شفاى امراض
مردى از دوستان و مُحبّين و ارادتمندان ((آقا حضرت امام صادق آل محمّد (ص ) )) به محضر مقدّس و مبارك آن حضرت شرف ياب شد، ((در حاليكه مريض و دردمند بود، و از مرضش رنج مى برد.))
آقا حضرت صادق (ع ) فرمود: چى شده ، چرا رنگت پريده ؟
گفت : آقاجان ، فدايت شوم ، يك ماه است كه سخت مريض و بيمار و دردمند و ناراحتم و تب از من دور نمى شود و مرا رها نمى كند.
هرچه پيش دكتر و طبيب و پزشك رفتم ، و آنچه را كه دستور دادند، و نسخه نوشتند و ويزيت دادند، پيچيده ام و انجام داده ام ، ولى نتيجه نديده ام ، بهره و سود و خوبى و فايده اى نداشته .
آقاجون دستم به دامنت ، كمكم كن ، ما بيچاره ها كسى را جز شما نداريم .
يك دعايى يا ثنايى يا دوايى به ما عنايت كنيد تا خوب شوم .
آقا حضرت صادق (ع )، فرمود: يقه پيراهنت را باز كن و سرت را در آن فرو كن و بعد از اذان و اقامه ((هفت بار سوره حمد را بخوان و به خودت فوت كن ، انشاء اللّه خوب مى شوى .))
آن مرد مى گويد: همينكه دستور فرزند زهرا سلام اللّه عليهما را انجام دادم ، گويا آب روى آتش بود، مثل اينكه مرا به طناب بسته باشند و بعد باز كرده باشند و رهايم كنند، همينطور ((من هم از درد و ناراحتى و رنج آزاد شدم .))(1)
اى نام تو درمان ، هم ذكر تو شفا
بيمارم و دردمند و محتاج دوا
رحمى بنما شفا و درمانم ده
از حكمت خود نما مرا غرق عطا
(مقدم )
1- تفسير جامع : 1/86.