صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۷۲۲۴۱

نکته و پند


همسفر با دشمن

الياس ، امير و سالار سپاه نيشابور بود . در قرن چهارم ، نيشابور از بزرگ ترين و مهم ترين ، شهرهاى ايران به شمار مى آمد . منصب سپه سالارى در آن شهر و در آن قرون ، بسيار مهم و عالى بود .
روزى الياس نزد عارف بزرگ و همشهرى خود، ابوعلى دقاق (1) آمد .پيش او دو زانو نشست و او را بسى احترام كرد . سپس از ابوعلى خواست كه او را پندى دهد.
ابوعلى دقاق گفت : تو را پند نمى دهم ؛ اما از تو سؤ الى دارم كه مى خواهم آن را پاسخ درست گويى .
الياس گفت : بپرس تا پاسخ گويم .
دقاق ، چشم در چشم الياس دوخت و گفت : مى خواهم بدانم كه تو زر و مال را بيش تر دوست دارى يا دشمنت را؟
الياس از اين سؤ ال به شگفت آمد . بى درنگ گفت : سيم و زر را دوست تر دارم .
ابوعلى ، قدرى در خود فرو رفت . سپس سر برداشت و گفت : اگر چنين است كه تو مى گويى ، پس چرا آن را كه دوست تر دارى (زر) اين جا مى گذارى و با خود نمى برى ؛ اما آن را كه هيچ دوست ندارى و خصم تو است ، با خويشتن مى برى ؟!
الياس ، از اين سخن تكانى خورد و چشمانش پر از اشك شد . لختى گذشت ؛ به خود آمد و به دقاق گفت :
مرا پندى نيكو دادى و از خواب غفلت ، بيدار كردى . خداوند به تو خير دهد كه مرا به راه خير راه نمودى . (2)

1- دقاق ، يعنى آن كه گندم را آرد مى كند. ابوعلى را از آن رو دقاق مى گفتند كه پدرش آسيابان بود .وى در ماه ذيقعده سال 405 هجرى قمرى ، در نيشابور، از دنيا رفت .
2- برگرفته از: خواجه نظام الملك ، سياست نامه ، ص 64 و غزالى ، نصيحة الملوك ، ص 97 . مراد ابوعلى دقاق از زر همه امور و امكانات دنيوى است كه انسان به داشتن آن ها ميل دارد؛ اما نمى تواند از آن ها در آخرت سودى ببرد. و منظور وى از خصم كه دوست داشتنى نيست ، گناه است كه هر چند خصم انسان و دشمن سعادت او است ، اما آدمى مجبور است كه او را با خود به همه جا ببرد و تا هميشه همراه او باشد . بدين رو عارف از امير مى پرسد كه چرا آن را كه دشمن تو است با خود تا قيامت همراه مى كنى ؛ اما زر و سيم را كه دوست مى دارى ، در همين دنيا مى گذارى و مى روى !

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات