اکنون نوار غزه با یک میلیون و 800 هزار نفر جمعیت و 360 کیلومترمربع مساحت، کانون توجه همه مردم جهان است و انسانهای باوجدان پنج قاره با حضور در خیابانها، علیه اسرائیل اعلام موضع کرده و جنایات این رژیم را محکوم میکنند. به جرأت میتوان گفت که هیچ واقعه و جریانی در حال حاضر وجود ندارد که بتواند به اندازه تحولات فلسطین و غزه کل جهان را تحت تاثیر قرار دهد. وقایع و پدیدهها یا منطقهای هستند یا قارهای و یا به حوزههای دینی و سیاسی خاصی تعلق دارند؛ اما فلسطین اکنون مورد توجه همه مردم جهان است؛ از بومیان بولیویایی گرفته تا سفیدپوستان آمریکای شمالی و زردپوستان آسیای شرقی، همه نسبت به تحولات فلسطین حساس شدهاند. اکنون مادران سیاهپوست آفریقای جنوبی کودکان غزه را فرزندان خود میدانند و برای مظلومیت آنها اشک میریزند. شکلگیری چنین پیوند عاطفی عمیق میان مادران دنیا و این کودکان، بزرگترین دستاورد جبهه مقاومت است و پیروزی علیه صهیونیسم را تضمین میکند.
اکنون اعتراضات خیابانی مردم خشمگین جهان حالت تهاجمی به خود گرفته است؛ در روزهای نخست تظاهرات در مجموع آرام بود؛ ولی این اعتراضات در کشورهایی که دولتهایشان حامی اسرائیل هستند، به تدریج وارد فاز درگیری با پلیس شد. در انگلیس، آمریکا، فرانسه، کانادا و استرالیا مردم هر روز علیه دولتهای خود شعار میدهند و حمایت آنها از اسرائیل را شرمآور میخوانند.
همین شکاف ایجاد شده در جوامع غربی، دولتهای حامی رژیم صهیونیستی را مجبور کرده است که به دنبال آتشبس باشند.
در کل، کمتر کشوری را میتوان سراغ گرفت که شاهد تظاهرات خیابانی ضد اسرائیلی و ضدآمریکایی نباشد.
در برخی از این جوامع مثل ایالات متحده، فرانسه، انگلیس، آفریقای جنوبی، اسپانیا، ترکیه، کانادا، اتریش، استرالیا، ایتالیا و آلمان علاوه بر پایتخت، مردم شهرهای دیگر نیز در حمایت از ساکنان مظلوم غزه تظاهرات میکنند.
معترضان آمریکایی طی روزهای اخیر در شهرهای بزرگی مثل نیویورک، واشنگتن، شیکاگو، بوستون، سان فرانسیسکو، لسآنجلس و شهرهای کوچکتری همچون آستین، ساندیهگو، نئو اورلئان، پورتلند، هارتفورد، فیلادلفیا، پیتسبورگ، آلبا کرکی، سیراکیوز، دیربرن، ایندیانا پلیس، نشویل، فورت لادیل، تامپا و چند شهر دیگر خواستار پایان یافتن جنایات صهیونیستها و قطع کمکهای واشنگتن به رژیم اسرائیل شدند. آمریکا سالانه حدود سه میلیارد دلار به این رژیم کمک میکند. شهرهای مونترال، تورنتو، اوتاوا، ونکوور، ادمونتون و کالگاری کشور کانادا نیز طی هفتههای اخیر شاهد تظاهرات ضداسرائیلی بود.
اعتراضات در سایر کشورهای حامی اسرائیل نیز کم و بیش به همین گستردگی است و در اینجا به آنها اشاره نمیشود.
اولین چیزی که با مشاهده فهرست نام این شهرها به ذهن خطور میکند، این است که انحصار خبری غرب در قبال تحولات فلسطین از بین رفته است و دیگر نمیتوان افکار عمومی را به طور هدفمند مهندسی کرد.
اکنون ملتهای غربی هم به ابعاد جنایات اسرائیلیها در نوارغزه و کرانه باختری اشراف دارند و هم میدانند که این جنایات با حمایت دولتهای متبوع آنها از اسرائیل رقم میخورد.
در انگلیس علاوه بر دولت لندن، شبکه «بی.بی.سی» نیز به خاطر تحریف حقایق فلسطین، از شعارها و اعتراضات مردم در امان نمیماند. همین مورد در آمریکا نیز علیه شبکه «سی.ان.ان» مشاهده میشود. رویارویی مردم با پلیس در فرانسه شدیدتر است؛ دستگیرشدگان تظاهرات شهر «سرسل» به حبس محکوم شدهاند و درگیری در پاریس و دیگر شهرهای بزرگ ادامه دارد.
در سایر کشورهای جهان پرچمهای آمریکا و اسرائیل با هم به آتش کشیده میشوند. شش حزب سیاسی ایالت «ماهاراشترا»ی هند تهدید کردهاند که اگر جنایات اسرائیل ادامه یابد، کنسولگری این رژیم را در این ایالت اشغال میکنند.
هندیها مثل سایر ملل جهان میگویند، اسرائیل با پشتپا زدن به همه قوانین و همه معاهدات و مقدسات، بشریت امروز را تحقیر کند. اما آنها میخواهند بگویند ما تحقیر نمیشویم. ما به نهادهای سیاسی و اقتصادی اسرائیل در همه جای جهان حمله میکنیم. آنها نمیتوانند تحمل کنند که یک رژیم کوچکی با حدود شش هفت میلیون جمعیت مهاجر در روز روشن و مقابل چشمان همه هر کاری که دلش خواست بکند؛ زن و کودک و بزرگسال را در خانه خود با فروریختن بمب و موشک بکشد. در لبنان آپارتمانها را روی سر ساکنان و مردم غیرنظامی ویران کند، به سوریه حمله هوایی بکند و حتی در سودان نهادهای غیرنظامی را هدف قرار دهد.
شاید سیاستمداران و مقامات محافظهکار عربی و غیرعربی به خاطر حفظ مقام و موقعیت خود، هرگونه خفتی را از جانب آمریکا و رژیم صهیونیستی بپذیرند، اما مردم به خیابانها میآیند و میگویند ما تحقیر نمیشویم و مقابل اسرائیل میایستیم. مردم میگویند همانطور که بردهداری را پشت سر گذاشتیم و همانطور که آپارتاید (سیاست جدایی نژادی) آفریقای جنوبی را در هم شکستیم، صهیونیسم را نیز در هم میشکنیم.
تکرار نسلکشی
اسرائیل حملات جاری خود به غزه را مثل جنگ 33 روزه علیه لبنان (سال 2006) و جنگ 22 روزه (سال 2009) عمدتا متوجه مناطق مسکونی و غیرنظامی کرده است؛ نیروی هوایی و توپخانه رژیم اشغالگر محلههای شجاعیه و خزاعه در غزه بیت حانون و رفح را در هم کوبیدند. در شجاعیه بیش از 80 غیرنظامی شهید شدند. صهیونیستها پس از گلولهباران خزاعه، به سمت هر جنبدهای که قصد نزدیکی به این محله را داشت آتش گشودند، تا خبرنگاران و امدادگران به منطقه دسترسی نداشته باشند. به همین خاطر، اجساد کوچک و بزرگ در معابر عمومی و زیرآوارها رها شدند. بمباران پناهگاه سازمان ملل در «بیت حانون» واقع در شمال نوار غزه، 16 شهید و 200 زخمی بر جای گذاشت. شماری از کارکنان سازمان ملل نیز در این بمباران کشته شدند. به گفته مقامات سازمان ملل، مقامات اسرائیلی از قبل میدانستند که این مکان متعلق به این سازمان است و آوارگان در آنجا پناه گرفتهاند.
شمار حملات هوایی ارتش رژیم صهیونیستی به مردم بیدفاع غزه از 15 هزار مورد فراتر رفته و تعداد شهدا در حال نزدیک شدن به رقم 2000 است، که بالغ بر 70 درصد آنها غیرنظامی هستند و زنان و کودکان بیشترین شمار قربانیان و زخمیها را تشکیل میدهند.
به گفته مقامات سازمان ملل، هر ساعت یک کودک در غزه کشته میشود.
در این جنگ ارتش صهیونیستی با گلولههای حاوی گازهای سمی و ناشناخته محلههای شیخ رضوان، شارعالنفق، الزهرا و دیگر مناطق را هدف قرار داد و بر سرمردم بمبهای فسفری فرو ریخت.
اما نظامیان اسرائیلی در عرصه نبرد رودردرو بامبارزان فلسطینی ناکام بودند. در مورد شمار تلفات اشغالگران صهیونیست در نبردهای زمینی تاکنون آمار دقیقی ارائه نشده است و این رقم از 130 نظامی تا 200 نظامی در نوسان است. این رقم حتی اگر 100 نظامی هم باشد، در نوع خود بیسابقه است.
طی دو هفته نخست نبرد، 15 سرباز اسرائیلی برای فرار از جنگ در غزه، اقدام به خودکشی کردهاند و شماری از نظامیان نیز پای خود را هدف قرار دادند تا به جبهه نبرد نروند.
یک فرمانده صهیونیستی جنایت شجاعیه جراحت عمیق برداشت و بعدا به هلاکت رسید. به گفته «سی.ان.ان» «دمتری لفیتاس» فرمانده یک گروهان زرهی نیز در نبرد غزه کشته شد.
انهدام تعدادی تانک و نفربر هم از دستاوردهای دیگر حماس در نبرد کنونی است. علاوه بر آن، نیروهای مقاومت برای نخستین بار توانستند از هواپیماهای بدون سرنشین علیه دشمن بهره ببرند و یک پایگاه اتمی، شهرکهای صهیونیستنشین دوردست را با موشک هدف قرار دهند.
حملات موشکی حماس و جهاد اسلامی به تلآویو و فرودگاه بینالمللی «بن گورین» هم باعث شد آمریکا، اروپا، روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر پروازهای خود به فلسطین را لغو کنند.
شرکتهای هواپیمایی ایرفرانس و لوفت هانزا (آلمان) نیز فعالیتهای هوایی به مقصد تلآویو را متوقف کردند. بدین ترتیب، برای نخستین بار ضربه حیثیتی مهمی به اسرائیل وارد شد و حتی اعتراض «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی را در پی داشت. او خطاب به «جان کری» وزیر خارجه آمریکا گفت: درتصمیم خود در مورد لغو پروازها تجدید نظر کنید. این اقدام دولت آمریکا با انتقاد نمایندگان کنگره نیز مواجه شد.
در پی لغو شدن پروازها، مسافران سرگردان در فرودگاه بنگورین به خبرنگاران گفتند که حماس بر ما پیروز شد.
گردانهای قدس شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین با استفاده از موشکهای «براق 100» و «براق 70» فرودگاه مذکور، شهر تلآویو و بخش صهیونیستنشین بیتالمقدس را هدف قرار میدهند.
گردانهای عزالدین قسام شاخه نظامی حماس نیز نخستین بار یک فروند جنگنده «اف-16) را بر فراز منطقه دیرالبلح در مرکز نوار غزه هدف قرار دادند و رزمندگان گردانهای قدس از موشکهای ضدتانک «مالوتکا» که بین 500 تا 3000 متر برد دارد، در مرز غزه علیه اسرائیلیها استفاده کردند.
در نبرد کنونی غزه یک نظامی صهیونیست به نام «شائول آرون» به اسارت نیروهای مقاومت درآمده است. خودروی حامل این اسرائیلی هدف موشک ضدتانک قرار گرفت و شش سرنشین خودرو کشته شدند، اما آرون زنده ماند و به اسارت درآمد.
پس از گذشت دو هفته از نبرد سخت، در حالی که صهیونیستها فکر میکردند مهمات و موشکهای مبارزان فلسطینی ته کشیده است، «رمضان عبدالله شلح» دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین گفت: توانمندی مقاومت بیش از حد تصور دشمن است و نبرد غزه تاریخ منطقه را تغییر خواهد داد. اکنون نیز مقاومت مثل روزهای نخست تلآویو و دیگر شهرکهای دوردست را هدف قرار میدهد.
محافل سیاسی و خبری وابسته به غرب و آمریکا نیز به توانمندی مقاومت اعتراف کردهاند؛ شبکه فاکس نیوز در دومین هفته نبرد اعلام کرد: توانایی حماس نابودکردنی نیست. بسیاری از تحلیلگران غربی و صهیونیست نیز با مشاهده زمینگیر شدن تدریجی ارتش اسرائیل، تحلیلهای مشابهی را ارائه کردند. «زبیگنیو برژینسکی» سیاستمدار و تحلیلگر آمریکایی نیز در هفته نخست نبرد به رسانهها گفت، نتانیاهو با حمله به غزه اشتباه بزرگی را مرتکب شده است.
اکنون همانطور که میبینیم و در این مطلب نیز خواهد آمد، جنبش حماس ابتکار عمل را در دست دارد و برای برقراری آتشبس شرط تعیین میکند و قصد ندارد که از شرط خود دست بردارد.
آمریکا
تجربه جنگهای 2006، 2008 و 2009 نشان داده است که ایالت متحده (محافل سیاسی و خبری) ابتدا در مورد تهاجم اسرائیل سکوت میکند؛ پس از 48 ساعت جانب این رژیم را میگیردو تهاجم را «دفاع از خود» توصیف میکند. پس از پایان هفته نخست جنگ، فعالیتهای دیپلماتیک خود را در نقش میانجی آغاز میکند و نهایتا با فروکش کردن توانمندی ماشین نظامی اسرائیل و افزایش فشارهای افکار عمومی، درصدد تحمیل آتشبس بر طرفهای درگیر برمیآید. پس از اتمام جنگ نیز رفتار واشنگتن به گونهای است که انگار اصلا جنایتی رخ نداده است و طی یک پروسه شش ماهه تا یکساله همه خونهای ریخته شده توسط رژیم اسرائیل را پایمال میکند.
در ماجرای کنونی نیز مرحله سکوت و طرفداری از اسرائیل در قالب «دفاع از خود» پشت سر گذاشته شده است و در مرحله تحمیل آتشبس برطرفهای درگیر قرار داریم.
در هفته نخست درگیری «باراک اوباما» رئیسجمهور «جان کری» وزیر خارجه و افرادی مثل «هیلاری کلینتون» ادبیات واحدی داشتهاند: حمله اسرائیل به غزه، اقدام به دفاع از خود است و حماس باید حملات موشکی را متوقف کند. سنای آمریکا هم با طرح کمک 225 میلیون دلاری برای تقویت سامانه موشکی گنبد آهنین اسرائیل موافقت کرد.
در مقطع کنونی کاخ سفید تحت فشار مردم خود و جهان، کمتر از اصطلاحاتی مثل «دفاع از خود» استفاده میکند و درعوض، وزیر خارجه این کشور به شدت سرگرم اجرای آتشبس است.
انگلیس و فرانسه هم کم و بیش راه آمریکا را دنبال میکنند؛ رئیسجمهور فرانسه و نخستوزیر انگلیس طی دو هفته نخست کاملا جانب اسرائیل را گرفتند و بارها حمایت قاطع خود را از این رژیم اعلام کردند. رئیسجمهور فرانسه حتی هرگونه تظاهرات در حمایت از مردم فلسطین و غزه را غیرقانونی اعلام کرد.
اما، افزایش اعتراضات خیابانی باعث شد که آنها کمی محافظهکارانهتر با مسئله برخورد کنند و کمتر جانب اسرائیل را بگیرند.
از این پس نیز سیاست رسانهای و دیپلماتیک پاریس و لندن مشابه آمریکا خواهد بود: تلاش برای تحمیل آتشبس و کم کردن فشارهای جهانی بر اسرائیل و فراری دادن مقامات این رژیم از محاکمات بینالمللی.
حزبالله
شاید برخی فکر کنند که اگر همزمان با حملات موشکی حماس از جنوب، رزمندگان حزبالله نیز از شمال حملات خود را به اسرائیل آغاز کنند، کار این رژیم یکسره خواهد شد.
مسئله اینجاست که جنبش حزبالله نمیتواند آغازکننده باشد؛ چرا که ممکن است حامیان اسرائیل نیز آشکارا وارد میدان شوند و علاوه بر حمایت لجستیکی و تسلیحاتی از تلآویو، وارد نبرد نیز بشوند.
علاوه بر آن، نبرد همزمان حزبالله و حماس علیه رژیم صهیونیستی، موجودیت این رژیم را به خطر خواهد انداخت و در این حالت، ابعاد نبرد و ورود کشورهای دیگر به جنگ غیرقابل پیشبینی خواهد بود.
با این حال، «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان در طول نبرد جاری، دو بار حمایت قاطع خود را از مقاومت فلسطین و رزمندگان غزه اعلام کرد؛ پس از پایان هفته نخست نبرد، دبیرکل حزبالله با «خالد مشعل» رئیس دفتر سیاسی حماس و «رمضان عبدالله شلح» تلفنی گفتوگو کرد. نصرالله در این گفتوگو، به رهبران مقاومت فلسطین یادآور شد که مقاومت لبنان در کنار مقاومت غزه ایستاده است و حزبالله آمادگی دارد برای شکست متجاوزان با مقاومت فلسطین همکاری کند.
این تماس تلفنی بازتاب زیادی در رسانههای فلسطین اشغالی داشت و آنها اعلام کردند که این سخنان نصرالله، مقاومت در غزه را تقویت میکند.
نصرالله در روز جهانی قدس نیز در جمع مردم جنوب بیروت سخنان دلگرمکنندهای را در حمایت از فلسطین و مقاومت غزه اظهار کرد.
وی گفت: صهیونیستها میدانند که سرزمین مقدسی مانند فلسطین و ملت عزیزی چون مردم فلسطین را نمیتوانند نابود کنند. دبیرکل حزبالله افزود: ناکامی اطلاعاتی و ناکامی هوایی اسرائیل در جنگ غزه کاملا مشهود است. (نیروی زمینی) ارتش در مورد حمله زمینی به غزه نیز تردید دارد و نمیداند چه کار کند. ارتش به غزه لشکرکشی کرد، ولی نه به عنوان یک ارتش جنگجو، بلکه به عنوان یک ارتش کودککش.
وی خاطرنشان کرد: هدف اسرائیل نابود کردن مقاومت و سلاح مقاومت و فرهنگ مقاومت است. اما ناتوانی این رژیم در رسیدن به اهدافش در نوار غزه در حالی که حمایت متحدانش را نیز با خود دارد، بدان معناست که مقاومت پیروز شده است.
تشکیلات خودگردان
همانطور که پیشبینی میشد، موضع «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان در قبال جنگ غزه و مبارزان حماس و جهاد اسلامی موضع قاطعی نبود. عباس و دیگر سران تشکیلات خودگردان حتی در ابتدا مقاومت را سرزنش میکردند. اما با گذشت زمان و وقتی حمایتهای مردمی از مقاومت را دیدند، جانب مردم را گرفتند و جنایات اسرائیل را محکوم کردند و حتی مقاومت را ستودند.
در حوزه گفتوگو برای آتشبس نیز عباس تحرکاتی از خود نشان داد و با جان کری در رامالله مذاکراتی داشت؛ اما خودش طرحی را ارائه نکرد.
در مجموع باید گفت که تشکیلات خودگردان با مقاومت میانهای ندارد و تاکنون بیشتر سرگرم مذاکرات بیحاصل با رژیم اسرائیل بوده است و این نقش را از این پس نیز ادامه خواهد داد.
با ورود مردم کرانه باختری و قدس شرقی به درگیریهای خیابانی با نظامیان رژیم صهیونیستی که تاکنون سه شهید و بیش از 150 مجروح بر جای گذاشته است، از این پس احتمالا شرایط برای تشکیلات خودگردان سختتر میشود؛ چرا که مردم دیگر مذاکرات سازش را نمیخواهند و تشکیلات خودگردان هم فقط به درد این مذاکرات میخورد و نمیتواند مصرفی جز این داشته باشد.
ماجرای کنونی غزه، شکاف میان اشغالگران صهیونیست و مردم فلسطین را بیشتر کرده است و همین مسئله، کار را برای تشکیلات خودگردان سختتر میکند.
معیار شفاف
بحران فلسطین به خاطر کهنگی و قدمتی که دارد و به خاطر صفآرایی قدرتهای سلطهگر مقابل نیروهای استقلالطلب و مردمی، در هر جامعه و مللی برای خود مدافعان و مخالفانی دارد. مهم نیست که این جوامع در کجای جغرافیا قرار داشته باشند و مردم آنها پیرو چه دین و آئینی باشند.
بیشتر چهرههای سرشناس، ستارگان سینما، فوتبالیستهای مطرح، گروهها و جریانهای سیاسی در قبال فلسطین و رژیم صهیونیستی موضعی دارند و جانب یکی از آنها را میگیرند.
اظهارات «کریس رونالدو» فوتبالیست مشهور پرتغالی در حمایت از کودکان و مردم فلسطین و ابراز برائت لیونل مسی آرژانتینی از رژیم کودککش صهیونیستی، نمونهای از این موضعگیریهاست.
به هر تقدیر، اکنون فلسطین شکل مقیاس و معیار را به خود گرفته است و خیلی از چهرهها، جریانها، احزاب و دولتها با آن سنجیده میشوند.
فلسطین عرصه شفافی است؛ دراین سرزمین اشغال شده عدهای علیه عده دیگر ظلم روا میدارند، علیه آنها تبعیض قائل میشوند، آنها را کتک میزنند، به زن و کودک و پیر رحم ندارند، آنها را از خانههای خود میرانند، عدهای تا دندان مسلح افراد فاقد سلاح را هر روز میکشند و در کل، عرصه فلسطین عرصه شفاف است و میتواند مقیاس و ملاک خوبی برای شناخت چهرهها و سایر جریانهای منطقهای و جهانی باشد.
عدهای غاصب هستند و به هیچ قانون و صراطی مستقیم نیستند و عدهای هم در زادگاه خود تحت ستم قرار دارند.
به هر حال، جنگ غزه، ملاک خوبی برای شناخت فردی مثل «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهور جدید مصر و جریانی به نام «داعش» است.
طی پنج هفتهای که از عمر بحران و جنگ غزه میگذرد، السیسی نشان داد که در همراهی با اسرائیل نهتنها از حاکمان سابق مصر و افرادی مثل «انورسادات» و «حسنی مبارک» چیزی کم ندارد، بلکه از آنها جلوتر است؛ در تمام طول جنگ پنج هفتهای غزه السیسی به محاصره این منطقه ادامه داد و در شرایطی که تقریبا همه کشورهای غربی پروازهای خود به تلآویو را قطع کرده بودند، قاهره اعلام کرد که پروازها به تلآویو ادامه دارد!
علاوه بر آن، قاهره تلاش کرد یک طرح آتشبس مورد دلخواه اسرائیل را بر جنبش حماس تحمیل کند.
همراهی السیسی با اشغالگران فلسطین و آمریکا به گونهای است که هزاران نفر از مردم قاهره، بقربه، طلحا و استان بنیسویف مصر با برپایی تظاهرات، مواضع دولت قاهره را شرمآور خواندند.
روزنامه «الاخبار» لبنان مواضع السیسی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و وی را در همراهی با آمریکا و اسرائیل علیه مردم غزه سهیم دانست.
الاخبار نوشت: السیسی شبیه باراک اوباما است... السیسی با دشمن همراهی میکند و با بیمبالاتی همچنان بر طرح آتشبس خود که هرگونه موفقیت را از مقاومت میگیرد و پیروزی را به دشمن صهیونیستی هدیه میدهد، پافشاری میکند.
طرح آتشبس قاهره که یک هفته پس از شروع جنگ ارائه شد،کاملا یکجانبه و به نفع رژیم صهیونیستی بود، به طوری که این رژیم همان ابتدا آن را پذیرفت، اما حماس این طرح را رد کرد و آن را معادل تسلیم شدن دانست.
این نوع موضعگیری السیسی احتمالا شکاف میان مردم و دولت مصر را عمیقتر خواهد کرد.
بحران غزه همچنین، ملاک جالبی برای گروه داعش بود؛ گروهی که خود را انقلابی میداند و به اصطلاح سنگ اسلام را به سینه میزند و به زعم خودش، خلافت تأسیس میکند. اما این گروه در ماجرای غزه ودر مقابل چشمان همه مسلمانان نشان داد که جریانی صددرصد صهیونیستی است.
در دومین هفته جنگ رژیم اسرائیل علیه مردم غزه و در شرایطی که کودکان و زنان فلسطینی زیربمباران ارتش اسرائیل سختترین لحظات خود را میگذراندند، شماری از عناصر داعش پرچم فلسطین را زیرپای خود لگدمال کردند که تصاویر آن از طریق شبکههای اینترنتی قابل دریافت است. رهبران داعش ضمنا اعلام کردند، برای ما مسئلهای به نام فلسطین وجود ندارد و ما اصولا با اسرائیل خصومتی نداریم! این موضعگیری داعش علیه فلسطینیها میتواند به محبوبیت ساختگی آن در برخی جوامع ضربه کاری وارد کند.
در جامعه غربی و در سطح بینالمللی نیز از همان ابتدا برخی چهرهها مثل «نوام چامسکی»، «ریچارد نلک»، «دسموند توتو» و دهها شخصیت دیگر علیه اسرائیل موضع گرفتند و با امضای نامهای، خواستار تحریم تسلیحاتی رژیم صهیونیستی شدند. موضع بسیاری از نهادهای غیردولتی از جمله پزشکان بدون مرز نیزاز روزهای اول جنگ غزه، ضدصهیونیستی بود.
اما با گستردهتر شدن جنایات اسرائیل بسیاری از نهادهای بینالمللی و چهرههای سیاسی غربی هم نتوانستند مقابل این جنایات ساکت بمانند؛ «بانکیمون» دبیر کل سازمان ملل، که ابتدا حملات اسرائیل را دفاع از خود میدانست، نهایتا تسلیم جریان غالب شد و در روزهای آخر تیر گفت: اسرائیل باید قتل عام در غزه را متوقف کند.
«لوران فابیوس» وزیر خارجه فرانسه نیز در همان زمان (اواخر تیر) گفت: کشته شدن 600 فلسطینی غیرقابل قبول است. «آلن ژوپه» وزیر خارجه اسبق فرانسه هم گفت:در غزه بمباران خانوادههای فلسطینی را شاهدیم نه ویران کردن پایگاههای حماس را! 38 نماینده پارلمان (مجلس عوام) انگلیس نیز با صدور بیانیهای، خواستار توقف حملات رژیم صهیونیستی به غزه شدند.
در درون ساختار سازمان ملل نیز مثل جنگ 22 روزه در سال 2009، شورای حقوق بشر سازمان ملل علیه اسرائیل موضع گرفت و کمیته تحقیق بینالمللی را مأمور بررسی جنایات اسرائیل کرد. اما شورای امنیت و دیوان بینالمللی کیفری از خود تحرکی نشان ندادهاند.
این قضایا ثابت میکند که مجمع عمومی و شورای حقوق بشر آزادانهتر عمل میکنند و در مقابل، نهادهایی مثل شورای امنیت و دیوان کیفری بینالمللی وابسته بودن خود را به قدرتهای بزرگ به رخ همگان میکشند. همانطور که اشاره شد، در منازعات قبلی رژیم اسرائیل و فلسطینیها و لبنانیها نیز این دو گروه نهاد سازمان ملل مقابل هم ایستادهاند.
بنابراین، از هماکنون میتوان پیشبینی کرد که خونخواهی مردم مظلوم فلسطین مثل گذشته به نتیجه نخواهد رسید و آزادیخواهان جهان باید در این مورد چارهای بیندیشند.
آتشبس
در کشمکشهای سیاسی جاری، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» و مبارزان جنبش جهاد اسلامی فلسطین بر یک چیز تأکید دارند و از آن عقبنشینی نمیکنند؛ آنها میگویند برای پذیرفتن آتشبس یک شرط اصلی و محوری دارند و آن «برچیده شدن محاصره نوار غزه» است.
«خالد مشعل» رئیس دفتر سیاسی حماس، در کنفرانس دوحه علاوه بر شرط فوق، چهار شرط دیگر را نیز مطرح کرده است که عبارتند از توقف فوری تجاوزات به غزه، لغو مجازات علیه فلسطینیهای ساکن کرانه باختری، آزادی بازداشتشدگان و زندانیان، تسهیل در اجرای بازسازی نوار غزه و ضرورت تدوین جدول زمانی برای اجرای مفاد این خواستهها.
اما تکیهکلام همیشگی مشعل لغو محاصره غزه هست و او به طرفهای غربی که مثل سابق وارد عمل شدهاند تا راهی برای خروج اسرائیل از بنبست فعلی بیابند، فهماند که اگر به خواسته اصلی فلسطینیها یعنی رفع محاصره غزه توجه نکنند، آتشبسی در کار نخواهد بود.
اما، در مقابل، وزیر خارجه آمریکا، دبیرکل سازمان ملل و نمایندگان اروپایی دائم در رفتوآمد هستند تا آتشبس مورد نظر خود را تحمیل کنند و دولت مصر هم واسطه این کار شده است.
اینکه مقامات کاخسفید میگویند هیچ گزینهای جز آتشبس وجود ندارد، در واقع حال و روز رژیم اسرائیل را برملا میکنند؛ آنها از جبهه اسرائیل به تحولات مینگرند و میبینند که برای این رژیم همه چیز تمام شده هست و چارهای ندارد جز اینکه ماشین جنگی خود را در غزه متوقف کند. بنابراین، تلآویو به آتشبس و صلح نیاز دارد. اما برای مقاومت شرایط فرق میکند، چرا که همه چیز به نفع آنهاست؛ تهاجم را رژیم صهیونیستی روز 17 تیر آغاز کرده است، در نبردهای رودررو با مبارزان فلسطینی تلفات زیاد و بیسابقهای را متحمل شده است. حملات به مناطق شهری و غیرنظامی هم مردم جهان را مقابل اسرائیل قرار داده است.
حماس میگوید لغو محاصره، شرط اصلی آتشبس است. این حداقل امتیازی است که فلسطینیها طلب میکنند، ولی همه میدانند که اگر محقق گردد، نقطهعطفی در بحران اعراب و اسرائیل خواهد بود و همه صورتبندیها و قطببندیهای سیاسی موجود منطقه را به هم خواهد زد. بیجهت نیست که دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین میگوید، جنگ کنونی غزه برای جهان اسلام دستاوردهای بزرگی در پی خواهد داشت.
سران رژیم اسرائیل در آغاز حملات خود به غزه، هدف عملیات خود را نابودی کامل جنبش حماس و هستههای مقاومت ضداسرائیلی و زمینگیر کردن توان نظامی مبارزان فلسطینی عنوان کرده بودند. ولی الان در ورطه جنگ گرفتار شدهاند و مجبورند برای خروج از آن، امتیاز بزرگی به آنها بدهند. بیدلیل نیست که برژینسکی میگوید، نتانیاهو با حمله به غزه، اشتباه بزرگی را مرتکب شده است.
سرانجام نبرد
جنگ غزه تا اینجا تنها یک پیروز داشت؛ جریان مقاومت. همانطور که میبینیم، اسرائیل نتوانست به اهداف خود برسد و حتی در حمله زمینی در مقایسه با سال 2009 نیز ناموفقتر بوده است؛ هم شمار نظامیان کشته شده ارتش صهیونیستی بیشتر است و هم نیروهای مقاومت توانستند از طریق تونلها به پشت خطوط دشمن نفوذ کنند و ضربات بیسابقهای را به دشمن وارد نمایند.
پروژه نسلکشی هم کاملا با شکست مواجه شده و حیثیت حامیان اسرائیل را هم به باد داده است.
در جنگ 22 روزه که از 27 دسامبر 2008 (6دی 1387) آغاز شد و تا 17 ژانویه 2009 (27 دی همان سال) ادامه یافت، صهیونیستها بعد از 18 روز محاصره کامل نوار غزه، به این منطقه از هوا، دریا و زمین حمله کردند. محاصرهای که باعث شد سوخت، موادغذایی و دارویی از غیرنظامیان و اهالی غزه دریغ شود. در این حمله حدود 1000 فلسطینی شهید و بالغ بر 3000 نفر نیز مجروح شدند. تعداد کمی از این شهدا و زخمیها نظامی (مبارزان فلسطینی) بودند. در مقابل، کمتر از 100 نفر که اکثرا نظامی بودند از صهیونیستها کشته شدند.
در نبرد جاری شمار شهدای فلسطینی کم کم در حال نزدیک شدن به آستانه 2000 نفر است. ولی هنوز به غیر از مقامات اسرائیلی، کسی نمیداند که چه تعداد صهیونیست کشته و یا زخمی شدهاند. هیچ رسانه صهیونیستی به این آمارها دسترسی ندارد و اگر هم داشته باشد، اجازه انتشار آن را ندارد. با این توضیحات، مشخص میشود که اوضاع کنونی تقریبا مشابه جنگ 22 روزه است، با این تفاوت که مردم غزه اینبار مثل قبل در محاصره نیستند، آنها با حفر صدها تونل، محاصره را شکستند.
رژیم صهیونیستی بیش از یک میلیون و 800 هزار نفر را در محاصره گرفته بود تا شاید گرسنگی و قحطی آنها را ناچار به تسلیم کند. اما اکنون میبیند که مردم غزه نه تنها همه مایحتاج زندگی روزمره خود را مثل لباس و غذا و دارو از طریق تونلها تأمین میکنند، بلکه موشکهای ضد تانک و مالوتکا و انواع و اقسام تسلیحات جنگی را هم به نوار غزه منتقل میکنند.
بنابراین، مقامات رژیم صهیونیست و آمریکا دریافتهاند که مبارزان فلسطینی اکنون دست برتر را دارند و توانایی آنها در مقایسه با سال 2009 چند برابر شده است. نه پیشروی زمینی ممکن است و نه کشتار غیرنظامیان میتواند ادامه یابد.
به نظر میرسد که اگر این جنگ فرسایشی شود، درگیریهای خیابانی در کشورهای حامی اسرائیل نیز تشدید میشود و منافع این رژیم و آمریکا در سراسر جهان مورد حمله قرار میگیرد.
در یک جمعبندی، به نظر میرسد که اسرائیل و آمریکا چارهای جز برداشتن محاصره نوار غزه ندارند و در حال حاضر نیز خبرهایی در این مورد به گوش میرسد و یکی از آنها خبری است که روزنامه «الحیات» چاپ لندن، به نقل از وزیر خارجه آمریکا گزارش کرده است. طبق این گزارش، جانکری به طرف فلسطینی وعده داده است که به محاصره غزه پایان میدهد.