تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۷۱۲۹۴

سه دولت پس از جنگ


دکتر علی دارابی

با پایان جنگ هشت ساله رژیم بعثی صدام علیه ملت بزرگ ایران، تاکنون سه دولت هر یک هشت سال (جمعا 24 سال) عهده‌دار امور بوده‌اند. اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد با رای مردم توانستند در رقابت با سایر نامزدها به ساختمان پاستور راه یابند و مقدرات کشور را تعیین کنند. این سه دولت مشابهت‌هایی به لحاظ برنامه‌ای و رفتاری داشتند که برای دولت جدید می‌تواند آموزه مهمی باشد که خود را از آن‌ها مبرا کند.

1. هر سه رئیس‌جمهور خواهان تغییر قانون اساسی و افزایش اختیارات رئیس‌جمهور بودند. فرق هاشمی رفسنجانی آن بود که خواسته خود را قبل از اینکه مسئولیت را بپذیرد با رایزنی لازم برای حذف پست نخست‌وزیری و تمرکز قوه مجریه در دست رئیس‌جمهور، از طریق بازنگری در قانون اساسی عملی کرد. اما دو رئیس‌جمهور دیگر (خاتمی و احمدی‌نژاد) آشکارا قانون اساسی فعلی و اختیارات رئیس‌جمهور و قوه مجریه را برای رئیس دولت ناکافی می‌دانستند و این موضع‌گیری را علنی ابراز می‌کردند. با توجه به اینکه رئیس‌جمهور سوگند یاد می‌کند که مجری قانون اساسی باشد و برابر قوانین و مقررات با آگاهی از اختیارات، ‌ردای ریاست جمهوری را بر تن می‌کند، جای پرسش جدی بر جای می‌ماند که این افراد چه اختیاراتی را می‌خواهند که فاقد آن هستند.

2. رانت‌خواری، مفاسد اقتصادی و پدیده آقازاده‌ها در هر سه دولت وجود داشت. هرچند پدیده آقازاده‌ها رسما در دولت هاشمی قدرت یافت اما در دولت‌های بعدی هم به قدرت‌نمایی خود ادامه داد و در هر سه دولت، پرونده‌های بزرگ اختلاس و فساد مالی مطرح شد. آنچه موجب حیرت می‌شود این است که رگ حیات و همزه وصل این رانت‌خواران به بدنه برخی از مقامات دولتی بوده است.

3. کم‌توجهی و به حاشیه راندن فرهنگ در هر سه دولت وجود داشت. دولت هاشمی شعار «توسعه اقتصادی»، دولت خاتمی شعار «توسعه سیاسی» و دولت احمدی‌نژاد هم شعار «عدالت» را سر دادند. فرهنگ که بنیان و شالوده ا��لی انقلاب اسلامی بود و به تعبیر رهبری معظم این سیاست و اقتصاد است که جزو فرهنگ محسوب می‌شود، در سه دولت مذکور با کمترین حمایت‌ها و تخصیص اعتبارات روبه‌رو شدند. هرچند که برخی اقدامات در راستای جلب آرا در هر سه دولت با اصحاب هنر و رسانه و فرهنگ صورت گرفت، اما بر همگان معلوم بود که این کارها نمایشی و تبلیغاتی است.

4. حاشیه‌سازی‌های برخی اطرافیان و منسوبان روسای جمهور که برای دولت‌های وقت مشکلات عدیده‌ای به وجود آورد. فرزندان هاشمی رفسنجانی خود به اندازه کافی مسئله‌ساز بودند؛ چه به لحاظ مسئولیت‌هایی که بر عهده گرفتند و چه مطبوعات و رسانه‌هایی که مورد حمایت آن‌ها بود و چه حواشی‌ای که در عرصه ورزش به وجود آوردند. به این‌ها اضافه کنیم برخی موضع‌گیری‌های مقامات دولتی چون معاون حقوقی و امور مجلس وقت (عطا‌الله مهاجرانی) را که خواهان تغییر قانون اساسی بود، برای آنکه هاشمی بتواند یک دوره دیگر رئیس‌جمهور بشود.

در دولت خاتمی هم مشاوران ارشد و ویژه و نیز برادر وی که دبیرکل حزب مشارکت بود، با مواضع، سخنان و اظهارنظرهایی که داشتند، مشکلات عدیده‌ای را برای کشور به وجود آوردند. در دولت احمدی‌نژاد هم جریان موسوم به انحرافی مشکلات کمی را برای کشور به وجود نیاوردند. مشاور ویژه همه کاره دولت که نسبت فامیلی هم با رئیس‌جمهور داشت با مواضع خاص خود همواره انتقادهای مراجع عظام تقلید و نخبگان را برمی‌انگیخت.

5. چالش‌ها و بحران‌هایی که در دولت‌های مذکور به وقوع پیوست برای کشور صدماتی را به همراه داشت؛ درگیری‌ها و اعتراضاتی که در قزوین، اسلام‌شهر، مشهد و... در دولت هاشمی رخ داد و منشاء آن‌ها تصمیمات نادرست دولت بود. بحران کوی دانشگاه در تیر 78، منازعات داخلی میان اعضای اصلاح‌طلب شورای شهر دوره اول تهران، تحصن نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم و استعفای جمعی از مقامات دولت خاتمی، تنها بخشی از چالش‌ها و بحران‌های این دوره است. در دولت احمدی‌نژاد نیز خانه‌نشینی 11 روزه و خودخواسته رئیس‌جمهور موجب خوشحالی دشمنان قسم خورده انقلاب شد. حوادث ناشی از انتخابات سال 88، جنجال‌آفرینی و پرونده‌سازی دولت علیه مخالفان را که اوج آن‌ها تقابل رئیس‌جمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی در خانه ملت بود،‌ باید از نمونه چالش‌ها و بحران‌هایی نام برد که غالب این مشکلات از سوی دولت به وجود آمد و هزینه‌های زیادی بر دوش نظام گذاشت.

6. احزاب و تشکل‌های سیاسی حامی، مشکلات زیادی برای روسای جمهور به وجود آوردند. این احزاب که مولود دولت و قدرت برآمده از آن بودند، با افول دولت‌ها چراغ فعالیت‌های آن‌ها نیز به خاموشی گرایید. کارگزاران سازندگی در دولت هاشمی رفسنجانی، پیوند قدرت و تشکل سیاسی را رسما نهادینه کردند و وزیران و معاونان رئیس‌جمهور تمام قد در مقام اعضای حزبی عرض اندام کردند که با تذکر مقام رهبری مبنی بر عدم مداخله وزیران در کارهای سیاسی و حزبی، ظاهرا کناره‌گیری کردند؛ اما همان زمان و بعدا معلوم شد که آقایان به همان میثاق معهود با رئیس‌‌جمهور پایبند بوده‌اند و همین جریان با بسیج تمام امکانات و منابع ـ البته ـ دولتی،‌ در تسخیر مجلس چهارم و پنجم از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

حزب مشارکت که دایر بر مدار دولت خاتمی بود، در حالی که اکثریت قاطع مجلس ششم و تمام کابینه را از آن خود داشت مواضع ساختارشکنانه و رفتارهای اعتراضی را پیشه خود ساخت که بی‌سابقه بود. حافظه تاریخی ملت ایران تحصن نمایندگان مجلس ششم و استعفای جمعی از وزیران، معاونان رئیس‌جمهور و استانداران را فراموش نخواهد کرد که چگونه برای فرار از پاسخگویی در قبال مسئولیت‌هایی که دارند، با اعتراض و استعفا موانع انجام مسئولیت‌ها را بر عهده دیگران انداختند و مردم فراموش نخواهند کرد که چگونه بیگانگان و رسانه‌های وابسته به آن‌ها از این اقدامات به عنوان «نافرمانی مدنی علیه تمامیت نظام مستقر» یاد کردند.

در دولت احمدی‌نژاد رایحه خودش خدمت هرچند رسما لباس حزبی بر تن نکرد، اما همواره با بهره‌گیری از منابع و امکانات عمومی موضع‌گیری‌هایی را اتخاذ می‌کرد که صدای همه را درآورده بود: مکتب ایرانی، هولوکاست، تفسیرهای انحرافی از قرآن و ایدئولوژی اسلامی، هاله نور و برداشت‌های نادرست از مهدویت، فرهنگ انتظار و... آنقدر گسترش یافت که اعتراض مراجع عظام تقلید، نخبگان و... را در پی داشت.

نتیجه‌گیری:

همان گونه که در صدر یادداشت اشاره شد، بیان این مشابهت‌ها مروری بر برخی اشکالات و انتقادهای وارده بر دولت‌های پیشین بود که دولت روحانی باید مراقب باشد در دام این تله‌ها و مین‌های انفجاری نیفتد و اطرافیان ایشان باید بیش از دیگران بدانند که دوران قدرت به سرعت سپری می‌شود و باید تلاش کنند با اجتناب از مواضع و رفتارهای پیش‌گفته و اهتمام جدی بر خدمت به مردم، نام نیک از خود بر جای گذارند.

این مقاله پایان نمی‌یابد مگر آنکه برای رعایت انصاف و عدالت، از خدمات و تلاش‌های سه دولت مذکور به برخی از مهم‌ترین کارها و خدمات آنان اشاره شود:

دولت اکبر هاشمی رفسنجانی وارث خرابی‌های جنگ بود. این دولت سازندگی را بر ویرانه‌های جنگ بنا کرد و بسیاری از زیرساخت‌های کشور مرهون این دوره است. صدور خدمات فنی و مهندسی، رونق تولید و کار، ‌ایجاد اشتغال، ‌تنش‌زدایی در عرصه سیاسی خارجی و انجام کارهای بزرگ عمرانی و سازندگی در کشور را باید از خدمات برجسته دولت هاشمی یاد کرد. در دولت محمد خاتمی مشارکت سیاسی بسیار بالا رفت و فضای سیاست خارجی برای تنش‌زدایی سرعت بیشتری به خود گرفت. مطبوعات و رسانه‌ها گسترش بی‌سابقه‌ای یافتند، فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور گشوده شد و نهادهای مدنی و غیر دولتی از سامان نسبی برخوردار شدند و سیاست‌های اقتصادی دولت قبل هم ادامه یافت.

دولت احمدی‌نژاد به دلیل پرکاری و توجه به جوان‌گرایی، نسبت به دولت‌های قبل از خود سرآمد بود. سفرهای استانی فارغ از برخی اشکالات جدی که بر آن وارد بود، فاصله مرکز با استان‌ها و مناطق محروم را به شدت و به سرعت کاهش داد و از تمرکز منبع و بودجه در مرکز جلوگیری و در عمل به سمت عدالت اجتماعی حرکت کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات