
پایگاه بصیرت، گروه حماسه و جهاد: همکاری رژیم بعثی صدامحسین با گروهکهای ضدانقلابی تجزیهطلب در کردستان و خوزستان، میدان دادن به ضد انقلابیون فراری سلطنتطلب و تجاوزات و خرابکاریهای علیه تأسیسات مرزی جمهوری اسلامی درست پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز و در تابستان سال 59 تحرکات نظامی ارتش بعث تشدید شده بود تا اینکه در 31 شهریور ماه 1359 با حملات گسترده هوایی و پیشروی نظامی به داخل خاک کشورمان جنگ تحمیلی دشمن رسمیت یافت.
این در حالی بود که نیروهای دفاعی جمهوری اسلامی هیچگونه آمادگی برای مقابله با تهاجم گسترده رژیم بعثی نداشتند. تهاجمی که بعداًً نقش تحریک و تشویق آمریکاییها در ایجاد آن و حمایتهای همهجانبه ابرقدرتهای شرق و غرب و متحدان اروپایی و عربی آمریکا از آن برملا شد و شاید همین پیشتگرمی به حمایتهای گستردة قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بود که صدام را به نقض قرارداد الجزایر و توهم فتح شش روزه و شکست جمهوری سوق داده بود.
دیکتاتور بغداد که از کیش شخصیتی تمامیتخواهانه برخوردار بود، وضعیت پس از سقوط رژیم پهلوی را همراه با هراس ابرقدرتها، رژیم صهیونیستی و حامیان اروپاییاش و سران مرتجع کشورهای عربی، برای یکهتازی و جنگ نیابتی مناسب دیده و به سودای جایگزینی عراق بهجای ایران دوران وابستگی به آمریکا افتاده بود.
عواملی که سرکرده حزب بعث را به پیشبرد چنین سودایی تشویق و محاسبه او را اغواکننده ساخته بود، عبارت بودند از:
1ـ وضعیت حاکم بر نیروهای نظامی ـ اطلاعاتی ایران اسلامی که ارتش در موقعیت گذار پس از انقلاب قرار داشت و سپاه و بسیج هم هنوز سازمان و سازوبرگ لازم برای مقابله با ارتش آماده و مجهز عراق را نداشتند.
2ـ درگیری نظام نوپای جمهوری اسلامی با غائلههای ضد انقلابی در مناطق مختلفی از کشور و نفوذ جریانات لیبرالی و غیر معتقد نظام به بدنه حاکمیت و فتنهانگیزی منافقین که نه تنها بخشی از توان محدود امنیتی و اطلاعاتی کشور را به خود مشغول میداشت، بلکه تمرکز برای حل مسائل اساسی و بسیج ظرفیتها برای مقابله با تهاجمی گسترده را سخت میکرد.
3ـ هراس ابرقدرتها و حتی دولتهای وابسته غربی در منطقه از انقلاب اسلامی و پدیده صدور انقلاب که زمینه ائتلاف به نفع صدام و حمایت از او در برابر جمهوری اسلامی را فراهم میساخت. همان گونه که صدام پیش از حمله از این حمایتها مطمئن و زمان جنگ نیز از حمایت همهجانبه قدرتهای شرقی و غربی و همراهی بسیاری از رژیمهای دیکتاتور عربی نیز برخوردار بود و در این حمایت نه تنها پول و سلاح، بلکه حتی نیروهای انسانی و اعتبار سیاسی مجموعهای از کشورها وجود داشت که هم قدرت در میدان نبرد و هم در عرصة رسانه و دیپلماسی را به نفع صدام تقویت میکرد.
اما عواملی که صدام و حامیانش، در این معادله از آن غفلت کرده و مانع نیل آنان در اهداف اصلی این تجاوز وحشیانه و جنگ نابرابر شد، یا به عبارتی محاسبه آنان را با اشتباه همراه ساخت، از قرار زیر بود:
1ـ روحیه و خودباوری برآمده از سیاست دینی ، رهبری حضرت امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی که همراه باورها و ارزشهایی چون جهاد و شهادتطلبی توازن را به نفع مدافعان انقلاب و نظام اسلامی تغییر میداد.
2ـ رهبری و هدایت حکیمانه، شجاعانه و مبتکرانه حضرت امام(ره) که با نفوذ معنوی در عمق جان رزمندگان اسلام همراه بود، پذیرش هر نوع خطری را برای اجرای فرمانهای حضرتش در پیشبرد اهداف دفاع مقدس مقدور میساخت.
3ـ ورود بسیج و نیروهای مردمی به عرصه دفاع و حمایت همهجانبه عموم مردم در حمایت از مسئولان نظام و رزمندگان اسلام که دفاعی مردمپایه و موثر را در گستره جغرافیایی کشور در برابر دشمن متجاوز پدید آورد.
پس از آنکه دشمن در هنگام درگیری به قدرت عوامل فوق پی برد و توهم فتح شش روزه ایران با مقاومت 31 روزه مدافعان خرمشهر درهم شکست و عملیاتهای تهاجمی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی معادله قدرت را به ضرر متجاوزان بر هم زد، اقدامات جبرانی صدام و حامیانش عبارت بود از توسعه جنگ علیه شهرها، حمله به مراکز غیر نظامی و اقتصادی، فلج کردن اقتصاد با حمله با مراکز نفتی و نفتکشها، استفاده از تسلیحات شیمیایی و تحریم گستردة جمهوری اسلامی از سوی حامیان غربی او که مشهور است جمهوری اسلامی ایران امکان خرید و تأمین سیم خاردار و وانت تویوتا را هم نداشت. این در حالی بود که حضرت امام با راهبرد «مقاومت و ایستادگی بلندمدت»، دفاع عزتمندانه را دنبال میفرمود. گزارة معروفی که اگر جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم، تفسیر این راهبرد بود که چشماندازی از مقاومت و ایستادگی را در برابر رزمندگان اسلام و مردم قرار میداد و به همان اندازه دشمن را که با توهم جنگی کوتاه مدت (6 روزه) دست به حماقت زده بود، نگران جنگ فرسایشی و طولانی مدت میکرد.
گر چه برخی سیاسیون و دولتمردان کشور در همراهی با حضرت امام دچار تردید شده و مخالفت با مقاومت را به بهانههای مختلفی دنبال و به فراهم آمدن زمینه پایان جنگ از طریق مذاکره یا به عبارتی اولویت مذاکره و سیاست بهجای مقاومت کمک کرده و حلاوت پیروزی نظامی را بر امام و رزمندگان حرام کردند، اما دشمن نیز نتوانست به اهداف شوم خویش دست یابد و پس از هشت سال به نقطه صفر برگشت و به پذیرش مجدد همان قطعنامهای که پاره کرده و مرزهایی که در هم شکسته بود، ناچار شد.
در مقابل، هشت سال دفاع مقدس پیامدهایی داشت که باوجود تمامی هزینههای تلخ و سنگین آن، امام(ره) را چنان متقاعد ساخت که فرمودند: ما برای یک لحظه هم از عملکرد خود در جنگ پشیمان نیستیم و به یادآوری دستاوردهای بزرگ آن از جمله اینکه در جنگ یاد گرفتیم روی پا خود بایستیم، پرداختند. آن پیر فرزانه، فرزندان مجاهدش را به حفظ آمادگیهای همهجانبه فرا خواند و پس از او خلف صالحش نیز تأکید داشت که دفاع همچنان باقی است.
وقایع پس از جنگ هم اثبات کرد دفاع باقی است و حتی دیپلماسی و مذاکره نیز باید از پشتوانه آمادگی دفاعی و الزامات مقاومت و ایستادگی برخوردار باشد. لحن متکبرانه دیپلماتهایی آمریکایی این روزها به خوبی گویای این واقعیت است که همان راهبرد مقاومت و ایستادگی ضرورت دارد؛ واقعیتی که بارها از زبان امام خامنهای در قالب گزارههای مختلف بیان شده است، این بار هم مردم حقشان را ادا و تمامی فشارها و جفاهای دشمنان را تحمل کرده و مقاومت در برابر تحریم را با مشارکت و حضور گسترده در انتخاباتها و راهپیماییها و بیاعتنایی به فتنهانگیزان داخلی و خارجی و... به اثبات رساندهاند. انتظار میرود دولتمردان و سیاسیون ما با درسآموزی از گذشته، همانگونه که تا اینجا نرمش قهرمانانه را با اقتدار پیش بردهاند، با دفاع از دستاوردهای هستهای و حقوق مردم و کشور اسلامی، عزت بر آمده از خونهای پاک شهیدان و فداکاری رزمندگان و جانبازان را پاسدار و نگهبان باشند، چرا که دفاع همچنان باقی و مقاومت و ایستادگی هم لازم است.