پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ ايام الله دهه فجر، هر ساله فرصتي است براي بازخواني انقلاب اسلامي و راه رفتهاي که امسال 36 ساله گشته است. شناخت آنچه تا کنون حاصل آمده، آنچه بايد حاصل ميشد و آنچه مغفول مانده، موضوعي است که معمولا بسياري از دوستان و دشمنان انقلاب اسلامي را در اين ايام مشغول خود میسازد. اين خود حکايت از آن دارد که انقلاب اسلامي به حقيقتي جاودان در تاريخ ايران زمين تبديل گرديده که دوست و دشمن در سالگرد پيروزي آن نميتوانند بيتوجه از کنار آن بگذرند.
در ميان دستاوردهاي باشکوه انقلاب شايد يکي از مغفولترينها، دستاوردي باشد که او خود سرمنشاء بسياري از دستاوردهاي ديگر انقلاب اسلامي است. دستاوردي که به نشان انقلاب اسلامي در سطح جهاني بدل شده و انقلاب اسلامي بينام او در هيچ کجايي جهان شناخته شده نيست!
تبلور و تجلي شخصيتي بيهمتا همچون "حضرت امام خميني(ره)" را ميتوان يکي از نابترين و باشکوهترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي براي انسان عصر جاهليت ثاني و غرق در فساد و تباهي دانست که نظير آن را تاريخ کمتر به خود ديده است. انديشمندي عميق، فقيهي عاليقدر، عارفي وارسته، حکيمي صاحب نظر، مجاهدي خودساخته، سياستمداري بصير، رهبري محبوب، و پدري مهربان که همه ابعاد شخصيتي، انديشهاي و زندگاني آن براي جهانيان قابل الگوبرداري است.
در مواجهه با الگوي ممتازي چون حضرت امام(ره)، حداقل در سه عرصه؛ انديشه، سيره سياسي - اجتماعي و مشي زندگاني خصوصي ايشان ميتوان مداقه نمود. هر سه بعد اين منشور داراي ويژگيها و برجستگيهايي است که شايد در افراد مشابه کمتر بتوان مشاهده کرد و يا آنکه همزمان در فردي جمع نمود.
انديشه سياسي حضرت امام، تحولي در نظريه پردازي سياسي مبتني بر دين بود. او هژمون جداانگاري دين و سياست را شکست و مبتني بر باور خود، الگويي عيني و عملي براي حکومت اسلامي ارائه نمود. او مفاهيم و کليدواژه هاي علم سياست همچون قدرت، عدالت، آزادي، دموکراسي و ... را مبتني بر رهيافتي ديني بازخواني نمود و ادبياتي جديد در علوم سياسي خلق کرد که تا قبل از آن کمتر شنيده شده بود. اين در حالي بود که در عصر هژمون دوقطبي؛ ليبراليسم - مارکسيسم، مدتها بود که انديشهاي در جهان خلق نميشد مگر آنکه شرح و بسطي در ذيل همان دوگفتمان اصلی باشد. به واقع ديدگاه او قرائتي ناب از اسلام ناب محمدي(ص) بود که همزمان مرزبندي هاي جدي با سه گفتمان اسلام آمريکايي، ليبراليسم و مارکسيسم داشت.
حتي انقلابي که وي در راس آن قرار گرفت، تئوريهاي انقلاب را به چالش کشاند و صاحبنظران بحث انقلاب را به بازانديشي در نظريات خود واداشت.
مشي حکومت راني و تدبير و سياست ورزي او نيز بديلي در پايان قرن بيستم براي خود نيافته بود. همه چشمهاي تيزبين دنيا در حيرت مانده بود که چگونه پيرمردي 90 ساله بر قلبها و روحهاي جوانان يک سرزمين دهها ميليوني حاکميت دارد! چگونه او تصميم ميگيرد و سخن ميگويد و ملتي بزرگ با کلام او به جوشش در ميآيد! چگونه با تدابير خود تصميمگيري مراکز تصميمساز استکبار جهاني را فلج ميکند و ترفندهاي دشمنان را يکي پس از ديگري ناکام ميگذارد! او به پشتوانه کدام قدرت اينچنين در برابر تمامي جبهه باطل ميايستد و فرياد بر ميآورد که: «قدرتها و ابر قدرت ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خميني يکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستي است ادامه مي دهد و به ياري خدا در کنار بسيجيان جهان اسلام، اين پا برهنههاي مغضوب ديکتاتورها٬ خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سر سپردگاني که به ستم و ظلم خويشتن اصرار مي نمايند٬ سلب خواهد کرد.»
بزرگ مردي که بينظيرترين انقلاب تاريخ را هدايت کرده بود، در خانهاي محقر زندگي ميکرد که تمام همتايان خود را به تعجب واداشته بود. خانهاي استيجاري که رنگ و رويي در حد منزل اقشار طبقه متوسط جامعه هم نداشت! و براي بيگانگان اين سوال تا ابد باقي ماند که چگونه از جماران ميتوان در برابر کاخهاي سفيد و سياه استکبار جهاني اينگونه استوار ايستاد و مردميترين انقلاب تاريخ را راهنمايي و رهبري نمود!
تولد چنين شخصيتي و ارائه چنين الگويي جامع و ممتاز، که هنوز ابعاد و زواياي فراواني از انديشه و زندگياش در حجاب معاصرت گمنام و ناپيدا باقيمانده است، بيشک ممتازترين دستاوردي است که اگر انقلاب اسلامي به پيروزي نميرسيد، بيشک زمينه تجلي آن نيز براي انسان در خسران قرن بيستم فراهم نميآمد. به واقع «خميني مرد قرن بيست و يکم است، هرچند در قرن بيستم ميزيسته است!»
خميني بزرگترين وديعه خداوند به ملت ايران بود که با عشق ورزي و پذيرش و تبعيت از او جوهر و گوهر خود را متجلي يافت تا خالق بزرگترين انقلاب آخرالزماني تاريخ باشد. انقلابي که خود زمينه ساز تحقق آن دولت کريمهاي خواهد بود که همه انبياء و اوليا و مجاهدين و صديقين تاريخ به شکل گيري آن شهادت دادهاند.
او از سلسله اوليا و اوصيايي بود که خداوند براي آخر الزمانيان به ارث گذاشته است. تا چراغ هدايت را در فضاي مرده و منجمد قرن پاياني هزاره دوم بر افشاند و با صداي بلند پايان تاريخ تمدن منحط مادي غرب را با ظهور اسلام رهايي بخش فرياد برآورد. تا ملتهاي ناآگاه و مستضعف جهان، پايان تاريخ را با دروغ بزرگ تسلط همه جانبه ليبرال - دموکراسي غرب باور نکنند!
بهمن ماه بوي شور و حماسه و شهادت و ايثار و انقلاب ميدهد. بهمن بيش از هر چيز بوي خميني ميدهد!