تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۱  ، 
کد خبر : ۲۷۰۶۵۳

تبیین نقش مذهب از منظر ژئوپلیتیک در خاورمیانه مطالعه موردی: مذهب شیعه

حجت مهکویی / دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی و مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی علوم پزشکی شیراز ـ چکیده: ویژگی‌های قومی، مذهبی و زبانی درون کشورها، امروزه به عنوان عواملی به شمار می‌آیند که می‌توانند در جهت تقویت ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عمل نمایند. در کشورهای اسلامی، دین اسلام به عنوان یک عامل اصلی برای پیوند و تقویت حس هم‌بستگی مردمان این کشورها، که دارای تفاوت‌های قومی، مذهبی، زبانی هستند، به شمار می‌آید. به نظر می‌رسد اسلام پیش از ادیان دیگر به طور بنیادین با جامعه و حکومت درهم آمیخته است. این تنیدگی جامعه و حکومت، توان مقابله مضاعفی برای اسلام به عنوان یک نیروی فرهنگی متفاوت از غرب فراهم می‌کند. پس از فروپاشی کمونیسم، هیچ مجموعه عقاید مشخصی را در میان ملل جهان و در یک منطقه جغرافیایی وسیع نمی‌توان یافت که مانند اسلام به شکلی نظام‌مند و به روشنی و قاطعانه با غرب به مخالفت پرداخته باشد. به علاوه، خاورمیانه تنها محدوده جغرافیایی است که در چند دهه گذشته شاهد مداخله نظامی غرب بوده است. در خاورمیانه، مذهب تشیع و تسنن چالش‌های اساسی با یکدیگر داشته‌اند و ایجاد درگیری‌های فرهنگی، عقیدتی در میان کشورهای دارای پیروان این دو مذهب همواره مشاهده می‌شود. هرچند هر دو مذهب از مذاهب دین اسلام هستند، ولی پیروان آنها اختلافات زیادی در ارتباط با نوع عقاید دینی با یکدیگر دارند. از طرفی، جمعیت شیعه به لحاظ راهبردی در قلب بزرگ‌ترین منطقه نفت‌خیز خاورمیانه و در عرض شاه‌راه‌های نفتی خلیج فارس قرار دارند. شاید آگاهی از این مساله باعث شده حساسیت غرب نسبت به ژئوپلیتیک شیعه قابل تحلیل باشد. واژه‌گان کلیدی: ژئوپلیتیک شیعه، فرصت، تهدید، مذهب، خاورمیانه - مقدمه: نقش حساس اسلام در صحنه سیاست بین‌المللی باعث شده است موقعیت ژئوپلیتیک کشورهایی که تمام یا اکثریت جمعیت آنها مسلمان هستند، در نگرشی مجدد ارزیابی شوند. این امر در جایی اهمیت خاص می‌یابد که پیوستگی جغرافیایی و جایگاه خاص و ویژه این حیطه از جهان به لحاظ دسترسی به عظیم‌ترین منابع نفتی خودنمایی می‌کند و مقوله‌ای به نام جهان اسلام را مطرح می‌سازد. به علاوه، ویژگی‌های قومی، مذهبی و زبانی درون کشورها امروزه به عنوان عواملی به شمار می‌آیند که می‌توانند در جهت تقویت ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عمل نمایند. در کشورهای اسلامی، دین اسلام به عنوان یک عامل اصلی برای پیوند و تقویت حس همبستگی بین مردمان این کشورها که دارای تفاوت‌های قومی، مذهبی، زبانی هستند، به شمار می‌آید. «به نظر می‌رسد اسلام بیش از ادیان دیگر به طور بنیادین با جامعه و حکومت درهم آمیخته است. این تنیدگی جامعه و حکومت، توان مقابله مضاعفی برای اسلام به عنوان یک نیروی فرهنگی متفاوت از غرب فراهم می‌کند و نیز موجب می‌شود که اسلام در مقابل تهاجمات و حملاتی که برای غربی کردن جوامع اسلامی صورت می‌گیرد، مقاوم‌تر شود. پس از فروپاشی کمونیسم، هیچ مجموعه عقاید مشخصی را در میان ملل جهان و در یک منطقه جغرافیایی وسیع نمی‌توان یافت که مانند اسلام تندرو به شکلی نظام‌مند و به روشنی و قاطعانه با غرب به مخالفت پرداخته باشد. به علاوه، خاورمیانه تنها محدوده جغرافیایی است که در چند دهه گذشته شاهد مداخله نظامی غرب بوده است.»1 در خاورمیانه، مذهب تشیع و تسنن چالش‌های اساسی با یکدیگر دارند. ایجاد درگیری‌های فرهنگی ـ عقیدتی در میان کشورهای دارای پیروان این دو مذهب، همواره مشاهده می‌شود. هرچند هر دو مذهب از مذاهب دین اسلام هستند، ولی پیروان آنها اختلافات زیادی در رابطه با نوع عقاید دینی با هم دارند. فرانسوا توال معتقد است: «وضعیت آینده هر چه باشد، بحران هزاره‌ها نشان می‌دهد که جدایی سنی ـ شیعی در کشورهای خاورمیانه، به خصوص در آنجا که با اختلافات عمیق قومی و اجتماعی آمیخته شود، یک عامل اساسی ژئوپلیتیک به شمار می‌آید. نمونه شیعیان پاکستان و هند نشان می‌دهد که زندگی آرام برای یک جامعه شیعی در کنار یک اکثریت سنی حقیقتا مشکل است. حتی در وقتی هم که شیعیان در نواحی پیرامونی زندگی می‌کنند و از رهگذر نفوذ سیاسی و مذهبی نسبتا دور ایران در آن جاها استقرار یافته‌اند، چنین وضعیتی صادق نخواهد بود. این محرومیت کم و بیش توام با خشونت، عکس‌العمل‌های دفاعی خشونت‌باری را در میان شیعیان برخواهد انگیخت.»2 اما آنچه قابل توجه می‌باشد، گستره جغرافیایی ـ ژئوپلیتیکی شیعیان در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان است. حضور تعداد زیادی از شیعیان در کشورهای خاورمیانه به ویژه در محدوده ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکی خلیج فارس است. بیش از 70 درصد جمعیت کشورهای این منطقه، شیعه مذهب می‌باشند. 75 درصد از کارگران صنعت نفت عربستان سعودی شیعه مذهب هستند. ایران قدرتمندترین کشور حاشیه خلیج فارس بیش از 98 درصد از جمعیتش شیعه است. «ریشه تاریخ اکثر شیعیان عرب سواحل خلیج فارس اگر نگوییم به دوران حاکمیت اسماعیلیان قرمطی در قرن سوم، حداقل به زمان حکومت آل بویه می‌رسد. این مذهب برای تعدادی از کشورها یک عامل ژئوپلیتیک داخلی است؛ زیرا امروز جوامع شیعی دیگر نمی‌پذیرند که یک اقلیت مطرود تلقی شوند و محرومیت بر آنها تحمیل شود. شیعه یک عامل ژئوپلیتیک خارجی نیز به حساب می‌آید؛ زیرا می‌تواند در بی‌ثبات‌ شدن حرکت‌های سنتی حاکم بر حوزه‌های نفتی نقش ایفا کند. این به معنی این است که کمربند شیعی خلیج فارس همچنان حاکمان این منطقه را در بیم و تزلزل نگه خواهد داشت.»3 همه جوامع شناخته شده بشری، از فرقه‌ای دینی برخوردار بوده و هستند. دین دربردارنده بنیادی‌ترین ارزش‌ها و هنجارهاست و از این رو، اعمال و کنش‌های آدمیان همواره تحت تاثیر دین و تعالیم دینی قرار داشته است. آموزه‌های دینی چنان تاثیر و نفوذ عمیق و گسترده‌ای دارند که تأثیر آنها حتی در جوامع لائیک و دین‌گریز نیز انکارناپذیر است. دین به افراد انگیزه می‌دهد، اهداف آنها را مشخص می‌سازد، و دستورالعمل‌هایی برای نحوه انجام کنش‌هایشان صادر می‌کند. کینگ درباره اهمیت دین در زندگی انسان می‌گوید: بشر در طول تاریخ و در سراسر عالم، دینی بوده است. هیچ فرد و اجتماعی را نمی‌توان یافت که حیاتی فاقد تجربه دینی و تاریخی بودن را سپری کرده باشد. تخمین زده می‌شود که تقریبا حدود 90 درصد از جمعیت جهان طرفدار یک سری عقاید یا ایده‌هایی هستند که می‌توان آنها را با تسامح دین نامید. با توجه به این واقعیت که بسیاری از ما مدعی داشتن عقاید مذهبی هستیم، می‌توان فرض نمود که دین در شکل‌های متنوع خود قادر به برقراری ارتباط اجتماعی می‌باشد. نقش اساسی دین و مذهب در پیدایش، دگرگونی و بالندگی فرهنگ و تمدن بشری نیز امری انکارناپذیر است.4 طی سال‌های متمادی تعلق دینی، انجام دادن مراسم مذهبی و اشتغال فکری اقوام در جوامع گوناگون آشکار نبود، ولی طی بیست سال اخیر عامل دین منبع مشغولیت فکری دانشگاهیان، روزنامه‌نگاران، افکار عمومی و به خصوص دولت‌ها شده است و آنان متوجه ویژگی‌های حساس ابعاد فرهنگی ساکنان کشورها شده‌اند.5 محدوده جغرافیایی خاورمیانه، که به عنوان یک کانون چالش‌زا در جهان مطرح می‌باشد، دارای ناهمگونی‌های زبانی، قومی و مذهبی می‌باشد. دین رسمی تمامی کشورهای خاورمیانه اسلام (به استثنای اسراییل) و دو مذهب سنی و شیعه به عنوان مذاهب اصلی مطرح می‌باشند. از این رو مقاله حاضر به دلیل موقعیت حساس خاورمیانه در تحولات جهانی، به بررسی نقش ژئوپلیتیکی مذهب شیعه به عنوان یک فرصت یا تهدید پرداخته است. در این مقاله سعی می‌شود به این سوال پاسخ داده شود که آیا وجود مذهب شیعه در محدوده ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه به عنوان یک فرصت مطرح است؟ یا اینکه تهدیدی علیه دیگر مذاهب به حساب می‌آید؟ بر این اساس، فرضیه حاصل این گونه شکل می‌گیرد که مذهب شیعه با توجه به مفهوم‌سازی ژئوپلیتیک شیعه، به عنوان یک عامل کلیدی در تقویت حس هم‌بستگی ملی، در کشورهای شیعه مذهب به عنوان یک فرصت قلمداد می‌گردد. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و منابع اینترنتی به بررسی و اهمیت ژئوپلیتیک شیعه به عنوان فرصت یا تهدید پرداخته است.

مبانی نظری

الف. ژئوپلیتیک شیعه

در سال 1964 میلادی ژئوپلیتیک در جهان به ویژه در غرب از نظر اسمی مطرود و از نظر علمی در حال رکود بود که مورد انتقاد قرار گرفت؛ به دلایلی همچون، علم ژئوپلیتیک، که همان ژئوپلیتیک خاص آلمان و سیاست‌های حزب نازی است و موجب بروز جنگ شده است؛ و دیگر اینکه ظهور سلاح‌های هسته‌ای و توانایی پرتاب به وسیله هواپیما و موشک، فاصله و بعد مکانی را از اهمیت انداخته بود، و جغرافیا را ظاهرا کم اهمیت کرده بود. بنابراین ژئوپلیتیک در کشورهای جهان و به ویژه حوزه غرب مورد انتقاد قرار گرفت؛ در سال 1964 میلادی پیرژرژ جغرافیدان فرانسوی در کتاب خود تحت عنوان جغرافیای فعال واژه ژئوپلیتیک را بدترین کاریکاتور جغرافیای کاربردی در نیمه اول قرن بیستم خواند و تحلیلهای ژئوپلیتیکی را مردود دانست.6

اما در سال‌های اواخر دهه 1960 میلادی به دلایلی همچون ظهور بازیگران جدید در صحنه بین‌الملل برای استعمارزدایی، بروز ملی‌گرایی در جهان سوم، انقلاب کوبا، رشد جنبش‌های انقلابی در سایر نقاط جهان، شکاف میان چین و شوروی و... زمینه احیای ژئوپلیتیک فراهم شد.7 ژئوپلیتیک بار دیگر به محیط‌های دانشگاهی و اجتماعی بازگشت. جغرافیدانان در کشورهایی انگلستان، آمریکا، استرالیا، کانادا، فرانسه، هند، ایران، لهستان، روسیه و غیره به میدان آمده و فعالانه مسائل و موضوعات ژئوپلیتیک را مورد مطالعه، بحث و بررسی قرار دادند و با انتشار کتب، مقالات و مجلات علمی به گسترش ادبیات علمی و دانش ژئوپلیتیک کمک نموده و تا اندازه‌ای به جبران گذشته پرداختند.

در واقع ژئوپلیتیک روشی برای ابرقدرت‌ها، جهت تسخیر سرزمین‌های خارج از حوزه جغرافیای خود و رسیدن حاکمان به امیال توسعه‌طلبانه خود شد. «ژئوپلیتیک در مراحل نخستین خود به منزله شیوه ویژه‌ای از اندیشیدن علمی، در محتوای پروژه امپریالیستی شماری از حکومت‌ها و قدرت‌های نیمه نخست قرن بیستم، توانست «جهانی اندیشیدن» را در مطالعات سیاسی متداول سازد و دیدگاه‌های عمومی روشنی از جهان سیاسی بدست دهد.»8 «فهم پدیده تشیع از نظر ژئوپلیتیک، مقتضی تفکیک دو وجه یا منظر است. اولین وجه به شکل‌گیری تشیع مربوط است که پس از رحلت پیامبر، در مدتی نزدیک به یکصد و پنجاه سال، در مقام یک اعتراض سیاسی نسبت به جانشینی پیامبر(ص) در راس امت نوپای اسلامی شکل گرفت.

دومین وجه به تعدد فرقه‌ها و چند پاره شدن تشیع مربوط می‌شود که عمدتا از اختلاف در تعابیر و برداشت‌های مرتبط با آخرین امام شیعه ناشی می‌شود. [در حقیقت] تشیع یک مذهب متکی بر معاد است که بر اهداف والای تاریخ بشر تاکید دارد. همین دلیل هر گاه که به دنیا روی می‌آورد به مذهبی انقلابی تبدیل می‌شود. ترکیب این دو وضعیت ـ در اقلیت بودن شیعه‌ها، جهان‌بینی بالقوه پیامبرانه و انقلابی ـ موجب می‌شود که تجدید حیات شیعه، به صورت یک وسیله انفجاری درآید. روی هم رفته ژئوپلیتیک تشیع تنها به جهان اسلام، با همه وسعت آن، مربوط نمی‌شود. ژان پیرشه ونمان، وزیر سابق دفاع فرانسه، در کتاب خود به نام سبز و سیاه، خاطرنشان می‌کند که مرکز ثقل جهان عرب در 20 گذشته، از مدیترانه به سوی خلیج فارس جابه‌جا شده است. اگر کمی جسورتر باشیم خواهیم گفت که منطقه ثقل دنیای عرب از نواحی کاملا سنی به سوی نواحی شیعی ـ سنی تغییر مکان داده است. در این مفهوم، تکان‌های ناشی از علاقه تشیع به گسترش یا مقاومت‌های علیه آن کاملا به ماورای جهان مسلمان گسترش می‌یابند و به این ترتیب به مجموعه نظام و روابط بین‌المللی مربوط می‌شوند.»9 (جدول شماره 1)

ب. فرصت

در فرهنگ انگلیسی آکسفورد، فرصت این گونه تعریف شده است: وجود شرایط مساعد در یک دوره زمانی برای تحقق یک هدف یا مقصود؛ یا مساعد بودن شرایط برای اینکه چیزی انجام شود یا تأثیر بپذیرد. فرصت می‌تواند موقعیتی باشد که «در حال حاضر وجود دارد» یا «وجود ندارد و ما ایجادش می‌کنیم.» در فرهنگ فارسی به فارسی سعدی واژه فرصت به وقت مناسب معنی شده است.10 داشتن فرصت به معنای برتری نسبی یک موضوع و یا حالتی از سوژه می‌باشد. فرصت نسبت به تهدید موقعیت برتر و مناسبتری ایجاد می‌کند.

ج. تهدید

فرهنگ لغت واژه تهدید را «ترساندن عمدی کسی از تنبیه، آزار، یا امری ناخوشایند» تعریف می‌کند. تهدید عملی است که فردی برای تنبیه یا آزار فرد دیگر به منظور اطاعت‌پذیری او انجام می‌دهد. در رابطه با کشورها و دولت‌ها، تهدید در برابر مفهوم امنیت ملی قرار می‌گیرد و از آن به تجاوز به حق حاکمیت دولت‌ها در امور داخلی و خارجی آنها، تعبیر می‌شود. تهدید در برابر امنیت قرار می‌گیرد. در واقع تهدید امنیت را به چالش کشیده و آن را نفی می‌کند. ناگزیر، امنیت تابع نوع، میزان و شدت تهدید قرار دارد. تهدید تحت تأثیر عوامل و شرایط مختلفی قرار دارد، از جمله: 1. ارزیابی قابلیت‌ها و توانایی واکنش تهدید شده در برابر تهدیدکننده؛ 2. احساس برتری و توانایی به چالش کشیدن حریف؛ 3. موقعیت ژئوپلیتیکی تهدید شده در سیستم منطقه‌ای و جهانی و کیفیت شبکه ارتباط او با سایر عناصر سیستم؛ 4. موقعیت جغرافیایی تهدید شده و انعکاس فضایی بازتاب‌های تهدید.

با توجه به مفهوم تهدید و عوامل مؤثر بر شکل‌گیری و بازتاب‌های اجرایی تهدید، پرواضح است که تهدید یک مقوله ژئوپلیتیکی است که نتیجه تعامل عناصر بنیادین جغرافیا، سیاست و قدرت می‌باشد. تهدید به لحاظ ماهیت، روش‌ها و ابزارهای مورد استفاده دارای انواع و ابعاد مختلفی است که عبارتند از:

1. تهدید سیاسی: با استفاده از قدرت سیاسی و روش‌ها و ابزارهای آن انجام می‌شود و معمولا هویت ملی و سیاسی، حکومت و نظامی سیاسی و ارزش‌های ایدئولوژیک به عنوان زیربنای هویت سیاسی مورد تعرض و چالش قرار می‌گیرد. کاهش یا قطع روابط سیاسی، اعمال فشار به دوستان تهدید شده، توسعه شکاف‌های قومی، ملی و سیاسی و...؛

2. تهدید نظامی: این نوع تهدید که رایج‌ترین، مؤثرترین و در عین حال آخرین مرحله اجرای تهدید است، با استفاده از نیروی نظامی و ابزارهای مربوطه انجام می‌شود؛

3. تهدید اقتصادی: با استفاده از روش‌ها و ابزارهای اقتصادی صورت می‌پذیرد. این نوع تهدید به عنوان جایگزین تهدید نظامی و ماقبل آن، مورد استفاده قرار می‌گیرد: مانند تحریم اقتصادی،‌ تخریب سرچشمه و منابع تولید، کاهش منابع ارزی و...؛

4. تهدید اجتماعی؛ نظیر ناامنی اجتماعی، درگیری‌های قومی و طایفه‌ای، توسعه شکاف‌های اجتماعی و ملی، تخریب وحدت ملی، توسعه تبعیض و شکاف طبقاتی، توسعه فقر و نابرابری؛

5. تهدید فرهنگی: به عنوان سرچشمه و منبع هویت و وجود ملی و فلسفه ملت که تهدید آن تهدید بنیاد فلسفی ملت و کشور را دنبال می‌کند؛

6. تهدید زیست محیطی: سلامت اکوسیستم زیستی و جغرافیایی را هدف قرار می‌دهد.11

یافته‌های تحقیق

الف. کشورهای مسلمان و مسائل آنها

دین اسلام در قرن هفتم میلادی توسط حضرت محمد(ص) در شبه جزیره عربستان ظهور کرد و با تلاش اعراب به سرعت به دیگر سرزمین‌ها گسترش یافت و کشورهای هم‌جوار شبه جزیره عربستان و کشورهای دورتر در قاره‌های آسیا و آفریقا به دین اسلام گرایش پیدا کرد. «اسلام در لغت به معنای اطاعت، تسلیم و ترجمان حالت و رفتار مسلمان واقعی نسبت به درک دستورها و احکام قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، است.»12 در واقع این دین در کنار منطقه بین‌النهرین (میان رودان) ظهور کرد، منطقه‌ای که مهد تمدن شهرنشینی بوده است. این منطقه «از چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح، مهد تمدن‌های کهن سومر و آکد بود. و از حدود دو هزار سال قبل از میلاد مسیح، اقوام سامی‌نژاد و آشور و بابل، در شمال و جنوب آن، دولت‌های نیرومندی تشکیل داده بودند. دولت بابل بعد از آنکه به کمک دولت جدیدالتأسیس ماد، دولت آشور را برانداخت، خود در سال 539 قبل از میلاد، به دست کورش کبیر منقرض شد. ظهور [دین] اسلام اوضاع سیاسی این منطقه را دگرگون ساخت، و در فاصله سال‌های 636 و 640 میلادی اعراب در زمان خلافت ابوبکر و عمر، این ناحیه را فتح کردند و بعدها به امر منصور خلیفه عباسی، شهر بغداد بنیاد نهاده شد.

در حال حاضر، مجموعه عظیم جغرافیایی کشورهای اسلامی، سرزمینی را به طول یازده هزار کیلومتر و به عرض بیش از پنج هزار کیلومتر، با ترکیبی بسیار متنوع ـ از نظر انسانی و طبیعی ـ شامل می‌شود.»13 این مجموعه عظیم جغرافیایی «به محدوده‌ای اطلاق می‌شود که از سواحل شمال غربی قاره آفریقا تا مجمع‌الجزایر اندونزی در جنوب شرقی آسیا امتداد یافته است. این منطقه وسیع که حدودا 170 درجه از طول غربی و شرقی و کمتر از 70 درجه از عرض‌های شمالی و جنوبی سیاره زمین را فراگرفته است، شامل مناطق جغرافیایی متفاوتی است که عبارتند از: منطقه شمال آفریقا، منطقه غرب و جنوب غربی آسیا، منطقه آسیای مرکزی، منطقه جنوب و جنوب شرق آسیا و جنوب شرقی اروپا. اگرچه مناطق مزبور به لحاظ جغرافیایی تفاوت‌های عمده‌ای با هم دارند، لیکن تشابه شرایط طبیعی و حاکمیت اقلیم خشک در سه منطقه نخست، وحدت جغرافیایی خاصی را در نیمه غربی قلمرو اسلام به وجود آورده است.»14

بنابر آمار اعلام شده، جمعیت مسلمانان در سال 1982 میلادی برابر با 1/290/400000 نفر بوده است. هم‌اکنون بیش از یک میلیارد و دویست میلیون نفر از جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل می‌دهند، این جمعیت عظیم که تقریبا در تمام کره زمین پراکنده شده‌اند، دارای ساختار متفاوتی از نظر ویژگی‌های جمعیتی هستند. در اکثر این جوامع، جوانان حدود 40 درصد از کل جمعیت را تشکیل می‌دهند. به علاوه از عوامل توسعه‌نیافتگی این کشورها، بی‌سوادی عمومی است که گستردگی سرزمینی بعضی از این کشورها، جمعیت در نقاط دورافتاده پراکنده شده‌اند و به دلیل عدم رسیدگی به آنها و نبود امکانات آموزشی، این بی‌سوادی را شدت بخشیده است. برای مثال در سال 1993 میلادی بیش از 60 درصد مردم پاکستان، بنگلادش، سنگال، گینه و موریتانی بی‌سواد بودند. نیجر با بیش از 85 درصد بیشترین بی‌سواد را داشته است. از نظر توسعه‌ فرهنگی نیز در بعضی دیگر از کشورها مانند ایران،‌ اندونزی، ترکمنستان، در برابر هر هزار نفر 20 الی 30 روزنامه و در برخی دیگر مانند مالی و موریتانی در آفریقا، برای هر هزار فقط 1 روزنامه وجود دارد؛ ترکیه با بیش از 100 روزنامه و کویت با بیش از 300 روزنامه برای هر هزار نفر، وضعیت متفاوتی را دارند.15

به هر تقدیر در کشورهای اسلامی، سطح بالایی از تبعیض اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را در بین مردم می‌بینیم، به طوری که فاصله بین فقیر و ثروتمند زیاد است؛ عدم دسترسی همه مردم به امکانات و مشاغل مهم و با درآمد بالا محسوس بوده و این باعث نارضایتی و سرخوردگی افراد شده است. «مشکلات عمیق اقتصادی، بیکاری، فقدان فرصت [برابر برای همه اقشار و گروه‌ها]، نرخ‌های رو به رشد جمعیت که دولت را در ارایه خدمات اجتماعی و ساختار روبنایی ناتوان می‌سازد، بخش دولتی ناکارآمد و ضعف مدیریت در آنها، فساد، دولت‌های فقیر و فقدان دولت نماینده، همگی از جمله مانع‌های کلیدی هستند.»16 مجموعه این عوامل باعث شده تا کشورهای اسلامی علاوه بر ضعف در درون کشور، از ایجاد یک اتحاد منطقه‌ای مانند آنچه که در اروپا ـ اتحادیه اروپا ـ وجود دارد دور بماند. از آنجا که این کشورهای از نظر توسعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی در یک سطح نیستند، نوعی اختلاف و عدم اعتماد نسبت به یکدیگر دارند.

از یک طرف کشورهای ثروتمندی مانند کویت، امارات متحده عربی و عربستان سعودی وجود دارد و از سوی دیگر کشورهای فقیری همچون مالی، نیجر و افغانستان. به همین دلیل «تنها از طریق اعتماد فزاینده متقابل می‌توان به همکاری مطمئن‌تر میان کشورهای اسلامی نایل آمد؛ اعتماد حاصل نمی‌شود مگر از طریق حکومتی دموکراتیک، قابل پیش‌بینی، میانه‌رو و شفاف. اگر کشورهای اسلامی در پی اتحادی قوی‌تر و اشتراک در هدف هستند، باید این معضلات حاد داخلی را مورد توجه قرار دهند. اگر دیکتاتوری، رهبری غیر مسئول و نامحدود و نیز سوء ظن‌های متقابل، هنجارهای شناخته شده بسیاری از کشورهای اسلامی باشد، در این صورت گستره وحدت اسلامی ممکن است بسیار محدود گردد و شاید به اعتراض خیابانی، آن هم در هنگام بروز بحران‌های بین‌المللی خلاصه شود.»17

کشورهای اسلامی همواره در فقدان یک اتحاد سازمان‌یافته و پیوند منطقه‌ای، جهت توسعه‌یافتگی بهتر و مطلوب‌تر، که در قرن بیست و یکم جواب‌گوی مردم این سرزمین باشد، به سر می‌برند. هرچند نباید از میراثی که استثمارگران در کشورهای اسلامی که عمدتا جهان سومی هستند به جای گذاشتند، غافل ماند. «علی مزروعی برخی از ناهنجاری‌هایی را که استثمار بر جهان سوم تحمیل کرده به طور خلاصه چنین بیان کرده است: 1. شهرنشینی بدون صنعتی شدن؛ 2. تعلیم نظری بدون آموزش عملی؛ 3. سکولاریسم بدون علمی شدن (زوال دین بدون اعتلای دانش)؛ و 4. تمایل شدید به سرمایه‌داری بدون نظم و انظباط آن.»18 ناگزیر، الگوی سنتی و افکار حزبی که در بیشتر کشورهای اسلامی موجود می‌باشد، این جوامع را از هم‌سویی با دنیای مدرن و پیشرفته در قرن بیست و یکم دور کرده است. این تفاوت پیشرفت و مدرن شدن و وجود تفکرات سنتی در اکثر این کشورها را می‌توانیم با نظریه تالکوت پارسونز، جامعه‌شناس آمریکایی که نوع نقش‌های افراد را در دو جامعه سنتی و مدرن با یکدیگر مقایسه کرده و تفاوت قائل شده است، مورد مداقه قرار دهیم. پارسونز دو سنخ جوامع مدرن و جوامع سنتی را از یکدیگر مجزا کرده است. این متغیرهای الگویی به صورت جفتی مفهوم‌بندی شده‌اند و در آنها نوع نقش‌های افراد در دو جامعه سنتی و مدرن از یکدیگر باز شناخته شده‌اند:

1. خاص‌گرایی ـ عام‌گرایی: در جوامع سنتی هر رابطه‌ای قواعد خاص خود را دارد که تنها در همان وضعیت، قابلیت کاربست دارد. در حالی که در جوامع مدرن، هنجارها و قواعد جنبه عام دارند و صرف نظر از وضعیت‌ها، به ضوابط کلی نظر دارند؛

2. قدسی بودن ـ عرفی بودن: در جوامع سنتی نقش‌ها جنبه قدسی دارند؛ به این معنا که در آنها جای چون و چرا نیست، در حالی که در جوامع مدرن، نقش‌ها با ملاک فایده‌گرایانه و میزان کارایی سنجیده می‌شوند؛

3. عاطفی بودن ـ بی‌طرفی عاطفی: در جوامع سنتی نفش افراد عاطفی است، در حالی که در جوامع مدرن، بیشتر به بی‌طرفی عاطفی گرایش دارند؛

4. منتشر بودن ـ محدود بودن: در جوامع سنتی تکالیف طرف‌های ارتباط حد و مرز مشخصی ندارد، در حالی که در جوامع مدرن، این روابط از حیث کارویژه، مشخص و محدود هستند.»19

در حقیقت مسایل سیاسی ـ اقتصادی جوامع اسلامی با دیگر مسایل این کشورها پیوند یافته و همواره یکدیگر را تحت شعاع قرار می‌دهند. می‌توان بیان کرد که در اکثر این کشورها «دین ابزار واقعی برای اداره و به کارگیری ساکنان یک محدوده جغرافیایی یا قومی برای رسیدن به اهداف سیاسی است که به وسیله سیاستمداران برنامه‌ریزی شده و می‌تواند به وسیله دولت‌ها یا گروه‌های تروریستی مانند بنیادگرایان مذهبی به رهبری اسامه بن لادن صورت گرفته باشد.»20

مذهب و چالش ناشی از عقاید مذهبی

مذهب به معنای احساسات و رویدادهایی که برای انسان در عالم تنهایی و در اجتماع روی می‌دهد، در گذشته، یکی از عوامل موثر در تفکیک مرزهای جغرافیایی بود. در قرن بیستم نیز کم و بیش نقش‌آفرینی عوامل مذهبی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و پدیده‌های ناشی از آن تداوم داشته است. در حال حاضر هم ثبات سیاسی برخی از کشورها تا حد زیادی در ارتباط با توزیع فضایی مذهب و نیز زبان است. به گونه‌ای که می‌توان گفت در دو دهه گذشته مذهب به عرصه ژئوپلیتیک بازگشته است. مذهب از این جهت مورد مطالعه جغرافی‌دانان است که برای فهمیدن چگونگی اشغال کره زمین اساسی است. جغرافی‌دانان مکان مذاهب مختلف جهان را با مدارک مورد بررسی قرار می‌دهند و توضیحاتی را برای اینکه چرا برخی مذاهب توزیع‌های پراکنده داشته و برخی دیگر متمرکز هستند، ارایه می‌کنند. برای شناخت اینکه چرا برخی مذاهب توزیع‌های گسترده‌ای نسبت به دیگر مذاهب دارند، جغرافی‌دانان به اختلاف‌هایی که در ادای فرایض دینی وجود دارد، نظر می‌اندازند.

گلانسر به نقش مذهب در پدیده‌های سیاسی اشاره می‌کند و برخی از موارد آن را این گونه برمی‌شمارد: ظهور ایرلند به دلیل وجود دو مذهب کاتولیک و پروتستان، سوریه به سبب وجود مسلمانان و مسیحیان، هند به دلیل وجود دین اسلام و مذهب هندو، فلسطین به واسطه وجود یهودیان و مسلمانان، نمونه‌هایی هستند که نقش‌آفرینی مذهب در آنها نمایان است. در هر کدام از این مناطق، زمانی که نقشه سیاسی دنیا و دوره تاریخی منطبق با آن تغییر می‌کرد،‌ گروه اقلیتی در واحدهای جدیدی شکل می‌گرفتند و بعضی از آنها مشکلاتی را در راه آمیزش با نظام ملی به وجود می‌آورند. اهمیت عامل دین و مذهب در برخی از مناطق ذکر شده به اندازه‌ای بود که باعث تجزیه همه‌جانبه و از بین رفتن اتحاد ملی شد. مانند تجزیه شبه‌ قاره هند به دو کشور پاکستان و هند که صرفا به دلیل اختلافات دینی و مذهبی میان مسلمانان و هندوها در سال 1947 میلادی اتفاق افتاد.21

دیوید هاروی معتقد است که وقتی قدرت دولت کم‌رنگ می‌شود، نقش فرقه‌های مذهبی و آیینه‌ای ناسوتی، تبهکاری، شبکه‌های قاچاق و... به سرعت افزایش می‌یابد. در این حالت که فرقه‌های مذهبی نقش پررنگی پیدا می‌کنند، چرخش افراد به مذهب قابل توجه است. «گزارش‌های مربوط به ظهور ناگهانی و افزایش سریع فرقه‌های مذهبی در مناطق روستایی ویران چین، صرف نظر از ظهور فولان کانگ، نشان‌دهنده این روند است. پیشرفت سریع تبلیغات مذهب پروتستان انجیلی (اوانجلیکان) در اقتصادهای غیر رسمی عنان گسیخته که در نتیجه اجرای سیاست‌های نئولیبرالی در آمریکای لاتین شکوفا شده‌اند، احیا یا پیدایش جدید قبیله‌گرایی و بنیادگرایی مذهبی که بر سیاست بیشتر کشورهای آفریقا و خاورمیانه حاکم شده‌اند، حاکی از نیاز به ایجاد سازوکارهای معنی‌داری برای هم‌بستگی اجتماعی است.

پیشرفت مسیحیت انجیلی بنیادگرا در ایالات متحده، رابطه‌ای با عدم امنیت شغلی فزاینده، از بین رفتن سایر شکل‌های هم‌بستگی اجتماعی، و توخالی بودن فرهنگ مصرفی سرمایه‌داری دارد. به روایت توماس فرانک، حقوق مذهبی در کانزاس آمریکا، فقط در پایان دهه 1980 میلادی در پی یک دهه یا بیشتر از بازسازی و صنعت‌زدایی نئولیبرالی، گل کرد. این روابط ممکن است تصنعی و اغراق‌آمیز به نظر برسند، ولی اگر پولانی درست گفته باشد و تلقی از کار به عنوان یک کالا به نابسامانی اجتماعی بینجامد، آن گاه برای بازسازی شبکه‌های اجتماعی متفاوت برای دفاع در برابر دفاع یک چنین خطری بیش از پیش محتمل می‌شود.»22

در حال حاضر «برخوردهای مذهبی، قومی و نژادی در حال افزایش است. براساس گزارش‌ها در طول 10 سال گذشته، تعداد بحران‌های انسانی از متوسط 25-20 در سال، به 70-65 رسیده است، در حالی که تعداد مردمی که تحت تأثیر واقع می‌شوند، بیش از این نسبت افزایش یافته است.»23 امروزه نقش اختلافات مذهبی و ارزش‌های دینی را بیشتر از همه جای دنیا می‌توان در محدوده جغرافیایی خاورمیانه مشاهده کرد. در جدول شماره 2 اختلافات مذهبی و درصد تشکیل‌دهنده مذهب در جمعیت کشورهای خاورمیانه قابل مشاهده می‌باشد. این محدوده جغرافیایی در زمره مناطقی است که از بعد تمایز نسبت به سایر مناطق درصد بالایی از تفاوت‌ها را به خود اختصاص داده است. به علاوه در نقشه توزیع گروه‌های مذهبی و به ویژه از ناحیه برخی از واحدهای این محدوده، یکی دیگر از متغیرهای ژئوپلیتیکی موجود در شبکه خاورمیانه‌ای است که در ابعاد امنیت منطقه‌ای و گفتمان‌های امنیتی موجود در شبکه اثرگذار می‌باشد. برای مثال، می‌توان به عنوان هلال شیعی از سوی ملک عبدالله پادشاه اردن اشاره کرد که شیعه‌گرایی را در خاورمیانه به عنوان یک تهدید قلمداد نموده است.24

اگرچه دین عامل اصلی درگیری‌ها و جنگ‌های محلی و منطقه‌ای نیست، اما می‌توان گفت که مذهب به عنوان دستاویزی برای جنگیدن و توسل به خداوند برای فتح و پیروزی سیاسی و نظامی در سرزمین‌های دیگر همیشه وجود داشته است. بهترین نمونه آن جنگ‌های صلیبی مسیحیان و جهاد مسلمانان است. قابل ذکر است که بیشتر کشتارهای قرن بیستم زاییده جنگ‌های مذهبی و دینی نبوده است، بلکه کشتارهایی که در قرن گذشته به وقوع پیوست، به وسیله رهبران لائیک ضد دینی مانند هیتلر، استالین، مائو، پول پوت (رهبر خمرهای سرخ) در ویتنام، اتفاق افتاد. آنان در مبارزات حزبی و عقیدتی خود، اسمی از دین یا جنگ‌های دینی نبردند. اگر هم بر حسب مورد به قتل‌عام گروه‌های قومی خاصی اقدام کرده‌اند، مانند هیتلر در مورد کشتار یهودیان در آلمان و استالین در مورد مسلمانان در چچن، مسأله پاک‌سازی قومی مطرح بوده است. موضوعی که امروزه قابل توجه است، مباحثات و گفتار فزاینده سران دولت‌ها درباره دین است.

در جنگ آمریکا و عراق، سران هر دو کشور از حربه دین برای جلب و تقویت جنگاوران، بهره‌برداری کردند. جورج بوش پروتستان مذهب، در 19 مارس 2003 میلادی بیان کرد که خداوند به سرزمین ما و مدافعان آن، خیر و برکت عطا فرماید. صدام حسین دیکتاتور عراقی در روز اول آوریل 2003 میلادی خطاب به مردم عراق ضمن فراخواندن آنها با کفار اعلام نمود: کسانی که در میدان مبارزه و جنگ کشته شوند به بهشت جاودان خواهند رفت (...) ای مردم! از این موقعیت و موهبت الهی حداکثر استفاده را ببرید و با دشمنان بجنگید، آنان را بکشید، زیرا آنان مهاجمان شیطان صفت و نفرین شده الهی هستند.25

چالش‌های میان شیعه و سنی در خاورمیانه

محدوده خاورمیانه

محدوده‌ای جغرافیایی که امروزه خاورمیانه نامیده می‌شود، پهنه سرزمینی است که در قاره آسیا واقع شده است. کاربرد اصطلاح خاورمیانه به این محدوده از جهان، به اوایل قرن بیستم و نفوذ استثمارگران در آسیا برمی‌گردد. گرچه به طور قطع واژه خاورمیانه از سال 1902 میلادی عنوان شده است، ولی این عقیده وجود دارد که اصطلاح خاورمیانه را ژنرال توماس گوردون رئیس بانک شاهنشاهی ایران ابداع کرد (1900) و دو سال بعد ماهان دریاسالار آمریکایی در مقاله‌ای درباره خلیج فارس آن را به کار برده است.26 همچنین این امکان وجود دارد که از اواسط قرن نوزدهم در اداره امور مربوط به هندوستان در وزارت خارجه بریتانیا این اصطلاح نیز استفاده شده باشد.

به هر تقدیر، گفته شده است که اصطلاح خاورمیانه را اولین بار در 1902 میلادی مورخ دریایی آمریکایی، آلفرد تایر ماهان به کار برده است و منظور وی تشریح منطقه اطراف خلیج فارس بود که چون از قاره اروپا به آن نگریسته می‌شد، نه خاور نزدیک به حساب می‌آمد و نه خاور دور. مفهوم خاورمیانه برای اروپاییان و آمریکایی‌ها در طول جنگ جهانی دوم روشن شد، و آن زمانی بود که مقر انگلیسی‌ها و متفقین در قاهره، معروف به مقر خاورمیانه، بخش‌های وسیعی از شمال و شرق آفریقا، ایران، ترکیه و کلیه کشورهای عربی شرق کانال سوئز را تحت پوشش داشت.27

اصطلاح خاورمیانه را در واقع استثمارگران برای محدوده‌ای به کار بردند که برای آنها منافع اقتصادی فراوانی داشته است. از دید لغوی، بررسی معنای این کلمه دارای ابهام می‌باشد؛ در واقع معنی میانه، همان مرکز هر چیز می‌تواند باشد، پس میانه به معنای مرکز و وسط چیزی یا مکانی است. حال آنکه منطقه‌ای که در نظام بین‌الملل به عنوان خاورمیانه شناخته می‌شود در واقع مرکز یا وسط قاره آسیا نیست و در شرق این قاره قرار گرفته است.38 در واقع «در قیاس‌ با همین مفهوم‌سازی بود که جهان به اصطلاح خاور یا به گفته بهتر و بالاخره آسیا به خاور نزدیک، خاور میانه و خاور دور تقسیم شد. این تقسیم‌بندی براساس پیش‌فرض متکی بر گمان خود محور بودن یا خود را مرکز جهان سیاسی دانستن از سوی اروپاییان در آغاز و سپس از سوی آمریکاییان و دور و میانه و نزدیک قلمداد کردن سرزمین‌های آفریقایی و آسیایی بر مبنای دوری و نزدیکی آنها نسبت به اروپا و ایالات متحده آمریکا استوار است.

در چند دهه اخیر اصطلاح خاورمیانه یا خاور نزدیک یا خاورمیانه و نزدیک با دگرگونی‌های فراوان بر حسب سرزمین‌های دربرگیرنده، مورد استفاده قرار گرفته است، با پیرامونی‌هایی که از شمال آفریقا گرفته تا مرزهای هندوستان و از مرزهای جنوبی قفقاز و خزر ـ آسیای مرکزی گرفته تا دریای سرخ ـ و دورتر از آن کشیده می‌شود. این گستره جغرافیایی بسیار پهناور، آشکارا بی‌بهره از هر گونه همگنی‌های جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی، استراتژیک و... است. به طوری که براساس تعاریف سوئل کوهن توان عرضه مفهوم مکانی منطقه را ندارد.»29

چالش‌ها و مسائل خاورمیانه

محدوده جغرافیایی خاورمیانه دارای ناهمگونی آب و هوایی، زبانی، جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی می‌باشد. از ویژگی بارز در اکثر کشورهای این محدوده جغرافیایی، وجود اقوام عرب است که از نظر زبانی با هم متحد هستند ولی از نظر ویژگی‌های توسعه‌یافتگی با هم تفاوت‌های بارزی دارند. جوامع و کشورهای خاورمیانه از زمره کشورهای در حال توسعه و جهان سومی می‌باشند. با وجود اینکه اولین تمدن‌ها و شهرنشینی در این محدوده جغرافیایی به وجود آمده و شکل گرفته است، اکثر کشورها در این محدوده، هنوز دارای بافت سنتی و توسعه‌نیافته‌ای هستند. در رابطه با نوع حکومت و نحوه عمل رفتار دولتمردان این کشورها نیز شاهد وجود عادات و رفتار سنتی از سوی آنها می‌باشیم. در واقع «جوامع خاورمیانه تحت تأثیر نظام‌های سیاسی و اجتماعی قرار دارند، که از طریق اهرم‌های گروهی خاص، فرد را تابع خواسته‌ها و هدف‌های خود کرده‌اند. به بیان دیگر واحد اقدام اجتماعی در جوامع در حال توسعه را گروه تشکیل می‌دهد و فرایند سیاسی تابع رفتار گروهی است، آرتور اف بنتلی در بررسی نظام‌های سیاسی و اجتماعی خاورمیانه، آنها را به موزاییکی تشبیه می‌کند، که دارای خطوط درهم و برهم، متقاطع و همچنین متناوب نامحدودی می‌باشند. هر خط نمایانگر یک گروه است که برای پیشبرد اهداف خود دائما در یک رابطه کنشی و واکنشی قرار دارند.»30 (جدول شماره 3)

در ارتباط با شناخت بافت سیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه تحقیقات زیادی از سوی جامعه‌شناسان و سیاستمداران انجام گرفته است. یکی از این تحقیقات را ریچارد آنتون انجام داده است. وی بیان می‌کند که «قدرت و نفوذ در جوامع مختلف خاورمیانه این نیست که فرد مقام مشخصی داشته باشد، یا اینکه آن فرد مقام خود را برای کسب فرصت‌های بسیار مورد استفاده قرار دهد، بلکه قدرت و نفوذ در جوامع مختلف خاورمیانه به میزان موفقیت‌هایی بستگی دارد که طی آن شخص قادر است با دیگران پیوندهای شخصی به وجود آورد. برای این کار، او بایستی بتواند ویژگی‌های شخصی بسیار ارزشمند خود را به دیگران نشان دهد و برتری خود را به دیگران بقبولاند. این ویژگی‌ها برای او اهمیت سیاسی ایجاد و او را به بالاترین سطوح قدرت سیاسی می‌رساند.»31 بنابراین «در جهان کنونی که دموکراسی و پاسخ به خواسته‌های مردم حرف اول را می‌زند، هنوز در اکثر کشورهای خاورمیانه، حکومت‌های موروثی و خانوادگی و قوم‌گرایی بر کشورهای منطقه حاکم است. هرچند اقداماتی در راستای آرای عمومی و تشکیل مجلس و پارلمان برداشته شده است، اما هنوز تا رسیدن به یک توسعه و پیشرفت راه زیادی در پیش دارند. این در حالی است که نباید فراموش کرد، اینکه حکومت‌ها چگونه با منابع و ثروت‌های خود رفتار  می‌کنند، به شدت بر توان توسعه آنها تأثیر می‌گذارد.»32

گستره جغرافیایی ـ ژئوپلیتیکی شیعیان در جهان

در عصر جهانی شدن که روابط گسترده میان کشورها به عنوان یک عامل کلیدی در توسعه و پیشرفت به شمار می‌آید، افزایش تعداد مردم با خصوصیات فرهنگی، مذهبی و قومی مشابه، می‌تواند به عنوان یک ویژگی کلیدی و عامل ژئوپلیتیکی در این قرن باشد. «جهانی شدن منطق جدایی بین ساکنان سرزمین‌ها را به دنبال دارد؛ یعنی گروهی از ساکنان سرزمین‌های جنوب که در هویت اصیل خود به وسیله‌ای برای مقاومت در برابر نفوذ فرهنگ غرب دسترسی می‌یابند برای احیای مجدد حیات و روشن کردن مشعل فرهنگ اصیل خود از راه دین تلاش فراوان می‌کنند. جنگ‌ها و درگیری‌های ظاهرا دینی ابزاری در خدمت هدف بزرگ‌تر و جست‌وجوی قدرت و تملک سرزمین جدید است.»33 در واقع در عصر جهانی شدن ماهیت خاص دوره جهانی شدن چنین است که حتی کمترین ظرفیت موجود برای برقراری ارتباط با کشورهای دیگر، اثری مثبت بر تصویر بین‌المللی آن کشور دارد.34

«واقعیت این است که هر کشوری به اندازه قدرت و توانایی‌های خود و قدرت زیرساختارها و انسجام سیاسی‌اش، می‌تواند با نیروی فراملی وارد تعامل شود.»35 گستردگی جغرافیایی ـ ژئوپلیتیکی مذهب شیعه در میان کشورهای خاورمیانه به عنوان یک موقعیت راهبردی و تقویت‌کننده روابط مستحکم، برای پیروان این مذهب به حساب می‌آید. امروزه مذهب شیعه در بیش از 16 کشور به طور رسمی دارای پیروانی می‌باشد. در کشورهای آذربایجان، بحرین بیش از 75 درصد و در ایران بیش از 90 درصد مردم آنها، پیرو مذهب شیعه هستند. علاوه بر کشورهایی که به عنوان کانون سنتی شیعیان به شمار می‌آید، در اروپا کشور آلمان بیش از 600 هزار نفر از علوی‌های ترک‌تبار را در خود جای داده است، انگلستان حدود 100 هزار نفر از شیعیان از شبه قاره هند ـ پاکستان به آن کشور مهاجرت کرده‌اند، زندگی می‌کنند. در فرانسه در حدود  100 هزار نفر از شیعیان ایرانی‌تبار و ترک‌تبار زندگی می‌کنند. در رئونیون و جزایر کاراییب چندین هزار شیعه وجود دارد. در آفریقا در کشورهایی مانند تانزانیا، کنیا، سنگال و ساحل عاج جوامع شیعی هندی‌تبار و لبنانی‌تبار زندگی می‌کنند. در آمریکای شمالی و جنوبی، شیعیانی با تبار ایرانی و لبنانی که بیش از یک میلیون نفر می‌باشند نیز زندگی می‌کنند. 36

اختلافات میان شیعه و سنی در خاورمیانه

در محدوده جغرافیایی با ویژگی‌های گفته شده، میان پیروان مذهب شیعه و سنی اختلافاتی وجود دارد. «در کشورهای خاورمیانه بین شیعه و سنی و در میان شاخه‌های مختلف هر یک از این دو مذهب؛ یعنی علوی‌ها، مارونی‌ها، دروزی‌ها، قبطی‌ها، و احمدی‌ها اختلاف وجود دارد. همه این اختلاف‌ها مبین وجود برخی خطوط شکننده بالقوه در جوامع خاورمیانه است.»37 به علاوه بیان شد که در منطقه ژئوپلیتیکی خلیج فارس، شیعیان بیشترین جمعیت را دارند. در کشورهای ایران، بحرین و عراق جمعیت شیعه در اکثریت قاطع می‌باشند، ولی در کشورهای قطر، امارات متحده عربی، کویت،‌ عربستان سعودی و عمان جمعیت شیعه، در اقلیت هستند. بنابراین، در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، اختلافات میان شیعیان و اهل تسنن به طور بارزی باعث انزوای سیاسی شیعیان در این کشورها گردیده است. «از فاصله میان دو جنگ جهانی به این طرف، ایران و عربستان سعودی در خلیج فارس در مقابل یکدیگر قرار دارند.

این تقابل و شکاف میان دو قدرت منطقه‌ای با سنت‌های دینی متفاوت و مخالف، و حتی دشمنانه وجود دارد و عربستان سنی را در رویارویی ایران شیعی قرار داده و از دهه 1340 به بعد، عامل مهم بی‌ثباتی در منطقه بوده است. وقوع انقلاب ایران این رقابت را در ابعاد فرهنگی، مذهبی، ملی و ژئوپلیتیک تشدید کرده است.»38 برای مثال به اختلافات میان وهابیون عربستان مبنی بر کشتن و قتل می‌توان اشاره کرد که گاهی اوقات به صادر شدن فتواهایی عربستان مبنی بر کشتن و قتل‌عام شیعیان منجر می‌شود. «بیانیه 38 تن از علمای وهابی در مجاز دانستن قتل شیعیان و درخواست از اهل سنت تمامی جهان بر بسیج علیه شیعیان به خصوص شیعیان عراق»39 نمونه‌ای از این گونه اختلافات می‌باشد.

در شمال ناحیه احسا در عربستان سعودی، کشور کویت قرار دارد که تقریبا یک چهارم جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند. در این کشور نیز بخشی از شیعیان دارای ریشه کویتی هستند و بخشی دیگر جمعیت‌های مهاجرند که در پی رشد ناشی از درآمد نفت به آنجا آمده‌اند. مسایل دولت کویت با شیعیان نظیر مسائلی است که در عربستان سعودی وجود دارد. موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن کویت بین سه کشور عربستان سعودی،‌ عراق و ایران، موجب گردیده است که شیعیان در کشور کویت به عنوان ستون پنجم تهران تلقی شوند. در کشور بحرین که حدود 70 درصد از جمعیت آن شیعه مذهب هستند، شکاف سنی ـ شیعه وجود دارد. بیشتر جمعیت شیعه در این کشور در روستاها زندگی می‌کنند و با وجود اکثریت، تحت حاکمیت اقلیت سنی مذهب می‌باشند. در امیرنشین قطر، شیعیان نزدیک به 20 درصد کل جمعیت را دربرمی‌گیرند. آنها به لحاظ اجتماعی و اقتصادی بسیار آسیب‌پذیرند و در واقع در همان وضعیتی به سر می‌برند که اقلیت شیعه در ناحیه احسا در کشور عربستان سعودی با آن مواجه هستند.

هرچند حادترین مسایل شیعیان مربوط به کشور بحرین است، در امارات متحده عربی که تنها 6 درصد از جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند، عمدتا در دبی زندگی می‌کنند.  حضور شیعیان در دبی به عنوان مهم‌ترین امیرنشین امارات متحده عربی، آفریننده مسائلی شبیه سایر مسائل کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است.40 در کشور عراق با وجود اینکه 55 درصد از جمعیت این کشور را شیعیان تشکیل می‌دهند، تا قبل از سقوط دیکتاتوری صدام حسین، آنها در انزوای سیاسی قرار داشتند. اختلافات میان شیعه و سنی باعث شده که در طرح نقشه خاورمیانه جدید جهت ایجاد کشورهای تازه، عراق را به سه کشور «کردستان آزاد»، «عراق سنی»، «شیعیان عرب» تقسیم‌بندی کنند. در این طرح که از طرف «رالف پیتر» ارایه شده، برای حل نزاع‌های مرزی و خشونت‌ها در منطقه عنوان شده است.

با توجه به یافته‌های تحقیق، در محدوده جغرافیایی خاورمیانه و منطقه خلیج فارس، مذهب شیعه به عنوان یک مذهب رسمی و کلیدی مطرح می‌باشد. در تمامی کشورهای خاورمیانه، شیعیان حضور دارند. از منظر ژئوپلیتیک، قدرت‌مندی شیعیان را در کشور عربستان سعودی می‌توان این گونه تحلیل کرد که هرچند از نظر سیاسی در انزوا به سر می‌برند و در راس امور سیاسی و دولتی قرار ندارند، ولی حضور آنها در شرق این شبه جزیره، و در منطقه نفت‌خیز عربستان سعودی و اشتغال 75 درصدی کارگران نفت شیعه مذهب در صنعت نفت این کشور، به عنوان یک عامل قدرت برای شیعیان محسوب می‌شود. ایران به عنوان کشوری قدرت‌مند در خاورمیانه مطرح است و از نظر جمعیتی، غالب جمعیت این کشور شیعه مذهب است. در حقیقت «به پشتیبانی این باور ویژه به اسلام بود که ایرانیان پیروزمندانه هویت فرهنگی ملی خود را بازسازی و پاسداری کردند و چنین بود که تشیع نیروی تازه‌ای به جنبش‌های ایرانیان در راه استقلال و آزادی بخشید و با انگیزه‌های ملی آنان درآمیخت.»41 مذهب شیعه در ایران، باعث تحولات گوناگونی در پیروان این مذهب در خاورمیانه گردیده است. «بازگشت قدرت‌مندانه اسلام شیعی در ایران، باورهای این جمعیت را به فعلیت نزدیک کرده، موجب نگرانی بزرگی برای دولت‌های مختلف منطقه [خلیج فارس] شده است.»42

یکی دیگر  از عواملی که موجب ایجاد ژئوپلیتیک قدرت برای شیعیان در خاورمیانه می‌شود، جمعیت قابل توجه آنها می‌باشد. هرچند که آمار در منابع مختلف متفاوت می‌باشد، ولی شیعیان در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و خاورمیانه از نظر جمعیتی قابل توجه هستند. کشور ایران با 90 درصد جمعیت  شیعه بیشترین جمعیت شیعه را دارد و کشورهای ترکیه، اردن و عمان کمترین جمعیت  شیعه را دارند، در حال حاضر از هر 10 نفر که در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا زندگی می‌کنند، 9 نفر مسلمان هستند که پیش‌بینی می‌شود این نسبت طی دو دهه آینده تغییر چندانی نخواهد کرد. یک پنجم مسلمانان جهان (19/9 درصد) در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا زندگی می‌کنند و سهم این منطقه از کل مسلمانان جهان طی دو دهه آینده با کمی افزایش به 20/1 درصد خواهد رسید. به عبارت دیگر میزان افزایش تعداد مسلمانان این منطقه تا سال 2030 تقریبا همان 117 میلیون نفری پیش‌بینی شده که طی دو دهه گذشته افزایش یافته است.

نرخ رشد سالانه جمعیت مسلمانان در خاورمیانه و شمال آفریقا بین سال‌های 2010 تا 2020 حدود 1/8 درصد و بین سال‌های 2020 تا 2030 حدود 1/4 درصد خواهد  بود که کمی کاهش را نشان می‌دهد. اگرچه رشد جمعیت مسلمانان در خاورمیانه و شمال آفریقا طی دو دهه آینده اندکی کاهش خواهد یافت، اما همچنان نرخ رشد بیشتری نسبت به جمعیت غیر مسلمان منطقه خواهد داشت. به طور کلی جمعیت مسلمانان در منطقه خاورمیانه با سرعت بیشتری نسبت به جمعیت مسلمانان در شمال آفریقا افزایش خواهد یافت. نتایج جدیدترین مطالعات نشان می‌دهد، جمعیت کشورهای مسلمان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تا سال 2030 حدود 37 درصد افزایش خواهد یافت و از 321 میلیون نفر فعلی به 439 میلیون خواهد رسید که این میزان دو برابر آمار سال 19990 است.43 بنابراین با توجه به این افزایش، جمعیت شیعیان رشد چشم‌گیری خواهد یافت.

قابل توجه است به نقشی که مذهب شیعه در دوران صفویان در ایران باعث قدرت‌مندی اسماعیلیان شد، اشاره شود. «در دوران کشورداری صفوی (1101-880 ه.ش/ 1722-1501 میلادی) ایران هویت فرهنگی و سیاسی متمایز و استقلال سیاسی کامل خود را به دست آورد. شاه اسماعیل،‌ در پیشاپیش جنبش شیعی تازه‌ای که از اردبیل سرچشمه گرفته بود، به قدرت رسید و در تبریز بر تخت حکومت ایران نشست. وی اسلام شیعی دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد. این حرکت ژئوپلیتیکی به هنگام و کم مانند، امپراتوری سنی مذهب ترکان عثمانی را خلع سلاح کرد. گسترش امپراتوری عثمانی در خاور، بر پایه این منطق که فرزندان عثمان خلیفگان اسلامند و حق فرمان‌روایی بر همه مسلمانان را دارند، می‌رفت که ایران را دوباره گرفتار حکومت بیگانگان کند. اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران،‌ دیواری استوار در برابر این منطق پدید آورد و راه را برای آل عثمان بست.»44 قدرت‌مندی شیعیان تا آنجا در خاورمیانه پیش رفته که ملک عبدالله دوم پادشاه اردن از شکل‌گیری هلال شیعی سخن گفته است. کاربرد این اصطلاح نشان‌دهنده نقش پررنگ شیعیان در خاورمیانه است.

بنابراین مذهب شیعه با همه فراز و فرودهای حاکم در خاورمیانه، منطقه خلیج فارس و جهان، به عنوان یک عامل کلیدی و فرصت، می‌تواند از منظر ژئوپلیتیک مذهبی درآید. «به درستی و به طور ملموس، تشیع از درون متحول خواهد شد، ‌همان طور که از آغاز تاکنون چنین بوده است. ولی با وجود این، هرگز تمامیت آن رو به اضمحلال  ندارد. شیعیان در تأیید هویت و شاخصیت خود همچنان ثابت و استوار خواهند ماند و در برابر اهل تسنن خواهند ایستاد. از دیگر سو برای تسنن مهار شیعه مشکل و مشکل‌تر خواهد بود. اینک تشیع در ترکیه، ایران، خلیج فارس و حتی پاکستان و هند به یک عامل  تمام عیار در جامعه و جهان تبدیل شده است. با توجه به اوضاع کشورهای شیعه‌نشین در منطقه خلیج فارس، «می‌توان ادعا کرد که تشیع در خلیج فارس به لحاظ جغرافیای مذهبی غلبه دارد.»45

نتیجه‌گیری

خاورمیانه به عنوان یک محدوده جغرافیایی ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک همواره در کانون توجهات سیاسی ـ اقتصادی قرار دارد. وجود تفاوت‌های قومی، زبانی و مذهبی در این محدوده، باعث وجود چالش‌های اساسی میان کشورهای منطقه شده است. با وجود اینکه تمام کشورهای این محدوده جغرافیایی مسلمانند (به جزء  اسراییل)، ولی دارای روابط مطلوبی نیستند. مذهب شیعه در کشورهای خاورمیانه به عنوان یک عامل پیونددهنده می‌تواند به فرصتی جهت تحولات برای پیروان آن درآید. ژئوپلیتیک شیعه همان گونه که بنابر یافته‌های تحقیق ارایه شد، یک عامل ژئوپلیتیکی در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه است. وقتی که ژان پیرشه ونمان، وزیر اسبق دفاع فرانسه، در دهه 1980 میلادی عنوان می‌کند مساله شیعه آینده عراق است،  بعد از سقوط دیکتاتوری صدام حسین در سال 2003 میلادی به قدرت رسیدن شیعیان را در این کشور شاهد هستیم.

در ایران به عنوان قدرت‌مندترین کشور شیعه مذهب در خاورمیانه و به عنوان یک قدرت منطقه‌ای نقش آن محرز است. در عربستان سعودی سکونت شیعیان در شرق این کشور و حضور چشم‌گیر آنها در صنعت نفت این کشور به عنوان یک عامل ژئوپلیتیکی و فرصت مطرح است. حضور شیعیان در کشور هند با توجه به روند توسعه اقتصادی ـ سیاسی که این کشور دارد طی می‌کند، می‌تواند به عنوان یک فرصت مطرح شود. همان گونه که توال نیز معتقد است، تشیع در خلیج فارس به لحاظ جغرافیای مذهبی غلبه دارد، از آنجا که جغرافیا به عنوان عامل اصلی و زیربنای ژئوپلیتیک در مباحث هم‌گرایی و پیوند مطرح است. بنابراین شیعیان در خاورمیانه با توجه به گستره جغرافیایی ـ‌ ژئوپلیتیکی که دارند به عنوان یک فرصت مطرح‌اند.

به طور کلی ویژگی‌های مذهب شیعه را از منظر ژئوپلیتیک این گونه می‌توان بیان کرد:

1. از نظر جمعیتی، شیعیان (بیش از 100 میلیون نفر) نسبت به اهل تسنن در منطقه خلیج فارس افزایش قابل ملاحظه و چشم‌گیری را دارند؛

2. عربستان سعودی به عنوان اولین کشور در جهان از نظر داشتن ذخایر نفت می‌باشد، از این رو سکونت شیعیان در شرق این کشور و اشتغال آنها در صنعت نفت عربستان سعودی، که به عنوان یک پارامتر کلیدی است، توانایی نقش‌آفرینی دارند؛

3. ایران به عنوان یکی از کشورهای قدرت‌مند از منظر ژئوپلیتیک در خاورمیانه، با توجه به جمعیت غالب شیعه، توانایی حمایت و هدایت آنها را دارد؛

4. از نظر جغرافیایی ـ‌ ژئوپلیتیکی شیعیان در خاورمیانه دارای موقعیت برتری نسبت به اهل تسنن قرار دارند؛ حضور در منطقه خلیج فارس، دریای خزر (کشور آذربایجان) به عنوان یک موقعیت برتر توانایی ایفای نقش بیشتری را برای آنها فراهم می‌کند.

جدول شماره 1: فرقه‌های  مختلف شیعه و مشخصات آنها

نام فرقه

مشخصات

علوی‌ها

به آنها قزلباش نیز گفته می‌شود، شیعیان دوازده امامی فاقد روحانیت هستند، عمدتاً در ترکیه زندگی می‌کنند یا به صورت مهاجران ترک در اروپا پراکنده‌اند.

علوی‌ها

به آنها نصیریه یا انصاریه نیز می‌گویند، شاخه‌ای از شیعه دوازده امامی فاقد روحانیت هستند که در سوریه و شمال لبنان زندگی می‌کنند.

بکتاشی‌ها

فرقه‌ای از شیعه دوازده امامی هستند که در ترکیه و آلبانی زندگی می‌کنند.

دروزها

شاخه‌ای از اسماعیلیان هستند که در لبنان، اسرائیل و سوریه زندگی می‌کنند.

دوازده امامی

خانواده بزرگ تشیع است که اعتقاد به دوازده امام سنگ بنای آن را تشکیل می‌دهد. پیروان این مذهب در ایران، عراق، لبنان، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، هند،‌ پاکستان، ترکیه، آذربایجان و افغانستان زندگی می‌کنند و تقریباً 84 درصد از مجموع شیعیان را تشکیل می‌دهند. از این جوامع بزرگ شیعی برخی مانند ایران دارای یک روحانیت سازمان یافته‌اند و برخی دیگر مانند افغانستان و ترکیه فاقد آنند.

هزاره‌ها

ریشه این شیعیان دوازده امامی که در قلب افغانستان زندگی می‌کنند، به مغول‌ها می‌رسد.

اسماعیلیان

از خانواده شیعیان هفت امامی هستند که خود به شاخه‌های دروز، مستعلی‌ها (یمن و هند) و نزاری‌ها تقسیم شده‌اند. نزاری‌ها رهبری آقاخان را پذیرفته‌اند و امروزه در هند، پاکستان، تاجیکستان، سوریه و آفریقای شرقی زندگی می‌کنند.

متولی‌ها

نامی است که در لبنان به شیعیان دوازده امامی داده می‌شود.

هفت امامی‌ها

این اصطلاح بعد از دومین انشعاب در تشیع به وجود آمد و منظور آن است که گروهی از شیعیان تنها به هفت امام اول شیعه اعتقاد دارند.

زیدیه

یادآور اولین انشعاب در تشیع است. پیروان زیدیه به پنج امام اول شیعه معتقدند و اکنون در یمن زندگی می‌کنند.

منبع: توال، 1380، ص ص 141-140

جدول شماره 2: درصد عوامل مذهبی در تعارضات قومی در جهان

منطقه

تعداد گروه‌ها

درصد مذهب به عنوان یک موضوع

تمایز مذهبی

تقاضای حقوق مذهبی

مذهب به عنوان گفتمان سیاسی

خاورمیانه و شمال آفریقا

14

71

64

50

87

بلوک شوروی سابق

31

52

27

4

46

آمریکای لاتین

12

812

25

25

37

دموکراسیهای غربی

8

 

25

25

37

آفریقا

14

28

8

8

21

منبع: قاسمی، 1389، ص 76

جدول شماره 3: کشورهای خاورمیانه سنتی و جمعیت شهرنشین در آنها

نام کشور

 

وسعت به کیلومتر مربع

 

جمعیت به میلیون نفر (سال 2010)

جمیعت شهرنشین به  درصد (سال 2008)

 

 

پایتخت

ایران

195، 648، 1

75/000/000

68%

تهران

امارات متحده عربی

83/6

4/798/491

78%

دوبی ـ ابوظبی

اردن هاشمی

89000

6/269/285

78%

امان

رژیم صهیونیستی

21/056

7/233/701

92%

تل‌آویو

بحرین

7/0

728/709

89%

منامه

ترکیه

000، 775

76/805/524

69%

آنکارا

قطر

000، 11

833/285

96%

دوحه

کویت

18

2/692/526

98%

کویت

سوریه

000، 185

21/762/978

54%

دمشق

عمان

212/5

35/418/085

72%

مسقط

عراق

438/3

28/945/569

67%

بغداد

عربستان سعودی

000،150،2

28/686/633

82%

ریاض

لبنان

400،10

4/017/095

87%

بیروت

مصر

449،001،1

78/866/635

43%

قاهره

یمن

527/968

22/858/238

31%

صنعا

منبع: مهکویی، 1391، ص 138

نام کشور

درصد شیعیان در سال 2010 میلادی**

درصد اهل تسنن در سال 2010 میلادی***

سال 1974 میلادی*

جمعیت شیعیان

جمعیت کل

ایران

90

9

51000000

61000000

عراق

60-55

25

12500000

200000000

بحرین

70

30

350000

600000

لبنان

38

23

1000000

3000000

سوریه

16

74

3500000

14000000

امارات متحده

15

81

300000

2200000

عربستان سعودی

11-10

90

5000000

18000000

افغانستان

15

84

3000000

18000000

آذربایجان

70

30

5500000

7500000

یمن

30

70

5000000

13500000

کویت

25

65

500000

2100000

پاکستان

20

77

30000000

130000000

اردن

2

90

-

-

عمان

25

25-18

-

-

مصر

1

90

-

-

ترکیه

20

93-83

16000000

62000000

قطر

25

-

5000

550000

منبع: مطالعات نگارنده، * توال، 1380: 146-145، ** پیشگا‌هی‌فرد، 1388: 89

*** http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?

MagazineArticleID=40296&MagazineNumberID=4848

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات