تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۰:۵۰  ، 
کد خبر : ۲۷۲۶۵۰

استراتژی «تحریم و ترور»؛ نتیجه اغتشاشات 88


یوسف آبشاریان

پرونده هسته‌ای ایران، ازجمله پرونده‌های همه‌جانبه در فضای بین‌المللی است که بخوبی ارتباط مباحث بین‌المللی با مسائل داخلی کشورها و نیز مرزبندی‌های جهانی دولت‌ها را نشان می‌دهد. پرونده‌ای که در بیش از یک دهه گذشته چنان فراز و نشیب‌هایی را تجربه کرده که از دل آن می‌توان بسیاری از تجربه‌ها را برای ارتقای سطح دانش سیاسی نخبگان بیرون کشید.

نگاهی به فراز و فرودهای برخورد کشورهای غربی با این پرونده بخوبی نشان می‌دهد هرگاه که در داخل کشورمان شاهد نوعی اتحاد و همبستگی بوده‌ایم، کشورهای غربی حاضر به نرمش در مقابل ایران بوده‌اند و اما هر بار که شکاف‌های سیاسی نوعی بی‌ثباتی داخلی را به‌وجود آورده، طرف مقابل نیز بر حجم زیاده‌خواهی‌های خود افزوده است. سیر قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد در ارتباط با پرونده هسته‌ای و تطبیق آن با فضای سیاسی در داخل ایران بهترین گواه برای اثبات این اثرگذاری است.

فشار خارجی به امید هرج و مرج داخلی

پرونده هسته‌ای ایران در سال 2006 یعنی همزمان با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد و لغو تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی از سوی دولت سیدمحمد خاتمی به شورای امنیت رفت. کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا که مذاکرات سعدآباد را با زیاده‌خواهی‌های خود به شکست کشانده بودند، امید داشتند که با تشدید التهابات سیاسی در داخل ایران که به‌دنبال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 84 رخ داده بود، فشارها بر تهران برای امتیازگیری بیشتر را تشدید کنند. به همین منظور شورای امنیت در سال 2006 در بیانیه 1696 خود خواستار تعلیق غنی‌سازی ایران شد و وقتی با «نه» ایران روبه‌رو شد، قطعنامه 1737 را به تصویب رساند که در آن از تمام کشورهای جهان خواسته شد تا همکاری خود را با شرکت‌های ایرانی که در زمینه انرژی هسته‌ای فعالیت دارند، محدود کنند. ممنوعیت صادرات و واردات سلاح‌های سنگین به ایران نیز از دیگر موارد صادره در این قطعنامه بود. همچنین شورای امنیت به ایران 60 روز مهلت داد تا با تبعیت از این قطعنامه و درخواست‌های قطعنامه1737 که پیش از آن تصویب شده بود، به آنچه فعالیت‌های «حساس اتمی» کشورمان می‌خواند پایان دهد. اولتیماتومی که البته با این پاسخ تهران مواجه شد: تداوم پیشرفت‌های هسته‌ای.

نامه اوباما و انفعال واشنگتن

روند صدور قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران همزمان با مذاکرات ایران و 1+5 ادامه داشت و با این حال موضع دولت ایران در مقابل این قطعنامه‌ها از موضع اقتدار بود و حتی تهدید به حمله نظامی نیز نتوانست تغییری در مواضع کشورمان ایجاد کند.

این مقاومت، طرف مقابل را واداشت تا مواضع خود را تعدیل کرده و در همین راستا پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری 88، باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا در نامه‌ای به رهبر انقلاب برای برگزاری مذاکره‌ای همه‌جانبه با کشورمان اعلام آمادگی کرد. این نامه نشان می‌داد که واشنگتن در برابر مقاومت هسته‌ای کشورمان احساس ضعف کرده و حاضر به امتیاز دادن به تهران است. کاخ سفید اما همزمان با تلاش برای تعدیل مواضع خود در قبال پرونده هسته‌ای، نیم‌نگاهی نیز به شرایط داخلی ایران داشت و امیدوار بود که فشارهای داخلی باعث اعتراضات داخلی شده و این امر بسترساز تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات هسته‌ای شود.

اغتشاشات 88 و رویای آمریکایی

به دلیل همین رویکرد، به‌دنبال اغتشاشات پس از انتخابات همان سال که به‌نوعی محصول فشارهای خارجی تصور می‌شد، رویکرد آمریکا و متحدانش در قبال ایران، نه پیشبرد فرآیند «گفت‌وگوی همه‌جانبه»، بلکه ترک میز مذاکره و امیدواری به تغییرات سیاسی در کشورمان بود. چنین بود که وقتی ایالات متحده نتوانست در پس اغتشاشات انتخاباتی به هدف موردنظرش دست یابد، قطعنامه‌هایی را در شورای امنیت سازمان ملل تصویب کرد که تنها نتیجه‌اش تشدید تحریم‌ها علیه کشورمان بود.

شورای امنیت ژوئن 2010 (خرداد 89) قطعنامه 1929 را علیه ایران صادر کرد که براساس آن تحریم‌ها علیه ایران فراگیرتر و شدیدتر شد. این قطعنامه که واکنشی نسبت به شکست توطئه‌های سال 88 در ایران بود، از اعضای سازمان ملل می‌خواست اجازه ندهند شعب تازه بانک‌های ایرانی در کشورشان دایر شود یا بانک‌ها و موسسات مالی فعال در خاکشان با ایران معامله کنند.

راهبرد ترور به امید تسلیم

همزمان با بی‌تأثیر بودن راهبرد تحریم ایران بر مقاومت هسته‌ای کشورمان، سرویس‌های امنیتی بیگانه از فرصت اغتشاشات انتخاباتی برای ترور دانشمندان هسته‌ای استفاده کردند. سیاستی که بتازگی، جزئیات هدایت آن از سوی رژیم صهیونیستی افشا شده و واقعیتی پذیرفته شده در جهان است. ترور شهید علیمحمدی در دی‌ 88، ترور شهید شهریاری در آذر 89، ترور شهید رضایی‌نژاد در مرداد 90 و ترور شهید احمدی روشن در دی‌ماه همان سال حکایت از آن داشت که فتنه 88 طرف مقابل را امیدوار کرده بود که می‌تواند با تکیه بر روش‌هایی جدای از آنچه در اتاق مذاکره در جریان است، بر پرونده هسته‌ای کشورمان تاثیر بگذارد.

این ترورها حکایت از خشم تل‌آویو از مقاومت کشورمان و نیز نقش برجسته ایران در روند بیداری اسلامی مردم منطقه داشت؛ نهضتی که متحدان غرب در خاورمیانه را یک به یک سرنگون می‌کرد.

مشارکت انتخاباتی مردم، کابوس آمریکایی

سیاست تحریم و ترور اما باز هم نتوانست تغییری در مواضع ایران در مذاکرات ایجاد کرده و با وجود این‌که فتنه88 عملا بر حجم فشارها بر ایران افزود و طرف غربی را نسبت به نتیجه‌بخش بودن توطئه‌ها و در نتیجه در پیش گرفتن سیاست ترور و امتیازخواهی در جریان مذاکرات امیدوار کرد اما در فرجام پایان فتنه با حضور معنادار مردم، باعث شد تا طرف غربی نیز مجبور به پذیرش مذاکره‌ای جدی با ایران شود. مشارکت بالای مردم ایران در انتخابات 92 این پیام کلیدی را برای غربی‌ها به همراه داشت که راهی جز مذاکره با ایران نداشته و استراتژی «تحریم و ترور» نمی‌تواند ایران را وادار به عقب‌نشینی کند.

اکنون دور تازه مذاکرات هسته‌ای درحالی در جریان است که همه صاحبنظران بر این امر تاکید دارند که آنچه ضامن موفقیت این مذاکرات است، حفظ اتحاد داخلی و مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌هاست و اتفاقاتی از جنس حوادث 88 جز امیدواری طرف مقابل و بهانه‌تراشی و تشدید فشار بر معیشت و زندگی روزمره مردم، حاصلی دیگر به ‌همراه نخواهد داشت.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات