صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۶۸۸۷۷

اوباما دست به دامان‌طالبان


قاسم غفوری

در سال 2001 پس از حوادث 11 سپتامبر آمریکا، جرج‌بوش پسر رئیس‌جمهور این کشور، با ادعای مبارزه با تروریسم، به افغانستان لشکر ‌کشید. تروریسم ادعایی آن‌ها شامل طالبان و القاعده بود. باراک اوباما در سال 2008 در حالی وارد کاخ سفید شد که وی نیز ادعای مبارزه با تروریسم را سر داد که از محورهای آن را ادامه جنگ افغانستان تشکیل می‌داد. وی ضمن رد جنگ عراق تأکید داشت که جنگ با تروریسم در افغانستان باید ادامه داشته باشد. وی در سال 2013 یعنی آغاز دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش نیز ادعای مبارزه با تروریسم را مطرح کرد. بوش و اوباما در حالی با نام مبارزه با تروریسم، حضور نظامی و حتی گسترش آن بر سراسر جهان را توجیه می‌کردند که بررسی کارنامه آنان نشانگر تبانی‌ها و همگرایی‌های گسترده آمریکا با گروه‌های تروریستی از جمله طالبان و القاعده هستند.

در این چارچوب می‌توان به سخنان هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا اشاره کرد که می‌گوید: طالبان و القاعده زاده دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس برای مقابله با شوروی و تحقق اهداف منطقه‌ای آمریکا است.

‌بی‌نظیر بوتو، نخست‌وزیر فقید پاکستان نیز در چندین مرتبه اذعان می‌کند که طالبان را آمریکا برای تغییر در معادلات منطقه و رسیدن به منافعش ایجاد کرده است. در همین حال، حنا ربانی، وزیر خارجه سابق پاکستان نیز از طالبان به نام فرزندان چشم‌آبی سازمان سیا و «ام‌آی6» یاد می‌کند.

مجموع این سخنان در کنار اسناد متعددی که در محافل رسانه‌ای منتشر شده، نشان می‌دهد که ادعای مقابله آمریکا با طالبان، ادعایی واهی بوده و صرفاً نوع بهره‌گیری آمریکا از این گروه‌ها برای اهداف سلطه‌گرایانه متفاوت است. گاهی این اقدام در قالب رفتارهای تعاملی صورت می‌گیرد که نمود آن را در کشتار شیعیان پاراچنار پاکستان و بحران‌سازی در منطقه می‌توان مشاهده کرد و گاه در قالب تقابل که اشغال افغانستان و 13 سال جنایت آمریکا در این کشور، نمودی از آن است. بررسی کارنامه رفتاری آمریکا در قبال طالبان نشان می‌دهد که آمریکا بار دیگر تلاش دارد تا از طالبان برای رسیدن به اهداف خود بهره گیرد در حالی که بخش اصلی این رفتار را همگرایی و معاملات آشکار و پنهان با طالبان تشکیل می‌دهد. برای آشنایی بیشتر با این مسئله بیان چند نکته قابل توجه است.

اولاً؛ دولتمردان آمریکا در عرصه داخلی با چند چالش مواجه هستند. از یک سو به دلیل بحران اقتصادی، مسئله کاهش بودجه نظامی آمریکا و حتی اخراج بخشی از نظامیان مطرح شده؛ در حالی که این مسئله موجب تضعیف موقعیت اوباما و حزب دموکرات در میان نظامیان و سازندگان سلاح می‌شود. مسئله‌ای که تأثیر منفی بر آرای دموکرات‌ها در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره (آبان‌ماه) خواهد داشت. از سوی دیگر، افشای توجه نداشتن دولت آمریکا به کهنه سربازان که به استعفای وزیر امور کهنه سربازان منجر شد، رسوایی و چالشی جدید در کارنامه اوباما ثبت کرد که موجب اعتراض‌های مردمی و سوء‌استفاده جمهوریخواهان شد.

ثانیاً؛ در حوزه افغانستان آمریکا از یک سو به دنبال سوق دادن دولت آینده افغانستان به امضای توافقنامه امنیتی کابل ـ واشنگتن براساس چارچوب‌های آمریکایی است که حضور بلندمدت آمریکا را تضعیف می‌کند. از سوی دیگر، عدم برگزاری موفق مرحله دوم انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان برای آمریکا امری مهم است. این انتخابات 24 خرداد با حضور «عبد‌الله عبدالله» و «اشرف غنی» در حالی برگزار می‌شود که موفقیت ارتش در تأمین امنیت و نیز مشارکت گسترده مردم (نظیر دور اول) چالش‌هایی برای آمریکا به همراه دارد به‌ویژه اینکه، ادعاها و توجیهات آمریکا، ادامه اشغال افغانستان را ابطال می‌سازد. آرای پایین و شکننده رئیس‌جمهور آینده افغانستان فرصتی خواهد بود تا آمریکا بتواند خواسته‌های خود را به کابل تحمیل کند.

ثالثاْ؛ در عرصه جهانی نیز آمریکا در حالی همچنان از گزینه گروه‌‌های تروریستی بهره می‌گیرد که ناکامی‌ها و شکست‌های گسترده این گروه‌ها در سوریه، مانع از تحقق اهداف آمریکا در منطقه شده است. آمریکا با وجود ادعای مبارزه با تروریسم، همچنان به دنبال بهره‌گیری از گروه‌های تروریستی برای بحران‌سازی در منطقه با محوریت مقابله با جبهه مقاومت و توجیه نظامی‌گری در منطقه است.

با توجه به وضعیت مذکور، رویکرد به طالبان به‌عنوان بزرگ‌ترین جریان که توان اجرای خواسته‌های آمریکا را دارد، اکنون به مولفه رفتاری آمریکا مبدل شده است.

این گزینه زمانی آشکارتر می‌شود که در اقدامی ناگهانی و با ادعای میانجی‌گری قطر، آمریکا از مبادله سرباز آمریکایی در‌بند طالبان با پنج عضو طالبانی دربند زندان گوانتانامو خبر داد. آنچه ابهام در رفتار آمریکا را بیشتر می‌سازد آن است که آمریکا پنج سال صبر کرده و اکنون به این مبادله رضایت داده است؛ مبادله‌ای که اوباما و جان‌کری بسیار بر آن مانور داده و آن را پیروزی بزرگ برای دولت خود عنوان کردند. این تبانی‌ها و نیز اعطای برخی امتیازات مالی برای طالبان و قطع حملات نظامی آمریکا به این گروه می‌تواند دستاوردهای متعددی برای آمریکا به همراه داشته باشد.

مبادله سرباز آمریکایی با پنج عضو طالبان، نمادی از توجه دولت آمریکا به نظامیان است که برای حمایت از نظامیان حتی حاضر به تبادل سران طالبان شده‌اند. این مسئله سرپوش بر رسوایی وزارت کهنه سربازان آمریکایی است. از دیگر محورهای تبانی‌های آمریکا و طالبان را افزایش فضای ناامنی در افغانستان تشکیل می‌دهد. افغانستان در حالی خود را برای انتخابات آماده می‌کند که حملات طالبان نیز شدت گرفته است. بحران‌سازی امنیتی طالبان چند دستاورد برای آمریکا دارد. از یک سو، خواسته‌های انتخاباتی آمریکا مبنی بر مشارکت پایین مردم و تشکیل دولتی با آرای متزلزل و شکننده را رقم می‌زند و از سوی دیگر، بهانه‌ای برای ادامه حضور نظامی آمریکا در افغانستان است. نکته مهم آنکه، این حملات و برجسته شدن تهدیدات تروریست‌ها و طالبان موجب می‌شود تا طرح کاهش بودجه نظامی آمریکا و اخراج بخشی از کارکنان ارتش منتفی گردد. امری که برای اوباما و دموکرات‌ها در آستانه انتخابات دارای اهمیت بسیاری است.

نکته مهم دیگر آنکه، آمریکا با رویکرد به طالبان آن هم به صورتی آشکار، به دولت آینده افغانستان درباره پیامدهای عدم امضای توافقنامه امنیتی کابل ـ واشنگتن هشدار می‌دهد. آمریکا با القای رویکرد به طالبان که مسلماً چالش‌های بسیاری با دولت آینده افغانستان خواهد داشت، تلاش دارد تا دولت جدید را به همگرایی با آمریکا از جمله امضای توافقنامه امنیتی وادار سازد و در نهایت، طالبان ظرفیت‌های بسیاری برای اجرای سیاست‌های تروریستی آمریکا در منطقه دارد که آمریکا با امتیاز‌دهی به آنها، در پی بهره‌گیری از آن است. این مسئله زمانی آشکارتر می‌شود که منابع خبری از توافق عربستان با طالبان برای اعزام سی‌هزار نیرو به سوریه خبر دادند. آمریکا با استفاده از طالبان به دنبال جبران شکست‌های دیگر گروه‌های تروریستی است که در طول سه سال اخیر به منطقه، به ویژه سوریه اعزام کرده است. استمرار بحران در منطقه، محور این طرح را تشکیل می‌دهد.

با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان گفت که، آمریکا بار دیگر پای میز مشترک با طالبان نشسته، چنانکه همین سیاست را در قبال سایر گروه‌های تروریستی در شمال آفریقا از جمله در لیبی، مالی، آفریقای مرکزی، نیجریه و... صورت داده است. آمریکا به دنبال بهره‌گیری از طالبان به عنوان مولفه‌ای برای خروج از چالش‌های داخلی و منطقه است در حالی که در این راه، میلیون‌ها انسان بی‌گناه از جمله مردم افغانستان و پاکستان را قربانی می‌سازد. چنانکه در طول سال‌های گذشته بارها این طرح را اجرا کرده و هزاران نفر را به کام مرگ برده است، در حالی که در ظاهر، ادعای مبارزه با تروریسم را سر می‌دهد حال آنکه در پشت پرده و گاه آشکارا به حمایت از این گروه‌ها می‌پردازد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات