دکتر حسین رویوران
یمن بعد از بیداری اسلامی
پس از بیداری اسلامی، به دلیل مدیریت شورای همکاری خلیج فارس و سازمان ملل، یمن نه تنها موفق نشد از وضعیت نامناسب به آزادی و رفاه بیشتر برسد، بلکه به واگرایی بیشتر، قرار گرفتن تحت فصل هفتم، فقر و فساد بیشتر رسید. کنار زدن علی عبدالله صالح و آمدن عبد ربه منصور، براساس یک توافق داخلی نبود، بلکه براساس یک توافق منطقهای و بینالمللی (یعنی با تلاش سازمان ملل و شیخ نشینهای خلیج فارس یا شورای همکاری) صورت گرفت.
بزرگترین بازیگری که در این فرآیند نقش ایفا کرد، عربستان سعودی است. این فرآیند، از آن جا که با شرایط اجتماعی و سیاسی یمن همگونی نداشت، کارساز و پایان بخش بحران نبود، بلکه بحرانهایی به وجود آورد که اکنون یمن شاهد آن هست. لذا در برآیند کلی، وضع یمن امروز نسبت به سه سال پیش بدتر است و پسرفتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هم رخ داده است.
عوامل داخلی بحران کنونی یمن
مقاومت نظام علی عبدالله صالح در مقابل تغییر و تلاش برای تحویل یک مخروبه به نظام بعدی، علت اصلی بحران کنونی یمن است. عبدالله صالح سعی کرد بر روی تناقضات اجتماعی کار کند. ایجاد دوگانگی اجتماعی، یکی از مهمترین کارهای علی عبدالله صالح بود و عملا بااین دوگانگی، جامعه را از انسجام خارج و ساختار اجتماعی را با چالشهای جدی مواجه کرد و درنهایت جامعه دچار مشکل شد.
در نتیجه این رفتار نامسئولانه، بخشی از کشور در اختیار القاعده قرار گرفت و این گروه تروریستی عملا شرایط اجتماعی را با مشکلات جدی مواجه کرد. همچنین وی برخی از چاههای نفت را به برخی از روسای قبایل واگذار کرد که پس گرفتن این امر به نفع دولت ملی، کار بسیار سختی خواهد بود.
در این شرایط گروهی مانند حوثیها به دلیل ناامیدی از ساختار و اصلاح آن، خود دست به کار شدند و به سمت صنعا حرکت کردند. وضعیت فعلی ناشی از این شرایط است. یعنی زمانی که ساختار نمیتواند به آرمانهای اجتماعی پاسخ دهد، جامعه خود حرکت میکند. لذا حرکت حوثیها تا حدودی واکنش مذهبی و سیاسی به کنترلها است و ممکن است این کشور را وارد یک جنگ تاریخی کند.
وضعیت و توان جنبش انصارالله
انصارالله یکی از بزرگترین جنبشهای سیاسی در یمن است که در 6 جنگ، ارتش یمن توان مهار آن را نداشت. این جنبش اکنون در وضعیت بسیار بهتری قرار گرفته است به دلیل این که قبیله الحاشد یا بزرگترین قبیله یمن (که گفته میشود بین 4 الی 5 میلیون جمعیت دارد)دچار انشعاب شده است. در واقع اکثریت این قبیله، زیدی هستند، اما روسای این قبیله از آل الاحمر و سنی بودند.
در گذشته همواره طوایف از شیخ تبعیت میکردند، ولی به دلیل رفتار طایفهای رهبران قبیله یا آل الاحمر و طرفداری آنها از سلفیهای تکفیری، بسیاری از شیعیان زیدی قبیله الحاشد، علیه رهبران این قبیله شورش کردند. چنانچه اخراج آل الاحمر از مناطق مهم نشان دهنده تحولی بزرگ سیاسی است و این امر پایگاههایی را به حوثیها اضافه کرد.
اکنون حوثیها در پایتخت یا صنعا حضور داشته و ایفای نقش میکنند. در حقیقت اکنون هیچ جنبشی در یمن توان رویارویی با حوثیها را ندارد. چرا که توان حوثیها نسبت به گذشته و در جنگهای شش گانه دوبرابر شده و قطعا وقتی ارتش در آن زمان موفق به مهار آنها نشده،اکنون توان رویارویی با اینها را ندارد.
