* ضمن تشکر از شما، ما در مناسبت مهم 9 دیماه هستیم که به اعتقاد بسیاری از بزرگان یک یومالله است. روزی که مردم با حضورشان یک فتنه بزرگ را زمینگیر کردند. میخواهم از شما درباره ریشه فقهی این فتنه سوال بپرسم و اینکه اساسا چرا چنین اتفاقی یک فتنه بود؟
** از شما به خاطر فرصتى که براى کاوشگرى پدیده فتنه و بررسى ابعاد و اطراف آن فراهم آوردید سپاسگزارم و امیدوارم این گفتوگو در فضایى منصفانه و علمى سرانجام خوش و خداپسندانهاى داشته باشد و پرسش و پاسخهاى ما از لغزش و نگاه متعصبانه دور بماند، بنده با اعتقاد اسلامى و انقلابى با شما سخن مىگویم و نسبت به هیچکدام از جریانهاى سیاسى کشور جداى از حقیقت تابناک اسلام، اصل ولایت و ارزشهاى انقلاب اسلامى هیچگونه مناسبت و تعلق خاطرى ندارم.
در سال ٨٨ و در جریان و متعاقب انتخابات دهمین دوره ریاستجمهورى مجموعه حوادث تلخى به وقوع پیوست که دستاوردهاى عبرتآموزى داشت.
اولا شهد و شیرینى حضور حماسى مردم در انتخابات را به کام ملت تلخ کرد، ثانیا براى مدت قابل ملاحظهاى دشمن را به براندازى نظام اسلامى امیدوار کرد، ثالثا موجى از ناآرامى و التهاب بر جامعه حکمفرما شد به نحوى که میان پدر و پسر، خواهر و برادر و مادر و فرزند اختلاف و تشتت به وجود آمد، رابعاً بخش مهمى از انرژى ارکان و دستگاههاى مختلف کشور براى خدمت به مردم از بین رفت، خامساً واژگانى بهنام فتنه، خواص و بصیرت (اگر چه در قرآن کریم و احادیث رسول خدا و عترت طاهره علیهمالسلام پیوسته از آنها یاد شده بود) وارد فرهنگنامه سیاسى کشور شد که تدریجاً در متن زندگى مردم نهادینه شد و در هر مجلسى در اطراف این واژگان سخن گفته مىشد، اگر چه ممکن است در حین گفتوگو در رابطه با واکاوى کلمات در قرآن و حدیث سخنى بگویم اما بنده بنا ندارم با مجموعهاى از اقوال و اخبار تاریخى وقت شما را بگیرم، لذا فتنه را به عنوان مجموعهاى از پدیدههای اجتماعی - سیاسی که فضاى جامعه دینى ایران را با موجى درهمآمیخته از حق و باطل با تلاطم خطرناکى روبهرو کرد، مورد تحلیل قرار مىدهم.
به اعتقاد من فتنه ٨٨ ترفندی سیاسی - اجتماعی و مدیریت شده بود که با در هم آمیختن حق و باطل و نهانسازى باطل در پوسته حق، به منظور اغفال و فریفتن مردم و رسیدن به مقاصدی شوم برنامهریزى و عملیاتى شد.
شما وقتى حوادث هراسناک دوران غربت اسلام در عصر درگذشت جانکاه رسول خدا را بررسى مىکنید، با مجموعهاى از فتنههای شگفتانگیز و دردناک مواجه خواهید شد که سرنوشت امت اسلام را از صراط مستقیمى که آن حضرت ترسیم فرموده بودند خارج کرد. بدون تردید اگر آن فتنهها مهار مىشد جهان امروز چهره دیگری از اسلام را مشاهده مىکرد.
تجمع و تراکم فتنههای 25 ساله ارزشهاى متعالى جامعه اسلامى را دگرگون ساخت و از اسلام جز نامى کمرنگ و کمفروغ باقى نگذاشته بود، ویژگى فتنه این است که اگر با قدرت و اقتدار و بموقع مهار نشود، به سرعت دامنگیر و آنچنان ویرانگر میشود که شخصیتى بىتکرار و بىنظیر مانند امیرالمؤمنین على(ع) را نیز با خوف و خطرهاى شگفتانگیز مواجه مىکند و از آن حضرت چهره مظلومترین شخصیت الهى را در میان سلسله رسولان و انبیا و ائمه هدایت به تصویر مىکشد.
کلمه فـتـنـه مـصـدر عـربـى از فـَتـَن و در لغـت به معناى در آتش انداختن و گـداخـتـن سـیـم و زر به منظور آزمـایـش و جـدا سـاخـتـن مواد خـالص آن از نـاخـالصى است و در مجموع آیات کریمه قرآن ٦٠ مرتبه از واژه فتنه و مشتقات آن با معانى متنوع استفاده شده است.
در آیه ٢٨ سوره مبارکه انفال از ابتلا و آزمایش با عنوان فتنه یاد شده است و در آیه ١٩٣ سوره مبارکه بقره از شرک و بت پرستى به عنوان معدن و مولد فتنه سخن به میان آمده است.
وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدینلله... و با آنان چندان نبرد کنید که شرک باقی نماند و دین فقط دین الهی است...
و در سورههاى مبارکه ذاریات، حج، مائده، توبه و نسا از عذاب، رنج و بلا، حیرانى و گمراهى، نفاق و تفرقه و فریب، اختلاف و شکنجه و قتل به عنوان معادلهاى فتنه یاد شده است.
اما به لحاظ مفهوم، فتنه لباس حق بر تن باطل کردن و تحمیل تلاطم اجتماعى - سیاسى به جامعه به منظور فریفتن مردم براى رسیدن به مطامع و مقاصد شوم است.
عالیترین بیان از ویژگیهاى فتنه، همان است که مرحوم سید رضى از قول مولاى ما امیرالمؤمنین در خطبه ٩٣ نهجالبلاغه نقل کرده است: ان الفتن اذا اقبلتْ شبَّهت و اذا ادبرت نبَّهتْ. یُنکَرْنَ مقبلاتٍ و یُعْرَفْنَ مدبرات. یَحُمْنَ حَومَ الریاح، یُصِبْنَ بلداً و یُخْطِئْنَ بلداً.
هنگامی که فتنهها روی میآورند شبیه حق هستند و زمانی که عبور کرد و خاتمه پیدا کرد، حقیقت آن آشکار مىشود.
یُنکَرْنَ مقبلاتٍ و یُعْرَفْنَ مدبرات؛ فتنه در آغاز برای بسیاری از مردمان سیمایى ناشناخته دارد و از راههای پنهان وارد میشود. «تَبدَءُ فی مدارج خفیه» از راههایی وارد میشود که بسیاری از مردم در نگاه اول نسبت به آنها حساسیتی نشان نمیدهند.
فتنهگران تدریجاً و آرام آرام سنگرهای دینى و اجتماعی را فتح میکنند و افراد جامعه هدف را با فریبکارى و اغفال با خود همراه و همسو مىکنند یا سنگرنشینان را با خود همسو میکنند.
«یَحُمْنَ حَومَ الریاح، یُصِبْنَ بلداً و یُخْطِئْنَ بلداً.» فضای فتنه غبارآلود و از جنس گردباد است و مردم هنگام گرفتار شدن در فضای غبارآلود فتنه، هوش و حواس خویش را از دست داده و به استثنای خواص داراى بصیرت، دیگران نمىتوانند عقل و اندیشه خود را به درستی به کار گیرند. لذا نوعاً مردمان هدف فتنه در جهتى مخالف با اهداف اعتقادى خود طى طریق مىکنند و معمولا گوش شنواى خود را براى شنیدن سخنان خیرخواهان از دست مىدهند.
یکى از ویژگیهاى زشت و مزورانه فتنهانگیزان در منطق امیرالمؤمنین این است که وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا؛ آنها تمام همت خود را به کار مىبرند تا کسانى را که از پشت پرده افکار و اندیشههاى سیاه و فریبکارانه آنها آگاه هستند، ترور شخصیت کرده و اعتبار آنها را در میان مردم بشکنند، حتى اگر فرصت شد از حذف فیزیکى و قتل آگاهان از فتنه اجتناب نمىکنند. یکی دیگر از اصلىترین ویژگیهای فتنه، شخصیتمحور بودن آن به جای حقیقتمحور بودن است. هنگام بروز فتنه، فتنهانگیزان با تمرکز و تبلیغ شخصیت و پیشینه و سوابق ارباب و اصحاب فتنه، اندیشه و تدبر و تفکر مردم را به سرقت مىبرند تا با این قبیل بزرگنماییها کسى به ابعاد فعلى و آتى فاجعه فکر نکند.
این روش بزرگانى مانند خزیمه.. بن ثابت، عبدالله بن عمر و سعد بن ابى وقاص را هم دچار حیرت کرد و آنها هم در بهترین تعریف مفتون فتنه شدند. خزیمه در رکاب امیرالمؤمنین علی به میدان جمل هم وارد شد اما از ورود به جهاد و خارج ساختن شمشیر خود از نیام ابا کرد. در ماجراى فتنه جمل حارث بن حوط در مقام نقد آمیخته به تهدید به امیرالمؤمنین گفت: آیا گمان کردهاى که من اصحاب جمل را گمراه مىشناسم؟!
امیرالمؤمنین در پاسخ به وى فرمود: یا حَارِثُ إِنَّک نَظَرتَ تَحتَک وَ لَم تَنظُر فَوقَک فَجُرتَ إِنَّک لَم تَعرِفِ الحَقَّ فَتَعرِفَ أَهلَهُ وَ لَم تَعرِفِ البَاطِلَ فَتَعرِفَ مَن أَتَاهُ ؛ ای حارث، تو کوتاه بینی و از دوراندیشی و بلندنظری محروم هستى، به همین علت حق را رها کردى، تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی، تو از شناخت باطل نیز درمانده شدهاى به همین علت باطلگرایان را هم نشناختی.
حارث که قافیه را باخته مىدید، گفت: البته من در همراهى با «سعد بن ابی وقاص» و «عبدالله بن عمر» کناره گرفتم.
امام فرمود: إِنَّ سَعداً وَ عَبدَ اللَّهِ بنَ عُمَرَ لَم ینصُرَا الْحَقَّ وَ لَم یخْذُلَا البَاطِلَ؛ آن دو هم حق را یاری نکردند و باطل را خوار نساختند.
پس فتنه حداقل داراى ٥ ویژگی اصلى و ویرانگر است:
١- آغازی ناشناخته و استتار شده دارد.
٢- از فضای غبارآلود و گردبادی برخوردار است.
٣- آگاهان و صاحبان بصیرت را هدف و آماج ترورهاى فیزیکى و شخصیتى قرار مىدهد.
٤- در فتنه حق و حقیقت متروک شده و شخصیتها به اعتبار سابقه و اسم و رسم لباس حق بر تن مىپوشند.
٥- درفتنه حق و باطل آنچنان درهمآمیخته مىشود که کار بر اهل ایمان و حقیقت و مردمان حقیقتجو سخت مىشود.
لذا ضرورت حضور امام حق و معجزه حضور مبارک او براى بالازدن شجاعانه پردهها و پیرایهها و نمایاندن راهها از بیراههها جنس منت خدا بر بندگان را به خود مىگیرد.
مانند امیرالمؤمنین که مىفرماید: فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ؛ اگر باطل از آمیزش با حق خالص مىشد راه بر حقجویان پوشیده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت زبان دشمنان یاوهگو از آن قطع مىگشت.
وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى.
ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و درهمآمیخته مىشود، در این وقت شیطان بر دوستانش مسلط مىشود و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات مىیابند.
لذا در ادامه راه شخصیتى که فتنهها را خوب تبیین فرموده است، شخصیت دیگرى لازم است تا شجاعانه و حیدرگونه مبانى تنظیمى را ابلاغ و مردم را براى برونرفت سربلند از فتنهها رهبرى کند.
البته بر عکس آرزو و خواسته فتنهگران که آرزمند این هستند که مخالفینشان در آتش فتنه آنها بسوزند، اگر اهل بصیرت دقیقاً به وظیفه روشنگرانه خود عمل کنند، عاقبت آتش فتنه دامنگیر خود فتنهگران و فتنهانگیزان خواهد شد؛ مَن شَبَّ نارَ الفِتنَهِ کانَ وَقُودا لَها. همانگونه که براى گردباد مهارى نیست، گردباد فتنه نیز از دست گردانندگان فتنه خارج خواهد شد و اصل و فرع سرمایه و منافع آنها را با خود خواهد برد.
* آقای دکتر! این فتنه که شما شرایط و پیچیدگیهای آن را مورد اشاره قرار دادید؛ در سال 88 رونمایی شد یعنی بستر و شرایط آن قبل از بهوجود آمده بود. درباره این موضوع میخواستم نظر شما را بدانم. ضمن اینکه میخواهم روایت شما از این فتنه را نیز بشنویم؟
** بله! سخن گفتن در رابطه با فتنه عجیب سال ٨٨ بدون بازخوانى و تحلیل دقیق و مناسب رفتارهاى انتخاباتى گذشته نمیتواند آینه شفافى را پیش روى ما قرار دهد. برخی رفتارهاى انتخاباتى در دورههاى پیشین ریاستجمهورى و حتى مجلس شوراى اسلامى در حقیقت مقدمات فتنه ٨٨ را فراهم آورد. ما کشورى انقلابى و اسلامى هستیم و در سایه انقلاب اسلامى و در پى آن 8 سال دفاع مقدس، مردم ما با این امید و باور زندگى کردهاند انتخاب کردن و انتخاب شدن هم انحصارا ً فرصت و وسیلهاى براى حفظ ارزشهاى والاى اسلام و انقلاب و خدمت به مردم بزرگى است که همه هستى خود را به پاى اسلام ریختهاند. در دوران سازندگى به نام توسعه، اتفاقات ناپسند و نامبارکى به وقوع پیوست و خواسته یا ناخواسته رقابت بر سر دنیا و به دست آوردن مطامع دنیا جایگزین خدمت بىمنت و روحیه زهد و قناعت شد.
هر چه به خاتمه دولت دوم سازندگى نزدیک شدیم، احزاب و گروههاى دولتساخته با این اعتقاد که غیر از شخصیت مورد قبول و احترام آنها شخصیت دیگرى توانایى اداره کشور را ندارد، با امیرکبیرسازى به دنبال دخل و تصرف در قانون اساسى افتادند، البته ممکن است عدهاى حتى با حسننیت در پى چنین پروژهاى افتاده بودند و از هیچ تلاشى فروگذار نبودند اما نفس این درک اهانت به شخصیت انقلاب و کشور بود. به هر حال این پروژه سرنوشتى جز ناکامى براى طراحان آن نداشت، لذا انتخابات ریاستجمهورى هفتم وارد مرحله جدیدى شد و در رقابت میان دو کاندیداى روحانى و سابقهدار، تبلیغات آمیخته به دروغ و تهمت و عوامفریبى سراسر کشور را فرا گرفت و چون یکى از نامزدهاى انتخاباتى به عنوان ادامهدهنده وضع موجود و دیگرى به عنوان نماد اصلاحات و تحول اساسى در نظام مدیریت اجرایى کشور به حساب مىآمد، اقبال مردم به سوى شخصیتى برگشت که بعدها دولت شکل گرفته به اصلاحات موسوم شد.
عملکرد دولت اصلاحات، حتى اگر با چنین نیتى وارد انتخابات نشده بودند، به نوعى به جنگ با کلیت نظام تبدیل شد و اتفاقاً مصلحان جامعه مدنى بدترین و اهانتآمیزترین مواضع خود را به سوى کسى برگرداندند که شیوه رفتار و مواضع او خصوصاً در آخرین نماز جمعه قبل از انتخابات، تاثیر شگرف و عجیبى را در پیروزى آنها و حذف رقیب آنان داشت.
همین مصلحان، «سردار» و «امیر» را در تلخترین انفعال و بدترین شرایط قرار دادند و از او شخصیتى به تصویر کشیدند که نزدیکى به ایشان در جامعه ایران ضد ارزش به حساب مىآمد.
در پى انتخابات ریاستجمهورى هفتم، انتخابات مجلس ششم و بعد انتخابات هشتمین دوره ریاستجمهورى و شوراهاى اسلامى شهر و روستا نیز با همین شیوه مدیریت شد. در نتیجه مجلس و دولت همفکر و هماندیش به گونهاى عمل کردند که ملت ایران (منتقد و هوادار)، ناامید و مأیوس از اصلاحیون و جمعیت براندازى که دولت و مجلس اصلاحات را به استخدام خود درآورده بودند و مصالح کشور را به پاى امیال حزبى و جناحى خود ریخته بودند، از صحنه اجرایى و قانونگذارى کشور حذف کردند و درنهایت در انتخابات نهمین دوره ریاستجمهورى کسى را به ریاست برگزیدند که شعارهایش شعارهاى انقلاب و مشى زى و زندگى او منطبق با ارزشهاى انقلاب و دفاع مقدس بود. از این دوره نوعى از آشتى ناشى از اشتراک منافع در میان 2 دولت پیشین به وجود آمد و تدریجاً غیظ و غضب نسبت به دولتى که ادعاى عدالتگرایى داشت به عنصر وحدت سران سازندگى و اصلاحات تبدیل شد.
* یعنی شما معتقدید ریشه و بستر فتنه در این تقابل عقیدتی بوده است؟
** ببینید! انصافاً دولت نهم خوب شروع کرد، اقدامات شایستهاى مانند حذف عدهاى انحصارگرا و مبارزه همهجانبه با روح اشرافیت و تجملگرایى را پیش گرفت، با کار شبانهروزى و خستگىناپذیر و حضور مستمر در میان مردم، بهرغم بعضى شیوههاى نامتناسب و هیجانى حتى در سیاست خارجى نیز دندان طمع دشمن غدار را هم کشید و تدریجا در میان مردم امیدها زنده شد. این چیزى نبود که با ذائقه و مشرب سیاسى و دیوانى اسلاف او سازگار باشد، لذا همه عده و عده خود را براى براندازى این دولت به کار گرفتند تا به هر شکل ممکن دولت دهم دولتى از جنس خودشان باشد.
شخصیتهاى معتبر و فرهنگى سیاسى جبهه و باند خود را در همه عرصهها حتى عرصه خودفروختگى و وابستگى به شبکههاى جاسوسى و رسانهاى تبهکارترین دشمنان انقلاب اسلامى مانند آمریکا و انگلیس بدون کمترین خجالت و سرافکندگى فعال کردند و در داخل نیز خط دروغ و خودستایى و منجىنمایى عملیاتى شد، البته در دروغپردازى مخصوصا ترویج دروغهاى بزرگ بسیار حسابگرانه عمل مىکردند تا افکار عمومى در یک فرآیند چندین ماهه تحت اشراف ایشان قرار گیرد.
دروغ بزرگ، تکنیکی بود که اولین بار آدولف هیتلر از آن استفاده کرد، بعدها این تکنیک تبلیغاتی، بیشترین کاربرد را در عالم سیاست و بازیهای سیاسی جهان به نمایش گذاشت.
یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر بعدها با کمی تغییر در اصطلاح هیتلر گفته بود: «دروغ بزرگ یکی از اصلىترین روشهای تبلیغاتی انگلستان است، آنها یک دروغ بزرگ را مىسازند و در هر شرایطی بر تکرار آن پافشاری میکنند.» و اتفاقاً این بار نیز خط دروغپردازیهاى بزرگ از لندن مدیریت مىشد.
سرمنشأ همه دروغها هم «من» بود. تقریبا بالغ بر 9 ماه قبل از فرا رسیدن زمان ثبتنام انتخابات نامزدها یکى از کسانى که بعدها پرچمدار خط فتنه در داخل بود در زیر پرچم «حزب خود اعلام کرد من مىآیم» و در هر مناسبتى با عبارتهایى مانند: من میآیم، من در عرصه تا لحظه آخر میمانم، من به نفع هیچکس کنار نمیروم، من برای پیروزی آمدهام و... بر اهمیت حیاتى حضور خود تاکید مىکرد. در فاصله کوتاهى یکى دیگر از رهبران اصلاحات نیز عزم خود را براى حضور در انتخابات جزم و اعلام کرد و کمى بعد سرنوشت خود را با پرچمدار کودتاى سبز گره زد و گفت: از میان ما دو نفر یکى مىآید و بدینسان عملا شیخ اصلاحات را از حلقه خود دور کردند.
* بله! همان ماجرای بامزهای که میان خاتمی و نخست وزیر راه افتاده بود.
** بله! اما نخست وزیر دوران دفاع مقدس که همواره در دوران نخستوزیری خود پیشتاز سخن سرایى در حمایت از ملت مظلوم فلسطین و لبنان و خط مقاومت بود، چندین بار سیاست حمایت از فلسطین و لبنان را زیر سوال برد و مشکلات موجود در کشور را ناشی از حمایت جمهوری اسلامی از این دو کشور دانست. آیا مىتوانست هر دو سخن ایشان راست باشد؟! آیا از گذشته خود پشیمان شده بود؟! اگر چنین بود طرح نخستوزیر امام فریبکارى بود و اگر از ابتدا بر باور روز انتخابات دهم ریاستجمهورى بود پس سالها مردم را فریب داده بود.
اگر خاطرتان باشد آقاى موسوى در مناظره با آقاى احمدىنژاد دامن خود را از اتهام همداستانى با 2 رئیسجمهور پیشین پاک کرد و گفت: «آقای هاشمی و خاتمی چه ربطی به من دارند؟» و چند روز بعد جناب آقاى کروبی در مناظره با احمدینژاد با صراحت گفت: دوره قبل آقای هاشمی رقیب من شد، این دور هم من را تایید نمیکند، آقای موسوی را تایید میکند و بعدها آقاى ابطحى در دادگاه خود اظهار داشت که موسوی، خاتمی و هاشمی همقسم شدند که همدیگر را تنها نگذارند. لذا شما بازى و فریب افکار عمومى را به راحتى مىتوانید مشاهده کنید.
* آقای قنبری! این فریبکاری در حوزه عمل و در شیوههای تبلیغاتی آنها هم مشهود بود؟
** بله! در جریان تبلیغات انتخاباتى تقریباً همه نامزدهاى ریاستجمهورى با دامن زدن به احساسات دختران و پسران جوان، به راهاندازى کارناوالهاى مختلط، ایجاد راهبندانهاى مصنوعى شبانه، مناظرههاى گناه آلود، هتاکانه و بىادبانه و حرمتشکنانه و امثال این قبیل رفتارها، عملا ً خواسته یا ناخواسته مروج فساد و منکراتى بودند که بعدها عوامل عملیاتى خط فتنه و اغتشاش و آشوب در کشور شدند.
انتشار شایعه 30 میلیون راى براى یکی از نامزدها و اعلام پیروزى قاطع از سوى شخص وى قبل از شمارش آرا و اعلام آمادهباش براى برگزارى جشن پیروزى نشان دهنده بروز آشوب و فتنه در کشور بود و زمانی که روز شنبه پس از راىگیرى، گزارش رسمى آرای مردم اعلام شد، ضمن شعبده بازى خواندن نتایج انتخابات، نظام را به استبداد و تقلب در انتخابات متهم کرد و در اقدامى قهرآمیز با کلید واژههایى مانند، تقلب در انتخابات، خیانت به آرای مردم، نتایج بهتآور و دروغ، پروژه به آشوب کشیدن کشور را کلید زد و رنگ سبزى را که خود او به عنوان نماد اهل بیت عصمت و طهارت و دوستى با پاکان عالم تفسیر و تبیین مىکرد به رنگ شال، روسرى مانتو، مچ بند و لاک و آرایش مجالس لهو و لعب و به نشان خیانتپیشگان آمریکا و انگلیسنشین تبدیل شد.
اعلام جشن پیروزى از سوى رئیسجمهور منتخب نیز اقدامى غلط و نابهنگام بود که براى اتاق فکر دروغسازی فتنهگران فرصت مناسبى را فراهم آورد تا به تنور آتشافروزى خود بدمند، داغ نگاه داشتن تنور اغتشاش و تداوم آتشافروزى نیازمند خلق سوژههای نو به نو بود که استفاده از عبارتهاى سبک و غیرمودبانه و حساب نشده آقاى احمدىنژاد در خس و خاشاک نامیدن معترضان این فرصت را در اختیار آنان قرار داد تا آنها به افکار عمومى این گونه تفهیم کنند که فرد منتخب نه تنها آرای مخالفانش را تباه کرد بلکه به آنها توهین نیز مىکند.
* البته آقای احمدینژاد به معترضان اهانت نکرده بود.
** بله! آقاى احمدینژاد عصر روز یکشنبه ٢٤ خرداد در اجتماع هواداران خود در میدان ولیعصر تهران حساب اغتشاشگران را از هواداران نامزدها و قاطبه رأىدهندگان جدا کرده بود و 40 میلیون راى در انتخابات ریاستجمهورى را سرمایه ملى شمرده بود اما ادبیات و شیوه گفتار و عکسالعملهاى ایشان حساسیتبرانگیز شده بود و همین ویژگیها فرصت را در اختیار فتنهانگیزان قرار داد. از سوی دیگر شبکه دروغساز ستادهاى انتخاباتى رقباى شکست خورده در ادامه فتنهگرى خود ابتدا پروژه شهیدسازى را کلید زده و عبارت جعلى و بىریشه ٧٢ شهید جنبش سبز را بسیار هوشمندانه در سطح کشور منتشر ساختند که تدریجا تعدادى از شهیدان فتنه زنده از آب درآمدند اما عصر شنبه ٣٠ خرداد خانم ندا آقا سلطان در سناریویى تعریف شده و دقیق با ضرب گلوله به قتل رسانده شد و بلافاصله گزارش قتل او در شبکههاى رسانهاى خارجى به طور گسترده پخش و منتشر شد.
چند روز بعد فردى به نام آرش حجازی - همان کسى که بر بالین ندا هنگام مرگ حضور داشت - در مصاحبه با بنگاه خبرپراکنى انگلیس انگشت اتهام قتل را به سوى نظام اسلامى نشانه گرفت، در حالی که فیلمبردارى حرفهاى از قتل خانم آقاسلطان، ورود حجازى به تهران چند روز قبل از جنایت، حضور او در کنار جسد مقتول، بازگشت بلافاصله وى به انگلیس، اعطای بورسیه دانشگاه آکسفورد به نام ندا آقا سلطان و تقدیم جایزه صلح باراک اوباما به ندا و اقدام به ساخت مجسمه آقا سلطان در آمریکا؛ همگی شواهد روشنى از اتفاقى نبودن قتل ندا آقا سلطان بود.
نه تنها ارادهاى براى مهار موج فتنه و بازگرداندن آرامش به کشور وجود نداشت بلکه در هفتم مرداد ماه یعنى 47 روز بعد از انتخابات جناب آقاى کروبى با ارسال نامهای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت با ادعاى عجیب و بهتآور شکنجه و تجاوز به دستگیرشدگان آشوبگریها در زندان، موج جدیدى از التهاب و اضطراب را به کشور تحمیل و فرصت طلایى دیگرى را در اختیار رسانههاى استکبارى قرار داد تا اعتبار ایران را در افکار عمومى جهانیان بشکنند.
3 تن از سران و قضات معتبر و محترم قوهقضائیه حضرات حججاسلام محسنیاژهای دادستان کل کشور، ابراهیم رئیسی معاون اول قوهقضائیه و علی خلفی رئیس حوزه ریاست قوهقضائیه پس از تحقیق گسترده و ژرف در گزارشى بىاساس بودن ادعاهاى شیخ اصلاحات را منتشر کردند اما نظام با نجابت و گذشت از کنار این قضیه عبور و آقاى کروبى هم فقط به این گفته بسنده کرد که من احتمال وقوع چنین حوادثى را شنیده بودم.
اگر یادتان باشد جناب آقاى شیخمهدی کروبی ادعاى خود را با چنان قاطعیتى مطرح کرده بود که وعده داده بود اگر ادعاهایش صحت نداشته باشد از ملت ایران عذرخواهى خواهد کرد اما پس از انتشار گزارش کارشناسى هیات بررسى، هرگز به روى خود نیاورد یا مردم ایران را شایسته عذرخواهى ندید!
قلمرو و دایره دروغپردازیهاى فتنه سبز به نماز جمعه نیز کشیده شد و در فراخوانى همهجانبه از داخل و خارج، لشکرکشى گسترده سبزها به نماز جمعه به نمایش درآمد و در نماز جمعه ٢٦ تیرماه گروههایى از دختران و پسران در صفوف مختلط سخنان امام جمعه موقت تهران را با کف و سوت تایید مىکردند و نماز جمعهاولیهاى سبز با کفش و شال سبز و دست اتحاد دادن با یکدیگر سخنان ناروا و بىپایه و التهابآفرین یکى از معماران سبز را ستایش مىکردند.
سخن در این قبیل نمونهها بسیار به درازا مىانجامد و اوقات مردم شریف را تلخ مىکند، البته باید در جاى خود همه این حوادث به رشته تحریر در آمده و مورد تحلیل کارشناسى قرار گیرد و از عبرتها و سادهاندیشیها و غرضورزیها و تبهکاریهاى آن روزها عبرت گرفت و حماسهها و مجاهدتها و مهمتر از همه بصیرت و آگاهى ملت بزرگ ایران را به عنوان یک عزت و عظمت پایانناپذیر، سرمشق تاریخ بیدارى، آزادى و آزادگى و بینایى دل براى آیندگان قرار داد.
* اگر آقای قنبری که در افکار عمومی ایرانیان به عنوان یک پژوهشگر و کارشناس خبره در حوزه تاریخ اسلام تثبیت شده، بخواهد از ظلمهای این فتنه بگوید؛ به چه مواردی اشاره میکند؟
** من به آن ظلمهاى بزرگ و جسارتهاى تبهکارانه و مفسدانهاى مىپردازم که باعث خشم ملت بزرگ ایران شد و مردم صبور ما را براى بیرون کشیدن چشم فتنه به میدان آورد. فتنه سبز با عوامفریبى و دستاویز قرار دادن شعار اللهاکبر به توصیه رسانههاى ضد انقلاب، عملا مقدسات مردم را نشانه گرفت، آنها که در رفتارهاى آشوبگرانه خود اصلىترین حریم اسلام را مىشکستند و فارغ از حلال و حرام الهى و اصل محرم و نامحرم از شکستن هیچ هنجارى کوتاه نمىآمدند با شعار اللهاکبر مىخواستند انقلابى را که برخاسته از اللهاکبرهاى مردم بود به زیر بکشند. در ادامه همین روش در جریان تجمعات غیر قانونى خود عکس امام را پاره کرده و به آتش کشیدند. این اقدام مقدمه جسارتهاى بزرگترى شد که ماهیت ضد اسلام گردانندگان اصلى فتنه سبز را برملا ساخت.
تهاجم به خیمههاى عزاى حسینى و به آتش کشیدن خیمهها در شامگاه عاشورا نشان داد سپاهیان عمربنسعد هنوز از کربلا نرفتهاند و ملت شهیدپرور و عاشورایى ایران بغض 8 ماهه را از سینههاى کریم و مهربان اما خروشان خود خارج ساختند تا به بازیگران و بازىخوردهها و بازیچههاى شیاطین استکبار تودهنى زده باشند. حماسه نهم دیماه 88 عظمتى همانند حماسه 8 سال دفاعمقدس داشت. در دفاعمقدس 8 ماهه، خط مقدم و مؤخرى در جبهه وجود نداشت، همهجا خط مقدم بود، دشمن رنگارنگ و پناه گرفته در درون اجتماع خودى بود، جبهه برانداز ضد توحید، سابقهداران و مقدسین را با فریب یا داوطلبانه به میدان آورده بود تا با شمشیر دین، نظام اسلامى و انقلابى را ذبح کنند.
نهم دى روز اسلام، ولایت و آحاد طبقات ملت ایران است که با بصیرت و هوشیارى نشان دادند اگر اصول انقلاب با مخاطره مواجه شود، هر «فرعى» را کنار مىگذارند. نهم دیماه متعلق به همه بود، همه کسانى که در انتخابات دهمین دوره ریاستجمهورى به هر کسى که راى داده بودند با همه اعتقاد و توان خود به میدان آمدند. بنده معتقدم در حماسه نهم دیماه اگر چه همه مردم ایران مجاهد فىسبیلالله بودند اما برخى طبقات مردم از فضیلت 2 مجاهدت برخوردار بودند؛ بدون تردید مردمى که به غیر از رئیسجمهور منتخب راى داده بودند، هم براى خدا در انتخابات شرکت کرده بودند، هم از راى ندادن خود به آقاى احمدىنژاد پشیمان نشده بودند.
بسیارى از آنها به این علت به رئیسجمهور منتخب اقبال نکردند که حوادث تلخ بعدی را پیشبینى کرده و نگران حلقه انحراف و فسادى بودند که بعدها متدینان خدمتگزار را از صحنه اجرایى کشور حذف کردند و با قهر 11 روزه به دنبال به چالش کشیدن نظام بودند. اینها باید 2 مجاهدت مىکردند؛ اول رأى و نظر و سلیقه خود را در سایه مصالح نظام کنار مىگذاشتند و دوم در سایه ولایت و در سنگر دین دست در دست یکدیگر کشور را از بحران عبور مىدادند. این اتفاق در نهم دیماه به وقوع پیوست و 40 میلیون راىدهنده خرداد ماه در هیات 40 میلیون رزمنده شکستناپذیر خشم توفنده خود را نثار دشمنان انقلاب اسلامى کردند.
* آیا غیر از مطالبى که اظهار داشتید دلایل دیگرى نیز براى بقا و دوام فتنه وجود داشت؟
** بله! حتماً و از نوع بد و تاسفبار آن بود، خود دولت دهم به گونهای آغاز کرد و ادامه داد که عملا مراد و مقصود باطل اربابان فتنه را به واقعیت نزدیک کرد تا در زمانى دیگر فتنههاى مؤثرترى را آغاز و مدیریت کنند. امیرالمومنین در عبارتهایى از رنگ و جنس معجزهگویى کسانى را نصیحت فرموده است که کمتر گوش شنوا داشتند. آن حضرت ابتداى فتنه را تبعیت و پیروى از هواى نفس دانسته و تصریحاً مىفرمایند: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ؛ آغاز ظهور فتنهها در هواهایى است که پیروى مىشود و براى رسیدن به هواهاى نفسانى احکامى در چهره بدعت به خودنمایى و نمایش گذاشته مىشود. خاصیت فتنه این است که در آن با کتاب خدا مخالفت مىشود و مردمان فتنهگر، یکدیگر را بر غیر دین خدا یارى و پیروى مىکنند؛ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ.
در شرایط فتنه نباید با غفلت و اهمال و سادهاندیشى و تکبر و خودبینى به فتنهگران فرصت داد، متاسفانه در سال ٨٨ و تقریباً در بسیارى از زمانهاى دولت دهم، فرصت فتنه انگیزى فراهم مىشد، خوشبینانهترین برداشت این مىتواند باشد که رئیسجمهور دوراندیشى و کیاست لازم را نداشت و تحت تاثیر اطرافیان آب به آسیاب دشمن مىریخت و رفتارهایى از خود نشان مىداد که فرصت دامن زدن به فتنهها فراهم مىآمد. دولت دهم تدریجاً شعارهاى اصلى خود را که برگرفته از متن گفتمان انقلاب اسلامى بود رها کرد و با انحراف از این راه و رسم، اقدام به حذف نیروها و مدیران ارزشمدار و پرتلاشى کرد که دلشان براى استقلال و عظمت کشور و آرامش مردم مىتپید و برخى از کسانى وارد گردونه مدیریتى کشور شدند که نفس وجودشان فتنه و فساد بود و عاقبت نیز همین نحله انحرافى و التقاطى باعث شد رئیسجمهور از ولایت و فقاهت و مرجعیت فاصله گرفته و به گفتمان انحرافى اسلام ایرانى فرو غلتد.
این رفتارها سوخت و موتور محرکه تداوم فتنه بود. شما ملاحظه کردید در ادامه راه رفتارهایى از دولت به نمایش گذاشته شد که هر انسان مومنى را متحیر مىساخت و تملق اطرافیان، آقاى احمدىنژاد را دچار چنان عجب و غروری کرد که خود را سروزیر دولت موعود آخرالزمان بداند و در نهایت شگفتى با دستبرد در اعتقادات دینى، شخصیتى مانند هوگو چاوز را شهید بنامد و خود را میزان و فصلالخطاب ببیند و به بهاى حفظ تعدادى عنصر مشکوک و مزاحم حمایت بىتوقع مومنان واقعى را از دست بدهد. اینها آمیختگى حق و باطلى بود که براى کشور و نظام هزینههاى بزرگى ایجاد کرد، امام على این روشنگرى را فرموده بود که: فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ؛ اگر باطل از آمیزش با حق خالص مىشد راه بر حقجویان پوشیده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت زبان دشمنان یاوهگو از آن قطع مىگشت.
وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛ ولیکن پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و درهمآمیخته مىشود، در این زمان است که شیطان بر دوستانش مسلط مىشود، این آمیختگى حق و باطل فرصت تداوم فتنه را نیز فراهم مىآورد.
* موضوع جایگاه خواص در جبهه حق هم موضوع قابل تاملی است که در فتنه 88 موضوعیت یافت. درباره این موضوع هم صحبت کنید.
** اصولا ً خواص بودن در دوجبهه حق و باطل بر پایه درک و فهم و آگاهى آنها هویت پیدا مىکند، یعنى اگر خواص را نقطه مقابل عوام به حساب بیاوریم، عوام جمعیتى هستند که نوعا بر پایه دریافتهاى عینى خود به قضاوت نشسته و اقدام به عمل مىکنند اما خواص علاوه بر دریافتهاى عینى این توانایى را دارند که یافتههاى چشم سر را با بینایى دل و درون و اندیشه ژرف و تحلیل دقیق و درست ارزیابى کنند و همین بینایى دل و جان، یافتههاى چشم سر را ویراستارى و منظمسازى مىکند، در نتیجه خواص جامعه به نوعى فرزانگى و تشخیص دقیق و درست دست مىیابند که قدرت تشخیص درست را از دوردست حادثهها دارند، لذا در برخورد با حوادث دچار اضطراب و از خود بیخود شدن و اتخاذ تصمیمات عجولانه و نابخردانه نمىشوند.
خواص جبهه باطل استاد عوامفریبى و خدعهگرى هستند و هر آنچه را که با چشم مسلح و غیرمسلح دریافت مىکنند با سیاهبینى شیطانى، صرف رنگ کردن و فریب مردم میکنند و براى رسیدن به اهداف شوم خود از مجموعه مزیتهاى مردمپسندى که در گذر روزگاران در اختیار آنها قرارگرفته است، در جهت باطل استفاده مىکنند. این گروه آنچنان پیچیده و خطرناک و با برنامه هستند که خداوند متعال فرستاده عالیمقام خود را نسبت به آنها هشدار داده و مىفرماید: إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ؛ منافقان نزد تو مىآیند و مىگویند شهادت مىدهیم که تو فرستاده هستى و خدا مىداند که تو واقعا پیامبر او هستى ولى گواهى مىدهد که منافقین دروغ مىگویند.
اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ اینها سوگندهاى خود را مانند سپرى بر خود گرفته تا مردم را از راه خدا بازدارند، راستى که آنان چه بد مىکنند، خداوند متعال در ادامه هدایتهاى خود دلیل بدبختى این قوم را این گونه بیان فرموده است که اینها ابتدا ایمان مىآورند و سپس دریافتهاى ایمانى خود را انکار مىکنند و به همین علت بر دلهایشان قفل زده مىشود. ظواهرشان موجب بهت و تعجب است اما درونشان پوک و بى ارزش است. تعبیر قرآن از این عده تشبیه کردنشان به شمعکهاى پشت بر دیوار است.
کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ، یعنى پوک و غیر قابل اعتماد هستند، فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ، خداوند به فرستاده خود دستور مىدهد از آنان بپرهیز. خدا بکشدشان که از حقیقت بسیار منحرف شدهاند.
این عده اصولا ً روح آمرزش خواه و استغفارکننده ندارند و متکبرانه از هر نوع مرحمت و فرصتى اجتناب مىکنند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ. گاهى اوقات در درون جبهه حق خواصى هستند که در مقام تشخیص به درک درست مىرسند اما در میدان عمل به علت میل به زخارف و جلوههاى دنیا یا مآلاندیشى در کوران حوادث و فتنهها کم مىآورند و توانایى اثربخشى را به دست نمىآورند. بعضى خواص نیز براى اینکه مقدس بمانند و موقعیت و احترام اجتماعى آنان محفوظ بماند ترجیح مىدهند منتظر آینده بمانند. روح و غیرت دینى این قبیل افراد یا دچار روزمرگى مىشود یا سد راه مجاهدان ثابت قدم مىشوند.
خواص جبهه حق، بینایان و فرزانگان و ایثارگرانى هستند که بىاعتنا به امیال و خواستههاى خود بدون ملاحظه و مجاهدانه وارد میدان مجاهده مىشوند، لذا این گروه ممکن است حتى در لایهها و طبقات متداول اجتماعى دیده نشوند. همانطوریکه عوامى، فرومایگى است و این نخوت و سستى و بىاثرى و عواماندیشى را مىتوان در طبقات ممتاز اجتماعى مانند، رؤسا و مقامات و عنوانداران علمى و طبقات برخوردار از جلوههاى دنیا پیدا و شناسایى کرد.
در صدر اسلام در کنار ائمه هدایت، جمعیت فرزانه و با بصیرت و آماده مجاهدت و مهیاى خلق حماسه بسیار کم و انگشت شمار بودند اما با عنایت الهى و به حرمت خونهاى مقدس اهل بیت عصمت و طهارت و شهداى والامقام اسلام و انقلاب در روزگار سخت دفاعمقدس 8 ساله و هنگامه مقدس و سنگین 8 ماهه فتنه سال ٨٨، مردم بزرگ ایران ثابت کردند که فارغ از گرایشها و سلایق سیاسى و اجتماعى از بصیرت شگفتانگیز و مجاهدت شگفتانگیزتر برخوردار هستند، بصیرتى که نوعا رتبهداران و ناموران و مدعیان رسمى در ردههاى بالاى کشور از آن محروم بودند و عاقبت نیز همین مدعیان از غافله امامت و امت جاماندند و چه غصههاى تلخى را به دل ملت نجیب، حقطلب و دشمنشناس ایران نریختند. تردید نداشته باشید اگر مردم امروز ایران در عصر امیرالمومنین، امام مجتبى و حضرت سیدالشهدا حضور داشتند، سرنوشت امت اسلام امروز به گونه دیگرى بود اما حیف که نبودند و خدا را شکر که امروز هستند و از دین خدا و رهبر الهى دفاع مىکنند.
* از دیدگاه شما آیا ممکن است در حال و آینده فتنهاى متوجه کشور و انقلاب اسلامى شود؟ و یا کسانى خواسته و ناخواسته دچار فتنه شده یا به دام فتنه بیفتند؟
** بله! هم ممکن است فتنه روى بدهد و هم ممکن است کسانى از خوشنامان و نامداران خواسته و ناخواسته مفتون یا فتنهگر از آب درآیند، توجه داشته باشید کار فتنه پهلوانکشى است. فتنه کسانى را در خود فرو مىبرد که ممکن است خود را بسیار زیرک بدانند و رفتار و اقدامات فتنهگرانه آنها حتى با هدف مصلحانه و مسالمتجویانه باشد. اگر افراد جامعه میزان دقیق و محکم نداشته باشند و با راى و اجتهاد خود در اطراف فتنه به گردش درآیند، اگر در گرد و غبار فتنه خفه نشوند حتماً به بیمارى و ناراحتى و نارسایى تنفسى مبتلا خواهند شد. فتنه زوایاى مبهم و در هم فراوانى دارد که مىتواند به سرعت قلمرو و دامنه گستردهاى را براى خود فراهم کند، لذا امیرالمومنین على(ع) مىفرماید: أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی؛ ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و غیر از من کسی بر دفع آن فتنه و فساد جرأت نداشت.
در عصر امیرالمومنین در میان آن همه شخصیت شناسنامهدار و صحابى گرانسنگ تنها آن حضرت قادر به در هم کوبیدن موج فتنهها بودند و تا ابد نیز همان روش امیرالمومنین راهگشاى امت اسلامى در کشاکش فتنههاست. اگر تبعیت تام و تمام از امام و ولى امر مسلمین نباشد هر کسى ممکن است خوراک فتنه شود. در دوران امیرالمومنین مردم از جنگ و قتال با اهل قبله بیمناک بودند و از اینکه علیه آنها وارد عمل شوند دچار تردید بودند. در واقعه جمل کار بسیار سخت و پیچیده بود، طرف دعواى امیرالمومنین همسر پیامبر و شخصیت گرانسنگى مانند زبیر بود که سیفالاسلام خوانده مىشد و دیگرانى که خودشان را در حلقه اول اصحاب مىدانستند.
در نهروان به گونهاى دیگر فتنه خودنمایى مىکرد؛ گروهى از شیوخ و قراء قرآن با فهم نادرست از اسلام و برخوردار از تعصبات تند قبیلهای و حزبى با پیشانیهاى پینه بسته در مقابل امام قرار گرفته بودند. شبی که بنا بود فردای آن روز با ستیزهجویان نهروان مقابله شود، شخصی از همراهان امیرالمومنین صداى خزین و صوت دلانگیز قرآن را از خانه یکى از همین خوارج شنید، قدمهایش لرزید و با تعجب از آن حضرت پرسید: آیا فردا شمشیرهاى ما به روى چنین جمعیتى از نیام بیرون کشیده خواهد شد؟!
نبرد در آوردگاه فتنه کار سادهای نیست، برخی از فتنهها آنقدر تیره و کورکننده هستند که بدون بصیرت علوی و شجاعت حیدری نمیتوان در مقابل امواج آنها مقاومت کرد، لذا امیرالمومنین بهرغم این نوع فتنههاى خطرناک، توجه مردم را به فتنه مهمترى جلب مىفرمایند: أَلا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَه بَنِی أُمَیَّهَ فَإِنَّهَا فِتْنَهٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَهٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا؛ آگاه باشید که به نظر من ترسناکترین فتنهها علیه شما، فتنه بنیامیه است. و آن فتنهای کور و تاریک است که سیطره آن همهجا را فرا مىگیرد و بلا و سختی آن مخصوص پرهیزکاران است. فتنه بنىامیه به نوعى مدیریت خارجى و استکبارى داشت، با برنامهریزى دقیق و منظم و با استفاده از نام دین و مهرههاى متدین و خوشنام، فعل و انفعالات میدانى فتنه را از بیرون هدایت مىکرد و مردم را به سرگردانی شگفتى مبتلا کرده بود. اگر چه فتنههاى جمل و نهروان با نام دین و بازیچه قرار دادن مقدسات دینی شکل گرفته و خسارات سنگینى نیز برجاى گذاشتند اما به علت ریشهدار نبودن برنامهاى زودتر افشا شدند اما در فتنه بنیامیه تئوریسینهایى صحنهگردان بودند که از آغاز اسلام، به نوعى صحنهگردان فضاى فکرى جامعه بودند و با امکانات فراوان و تبلیغات گسترده و افکار مرموز خود مىتوانستند افکار عمومى را از حکومت امام عادل به سوی حکومت امام فاجر سوق دهند.
امروز هم شرایط فتنهانگیزان به همان گونه است؛ با استفاده از تمام امکانات و در هر هیاتى به دنبال حیلهگری و غبارآلود کردن فضا فکرى و اعتقادى و ایجاد تردید در مردم هستند و شرایط را به گونهاى مدیریت مىکنند که وَ أَصَابَ الْبَلاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا؛ صاحبان بصیرت و معترضان به فتنه دچار بلا و ابتلا مىشوند و مآلاندیشان و سکوتکنندگان از شر آنها در امان بوده و از آسایش و امکانات مادى و معنوى برخوردار خواهند شد.
البته چنین بلاهایى براى اهل ایمان مقدس است و مومنان آگاه به استقبال آنها مىروند. اگر حضرت سیدالشهدا فقط به نماز و روزه و حج و امثال آن اکتفا میفرمودند و یزید احساس خطر نمىکرد که هیچگاه واقعه عاشورا رخ نمیداد. سایر حضرات اهل بیت نیز اگر توجه خود را به پوسته عبادتها معطوف مىکردند و کارى به اصلاح امور دین و دنیاى مردم نداشتند که مورد حبس و تبعید و در نهایت شهادت بنىامیه و بنىعباس قرار نمىگرفتند. اسلام داراى مبانی مشخص و روشنى در هدایت و تمشیت زندگى دنیایى بندگان خداست و به همین علت ستمگران و فتنهگران همواره از اسلام ناب و هر کس که در مسیر واقعی اسلام حرکت کند هراسناک هستند، لذا انسانهاى پرهیزگار و بینا در فتنهها سیلی خواهند خورد و به مصیبت و اندوه گرفتار خواهند آمد. خَصَّت بلیَّتُها. مردم دوران امیرالمومنین مراقب فتنهها نبودند و در غبارها سرد و تاریک فتنه امام را تنها گذاشتند و هر چه امام به آنها نهیب زدند که ایم اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّهَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِی؛ به خدا سوگند بعد از من بنیامیه برای شما زمامداران بدی خواهند بود.
… لا یَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لا یَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَیْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ. آنها بر شما سیطره پیدا مىکنند و بلاهاى خود را بر شما محیط مىسازند و از شما کسى را باقى نمىگذارند مگر اینکه برای آنها سود داشته باشد یا لا اقل برای آنها ضرر نداشته باشد، کسى نشنید و اگر هم شنید به روى خود نیاورد تا اینکه همانطوری که امام هشدار داده بود که: تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِیَّهً وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّهً. فتنه و فساد بد منظر و ترسناک و از جنس زمان جاهلیت بنىامیه بر آنها حاکم شد.
شما ملاحظه مىکنید که فتنههای روزگار ما هم از این توصیفات کنار نیستند. فتنهگران و مفتونان امروز نیز عملا به دنبال احیای امتیازات و ارزشهایى هستند که ما به اعتبار تسلیم حاکمیت خود به استکبار بنىامیه زمان از آنها برخوردار بودیم. دشمن مستکبر در درون کشور ما به دنبال افرادى مانند قوامالسلطنه است تا در نامه ملتمسانه به سفیر انگلیس با عبارت قربانت گردم شکایت شاه را به ملکه انگلیس ببرد یا به دنبال فرمانفرما تا دولت فخیمه بریتانیا را وصى خود قرار دهد. اما اشکال فهمى و شوربختى آنها این است که قاطبه مردم ایران بصیر، آگاه و خردمند هستند و هرگز تسلیم اولیای طاغوت نخواهند شد و به هیچ بعدى از ابعاد و هیچ جزئى از اجزای فتنه فرصت خودنمایى و عرضاندام نخواهند داد.