محمدحسن جعفرزاده
یکی از مسائلی که در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی قابل طرح است نسبت انقلاب با فضای مجازی بهعنوان یکی از دستاوردهای تمدن غربی است. در حقیقت بحث از «رابطه انقلاب و فضای مجازی» بعد از جدی شدن حضور این پدیده در مناسبات انقلاب اسلامی مورد توجه برخی اندیشمندان و صاحبنظران قرار گرفت و از این نظر مسالهای جدید محسوب نمیشود اما از جمله مباحثی که در چند سال اخیر بهعنوان یکی از موضوعات گفتمانی انقلاب در حال رشد و شکوفایی است، شعاری با عنوان «انقلاب اسلامی در فضای مجازی» است. طراحان این شعار معتقدند باید در فضای مجازی انقلاب رخ دهد و نظام اسلامی نباید در مقابل سونامی فضای مجازی که عرصههای گوناگون نظام را مورد تهدید قرار داده است، منفعل بوده و به رفرم یا تغییرات حداقلی بسنده کند.
در نگاه اول به نظر میرسد این دو اصطلاح در مقابل همدیگر قرار دارند و نمیتوان محمل مشترکی برای آنها در نظر گرفت اما با دقت نظر روشن میشود طرح انقلاب در فضای مجازی، یکی از راهکارهای حل مساله نسبت انقلاب و فضای مجازی است. به نظر نویسنده برای پاسخ به نوع رابطه انقلاب و فضای مجازی سه رویکرد بنیادی، راهبردی و کاربردی وجود دارد که در ادامه به هریک از این رویکردها اشارهای مختصر شده و در پایان مشخص میشود انقلاب در فضای مجازی در چارچوب کدامیک از آنها قابل تحلیل است. در بحث بنیادین از رابطه انقلاب و فضای مجازی، باید از منظر مبانی انقلاب و فضای مجازی به دنبال راهکار گشت.
به این معنی که مبانی ارزشی پذیرفته شده در انقلاب اسلامی را با مبانی حاکم بر فضای مجازی بهعنوان یکی از عناصر دنیای مدرن مورد مقایسه قرار داد و در این چارچوب، راهکاری اصولی ارائه داد. بهعنوان نمونه یکی از مباحث مهم در این زمینه، مساله تلاش اسلام و معارف دینی در رشد قوه عاقله آدمی و به بند کشیدن قوای مخیله و واهمه است؛ قوایی که آدمی را به وادی وهم و خیالات رهنمون میکند. بر این اساس، هرچه انسان مومن بتواند بعد عقلانی وجود خود را رشد دهد، زمینه کمال و قرب الیالله در او فراهمتر میشود.
در این میان آنچه مزاحم و مانع رشد عقلانیت است، پرواز قوه واهمه و مخیله و جولان افسارگسیخته اوهام و خیالات در نفس آدمی است. از این رو، تلاش نظام ارزشی، اخلاقی و تکلیفی دین مبین اسلام، کنترل و محدود کردن این قواست اما در مقابل، بستر ارتباط فضای مجازی با نفس آدمی از دریچه قوه خیال و قوه واهمه آدمی است و هرچه انسان با این فضا بیشتر مانوس شود، رشد این قوا در او شدت مییابد.
از سویی نیز در فضای مجازی مخاطب هیچ شناختی از گوینده سخن ندارد و حتی زمینه برای پنهانسازی اطلاعات درست از سوی طرفین گفتوگو بسیار زیاد است و قاعدتا تجاوز به حریم یکدیگر نیز بسیار اتفاق میافتد اما بر مبنای ارتباطات اسلامی، تاثیر ارتباط مستقیم و شهودی بر نفس آدمی اهمیت بالایی دارد و به همین سبب، شخصیت گوینده سخن و ارائهدهنده نظر بسیار مهم است؛ از این رو است که آموزش و تبلیغ چهره به چهره بهعنوان یکی از رسانههای منحصر به فرد انقلاب اسلامی مطرح است و علما نقش بیبدیلی در انتقال مفاهیم متعالی انقلاب به مردم دارند:
«ما وسیلههایى داریم که این وسیلهها منحصر به فرد است؛ یکى از آنها... جامعه مداحان است. این مخاطبه چهره به چهره و روبهرو و استفاده از ابزار هنر براى انتقال مفاهیم به مخاطبان در شکل انبوه آن... یکى از وسایل منحصر به فردى است که ما داریم، آنها [غربیها] ندارند... منبرها یکى از آن وسایل منحصر به فرد است».[بیانات رهبر حکیم انقلاب در دیدار جمعی از مداحان اهلبیت(ع)/ 31 فروردین93]
«ارتباط مستقیم علما با مردم، یک عامل و عنصر بىبدیل است، هیچ چیزى جاى این را نمیگیرد، هیچ چیزى؛ حتى صدا و سیما که یک رسانه فراگیر است، نمیتواند جاى ارتباط مستقیم علما و متفکران دینى را با مردم بگیرد».[بیانات رهبر حکیم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری/ 13شهریور93] بنابراین گفتمان انقلاب اسلامی باید نسبت انقلاب با فضای مجازی را در این سطح تحلیل و راهکار بنیادی خود را برای تعیین نوع مواجهه انقلاب با این پدیده مشخص کند.
طبیعی است از آنجا که تعیین نسبت میان این دو در سطح مبانی صورت میگیرد، ارائه پاسخ و راهکار مواجهه، در افق بلندمدت به ثمر خواهد نشست و به همین خاطر در اولویت توجه جبهه گفتمانی انقلاب اسلامی قرار ندارد. با این وجود لازم است جبهه فکری انقلاب، کرسیهای مشترکی میان صاحبنظران حوزوی و اندیشمندان دانشگاهی برای تحلیل موضوع راهاندازی کند و از منظر غربشناسی، فلسفه تکنولوژی و... موضوع را مورد بررسی قرار دهد.
در رویکرد راهبردی، مساله از منظر روششناختی مورد توجه قرار میگیرد. منظور از بحث روششناختی، بررسی تفاوت روشی و ابزاری انقلاب و تمدن اسلامی در حال شکلگیری با تمدن مادی غرب در برقراری ارتباط میان انسانهاست. اصلیترین بحثی که در این قسمت قابل پیگیری است، ناتوانی تمدن مادی در مدیریت نفوس انسانها در فضای حقیقی و ضعف در ایجاد شبکههای حقیقی بشری است؛ به همین خاطر سردمداران این تمدن به سمت گسترش فضای مجازی و شبکههای غیر حقیقی حرکت کردند تا از این طریق بتوانند مدیریت افکار و احساسات جوامع بشری را در دست گیرند.
عوامل گوناگونی در شکلگیری این نقصان دخالت دارد که مهمترین آنها عبارت است از تضاد شعارهای تمدن غرب با فطرت پاک آدمی که باعث شده غرب نتواند ارتباط روشنی با روح قدسی و فطرت پاک آدمی برقرار کند؛ به همین خاطر به سمت شیوههای دیگری از مدیریت و جهتدهی به انسانها رفته است که کمتر ارتباطی با ابعاد معنوی و الهی بشر دارد. از سویی نیز در چارچوب جهانیسازی و تبدیل عالم به یک دهکده جهانی و حاکمیت گفتمان واحد غربی در آن، مجازیسازی ارتباطات و رسانهها نقشی استراتژیک دارد، چرا که در راستای تغییر در نوع و نسبت ارتباطات میان انسانها، ابزار و وسایل ارتباطی نیز دستخوش تغییر ماهیت میشود.
اما در مقابل، تمدن کهن اسلامی و بویژه جامعه شیعه به دلیل برخورداری از پایگاه قوی و محکم در ایجاد ارتباط با نفوس آدمی، از صدر اسلام تاکنون توانسته است شبکههای حقیقی مختلفی را شکل دهد و از این طریق جریان هدایت الهی را محقق کند. تاکید اسلام بر خانواده، استفاده وسیع از شبکههای مساجد در طول تاریخ، پایگاههای نماز جمعه و... در کنار مناسبتهای جماعتمحور همچون اعیاد اسلامی، محرم و صفر و... گوشهای از مدل کلان و جامع اسلام در ایجاد شبکههای هدایت انسانی است.
انقلاب اسلامی هرچند در فرآیند پیروزی نهضت و در دوران دفاع مقدس، استفادههای بسیاری از این شبکهها داشت و از این طریق توانست ارادههای انسانی را بسیج کند و حتی تشکیلات مبارکی با عنوان شجره طیبه بسیج را بنا نهد اما متاسفانه تلاش مقبولی در جهت احیای شبکههای سنتی تمدن اسلام نداشته است و حتی در برخی موارد به دلیل پررنگ کردن نقش رسانههای مدرن، خود زمینه کمرنگ شدن شبکههای اصیل انقلاب را فراهم کرده است.
بنابراین رویکرد راهبردی در تبیین رابطه انقلاب اسلامی با فضای مجازی و دیگر رسانههای مدرن، باید به دنبال تعیین جایگاه تمدنی شبکههای حقیقی اسلام در فراگرد ارتباط و هدایت ارادههای مردم در شرایط امروز جهان باشد؛ در شرایطی که تمدن مادی در بسیاری از امور زندگی بشر نفوذ کرده و تمدن برآمده از انقلاب اسلامی، در میانمدت، چارهای جز تعریف نوع همزیستی خود با ارکان و محصولات این تمدن ندارد.
بر این اساس، جبهه فکری انقلاب اسلامی باید از منظر تاریخ تمدن اسلام و فلسفه ارتباطات و حتی علومی چون جامعهشناسی و مدیریت، پاسخ روشنی به این مساله ارائه کند. البته در این میان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی هم موظف است تلاش مضاعفی در گفتمانسازی از نقش بیبدیل و تاثیرگذار حلقههای شبکه جامع تمدن اسلامی و احیای آنها داشته باشد.
اما در رویکرد سوم که به دنبال پاسخی کاربردی به نسبت انقلاب و فضای مجازی است، باید راهکاری روشن در جهت به خدمت گرفتن این پدیده مدرن و هضم آن در هاضمه قوی انقلاب اسلامی ارائه داد. به نظر نویسنده، شعار «انقلاب در فضای مجازی» پاسخ درخوری به این مساله در سطح کاربردی است. زمینه شکلگیری این نظریه از آنجا صورت گرفت که مقام معظم رهبری برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی، گفتمانی را با عنوان «فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی» مطرح کردند.
این گفتمان که بهعنوان نقشه راه انقلاب اسلامی به شمار میرود، مسیر دستیابی به اهداف انقلاب را در 5 مرحله ترسیم میکند؛ مرحله اول: انقلاب اسلامی، مرحله دوم: نظامسازی اسلامی، مرحله سوم: دولتسازی اسلامی، مرحله چهارم: جامعهسازی اسلامی و مرحله پنجم: امتسازی اسلامی و دستیابی به تمدن بینالملل اسلام.
این فرآیند به قدری در ذهن رهبری عزیز شکل یافته و تثبیت شده است که گامهای حرکت بیداری اسلامی در منطقه را با این منطق مورد بررسی قرار میدهند. ایشان در همین راستا معتقدند در کشورهایی که بیداری اسلامی اتفاق افتاده، انقلاب رخ داده و اکنون لازم است مرحله نظامسازی را بهدرستی پشت سر بگذارند. حتی شکست اخوانالمسلمین در مصر را نیز به واسطه برخی ناشیگریها در این مرحله بویژه نداشتن رهبری الهی همچون امام خمینی(ره) عنوان میکنند؛ رهبری که همانند امام راحل با مدیریت الهی خود بتواند آنها را از مرحله دوم انقلاب به سلامت عبور دهد.
با مدلسازی از این گفتمان میتوان آن را در بسترهای دیگری نیز مورد استفاده قرار داد که یکی از این بسترها فضای مجازی است. به دیگر بیان اگر انقلاب اسلامی را بهعنوان یک حقیقت در نظر بگیریم که میتواند در زمینهها و بسترهای مختلفی اهداف مرحلهای خود را پیاده کند، قاعدتا یکی از این بسترها فضای مجازی است. البته این سخن به معنای پذیرش خلق دنیای جدید در فضای سایبر نیست بلکه اگر به همین اندازه بسنده کنیم که مناسبات فضای مجازی مناسباتی متفاوت از فضای بیرون است، این مدل قابل ارائه خواهد بود. بر این اساس میتوان 5 مرحله فرآیند را در این فضا تطبیق داد و بررسی کرد که اکنون ایران اسلامی در کدام مرحله از مراحل تحقق انقلاب اسلامی در این فضاست.
برای این منظور ابتدا لازم است منظور از مراحل فرآیند در نقشه راه انقلاب مشخص شود و سپس نسبت هریک با فضای مجازی و مصداق مشخص آن در این فضا تعیین شود. در این نوشتار به دلیل اختصار به 2 مرحله اول اشاره خواهد شد:
در نگاه مقام معظم رهبری، اولین هدف در مسیر شکلگیری و تکوین انقلاب اسلامی این بود که رژیم شاهنشاهی برچیده شود؛ در حقیقت به دلیل اینکه یک رژیم حقوقی سیاسی بر کشور ایران حکومت داشت که با رویکردیهای اسلام شیعی در اداره حکومت در تضاد بود، چارهای جز برچیده شدن بساط ظلم و خباثت رژیم شاهنشاهی وجود نداشت. به همین خاطر مردم ایران در 22 بهمن سال 57، رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را ساقط کردند. در ادامه رهبران انقلاب بلافاصله زمینه را برای شروع مرحله نظامسازی آماده کردند و با تدوین قانون اساسی توسط خبرگان و تایید آن توسط مردم از طریق صندوق رای، نظام جمهوری اسلامی بهعنوان رژیم حقوقی سیاسی انقلاب اسلامی برگزیده شد.
حال سوال اینجاست که نظام اسلامی در مقام تطبیق این مراحل در فضای مجازی، در کدام مرحله قرار دارد؟ آیا هنوز در حال تنفس در هوای آلوده نظام غربی در فضای مجازی است یا توانسته نظام حقوقی حاکم بر این فضا را به نفع آرمانها و ارزشهای اسلامی تغییر دهد؟ طراحان شعار انقلاب در فضای مجازی با ارائه دلایل مختلف معتقدند نظام اسلامی هنوز نتوانسته است زمین بازی در فضای سایبر را تحت اختیار خود بگیرد و در حال بازی در زمین دشمن است. از این رو هر نوع تلاش برای نزدیک کردن این فضا به ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی، معنایی جز رفرم و تغییرات پراکنده و جزئی ندارد. به همین خاطر نیاز به یک حرکت انقلابی در درون جبهه انقلاب اسلامی برای عبور از این مرحله و کنار گذاشتن اینترنت آمریکایی حاکم بر فضای سایبری ایران وجود دارد.
البته آنچه در این رویکرد مورد تاکید است، لزوم طراحی و تولید سیستم جایگزین برای اینترنت موجود است تا پس از برچیده شدن نظام سختافزاری و نرمافزاری فعلی، بلافاصله بتوان مرحله تحققبخشی و تثبیت نظام جدید را آغاز کرد. این نگاه معتقد است شبکه ملی اطلاعات و پروژههای اقماری مرتبط با آن در حکم نظام نوین مورد تایید نظام اسلامی در این فضاست و همانطور که حضرت امام خمینی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کلیات مدل مردمسالاری دینی را مبتنی بر نظریه ولایت فقیه طراحی کردند و بلافاصله بعد از انقلاب زمینه برای تحققبخشی آن در ساختار انقلاب فراهم شد، دولت جمهوری اسلامی نیز باید همت خود را در طراحی این شبکه بومی و پیشرفته قرار دهد.
یکی از آفاتی که ممکن است طرفداران این شعار دچار آن شوند، بیان افراطی نقد شرایط موجود و آسیبهای مطرح در فضای مجازی، بدون ارائه راهکارهای اقناعی به منظور برونرفت از مشکلات خرد و کلان موجود در این فضاست. باید توجه داشت که درست یا نادرست، اینترنت با ابزارهای گوناگون ارتباطی و اطلاعاتی خود امروز به یکی از هنجارهای پذیرفته شده زندگی ایرانی تبدیل شده است؛ از این رو نمیتوان تنها به نقد یکسویه و بعضا تند سرویسهای مختلف آن بسنده کرد و انتظار داشت جامعه ایرانی و حتی نیروهای انقلابی با این مباحث همراهی نشان دهند و مثلا استفاده از جیمیل را کنار بگذارند.
از این رو یکی از اصلیترین وظایف طرفداران انقلاب در فضای مجازی، در کنار آگاهیبخشی نسبت به مضرات این سرویسها، ایجاد موج مطالبه مردمی از مسؤولان و حتی بخشهای غیرحاکمیتی برای تولید ابزارهای بومی استاندارد و پرقدرت است؛ ابزارهایی که تکمیلکننده پازل شبکه ملی اطلاعات هستند و باید در یک شیب برنامهریزی شده جایگزین ابزارهای متنوع، کاربردی و پذیرفته شده اینترنت موجود شوند. علاوه بر این معرفی، نشر و فرهنگسازی از سرویسهای بومی قوی و مناسب موجود در فضای مجازی نیز میتواند زمینه گرایش کاربران به سرویسهای داخلی و بسترسازی برای رقابت آنها با نمونههای مشابه خارجی را فراهم کند.
بنابراین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باید با محوریتبخشی به شعار انقلاب اسلامی در فضای مجازی، اقدامات و راهبردهای سلبی و ایجابی موجود در این فضا را به سمت تحقق مرحله اول متمرکز کند. اولویتهای اقدام در این مرحله نیز توجه و تاکید بر آسیبهای فرهنگی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی ناشی از فضای مجازی موجود در کشور و نیز مطالبه از مسؤولان کشور برای طراحی و تولید شبکه ملی اطلاعات و پروژههای اقماری و سرویسهای تکمیلکننده آن است تا پس از فراهم شدن زمینههای پذیرش از سوی مردم و نخبگان، اقدامات لازم برای راهاندازی شبکه ملی اطلاعات به سرعت صورت پذیرد.
جبهه فکری انقلاب اسلامی نیز باید تلاش کند تجربیات مرحله انقلاب اسلامی از سال 42 تا 57 و همچنین تجارب مرحله نظامسازی را به منظور استفاده در فرآیند تحقق این مراحل در فضای مجازی تبیین کند. مشابهسازی رخدادها در این دو فضا، کمک شایانی به عبور مطمئن و سریع از این مراحل در فضای مجازی میکند. بهعنوان نمونه میتوان راهبردهای دشمنان یا مخالفان در مواجهه با انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی را با راهبردهای دشمنان و ایادی داخلی آنها در نفی اینترنت آمریکایی و راهاندازی شبکه ملی اطلاعات مورد مقایسه قرار داد.
بهعنوان مثال همانطور که عدهای در دوران مبارزه، مردم را از انقلابیون میترساندند و آنها را مخالف پیشرفت و ترقی معرفی میکردند، امروز نیز مخالفان شبکه ملی اطلاعات، منتقدان اینترنت موجود را مخالف پیشرفت و توسعه معرفی میکنند. در صورتی که منتقدان معتقدند اینترنت موجود علاوه بر فراهم کردن زمینههای تهاجم گسترده فرهنگی دشمن، از نظر اقتصادی سبب شده است ارز فراوانی از کشور خارج شود و در مقابل هزینه بالای تمام شده برای کاربران ایرانی، اینترنت کشور به مراتب سرعت پایینتری نسبت به دیگر کشورها داشته باشد.
همچنین زمینه انحصار و دلالی برخی سودجویان را فراهم کرده و فضای رقابت را در این حوزه به حداقل رسانده است؛ در عین حال که بستری برای رصد اطلاعات شخصی و ملی توسط بیگانگان شده است و زمینه تحرکات ضدامنیتی دشمن را در این شرایط بسیار زیاد کرده است و... اما در مقابل با راهاندازی شبکه ملی اطلاعات کاربران با هزینه کمتری میتوانند با سرعت 20 مگابایت در ثانیه از اینترنت بهره ببرند همچنین از خروج بدون توجیه ارز از کشور جلوگیری شده و اشتغالزایی در این عرصه اتفاق میافتد؛ از پهنای باند داخلی استفاده شده و کاربران و سازمانها میتوانند از امنیت تضمین شدهای برخوردار باشند. حال سوال اینجاست که کدامیک از این دو دیدگاه با پیشرفت همراه است و کدامیک کشور را در وابستگی و عقبماندگی غرق میکند.
یکی دیگر از شگردهای مخالفان شبکه ملی اطلاعات که با مرحله نظامسازی در سال 58 قابل مقایسه است، انحراف در نظام جایگزین است. همانطور که مخالفان جمهوری اسلامی سعی داشتند با پیشنهادهایی چون جمهوری دموکراتیک اسلامی یا اصرار بر حذف قید مطلقه در ولایت فقیه، این نظام مترقی را به انحراف بکشانند، امروز نیز مخالفان شبکه ملی اطلاعات سعی میکنند با تقلیل این شبکه به اینترانت یا مساوی دانستن آن با فیلترینگ و... ماهیت این شبکه را به انحراف بکشانند یا به گونه دیگری به مردم معرفی کنند.
در پایان لازم به ذکر است هرچند توجه به دو رویکرد بنیادی و راهبردی برای تعیین نسبت میان انقلاب و فضای مجازی لازم است اما آنچه در این شرایط از اولویت اقدام برخوردار است، تمرکز جبهه فکری و فرهنگی کشور بر تحقق شعار انقلاب در فضای مجازی است. بدون تردید محوریت یافتن این راهبرد درباره فضای مجازی سبب خواهد شد فعالیتهای پراکنده جبهه انقلاب درباره این فضا چتر واحد گفتمانی پیدا کند و زمینه برای هماهنگ شدن راهبردها و همافزایی و انسجامبخشی به اقدامات بیشتر فراهم شود.