیم و طراحی شده در دست اقدام داشتند و در ایران به اسم «انقلاب شاه و ملت» آن را از شاه مستبد ایران خواستار شده بودند. شاه مأموریت داشت که در روز ۱۹ دی‌ماه ۱۳۴۱ طرح ابتکاری خود را اعلام کند که در ابتدا شامل شش ماده بود که به لوایح شش‌گانه مشهور شده بود. خبرگزاری‌ها و رسانه‌های گروهی غرب با آب و تاب فراوان آن را منعکس کردند. روحانیت و علمای قم و مراجع وقت پیش از هر اقدامی در صدد برآمدند که معنا و مفهوم لوایح شش‌گانه مورد نظر شاه را بدانند. پس از گفت‌وگوی بسیار مخالفت‌شان را با اصلاحات ضداسلامی به شاه یادآور شدند و شاه بقای خود را به این رفرم آمریکا می‌دانست و در ضمن تصور نمی‌کرد که روحانیت با او به مقابله برخیزند.

شاه در دیدار با آیت‌الله کمالوند خرم‌آبادی از علما و روحانیت شیعه گله کرده و گفته بود: «روحانیون ایران روند شاه‌دوستی را از علمای تسنن بیاموزند که آنها بعد از انجام هر فریضه برای پادشاه کشورشان دعا می‌کنند و علمای ما چه بگویم؟!»

آقای کمالوند پاسخ داده بود: «علمای اهل تسنن مأمورین دولت هستند و دعای آنها روی مراسم اداری است ولی علمای شیعه هیچ‌گاه مأمور حکومت‌ها نبوده‌اند.»

شاه برای انجام اصلاحات آمریکایی تصمیم گرفت در ششم بهمن و تحت عنوان رفراندوم از مردم رأی بگیرد، اما این تصمیم با مخالفت و تحریم علما روبه‌رو شد و بازاری‌ها و مردم شهرها با اعتصابات و تعطیلی و تظاهرات خیابانی، مخالفت‌شان را اعلام کردند. رفراندوم انجام گرفت و جان کندی، رئیس‌جمهور آمریکا بلافاصله به شاه تبریک گفت. سفیر انگلیس هم مراتب رضایت‌مندی ملکه انگلیس را به علم اعلام داشت، رادیو مسکو هم در همان شش بهمن برنامه اصلاحی شاه را ستود و مخالفان آن را عوامل غرب و ارتجاع نامید و شاه هم در مراسمی سخنرانی کرد و گفت: «رسیدن مردم اروپا و آمریکا به تمدن به این دلیل بوده که مذهب از تمام شئون زندگی خارج شده است و ایران باید چنین کند.»

تهاجم به مدرسه فیضیه و موضع قاطع امام

رژیم شاه و نیروهای امنیتی در طرح توطئه‌گرانه‌ای اقدام به سرکوبی اجتماعات روحانیت می‌کردند. ایام نوروز فروردین ۱۳۴۲ با شهادت امام جعفر صادق(ع) مصادف شده بود. غالب اعلامیه‌های علما بدین مناسبت عزای عمومی اعلام کردند. مردم به جای کارت تبریک، کارت تسلیت می‌دادند. در مساجد، حسینیه‌ها و منازل علما به جای نشست تبریک، عزا برپا بود. یکی از منازل، منزل امام راحل بود که برخی از مأموران امنیتی اقدام به اخلالگری در هنگام سخنرانی کردند که با یک برخورد تهدیدکننده امام خنثی شد.

عصر دوم فروردین عزاداری در مدرسه فیضیه برپا بود، گوینده بالای منبر به زندگی حضرت صادق(ع) و مبارزات ایشان می‌پرداخت که در بین سخنانش جمعی اقدام به فرستادن صلوات‌های بی‌مورد کردند. مزدوران رژیم جلسه را بر هم زدند و تریبون را در اختیار گرفتند و اقدام به ضرب و شتم طلاب کردند. بارها در آن شب و روزهای بعد دسته‌های سازماندهی شده و با مشخصات با شعار «جاوید شاه» به طلاب مدرسه در حال تحصیل هجوم بردند و فاجعه معروف را به وجود آوردند و این خبر به همه شهرها و حتی روستاهای کشور انتقال داده شد و رسوایی زیادی برای دستگاه حاکم به وجود آورد.

و حضرت امام(ره) با صدور پیامی موضع قاطع خود را نسبت به این فاجعه اعلام کردند و در بخش پایانی آن مرقوم فرمودند: «اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ مابلغ» اکنون که مرجع صلاحیتدارى براى شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت به طور جنون‌آمیز در جریان است، من به نام ملت از آقاى علم شاغل نخست‌وزیرى استیضاح مى‌کنم، با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل حمله به بازار تهران کردید و علماى اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیرى اکنون نیز در حبس به سر مى‌برند؟ با چه مجوز بودجه مملکت را خرج رفراندوم معلوم‌الحال کردید؟... با چه مجوز مأمورین دولت را که از بودجه ملت حقوق مى‌گیرند براى رفراندوم شخصى الزاماً به خدمت واداشتید؟ با چه مجوز در دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید و به مدرسه فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق (سلام‌الله‌علیه) کماندوها و مأمورین انتظامى را با لباس مبدل و حال غیر عادى به مدرسه فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادید؟ من اکنون قلب خود را براى سرنیزه‌هاى مأمورین شما حاضر کردم، ولى براى قبول زورگویى‌ها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم کرد...»

از همین فروردین سال ۱۳۴۲ امام راحل به‌طور قاطع و جدی در مقابل خواسته‌های رژیم شاه با پشتوانه آمریکا، انگلیس مقاومت می‌کنند، اما عوامل استعمار خارجی و استبداد داخلی، از هرگونه توطئه‌ علیه رهبری و نهضت ایشان دریغ نکردند، به‌خصوص در ایام مصادف با ماه محرم رویارویی‌ها و افشاگری‌های امام جدی‌تر و کوبنده‌تر می‌شود که در مباحث آینده دنبال خواهد شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات