تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۸  ، 
کد خبر : ۲۷۱۵۶۱

بررسی سیاست‌های آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران با تاکید بر انتخابات کنگره نوامبر 2006

ولی‌الله میلادی گرجی - مقدمه: حاکمیت نومحافظه‌کاران آمریکا در دولت بوش و سیاست‌های تهاجمی کاخ سفید نسبت به ایران، آینده مناسبات دو کشور را با چالش جدی مواجه ساخته است. حملات 11 سپتامبر و تحولات ناشی از آن، واشنگتن را ناگزیر از ارزیابی‌های مجدد روابط خود با برخی دولت‌های خاص و بازنگری در بسیاری از سیاست‌های کلی خود کرد. ایران از جمله کشورهایی است که تاثیرات عمده‌ای بر تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی دارد آمریکا پس از حوادث 11 سپتامبر و نامیدن ایران به عنوان محور شرارت، این کشور را متهم به دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای – حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و مخالفت با روند صلح خاورمیانه که چهار محور اصلی سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران است، کرده است. این چهار محور سیاست خارجی آمریکا روابط دو کشور را با چالش جدی مواجه ساخته است. در این میان برنامه هسته‌ای ایران که موضوع تقابل دو کشور است، روابط دو کشور را پیچیده‌تر ساخته است. در مورد استراتژی آمریکا در برخورد با ایران میان نخبگان آمریکا و کابینه بوش اختلاف نظرهایی وجود دارد هر یک از نخبگان آمریکایی نگاه متفاوتی در برخورد با ایران دارند. دولت آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران سیاست‌های متعددی را اتخاذ کرده است که در دو رویکرد تقابل محور و تعامل محور جای می‌گیرد. با این حال هنوز سیاست واحدی در قبال برنامه هسته‌ای ایران میان سیاست‌مداران آمریکا وجود ندارد. تلاش ما در این نوشتار این است که سیاست‌های متعددی را که دولت آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران اتخاذ کرده بررسی کنیم. همچنین تاثیرات انتخابات کنگره (به پیروزی دموکرات‌ها منجر شده) و استراتژی جدید بوش (ژانویه 2007 بیان شده) بررسی کنیم و نشان دهیم که آیا این انتخابات تغییراتی در سیاست‌های آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران ایجاد می‌کند یا نه، در این نوشتار ابتدا به اختلاف‌نظر میان سیاست‌گذاران آمریکا نسبت به ایران را بررسی کرده و بعد سیاست‌های متعدد آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران را بررسی می‌کنیم. سپس به تاثیر انتخابات کنگره بر برنامه هسته‌ای ایران و استراتژی جدید پرداخته و با ارایه راه کار در قبال سیاست‌های آمریکا، به نتیجه‌گیری می‌پردازیم.

اختلاف‌نظر میان سیاست‌گذاران آمریکا نسبت به ایران

در بین سیاست‌مداران آمریکا دو رهیافت تغییر رژیم و تغییر رفتار نسبت به ایران وجود دارد. بعد از تحولات 11 سپتامبر و با حاکمیت نومحافظه‌کاران رهیافت تغییر رژیم در عرصه سیاست خارجی آمریکا غلبه یافت. قبل از 11 سپتامبر بوش تلاش زیادی کرد تا سیاست خود را نسبت به ایران تعریف نماید اما این تلاش به جایی نرسید.

بعد از 11 سپتامبر به رغم این که ایران جزء محور شرارت نامیده شد، استراتژی برخورد با ایران نامعلوم ماند. دلیل اصلی بلاتکلیف ماندن سیاست آمریکا در قبال ایران اختلاف‌نظر در بین نخبگان و خود کابینه بوش می‌باشد. اختلاف‌نظر در بین نخبگان و کابینه بوش بین تغ��یر رژیم و تغییر رفتار است که شکافی عمیق بین واقع‌گرایان جمهوری‌خواه و نومحافظه‌کاران و دولت بوش ایجاد کرده است.

سیاست تغییر رفتار بیشتر از جانب واقع‌گرایان جمهوری‌خواه دولت‌های نیکسون – فورد – ریگان و بوش اول دنبال می‌شود که در حال حاضر برخی از آنها در دولت بوش مشغول به کارند. ولی سیاست تغییر رژیم از سوی جمهوری‌خواهان نومحافظه‌کار در دولت بوش دوم دنبال می‌شود. حامیان تغییر رفتار ایران، تجارب روابط دیپلماتیک آمریکا با چین را موفقیت دیپلماسی ذکر می‌کنند. ولی حامیان تغییر رژیم متقابلا سیاست خارجی نظامی آمریکا در تغییر رژیم (افغانستان و عراق) را ملاک عملی دیپلماسی زور و اجبار مطرح می‌سازد.

 نظرات این دو در مراکز حساس تصمیم‌گیری در مواقعی دولت بوش را به نرمش یا پرخاش در قبال ایران سوق داده است.(1)

قابل ذکر است که در میان مشاوران بوش در مورد مداخله نظامی ایران اجماعی وجود نداشت که باید به ایران حمله نظامی شود. اما سه دیدگاه منزوی‌سازی – تعامل و بی ثبات‌سازی ایران وجود داشت.

بعد از حمله به عراق، تغییر رفتار دولت ایران به شیوه دیپلماتیک و تغییر رژیم بدون دخالت مستقیم. دارای جذابیت بیشتری در میان استراتژیست‌های کاخ سفید بوده است. در طرح اول تاکید بر منافع آمریکا از طریق به کارگیری ابزار دیپلماتیک بوده و طرح دوم افزایش تبلیغات از درون با هدف کاهش حمایت مردم از نظامی اسلام و بی‌ثبات‌سازی در دستور کار سیاست‌گذاران قرار گرفت. کسانی که خواستار تغییر رژیم هستند چهار دسته اتهام را علیه ایران مطرح می‌سازند:

‌- تامین مالی و تسلیح گروه‌های تروریستی بین‌المللی

‌- مخالفت با فرآیند صلح خاورمیانه

‌- نقض حقوق بشر.

‌- دست‌یابی به جنگ‌افزار هسته‌ای.

سه اتهام اول موضوع‌های جدلی هستند و حساسیت زیادی ندارد اما اتهام چهارم موضوع بسیار حساس و جدی در میان دو کشور به حساب می‌‌آید که همین امر باعث پیچیده شدن روابط این دو کشور گردید.

رویکرد آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران 

ادعا در مورد تلاش ایران برای دست‌یابی به برنامه هسته‌ای محور اصلی سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران است. از زمان کلینتون سیاست‌های ضد ایرانی در قالب استراتژی مهار و سد نفوذ که را راستای سیاست جلوگیری از دست‌یابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای صورت گرفته، تشدید شد. اما با روی کار آمدن بوش دوم و حاکمیت نو محافظه‌کاران رویکرد تهاجمی کاخ سفید علیه ایران شدت بیشتری یافت و بعد از جنگ عراق و برنامه هسته‌ای، سیاست‌های مختلفی در پیش گرفت که نشان از اختلاف‌نظر در مورد برنامه هسته‌ای ایران است و هنوز یک سیاست واحدی در مورد ایران اتخاذ نکردند.

گزینه‌های پیش‌روی آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران از چند حالت تجاوز نمی‌کند که عبارتند از مهار قوی – معامله کلان – تعامل گزینه‌ای – سیاست هویج و چماق – بازدارندگی گسترش یافته – سیاست تغییر رژیم و حمله پیش‌دستانه که جزء گزینه مهار محسوب می‌شود. هر یک از گزینه‌های بالا می‌توانند جزئی از یک استراتژی کلی در مورد ایران باشد که در یک زمان یا در زمان‌های مختلف به کار گرفته می‌شود.(2) اما با وجود این گزینه‌ها دو دید کلی در قبال برنامه هسته‌ای ایران وجود دارد.

‌1. تعامل با ایران

از دید طرفداران این گزینه، تعامل آمریکا با ایران با توجه به مشکلات اقتصادی و نگرانی رهبران سیاسی اهمیت دارد. با این کار مقامات ایران می‌بایستی بین کسب انرژی هسته‌ای یا داشتن یک اقتصاد سالم، یکی از انتخاب کنند که اروپایی‌ها معتقد به این گزینه هستند که استراتژی آنها بر مبنای این امتیازات است. کنت پولاک از افراد موثر در این زمینه معتقد است آمریکا نیازمند رویه سه لایه است. مرحله اول معامله کلان است. آمریکا می‌بایستی این گزینه را مطرح نماید اما نباید به آن خوش‌بین باشد. چون ایران باید بتواند موانع دولتی و سیاسی را در زمینه روابط بردارد که موفق نبوده است.

مرحله دوم رویکرد فشار و امتیاز (سیاست هویج و چماق) است که می‌تواند کارآیی داشته باشد. دولت بوش بعید است که این راه حل را به پذیرد چون بایستی به ایران امتیاز داده شود. در این رویکرد مسئله اروپا هم مطرح است که خارج از شورای امنیت اجرا می‌گردد. به نظر پولاک رویکرد واقعی امتیاز و فشار ممکن است بر رفتار ایرانیان تاثیر داشته باشد و اختلاف اروپا و آمریکا برطرف نماید.

این سیاست به عنوان یک راه کار معتبر به قوت خود باقی است. در این رهیافت غرب دو مسیر را در پیش‌روی ایران قرار خواهد داد و در قالب یک بیانیه سیاسی مشترک انجام می‌پذیرد. آمریکا و متحدانش انجام می‌پذیرد. آمریکا و متحدانش برای هر یک از اقدامات ضرایب منفی و مثبت قائل می‌شوند به گونه‌ای که تهران بتواند به روشنی مزایای حاصل از پایان دادن به برنامه هسته‌ای را احساس کند. با وجود این، این رهیافت تا مادامی که تعداد اندکی تدابیر بسیار مهم به کار بسته شود، می‌تواند کارساز باشد.

مرحله سوم رویکرد مهار است. در صورتی که دو رویکرد بالا موفق نباشند، بایستی رویکرد مهار مطرح نماید که مانع ایران می‌شود تا بتواند عناصر لازم برای برنامه هسته‌ای را فراهم کند و خط قرمزها را مشخص کند.(4) در رویکرد تعامل با ایران میان سیاست‌مداران آمریکا چندین نگرش وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

الف. دیپلماسی چندجانبه

در این نگرش موضوع هسته‌ای مظهر تعامل دو کشور است که آمریکا به طور جدی باید با هسته‌ای شدن ایران مقابله کند. از دید طرفداران این نگرش، راه عملی‌تر برای برخورد با برنامه هسته‌ای راه مذاکره چندجانبه است. هدف آمریکا در برابر فعالیت‌های هسته‌ای ایران، امروزه بیش از هر چیز ایجاد جبهه مشترک در جامعه جهانی است. آمریکا توانسته موضوع هسته‌ای را در قالب اتحادیه اروپا – سازمان بین‌المللی انرژی اتمی – چین و روسیه هماهنگ نماید البته هدف آمریکا از همراه کردن روسیه با خود فلج کردن روسیه در این زمینه است. البته آمریکا در پی این هدف با نگاه به تجربه عراق می‌کوشد خود را از اتهام یک جانبه‌گرایی تبرئه کند و از سوی دیگر می‌کوشد برای برخورد با دولت‌هایی که در جبهه مخالف آمریکا قرار دارند به توافقی جهانی دست یابد.

در این نگرش چین در مجموع در قالب اهداف و دستور کار آمریکا حرکت کرده است و آمریکا و اتحادیه اروپا در مورد هسته‌ای نشدن  فعلی ایران به اجماع دست یافته‌اند. اما دشواری همیشه به دست آوردن توافق روسیه بوده است. زیرا با توجه به اهداف تجاری – مالی و سیاسی روسیه، جمع کردن منافع آمریکا با روسیه آسان نبوده است. اروپا بیش از آمریکا به هسته‌ای نشدن ایران اصرار دارد از نظر اروپا، مجموع توان هسته‌ای ایران با توجه به قرابت جغرافیایی این کشور به مدیترانه، تهدید جدی‌تر برای امنیت اروپاست، از این منظر اروپا مستقل از مواضع آمریکا به برنامه‌های هسته‌ای خاورمیانه حساس خواهد بود و هسته‌ای شدن ایران، پیامدهای جدی در ماتریس ژئوپولتیک خاورمیانه  به همراه خواهد داشت. در راستای این استراتژی، آمریکا همچنین به افکار و انگیزه‌های اسراییل توجه دارد. چون هسته‌ای شدن ایران، ژئوپولتیک منطقه را تغییر خواهد داد.(5) از منظر طرفداران، این نگرش آمریکا برای حل بحران هسته‌ای ایران چاره‌ای جز روی آرودن به گفت‌وگو ندارد. همان - طوری که رابت هانتر متذکر شد: پس از بررسی راه‌های گوناگون برخورد با ایران مانند عملیات نظامی – تهدید منافع ایران در خلیج‌فارس، سرانجام به این باور رسید که راه برخورد با ایران گفت‌وگوی آمریکا با این کشور است.(6) به هر حال در وضعیت کنونی مجموعه آمریکا - اروپا – آژانس بین‌المللی انرژی اتمی – چین و روسیه با دیپلماسی چند‌جانبه، سیاست فشار – تهدید – تحریم – مهار با هدف تاخیر در پیش گرفتند.

ب. معاملات کلان با ایران

معامله کلان از رویکردهایی است که برخی از نخبگان آمریکایی به رهبران کاخ سفید پیشنهاد می‌کنند. از منظر آنها سیاست هسته‌ای ایران ناشی از دو مسئله است:

‌- احساس انزوای سیاسی و امنیتی

‌- افزایش توان بازدارندگی در مقابل تهدیدات اسراییل و آمریکا، حل مسئله آمریکا با ایران در آینده با هسته‌ای شدن ایران بسیار مشکل خواهد شد.