مهمترین خواستهها و انتظارات جنبش انصارالله از دولت یمن
اخیرا دولت، سوخت و مجموعه فرآوردهها را گران کرد. یکی از مهمترین خواستههای حوثیها، بازگرداندن قیمتها به قیمت ثابت است.آنها معتقدند مردم یمن تحمل این افزایش قیمت را ندارند. دومین خواسته آنها استعفای دولت است. حوثیها دولت را مالامال از فساد میدانند و چون دولت درگیر مفاسد مختلف است، بر این نظرند که دولت باید کنار رود و دولتی صالح و دلسوز جایگزین شود.
گذشته از این، در حوزههای مسائل فدرالیسم، یکی از نتایج گفت و گوهای ملی (که حدود یک سال پیش اتفاق افتاد)، تقسیم یمن به 6 منطقه فدرالی است. به این ترتیب که یمن به گونهای تقسیم شد که مناطق زیدی در چارچوب مناطق سنی قرار گرفت و مناطق بندری شمال و بخشی از مناطق شیعیان زیدی به مناطق سنی ملحق شد. مسائلی از این قبیل، حساسیتهای زیادی ایجاد کرد. حوثیها فدرالیسم را قبول دارند اما تقسیمات دولتی اخیر را نمیپذیرند..
رویکرد بازیگران منطقهای در یمن
طبق قطع نامه سازمان ملل، یمن زیر نظر 10 کشور شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا و انگلیس است. قرار دادن یمن زیر نظر این 10 کشور و زیر نظر فصل هفتم مشور سازمان ملل، اشتباه بزرگی از سوی جامعه بینالمللی یا سازمان ملل بود. این امر عملا این بحران را پیچیدهتر کرده است و نشان میدهد که در حال حاضر، این کشورها یمن را مدیریت میکنند.
در حالی که مردم یمن باید این امر را انجام دهند. چرا که مهمترین رکن اصلاحات سیاسی، رضایت مندی اجتماعی است و آنچه مردم میخواهند، باید انجام داد؛ نه آنچه که غرب یا عربستان میخواهد.
عربستان و کشورهای شورای همکاری: عربستان سعودی همسایه یمن بوده و به طور طبیعی حساسیت خاصی به این کشور دارد. به ویژه که جمعیت یمن (جدا از خارجیهای مقیم در عربستان)، از عربستان سعودی بیشتر است و عربستان همواره یمن را تهدیدی بالقوه برای خود میبیند. عربستان به یمن به عنوان یک چالش امنیتی نیز نگاه میکند. به همین دلیل راه حلهایی که ارائه میدهد براساس نیاز امنیتی ریاض است، نه براساس نیاز جامعه یمن.
گذشته از این، ممکن است امارات به دنبال کسب نفوذ در یمن باشد و قطر با مخالفت با عربستان، به دنبال جذب مخالفین عربستان باشد، اما عربستان به صورت مستقیم دارای شبکهای از ارتباطات در داخل یمن است. یعنی ریاض بخش وسیعی از قبایل سنی را در اختیار دارد و ماهانه به صدها نفر از شیوخ یمن حقوق میدهد.
علاوه بر این، عربستان سعودی به دلیل تضاد با شیعیان زیدی، جنبش حوثیها را در لیست تروریستی خود قرار داده است. این کشور همچنین به دلیل شرایط امنیتی جدید در منطقه، در یمن با چالشهای جدی مواجه است و سعی میکند به گونهای با موازنههایی در یمن، امنیت خود را تامین کند. این امر نشان میدهد حضور عربستان قابل قیاس با بقیه کشورهای عربی نیست. چرا که بقیه کشورهای عربی تنها به بحث تاثیرگذاری و حضور در فرآیند تصمیم گیری در یمن توجه میکنند.
نگاه بازیگران بینالمللی
آمریکا و تحولات یمن: انتخاب عبدالهادی منصور، نتیجه تلاش فرستاده سازمان ملل به سفارت آمریکا بود. لذا وی به جای علی عبدالله صالح، به قدرت رسید. این امر نشان میدهد که آمریکا نسبت به یمن و تسلط بر باب المندب به عنوان یکی از مهمترین تنگههای دریایی، توجه ویژهای دارد. اکنون هم نگاه آمریکا و فرستاده سازمان ملل تقریبا نزدیک به هم است. سفارت آمریکا در صنعا، یکی از مهمترین بازیگران صحنه سیاسی یمن است و تلاش میکند بر این کشور تسلط کامل داشته باشد که این نفوذ و تسلط، به صورت فوقانی و از طریق رهبران است.
رویکرد اتحادیه اروپا به مسائل و تحولات یمن: اتحادیه اروپا در حال حاضر در یمن ایفای نقش پررنگی نمیکند. هرچند که انگلیس، استعمارگر قبلی یمن، ارتباطاتی با یمن دارد و سعی میکند در صحنه سیاسی این کشور ایفای نقش کند، اما کشورهای دیگر اتحادیه اروپا در یمن نقش عمده و خاصی را ایفا نمیکنند.
چین و روسیه و تحولات کنونی: روسیه و چین با یمن جنوبی یا یمن دموکراتیک خلق (که بخش جنوبی یمن بود)، ارتباطات نزدیکی داشتند. از زمان وحدت یمن، عملا دولت مرکزی سعی کرد نفوذ روسیه و چین را در یمن محدود کند. به همین دلیل این دو کشور به دنبال احیای نفوذ گذشته خود در یمن هستند و حرکت جدایی طلب جنوب، احتمالا از سوی این دو کشور مورد حمایت قرار گرفته است.
در این بین روسیه و چین نسبت به جنبش انصارالله موضع خاصی نگرفتهاند و سعی نمیکنند در این زمینه نقش خاصی را ایفا کنند. در واقع رویکرد انصارالله بحثی داخلی است. یعنی هرچند بسیاری از کشورها سعی میکنند آن را به ایران منتسب کنند، اما در واقع زیدیها قبل از انقلاب اسلامی ایران هم در یمن حاضر بوده و انتساب آنها به ایران، انتسابی غلط است. به عبارت دیگر از لحاظ موضع گیری، نوعی تطابق بین ایران و جنبش حوثی وجود دارد، اما این امر نمیتواند به معنای وابستگی به ایران قلمداد شود.
طرحهای آینده یمن
شورای همکاری خلیج فارس و تحولات آینده یمن: شورای همکاری خلیج فارس، یمن را بخشی از شبه جزیره میداند و این کشور اکنون در شورای همکاری خلیج فارس به عنوان عضو ناظر است. این امر نشان میدهد که شیخ نشینهای خلیج فارس نسبت به یمن حساسیتهایی دارند. در گذشته، یعنی حدود 4 دهه پیش، جنبش ظفار (که به دنبال سرنگونی سلطنت در عمان بود و از طرف یمن جنوبی حمایت میشد) بخشهای وسیعی از عمان را تحت سلطه قرار داد. در آن زمان رژیم سابق ایران این جنبش را سرکوب کرد. اکنون هم شیخ نشینهای خلیج فارس تلاش میکنند حوادث و یا تحولات داخلی یمن را نادیده نگیرند.
شورای همکاری خلیج فارس دست به مداخله نظامی در یمن نخواهد زد، چرا که شورای همکاری خلیج فارس جرات ورود به جنگ در این منطقه را نخواهد داشت. چون یمن باتلاقی است که هرکس وارد آن شود در آن خواهد ماند. یعنی ممکن است در چارچوب اقدامی بین المللی، حملهای بر ضد حوثیها صورت گیرد، ولی بسیار بعید است که شورای همکاری خلیج فارس در چنین شرایطی به تنهایی وارد این بحران شود.
نگاه شورای امنیت به تحولات یمن: سازمان ملل هم علیرغم تعیین فرستادهای به نام آقای بن عمر، موفق نشد شرایط را تغییر دهد. حتی سازمان ملل به دلیل عدم درک شرایط و ساختار اجتماعی این کشور، از مسببان واگرایی در این کشور بوده است. سازمان ملل اخیرا از حوثیها خواست از برخی مناطق عقب نشینی کنند، و به اعتراض بر ضد دولت پایان دهند. جالب آن است که سازمان ملل برای مردم یمن تعیین تکلیف کرده و اعتراض مردم را ممنوع اعلام میکند. این امر نشان میدهد سازمان ملل تا چه درجهای سقوط کرده و مسائل مسلم، یعنی آزادیهای اجتماعی و سیاسی، را در یمن نادیده میگیرد و از انصارالله درخواست میکند که به صعده برگردد.
احتمال توافق بین دولت یمن و جنبش انصارالله
یک سال پیش، گفت گوی ملی در یمن برگزار شد و گروههای مختلف در کنار هم نشستند و راه حلهایی را برای خارج کردن یمن از شرایط بحران اقتصادی، سیاسی و امنیتی مطرح کردند. اما متاسفانه ورود برخی از نیروهای نامنضبط و ترور یکی از بزرگترین شخصیتهای حوثی، این گفت گوها را برهم زد و مانع از رسیدن به توافق در جامعه یمن شد. تکرار این مسئله شاید بتواند یمن را از این شرایط خارج کند اما تا اکنون شاخصی برای خروج از بحران وجود ندارد.
با این حال یمن به سمت درگیری نخواهند رفت. ولی دولت به دنبال ایجاد فتنه است. تظاهراتی که اخیرا برگزار شد و سنیها را در مقابل حوثیها بسیج کرده بودند، نشان میدهد که دولت در پی ایجاد یک درگیری طایفهای بین سنیها و زیدی هاست. متاسفانه تلاش دولت تا کنون تا حدودی تاثیر گذاشته است. اما اعلام حوثیها (مبنی بر اینکه قصد درگیری نداریم)، یک اقدام سیاسی برای جلوگیری از فتنه است.
عربستان همواره یمن را تهدیدی بالقوه برای خود میبیند و به یمن به عنوان یک چالش امنیتی نگاه میکند. به همین دلیل راه حلهایی که ارائه میدهد براساس نیاز امنیتی ریاض است، نه براساس نیاز جامعه یمن.
در واقع تا زمانی که جامعه یمن در یک آشتی ملی با هم همگرا نشوند، احتمال جنگ داخلی در یمن وجود دارد. به ویژه که بسیاری از بازیگران خارجی، دولت یمن و سازمان ملل، در جهت ایجاد این جنگ حرکت میکنند. در این میان بعید است که زمینهای برای توافق وجود داشته باشد و تقریبا توافق ناممکن است.
آمریکا و ناتو و احتمال حمله در یمن
شاخصهای فعلی، یعنی اظهارات سازمان ملل، خط کشیدن برای حوثیها (درخواست عقب نشینی حوثیها و تحویل استانها به دولت و مخالفین)، میتواند جریان را به سمت دخالت عنصر خارجی سوق دهد. اما شرایط در یمن خیلی پیچیده است. اکنون بخشی از یمن، در اختیار نیروهای القاعده است و آنها وفاداری و بیعت خود را به داعش اعلام کردهاند که این زنگ خطر در یمن است.
در این میان اگر آمریکا بخواهد در یمن دخالت کند، بیشتر به القاعده توجه میکند تا به حوثی ها. چرا که اگر آمریکا بخواهد به حوثیها حمله کند، بخش وسیعی از مردم یمن را در برابر خود قرار میدهد و این امر میتواند صحنه را خونبار و پیچیده کند. پس احتمال اقدام علیه حوثیها وجود ندارد، ولی حمله علیه نیروهای طرفدار داعش و القاعده محتمل است. کما اینکه در گذشته آمریکا حملات هوایی زیادی انجام داده است.
همچنین باید گفت در شرایط کنونی، احتمال جنگ بین ارتش و گروه انصارالله بعید به نظر میرسد چرا که با شرایط موجود، ارتش چنین ریسکی را نخواهد کرد. یعنی به صورت محدود ممکن است واحدی از ارتش بر ضد حوثیها عمل کند، اما بعید است ارتش به صورت سازمانی وارد جنگ شود.