مشکل در این نگرش بی‌اعتمادی ساختاری طرفین نسبت به یکدیگر است که اجازه بهبود تدریجی مذاکرات و اثرات مثبت جانبی را فراهم نخواهد کرد. معامله بزرگ به اجماع داخلی طرفین برای حل و فصل اختلافات نیاز داد که هم اکنون در هر دو کشور وجود ندارد و در هر کشور جریان‌‌هایی وجود دارد که مخالف عادی‌سازی روابط هستند. در این نگرش کنگره آمریکا و گروه‌های لابی یهودی به شدت با معامله بزرگ با ایران مخالف هستند. تنها در وزارت خارجه آمریکا چنین تمایلی برای مذاکره پیرامون کلیت مسئله وجود دارد، مشروط به این که ایران به حل و فصل اختلافات خود با آمریکا علاقه‌مند باشد.(7)

2. تقابل با ایران

در برابر طرفداران تعامل کسانی هستند که خط برخورد را مطرح می‌کنند در این ارتباط رائول گرشت چهار راه حل را مطرح می‌کند.

‌1. اذعان به شکست یعنی همراهی با اروپا، عادت کردن به حکومت دینی هسته‌ای و پس گرفته هر آنچه بوش بعد از 11 سپتامبر در زمینه پیش‌دستانه و دکترین محور اهریمنی و مبارزه با تروریسم مطرح کرده است.

‌2. بردن پرونده به شورای امنیت. در این رویکرد هر چند آمریکا در سال‌های گذشته در مجاب کردن اعضای شورای حکام برای ارجاع پرونده هسته‌ای به شورای امنیت ناکام ماند، اما سرانجام موفق شد با فشار آوردن بر اعضای شورای حکام پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت فرستاده شود. در مورد شورای امنیت قطعنام 1737 را بر علیه ایران صادر کرد و از ایران خواسته شد تا فعالیت‌های هسته‌ای خود را متوقف کند و به تعلیق غنی‌سازی اورانیوم بپردازد. از این زاویه مانور شورای امنیت می‌تواند به عنوان یک مقدمه برای حمله نظامی پیش‌دستانه به ظاهر منطقی باشد. اما اختلاف‌نظر میان متحدین در این سیاست دیده می‌شود.

‌3. تهدید به زور در صورت عدم پذیرش بازرسی همه‌جانبه است. در این سیاست ارزیابی‌ها به صورت شفاف گفته‌ می‌شود که آمریکا قصد دارد پیش‌دستی کرده و به تاسیسات هسته‌ای ایران ضربه بزند، مگر آن که ایران تاکید کند که به بازرسان اجازه فوری و دسترسی آزاد به هر سایت چالش برانگیز را خواهد داد.

‌4. تنها گزینه واقع‌بینانه برای تاخیز انداختن تولید انرژی هسته‌ای ایران برای سال‌ها یک ضربه پیش‌دستانه است اما در این میان اختلاف‌نظر‌های زیادی دیده می‌شود که برخی جنگ تمام عیار و جنگ محدود را پیش‌بینی می‌کنند.(7) در این رویکرد چند نگرش وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

الف. اقدام نظامی پیشگیرانه

از دید طرفداران این گزینه، به لحاظ نظامی و امنیتی آمریکا نمی‌تواند هسته‌ای شدن کشوری را با آن ارتباط رسمی نداشته، به پذیرد. و به واسطه مواضع ایران نسبت به صلح خاورمیانه و همین – طور توان مشکی، آمریکا باید تمامی اقدامات لازم را برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران به کار گیرد. در این نگرش همچنین هسته‌ای شدن ایران، امنیت اسراییل که شریک استراتژیک آمریکاست را به خطر می‌اندازد و اسراییل را از انحصار هسته‌ای در منطقه بیرون آورده و توازن در سطح خاورمیانه را به نفع خود تغییر می‌دهد. از این رو اگر مذاکرات چندجانبه و دیپلماسی به شکست منجر شود، شاید راه حل نظامی تنها راه به تاخیر انداختن برنامه هسته‌ای باشد. در این نگرش آمریکا دو راه دارد، یا از اسراییل بخواهد این کار را انجام دهد یا آمریکا خود با فن‌آوری نظامی پیشرفته تاسیسات هسته‌ای را از بین ببرد. اما مشکلی که در این نگرش وجود دارد، این است که اطلاعات کامل و دقیقی از برنامه هسته‌ای ایران در دست نیست و تاسیسات هسته‌ای ایران در جاهای مختلف پراکنده است.(8) به هر حال همان‌طور که استراتژی بوش در ژانویه 2007 در مورد عراق بیان شده این سوال وجود دارد که هدف‌نهایی آمریکا چیست؟ دولت بوش قصد دارد به جای مذاکره و همکاری مسیر خصومت را در پیش بگیرد. از نظر نومحافظه‌کاران آمریکا، سال 2007 بهترین زمان برای رویارویی با ایران بیان شد. اما رویارویی با ایران هر چند محدود باشد در کل منطقه بحران ایجاد می‌کند و شرایط منطقه را پیچیده می‌کند. البته یکی از اهداف عمده آمریکا از گسترش جنگ عراق به ایران به این است که ابزار مهم چانه‌زنی روسیه در ایران را از مسکو بگیرد همچنین به مرزهای جنوب روسیه نزدیک شود که مسکو در برابر این سیاست همراه با چین مقاومت می‌کنند. به نظر می‌رسد رویارویی آمریکا با ایران مرحله‌ای از جنگ سرد آمریکا با روسیه و چین باشد.(9) در نگرش اختلاف‌نظر زیادی وجود دارد که در صورت حمله نظامی به ایران با واکنش ایران در افغانستان و عراق و خلیج‌فارس مواجه خواهد شد. به هر حال حمله نظامی می‌تواند گزینه آخر در صورت شکست دیپلماسی در دستور کار رهبران کاخ سفید باشد.

ب. بازدارندگی و مهار ایران:

 از دید طرفداران این گزینه، راهبرد آمریکا نسبت به ایران باید بر مبنای نوعی جلوگیری از قدرت‌یابی ایران باشد. تا زمانی که ایران مخالف سیاسی‌های آمریکا و موجودیت اسراییل است، تمامی اقدامات موازی نظامی می‌باید بنا بر جلوگیری از قدرتمند شدن اقتصادی و مالی، فن‌آوری – نظامی و سیاسی ایران شکل گیرد و آمریکا باید طرح‌های گوناگونی را به طور موازی با ایران پیگیری کند که از یک سو سد نفوذ و بازدارندگی و از سوی دیگر فضای اقدام نظامی و بی‌ثبات‌سازی این کشور است. از دید این نگرش رهیافت قدم به قدم و آرام و فرآیند‌محور در برخورد با ایران بسیار مفید است. آمریکا باید در حاشیه مذاکرات چند‌جانبه ایران با اروپا، تهران را اقناء کند که مقبولیت جهانی و رشد اقتصادی ایران، تابع متغیر رفتار ایران در سطح منطقه است.

در این نگرش عملیاتی کردن استراتژی سد نفوذ علیه ایران، تابع متغیر رفتار ایران در سطح منطقه است. در این نگرش عملیاتی کردن استراتژی سد نفوذ علیه ایران، تداوم انزوای ایران و جنگ سرد با این کشور می‌تواند به موازات چندجانبه علنی اروپایی‌ها برای جلوگیری از قدرت‌یابی ایران بسیار مفید باشد(11) به هر حال از دید این نگرش در رابطه با موضوع هسته‌ای کانون توجه و در نهایت موفقیت در به تاخیر انداختن برنامه هسته‌ای ایران است.

تاثیر انتخاب کنگره آمریکا بر برنامه هسته‌ای ایران

در این بخش ما به تاثیرات انتخابات کنگره بر برنامه هسته‌ای ایران می‌پردازیم. قبل از پرداختن به این موضوع نکته‌ای که در این جا متذکر می‌شویم این است که در سیاست خارجی آمریکا با یک انتخابات تغییرات گسترده صورت نمی‌گیرد. چون سیاست خارجی آمریکا براساس یک استراتژی کلی طراحی می‌شود و هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه براساس این استراتژی کلی حرکت می‌کنند. مثلا استراتژی کلی آمریکا در قرن 21 که اصل هژمونی آمریکا در آن تاکید شده است، با همکاری موثر جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها تدوین شده است. بنابراین با انتخابات کنگره تغییرات بنیادی در آن به دور از انتظار است و تنها در شیوه‌های برخورد با ایران با هم تفاوت دارند.

این که انتخابات کنگره با پیروزی دموکرات‌ها چه تاثیر بر سیاست آمریکا علیه ایران دارد در وجه مثبت آن چندان خوش‌بینی وجود ندارد. بوش سیاست‌های متعددی را در قبال برنامه‌های هسته‌ای ایران مورد توجه قرار داده است و سیاست‌مداران و نخبگان، سناریوهای متعددی در قبال برنامه هسته‌ای ایران مطرح کرده‌اند؛ در این جا ما به بررسی سناریوها با پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات می‌پردازیم:

‌1. سناریو تحریم ایران با به تصویب رساندن قطعنامه شورای امنیت: سیاست‌های تحریم آمریکا بر علیه کشورهایی مانند کوبا – کره شمالی و عراق در وادار کردن حکومت به تغییر سیاست‌هایشان تاثیر قابل توجهی نداشته است. پیشینه تاریک سیاست‌های تحریمی آمریکا و مخالفت قدرت‌های در حال ظهور مثل چین و روسیه، آمریکا را در اتخاذ این راهبرد با مشکلاتی روبه‌رو کرده است.

دموکرات‌ها از همان آغاز جنگ عراق و در دولت‌های پیشین آمریکا نیز با سیاست تحریم مخالفت می‌کردند؛ به نظر می‌رسد اتخاذ این راهبرد بوش را با مشکل مواجه کند.

‌2. سناریو تغییر رژیم: این راهبرد که از رویکردهای اصلی نومحافظه‌کاران است. آنها در صدد بودند از این استراتژی در مورد ایران استفاده کنند. اما تحقق این استراتژی همان – طور که در عراق شاهد آن هستیم پیامدهای ناگواری برای آمریکا ایجاد کرده است و با انتقادات شدید دموکرات‌ها مواجه شده است. با پیروزی دموکرات‌ها در کنگره هیچ وقت از چنین راهبردی حمایت نکرده‌اند و این امر مانع بزرگی برای دولت بوش در اتخاذ این راهبرد خواهد داشت.

‌3. حملات نظامی پیش‌دستانه: هواداران این راهبرد حمله اسراییل را به تاسیسات هسته‌ای عراق در سال 1981 الگوی برخورد با ایران می‌دانند. اما این راهبرد چه توسط آمریکا و چه توسط اسراییل با مشکلات زیادی مانند توجیه حقوقی و بین‌المللی مواجه می‌شود.

همچنین اتخاذ این راهبرد علیه ایران کشوری که در ثبات منطقه می‌تواند بازیگر مهم و استراتژیکی باشد، می‌تواند با واکنش ایران مواجه شود که منافع آمریکا را در معرض خطر قرار خواهد داد. اما دموکرات‌ها از همان ابتدا این گزینه را در هر شرایطی رد کردند و دولت بوش از این امر آگاه است که این حملات نتیجه عکس خواهد داد.

‌4. سناریو بازدارندگی و مهار: این گزینه نیز آمریکا را با مشکلات و چالش‌های روبه‌رو ساخته زیرا که این سیاست را در مورد چین – پاکستان و هند در پیش گرفته بود که نتیجه مثبتی برای آمریکا نداشت. امروزه هم تمامی استراتژی‌های بازدارندگی در معرض تردید قرار دارند و سیاست‌مداران، آن را راهنمای قابل اعتمادی برای سیاست‌گذاری ارایه نمی‌دهند. با این وجود دولت بوش امیدوار است که می‌تواند با اتخاذ این راهبرد بر چالش‌های سیاست داخلی و خارجی فائق آید.

‌5. سناریوی معامله با ایران: این سناریو در حال حاضر در قبال برنامه هسته‌ای ایران با توجه به پیامدهایی که جنگ عراق برای آمریکا ایجاد کرده و از ایران درخواست مذاکره در معضل عراق کرده‌اند، بیشتر مورد توجه سیاست‌گذاران قرار گرفته است و دموکرات‌ها در این مورد به اجماع رسیده‌اند. این سناریو می‌تواند مسیر تعاملات دو طرف را به موضوعاتی که در آن تفاهم دارند، هدایت کنند. اما توجه به این نکته ضروری است که گروه‌های یهودی نقش مهمی در کنگره بازی می‌کنند و با توجه به اینکه دموکرات‌ها به طور سنتی حامی قدرتمند اسراییل هستند، تحقق این سناریو مشکل خواهد بود از طرفی کنگره یک نهاد ضد ایرانی است و به شدت با این سناریو مخالف است. هر چند دموکرات‌ها می‌توانند با شیوه‌های متعدد دیپلماسی، مسیر مذاکرات را هموار سازند، اما این مسیر، مسیری دشوار خواهد بود و چالش‌هایی بین دو طرف وجود دارد.

بعد از انتخابات کنگره یک گروه از جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها گزارشی به سرپرستی بیکر و همیلتون از وضعیت عراق به دولت بوش ارائه دادند. این گروه دیپلماسی را مورد توجه سیاست‌مداران کاخ سفید قرار دادند و بر این نکته تاکید دارند که برای فضای مطلوب در عراق و تامین امنیت و ثبات در این کشور، آمریکا باید با ک��ورهای همسایه عراق به خصوص ایران مذاکره کند. زیرا از نظر تدوین‌کنند‌گان این گزارش ایران به جهت ویژگی‌های داخلی و ترکیب قومی و مذهبی و زبانی از نفوذ و تاثیر‌گذاری فراوانی در عراق برخوردار است. اما بوش در استراتژی جدید خود در ژانویه 2007 مهمترین اصول سیاست خارجی خود را در مورد عراق ارائه داد.

بوش در این استراتژی کاملا در جهت عکس گزارش بیکر و همیلتون گام برداشته و استراتژی جدید را مطرح کرد که عملا به معنای نادیده انگاشتن سیاسی حاضر در کنگره است. در این استراتژی ضرورت برخورد با ایران و انزوای منطقه‌ای ایران و عدم دسترسی ایران به تسلیحات هسته‌ای مطرح شده است. در این استراتژی آمریکا مثل گذشته مقابله با ایران را در عراق و منطقه پیگیری می‌نماید.

تحلیل‌گران بر این باورند این استراتژی بیش از آنکه به عراق مربوط باشد به ایران مرتبط بوده است و بوش قصد دارد در پایان ریاست جمهوری، بازی را به نفع خود پایان برد. اما بوش در این راه با محدودیت‌های بین‌المللی زیادی مواجه است. ضمن اینکه این تصور در آمریکا تقویت شده که در صورت حمله به ایران، ایران توان واکنش بالایی برای پاسخ به این تهاجم را دارد و حتی قادر است منافع اساسی آمریکا در کل خاورمیانه را به چالش بکشاند.(11)

تداوم رویکرد تهاجمی آمریکا نسبت به ایران پیچیدگی کار را در صحنه عراق بین ایران و آمریکا افزایش خواهد داد و نومحافظه‌کاران آمریکا باید درک کنند که تنها راه خروج از بحران از ایران می‌گذرد و به جای رویارویی به فکر جلب مشارکت تهران باشند. آمریکا باید واقعیت نفوذ و قدرت منطقه‌ای ایران را به پذیرد، اما ممکن است آمریکایی‌ها در کوتاه مدت بتوانند در عراق علیه ایران اقدامات بازدارنده‌‌ای داشته باشند. لیکن در ادامه کار با مشکلات عدیده‌ای مواجه خواهند شد.

در یک ارزیابی، پیروزی دموکرات‌ها در کنگره دو رویکرد کلی نسبت به برنامه هسته‌ای وجود دارد، می‌توان گفت که پیروزی دموکرات‌ها در کنگره، علی‌الظاهر به معنای شکست نومحافظه‌کاران تلقی شده براساس همین برداشت، این ذهنیت تقویت شده که حمله احتمالی نظامی به ایران منفی است و آمریکا گرایش بیشتری به تعامل (مذاکره و حل سیاسی اختلافات) از خود نشان خواهد داد. اما حقیقت آن است که چنین برداشت خوش‌بینانه‌ای مطلق نیست با توجه به این که ساخت ذهنی قدرت ایران ایدئولوژیک است، حذف و تعدیل آن به قصد حذف در بلند مدت هدف اصلی جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها است و در این مورد دارای اشتراک هستند و تنها در روش تفاوت دارند. بنابراین حتی اگر حمله نظامی به ایران در عمل تصور نشود، مذاکره بر تعدیل و در نهایت حذف قدرت ایدئولوژیک در ایران، هدفی است که تغییر عمده‌ای در آن در کوتاه مدت متصور نخواهد بود.

وزارت امور خارجه

دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتی

شورای روابط خارجی

وزارت دفاع

سازمان‌های امنیتی

کنگره آمریکا

گروها و موسسات طرفدار اسراییل

تمایل به تقابل            تمایل به تعامل

نگاه نهادهای آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران

نگاه نهادهای حکومتی آمریکا نسبت به برنامه هسته‌ای این است که بیانگر نوع رهیافت آمریکا نسبت به ایران است عمدتا در سطح قوه مجریه و مقنیه و گروه‌های فشار شکل می‌گیرد و سرسخت‌ترین نهاد حکومتی ضد ایران کنگره است. دولت یا قوه مجریه در مرحله بعد جای می‌گیرد. گروه‌های فشار به خصوص گروه‌های یهودی هم مخالف ایران هستند چرا که به زعم آنان برنامه هسته‌ای ایران تهدید جدی برای اسراییل است و توازن قوا را در منطقه تغییر خواهد داد.

اما از نظر افکار عمومی برخلاف موضوع عراق که در سطح عمومی مردم آمریکا مطرح است، اما نسبت به مسئله ایران بی‌تفاوت‌ هستند. سیاست‌های دولت آمریکا در فضای سیاسی شکل می‌گیرد که در آن کنگره – گروه‌های فشار و رسانه‌ها نقش مهمی بازی می‌کنند. بنابرای کنگره و گروه‌های فشار در جهت‌دهی سیاست‌های دولت آمریکا نسبت به ایران دارای نقش کلیدی هستند. در مجموع می‌توان دیدگاه سیاست‌مداران و نخبگان موثر نهادهای مختلف را در برابر ایران به صورت جدول فوق ترسیم کرد که به نظر می‌رسد به حقیقت نزدیک باشد

راه‌کارهای ایران در قبال سیاست آمریکا:

در این قسمت راه‌کارهایی ارایه می‌دهیم که ایران باید در مقابل سیاست‌های آمریکا به آنها توجه نماید. درگیر و دار برنامه هسته‌ای، آمریکا سیاست‌های مختلفی در قبال ایران گرفته است و ایران باید سیاست‌هایی در پیش گیرد که در راستای منافع ملی و امنیت ملی باشد. در این خصوص، سیاست ایران باید بر مبنای تقویت روابط با نهادهای بین‌المللی و کشورهای دوست باشد. دیپلماسی فعال، شفافیت، ادامه گفت‌وگو و تقویت مشترکات البته با حفظ اصول می‌تواند موجب افزایش نفوذ ایران در جبهه مخالف یک جانبه‌گرایی و حتی تقویت این جبهه شده و از انزوای ایران که هدف فعلی آمریکا می‌باشد، جلوگیری نماید. در این شرایط ایران باید براساس واقعیات بین‌المللی روابط با کشورهای دیگر را گسترش دهد. به خصوص این که روابط خود را با اتحادیه اروپا و  چین گسترش دهد و از انجام اقداماتی که منجر به سردی روابط می‌شود چشم‌پوشی کند؛ اما نکته قابل توجه این است که اعتماد بیش از اندازه به دوستی کشورها اشتباهی غیر قابل جبران است.

پرداختن به موارد زیر بر اهمیت دادن و غنی‌تر کردن اجماع کلان میان کانون‌های قدرت و استحکام بخشیدن به نهادهای داخلی برای رفع پایداری آسیب‌پذیری و تهدیدهای خارجی ضروری می‌باشند.

‌1. ایران در عصر جهانی شدن و تکنولوژیک مدیریت سیاسی در میان کشورهای در حال توسعه، به شدت نیازمند یک استراتژی ملی مکتوب است.

‌2. تفکر عمل سیاسی در ایران همیشه یک پدیده کوتاه مدت بوده است و مهم‌ترین روش برای ایجاد ثبات و جلوگیری از تهدید، نگاه دراز مدت به تفکر و عمل سیاسی کشور است.

‌3. درک عینی و صحیح از وقایع و تحولات نیز در سیاست‌‌گذاری‌ها و مدیریت کشور بسیار تعیین‌کننده است.

‌4. طراحی یک استراتژی چندجانبه در قبال غرب در حال حاضر یک ضرورت است.(13)

در رابطه با فشارهای وارده بر کشور در مورد دست‌یابی به فناوری هسته‌ای سیاست‌مداران ایران باید دیپلماسی بسیار فعالی در پیش گیرند و نباید به شیوه انفعالی به فشارهای بین‌المللی پاسخ گویند. ایران باید از طریق اعتماد‌سازی تلاش نماید که به دو هدف یعنی استفاده صلح‌آمیز از فن‌آوری هسته‌ای در چارچوب پیمان‌ منع گسترش سلاح‌های کشتار جمعی و تامین امنیت ملی کشور نایل آید. در این شرایط ایران باید هم زمان به تقویت داخلی خود یعنی قدرت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری (بعد مشروعیت حکومت) و با تقویت ائتلاف و همکاری با کشورهای دیگر بقای خود را تضمین نماید(13) بنابراین ایران از طریق اتخاذ سیاست‌های دقیق و واقع‌بینانه اجازه اعمال فشار و محدود‌سازی منافع خود را به آمریکا ندهد. از طریق طراحی و اجرای سیاست خارجی مبتنی بر تنش‌زادیی اعتمادسازی و چند جانبه‌گرایی، زمینه را برای توسعه همکاری‌های همه‌جانبه و روابط سازنده برای تامین نیازها و رشد و توسعه کشور فراهم سازد. ایران باید به اتخاذ تاکتیک‌هایی برای جلوگیری از برخورد با جامعه بین‌المللی مبادرت نماید.

نتیجه‌گیری:

در یک ارزیابی، مجموع سیاست‌مداران و نهادهای حکومتی در آمریکا یک دید حداکثری مبنی بر تغییر حکومت و  یک دید حداقلی مبنی بر تغییر رفتار و سیاست‌های ایران در منطقه خاورمیانه دارند. رویکرد تغییر رژیم از سوی نومحافظه‌کاران حداقل تا پیروزی دمکرات‌ها در کنگره جزو رهیافت اصلی آنان بود. موضوع هسته‌ای تقابل دو کشور را تشکیل می‌دهد و دولت بوش سیاست‌های متعددی را برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای نشان از اختلاف‌نظر جدی در میان نخبگان و خود نومحافظه‌کاران دولت بوش دارد که اجماع روشنی در میان آنان وجود ندارد که چه هدفی را دنبال کنند.

با وجود مشخص نبودن استراتژی برخورد با ایران تصور می‌شد که با پیروزی دموکرات‌ها در کنگره، سیاست آمریکا تغییراتی بنماید اما در این مورد باید گفت که رویکرد کلان آنها نسبت به ماهیت ج.ا. ایران تفاوت ماهوی ندارد و تنها در روش و چگونگی اعمال برخورد با ایران تفاوت وجود دارد چرا که هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در اهداف بنیادین آمریکا تفاوت اساسی ندارند و اختلاف آنها تنها در چگونگی اعمال این اهداف است. در بلند مدت هدف اصلی آمریکا حذف یا تعدیل ایدئولوژیک ساخت ذهنی قدرت در ایران می‌باشد که مشترک می‌باشد اما شیوه‌ها و روش آن متفاوت خواهد بود. بنابراین نباید انتظار داشت که با پیروزی دموکرات‌ها تغییر چشم‌گیری در رویکرد آمریکا نسبت به برنامه‌ هسته‌ای ایجاد شود. به هر حال هنوز میان سیاستمداران آمریکا نسبت به برنامه هسته‌ای ایران استراتژی مشخصی وجود ندارد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات